فیلمهای انزجار (1965)، رقص قاتلین خونآشام (1967)، بچه رزمری (1968)، مستاجر (1976) و دروازه نهم (1999) بهطور مستقیم به هراس و دلهره ناشی از وجود نیروهای اهریمنی میپردازند و فیلمهای دیگر این کارگردان نیز با محوریت قرار دادن خیر و شر، یا معصومیت و شرارت، اشاراتی پنهان به دو ساحت رحمانی و شیطانی وجود انسان دارند. فیلمهای چاقو در آب (1962)، مکبث (1971)، محله چینیها (1974)، تس (1979)، ماه تلخ (1992)، مرگ و دوشیزه (1994)، پیانیست (2002) و نویسنده پشت پرده (2010) از این جملهاند.
در دو فیلم «انزجار» و «مستاجر» شیطان در قالب ترس و وحشت ناشی از گسیختگی روانی به تصویر کشیده شده است و این را ما از دیگر آثار پولانسکی درمییابیم. یعنی اگر همه فیلمهای پولانسکی آثاری در ژانر وحشت بودند که صرفا قصد نمایاندن روانپریشی حاصل از ترس و تنهایی را داشتند آن وقت میشد گفت مولفهای به نام راز و ماورا و در نتیجه نیروهای اهریمنی نقشی در این فیلمها ایفا نمیکنند و همه چیز بازگشت دارد به پیچیدگیهای ذهن و ضمیر انسان. تفاوت نگاه روانشناسانه به موضوع هراس و دلهره با نگاه اهریمنپژوهانه در این است که وقتی نگاهی ماورائی به مساله داریم، انسان تنها جزئی کوچک از طبیعت پیرامون فرض میشود که تحت سیطره نیروهایی پنهان قرار دارد و چنان نیست که چند و چون زندگیاش به طور کامل در کف اختیار و اراده خودش قرار داشته باشد. هیچکاک که به استاد خلق دلهره در سینما شهرت دارد، اگرچه نگاهش به ترس، کاملا رازآمیز و داستانپریانی است، اما دیو آثار او با شیطان آثار پولانسکی تفاوتی فراوان دارد. هیچکاک زمینیتر به مساله مینگرد و آثارش روانشناختیترند، حال آنکه پولانسکی علاقه ویژهای به تحویل ساحت روانشناختی وجود آدمی به ساحت ماورائی هستی او دارد.
فیلم «رقص قاتلین خونآشام» اثری کمیک در گروه فیلمهای ومپایری ـ خونآشامی است که میخواهد شیطان را از منظر باورهای خرافی مغربزمین در باره وجود موجودات خونآشام ـ یا شاید بهتر باشد بگوییم از منظر داستانهای عامیانه و پرطرفدار ومپایری ـ مورد توجه قرار دهد. ارتباط میان کاراکتر داستانی خونآشام با شیطان و نیروهای اهریمنی و در نتیجه، تقابل آن با باورهای مذهبی و روحانی یا همان ساحت رحمانی وجود، در فیلم «دراکولای برام استوکر» ساخته فرانسیس فورد کاپولا بخوبی نشان داده شده است. پولانسکی در این فیلم بنا دارد با بیانی طنزآمیز وجود نیروهای ماورائی را که برای اذهان علمی و منطقی قابل قبول نیستند واقعی جلوه دهد و گامی نخست در مسیر باوراندن وجود حقیقی شیطان در عالم هستی بردارد. گامی که در فیلم «بچه رزمری» بلندتر برداشته میشود و وجهی نظریهپردازانه، عمیق و تاثیرگذار پیدا میکند.
بچه رزمری شیطانیترین فیلم پولانسکی یا شاید حتی بتوان گفت شیطانیترین فیلم تاریخ سینماست. شیطانی البته به معنای مرتبط با شیطان نه به معنای همسو با نگرشهای شیطانی. ایده باردارشدن از شیطان و مادری کردن برای او ایدهای سمبلیک برای بیان مضمونی بسیار متعالی و ژرف است که از یکسو تراژیک و از دیگر سو درسآموز و در هر دو صورت تکاندهنده است و میتواند نوعی حدیث آرزومندی ایمان تلقی شود. در فیلم بچه رزمری، شیطان آشکارا وجودی کریه، هولناک و تاریک دارد که گرفتاری شخصیت اصلی فیلم یعنی رزمری در چنگال او مخاطب را میآزارد و در او آرزوی رهایی همیشگی از سیطره نیروهای اهریمنی را میپروراند. به بیان دیگر این فیلم صراحتا در مخالفت با ویژگیهای شیطانی و در ستایش معصومیت کودکانه ساخته شده و به تحسین پاکی و بیآلایشی در مقابل دروغ و فریب و نیرنگ میپردازد.
اما فیلم «دروازه نهم» از مدخلی دیگر به بحث درباره شیطان ورود پیدا میکند که عبارت است از بندگی عارفانه شیطان یا همان شیطانپرستی عارفانه. این تعبیر ممکن است در ظاهر پارادوکسیکال یا متناقض به نظر برسد، اما اگر عرفان را شناخت و معرفت درخور معنا کنیم و معنای مصطلح آن یعنی عشق به خدا را در نظر نیاوریم، در آن صورت تعبیری کاملا صحیح و رسا خواهد بود که به بهترین نحو نمایانگر درونمایه عجیب و عمیق این فیلم پولانسکی است که البته برخلاف دیگر آثار این کارگردان با استقبال زیادی از سوی مخاطبان و منتقدان مواجه نشده و اثری مغفول در کارنامه فیلمسازی او به شمار میآید.
فیلم دروازه نهم نمایانگر سه شکل متفاوت شیطانخواهی و شیطانپرستی یا همان پیروی از شیطان با عمل به وسوسههای رحمانستیزانه اوست. یکی استغراق در لذایذ شهوانی که شخصیت لیانا در فیلم نماینده آن است، دیگری استفاده ابزاری از دانش و آگاهی برای حرکت در مسیر باطل که در شخصیت بالکان ظهور و بروز دارد و سوم، آمیختگی علم با عمل یا همان عالم عامل بودن در مسیر شیطانگرایی که ویژگی شخصیت اصلی فیلم یعنی کورسو است. برخی این فیلم نهچندان محبوب پولانسکی را اثری شیطانپرستانه دانستهاند و در تائید مدعای خود این نکته را عنوان کردهاند که دروازه نهم یعنی دروازه نهایی ورود به قلمرو شیطان در این فیلم نور مطلق است نه تاریکی و همین حکایت از نوعی شیطانستایی و جانبداری از زندگی اهریمنانه دارد.
در پاسخ باید گفت اولا چنین برداشتی با کلیت نگاه این فیلمساز و مواضع روشن او در قبال شیطان سازگاری ندارد. این مواضع در فیلمهای دیگر پولانسکی به وضوح قابل شناسایی است و از این گذشته خیلیها قتل وحشیانه و مشکوک همسر او شارون تیت به دست چارلز منسون و پیروانش را نیز که سال 1969 به وقوع پیوست مرتبط با همین حمله پولانسکی به آیینهای شیطانی در فیلم بچه رزمری (1968) دانستهاند. ثانیا در مواجهه با فیلمهای سینمایی، برداشتهای نشانهشناسانه تنها در صورتی قابل استناد هستند که با دیگر نشانهها و اشارات موجود در اثر مطابقت داشته باشند، نه اینکه تافتهای جدابافته بوده و صرفا بهانهای برای برچسبزنی و انگچسبانی باشند. فیلم دروازه نهم بر آن است تا شیطان را موجودی قدرتمند و فعال ـ نه ضعیف و منفعل ـ به تصویر بکشد و خاطرنشان سازد که رحمانیت همواره در مصافی سخت با شیطانیت قرار دارد و نیروهای اهریمنی نه فقط با سوء استفاده از ضعفهای انسانی که از آن مهمتر با سوءاستفاده از قدرتها و استعدادهای شگفت نهفته در وجود انسان اقدام به صفکشی در برابر جبهه حق مینمایند و این مساله نه فقط از زاویه نگاه این اثر، که حتی از منظر آموزههای رحمانی ادیان نیز حقیقتی بسیار مهم و شایان توجه انگاشته شده که نمیتوان و نباید بیاعتنا از کنار آن گذشت.
آزاد جعفری / جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفت و گو با دکتر محمدهادی همایون روند«ظهور» را از آغاز تاریخ تا بازه کنونی بررسی کرده ایم
عزیز حسنویچ، مفتی اعظم کرواسی در گفتوگو با «جامجم»مطرح کرد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد