30 سال رانندگی ترانزیت، موی میرصالح موسوینژاد را سفید کرده، دندانهایش را ریخته و طراوت جوانی را از او گرفته، اما در عوض تجربیاتی در کولهبارش گذاشته که بزودی قرار است کتابی شود برای شرح ماجراهای رانندگان ترانزیت و لغتنامهای شود برای آموزش سودمندترین لغات زبان آذری به فارسی.
عشق به رانندگی یک جور حس غریب است که در دل بعضیها میجوشد و آنها را میکشاند به دل جادهها، شوری که بی علاقهها به رانندگی درکش نمیکنند و پوزخند میزنند به ساعتها زل زدن به جاده و تنها راندن در کوه و کمر و بیابان و دشت. ولی عشق جادهها عاشق این بیدارماندنها، دنده جازدنها، همنشینی با جادهها و نفس کشیدن در شب و روزهای متفاوت زیر گوشهای از آسمان خدا هستند حتی اگر خسته شوند، دلشان هوای وطن کند و در کشورهای غریب گاهی ناملایماتی ببینند.
تجربیات اروپا
چرتزدن ممنوع، خستگی قدغن؛ این قانون جادههای اروپاست. میرصالح در 30 سالی که در جادههای قاره سبز رانده، رانندهای را ندیده که چرت بزند یا از شدت خوابآلودگی کج و معوج براند و خطرآفرینی کند. جادههای اروپای متحد به نقل از او راههای آسفالته آینه مانندی است که نه چاله چوله دارد و نه آن خرابیهای جادههای وطنی را که جلوبندی قدرترین خودروها را نابود میکند و اعصاب راننده و سرنشینان را خرد، در عوض اینها جادههایی روشن است با ایمنی بالا که رانندهها فقط 8ساعت در روز اجازه راندن در آن را دارند، آن هم به شرط نیم ساعت استراحت در ازای دوساعت رانندگی. نه که اینها فقط حرف باشد و تاکیدات کاغذی و بدون اجرا، که در جادههای تزانزیت اروپا چشمهای متعددی رانندگان را میپاید که مبادا استراحت نکرده به دل راه بزنند و پلکهای سنگین و خوابآلودهشان برای مسافران جاده خطرآفرینی کند. همه جادههای اروپا یک طرف و راههای آلمان یک طرف، این تقسیمبندی میرصالح است وقتی از مقررات سفت و سخت و بدون تخطی این کشور میگوید و روایتهایی تعریف میکند از اجبار همه رانندگان ورودی به آلمان که باید قبل از عبور از مرز، خودرویشان را بشویند، نقص فنیاش را برطرف کنند و لاستیکهای ساییده و کم عاجشان را تعویض کنند.
رشوه در اروپا ممنوع است و رانندهای پرتردد همچون میرصالح این را با گوشت و پوستش لمس کرده است. عبور و مرور کامیون از جادههای این قاره در روزهای تعطیل ممنوع است و با هیچ اشاره و گوشهچشمی این ممنوعیت تغییر نمیکند، حتی اگر رانندهای مثل او باشد که سالها پیش برای رساندن خود به سفره هفتسین و لحظه تحویل سال عجله داشته باشد. پلیس ایتالیا وقتی او را در جاده جنوا گرفت جریمهای سنگین برایش نوشت که با اعتراض میرصالح، پلیس تهدید به دستگیریاش کرد، گوشهای از تجربیات متفاوت رانندگان ترانزیت است. پلیس بینای بدون اغماض و بیتعارف، پلیسی است که فقط قانون و قانون شکنان را میشناسد. اما این پلیسها اگر کمکی از دستشان برای رانندهها برآید، دریغ نمیکنند و رانندههای ایرانی هم نه به عنوان رشوه که به رسم تشکر، مشتی پسته خوشطعم ایرانی به آنها پیشکش میکنند که پلیسها نیز با کمال میل آن را میپذیرند.
پسته ایرانی همیشه کار راهانداز است، از بس این محصول خوشنام است و پرطرفدار، در کنارش نیز خرمای ایران که گنجی شیرین است برای سرزمین ما. میرصالح در این 30 سال از این پستهها و خرماها زیاد به اروپا رسانده، بویژه به روسیه که خریدار کشمش و ماکارونی ما نیز هست، به سرزمین سرما و یخ که در آن انار ایرانی، گرانترین و محبوبترین میوه آنجاست.
جنگ و معطلیهای طولانی
راندن در جادهها، دیدن زیباییهای دنیا، همکلام شدن با مردمان، آشنا شدن با فرهنگها و دیدن آن روی سکه زندگی، قسمت خوب ماجرای رانندگی در جادههای ترانزیت است. اما آن سوی این چهره، سختی، معطلی، خطر، حتی جان وسط گذاشتن است. در سالهای جنگ تحمیلی، میرصالح و صدها راننده مثل او راه مناطق جنگی را پیش میگرفتند و محمولههای کمکی را میرساندند به خطوط مقدم؛ قایقهای مورد نیاز در جزیره مجنون و پلهای شناورش را میرصالح به دست رزمندهها رسانده است. جنگ در کشور ما سالهاست تمام شده، اما در نقاط مختلف جهان از سالها پیش درگیریها ادامه داشته و هنوز هم ادامه دارد که ناخواسته رانندگان ترانزیت نیز درگیر این جنگها میشوند.
میرصالح ما را میبرد به درگیریهای زاگرب به کرواسی که سالها قبل پایتخت این کشور اروپایی را درگیر کرده بود و رانندهها مجبور بودند روزها با ترس در جادهها توقف کنند و شاهد ویرانیها باشند: «بمبارانها را به چشم میدیدیم، بیشتر ساختمانها ویران بود، پلها کنده شده بود.»
خوشبختانه کامیونداران ایران از این جنگ جان سالم به در بردند، اما زمان گذشت تا میرصالح گذرش افتاد به روسیه، درست در زمان درگیریهای این کشور با جداییطلبان چچن: «زمستان بود و سرمای سخت، در حال عبور از قلمرو چچن بودم که راه را بستند. مردانی را دیدم سرتا پا آبیپوش و مسلح. زبانشان را نمیدانستم اما بین آنها کسی بود که آذری میدانست. به او گفتم ایرانیام و با جنگ کاری ندارم، او رفت و حرفم را به فرماندهاش منتقل کرد. بعد مرا بردند بین خودشان، آن روز ناهار مهمان چچنیها شدم، کارهایشان جالب بود، نوشابه را با هفتتیرشان باز میکردند.»
اما همیشه جنگ سد راه رانندههای جادهها نیست که اعتراضهای متعدد در اروپا تاکنون ایرانیان زیادی را در کامیونهایشان روزها و شبهای متوالی معطل کرده است: «یادم هست به خاطر اعتراض کامیونداران در یونان 10 روز در جاده ماندیم، مدتی بعد هم کشاورزان اعتراض کرده بودند و مجبور شدیم 2 هفته در راه بمانیم. رانندههای تنها در جادههای ترانزیت معطل میمانند مثل ما که از ایران انفرادی اعزام میشدیم، اما رانندههای کشورهایی که شرکتهای بزرگ حمل و نقل دارند اصلا معطل نمیشوند، مثل کامیونداران آلمانی که بابت تاخیرها از کشور میزبان خسارت میگیرند.»
با وجود همه اینها عشق به دیدن دنیاهای تازه، رانندهها را همچنان به جادهها میکشاند و این بهترین فرصت است برای دیدن زوایای آشکار و نهان فرهنگها، آشنایی با ملل مختلف و البته فراگیری زبان آنها.
میرصالح سالهایی که به ظاهر حامل محمولههای ایرانی به کشورهای دور و نزدیک بوده، شاگردی زبانآموز نیز بوده که به کمک زبان انگلیسی که از زمان کارمندیاش میدانسته، زبانهای آلمانی و روسی و اندکی ایتالیایی را نیز آموخته و بر ترکی استانبولی و زبان آذریهای روس مسلط شده است: «برای یادگیری هر زبان ابتدا کلمات مورد نیاز را یاد میگرفتم و سعی میکردم آنها را در جای مناسب استفاده کنم. برای یادگیری زبان روسی کتابهای دانشآموزان کلاس اول روسها را خواندم و الفبای آنها را یاد گرفتم، ایتالیایی هم درحد رفع نیاز بلدم.»
وقتی زبان بدانی به تعداد زبانهایی که بلدی یکبار متولد میشوی، میشوی دو آدم، سه آدم، چهار تا و بیشتر. با دانستن زبانهای خارجی درهای دنیا به روی ما باز میشود و آن وقت ما یک ایرانی زباندان میشویم که اگر اراده کنیم سفیر صلح سرزمین مادریمان خواهیم بود. بیایید درباره رانندگی ترانزیت یک بار دیگر از این زوایه نگاه کنیم، به مسئولیت رانندهها برای انتشار فرهنگ ایرانی و اصلاح دیدگاهها نسبت به کشورمان و حتی دست و پا کردن طرفدار برای این آب و خاک .
مریم خباز / گروه جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد