درماندگی یا helplessness یعنی فرد دچار ناامیدی مطلق شده و به جایی رسیده که فکر میکند دیگر هیچچیز و هیچکس نمیتواند کمکش کند. در این حالت اول جسم و روان فرد تحتتاثیر باور او ناخودآگاه هیچ کمکی در مسیر بهبود اوضاع انجام نمیدهند اما در حالت دوم و ایسنادگی، او از هیچ تلاشی برای پاک کردن عامل فشار دریغ نمیکند.
براساس الگویی که از زمان انسانهای بدوی تا امروز قابلاستناد است بدن ما در مواجهه با یک استرسور (عامل فشار) که در زمان گذشته میتوانسته خطر، صاعقه یا حیوان وحشی باشد 2 واکنش داشته؛ یکی جنگ و دیگری گریز و واکنش گریز هم بهتدریج منجر به بروز واکنشهایی مثل خشم و ترس در انسان شده است.
محققان روی نوعی پرنده تحقیقاتی انجام دادند که بر مبنای این تحقیقات وقتی این پرنده دچار استرسی بیش از حد تحمل میشود، واکنشی نشان میدهد که نه فرار است نه حمله. این پرنده مینشیند و زمین را نوک میزند یعنی کاری انجام میدهد که طبعا هیچ فایدهای برایش ندارد! یعنی شرایطی مشابه شرایط ناامیدی مطلق ما انسانها.
اگر ما هم دچار ناامیدی مطلق شویم ممکن است مثلا در میدان بازی اگر یک- صفر عقب باشیم آن بازی را با نتیجه 0- 5 ببازیم. یعنی عملا ممکن است تیم حریف از ما قویتر باشد اما ما دیگر فوتبال خودمان را هم بازی نکنیم و پشت سر هم گل بخوریم و این نهتنها در زمینه فوتبال بلکه در زمینه بیماریها و مشکلات هم میتواند بروز پیدا کند مثلا وقتی که میبینیم فقط یک ماه برای کنکور وقت داریم به این نتیجه برسیم که چون نمیرسیم در این زمان کوتاه کاری از پیش ببریم پس کلا درس خواندن را فراموش کنیم!
اما وقتی امیدوار به ماجرا نگاه کنیم و در واقع به گزینه دوم یعنی جنگیدن و شکست حریف فکر کنیم براساس شواهد علمی و پزشکی اثباتشده میتوانیم انتظار داشته باشیم که همین نیروی امید بتواند تاثیر قابلتوجهی در بهبود اوضاع داشته باشد.
تاثیر چنین امیدواریهایی در نجات جان بیماران در مواجهه با بیماریهای سخت هم ثابت شده است. علم ثابت کرده در شرایط یکسان بیماری که امیدوار است و مثبت فکر میکند سیستم ایمنی قویتری نسبت به بیمار ناامید و افسرده دارد. البته قرار نیست خیلی غلو کنیم که اگر امید داشته باشید و مثبت فکر کنید همه چیز درست میشود اما نمیتوان منکر این واقعیت هم شد که امید یکی از عوامل بسیار تاثیرگذار است که میتواند کمک شایانی به بهبود و پیشرفت امور کند.
از نظر زیست شناختی میتوان این پدیده را اینطور توصیف کرد که وقتی فردی افسرده، مضطرب و ناامید باشد مغز به سمتی پیش میرود که او را با یک اختلال شناختی مواجه کند. به این معنا که ذهن حتی خطر را مهلکتر از چیزی که هست برآورد میکند و نتیجه اینکه فرد کاملا بیانگیزه میشود و حداقل تواناییها و استعدادهایی را هم که دارد از دست میدهد.
در این حالت است که میگوییم فرد دچار اختلال شناختی شده است یعنی داشتههای خودش را کمتر از چیزی که هست ارزیابی میکند. در این شرایط ترشح برخی هورمونها باعث میشوند که نهتنها مغز بلکه سیستم ایمنی بدن دچار تغییراتی شود.اتفاقی که با امید برعکس می شود. (دکتر پژمان قائممقامی - روان پزشک/زندگی مثبت)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد