اگر او را بعد از بازیهایی که نتیجه به سود تیمش تمام میشود، مقابل دوربین تلویزیونی دیده باشید یا صحبتهایش را در رسانههای نوشتاری خوانده باشید، یک جمله معروف دارد؛ «من با شانس برنده شدم.»
مصطفی هاشمی برنده هشت جام قهرمانی در 14 سال گذشته لیگ بسکتبال ایران است. او دو بار با صنام و شش بار با مهرام قهرمان ایران شده است. قهرمانی در باشگاههای آسیا و دو بار قهرمانی در ABA کاپ چین، از دیگر افتخارات این مربی بسکتبال است.
هاشمی با وجود انتقادهایی که طی رقابتهای فصل 94 ـ 93 از لیگ ملی بسکتبال داشت، توانست در این لیگ با ترکیبی تمام ایرانی قهرمان شود و در لیگ حرفهای نیز با افزودن حامد حدادی و تاکوان دین یک بار دیگر قهرمانی را با مهرام تجربه کند.
سرمربی مهرام علاوه بر نکات فنی که توانایی منحصربهفردی در زمینه بازی گرفتن و نحوه برقراری ارتباط با بازیکنان حین بازی دارد، از امکانات خوب باشگاهی نیز در تیم مهرام برخوردار بوده به طوری که در موفقیتهایش اثرگذار است.
او بیرون از زمین مسابقه آرام است، اما در جریان بازی با جنب و جوش و فریادهایش، به نفرات تیم انرژی میدهد.
یکی از دغدغههای همیشگی هاشمی که بارها در گفتوگوی خود با جامجم روی آن تاکید داشت، احترام گذاشتن جامعه بسکتبال به یکدیگر بود و این که یاد بگیریم به دنبال خراب کردن هم نباشیم.
مصطفی هاشمی سالهاست با بسکتبال زندگی میکند، از این رو نقطه نظرهای خاص خودش را در تمام زمینههای این ورزش دارد که گاهی قاطعانه و برخی اوقات با طعنه برایمان بازگو میکند. مانند زمانی که در لیگ حرفهای قهرمان شد و بلافاصله در حضور خبرنگاران گفت: من مربیگری بلد نیستم و همواره با شانس موفق میشوم!
هنوز میگویید شانسی قهرمان شدهاید؟
بله. من بارها گفتهام که آدم خوششانسی هستم و تمام موفقیتهایم شانسی است.
اما به ما حق بدهید که فکر کنیم مقصود شما فقط این نیست.
اگر اعتقاد داریم همه کارها به دست خداست و خیر و شر کاری را اوست که تعیین میکند، باید بگوییم از دست انسانها فقط تلاش توام با تعهد برمیآید. من تلاشم را میکنم. در این سالها بارها انرژیهای منفی از سوی خیلیها به سمت من روانه شد که نخواستم پاسخ آنها را با شیوههای خودشان بدهم؛ از این رو با گفتن این حرفها راحتترم و آرامش بیشتری دارم. تا جایی که اگر 100 جام دیگر هم بگیرم بازمیگویم شانسی است.
فکر نمیکنید گفتن این حرفها که بارها از زبان شما تکرار شده برای مخاطبان عادی شده باشد؟
من از بسکتبال همینقدر میدانم که بازیهای نزدیک را با شانس میبرم. فینال امسال لیگ حرفهای را ببینید! با اختلاف امتیازی زیادی پیش بودیم، اما دانشگاه آزاد را در وقت اضافی بردیم. این شانس من است!
آن بازی تا مدتها در ذهن طرفداران بسکتبال باقی میماند. با وجود بازیهای عادی در طول فصل که شاید بهترین آنها رویارویی مستقیم سه تیم مهرام، دانشگاه آزاد و پتروشیمی بندر امام بود، چه شد که فینال متفاوتی داشتیم؟
نباید بازی آخر را فقط در چارچوب همان بازی ارزیابی کرد. وقتی بازیکنان طی یک فصل بازی میکنند در تمرینات و مسابقههای خود از یک سری الگوها و مدلهای تمرینی پیروی میکنند که بازی به بازی شرایطشان بهتر میشود. بازی آخر تبلور همه تلاشهای یک فصل بود که به اعتقاد من باید تعداد این نوع بازیها در لیگ بیشتر باشد.
شما هم موافقید که بازی خوب، کم داشتیم؟
توقعات از لیگ ایران با توجه به پیشینه خوبی که داشت، زیاد شده است بنابراین باید توقعات را برآورده کرد. باید با بررسی نقاط ضعف و قوت لیگ، آزمون و خطا را کم کنیم و شیوههایی متناسب با بسکتبال خودمان را به کار بگیریم. الگوهای جهانی زیادی داریم که پس از بومیسازی با شرایط کنونی بسکتبال ایران، میتواند در بازدهی بیشتر لیگ ایران به ما کمک کند.
برگردیم به لیگ ملی که شما به عنوان منتقد لیگ ملی همیشه پیشنهاد هم مطرح کردهاید یعنی این طور نبوده فقط اعتراض کنید با این حال لیگ ملی را چگونه جمعبندی میکنید؟
لیگ ملی یا هر عنوان دیگری که داشته باشد باید رویکرد خود را عوض کند. زمان لیگ ملی نامناسب بود و اهدافی که در آن دنبال میشد، اولویتهای بسکتبال ایران نبود هر چند شعار این لیگ به بهانه جوانگرایی قابل تامل است، اما تغییر رویکرد لیگ ملی میتواند به بسکتبال کمک کند.
با وجود انتقادها، اما بیشتر کشورها چنین لیگهایی دارند که قبل از لیگهای اصلی برگزار میکنند.
من ماهیت این لیگ را رد نکردم. این لیگ برای بسکتبال نیاز است. بله در ایالات متحده هم قبل از لیگ NBA بازیهای تابستانی برگزار میکنند که در آن تیمها بازیکنان جوان در حال پیشرفت را به خدمت میگیرند. این که میگویم از الگوهای جهانی و بینالمللی با رعایت بومیگرایی استفاده کنیم، منظورم این است که بدون مطالعه و در نظر نگرفتن ظرفیتهای موجود در بسکتبال خودمان، اقدامی صورت ندهیم که در پایان کار فقط پشیمانی بهجا بماند.
لیگ ملی را میتوانیم در تابستان زمانی که بازیکنان ملی در اختیار تیم ملی هستند، برگزار کنیم. آن مقطع دو ماهه نباید کل بسکتبال به خاطر 20 بازیکن اردونشین تعطیل شود. آنها اردوهای خود را سپری کنند اما بازیکنان سراسر ایران را نیز فعال کنیم. باشگاهها بتوانند در نقل و انتقالات بهتر و با دست بازتر کار کنند و در مجموع تحرک باشگاهها و بازیکنان در حال پیشرفت را در لیگ تابستانی بیشتر کنیم.
منظور شما فقط تیمهای سطح اول نیست بلکه معتقدید همه تیمها حتی از لیگ یک هم در لیگ تابستانی حضور داشته باشند.
بله. ما باید نمایش سراسری از تیمهای متعدد ایران داشته باشیم. تیمهای پایینتر در همین مقطع انگیزه بیشتری برای رویارویی مستقیم با تیمهای بالاتر پیدا میکنند که این عامل میتواند موجب رشد و کیفیت تیمها باشد. علاوه بر آن اسپانسرها علاقه بیشتری پیدا میکنند و تماشاگران و رسانهها از بازیها استقبال بهتری دارند که در پیشرفت کار موثر است.
به اعتقاد من لیگ یک شخصیت مستقلی ندارد در شرایطی که با این برنامهها باید به کمک این لیگ شتافت.
لیگ یک باید معدن بازیکن سازی باشد زیرا در آنجا این امکان وجود دارد بازیکنان زیادی به میدان بروند بویژه بازیکنان جوان. تلفیق این بازیکنان با بازیکنان درجه یک بسکتبال در لیگ ملی، بهترین انگیزه برای پیشرفت بازیکنان است. آنها با دیده شدن در لیگ ملی شرایط حضور خود را در لیگ بالاتر فراهم میکنند از این رو باید این فرصت به جوانان داده شود.
شما به اسپانسرها، رسانهها و تماشاگران اشاره کردید. برای ورود این عوامل بسیار مهم در پیشبرد اهداف بسکتبال چه پیشنهادی دارید؟
چرخه لیگ ایران باید 9 ماه سال حرکت داشته باشد. بازیها را باید از اواخر شهریور آغاز و تا اواسط خرداد سال بعد تمام کرد. کمیت و کیفیت بازیها تماشاگران، رسانهها و اسپانسرها را تحت تاثیر قرار میدهد. وقتی همه کارها بر پایه نظم و انسجام درونی بین خود رویدادهاست، همه از آن بهره میبرند و تعامل مجموعه این عوامل به همراه تلاش مربی، بازیکن و داور موجب رشد بسکتبال میشود.کاری که هفت ـ هشت سال پیش در بسکتبال ایران اتفاق افتاد و همه ما سودش را با چشمان خودمان دیدیم.
عوامل تاثیرگذاری را برشمردید، اما وقتی از دوران باشکوه لیگهای ایران صحبت میکنید نمیتوانیم از حضور بازیکنان خارجی غافل شویم.
ما برای بازیکنان خارجی در این چند سال برنامه نداشتیم یا اگر هم برنامهای بود در اجرا به بن بست خوردیم. بازیکنان خارجی در همان دورههایی که مدنظر من و شماست، اثرگذاری خاصی روی بسکتبال ایران داشتند، اما به یک باره نوار حضور ممتد خارجیها را قطع کردیم. بازیکنان خارجی باید از ابتدای لیگ به تیمها بپیوندند زیرا تیمها هم زمان کافی برای استخدام بازیکنان خوب دارند و هم این که این بازیکنان به عنوان الگوهای فنی در بلندمدت بازده مناسبی روی سطح بازی نفرات ایرانی دارند. بهکارگیری بازیکنان خارجی در یک مقطع خاص ضریب اشتباهات تیمها را در نقل و انتقال و شرایط فنی تیم افزایش میدهد. تیمها بعد از بازیهای طی فصل، در مقطع خاصی با حضور بازیکنان خارجی باید روشهای خود را تغییر دهند بر این اساس گاهی برای این تغییرات تاوان سنگینی میدهند.
شما از لیگ یک یا لیگ ملی با رویکردهای تازهای که باید داشته باشند گفتید. به نظر شما با وجود پایین بودن مشارکت استانی در بسکتبال، بویژه استانهایی که روزگاری صاحب بسکتبال بودند، برای آنها باید چه فکری کرد؟
نگاه ما طی این سالها به بسکتبال استانها نگاه خوبی نبود. من قبول دارم یک مشکل اساسی و کلی در ورزش ایران وجود دارد و مختص بسکتبال نمیشود، اما صرفنظر از مشکلات مالی بیشتر استانها، ابتکاری در این زمینه نداشتیم که بتوانیم با وجود مسائل اقتصادی، چرخه سازندگی را در استانها به حرکت درآوریم. نقاط کوهستانی ایران مانند کردستان و آذربایجانهای شرقی و غربی، جوانان مستعدی با قد و قامت بلند دارد، اما در این ده سال برای آنها چه برنامهریزیای انجام شده است؟
وقتی میگویم ابتکار به خرج ندادهایم منظورم این است هیاتهای استانی را نباید به حال خودشان رها کرد. اگر فرآیند استعدادیابی اصولی را به استانها منتقل کنیم، مطمئنم دو نفر مانند حامد حدادی باز هم در ایران پیدا میشود. هماکنون در بسکتبال بسیاری از نقاط دنیا ممکن است بازیکنانی با قامت 218 سانتیمتر وجود نداشته باشند، اما با 210 و 208 سانتیمتر هم میشود نتایج خوبی گرفت. اگر روزی نتوانستیم مانند حامد حدادی پیدا کنیم، تغییر سبک بازی با نیروهایی که در اختیار داریم، باید هدف تازهمان باشد.
استعدادیابی معمولا به صورت دستهجمعی و از طریق فراخوان فدراسیون است که چندان پایه علمی ندارد.
نباید 100 نفر را جمع کرد و بدون مطالعه گفت از بین آنها بسکتبالیست خارج میشود. شاید نصف بیشتر آنها اصلا به درد بسکتبال نخورند و شاید همه یک روزی بسکتبالیست شوند. تشخیص این موضوع با روشهای علمی در زمینه استعدادیابی و استعدادپروری امکانپذیر است. ما باید این امکانات را به استانها ببریم. مربیان خوب تربیت کنیم و با فعالسازی بخشهای مختلف بسکتبال در استانها به فعالیتهای آنها رونق بدهیم. برخی استانهای ما ظرفیتهای زیادی در بسکتبال دارند که ناشناخته مانده است.
در واقع کلیات صحبتهای شما اشاره مستقیمی دارد به فعالسازی کل بسکتبال که در نهایت موجب ارتقای تیمهای ملی میشود.
مگر در سالهایی که تیم ایران قهرمان آسیا میشد این شرایط وجود نداشت؟ صلابت تیمهای پایهای ما چه اندازه بود؟ یادم میآید لیگ جوانان با قدرت برگزار میشد و ما حتی تیمهای قدرتمند جوانان داشتیم. اینک که تیم نوجوانان در غرب آسیا نتیجه نگرفته است باید زنگ خطر را خوب بشنویم. بسکتبال پایهای ما به صورت خودجوش چند پله بالاتر از رقباست، اما این به تنهایی کافی نیست باید ابزار و امکانات رقابت هم فراهم شود.
برای تیم ملی در مسابقههای جام ملتهای آسیا، انتخابی المپیک چه نتیجهای پیشبینی میکنید؟
من با احترام به نظر همه معتقدم تیم ملی 90 درصد شانس قهرمانی در آسیا دارد. 10 درصد را برای عوامل پیشبینی نشده میگذارم مانند میزبانی، داوری یا خدای ناکرده مصدومیت بازیکنان. قبول دارم تیمها در سال راهیابی به المپیک خودشان را تجهیز کردهاند، اما هنوز تیم ملی را با بازیکنان خوبش باور دارم.
رقبای ایران در آسیا و مسابقههای جهانی بد کار نکردند. از طرفی تعلل در آمادهسازی تیم ملی نگرانیهایی را به وجود آورده است. با در نظر گرفتن این موارد شما 90 درصد شانس قهرمانی را به تیم ایران میدهید؟
بله. من با بیشتر بازیکنان تیم ملی زندگی کردهام و آنها را بخوبی میشناسم. آنها بازیکنان بزرگی هستند و باید همچنان به آنها اعتماد کرد. من هدفگذاری فدراسیون را برای این رقابتها نمیدانم، اما قهرمانی در جام ملتهای آسیا و گرفتن سهمیه المپیک برای بسکتبال ما اهمیت دارد. رفتن به سوی المپیک انگیزه است و رویارویی با تیمهای مطرح جهان، پیشرفتهای تازهای برای بسکتبال ایران در تمام بخشها در پی دارد. از طرفی نباید تیم چین میزبان یا کره جنوبی، فیلیپین و لبنان را دستکم گرفت.
به نظر میرسد بسکتبال ما علاوه بر قهرمانی در این پیکارها و راهیابی به المپیک، باید در اهداف خود آیندهنگر هم باشد.
اولویت اول تیم ملی بنا به دلایلی که گفتم قهرمانی در آسیا و رفتن به المپیک است، اما در این بین باید نفراتی را به تیم تزریق کنیم که آینده بسکتبال ایران را تامین کنند. این انتقال باید حساب شده و دقیق باشد. مگر چند بازیکن داریم که بتوانند ملیپوش شوند؟ بنابراین تغییرات محدود در تیم ضروری است و در سالهای بعد باید این رویه را براساس نیاز و شایستگی نفرات جدید ادامه بدهیم.
نگرانی امروز بابت تلفیق تجربه و نیروی جوانی است. چگونه باید این نگرانی را برطرف کرد؟
در وهله اول باید به مربی اختیار داد؛ این که مربی همه کاره است و دیدگاه و نگرش او اولویتها را در تیم تعیین میکند. شاید در تیم ملی بازیکنانی که سن و سال و همین طور تجربه بیشتری دارند، توقع احترام از سوی جوانترها داشته باشند که مربی باید این مسائل را در کنار ابعاد فنی تیم بدرستی تشخیص دهد و از قبل راهکارهای خود را برای مقابله با احتمال برخی اختلافها در این زمینه ارائه دهد. در بازی هم اختیارات و مسئولیتهای هر بازیکن تعریف شده است و باید این باور را ایجاد کرد بازیکنی خودش را به نسبت دیگری برتر نداند.
پرسش آخر درباره استفاده از مربی ایرانی در تیم ملی است. نظر شما چیست؟
به طور کلی از این که این ذهنیت به وجود آمده از مربی ایرانی در راس تیم ملی استفاده شود، استقبال کرده و آن را به فال نیک میگیرم. مربی ایرانی از عهده هدایت تیم ملی بخوبی برمیآید. این نکته باید به یک باور تبدیل شود و چنانچه در مقطع کنونی استفاده از مربی ایرانی تحقق پیدا کند باید همه از فرد برگزیده حمایت کنیم. وقتی خودم گزینه مربیگری تیم ملی نیستم، بهتر و راحتتر میتوانم در این ارتباط حرف بزنم. اگر مربی خارجی بیاورند راه خطایی رفتهاند زیرا راه موفقیت با مربی ایرانی نزدیکتر است.
قهرمانیهای هاشمی
سال 1381 قهرمانی در لیگ برتر ایران با تیم بسکتبال صنام
سال 1383 / با تیم بسکتبال صنام
سال 1386/ با تیم بسکتبال مهرام
سال 1387/ با تیم بسکتبال مهرام
سال 1388/ با تیم بسکتبال مهرام
سال 1390/ با تیم بسکتبال مهرام
سال 1393/ قهرمان لیگ ملی و لیگ حرفهای با مهرام
سال 1388 / قهرمان باشگاههای آسیا با مهرام ـ اندونزی
سال 1389/ مهرام ـ قطر
سال 1391 / فینال نیمهکاره مهرام ـ الریاضی در لبنان
سال 1389/ قهرمان جام راشد با مهرام ـ امارات
سال 1390/ قهرمان ABA کاپ با مهرام ـ چین
محمد رضاپور / گروه ورزش
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد