انگار آشپزیتان خوب است؟
تقریبا خوب است البته زن و مرد باید آشپزی بلد باشند.
چه غذاهایی را خوب میپزید؟
یادگیری آشپزی را مدیون همسرم هستم. من غذاهایی مثل کوفته تبریزی، قورمه سبزی و خورش قیمه را از همسرم آموختم. البته بهترین کباب را میزنم.
واقعیت دارد گفتهاید فقط با همسرتان به حج میروید؟
من چند مرتبه به جشنواره فیلم کودک که در همدان و اصفهان برگزار میشد، دعوت شدم. آن سالها احمد میرعلایی از من خواست با پول خودم، مرا به سفر حج بفرستند اما به او گفتم: من با خدای خودم عهد بستم تا با همسرم بروم. از او خواستم دو حواله سفر به من بدهند تا با همسرم عازم حج شوم اما گفت وزارت ارشاد هنرمندان را اعزام میکند نه همسرانشان را. دو سال پشت سر هم او با من تماس میگرفت و من نمیپذیرفتم بدون همسرم بروم تا این که سال سوم به من گفت رضا چقدر زنذلیل هستی بیا با همسرت به خانه خدا سفر کن.
پس در خانه شما زنسالاری حاکم است؟
بله زنسالاری حاکم است (خنده) من از همسرم میترسم. من زنذلیل هستم.
رضا ناجی را کوتاه معرفی کنید؟
رضا ناجی شاد است و شاد زندگی میکند. من و خانوادهام سعی میکنیم دروغ به زبان نیاوریم. از دروغ متنفر هستم.
دلیل شاد بودنتان چیست؟
انسان باید شاکر داشتهها و تن سالمی که خداوند به او عطا کرده، باشد و شاد هم زندگی کند.
چگونه وارد حرفه بازیگری شدید؟
من از دوران نوجوانی به بازیگری علاقهمند بودم و تئاتر کار میکردم، کارم را دیدند و وارد این حرفه شدم.
برای نخستین مرتبه به واسطه چه فردی وارد فضای حرفهای بازیگری شدید؟
اوایل جنگ در تبریز تئاتری با نام «سخن خاک» را روی صحنه بردم. خیلی از مسئولان مرکز صدا و سیمای تبریز برای تماشای این کار دعوت شده بودند و بعد از آن مرا برای همکاری در صدا و سیما دعوت کردند. البته قبل از آن هم در انجمن سینمای جوانان کار میکردم. این را هم بگویم که سال 1343 در دوران خدمت سربازی تئاتر بازی میکردم.
قبل از بازیگری چه کاری انجام میدادید؟
مکانیک بودم.
بازیگری را مدیون چه فردی هستید؟
مدیون خانواده ام هستم چون آنها مرا تشویق به کار در این حرفه میکردند.
محمد امیرناجی نام دیگرتان است؟
نام من محمد و فامیلم امیرناجی است اما در کشور ما فامیلم را خلاصه میکنند.
شنیدهایم در تبریز سینمایی با اسم شما نامگذاری کردهاند؟
بله. وقتی جوایز بینالمللی خود را در جشنوارههای معتبری چون برلین و آسیا پاسیفیک دریافت کردم، مدیرکل فرهنگ و ارشاد و شهردار آن مقطع تبریز از من تقدیر کردند و فامیلی مرا روی سینمای تازه تاسیسی گذاشتند. شهردار آن زمان از من پرسید جوایزت را کجا نگهداری میکنی که به او گفتم به موزه سینما اهدا میکنم. او محبت کرد و دو سردیس از من ساختند و یکی را جلوی در سینما ناجی و دیگری را با کل جوایزم در موزه سینمای باغ فردوس گذاشتند.
وقتی در کنار همشهریان خود در سینما ناجی تبریز فیلم میبینید چه حسی دارید؟
اگر چه سینما به نام من است اما مال من نیست. وقتی میخواهم فیلم ببینم باید بلیت بخرم. خیلیها به من میگویند دستشان را بگیرم و وارد سینما کنم اما من مسیر درست را به آنها نشان میدهم که در کنار شغل اصلی خود بازیگری را ادامه دهند.
اگر بازیگر و مکانیک نمیشدید دوست داشتید چه حرفه دیگری را پیشه کنید؟
به حرفه دیگری علاقه ندارم. عشق من مکانیکی، رانندگی و بازیگری است.
بازیگری نان دارد یا مکانیکی؟
در کشور ما بازیگری جا نیفتاده است. وقتی دوستان علاقه خود را به این حرفه بیان میکنند به آنها میگویم در کنار بازیگری حرفه دیگری را هم ادامه دهند چون از طریق بازیگری نمیتوان امرار معاش کرد.
با توجه به روند بازیگریتان به سرنوشت اعتقاد دارید؟
سرنوشت انسان دست خداست و نباید از او غافل شد.
یادتان هست چگونه خرس نقرهای خود را از جشنواره برلین دریافت کردید؟
اصلا به من خبر ندادند. به ما گفتند که فیلم «آواز گنجشکها» به بخش مسابقه جشنواره برلین راه پیدا کرده و فیلم را از بخش بینالمللی فجر خارج کردهاند. من و آقایان مجیدی و علی معلم به آلمان رفتیم و خیلی از دوستان خبرنگار هم آنجا بودند. بعد از نخستین اکران فیلممان در آلمان، به مجید مجیدی گفتند فیلمتان را در سینمای دیگری خارج از جشنواره نمایش میدهند. آنجا رفتیم و با استقبال بینظیر مردم روبهرو شدیم. بعد از این استقبال بالاخره فیلممان موفق به دریافت خرس نقرهای شد.
چند فرزند دارید؟
دو دختر به نامهای سودابه، سحر و یک پسر به نام شهرام و سه نوه دارم.
شغل آنها چیست؟
یک دخترم کارمند و دو فرزند دیگرم مهندس هستند.
فرزندانتان به بازیگری علاقهمند هستند؟
با وجود علاقهشان من مخالفت کردم. چون سینما سختیهایی دارد و به آسانی نمیتوان وارد این حرفه شد.
نظر آنها درباره بازیهایتان چیست؟
خیلی بازیهایم را دوست دارند و تشویقم میکنند.
چند دوست صمیمی در سینما دارید؟
آقایان مجیدی، مجتبی راعی و خسرو معصومی دوستان صمیمی من هستند.
سرگرمی همیشگیتان چیست؟
فیلم دیدن، مطالعه فیلمنامه و خواندن کتاب است.
اگر به دورانی که مکانیک بودید برگردید، دوست دارید باز هم وارد حرفه بازیگری شوید؟
دوست داشتم بازیگری را ادامه دهم، چون خیلی علاقه دارم. البته پدرم خیلی مخالفت کرد چون مذهبی بود. در آذربایجان نهتنها پدر من بلکه مردم هنر را به گونه دیگری میدیدند و ورود به این حرفه را بد میدانستند.
بهترین نقشی که تاکنون بازی کردهاید، چیست؟
نمیتوانم نقشهایم را از هم جدا کنم، چون خیلی از نقشهایم بهترین است. با کارهایم زندگی میکنم و همه کارها برایم باارزش هستند. از فیلم «بچههای آسمان» گرفته تا فیلمهای «او»، «آواز گنجشکها» و «باد در علفزار میپیچد» برایم باارزش هستند و به آنها علاقه دارم.
به چه ورزشی علاقهمند هستید؟
شنا و کوهنوردی را دوست دارم.
در کارنامهتان بازی در یک فیلم بالیوودی هم به ثبت رسیده است...
بله در فیلم «پاییز» به کارگردانی آمیر بشیر نقش اصلی یک پلیس راهنمایی و رانندگی را بازی کردم.
پیشنهاد بازی در فیلم بینالمللی دارید؟
اکنون خیر.
خدا کجای زندگی شما ایستاده است؟
خدا در قلب من، چشم من، زبان من و روح من است. هر پلکی که میزنم، به دستور اوست.
دوست دارید چه نقشهایی را بازی کنید؟
از همان ابتدای ورودم علاقهمند به کارهای هنری هستم، اما در کشور ما اهمیت داده نمیشود.
چرا؟
کار هنری پول ندارد، در صورتی که زندگی انسانها با پول میچرخد. هنرمندانی که در فیلمهای تجاری بازی کردهاند و حتی یک جایزه بینالمللی هم ندارند، وضع مالیشان از من بهتر است، چون دستمزد بالایی میگیرند. من با وجود این که تلاش میکنم بازی خوبی ارائه دهم تا تماشاچی در سینما میخکوب شود، جواب نداده است چون بازی در فیلم هنری دستمزد بالایی ندارد.
مجید مجیدی چه خصلتی دارد که در چهار فیلم او تجربه کار داشتید؟
او سینما را بخوبی میشناسد. مجیدی درباره انتخاب نقش به پدرش هم رحم نمیکند و نقشهایش را خیلی با وسواس انتخاب میکند و معتقد است باید جنس خودش باشد. وقتی در کار او بازی میکنی، نمیتوانی فیالبداهه بازی کنی. مجیدی براساس شخصیت و دیالوگهایی که در فیلمنامه نوشته پیش میرود و بازیگرش را انتخاب میکند. من شیوه کاری مجیدی را دوست دارم.
بهترین و بدترین خصلتتان چیست؟
نمیتوانم بگویم، دیگران باید درباره خصلتهایم نظر بدهند و بگویند چه آدمی هستم. البته اگر فردی رودرروی من دروغ بگوید، ناراحت میشوم.
اگر کارگردان میشدید، درباره چه موضوعی فیلم میساختید؟
برای حضور در جشنوارهای با مترجمم به استرالیا سفر کردم. در رستورانی همراه دو مهندس استرالیایی غذا صرف میکردیم. مترجمم پرسید چرا شما فیلم نمیسازید؟ به او گفتم اگر بخواهم فیلم بسازم، فقط درباره کلمه دروغ میسازم.
تاکنون گریه کردهاید؟
بله خیلی.
بزرگترین آرزویتان چیست؟
آرزو دارم فرزندان و نوههایم سر و سامان بگیرند.
برنامه امسالتان چیست؟
در حال حاضر هیچ پیشنهاد بازی ندارم. سال گذشته در دو فیلم سینمایی بازی کردم.
چه فیلمهایی؟
در فیلم «نهنگ عنبر» همبازی مهناز افشار، رضا عطاران و ویشکا آسایش بودم که بزودی اکران خواهد شد. نقش کوتاهی هم در فیلم محمد رحمانیان با نام «سینمای نیمکت» بازی کردم.
وضعیت سینما و تلویزیون امروز را چگونه ارزیابی میکنید؟
از من نشنیده بگیرید. ما میگوییم خوب است، اما باور نکنید.
ناگفتههای این گفتوگو...
آرزوی موفقیت برای هموطنانم دارم. امیدوارم همه از سلامت کامل برخوردار باشند و در کشور ما جنگ نشود. انشاءالله ایران در توافقات 5+1 به نتیجه خوبی برسد و کشور ما پیشرفت کند.
مریم محمدی / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد