چرا در این سالها با تلویزیون همکاری نداشتید؟ البته به این نکته هم اشاره کنم در سینما هم بهعنوان بازیگر کمکار بودهاید.
پس از انقلاب فعالیتهای سینماییام را در حوزه کارگردانی متمرکز کردم. حضور من در سینما بهعنوان بازیگر با فیلم «دل و دشنه» آغاز شد. بنده تا آن مقطع ممنوعالکار بودم، البته بهعنوان بازیگر. در مقام فیلمساز هم کفشهای میرزانوروز و جستجوگر را کارگردانی کرده بودم. با دل و دشنه فعالیتهای من در عرصه بازیگری آغاز شد و با «شب روباه» به کارگردانی همایون اسعدیان ادامه پیدا کرد. پس از آن هم «بانیچاو» پیش آمد.
چرا نقش پزشک فیلم بانی چاو مثل شخصیتهای دل و دشنه و شب روباه برجسته نشد؟
قرار بود عیوب شخصیت و نوع اجرا برطرف شود. در دورخوانیها قرار بود این اتفاق بیفتد، اما کارگردان عوض شد و احمدرضا گرشاسبی، جایگزین وی شد و فیلم به مشکلاتی برخورد. زمان زیادی تلف شده بود و فرصتی برای ترمیم نقش و فیلمنامه نبود. آقای گرشاسبی آمد و فیلمنامه اولیه با همان ضعفهای موجود ساخته شد.
چرا در حوزه آثار نمایشی تلویزیون حضور نداشتید؟
در مقطعی حضور در سریال «تنهاترین سردار» را نپذیرفتم و تقریبا همکاری بنده با تلویزیون قطع شد. در سریال تنهاترین سردار، نقش معاویه یا عمروعاص را پیشنهاد کردند. سرانجام سریال برایم مشخص نبود، به همین دلیل نپذیرفتم و در ادامه چند پیشنهاد دیگر تلویزیونی را نیز قبول نکردم. البته چندبار در سالهای اخیر قرار شده فیلمنامه بفرستند اعم از سریال یا تلهفیلم، اما هر کدام به بهانهای فرستاده نشدند.
با حضور در سریال گاهی به پشت سر نگاه کن، شایعه ممنوعهالکاری شما در تلویزیون پایان یافت.
از مدتها قبل پیشنهاد جدیتری شده بود؛ اما درباره سریال گاهی به پشت سر نگاه کن موضوع فرق میکرد. میدانید اگر قصه و نقشی که قرار است بازی کنم برایم جذابیتی نداشته باشد قطعا حضور در آن سریال یا فیلم را نخواهم پذیرفت. مازیار میری را میشناختم. اغلب آثار سینماییاش را دیدهام. مخصوصا «سعادتآباد» که فیلم متفاوتی در کارنامه اوست. اما با کارهای تلویزیونیاش آشنا نبودم تا اینکه اتفاقی سریال «گاو صندوق» را که شبکه آیفیلم پخش میکرد، دیدم. با توجه به چارچوبهای تلویزیون، سریال خوبی ساخته بود. همه این عوامل دست به دست هم داد تا مشتاق شوم در سریال گاهی به پشت سر نگاه کن با میری همکاری کنم.
شاخصههای پذیرش نقش چه بود؟ چون شما در فعالیتهای سینمایی پس از انقلاب، نقشهای منفی متفاوتی بازی کردید.
من خلافکارهای متفاوتی را بازی کردهام. بدمنهایی که هر کدام ویژگیهای خاص خودشان را داشتند؛ مثلا در دل و دشنه که نقش بسیار متفاوتی بود و پس از آن، شب روباه نسبت به دل و دشنه تفاوتهای آشکاری داشت. اما قالب اولیه این نقش و سیر تحول تدریجی این شخصیت و تاثیرگذاریاش بر شخصیت پویا (سعید چنگیزیان) و دیگر جنبههای دراماتیک قصه کمک کرد تا این نقش را بازی کنم. قبل از گرفتن هر نما با آقای میری صحبت میکردم و او به من اجازه میداد آنطور که خودم تمایل دارم نقش را مقابل دوربین اجرا کنم. در این سریال محتشم را در دو سن مختلف میبینیم؛ یکی میانسالی و دیگری پیری. هر کدام از این دورهها لحن خاص خود را در بازی دارد که با مشورت کارگردان آن را پیدا میکردیم و من آن را اجرا میکردم. باید این دو مقطع سنی را متفاوت از هم بازی میکردم، چون هم سن تغییر کرده و هم روحیه محتشم در پیری با میانسالی متفاوت بود. این فاصلهگذاری باید در بازی درمیآمد که خوشبختانه این اتفاق رخ داد و نتیجه مطلوب به دست آمد.
من خلافکارهای متفاوتی را بازی کردهام. بدمنهایی که هر کدام ویژگیهای خاص خودشان را داشتند؛ مثلا در دل و دشنه که نقش بسیار متفاوتی بود و پس از آن، شب روباه نسبت به دل و دشنه تفاوتهای آشکاری داشت |
گاهی به پشت سر نگاه کن خوب شروع شد، ولی آغاز هیجانانگیز سریال ادامه پیدا نکرد. البته با آمدن هدایت هاشمی و پلیسی شدن قصه، موقعیت داستان جذاب شد؛ اما موقعیت پلیسی قصه نیز چندان محکم نیست و منطق روایی و هیجان تریلرگونه قصه ادامه پیدا نکرد. آیا خرده روایتهای زیاد به بدنه اصلی درام صدمه نزده است؟
سریال از نیمه به بعد بهتر خواهد شد. موضوعی که شما به آن اشاره کردید اشکالی است که در فیلمنامه سریال وجود دارد. روایتهای فرعی به بدنه اصلی قصه اضافه شدند. این داستانکها باید با پیشرفت درام به روایت اصلی وصل میشدند و با خط اصلی ارتباط پیدا میکردند. اما از همان ابتدا خردهروایتها برای خودشان داستانهای مستقلی شدند و خیلی دیر به خط اصلی داستان مرتبط میشوند. اگر هیجان قسمتهای اولیه حفظ نشد دلیلش فرمول معکوس خردهروایتهاست.
من هنوز در این سریال منتظر لحظهای هستم که دوباره محشتم (محمد متوسلانی) و پویا (سعید چنگیزیان) با تابش (امین تارخ) جدال مستقیمشان بروز پیدا کند و مسیر تریلرگونه سریال به سبک و سیاق کارهای زندهیاد ساموئل خاچیکیان اوج بگیرد.
اصلا خط اصلی قصه، چالش میان دو قطب پویا و تابش است. محتشم، همفکر پویاست و تصمیمگیرنده نیست. عدم شکلگیری این چالش به اعتقاد من به همان نکتهای بازمیگردد که در ابتدای بحث خودتان مطرح کردید. من فکر میکنم این مشکل از فیلمنامه شروع میشود. فیلمنامه مشکلاتی دارد و همان موقع هم که فیلمنامه را خواندم همین نظر را درباره شاخههای فرعی فیلمنامه داشتم. برای مقایسه کافی است به سریال روزهای زندگی محصول کشور آمریکا اشاره کنم که خردهروایتهایش شبیه این سریال است. داستان آن سریال به جمعی مربوط بود که هر کدام قصههای خودشان را داشتند. شخصیت اصلی وارد زندگی دیگران میشد، اتفاقاتی را دنبال میکرد و بعد به شخصیت دیگری وصل میشد. سریال روزهای زندگی این گونه آغاز میشود، با یک خط مشخص اصلی اما به همین صورت پیش نمیرود و شکل اپیزودیک به خود میگیرد. اما در سریال گاهی به پشت سر نگاه کن مخاطب میخواهد خط اصلی را تعقیب کند. میخواهد تابش را بیشتر ببیند تا دیگر شخصیتها را.
البته با فلاش بکهایی (رجعت به گذشته) در فیلمنامه میشد ریتم و روال قصه را ترمیم کرد. گذشته پویا که به این موقعیت رسیده و انگیزههای انتقامی این شخصیت فقط در دیالوگ شنیده میشود و میتوانست با نمایش گذشته پویا، قصه ریتم جذابتری به خود بگیرد و همچنان شخصیتهای اصلی دنبال شوند نه کاراکترهای فرعی.
اولا قصه خیلی دیر به خود پویا رسید. در ابتدای روایت مخاطب متوجه نمیشود این شخصیت اصلا چه کاره است و کجای قصه قرار دارد. تا برسد به نقطه کوچک معرفی پویا که پسر فیروز (حمید ابراهیمی) است، چند تا خرده قصه میانی مطرح میشود. روایت، تا میخواهد کمی گذشته و انگیزشهای روانی پویا را نمایش دهد رها میشود و در خط دیگری میافتد. در صورتی که این قصه باید لابهلای حرکات و تحرکات دراماتیک پویا شکل میگرفت.
شما پس از فیلم هر چی تو بخوای از فیلمسازی فاصله گرفتید چرا؟
راستش با شرایطی که برایم به وجود آوردند دیگر نتوانستم کار کنم. سانسور فیلم هر چی تو بخوای، پیام آن را غیرمعمول کرد. مدتی بعد از آن فیلم تصور میکردم شرایط فیلمسازی برایم فراهم نیست. الان شرایط با آن روزها خیلی فرق کرده است. راستش در فیلمسازی باید گامهای موثر و پیشرو برداشت. فیلمیکه فیلمساز را یک گام به عقب بازگرداند نساختناش بهتر است. شاید از آن موقع تا کنون طرحهای بسیاری را آوردند که بنده بسازم اما میبینیم هر کدام از این فیلمها با دردسرهای ممیزی مواجه میشود.
معضلات زیادی در سینما وجود دارد. بخش اعظمی از آنها در عرصه فیلمسازی با حضور تهیهکنندگان حرفهای حل خواهد شد. شرایط موجود در سینما و نبودمناسبات حرفهای عاملی شده که شرایط تولید حرفهای نباشد و شرایط غیرحرفهای موجب شده قصهها شبیه یکدیگر شود |
پیشنهادی که شده در چه گونه و ژانری بوده؟
در گونه کمدی. این ژانر را بیشتر دوست دارم و انگیزه زیادی دارم که فیلم کمدی بسازم. این انگیزه بهدلیل شرایط مالی و سود اینجور فیلمها نیست. به نظرم فیلمهای کمدی قابلیت زیادی دارند و دست فیلمساز برای کارگردانی آنها بازتر است و میتواند خلاقانهتر عمل کند. ضمن این که تصور میکنم فیلم کمدی استانداردهای مشخصتر و جدیتری نسبت به بقیه گونهها دارد.
به نظر میرسد از زمان اکران فیلم هرچی تو بخوای تا کنون محافظهکارتر شدهاید.
این محافظهکاری نیست. در حوزه بازیگری زیاد سختگیر نیستم اما در شرایط کنونی سختگیریهای خودم برای فیلمسازی را دارم. ضمن این که شرایط تولید فیلم اصلا مطلوب نیست.
از چه منظر؟
معضلات زیادی در سینما وجود دارد. بخش اعظمی از آنها در عرصه فیلمسازی با حضور تهیهکنندگان حرفهای حل خواهد شد. شرایط موجود در سینما و عدم مناسبات حرفهای عاملی شده که شرایط تولید کاملا حرفهای نباشد و عدم شرایط حرفهای موجب شده قصهها شبیه یکدیگر شود. مردم با قصههایی که در سینما مطرح میشود همراه نیستند. سینمای امروز ما از مردم عقبتر است و اگر برای این مشکل چارهای اندیشیده نشود سینمای ما زمین خواهد خورد.
جامجم
علیرضا پورصباغ
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد