عادت کردهایم ناجی را همیشه بشاش و با روحیه در نقشهایی شیرین ببینیم. او حتی با آن لهجه دوستداشتنی آذری و خوی مهربانش، به تلخترین نقشها هم رنگی شیرین و جذاب میدهد. این بازیگر چندی پیش رگهای قلبش گرفت و جراحی شد و این روزها دوران نقاهت را در خانه میگذراند. تصمیم گرفتیم به این بهانه به صورت تلفنی جویای احوال این بازیگر آرام و بیشیله پیله شویم.
موقع گرفتن شماره همراه ناجی یاد نخستین تصویری میافتم که از او در سینما به یاد دارم؛ نقش پدر زحمتکش فیلم «بچههای آسمان» ساخته مجید مجیدی؛ به ویژه آن صحنهای که ترمز دوچرخه نمیگیرد و پدر که پسرش علی را همراه دارد، از مهار دوچرخه عاجز است. پس از سه چهار بوق، ناجی با آن لهجه شیرین آذری از پشت خط میگوید:
سلام علیکم.
میگویم علیک سلام. خودم را معرفی میکنم و میگویم قبلا چند باری با هم تلفنی و حضوری صحبت کردهایم.
خواهش میکنم. خوب هستید؟ بفرمایید.
میگویم خدا بد ندهد آقای ناجی، ما عادت کردهایم همیشه شما را سرحال و قبراق ببینیم. میخندد؛ مثل نقش بانفوذ و متمولش در «نهنگ عنبر» فیلم سامان مقدم که با ثروتش هر کاری میکرد که دلش میخواست. میپرسم قرار نیست شما را در فیلم جدیدی ببینیم؟
نه، فعلا که در خانه استراحت میکنم و در هیچ کاری حضور ندارم.
امیدوارم به زودی شما را در فیلمها و سریالها ببینیم.
(حظ میکند و چند بار پشت هم میگوید): به به. به به. ان شاءالله.
میپرسم در این چند وقت که ناخوش هستید کسی از همکاران سینما و تلویزیون به عیادت شما آمده است؟
بله، چند تا از بازیگران پیشکسوت به ملاقاتم آمدند.
کدام یک از بزرگان؟
آقای عظیمی و همکارانش!
آخرین کاری که کردید، چه بود؟
نامه های کامبیز به کارگردانی بهزاد بروجنی که در این کار با آقایان حسن پورشیرازی و محمود نظرعلیان همبازی هستم. این فیلم قرار است در جشنواره فیلم برلین شرکت کند.
یاد تصویر مشهور رضا ناجی با آن کت و شلوار و کراوات میافتم که خرس نقرهای بهترین بازیگر را طوری دستش گرفته بود که نمیتوانست در برود! و یاد حرف علی معلم میافتم که همان زمان گفته بود: باور بفرمایید بازی ناجی خیلی بهتر از رقیبش، دانیل دی لوئیس، بازیگر مشهور هالیوودی بود. میگویم آقای ناجی جشنواره برلین را کردید پاتوق خودتانها!
(با صدایی ترکیبی از ناخوش احوالی و ذوق خندهای جانانه سر میدهد) نه بابا، خواهش میکنم. قبل از این فیلم یک کار دیگر هم در کرج انجام دادم به نام «سالهای انتظار» که کارگردان آن اشکان شاپوری است.
این پا و آن پا میکنم و نمیدانم این سوال را بپرسم یا نه؟ خیلی ناگهانی یاد چهره مستاصل او به نقش کریم در «آواز گنجشکها» میافتم؛ همان جایی که یکی از شترمرغها پا به فرار میگذارد. بالاخره میپرسم: در فیلمهایی که چند وقت اخیر کار کردهاید، شده که دستمزدتان را پرداخت نکنند؟ الان با خیلی از بازیگران و عوامل فیلم و سریالها که صحبت میکنیم، میگویند همیشه دنبال دستمزدها میدوند.
یه کم دستمزدها را دیر میدهند، اما بالاخره میدهند.
یعنی دلخوری ندارید؟
چه دلخوری؟ چرا باید دلخور باشم؟ تهیهکننده اگر پول داشته باشد، دستمزد بازیگر و عوامل را میدهد؛ مریض که نیست!
از سعه صدر و قناعت ناجی شرمنده میشوم، شاید برای این که برخلاف خیلی از بازیگران نازپرورده که فقط مینالند و همواره معترضند، با یک بازیگر صبور با آستانه تحمل بالا روبهرو شدم. دارم دنبال سوال دیگری میگردم که میگوید.
الان در تلویزیون و سینما یک خرده پول کم است. مسالهای نیست، آدم باید با این شرایط بسازد. الحمدلله راضیام.
دارم از بازیگر نقش عزرائیل مهربان فیلم «باغهای کندلوس» ایرج کریمی خداحافظی میکنم که میپرسد:
فرمودید از جامجم؟!
میگویم: بله.
هر وقت این مطلب را زدید، بگویید که ما یک جامجم بخریم.
چشم، حتما. جامجم میخوانید؟
بله، صددرصد. من اخیرا یک کار هم برای رسانه انجام دادم به نام «همسر داتکام» که در آن با علی صادقی همبازی بودم که سیدیهایش را میفروشند!
علی رستگار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد