نظر اسلام پیرامون ارتباط خویشاوندی و صله رحم چیست؟

جایگاه صله رحم در آیات و روایات

تأثیر «جهانی‌شدن» بر سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی در گفت‌وگو با دکتر محمدرضا دهشیری

بهره‌گیری از فضای مجازی باید متعادل باشد

مواجهه با مسأله جهانی‌شدن به موضوع اجتناب‌ناپذیری بدل شده و تمام افراد جامعه در هر سطح از زندگی و آگاهی با این مسأله مواجه هستند. بنابراین جهانی‌شدن به موضوعی مهم و گسترده بدل شده که هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد و بسرعت در حال نفوذ در سرتاسر جوامع است. این مسأله خصوصا در جامعه‌ای دینی مانند جامعه ما به چالش بزرگی تبدیل شده است.
کد خبر: ۸۱۹۶۵۴
بهره‌گیری از فضای مجازی باید متعادل باشد

جهانی‌شدن فرآیندی متناقض و مملو از فرصت‌ها و خطرات است؛ آمیزه‌ای از هراس‌ها و آزادی‌هاست. فرآیندی که اجتماعات محلی دولت ـ ملت را در هم فشرده می‌کند و از طرفی آنها را رهایی می‌بخشد. در اثر جهانی‌شدن، پاره‌ای از باورها و ارزش‌های فرهنگی این امکان را یافته‌اند که جهانی و همگانی شوند و در عرصه‌های مختلف بروز پررنگی داشته باشند. در مقابل این امکان، بعضی افراد و گروه‌های اجتماعی احساس می‌کنند فرآیند جهانی‌شدن به تضعیف و فروپاشی باورهای اعتقادی و فرهنگی آنها منجر می‌‌شود. در گفت‌وگو با دکتر محمدرضا دهشیری، استاد دانشکده روابط بین‌الملل وزارت امور خارجه و معاون آموزشی و پژوهشی مرکز ملی مطالعات جهانی‌شدن به بررسی اثرات جهانی‌شدن بر سبک زندگی پرداخته‌ایم که گزارش آن پیش روی شماست.

ابتدا بد نیست تعریفی از جهانی‌شدن ارائه دهید تا متناسب با آن بحث‌ها مطرح شود.

جهانی‌شدن به معنای در هم تنیدگی امور جامعه بشری است، به گونه‌ای که با توجه به پیچیدگی روابط بین‌الملل و وابستگی متقابل جامعه جهانی به یکدیگر شاهدیم که نوعی خودآگاهی مشترک جهانی شکل گرفته و فشردگی زمان و مکان را در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات موسوم به دهکده جهانی شاهد هستیم.

در چنین فضایی سه تلقی از جهان شدن وجود دارد؛ عده‌ای جهانی‌شدن را پروژه آمریکایی برای مک دونالدی کردن و کوکاکولایی کردن جهان قلمداد می‌کنند. عده‌ای آن را فرآیندی می‌دانند که به مرور زمان شکل گرفته و این فرآیند به شکل پروسه‌وار در بستر زمان دچار تحول شده و هیچ بازیگری آن را مدیریت نمی‌کند. عده دیگری هم معتقدند، جهانی‌شدن پروسه‌ای است که می‌تواند در طول زمان مورد بهره‌برداری قرار گیرد و تبدیل به پروژه شود.

کدام‌یک از این نظرات صائب‌تر به چشم می‌آید؟

نظر سوم می‌تواند درست باشد یعنی جهانی‌شدن پروسه‌ای است که امکان بهره‌برداری از آن برای مقاصد استیلاجویانه وجود دارد. با توجه به این تعبیر و تلقی‌های مختلف، به نظر می‌رسد در تلقی سوم که مبتنی بر رویکرد تحولگراست، جهانی‌شدن می‌تواند آثار و پیامدهای مختلفی در جوامع بشری داشته باشد.

هرکدام از سه نوع تلقی یادشده درباره جهانی‌شدن، چه آثار و نتایجی را بر عرصه فرهنگ می‌گذارد؟

اگر رویکرد تحولگرا را قائل باشیم، بیشتر شاهد تبادل فرهنگی میان ملت‌ها هستیم که این تبادل می‌تواند به همزیستی فرهنگی و در نهایت هم‌افزایی فرهنگی منجر شود. اگر معتقد به پروژه‌بودن جهانی‌شدن باشیم، در این صورت جهانی‌شدن منجر به استیلای فرهنگی و از خودبیگانگی فرهنگی می‌شود که در غرب در‌صدد استحاله جوامع از درون برمی‌آید و نوعی فروپاشی فرهنگی در جوامع رخ می‌دهد که در اثر استیلای فرهنگی به غرب‌زدگی دچار می‌شود.

اگر جهانی‌شدن را یک فرآیند بدانیم، در این صورت جهان، دچار نوعی همگونی و همگنی به سبب افزایش ارتباطات و مراودات جامعه بشری خواهد شد و احساس می‌شود نوعی فرهنگ مشترک براساس مشترکات شکل می‌گیرد، ولی در عین حال این فرهنگ مشترک نافی فرهنگ‌های متنوع نیست. اینجاست که شاهد وحدت در عین کثرت خواهیم بود، به نوعی که وحدت ارزش‌ها و کثرت روش‌ها را شاهد خواهیم بود. با توجه به ویژگی‌هایی که بیان شد، براساس رویکرد تحولگرا تأثیر جهانی‌شدن بر فرهنگ این است که منجر می‌شود به این که یک‌سری ارزش‌های مشترک در اثر افزایش مراودات میان ملت‌ها شکل بگیرد، ولی در عین حال جوامع می‌توانند فرهنگ‌های محلی خودشان را در جامعه جهانی عرضه کنند. از این فرآیند به جهانی ـ‌ محلی شدن هم تعبیر می‌شود به این معنا که یک سلسله ارزش‌های عام و فراگیر بشری شکل می‌گیرد که همگی به آن اعتقاد دارند، در عین حال فرهنگ‌های محلی هم امکان بروز و نشو و نما دارند تا بتوانند خودشان را در عرصه جهانی نشان دهند و تأثیرگذاری خودشان را بر تحولات فرهنگی بین‌المللی به منصه ظهور برسانند.

اگر تبادل و مراوده‌ای بین فرهنگ‌ها صورت گیرد، آنچه منتقل می‌شود، معمولا از سمت کشورهای توسعه‌یافته به طرف کشورهای در حال توسعه و جهان سوم است تا برعکس. بنابراین در نهایت غلبه با فرهنگ غرب است؟!

نظریه‌ای با عنوان جهانی‌شدن نامتقارن وجود دارد، به این معنا که جهانی‌شدن بر جوامع مختلف تأثیر یکسانی ندارد یعنی ممکن است در جوامع غربی، جهانی‌شدن فرهنگ به تقویت این‌گونه جوامع منجر شود، ولی در جوامعی که از زیرساخت‌های فرهنگی لازم برخوردار نباشند به تضعیف فرهنگ آنها منجر شود. آنچه مهم است این که تا چه حد در آن جامعه زیرساخت‌های لازم و فرهنگسازی لازم، محقق شده است، بویژه با تکیه بر آموزش و مصون‌سازی جامعه در فرآیند جامعه‌پذیری ارزشی.

این مساله مهمی است که وقتی بعضی از فناوری‌های نوین ارتباطی مثل واتس‌اپ، وایبر، تلگرام، توئیتر و فیس‌بوک در جامعه‌ای رواج پیدا می‌کند، جامعه چه استفاده‌ای از آن می‌کند. آیا از آن دستاورد ارتباطی بهره‌برداری علمی و خبری می‌کند یا دچار انحرافات اخلاقی می‌شود.

خودباختگی فرهنگی (یعنی ضعف در شخصیت مردم یک جامعه)، چقدر در تأثیرپذیری از جهانی‌شدن و از بین رفتن فرهنگ‌های بومی آن جامعه تأثیرگذار است؟

بستگی دارد به این که میزان خودباوری یک جامعه چقدر است، اگر جامعه‌ای اعتماد به نفس داشته و به فرمایش حضرت امام(ره) دارای استقلال فکری و فرهنگی باشد، مسلما در فرآیند جهانی‌شدن حذف و جذب نخواهد شد بلکه به گونه‌ای فعال، توان نقش‌آفرینی خواهد داشت و حتی ارزش‌های خود را در شبکه‌های اجتماعی و مجازی ترویج خواهد کرد، اما در صورتی که آمادگی لازم وجود نداشته باشد یا نوعی خودباختگی در این فرآیند به وجود بیاید، در این فرآیند هضم و جذب خواهد شد و فرهنگ مهاجم مانند سیل جامعه را فراخواهد گرفت.

فناوری‌های نوین که از کشورهای توسعه یافته یکباره وارد کشورهای دیگر می‌شود، بشدت سبک زندگی مردم را تغییر داده است، چگونه می‌توان جلوی این روند را گرفت یا آن را کمتر کرد؟

با توجه به این که فناوری‌های نوین اطلاعاتی و ارتباطاتی، یکی از ابعاد جهانی شدن اطلاعات و ارتباطات به شمار می‌روند، بنابراین جهانی‌شدن بر سبک زندگی مردم تأثیر می‌گذارد. به هر صورت مردمی که قبلا با دورهم‌نشینی اوقات خود را با نشست‌های خانوادگی می‌گذراندند، الان خود را با این فناوری‌ها سرگرم می‌کنند و ارتباطات و صله‌رحم کم می‌شود. افراد در جمع به جای این‌که با یکدیگر اختلاط کنند و گفت‌وگوهای صمیمانه داشته باشند، به گوشی‌های هوشمند خود مراجعه می‌کنند و ارتباط با فضای مجازی را ترجیح می‌دهند. این کارها منجر به افزایش فردگرایی در جامعه می‌شود. نکته دوم این‌که چون قبح برخی مسائل در جامعه ریخته یا کم می‌شود، ارتباط دختر و پسر روزبه‌روز عادی‌تر می‌شود. خانه‌های مجردی رو به افزایش است. آمار ازدواج‌های سفید رو به افزایش است و همگی اینها نشان‌دهنده این است که جامعه ما در برابر فرآیند اطلاعات و ارتباطات نتوانسته آگاهی لازم را در میان جوانان ایجاد کند و آنها را از مشکلات مربوط به فضای مجازی مصون کند. به نظر می‌رسد در این زمینه باید ارتباط با فضای مجازی دچار فروپاشی نشود.

جهانی‌شدن به شکلی غلبه فرهنگ سرمایه‌داری است. آیا این تلقی من درست است اگر درست است، ظهورش در مصرف‌گرایی تا چه حد در جامعه ما آسیب‌زاست؟

من معتقدم جهانی‌شدن یک ظرف است. در این ظرف امکان این که جامعه را به مصرف‌گرایی سوق بدهند و نیز امکان این‌که جامعه حتی به قناعت تشویق شود، وجود دارد. الان در عرصه شبکه‌های اجتماعی کمپین قناعت در غرب مطرح شده که حتی عده‌ای برای دوری از تجملات رو آورده‌اند به این که کل زندگی خودشان را در یک کوله‌پشتی جا دهند. می‌خواهم عرض کنم ضرورتا این‌گونه نیست که جهانی‌شدن درون خود مصرف‌گرایی لجام‌گسیخته ناشی از نظام سرمایه‌داری را داشته باشد. مشکل عمده این است که جامعه ما به جای این که ایدئولوژی و نظام فکری و ارزشی خود را بر این ابزار بار کند، متأسفانه هم ‌ابزار و هم ‌اندیشه‌ای را که با این ابزار بوده، می‌گیرد و از آن تأثیر می‌پذیرد. مشکل عمده این است که ما نتوانسته‌ایم بین ابزار و اندیشه تفکیکی قائل شویم، ابزار را همراه با اندیشه پذیرفتیم.

در عصر مدرن، گوشه‌گیری از تکنولوژی به وجود آمده است، همان‌طور که اشاره کردید، عده‌ای که سال‌ها در تجملات و در بطن تکنولوژی زندگی کرده‌اند، الان به مناطق بکر و روستاها روی آورده‌اند. وقتی فناوری جدیدی به بازار می‌آید، ابتدا به آن هجوم می‌آورند، اما بتدریج از تب مصرف آن کاسته می‌شود. آیا پیش‌بینی می‌کنید در این عرصه طی سال‌های آینده برگشتی وجود داشته باشد؟

قطعا این‌گونه خواهد شد. بنده در فضای مجازی حضور دارم‌. زمانی افراد علاقه‌مند بودند و گروه‌های جدیدی می‌ساختند و سعی می‌کردند در گروه‌های مختلف حضور پیدا کنند و ساعت‌ها وقت خود را در این گروه‌ها می‌گذراندند و اطلاعات و اخبار زیادی را رصد می‌کردند، ولی الان روز به‌روز روند خروج از این گروه‌ها افزایش پیدا کرده است؛ به دلیل این که افراد فرصت ندارند همه اخبار و اطلاعاتی را که در گروه‌های متنوع هست، ببینند و مطالعه کنند. این کار زمان زیادی از آنها می‌گیرد. در گروه‌های مختلف چون موضوعات پراکنده بیان می‌شود، افراد به گروه‌های تخصصی روی می‌آورند و از موضوعات عام و وقت‌گیر خارج می‌شوند.

دهشیری:

جهانی‌شدن، ظرفی است که می‌توانیم ارزش‌های خودمان را در آن مطرح کنیم. مهم این است که اندیشه دینی را به زبان ساده و همه‌فهم و معقول و کاربردی برای نسل جوان ارائه کنیم تا جوان احساس کند همچنان نیازمند است از آموزه‌های دینی استفاده کند

بعد از اقبال شدید به استفاده از این فناوری‌ها و حضور در شبکه‌های اجتماعی بتدریج تب آن فروکش می‌کند، ولی در عین حال باید برنامه‌ریزی لازم وجود داشته باشد تا افراد بتوانند از فضای تخصصی بهره بگیرند و عرصه‌ای برای تبادل اطلاعات و اندیشه‌ها فراهم شود.

چه ظرفیتی برای توسعه و گسترش فرهنگ دینی و اسلامی در عرصه جهانی‌شدن وجود دارد و چگونه می‌توانیم از آن به بهترین نحو بهره بگیریم؟

جهانی‌شدن، ظرفی است که می‌توانیم ارزش‌های خودمان را در آن مطرح کنیم. مهم این است که اندیشه دینی را به زبان ساده و همه‌فهم و معقول و کاربردی برای نسل جوان ارائه کنیم تا جوان احساس کند همچنان نیازمند است از آموزه‌های دینی استفاده کند. مهم این است که تورهای ارزشی پهن شود و شبکه‌های مجازی با روش‌های جذاب و منطقی، به جلب و جذب جوانان بپردازند و آنها را از محتویات غنی دینی آگاه کنند تا در چنین فضایی جامعه دینمدار خود را متوجه برخی ارزش‌های دینی مغفول مانده کنیم. الان در فضای مجازی شاهد دعوت به ختم قرآن و صلوات و امور خیر و... وجود دارد. البته باید هوشیار بود که این زمینه مطلوب مورد سوء‌استفاده عرفان‌های کاذب قرار نگیرد یا برخی فرقه‌های ضاله از این فضا برای عضوگیری استفاده نکنند.

استفاده اصولی و قاعده‌مند، راه‌حل مساله فضای مجازی

آسیب‌های جهانی‌شدن، عرصه‌های مختلفی را دربر می‌گیرد. مردم جامعه ما برخوردهای متفاوتی با روند جهانی‌شدن (همچون برخورد با مدرنیته) دارند. عده‌ای براحتی این مساله را پذیرفته‌اند و به سمتش می‌روند و حتی شاید به خطرات و آسیب‌هایش فکر نکنند و برایشان اهمیتی نداشته باشد. عده‌ای محتاطانه برخورد و از آن دوری می‌کنند.

عده‌ای هم متعادل هستند. در هر سه مورد برخوردی که با جهانی‌شدن می‌شود، چه ویژگی‌هایی دارد و بهترین برخورد کدام یک از این سه نوع رفتار است؟ محروم کردن جوانان از بهره‌گیری از مواهب دنیای اطلاعات و ارتباطات، کار پسندیده‌ای نیست، به هر صورت، صلاح نیست جوانان از پیامد ارتباطات و اطلاعات در فضای مجازی بهره‌مند نشوند. بنابراین محدود کردن به گونه‌ای که آنها را از استفاده از این ابزارها محروم کنند، پسندیده و درست نیست. از طرف دیگر استفاده لجام‌گسیخته از این فناوری‌ها به گونه‌ای که هم دانش‌آموزان و دانشجویان از مطالعه دروس باز بمانند و هم از ارتباط عاطفی و همنشینی فکری و گفت‌وگوی صمیمانه درون خانوادگی محروم شوند، به صلاح جامعه مان نیست.

مناسب است که رویکرد متعادلی اتخاذ شود به گونه‌ای که فرد هم امکان بهره‌گیری از دنیای اطلاعات و ارتباطات را داشته باشد و هم اوقات خود را به گونه‌ای تنظیم کند که از آن به شکل لجام‌گسیخته استفاده نکند و در عین حال با تنظیم وقت خودش به امور دیگر هم بپردازد. به نظر می‌رسد، سیاستگذاری یا جامعه‌پذیری ارزشی در جامعه بر این مبنا مناسب است که هر فرد، در روز بیش از یک ساعت وقت خود را به فضای مجازی اختصاص ندهد و با سرگرمی‌های دیگری که در دنیای عینی است، اوقات فراغت خود را پر کند، از قبیل ورزش، حضور در خانواده و وقت گذاشتن همه اعضای خانواده برای همنشینی. این اقدامات می‌تواند چنین فضایی را تعدیل کند و ما را به سمت فضایی متعادل ببرد و در عین حال ما را با آگاهی‌بخشی درباره خطرات استفاده فزاینده یا استفاده منحرفانه از این ابزار مصون کند.

ابزار ارتباطی جدید و بحران بین‌نسلی

حسین شقاقی

اندیشه

یکی از مهم‌ترین مسائلی که در باب نظارت کودکان در استفاده از ابزار ارتباطی مطرح است، این است که بسیاری از والدین، شناخت چندانی از این ابزار ارتباطی ندارند. این معضل از اینجا ناشی می‌شود که مثلا پدر 50 ساله امروز، در دوران کودکی و نوجوانی خود، اگر بسیار خوش‌اقبال بوده باشد، نهایتا با تلفن مستقیما مواجه شده بود، اما اگر این پدر در یک خانواده روستایی بزرگ شده باشد، حتی در همین حد هم از ابزار ارتباطی جدید، در دوران نوجوانی خود آشنایی نداشته است.

اما کودکان امروز، چه در شهرهای بزرگ زندگی کنند و چه در روستاها، عمدتا با آخرین ابزارهای ارتباطی و نرم‌افزارهای مربوط به آنها آشنایی دارند. از سوی دیگر برخی از این ابزارهای ارتباطی، دارای پیچیدگی‌هایی است که آشنایی و یادگیری آنها را برای بزرگ‌ترها که مشغله فراوان دارند و نیز برای یادگیری موضوعات و مهارت‌هایی از نوع جدید، نشاط و شوق یک کودک و نوجوان را ندارند، بسیار دشوار است. از این‌رو کودکان و نوجوانان از موهبت وسایل ارتباطی‌ای بهره‌مند هستند که عمدتا بزرگسالان از آنها بی‌بهره‌اند.

نتیجه طبیعی این فرآیند این است که بین کودکان و والدین، یک شکاف بزرگ ایجاد می‌شود: کودک در جهان ارتباطی‌ای زندگی می‌کند که بزرگسالان و والدین نمی‌توانند به آن راه یابند. این مطلب، توانایی این را دارد که ما را با یک بحران بزرگ مواجه کند؛ بحران فقدان زبان مشترک بین دو نسل. پدری که از اینترنت، ایمیل، سایت، شبکه‌های اجتماعی و... درک روشن و واضحی ندارد، چگونه می‌تواند فرزند خود را در باب استفاده یا عدم استفاده از این ابزارهای ارتباطی، امر و نهی کند؟ چنین پدری چگونه می‌تواند برای فرزندان خود برای استفاده از این وسایل ارتباطی، حدودی را معین کند؟ اصلا او چگونه می‌تواند با فرزندان خود در باب موضوعات و مسائل و مشکلات روزمره‌شان صحبت کند؟

بنابراین ابزارهای ارتباطی جدید، مساله ساده و کوچکی نیست و توانایی این را دارد که خانواده‌ها را با بحران‌های پیچیده‌ای موجه کند. شاید والدین هیچ‌گاه فرصت نداشته باشند که همچون کودکان و نوجوانان خود، با دنیای فضای مجازی آشنا شوند، ولی دست‌کم برای این‌که خودشان را به فرزندانشان چند قدم نزدیک‌تر کنند، باید اوقاتی را برای آشنایی با این فضا، اختصاص دهند. شاید بد نباشد والدین هم ـ ولو به شکل مقطعی و موقت ـ حضور در این فضا را تجربه کنند و اصطلاحا وارد بازی شوند تا به این شکل، ارتباطی نه از بالا، بلکه به شکل هم‌عرض با فرزندان خود و دوستان آنها برقرار کنند و ببینند در عالم آنها چه می‌گذرد، مسائل آنها چیست، چه مسائل واقعی ای دارند، چه خطراتی واقعا آنها را تهدید می‌کند و چه خطرات و نگرانی‌هایی که نسبت به آنها داریم؛ خطراتی کاذب و ساخته ذهن ماست.

سید حسین امامی

جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها