داستان پلیسی/ قسمت نخست

قتل زن تنها

سروان حسینی مشغول مکالمه با کوشا بود. او دستوراتی را درخصوص پرونده‌ای که در دست داشتند تلفنی به کوشا داد و بعد از آن تماس را قطع کرد. به پشتی صندلی سیاه رنگش تکیه داد، دست هایش را پشت سرش گره کرد و به سقف چشم دوخت. نفس عمیقی کشید و با خود گفت« این پرونده هم رازگشایی شد و چشم هایش را بست.» اما ثانیه‌ای نگذشته بود که تلفن دفترش به صدا درآمد. مامور یکی از کلانتری‌ها خبر از کشف جسدی در یکی از محله‌های مرکزی شهر را می‌داد.
کد خبر: ۸۰۹۳۸۸
قتل زن تنها

بی درنگ کتش را از روی پشتی صندلی برداشت و به طرف خودرواش راه افتاد. در طول مسیر با کوشا تماس گرفت و از او خواست خودش را به محل حادثه برساند.

جنایت در طبقه دوم ساختمانی 4 طبقه رخ داده بود. به محض ورود به داخل خانه، اثاثیه بهم ریخته و درهم شکسته توجه او را به خود جلب کرد. افسر تجسس کلانتری که در آنجا حضور داشت با دیدن سروان حسینی به طرفش آمد و در حالی که سعی میکرد آرام صحبت کند با نشان دادن زوج جوانی که گوشهای نشسته بودند، گفت: «ساعتی قبل این خانم و آقا به کلانتری آمدند، زن جوان نگران خواهرش بود. میگفت از صبح هر چه با او تماس گرفته، تلفن همراهش جواب نداده است. میگفت که خیلی نگران خواهرش به نام المیراست و میترسد بلایی سرش آمده باشد. ما هم بعد از شنیدن حرفهایش راهی اینجا شدیم و با اجازه مقام قضایی، در را شکستیم. به محض ورود با اوضاع بهم ریخته خانه و جسد المیرا مواجه شدیم.»

بهم ریختگی خانه این احتمال را برای سروان حسینی مطرح کرد که قاتل با انگیزه سرقت وارد خانه شده و نبود چند وسیله قیمتی در خانه مهر تائیدی برای این حدس بود. سروان به سمت جنازه المیرا رفت، از ظاهر جسد نمیشد به علت مرگ پی برد،اما متخصصان پزشکی قانونی حاضر در صحنه بعد از یک سری معاینات، علت مرگ را خفگی و انسداد مجاری تنفسی فوقانی اعلام کردند.

درحالی که سروان مشغول بازرسی محل بود، کوشا از راه رسید. سروان حسینی نگاهی به او انداخت و گفت:« چه به موقع آمدی. سراغ همسایهها برو و ببین کسی عامل یا عاملان جنایت را ندیده است.» کوشا دست در جیب برد و قلم و دفترچه کوچک جیبی اش را درآورد و بدون هیچ حرفی به سمت در خروجی رفت. اما حرفهای سروان حسینی تمام نشده بود به کوشا گفت: «مقتول مدتی قبل از همسرش جدا شده و به تنهایی زندگی میکرد. ببین او با فرد خاصی در ارتباط نبوده؟»

کارآگاه در ذهنش دنبال فرضیههای این جنایت بود و مدام مرور میکرد «قتل بهخاطر سرقت، قتل توسط همسر سابقش...» اما خیلی زود فرضیه جنایت توسط همسر سابقش رنگ باخت چرا که در تحقیقات مشخص شد شوهر المیرا همراه پسرش از ایران خارج شده و مدتهاست که آنها همدیگر را ندیدهاند.

سروان دوباره سراغ اتاقها رفت و در حال بازنگری آنها بود که کوشا وارد شد.«هیچکس ورود یا خروج فرد غریبهای را ندیده است» . سروان حسینی نگاهی به کوشا انداخت و سرش را چندبار تکان داد. جنازه به پزشکی قانونی انتقال داده شد و بررسیها در این زمینه ادامه یافت.

تحقیقات سروان حسینی و گروهش برای رازگشایی این پرونده ادامه داشت اما جستجوی بیشتر نتیجه کمتری همراه داشت.

آنها پس از تحقیقات مقدماتی به پلیس آگاهی بازگشتند.کارآگاه روی تخته سفیدی که به دیوار اتاقش زده بود، شروع به نوشتن کرد. همسر سابق و بعد از آن خط قرمزی روی آن کشید. اقوام و آشنایان، در تحقیقاتشان مظنونی پیدا نکرده بودند و در نتیجه روی اسم آنها هم خط قرمز کشید.

سروان حسینی در بررسی تماسهای مقتول دریافت که فرد ناشناسی از باجه همگانی چند بار با المیرا تماس گرفته است. تقریبا هر هفته با او از باجههای تلفن همگانی تماس گرفته شده بود و این باجهها محدوده مشخصی نداشت و در یک منطقه نبود. اما آنچه که اینبار توجه کارآگاهان جوان را جلب کرد این بود که غیر از این شماره تماس ها، شماره تلفن همراهی هم وجود داشت که حدود هفت ماه قبل از طریق آن با تلفن همراه المیرا تماس گرفته شده بود.

تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها