خودش میگوید پیشنهادهایی که در طول این سالها به او شده چنگی به دل نمیزده و از سینما سرخوردهاش کرده است. بهانه گفتوگو با این بازیگر، نقشآفرینیاش در قالب شخصیت پروانه سریال «دولت مخفی» است که این روزها از شبکه دو پخش میشود. دولت مخفی پنجمین تجربه دفاع مقدسی اسکندری پس از مجموعههای خاک سرخ، وقت پرواز، در چشم باد و همچون سرو است.
شما بازیگر گزیدهکاری هستید، چگونه شد که پیشنهاد بازی در سریال دولت مخفی را پذیرفتید؟
تولید این سریال به سال 90 بازمیگردد. ده ماه مشغول تصویربرداری مرحله اول بودیم که سریال به دلایل مالی متوقف شد و پس از این وقفه نسبتا طولانی ادامه سریال را در شش ماه کار کردیم و در مجموع 16 ماه درگیر بودیم. دولت مخفی، پنجمین کار دفاع مقدسی من است. وقتی فیلمنامه را خواندم پرداختش به حوزههای کمتر دیده شده جنگ تحمیلی برایم جذاب به نظر رسید.
خانوادههای شهدا و آزادگان تاکنون آنچنان که باید و شاید مورد توجه فیلمسازان قرار نگرفتهاند. به نظرم ارزش انتظاری که میکشیدند و ایثار و از خودگذشتگیهای آنها کمتر از جنگیدن رزمندگان نیست. فکر میکنم یکی از جذابیتهای فیلمنامه دولت مخفی پرداخت همزمان و موازی به این دو طیف است؛ رزمندگان و خانوادههایشان. سریال به تاثیرات جنگ بر رزمندگان و خانوادههایشان به صورت همزمان میپردازد. فیلمنامه را که خواندم احساس کردم جنس این کار در آلبوم کاری من خالی است.
نقش پروانه برایتان چه جذابیتهایی داشت؟
پروانه با نقشهای قبلیام متمایز است. از خانواده نسبتا مرفهی است، با درگذشت پدرش شیرازه زندگیشان از هم پاشیده و برادری دارد که از جنگ میترسد و قصد فرار از خدمت سربازی را دارد. همزمان با سعید آشنا میشود که داوطلب رفتن به جبهه است، یعنی دو فضای کاملا متفاوت و حتی متضاد را تجربه میکند. تضادی که پروانه در آن قرار میگیرد برایم جالب بود. با اینکه پروانه و سعید دو جهانبینی کاملا متفاوت دارند و بر سر اعتقاداتشان مجادله هم میکنند، اما در طول این رابطه، سعید روی او تاثیر میگذارد و حتی نگاهش را به زندگی عوض میکند. پروانه در نهایت به نقطهای میرسد که به نظر سعید احترام میگذارد و حتی میپذیرد که برای حفظ کشورش از عشق خود بگذرد و او را روانه سفری میکند که میداند شاید بازگشتی در آن نباشد. این تغییر در روحیه و چرخشی که در مواضع پروانه بود برایم جذاب بود. او دختر مستقلی است که سعی میکند ریشههای خانوادگیاش را حفظ و رابطهاش با سعید را هم به نوعی مدیریت کند. او حتی در برخورد با اتفاقات پیرامونش کمی هم مردانه برخورد میکند. من صبوریهای پروانه را خیلی دوست داشتم.
پروانه چقدر به شخصیت واقعی خودتان شبیه بود و نزدیکی داشت؟
به هر حال هر نقشی که بازی میکنم شباهتهایی هم با خودم دارد. طبعا پروانه هم از این قاعده مستثنا نیست. شاید شباهتهایی به من داشته باشد؛ مثلا روحیه استقلالطلبی و مستقل بودنش. اما واقعا نمیدانم اگر در موقعیت او قرار بگیرم حاضر میشوم مانند او رفتار کنم و از خودم بگذرم. در هر صورت همه تلاشم را کردم که نقش پروانه برای بیننده باورپذیر شود.
شما حرفه بازیگری را با خاک سرخ که سریال دفاع مقدسی است، آغاز کردید و شناخته شدید. «دولت مخفی» هم اثری در همین ژانر است. فعالیتتان در این عرصه یک اتفاق حرفهای است یا انتخابی خودخواسته؟
قطعا انتخاب است. زمانی که برای بازی در سریال خاک سرخ راهی جنوب کشور شدم تازه دریافتم چقدر از واقعیتهای جنگ دور بودهام. ما که در تهران بزرگ شدهایم فقط بمباران و موشکپرانی را تجربه کردهایم بسیاری از وقایع و حوادث جنگ تحمیلی مغفول مانده و کمتر دیده شده و کسانی که بهطور مستقیم درگیر آن بودند و بخصوص زنان، ناگفتههای زیادی دارند. هنوز سوژههای خیلی جذابی داریم که به آنها نپرداختهایم. به نظرم زنان حق بزرگی بر این مرز و بوم دارند و ارزش کارشان در دفاع مقدس کمتر از مردان نیست. وقتی این فرصت به من داده شد که در یک اثر دفاع مقدسی حضور پیدا کنم به نظرم بازیام میتوانست یک ادای دین باشد به این زنان. حضور در آثار جنگی کار سختی است و هر بازیگری آن را نمیپذیرد. بعد از پخش سریال خاک سرخ و استقبالی که از آن شد پیشنهادهای دفاع مقدسی زیادی داشتم، اما من به دنبال قصههای خوب بودم تا نقشهای جدیدی را تجربه کنم. نمیخواستم صرفا خودم را تکرار کنم. اصولا یک بازیگر تا در نقشی موفق عمل میکند همه به سراغش میآیند تا آن نقش را تکرار کند، ولی من سعی کردم شخصیتهای دفاع مقدسیام متفاوت و هر کدامشان بیانگر بخشی از زنان این جامعه باشد و خوشحالم که در کارنامه دفاع مقدسیام چند نقشآفرینی خوب وجود دارد.
این روزها که سریال دولت مخفی در حال پخش است و حاصل کارتان را میبینید، از بازیتان راضی هستید؟
یک بازیگر که هیچوقت نمیتواند کاملا از بازیاش راضی باشد. اما با توجه به مشکلاتی که حین کار پیش آمد و حتی باعث توقف موقت سریال شد همه تلاشم را کردم تا نقش پروانه خوب از کار دربیاید. از بازخوردهایی که این روزها میگیرم هم فکر میکنم نتیجه کار خوب بوده؛ البته دولت مخفی از ضعف تبلیغات هم ضربه خورد. گاهی برای بعضی از مجموعههای تلویزیونی تبلیغات زیادی میشود و برخی دیگر در مهجوریت میمانند. در صورتی که به نظر من نباید میان سریالهای تلویزیونی تبعیض قائل شد، به هر حال برای همه آنها هزینه شده است. انتظار داشتم برای دولت مخفی که یک سریال دفاع مقدسی بود تبلیغات و اطلاعرسانی بیشتری صورت گیرد.
تجربه بازی در مقابل پژمان بازغی چطور بود؟
من قبل از دولت مخفی در سریال «همچون سرو» ساخته بیژن بیرنگ به مدت ده ماه با وی همبازی بودم. آقای بازغی همکار و همراه خوبی است و پر از ایده.
به نظر شما که بازیگر مقابل آقای بازغی بودید، لهجهای که وی برای نقش سعید گرفته چقدر واقعی و باورپذیر است؟
آقای بازغی در فیلم «دوئل» نقشی شبیه سعید دولت مخفی را تجربه کرده بود. اما میزان غلظت لهجه آدمها بستگی به خودشان، موقعیت جغرافیایی و حتی نوع تربیتشان دارد. سعید فقط در جنوب ایران زندگی نکرده و به جاهای دیگر هم رفت و آمد داشته است. این شاید غلظت لهجهاش را کم کند. ضمن آنکه حجم دیالوگها در یک سریال 28 قسمتی قابل مقایسه با فیلم سینمایی نیست. احساس میکنم بازغی سعی کرده در لهجه کلیت را رعایت کند و شاید به همین دلیل است که لهجهاش غلیظ نیست. اگر میخواستیم لهجهها کاملا باورپذیر به نظر برسد باید تکتک دیالوگها را به جنوبی برمیگردانیدم که کار آسانی نبود؛ البته آقای برزیده هم که آبادانی است در تمامی صحنهها حاضر بود و لهجه بازغی را تائید میکرد.
دولت مخفی اولین همکاریتان با عبدالحسین برزیده بود. کارگردانی وی را چگونه دیدید؟
به هر حال ایشان وسواس و سختگیریهای خودشان را داشتند، اما خوشاخلاق و همراه هم بودند. متاسفانه به علت توقف کار در میانه راه و طولانی شدن زمان تصویربرداری نتوانستند تا پایان سریال همراه ما باشند و در فصل دوم از گروه جدا شدند. شاید اگر سریال را یک کارگردان میساخت نتیجه از آنچه هست یکدستتر میشد.
خانم اسکندری سالهاست که حضورتان در سینما کمرنگ شده و به نوعی از آن فاصله گرفتهاید. این تغییر دلیل خاصی دارد؟
در چند سال اخیر در سینما فیلمنامههای خوبی به من پیشنهاد نشده است. ترجیح میدهم نقش خوب بازی کنم تا صرفا یک حضور فیزیکی داشته باشم. به هر حال تنوعی که در نقشهای پیشنهادی حوزه تلویزیون و ویدئو وجود دارد برایم جذابتر است. وقتی یک بازیگر از سینما فاصله میگیرد پس از مدتی خود به خود از این عرصه حذف میشود. سختگیریهای چند سال گذشتهام این فاصله را بیشتر کرد و کمکم از فهرست تهیهکنندگان
سینما خارج شدم.
حال و اوضاع عمومی این روزهای سینما را چگونه میبینید و ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم تلاشهایی در جریان است که در دولت یازدهم اتفاقات خوبی در عرصه فرهنگ و هنر بیفتد؛ البته مشکلات زیاد است و واقعا کار پیچیدهای را پیشرو دارند. در مجموع فضا نسبت به دولت گذشته بهتر است. چندسلیقگیهایی که در چند سال گذشته وجود داشت و نظرات غیرکارشناسی که از بیرون به بدنه فرهنگ و هنر و بخصوص سینما تحمیل میشد، واقعا کارها را با مشکل مواجه میکرد. اما حالا اوضاع کمی بهتر شده و شرایط روبه بهبود است. فیلمسازانی که با سینما قهر کرده بودند به این عرصه بازگشتهاند. هر چند ریتم تغییرات کند است، اما میتوان به آینده امیدوار بود.
شما در رشتههای دیگر هنری از جمله عکاسی، نقاشی و موزائیک نیز حضوری تقریبا حرفهای دارید. این تعدد فعالیت، تمرکزتان را از بازیگری نمیگیرد؟
نه، اتفاقا خیلی وقتها به من کمک هم میکند. من فارغالتحصیل رشته گرافیک هستم. همزمان نقاشی هم میکردم و به عکاسی هم علاقه داشتم. در حوزه موزائیک هم فعال بودم. چند سال پیش سعی کردم با ورود به حوزه شهری و در سطح کلان طرحی را برای شهر تهران انجام دهم. برای من هنرهای نمایشی و تجسمی حکم دو کفه یک ترازو را دارند و به نوعی مرا به تعادل میرسانند. وقتی فشار حوزه سینما و تلویزیون زیاد میشود و انسان دوست دارد که تنها باشد و تجدید قوا کند، هنر تجسمی این فرصت و فضا را به او میدهد که فارغ از تمام اتفاقات اطراف، مدتی را در دنیای خودش سیر کند. ما در دنیای بازیگری همیشه در حال انتخاب یا انتخاب شدن هستیم، اما در حوزه تجسمی همه چیز به خودت بستگی دارد؛ به عبارت دیگر، یک هنر قائم به ذات است و به کسی و جایی تعلق و وابستگی ندارد. خودت رئیس و مرئوس هستی و همین فضاست که برای من جالبش کرده. این دو هنر کنار هم توانستهاند بسیاری از خلأهای مرا پر کنند. زمان انتظار برای دعوت شدن به کار جدید را که شاید برای خیلی از هنرمندان آزاردهنده و خستهکننده باشد اصلا احساس نمیکنم، زیرا سرم به کار دیگری مشغول است.
آیا توقعات و انتظاراتتان از بازیگری برآورده شده و به آنچه خواسته و ایدهآلتان بوده رسیده یا حداقل نزدیک شدهاید؟
نه، واقعیتش این است که انسان موجود آرمانگرایی است و به آنچه هست رضایت نمیدهد. به نظر خودم تواناییهایم بیشتر از آنی بوده که تا امروز ارائه کردهام. البته فرصتی هم که به من داده شده در همین حد بوده است. امیدوارم در آینده این اقبال را داشته باشم که بالقوههایم را به بالفعل تبدیل کنم.
با متولد ماه مهر و خاک سرخ یک شروع خیلی خوب داشتید، اما بعد گویا دچار افت شدید. اگر بخواهید یک نمودار کاری برای خودتان ترسیم کنید، شاخص آن در سالهای اخیر روند صعودی داشته است یا نزولی؟
زمانی که در سال 78 وارد عرصه بازیگری شدم تا سال 83 در چند کار خوب بازی کردم؛ متولد ماه مهر، خاک سرخ، رقص پرواز و این زن حرف نمیزند. واقعیت این است که در هفت هشت سال اخیر حوزه فرهنگ و هنر افت کیفیت کرد و مجموع فضای فرهنگی روبه نزول گذاشت و این شامل من هم به عنوان یک بازیگر شد. در آن سالها تلاش کردم بهترین انتخابها را از میان پیشنهادها داشته باشم. گاهی موفق میشدم و گاهی هم نه؛ البته فرصتها و فضاهایی هم ایجاد شد، اما نه آنقدر که دلخواهم بود. به نظر خودم چهار، پنج سال ابتدایی حضورم در عرصه بازیگری کیفیت بهتری دارد. تلاش کردم که در یکی دو سال اخیر جبران مافات کنم. امیدوارم چه جامعه هنری و چه من به روزهای خوبمان بازگردیم.
دوست ندارید نقشهای جدید و متفاوتتری را تجربه کنید؟
همیشه تلاش کردهام متفاوت باشم، اما تهیهکنندگان وقتی میبینند بازیگری در یک ژانر موفق عمل کرده و به قول معروف جاافتاده است، دیگر کمتر ریسک میکنند و نقشهای دیگر را به او نمیسپارند. سخت است تا بتوانی به آنها ثابت کنی که میتوانی از پس نقشهای دیگر هم بربیایی. من تنوع نقش را بیشتر در آثار ویدئوییام تجربه کردهام؛ از اکشن و منفی گرفته تا پلیسی. بازیام در سریال «بیقرار» و در نقش یک دختر خلافکار را هم خیلی دوست داشتم.
کار طنز چطور؟
اینگونه نقشها را هم در یکی از کارهای آقای صباغزاده تجربه کردم که البته از آن خیلی راضی نیستم و نقش از لحاظ شخصیتپردازی مشکل داشت. با این حال، بازخوردهای متفاوتی هم گرفتم؛ برخی کارم را خیلی پسندیدند و بعضی هم اصلا. خیلیها دوست نداشتند مرا در قالب جدید ببینند و ترجیح میدادند در همان فضای جدی قبلی بمانم. به هر حال فیزیک، میمیک چهره و نوع بازی هر بازیگری او را به سوی یکسری نقشهای ثابت سوق میدهد.
خانواده شما هنرمند هستند، غیر از خودتان دو خواهر دیگرتان هم به عنوان بازیگر و چهرهپرداز مشغول فعالیت هستند. این همکار بودن باعث نمیشود مثلا یکی در سایه دیگری قرار بگیرد و کارش دیده نشود؟
اتفاقا به نظرم در مجموع اتفاقات خوبی هم میافتد. لااقل محیطی که در آن کار میکنی برای خانوادهات ناشناخته نیست و قرار هم نیست جاده صافکن دیگران باشی. حضور و فعالیت دیگر اعضای خانوادهام در عرصههای فرهنگی خیلی کمک حالم بوده است. با اینکه من و خواهرم ستاره، اختلاف سنی کمی داریم، اما هیچگاه نقشهای مشابهی بازی نکردهایم و جنس بازی و فضای کاریمان طوری بوده که یکی در سایه دیگری قرار نگرفته و به حاشیه رانده نشده است.
از بین نقشهایی که تا امروز ایفاگرشان بودهاید کدام را بیشتر دوست دارید و به دلتان نشسته است؟
با اینکه با لیلای سریال خاک سرخ معرفی شدم و به نوعی سکوی پرتابم بود، اما خودم نقش ملیحه مجموعه رقص پرواز را خیلی دوست دارم. نقش کاملی بود. متاسفانه این مجموعه هم آنگونه که باید و شاید مورد توجه و حمایت تلویزیون قرار نگرفت.
فعالیت جدیدی در سینما یا تلویزیون دارید؟
در تلویزیون مشغول بازی در سری دوم سریال «بیقرار» به کارگردانی فلورا سام هستم و در سینما هم تصمیم دارم خودم وارد عرصه تهیه و تولید فیلم شوم. فیلمنامهای هم به دستم رسیده که در حال مطالعه آن هستم.
این بازیگر حرف نمیزند
هر بازیگری آنقدر خوش شانس نیست که کارش را با بزرگان آغاز کند، از این بابت اما بخت با لاله اسکندری یار بوده است. این بازیگر جوان، بازیگریاش را چه در سینما و چه در تلویزیون با دو اثر قابل دفاع از دو کارگردان صاحب سبک آغاز کرد؛ «خاک سرخ» ابراهیم حاتمیکیا و «متولد ماه مهر» احمدرضا درویش. اسکندری در اولین سریال تلویزیونی حاتمی کیا که به صورت خودجوش کلی کنجکاوی و حساسیت را برانگیخته بود، لیلا شد؛ لیلایی که در روزهای آغازین جنگ به خرمشهر میرفت تا مادر و خواهر نادیدهاش را بیابد و ببیند و یافت و دید اما به قیمت اسارت پدر، پدر را از دست داد و مادر را به دست آورد. حاتمیکیا هنرمندانه دیدار موعود این خانواده را آن قدر در بستر روایی داستان به تعویق انداخته بود تا پدر را وادار کند به فداکاری و از خود گذشتگی.
لاله اسکندری بخوبی از پس اولین نقش جدی اش برآمد و نوید تولد یک بازیگر جوان مستعد را داد. در متولد ماه مهر هم گرچه نقشی محوری را به عهده نداشت، اما برای یک آغاز خوب کفایت میکرد. اسکندری بعدها فعالیت در سینما و تلویزیون را به موازات هم ادامه داد، جسته و گریخته، بیش و کم، کج دار و مریز. شراره، این زن حرف نمیزند، گرداب، شوریده، راننده تاکسی، آفتاب بر همه یکسان میتابد، مخمصه، آخرین نقش، خشاب خالی و... بر پرده نقرهای و در تلویزیون مشق عشق، در چشم باد، همچون سرو، مادر، اولین انتخاب، روز نهم، دولت مخفی و.... انتظارها اما از او بیشتر بود و توقعات بالاتر. گویی که او همان لیلای خاک سرخ ماند، دختری که جدی بود و ساکت بود و خشک بود و رسمی بود و شیک بود و همه نقشهایش شبیه هم، یا شاید هم نقش آفرینیهایش. اشتغال اسکندری به بازیگری سینما و تلویزیون اما مانع ادامه فعالیتهای وی که دانشآموخته رشته گرافیک است در دیگر عرصههای هنری چون نقاشی، موزائیک و عکاسی نشد. او در حوزه عکاسی تاکنون دو نمایشگاه انفرادی عکس در ایران و سوئد برگزار کرده و در دو نمایشگاه گروهی عکس در آمریکا نیز شرکت داشته است.
این بازیگر جوان مدتی را نیز به ساخت نقاشیهای دیواری با ترکیبی از موزاییک، نقاشی و کاشی بر حاشیه بزرگراههای تهران از جمله مدرس، زیرگذر رسالت و تقاطع بزرگراه شهید همت و ستاری مشغول بود. با این حال همچنان قاطبه مردم او را به عنوان یک بازیگر میشناسند تا عکاس و نقاش و هنرمند رشته تجسمی. بازیگری که با کارگردانان شاخصی همچون احمدرضا درویش، داود میرباقری، احمد امینی، حسن هدایت و ابراهیم حاتمی کیا همکاری داشته و این روزها عمده فعالیتش را در تلویزیون متمرکز کرده است. به گفته خودش، سختگیریهایش در سالهای ابتدایی حضور در سینما، او را از پرده نقرهای دور کرده و این روزها دیگر ترجیح میدهد ادامه فعالیتش در هنر هفتم بیشتر در کسوت تهیه کننده باشد تا بازیگر. او این روزها فیلمنامهای را هم در دست مطالعه دارد تا اگر به مذاقش خوش آمد تهیهاش را به عهده بگیرد. خانم بازیگر، عکاس، نقاش و کاشیکار حالا میخواهد دستی در کار تولید فیلم هم داشته باشد.
محسن محمدی/ جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد