کیهان:فقط یک جرقه لازم است
«فقط یک جرقه لازم است»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم جعفر بلوری است که در آن میخوانید؛
1- اگر فضا مستعد نبود، «خبر» خودسوزی «محمد بو عزیز»، جوان جویای کار تونسی، حداکثر در حد «یک خبر» ساده حوادث در رسانههای این کشور باقی میماند و اینگونه، به بیداری اسلامی که از خاورمیانه تا آفریقا را دربر گرفته، منجر نمیشد. در واقع، نفس وقوع یک حادثه مثل خودکشی، به خودی خود هیچگاه نمیتوانست چنان موجی ایجاد کند که دودمان دیکتاتوریهای خاورمیانه و آفریقا را بر باد دهد، که اگر اینگونه بود، کشور سوئد، که براساس آمار سازمان بهداشت جهانی، بیشترین میزان خودکشی را به خود اختصاص داده، باید هزاران بار شاهد وقوع انقلاب و تحولات بنیادین میبود و اکنون اثری از آن باقی نمیماند!
اگر فضا مستعد شد- مثل فضای حاکم بر تونس 2010- آنوقت فقط یک جرقه لازم است. فرقی هم نمیکند، شهر «سیدی بوزید» تونس باشد یا «فرگوسن» آمریکا. خودکشی یک معترض به نظام دیکتاتور و دست نشانده، در تونس همان کاری را کرد که امروز قتل یک نوجوان 17 ساله سیاهپوست در آمریکا کرده است. اکنون که در حال مطالعه این وجیزه هستید، 32 ایالت از 50 ایالت آمریکا شاهد شورش و التهاب حاصل از قتل یک نوجوان به دست پلیس آمریکاست.
عربستان سعودی، شاید یکی از این کشورهای مستعد باشد. این کشور تقریبا تمام فاکتورهای لازم برای وقوع یک انفجار اجتماعی را داراست. دلایل و مستندات بیشماری برای این ادعا میتوان برشمرد. نظام سیاسی و «دیکتاتوری خاص» حاکم بر این کشور-که با واژهای با نام انتخابات و دموکراسی کاملا بیگانه است- وضعیت اسفناک اقلیتها به ویژه شیعیان، نوع سیستم قضایی حاکم بر این کشور- که شباهتهای عجیبی با روش به اصطلاح قضایی داعش دارد- و ... مواردی هستند که از آغاز روی کار آمدن سعودیها یعنی سال 1932، بر مردم این سرزمین حاکم بوده است. 82 سال خفقان، نوکری برای اجانب، دیکتاتوری، حکومت موروثی و .... زمان کمی نیست؛ همین دیروز بود که خبری منتشر شد مبنی بر اینکه، 5 دانشآموز شیعه عربستانی به اتهام برافراشتن پرچم یا حسین(ع) بر سردر مدرسهای در شرق این کشور، به 21 سال حبس محکوم شدند. یا «فواد ابراهیم»، حقوقدان و کارشناس عربستانی در تشریح سیستم قضایی حاکم بر عربستان نوشت: «اعدام، آسانترین حکمی است که قضات سعودی صادر میکنند.»
شاید حضور سیا در بدنه اجرایی و امنیتی رژیم آل سعود در کنار دلارها و برق شمشیرها و... باعث به تعویق افتادن این انفجار اجتماعی شده باشد اما، خود رژیم آل سعود به خوبی بر وضعیت حاکم بر این کشور واقف است و خوب میداند «فقط یک جرقه لازم است.»
2- آیتالله نمر باقر النمر، از علمای برجسته و رهبر شیعیان عربستان است که در سال 2012 به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» و «خیانت به پادشاه»! دستگیر و به تازگی به اعدام محکوم شده بود. اخیرا جزئیات بیشتری از حکم صادره علیه این روحانی مبارز منتشر شده است. طبق گزارشهایی که در این باره منتشر شده، قضات دادگاههای سعودی به بریدن سر این روحانی با شمشیر رای دادهاند. دادستان کل عربستان نیز تقاضا کرده اعدام «نمر» به شیوه فجیعتری صورت بگیرد، بدین شکل که ابتدا سر از بدن او جدا شده و سپس پیکر بیسرش در چهارراههای اصلی شهر به نمایش همگان درآید!
بنا به دو دلیل میتوان «حدس» زد، چنین حکم وحشیانهای هرگز نمیتوانست اجرایی شود.
الف- دلایلی که در شماره 1 برشمردیم یعنی مهیا بودن فضای حاکم بر جامعه عربستان برای وقوع یک انفجار اجتماعی. اوضاع حاکم بر عربستان سعودی شبیه بشکه باروتی است که تنها نیاز به یک «جرقه» دارد. آیا اجرای چنین حکم وحشیانهای نمیتواند در حکم این جرقه باشد؟! میتواند.
ب- رسانهای شدن جزئیات چنین حکمی آن هم بعد از اعتراضهای بیسابقه جهانی، دلیل خوب دیگری است بر اینکه، این حکم در حد همان صدور حکم باقی خواهد ماند. خبرهای موثقی هست مبنی بر اینکه اعتراضهای جهانی در 5 قاره جهان، سعودیها را نسبت به عواقب اعدام چنین شخصیتی آگاه و در نتیجه منصرف کرد. اما ریاض برای انحراف افکار عمومی، جزئیاتی را ساخت و بعد منتشر کرد تا به خیال خود چنین وانمود کند که از این اعتراضها وحشتی ندارد و قصد داشت به شدیدترین شکل ممکن رهبر عالی شیعیان عربستان را اعدام کند. به نظر میرسد این حکم به منزله همان مثل معروف «سنگ بزرگ نشانه نزدن است» باشد.
صدور چنین احکامی بیش از هر چیز میتواند به دلیل ترس و وحشت باشد. ترس از اعتراضها و در نتیجه، انفجار همان بشکهباروت.
مناطق شیعهنشین عربستان و حتی سایر مناطق این کشور اما میتوانند میزبان چنین انقلابی باشند. نباید فراموش کنیم منطقهای مثل «الشرقیه» طی چند سال گذشته، بارها و بارها صحنه اعتراضهای مردمی بوده، به ویژه پس از تحولاتی که از سال 2011 و با شروع انقلاب در کشورهای عربی آغاز شده است. اگر اخبار و تصاویر زیادی از این اعتراضها منتشر نمیشود، به دلیل احکام وحشیانهای است که در انتظار تهیه کنندگان چنین اخبار و گزارشاتی است. از رژیمی که تحمل نصب «یک» پرچم یاحسین(ع) را ندارد، چه انتظاری میتوان داشت؟ برخی رسانهها چندی پیش درباره این اعتراضها، به نقل از بیبیسی عربی نوشتند، رسانهها در عربستان به طور محدودی این اعتراضها را پوشش میدهند و در نتیجه تقریباً «غیرممکن» است که خبرنگاران بتوانند آزادانه فعالیت کنند.
شاید عدهای بنا به دلایلی، تحلیل فوق را کمی اغراقآمیز و یا حتی دور از واقعیت تصور کنند. قابل توجه این عده اینکه، در این وجیزه، فقط به یکی از دلایلی که میتواند به «تنهایی» فروپاشی آل سعود را در پی داشته باشد اشاره کردیم. یعنی نارضایتیهای گسترده مردمی. اما نباید فراموش کرد که این رژیم از درون نیز دچار پوسیدگی است، و چه بسا همین روزها با وضعیت جسمی که ملک عبدالله دارد، شاهد جنگ قدرت میان شاهزادهها هم باشیم. خطرهایی که از بیرون خاندان آل سعود را تهدید میکند، بماند. بخوانید:
اواسط اردیبهشت ماه سال جاری خبرهایی از وجود طرحهای داخلی و خارجی برای سرنگونی نظام حاکم بر عربستان منتشر شد. منشأ این خبرها یک نوار ویدئویی متعلق به حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر سابق قطر بود که در آن صراحتا از وجود این طرح سخن به میان آمده است.
در این نوار ویدئویی امیر وقت قطر میگوید: «خاندان حاکم بر عربستان رو به زوال است» و پس از بر شمردن دلایلی چند نتیجه میگیرد «آل سعود حداکثر طی دوازده سال نابود خواهد شد.» وی دلیل این امر را نیز« وجود اختلاف شدید میان ملک عبدالله و دیگر افراد خاندان» معرفی میکند.
«حمد» همچنین از وجود هماهنگیهایی میان کشورش و برخی همسایگان برای انجام تحرکاتی علیه سعودیها خبر داده و از کشورهایی که با ریاض همکاری دارند به عنوان «کشورهای فاقد کرامت» یاد میکند. منظور شیخ حمد، مصر و اردن است. وی در نهایت از نبود آزادیهای رسانهای در عربستان، به عنوان دلیل دیگری استفاده کرده و نتیجه میگیرد «کار سعودیها تمام است.»
خراسان:اوپک و انتخاب بین بد و بدتر
«اوپک و انتخاب بین بد و بدتر»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن میخوانید؛اوپک فردا حساس ترین نشست چند سال اخیر خود را برگزار خواهد کرد. حساسیت این نشست به دلیل کاهش 30 درصدی قیمت نفت طی چند ماه اخیر و شرایط ویژه بازیگران دخیل در بازار نفت است. طی سال های اخیر آمریکا با افزایش تولید نفت شیل به یکی از بازیگران اصلی این بازار تبدیل شده است و برخلاف گذشته که از سلاح کاهش قیمت نفت علیه دیگر کشورها استفاده می کرد، اکنون خود به عنوان یک تولیدکننده عمده نفت، حداقل منافع کوتاه مدت در ارتباط با افزایش قیمت نفت دارد.
علاوه بر عربستان روسیه با افزایش حجم تولید خود هم اکنون با تولید روزانه 10 میلیون بشکه بزرگترین تولید کننده نفت جهان است و با توجه به تحریم های غرب، با کاهش بیش از پیش قیمت نفت تحت فشار قرار خواهد گرفت. دیگر بازیگر عمده بازار نفت عربستان است که پس از روسیه بزرگترین تولید کننده نفت می باشد. هرچند شائبه همراهی این کشور با کاهش قیمت و تخفیف نرخ فروش که از آن به جنگ قیمتی تعبیر شد، در روند کاهش قیمت اثرگذار بوده اما خبرها حاکی از فشار شاهزادگان سعودی برای بازگرداندن قیمت نفت به سطوح بالاتر از قیمت فعلی است.
در این میان اوپک با 2 چالش جدی مواجه است: نخست این که با کاهش معنادار تولید نفت بتواند قیمت را به محدوده قابل قبول 85 تا 90 دلار برساند. این تصمیم خالی از تبعات نخواهد بود، چرا که سهم اوپک را در بازار نفت باز هم کاهش خواهد داد و اجازه می دهد سهم سایر بازیگران بازار نفت افزایش یابد. هر چند به نظر می رسد اوپک برای فرار از قیمت پایین نفت و کسری بودجه کشورهای نفتی تن به این تصمیم بدهد. به ویژه این که روسیه نیز همراهی خود با تصمیم اوپک را رسما اعلام کرده است و وعده داده که در صورت کاهش تولید اوپک، این کشور نیز از تولید خود خواهد کاست.
با این حال چالش دوم، چالش درونی اوپک است، اگرچه عربستان منافع کوتاه مدت خود را در همراهی با کاهش تولید اوپک و افزایش قیمت نفت می بیند اما از یک سو به دلیل تولید بیش از سهمیه، بیشترین بار کاهش تولید نفت اوپک بر دوش عربستان خواهد بود.
چنان که وزیر نفت کشورمان و برخی دیگر از اعضای اوپک تاکید کرده اند که کشورهایی که بیش از سهمیه خود تولید کرده اند باید تولید نفت خود را کاهش دهند. از سوی دیگر تجربه نشان داده که عربستان به لطف تولید روزانه 10 میلیون بشکه ای و پشتوانه غنی درآمدهای ارزی انباشته شده و به دلیل منافع سیاسی به ویژه برای ضربه زدن به ایران و روسیه که در شرایط تحریم نیز قرار دارند، ممکن است منافع کوتاه مدت خود را ملاک تصمیم گیری قرار ندهد. این اتفاق در شرایط حساس فعلی شکاف درون اوپک و احتمال کم خاصیت تر شدن این نهاد بین المللی را تشدید می کند.
به این ترتیب اوپک با انتخاب بین دو گزینه بد و بدتر مواجه است. انتخاب گزینه بد به معنی کاهش تولید اوپک و سپردن بیشتر بازار به غیر اوپکی هاست و انتخاب بدتر، تداوم وضعیت فعلی و کاهش درآمدهای نفتی اعضای این سازمان است. باید دید اوپک کدام گزینه را انتخاب خواهد کرد.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛در این هفته گرچه ماه محرم به پایان آمد ولی ماه صفر از راه رسید و همچنان غمهای جانکاه اسرای کربلا و حزن بزرگ اربعین حسینی، ماتم عظمای رحلت رسول مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) و سبط گرامی ایشان، امام حسن مجتبی(ع) و شهادت ولی نعمت ما ایرانیان، حضرت ثامن الحجج علی بن موسیالرضا(ع) را در خود دارد.
سی و پنج سال پیش در چنین روزهایی امام خمینی بنیانگذار بزرگ جمهوری اسلامی ایران در پنجم آذر سال 1358 فرمانی مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفین را برای حفظ و صیانت از انقلاب صادر کردند. معمار انقلاب اسلامی با دوراندیشی خویش نسبت به آینده کشور و جهان اسلام و براساس شناخت عمیق از حقایق تاریخ ایران و اسلام، نسخهای را به عنوان بازوی مستضعفین جهان ارائه کردند که الحق والانصاف در حفظ و نگهداری از مرزهای کشور در هجوم همه جانبه غرب و شرق علیه جمهوری اسلامی ایران به سرکردگی صدام، خوش درخشید و الگوی درخشان برای سایر کشورها گردید. از این رو جا دارد که در هفته بسیج از مقام شامخ شهدای بیادعای بسیجی و سنگرسازان بیسنگری که در فراهم کردن بستر رشد و تکامل انقلاب نقشآفرینی کردند و با خون خود انقلاب را در لحظههای حساس یاری نمودند، قدردانی گردد.
در این هفته 10 دور مذاکره هستهای در وین با انقضای مهلت مقرر در سوم آذر به پایان رسید. مذاکرات ایران و گروه 1+5 اگرچه با تمدید گفتگوها پایان پذیرفت اما به نظر میرسد که این مذاکرات میتواند چارچوب و دورنمای توافق سیاسی و سپس توافق جامع ظرف 7 ماه آینده بوده و به نقطهای بیبازگشت تبدیل شود.
پرونده این دور از گفتگوهای هستهای درحالی روز دوشنبه با تصمیم بر سر تمدید مذاکرات بسته شد که هیات مذاکره کننده ایرانی از این اراده سیاسی برخوردار بود که توافق جامع را در همین تاریخ امضاء کند ولی آمریکا و برخی عناصر خارج از محیط مذاکره که سعی کردند مذاکرات را از رسیدن به توافق جامع دور کنند. به هر حال دستاورد بزرگ این دور از مذاکرات، علاوه بر خوشبینی جمعی و جهانی برای رسیدن به توافق جامع در 7 ماه آینده، اثبات این نکته است که جمهوری اسلامی ایران و گروه مذاکره کننده ایرانی با صداقت و تلاش شبانهروزی تلاش خود را صرف دستیابی به توافق کردند، در عین حال که به هیچ وجه حاضر نشدند از اصول و مواضع تعیین شده از سوی رهبر معظم انقلاب در مسیر مذاکرات کوتاه بیایند.
مذاکرات وین را در عین حال میتوان گامی بلند و مرحلهای بیبازگشت به گذشته دانست، مرحلهای که بیشتر کشورهای عضو گروه مذاکره کننده به دلیل پیشرفت همهجانبه آن و نیز فضای تازه بینالمللی، دیگر قادر به بازگشت به مراحل گذشته نیستند و تلاش میکنند به توافق جامعی که متضمن "برد - برد" طرفین است، دست یابند.
در این هفته جمهوری اسلامی ایران میزبان صدها نفر از اندیشمندان و شخصیتهای دینی بود که برای شرکت در کنگره جهانی بررسی جریانهای تکفیری از دیدگاه علمای اسلامی به کشورمان آمده بودند.
شرکت کنندگان در این همایش در پایان دو روز نشست در قم، به دیدار رهبر معظم انقلاب آمدند. در این دیدار حضرت آیتالله خامنهای احیاء جریان تکفیری در سالهای اخیر را مشکل تحمیلی و دست ساز استکبار برای دنیای اسلام دانستند و با اشاره به اقدامات جریان خبیث تکفیری در جهت اهداف امریکا و دولتهای استعماری و رژیم صهیونیستی بویژه تلاش برای به فراموشی سپرده شدن مسئله اصلی فلسطین و مسجدالاقصی، تأکید کردند: ایجاد یک نهضت علمی، منطقی و فراگیر برای ریشهکن کردن جریان تکفیری، روشنگری نسبت به نقش سیاستهای استکباری در احیای این جریان و اهتمام جدی و مطالبه عمومی درخصوص قضیه فلسطین به عنوان مسئله اصلی دنیای اسلام از مهمترین و اولویتدارترین وظایف علمای جهان اسلام در شرایط کنونی است.
ایشان سپس به یک نکته غیرقابل انکار اشاره کرده و افزودند: جریان تکفیری و حکومتهای پشتیبان آن کاملاً در جهت اهداف استکباری امریکا و دولتهای استعماری اروپایی و رژیم صهیونیستی حرکت میکنند و با ظاهری اسلامی، عملاً در خدمت آنها هستند.
رهبر معظم انقلاب روشنگری نسبت به نقش سیاستهای امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در احیای جریان تکفیری را یکی از وظایف بزرگ علما در کشورهای اسلامی برشمرده و افزودند: وظیفه مهم علما، اهتمام جدی به قضیه فلسطین و مسجدالاقصی و جلوگیری از مورد غفلت واقع شدن این موضوع اصلی دنیای اسلام است. ایشان با اشاره به تصمیم اخیر کابینه رژیم صهیونیستی در اعلام یهودی بودن فلسطین اشغالی، گفتند: رژیم صهیونیستی بدنبال تصرف قدس و مسجدالاقصی و تضعیف هرچه بیشتر فلسطینیها است. همه ملتهای اسلامی و همچنین علماء باید از دولتهای خود مسئله را مطالبه و پیگیری کنند.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین مشکلات و ناکامیهای دشمنان اسلام در منطقه بویژه در عراق، سوریه و لبنان را نیز یادآور شدند و گفتند: یک نمونه دیگر از ضعف دشمن، قضیه هستهای ایران است. امریکا و کشورهای استعمارگر اروپایی دور هم جمع شدند تا جمهوری اسلامی ایران را در قضیه هستهای به زانو در آورند اما نتوانستند و در آینده نیز نخواهند توانست.
در هفته جاری سرانجام نمایندگان مجلس در مسیر رأی اعتماد قرار گرفته و به پنجمین وزیر پیشنهادی کابینه تدبیر و امید برای تصدی وزارت علوم رأی مثبت دادند. وی با 197 رأی موافق پس از ماهها بلاتکلیفی، سکان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را عهدهدار شد.
رئیس جمهور پیش از این آقایان "جعفر میلی منفرد"، "رضا فرجی دانا"، "محمود نیلی احمدآبادی" و "فخرالدین احمدی دانش آشتیانی" را به عنوان وزرای پیشنهادی علوم به مجلس معرفی کرده بود که مجلس به سه نفر از آنها رأی اعتماد نداد، اما دکتر فرجی دانا پس از کسب رأی اعتماد مجلس در آبان ماه سال گذشته تنها 10 ماه سکاندار این وزارتخانه شد چرا که نمایندگان مرداد ماه سال جاری رأی اعتماد خود را پس گرفتند.
در مسائل بینالمللی، آزادسازی دو شهر دیگر عراق از چنگ تروریستها، تصویب طرح صهیونیستی "دولت یهود" در کابینه این رژیم، خشونت و ناآرامی در شهر سیاهپوستنشین فرگوسن و پیامدهای انتخابات فرمایشی بحرین مهمترین رویدادهای هفته بودند که این تحولات را مورد بررسی قرار میدهیم.
در عراق، دو شهر "جلولا" و "سعدیه" در استان دیاله پس از آنکه شش ماه در اشغال تروریستهای داعش بود سرانجام در هفته جاری با هماهنگی نیروهای مردمی و ارتش آزاد شدند. آزادی این دو شهر ضربه دیگری بر پیکر گروههای تکفیری بود که در چند هفته گذشته، شکستهای پی در پی را متحمل شدهاند. این عملیات از آنجا اهمیت خود را نشان میدهد که داعش قصد داشت از این دو شهر به عنوان گذرگاه و پایگاه لجستیکی برای حمله به بغداد از طریق بعقوبه استفاده کند. عملیات اخیر در عین اینکه با هزینه کم برای نیروهای عراقی همراه بود، تلفات سنگینی را به تروریستها وارد کرد به گونهای که سرکردگان این گروه به غافلگیر شدن خود اعتراف کردند.
اکنون دولت عراق بر روی آزادی موصل به عنوان مهمترین شهری که هم اکنون در اشغال داعش است تمرکز کرده است. گزارش منابع عراقی حاکی است که تروریستها در موصل نگران حمله نیروهای عراق هستند و اضطراب بر این نیروها حاکم شده است.
اوایل این هفته، کابینه رژیم صهیونیستی، طرح صهیونیستی "دولت یهود" را تصویب کرد و مقرر شد تا این طرح روز چهارشنبه (دیروز) در کنست رژیم صهیونیستی به رأی گذاشته شود ولی اوجگیری اعتراض فلسطینی و همچنین بروز اختلاف در کابینه سبب شد تا رژیم رأی گیری در این باره را به تعویق اندازد.
جنبش حماس نسبت به پیامدهای خطرناک این طرح هشدار داده و از فلسطینیها و همچنین مسلمانان خواسته در برابر این توطئه بایستند. طرح "دولت یهود" در راستای ایجاد یک رژیم نژادپرست در فلسطین اشغالی میباشد از جمله اینکه تمامی کسانی که در فلسطین اشغالی زندگی میکنند از جمله فلسطینیها باید لزوماً تابع قوانین مورد نظر رژیم صهیونیستی باشند و مقررات این رژیم بر همه امور جاری خواهد بود.
گروههای فلسطینی، هدف این طرح را توطئه تازه رژیم صهیونیستی برای یهودی ساختن کل فلسطین اشغالی و وادار ساختن فلسطینیها به کوچ تدریجی از فلسطین عنوان کرده و از مجامع بینالمللی و کشورهای اسلامی خواستهاند تا در برابر آن موضع بگیرند.
تبعات گسترده و غیرقابل پیشبینی این طرح موجب شده است تا در میان صهیونیستها نیز بر سر آْن اختلاف بروز کند از جمله، تزیبی لیونی وزیر دادگستری این رژیم و از صهیونیستهای کهنه کار تهدید کرده است با آن مخالفت خواهد کرد حتی اگر به برکناری وی از کابینه نتانیاهو منجر شود.
این هفته شهر "فرگوسن" آمریکا بار دیگر متشنج شد و سیاهپوستها اعتراضاتی گسترده را علیه تبعیض و بیعدالتی حاکم بر دستگاه قضایی آمریکا به راه انداختند. دور تازه اعتراضات پس از آن آغاز شد که هیئت منصفه در پرونده قتل "مایکل براون"، انتظارات جامعه سیاهپوست این شهر را فراهم نکرد. مایکل براون نوجوان سیاه پوست آمریکایی سه ماه قبل در تیراندازی یک افسر سفیدپوست کشته شد درحالی که مردم معتقدند جرمی مرتکب نشده بود.
گزارشها حاکی است اعتراضات از فرگوسن فراتر رفته و بسیاری از شهرهای مهم آمریکا نیز شاهد تظاهرات علیه حکومت آمریکا بوده است. باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا با حضور در تلویزیون از مردم خواست آرامش خود را حفظ کنند ولی سیاه پوستان آمریکا که از ظلم و بیعدالتی به تنگ آمدهاند اعتنایی به سخنان اوباما نکردند. حوادث اخیر آمریکا بار دیگر این واقعیت را پیش چشم جهانیان قرار میدهد که با وجود ادعاهای دولت آمریکا، تبعیض نژادی و بیعدالتی همچنان براین کشور حاکم است و حقوق سیاه پوستان به سادگی پایمال میشود.
این هفته، بحران در بحرین بار دیگر تشدید شد. برگزاری انتخابات فرمایشی و اعلام نتایج آن سبب شد تا مردم بحرین یکبار دیگر علیه رژیم آل خلیفه دست به اعتراض بزنند و از سیاستهای این رژیم ابراز انزجار کنند. انتخابات مجلس بحرین درحالی صورت گرفت که گروههای سیاسی اصلی این کشور، آنرا تحریم کرده بودند. با اینحال رژیم مدعی شد شمار قابل توجهی از مردم بحرین در انتخابات مشارکت داشتهاند. انقلابیون بحرینی در واکنش به این نمایش انتخاباتی، مردم را به اعتصاب و نافرمانی مدنی فرا خواندند. رژیم بحرین که ترفند خود را نیز ناکارآمد و بینتیجه یافت صبحگاه روز دوشنبه منزل "شیخ قاسم"، روحانی مبارز بحرینی را وحشیانه مورد حمله قرار داد. حزب "الوفاق"، حمله به خانه شیخ قاسم را محکوم کرد و آنرا خط قرمز شیعیان اعلام نمود و تاکید کرد به هر قیمتی از این روحانی مبارز دفاع خواهد کرد. محافل سیاسی، موج جدید سرکوب مردم بحرین و انقلابیون توسط رژیم را انتقامگیری رژیم به دلیل حضور اندک مردم در انتخابات عنوان کردهاند.
قدس:اسراییل وقانون یهودی سازی
«اسراییل وقانون یهودی سازی»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حسن هانی زاده است که در آن میخوانید؛کابینه بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی، لایحه یهودی بودن رژیم اسراییل را برای تقدیم به کنست اسراییل آماده کرده که این لایحه قرار است بزودی در کنست «پارلمان» مورد بحث قرار گیرد.
به موجب این قانون و در صورت تصویب در کنست، رژیم صهیونیستی این حق را خواهد داشت که هر شخص غیر یهودی که امنیت اسراییل را مورد تهدید قرار دهد، از اراضی اشغالی 1948 اخراج کند.
قانون یهودی بودن سرزمینهای اشغالی دست رهبران افراطی رژیم صهیونیستی را برای اخراج فلسطینیان ساکن اراضی 1948 باز خواهد گذاشت.
بیش از یک میلیون و 300 هزار فلسطینی در حال حاضر در اراضی اشغالی 1948 ساکن هستند وتابعیت اسراییلی دارند که در صورت تصویب این دو لایحه، به طور طبیعی واکنشهایی از خود نشان خواهند داد .
به موازات آن، کابینه نتانیاهو قانون دیگری با عنوان قانون «حنین الزعبی» دردست تصویب دارد که به موجب آن هر یک از اعضای عرب کنست اسراییل که از فلسطینیان ضد اسراییلی حمایت کند، از کنست اخراج خواهد شد.
خانم حنین الزعبی یک شخصیت مبارز فلسطینی عضو کنست اسراییل است که در طول سالهای گذشته نقش مؤثری در جریان سازی سیاسی علیه رژیم صهیونیستی به عهده داشته است . با اینکه همه دلایل حکایت ازآن دارد که این دو قانون در کنست با مخالفت اکثریت مواجه خواهد شد، اما اگر به تصویب برسد، پیامدهای حقوقی سختی برای فلسطینیان ساکن اراضی 1948 به دنبال خواهد داشت.
مصادره اموال واخراج فلسطینیان ساکن اراضی اشغالی 1948 وطرد شمار زیادی از فلسطینیان قطعاً مشکلات جدیدی برای مردم فلسطین که بیش از 66 سال است در اراضی 48 ساکن هستند، ایجاد خواهد کرد.
با این حال احزاب چپ کنست اسراییل بشدت با این قانون مخالفت کرده اند، زیرا آن را مقدمه ای برای فرو پاشی رژیم صهیونیستی می دانند.
روزنامه هآرتص نوشت که هدف از تصویب این قانون، باز گذاشتن دست بنیامین نتانیاهونخست وزیر رژیم غاصب برای خارج کردن رقبای سیاسی خود از عرصه قدرت است .
«زهافا گالوون» رهبر حزب میرتس وعضو پر نفوذ کنست اسراییل ،«اسحاق هرتسوگ» و«زئیف الکین» دو عضو برجسته کنست، تصویب این دو قانون را موجب فرو پاشی کامل رژیم صهیونیستی تلقی کردند. نظر سنجی مؤسسههای اسراییلی نشان می دهد که شخصیتهای افراطی رژیم صهیونیستی نیزموافق تصویب این دو لایحه نیستند، زیرا به انزوای تدریجی رژیم صهیونیستی منجر خواهد شد ودشمنی ها را نسبت به این رژیم تشدید می کند.به اعتقاد ناظران سیاسی، تصویب این دو لایحه به انزوای سیاسی بیشتر رژیم صهیونیستی منجر می شود، زیرا ارتباط اندکی که میان این رژیم با محیط پیرامونی خود وجود دارد، به کلی قطع می شود.
در عین حال این امر، یعنی تصویب این دو لایحه، به تشدید تقابل مسلمانان ویهودیان ساکن اراضی اشغالی منجر خواهد شد و ساکنان اراضی 48 این حق را برای خود محفوظ می دارند که ازهویت دینی وتاریخی خود دفاع کنند. بنابراین به نظر می رسد کنست رژیم صهیونیستی در هفته آینده که این دو لایحه را در دستور کار خود قرار خواهد داد، نسبت به آن واکنش منفی نشان می دهد واز تصویب این دو لایحه خود داری خواهد کرد.
سیاست روز:اصلاحطلبانی که شدیداً به اصلاح نیاز دارند
«اصلاحطلبانی که شدیداً به اصلاح نیاز دارند»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛آنهایی که اصرار دارند فتنه را باید از یاد برد، آنهایی که عقیده دارند اصلاحطلبان همچنان خود را در چارچوب نظام میدانند و به اصول انقلاب اعتقاد دارند و آنهایی که درپی پاک کردن فتنههایی هستند که اصلاحطلبان آنها را به پا کردند، مواضع چند روز گذشته برخی اصلاحطلبان را بخوانند و آنگاه نظر بدهند.
اصلاحطلبان با شعارهای زیبایی وارد عرصه سیاسی و اجتماعی کشور شدند، شعارهایی که ظاهری فریبنده داشت، و تنها درپی خواستهها و امیال سیاسی و تخریبی آنها بود.
مروری بر مواضع و رفتارهای سیاسی و اعتقادی برخی اصلاحطلبان که البته تأثیرگذاری آنها در چرخه رفتارهای اصلاحطلبان بالا بوده است، ثابت میکند که آنها از زمان روی کار آمدن و به دست گرفتن مجلس و دولت اصلاحات چه برنامهها و چه توطئههایی علیه انقلاب اسلامی تدارک دیده بودند و اکنون هم آنها را پیگیری میکنند.
خط فکری این طیف سیاسی که اکنون بیشتر در خارج از کشور و از سوی فراریان اصلاحطلب تئوریزه میشود، در داخل هم فعال است و هر از گاهی مواردی را در برخی رسانههای آنها میتوان دید که همچنان ساختارشکنی میکنند، اصول و مبانی اسلام انقلاب را قلب میکنند و در صدد تحریف و تخریب آنها بر میآیند.
نقطه فعالتر شدن این رفتارها به زمان انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ باز میگردد که باعث آن فتنه و آشوب در کشور شد. حمهوری اسلامی ایران با برگزاری انتخاباتی پر شور و باشکوه میرفت تا با حضور میلیونی مردم خود پای صندوقهای رأی رکوردی تازه را ثبت کند و مشارکت ملی خود را به رخ جهان بکشد، اما فتنهای که از سوی اصلاحطلبان آغاز شد، این پیروزی را هم برای مردم و هم برای نظام اسلامی تلخ کرد.
چندین ماه برخی شهرهای کشور آشوب بود و فتنه اما سرانجام این فتنه با سرانگشت ولایت و مردم خنثی شد، هر چند تبعات آن دامن کشور را گرفت. تحریمها و فشارهای سیاسی و اقتصادی آز آن زمان تاکنون افزایش یافت تا شاید توطئهای که برنامهریزی شده بود بتواند ایران اسلامی را با مردم مقاومش به زانو در آورد اما نشد آنچه که دشمنان داخلی و خارجی میخواستند.
اکنون هم اصلاحطلبان بانگ رحیل را آغاز کردهاند تا شاید بتوانند با اقدامات تخریبی، فرافکنی، دروغپردازی، فریب و تحریف، جایگاه خود را بازیابند تا بتوانند با قدرتطلبیهای خود که سیری ندارند، فتنه و چالشی را برای نظام اسلامی مهیا کنند.
اصلاحطلبان افراطی از تخریب و تحریف مبانی اسلامی و اصولی که حضرت امام(ره) براساس اسلام پایهریزی کرده است، چه سودی میبرند؟! آیا تصور میکنند که میتوانند افکار مردمی که برای اسلام قیام کردند، تحت تأثیر قرار دهند و آنها را همراه خود سازند؟! زهی خیال باطل!
آنها قدرتطلبانی هستند که مست قدرت بودند و اکنون بیرون از دایره قدرت قرار گرفتهاند، ساز مخالف میزنند و به ساز آمریکایی میرقصند. آنها از همین هوای انقلاب نفس کشیدهاند و به خاطر همین انقلاب به امیال نفسانی خود دست یافتهاند و اکنون نمک خوردهاند و نمکدان شکستهاند!
مرد آن است که در قدرت باشد اما مردمدار، آرمانخواه و عدالتطلب و عدالتخواه نه این که پس از چند صباحی پایین آمدن از قدرت آنها را به یک موجود ضعیفالنفس بدل کند تا هر آنچه میخواهند علیه انقلاب و اسلام و مردم پیاده کنند.
به نمونههایی از رفتارهای این آقایان توجه کنید؛ «خیلی از اصلاحطلبان بر خلاف اول انقلاب دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند.» این جمله از زبان معاون مطبوعاتی دوران ریاست جمهوری اصلاحات جاری شده است.
عیسی سحرخیز که به خاطر نقشآفرینی در فتنه ۸۸ مدتی را در زندان به سر برده است در گفتوگو با یک سایت ضد انقلاب ادامه داده است؛ بحثهایی مانند خروج از حاکمیت مباحث داخلی اصلاحطلبان بود. از لحاظ تئوریک هم روی آنها کار میشد. دیدگاهها هم بسیار متفاوت بود. اصلا تعبیر «جبهه» اصلاحات به همین دلیل بود.
وی با تصریح بر «نگاه منتقدانه» خود به امام خمینی میگوید: من نگاه منتقدانهای به ایشان دارم و فکر میکنم خیلی از کارها خطا بود.
سحرخیز همچنین "تغییر قانون اساسی"، "تغییر ساختاری قوه قضائیه" و "حذف نهاد ولایت فقیه" را جزیی از خواستههای اصلاحات میداند و اضافه میکند: ما در اول انقلاب اشتباه کردیم که با خوشبینی بسیار و اولیه به آیتالله خمینی، به ولایت فقیه هم باور داشتیم.
اگر فتنه ۸۸ هزینههای زیادی برای مردم و نظام اسلامی داشته است، حداقل این حسن را هم داشته است که چنین افرادی ماهیت واقعی خود را بروز دهند آنها که خود را پیرو خط امام مینامیدند اکنون تبر برداشته و قصد دارند به ریشه آرمانهای امام بزنند.
همه این تفکرات و رفتارها زمانی رونق گرفته است که انقلاب اسلامی ایران با اصولی که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با حمایت مردم پی ریزی کرده اکنون الگویی برای دیگر ملتهای آزادیخواه شده است. ملتهای کشورهای مسلمان اکنون انقلاب اسلامی مردم ایران را با رهبری حضرت امام(ره) به عنوان تنها نسخه نجات بخش خود میدانند و تبعیت از رهبری حضرت آیتالله خامنهای را پس از امام برای خود فرض میدانند.
و اکنون نمونهای دیگر از سوی اصلاحطلبان رونمایی شده است که نشاندهنده نوع ایدئولوژی آنها نسبت به اسلام است.
عمادالدین باقی اصلاحطلبی است که دیدگاههای خود را نسبت به اسلام و حقوق بشر در اسلام پیش از این بیان کرده است و اکنون روشن میکند که چه اهدافی در بدنه اصلاحطلبان خاصه افراطی دنبال میشود. او در تازهترین گفتار و نوشتار خود به حمایت از اندیشههای تکفیری و سلفی «ابن تیمیه» پرداخته و از این جهت او را فردی عقلانی نامیده که با «شفاعت» و «توسل» مخالف بوده است.
ابن تیمیه شخصیتی است که باعث انحرافات در دین اسلام شده است. عقاید او اکنون در میان بسیاری از تکفیریها و سلفیها پیاده میشود. گروههای تروریستی از جمله داعش که اکنون دست به جنایات گسترده علیه مسلمانان سنی و شیعه میزند، عقاید ابن تیمیه خاستگاه آنها است واکنون چنین فردی مورد توجه و تجلیل عمادالدین باقی قرار میگیرد.
باقی گفته است؛ «ابن تیمیه از غولهای اندیشه در جهان اسلام بوده و متفکری است عقلگرا که با توسل و شفاعت مخالف بوده و نظر فقهی خود را بیان کرده است. ابن تیمیه خشکاندیش و تکفیری نبود؛ بلکه عقلگرا و اصلاحگر دینی بود.»
این اصلاحطلب در تبعیت از ابن تیمیه که میگوید؛ هر کسی حسین(ع) را زیارت کند و او را بابالحوائج بداند گناهکار و مشرک است و فقط خداوند است که بابالحوائج است» در واقع در راستای تبلیغ و ترویج این ایدئولوژی ضد اسلامی و ضد تشیع گام بر میدارد.
اصلاحطلبان خاصه افراطی با چنین عقایدی گوری را که برای خود کنده بودند، عمیقتر میکنند تا دیگر از دل آن گور صدایی بیرون نیاید.
وطن امروز:درباره اعلام رشد اقتصادی
«درباره اعلام رشد اقتصادی»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم دکتر آلبرت بغزیان است که در آن میخوانید؛ رشد اقتصاد در 4 بخش نفت، کشاورزی، خدمات بازرگانی و صنعت و معدن محاسبه میشود و هر یک از اینها یک رشدی دارد که مجموعه آن «تولید ملی» میشود. این رشد ممکن است اسمی باشد یعنی به فرض اگر 25 درصد افزایش قیمت داشته باشیم و تولید بدون رشد به اندازه سال گذشته باشد بهدلیل این افزایش قیمت با رشد 25 درصد مواجه میشویم ولی وقتی تورم از آن کسر شود، به آن رشد واقعی میگویند. به فرض صحت رشد 6/4 درصدی بهار، باید ببینیم این رشد مربوط به کدام بخشهاست. با توجه به اقتصاد نفتی کشور معمولا بخش نفت عامل رشد اقتصادی بوده و ممکن است صنعت یا دیگر بخشها رشد نداشته و حتی رشدشان منفی باشد اما رشد نفت همه آنها را جبران میکند. ارزیابی و تحلیل این رشد و مبنای آن بسیار مهم است که معمولا سهم نفت در اقتصاد ما بیشتر است. در دنیا آنچه باعث رشد اقتصادی پایدار میشود، بخش صنعت است. در ایران کشاورزی فصلی بوده و به دلیل مکانیزه نبودن، 4 فصل نیست و نفت نیز به دلیل تحریمها نمیتواند ملاک خوبی باشد. به نظر میرسد امسال همین رشد محدود به خاطر مجوزهای بخش صنعت و رشد قیمت کالاها بوده ولی سوال مهم اینجاست: «اگر رشدی وجود داشته، چرا قابل لمس نیست؟!»
باید گفت زمانی این اتفاق رخ میدهد که قیمتها نیز کاهش یابد؛ بدان معنا که عرضه تولید و صنعت بالا رفته و با افزایش بهرهوری و کاهش قیمت، رشد پایدار ایجاد کند در غیر این صورت نفت جور دیگر بخشها را میکشد. مثالی میزنم؛ فرض کنید با رونق تولید خودرو، کاهش قیمت صورت گرفته و به مردم رسیده است. اگر خودرو پارسال تولید شده و قیمتش همانی باشد که الان هست، پس کمکی به رشد اقتصادی نکرده است. نکته دیگری که وجود دارد، این است که همیشه ارقام نرخ رشد اقتصادی با 2 سال تاخیر طی سنوات گذشته استخراج میشد و این ارقام بیشتر برآورد محسوب شده و نهایی نیست و روشهای مختلفی برای نرخ رشد از جمله روش تولید، مخارج و ارزش افزوده و درآمد وجود دارد و اینطور نیست که بتوان به سرعت آمار تولید و فروش کارخانه را اعلام و جمعبندی کرد. ارائه آمار یک یا 2 سال طول میکشد و اگر اکنون با این سرعت که هنوز تولید به بازار فروش نرسیده محاسبه شده خیلی عالی است. البته به نظر اگر رشد اقتصادی مثبت هم نشده باشد منفی نیز نشده و رشد منفی جبران شده است و باید از این به بعد منتظر رشد باشیم.
یکی دیگر از دلایل ارائه آمار رشد به صورت 3ماهه، انتظارات مردم از مباحث و شعارهای دولت درباره سیاستها، تثبیت بازار و خروج از رکود است و معمولا منافع سیاسی ارائه چنین آمارهایی بیشتر از منافع اقتصادی آن است چون وقتی در تولید، رشدی وجود داشته باشد نفعش به جامعه میرسد و نیاز به گفتن نیست و از طرفی ارائه چنین آمارهایی منعطفکننده فضای کسب و کار خواهد بود و رغبت برای سرمایهگذاران را فراهم میکند و ریسک سرمایهگذاری کاهش یافته و موجب اطمینانبخشی فعالیتهای اقتصادی میشود. برای اطمینان خاطر از وجود رشد باید تا آخر سال وضعیت را بسنجیم که میانگین رونق بخشها میتواند معیار باشد. در حالی که کشور رکود و تورم را با هم دارد نسخه آن سیاستهای انگیزشی طرف تقاضاست که دولت برای خرید هزینه کند بدون اینکه قیمتها دست بخورد ولی رکود کنونی ناشی از هزینههاست یعنی با افزایش نرخ ارز، کاهش تولید وجود داشته که با افزایش بهرهوری و کاهش هزینه تولید میتواند جبران شود.
اکنون ظرفیت تولید خودرو به حد سالهای قبل رسیده اما قیمت خودرو کاهش ندارد و نشان میدهد خودروساز برای بهرهوری کاری نکرده است، زیرا همان موقع نیز ارز همین نرخ را داشت و در صورتی که رشد را در دوره بعد داشته باشیم، میتواند تداعیکننده آینده بهتر باشد. اگر هم قیمتها کاهش یابد- نه اینکه رشد آن متوقف شود- نهتنها از رکود خارج شده بلکه رونق هم رخ داده است. زمانی که سمت تولید و عرضه تحریک میشود سمت تقاضا و مصرف نیز باید به همین صورت باشد البته اکنون تصور این است که سمت تقاضا توانایی خرید ندارد و در صورتی که آخر سال تولیدی داخل انبارها کاهش یابد نشان میدهد تولید رشد داشته است همچنین باید رابطه میان اشتغال و رشد اقتصادی وجود داشته باشد.
در گذشته رشد اقتصادی به دلیل اینکه ناشی از تولید نفت بود باز هم مشکل بیکاری حل نشد زیرا نفت، سرمایهبر است و صنعت، نیروبر؛ کشاورزی نیز معمولا مشاغل پایداری ندارد در عین حال باید توجه داشت اشتغال دیرتر از رشد اقتصادی خود را نشان میدهد. در مجموع میتوان گفت در صورتی که طرف عرضه و تقاضا تحریک شود و مردم قدرت خرید داشته باشند و تولید از جانب بهرهوری تقویت و انبارها نیز خالی شود، میتوان تاثیر مثبت رشد اقتصادی را در کشور لمس کرد.
حمایت:وزارتی برای جهادعلمی
«وزارتی برای جهادعلمی»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم حسین مظفر است که در آن میخوانید؛روز گذشته وکلای ملت در مجلس شورای اسلامی به وزیر پیشنهادی دولت اعتماد و با 197 رای موافق، مسئولیت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را به محمد فرهادی سپردند. رای دیروز مجلس سرشار از مفاهیم عالی و پرمضمون فرهنگ انقلابی است، چرا که وزیر پیشنهادی بر مولفه هایی تاکید داشت که پیش از این، در سخنان سایر نامزدهای تصدی وزارت علوم یا تبلور نداشت و یا کمتر دیده می شد. تاکید فرهادی بر مفاهیم کلیدی مانند کوشش جهادی برای دستیابی به قله های دانش، توجه ویژه به سخنان امام (ره) درباره اهمیت دانشگاه، عنایت به علم به عنوان عامل اقتدار علمی، ارتقای کیفیت آموزش عالی، حمایت از تبدیل علم به فناوری های مفید و تجاری، تحول و ارتقای علوم انسانی، تاسیس اتاقهای نظریه پردازی، تقویت کرسی های آزاداندیشی، تنظیم سند تحول آموزش عالی کشور، توسعه پایدار براساس اقتصاد مقاومتی با ایفای نقش دانشگاه از ایده تا بازار، حرکت به سوی الگوی ایرانی- اسلامی دانشگاه، توسعه پایدار علم و فناوری و توجه به مسائل فرهنگی دانشگاه، پژوهش های قرآنی، فرهنگ عفاف و حجاب و همچنین تعامل فعال با مراکز علمی و دانشگاهی معتبر جهانی از طریق دیپلماسی علم و فناوری، موارد ممتازی بودند که در برنامه های دیگر گزینه های پیشنهادی وزارت علوم، بروز و ظهور کمتری داشتند. از مواردی که خوشبختانه در برنامه فرهادی به آن اشاره شده، توجه به پژوهش های قرآنی و فرهنگ و عفاف است که انتظار است تمام مسئولین و وزرا به آن اهتمام داشته باشند.
پژوهش های قرآنی، بنیان و پایه تمام فعالیت های علمی در دانشگاه هاست؛ اصالتاً هر علمی اگر با معنویت همراه نباشد، نه تنها مفید نیست، بلکه ویرانگر خواهد بود. ترکیب علم و معنویت، معجونی است که از دوره رسالت پیامبر اعظم(ص) تا به امروز همواره شفا بخش بوده و هر گاه علم از دین و آموزه های قرآنی فاصله گرفت، در دره های هولناک جنایت و استثمار سقوط کرد. تربیت دینی دانشجویان بر مقیاس مفاهیم قرآنی یکی از اهدافی است که بر عهده دانشگاه است به نحوی که دانشجو هم متدین و هم با باورهای ملی پرورش یابد. گاهی مشاهده می شود که بر اثر سخنان استادی، یک دانشجو از اینکه ایرانی است احساس حقارت می کند و این عین بی انصافی است.
اغراق نیست که بگوییم ایران در دنیای اسلام، عزیزترین است. جوان جویای علم ایرانی علاوه بر موقعیت درخشان سیاسی، دارای مواریث تاریخی و افتخارات فرهنگی است و بزرگترین خیانت به جوانان، ناامید کردن آنان از آینده سیاسی، اقتصادی، علمی و فرهنگی است. نکته دیگری که وزیر علوم در صحن علنی مجلس به آن اشاره داشت، کوشش جهادی برای دستیابی به قله های دانش است. در این رابطه باید به دو اصل اشاره کرد.
اول اینکه تقویت روحیه خودباوری و «ما می توانیم» از ضروریات حرکت جهادی است و مع الاسف در طول سالیان متمادی تلاش ها بر این بود که به ایرانی، «نمی توانیم» تلقین شود. با وجود تزریق روحیه خودباوری پس از پیروزی انقلاب، اما همچنان ریشه فرهنگ غلط «ما نمی توانیم» قلع و قمع نشده و عده ای هم در زمینه های گوناگون، نگاه به بیگانگان و پیشرفت های علمی، سیاسی، نظامی و مادّی آنان دارند. باید این نکته را هم تذکر دادکه «ما می توانیم» به معنای اِبا داشتن از فراگیری علم و دانش از دیگران و صاحبان پیشرفت های علمی نیست، اما آنچه که باید مورد عنایت قرار بگیرد، آموختن دانش،
بدون یادگیری ارزش ها و جهت گیری های غلط است. دومین اصل نیز این است که دانشگاه های ما باید بدون شک، پژوهش و تحقیق را با توجه به نیازهای کشور هدفدار کنند. به عبارت دیگر باید دید که کشور واقعاً به چه چیزی احتیاج دارد و نیاز پژوهشی کشور در چه زمینه ای است. اتّکا به آماری نظیر تعداد مقالات چاپ شده در مجله «آیاسآی» کافی نیست و دانشگاه های ما نباید به دنبال تهیه مقالاتی باشند که هیچ خلأیی از نیازمندی های پژوهشی کشور را پر نمی کنند.
هدف گذاری حرکت علمی کشور باید با رویکرد افزایش دانش جهانی و از طریق تولید فرآورده های جدید و ناشناخته دانش بشری، در چارچوب ارزش های انسانی تعیین گردد. بنابراین هدفدار کردن تحقیق علمی، باید با توجه به نیازها و بخش های حیاتی کشور صورت بگیرد که در حال حاضر این زنجیره مفقود است و انتظار می رود که آقای فرهادی با روحیه جهادی که در وی سراغ داریم به این نیاز قدیمی کشور، به صورت ویژه بپردازد.
نکته دیگر اینکه شاید اگر به جلسه رای اعتماد وزرای پیشنهادی قبلی از زاویه خوش بینی بیشتر نگاه کنیم، تمام گزینه های قبلی رئیس جمهور هم به موارد فوق عنایت داشته اند اما نقطه روشن مواضع وزیر جدید که قلب نمایندگان را قرص و محکم کرد تا با خیالی آسوده به وی رای اعتماد دهند، تاکید بر مرزبندی شفاف با فتنه و فتنه گران بود.
فرهادی با شجاعت تمام اعلام کرد: فصل الخطاب سخنان رهبر انقلاب و فتنه خط قرمز است. همانطور که بعضی از نمایندگان به درستی به آن اشاره کردند از جرائم بزرگ فتنه گران، امیدوار کردن دشمن به ایجاد و استفاده از شکاف های اجتماعی بود. فتنه آمریکایی – اسرائیلی و پیاده نظام داخلی آن، کشور را به سمت مرزهای خطرناکی پیش بردند که اگر عنایت خداوند و حضور گسترده مردم نبود، شاید اکنون شاهد وضعیتی متفاوت از زمان حال بودیم.
گاهی شنیده می شود که می گویند وزرای پیشنهادی قبلی به لحاظ وزن علمی از وزیر فعلی قوی تر بوده و از گذشته خود درباره همراهی با فتنه گران نیز اعلام برائت کرده اند که این سخن نادرستی است به عنوان حسن ختام، نوشته را با تاکید به یادماندنی رهبر فقید انقلاب درباره جایگاه رفیع و حیاتی دانشگاه در کشور به پایان می بریم: «شما فکر این باشید که کارتان خوب و پیش خدا آبرومند باشد. وقتی در این فکر بودید، خدا هم شما را همراهی می کند و مشکلاتتان را اصلاح می نماید که اگر دانشگاه اصلاح شد، کشور اصلاح میشود.»
جوان:بازیگران و آینده مذاکرات
«بازیگران و آینده مذاکرات»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمدجواد اخوان است که در آن میخوانید؛
رسانههای دنیا در حالی سوم آذرماه 1393 را به پایان رساندند که خبر تمدید مذاکرات ایران و 1+5 را مخابره کردند و این چنین در برنامه اقدام مشترک نتیجه یک سال مذاکره مداوم روشن شد. با این حال با توجه به تداوم مذاکرات، هنوز جای این پرسش هست که بالاخره نتیجه نهایی روند کنونی چه خواهد بود؟
هرچند پاسخ به این سؤال مهم مجالی فراختر از این نوشتار را میطلبد اما با نگاهی به بازیگران موجود و مطلوبیتها و سناریوی مدنظر هرکدام میتوان به ذکر نکاتی هرچند اجمالی پرداخت:
1- ایالات متحده امریکا به عنوان بازیگر اصلی طرف غربی در شرایط ویژهای از حیث شرایط داخلی به سر میبرد. از طرفی نتایج انتخابات میاندورهای کنگره که وزن رقبای جمهوریخواه اوباما را در حاکمیت این کشور ارتقا داد و از سویی در پیش بودن سالهای پایانی دوره ریاست جمهوری اوباما، عملاً بر روند مذاکرات سایهای بزرگ انداخته است. هر چند در مسئله استعفای چاک هیگل اینگونه عنوان شد که او به دلیل اختلاف در موضوع سوریه کنار رفته است، اما بعید نیست که اختلاف او و مافوقش در حوزه مسئله ایران نیز بوده باشد.
با توجه به وضعیت کنونی برخی تحلیلگران، تأثیر مستقیم رویکرد جمهوریخواهان را بر مذاکرات پیشبینی میکنند که این میتواند به معنای تند شدن هرچه بیشتر ادبیات سران کاخ سفید در آینده نزدیک و پایان دوره به ظاهر تعاملگرایی باشد.
2- طرف اروپایی مذاکرات نیز در چند صباح اخیر نشان داده است که نمیخواهد یا نمیتواند کنشگری فوق العادهای در روند مذاکرات ایفا کند؛ به جز معدوداقدامات مبهم که عمدتاً از سوی فرانسه در برخی ادوار مذاکره بروز یافته که آن را نیز میتوان در چارچوب تقسیم نقش استراتژی «پلیس خوب، پلیس بد» تبیین کرد.
3- بازیگر روس و چینی البته اخیراً بازی متفاوتی از خود بروز دادهاند. تحولات اخیر عرصه منطقه و بینالملل که به تزاید تقابل قطبهای شرقی جدید قدرت در مقابل غرب انجامیده، تأثیراتی هرچند اندک را بر مسیر مذاکرات تا کنون گذاشته است. تمایل روسها برای همکاریهای مشترک اقتصادی و تجاری و نیز گفتوگوی معنادار میان رئیسجمهور کشورمان و پوتین بلافاصله بعد از اعلام تمدید مذاکرات، همه حکایت از آن دارد که میان ایران و طرفهای شرقی 1+5 فرصتهای بیشتری برای همکاری و نزدیکی مواضع وجود خواهد داشت.
4- در خصوص بازیگران منطقهای بحثهای تأملبرانگیزی وجود داشته و دارد. به جز رژیم صهیونیستی که به روشنی تأثیرات مستقیمی از طریق لابیهای صهیونیستی روی سیاست خارجی کشورهای غربی دارد، باقی کشورها اعم از عرب و غیر عرب نقشی حاشیهای داشتهاند. هرچند برخی رسانهها و طرفهای غربی تلاش کردند متحدان منطقهای خود اعم از کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس و ترکها را فعال کرده و عملاً با اعطای امتیازاتی آنها را در بازی کردن در نقشهای خود حفظ کنند. سناریوهایی همچون کاهش سیاسی قیمت نفت و. . . عملاً مقومهای فشار بر جمهوری اسلامی ایران است که بر اساس تقسیم کار انجام گرفته، متحدان عرب امریکا پیمانکاری آن را بر عهده گرفتهاند.
رژیم صهیونیستی نیز آنگونه که پیداست مطامع بیحد و حصری در تشدید فشار علیه نظام اسلامی و محور مقاومت دارد. رصد فضای سیاسی اجتماعی داخل سرزمینهای اشغالی حاکی از آن است که روند قدرت افزایی جریانهای راستگرای افراطی در این محیط در حال افزایش روز افزون است و نتیجتاً میتوان حدس زد که شاهد فشارها و تلاشهای بیشتر صهیونیستها علیه ایران اسلامی و پرونده هستهای آن خواهیم بود.
5- در مقابل اینها جمهوری اسلامی ایران، نیز در یک سال گذشته در قالب ابتکار نرمش قهرمانانه بازی قابل قبولی از خود بروز داده است و وحدت و یکپارچگی دولت و ملت در استقامت بر حقوق هستهای ایران، عملاً نشان داد منافع ملی ورای چندگانگیهای جناحی و حزبی تعریف میشود. با توجه به تمایل ملت ایران در حراست از حقوق و عزت ملی خود و نیز اشتیاق زائدالوصفی که در جامعه ایرانی در خصوص پیشرفتهای علمی و فناوری مشاهده میشود، مواضع و رویکرد طرف ایرانی در آینده بر اساس تداوم مدلهای جاری ارزیابی میشود.
با توجه به آنچه گفته شد میتوان به اجمال مسیر آینده مذاکرات در محورهای ذیل برآورد نمود:
- تند شدن ادبیات و تشدید فشارهای زیادهخواهانه طرف امریکایی لابیهای صهیونیستی
- انفعال طرف اروپایی و تبدیل شدن آنها به بازگیری خنثی
- تزاید انگیزهها در داخل محیط ملی ایران برای راه حلهای اقتصادی جایگزین همچون اقتصاد مقاومتی و الگوی پیشرفت درونزا
- ایجاد همکاریهای بیشتر میان رقبای جدید غرب همچون روسیه و چین با جمهوری اسلامی ایران.
این نوشتار را با سخنی از رهبر معظم انقلاب در سال گذشته به پایان میبریم که فرمودند: «این مذاکرهای که امروز دارد انجام میگیرد با شش کشور - که امریکا هم جزو این شش کشور است - فقط در مورد مسائل هستهای است و لاغیر. بنده هم اوّلِ امسال در مشهد مقدّس در سخنرانی گفتم [که] مذاکره در موضوعات خاص اشکالی ندارد؛ منتها گفتم من اعتماد ندارم، خوشبین نیستم به مذاکره، لکن میخواهند مذاکره کنند، بکنند؛ ما هم به اذنالله ضرری نمیکنیم.
یک تجربهای در اختیار ملّت ایران است - که حالا من مختصراً عرض خواهم کرد - این تجربه ظرفیت فکری ملّت ما را بالا خواهد برد؛مثل تجربهای که در سال ۸۲ و ۸۳ در زمینه تعلیق غنیسازی انجام گرفت، که آنوقت تعلیق غنیسازی را در مذاکرات با همین اروپاییها، جمهوری اسلامی برای یک مدّتی پذیرفت. خب ما دو سال عقب افتادیم، لکن به نفع ما تمام شد. چرا؟چون فهمیدیم که با تعلیق غنیسازی، امید همکاری از طرف شرکای غربی مطلقاً وجود ندارد.
اگر ما آن تعلیق اختیاری را - که البتّه بهنحوی تحمیلشده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولان ما قبول کردند - آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانی بگویند خب یک ذرّه شما عقبنشینی میکردید، همه مشکلات حل میشد، پرونده هستهای ایران عادی میشد. آن تعلیق غنیسازی این فایده را برای ما داشت که معلوم شد با عقبنشینی، با تعلیق غنیسازی، با عقب افتادن کار، با تعطیل کردن بسیاری از کارها مشکل حل نمیشود؛ طرف مقابل دنبال مطلب دیگری است؛ این را ما فهمیدیم، لذا بعدازآن شروع کردیم غنیسازی را آغاز کردن. امروز وضعیت جمهوری اسلامی با سال ۸۲، زمین تا آسمان فرق کرده؛ آن روز ما چانه میزدیم سرِ دو، سه سانتریفیوژ، [ درحالیکه] امروز چندین هزار سانتریفیوژ مشغول کارند. جوانهای ما، دانشمندان ما، محقّقین ما، مسئولان ما همّت کردند، کارها را پیش بردند.
بنابراین از مذاکراتی هم که امروز در جریان است، ما ضرری نخواهیم کرد. البتّه بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجهای را که ملّت ایران انتظار دارد، بهدست بیاید، لکن تجربهای است و پشتوانه تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد. ما از مسئولان خودمان که دارند در جبهه دیپلماسی فعّالیت میکنند، کار میکنند، قرص و محکم حمایت میکنیم، امّا ملّت باید بیدار باشد، بداند چه اتّفاقی دارد میافتد [تا] بعضی از تبلیغاتچیهای مواجببگیر دشمن و بعضی از تبلیغاتچیهای بیمزدومواجب - از روی سادهلوحی - نتوانند افکار عمومی را گمراه کنند.»
آفرینش:عطش جامعه را سیراب کنیم
«عطش جامعه را سیراب کنیم»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در ان میخوانید؛حرکت جوامع به سمت توسعه و پیشرفت رخداد میمونی است که موجب رشد و تعالی بشرگردیده است. این حرکت به سوی جلو مسلماً خطاها و اشتباهاتی نیز داشته و حسن آن این است که ما میتوانیم تجارب و چالشهایی را که جوامع دیگر دراین راه با آن مواجه شدهاند را شناسایی و آنها را مدیریت کنیم. اما خطای دیگری که اغلب جوامع درحال توسعه ازجمله جامعه ما درطی این مسیر با آن مواجه میشویم، گزینشی عمل کردن در عرصه مختلف و خصوصاً درحیطه فرهنگ میباشد.
به عنوان مثال ما سبک زندگی را طوری شکل دادهایم که مردم به سمت زندگی مرفه و مدرن حرکت میکنند. گسترش فستفودها، استفاده ازفناوریهای روزدنیا درعرصه آیتی و ارتباطات، آشنایی جامعه با شبکههای اجتماعی، تردد برندهای بزرگ خودروسازی جهان درخیابانها و...، همگی نشان از گراییدن جامعه به سمت یک سبک زندگی رایج در سایر کشورهای پیشرفته میباشد.
اما ضعف کار زمانی هویدا میشود که ما صرفاً جامعه را درحیطههای مصرف گرایی، آزاد گذاشتهایم و در بسیاری از موارد دیگر بستر مناسبی برای حرکت آنها فراهم نکردهایم. دربسیاری از عرصههای اجتماعی، فرهنگی و آموزشی، نتوانستهایم به دستاوردها و پیشرفتهای جوامع توسعه یافته دست یابیم. این مهم به خاطر گزینشی و بعضاً افراطی عمل کردن ما در عرصههای یادشده میباشد. جامعه ما در بسیاری از عرصهها هم پای جهان امروز درحال حرکت است و آگاهی از نوع رفتارها و عملکردها در جوامع توسعه یافته، موجب عطش جامعه امروز ما گردیده است.
جامعهای که اکثریت آن را جوانانی تشکیل میدهند که اغلب دانشجو و آشنا به فناوریهای ارتباطی و یاحداقل اینترنت هستند. نمیتوان ازآنها خواست تا توقعشان را درعرصههایی همچون فرهنگ و آموزش، درسطح تعیین شده ما نگاه دارند و بر سبک و سیاقی که پدرشان درجوانی داشتهاند حرکت کنند. چنین چیزی امکان پذیر نیست!.
دراتفاق اخیر درگذشت یکی از خوانندگان کشور، ما میزان علایق جوانان در سراسر کشور به موسیقی را مشاهده کردیم و این حضور گسترده خود را به شکل یک عطش مغفول مانده نشان داد. جدای حضور ده ها هزار نفر در سراسر کشور، ما شاهد میلیونها پیام و ابراز همدردی در شبکههای اجتماعی بودیم و این نشان از نیازها و نوع خواستههای جوانان از فرهنگ کشورشان میباشد.
برخی معتقدند توجه به عرصه موسیقی و برگزاری کنسرتها در سراسرکشور موجب انحطاط اخلاق و فرهنگ میگردد!. درحالی که درقضیه اخیر سراسر دنیا به عینه دیدند که مردم ایران درفضایی باز درحمایت از یک هنرمند کشورشان حضوری گسترده داشتند و این امتیاز غیرقابل انکاری برای نظام است که چهره مشروع و آزاد خود را به غرب و دشمنان نشان دهد. توجه به خواستههای جوانان درعرصه فرهنگ و آموزش به هیچ عنوان به منزله ازدست رفتن ارزشها و اخلاقیات تلقی نمیگردد.
بلکه حرکت و ایستادگی برخلاف خواستههای جامعه موجب بروز معضلات اجتماعی از جنس فسادهای اخلاقی، فرهنگی و جبهه گیریهای ناخواسته خواهد شد.
مسلماً هیچ جامعهای خواهان گسترش فساد و بداخلاقی نیست، لذا باید به مردم اعتماد کرد و زمینه فراهم سازی خواستههای معقول و به روزآنها را مدنظر قرار داد، تا شاهد جامعهای متعادل و توسعه یافته از همه جهات اجتماعی باشیم. نمیتوان از مردم خواست تا درعرصههای سیاسی دربالاترین سطح شعور دموکراسی حضور داشته باشند، و در عرصههایی همچون فرهنگ و آموزش مطابق الگوهای خاص و سلیقهای رفتار کنند.
باید عطش جامعه را درحوزههای مختلف شناسایی و مدنظر قرار داد، تا خدای ناکرده این علایق با الگوسازیهای غلط از سوی دشمنان، دچار فساد و انحراف نشوند.
ابتکار:آنچه وزیر علوم باید بداند
«آنچه وزیر علوم باید بداند»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم جواد حیدریان است که در آن میخوانید؛«برهان خُلف» یا روش اثبات غیر مستقیم علی مطهری در نطق مخالفت با وزیر پیشنهادی حسن روحانی برای وزارت علوم بی شک، نقطه عطف رای گیری متفاوت روز گذشته بهارستان نبود. روزی که موافقان جبهه پایداری برگه های رای خود را در برابر دوربین نشان دادند و البته خط و نشان کشیدند که رای موافقشان مشروط به بیرون نرفتن وزیر از خطوط قرمز تعیین شده است! آنچه مهم است اما به سرانجام رسیدن سرنوشت وزارتخانه علوم، تحقیقات و فناوری است. وزارتخانه بی صاحبی که حالا کلید قفل بسته اش به دست محمد فرهادی افتاده تا سال پر چالش یکی از کلیدی ترین و جریان ساز ترین وزارتخانه های کشور را به فصل امن اعتماد برساند و کابوس دانشگاه و دانشگاهیان را به پایان ببرد.
فرهادی بی شک استراتژی رای اعتماد مجلس را دید اما او حالا در مقام وزیر تنها با زینهار و هشدار باش جریان خاصی که به نظر میرسد قدرت تصمیم گیری مجلس را در تصرف دارد و اعضای آن با هر کنش مطلوب خود، جشن شادمانی میگیرند و به سلامتی هم درود میفرستند، مواجه نیست. او بی شک باید استقلال خود و دانشگاه را حفظ کند و در برابر خواسته سیاسی گروه های فشار و جریانات مخالف تحولات اجتماعی در ایران گردن کج نکند و از بیم کارت قرمز آنها هراسی به خود راه ندهد و دل قوی دارد. او بی شک باید نگهبان گفتمان دانشگاه باشد.
گفتمان آزادی خواه و عدالت طلبی که تاریخی درازسال دارد. فرهادی حالا وزیر علوم است که متولی نهادهای علمی و اندیشه پرور کشور و دارای جایگاه گفتمانی و البته محل زیست آوانگارد ترین و نخبه ترین و البته تازه ترین نسل های ایرانی است. دانشگاه رستنگاه جریان های نوگرای علمی، اجتماعی و تفکرهای متعالی خواه و دموکراسی طلب جامعه است، اندیشه گاهی که البته آبشخور اصلی جریانات تحول خواه در طول تاریخ سیاسی – اجتماعی ایران بوده است.
حالا باید این رای اعتماد مجلس را به فال نیک گرفت و امیدوار بود دانشگاه از برزخ یکسال گذشته خارج شده و به روزگار جدیدی گام نهاده تا بتواند از پس دیوارهای بی اعتمادی دوباره به ریل تعادل برگردد و مسیر عادی خود را از سر گیرد.
مشی اعتدال و استراتژی مدیریتی دولت روحانی البته ثابت کرده برای خود مرام و مسلک تعریف شده ای دارد که نه میخواهد و نه میتواند خارج از این خطوط تعادلی حرکت کند. با این حال اما دانشگاه و وزارت علوم آنطور که از سماجت مجلس در رای گیری های پیشین بر میآید محل برخورد و بزنگاه اصلی دو اندیشه سیاسی رسمی و موجود در کشور است. یکی بینش محافظه کارانه با نام بخشی از جریان اصولگرایی که دانشگاه را بی روحیه و خنثی میخواهد و دیگری اندیشه تحول خواهانه با نام جریان اصلاح طلبی است که از بطن دانشگاه برخاسته است.
اگرچه قطار دولت روحانی سعی دارد بی آنکه به هر کدام از این جریانات دور یا نزدیک شود در مسیر تکاملی خود حرکت کند اما دانشگاه تا بوده به سمت مسیر تحول خواهی میل بیشتری داشته است اگرچه حرکت موازی کاری و نهادسازی سازمان یافته طی سالیان اخیر تلاش کرده برای جریان محافظه کار ایرانی رد پایی در دانشگاه ایجاد کند و البته زمینه های محدودیت را هم فراهم آورد اما هرگز در عالم واقعیت موفق نبوده است و دانشگاه همیشه بستری برای طرح ایده های اصلاح گرایانه برای برون رفت جامعه از بن بست های علمی، تکنولوژیکی، سیاسی و اجتماعی بوده است. وزیر حالا آنچه را که نباید فراموش کند، خواست دانشگاهیان و دانشجویان است؛ گفتمان زنده دانشگاهی!
مردم سالاری:زیر پوست شهر
«زیر پوست شهر»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن میخوانید؛در روزها و ماههای گذشته که مطبوعات، خبرگزاریها و شبکههای تلویزیونی؛ روزبهروز و اخیراً لحظهبهلحظه منتظر خبری بودند تا بدانند چه سرانجامی در انتظار مذاکرات هستهای است؛ خبرهای دیگری در جریان بود که یا در حاشیه این مسائل یا در حداکثر در صفحات حوادث جای میگرفتند. اخباری که شنیدنش هر شهروند ایرانی و هر مقام مسئولی را بیش از پیش نگران میکند که ما به کجا میرویم که اینگونه اخبار را میشنویم و ساده از آن میگذریم. از اسیدپاشی به چند زن و دختر جوان در اصفهان و شبیهسازی این فاجعه با آبپاشی پسران مزاحم به دختران در تهران گرفته تا قتل یک معلّم در کلاس درس توسط دانشآموز دبیرستانی در بروجرد. نکته تأسفبارتر آنکه اگر توجّهی هم به این حوادث میشد از زاویه برچسبزنیها و سوءاستفادههای سیاسی است. همچون منتسب کردن اسیدپاشیها به فریضه امر به معروف و نهی از منکر. اما ای کاش به جای آنکه خود را به غفلت بزنیم اندکی بیشتر و عمیقتر به ریشههای این فجایع بنگریم.
آنچه فاجعهبارتر از وقوع این حوادث میباشد؛ بیتوجّهی و بیاعتنایی بخشهایی از جامعه و همچنین مسئولان نسبت به اینگونه رخدادهاست. گویی که رگهای مسئولیتپذیری و حساسیتمان خشکیده است. هرگز اجتماعی نخواهیم یافت که امنیتی مطلق بر آن حکمفرما باشد و هیچ جرم و جنایتی در آن به وقوع نپیوندد ولی آنچه جامعهای را به سوی فروپاشی میبرد، نه ناهنجاریها و بزهکاریهای اجتماعی که عادی شدن وقوع آنها در آن جامعه است. همچنین نکته نگرانکنندهتر کاهش شدید سنّ ورود جوانان و نوجوانان به ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی همچون اعتیاد، سرقت، قتل و روابط نامشروع است. در این میان سیاستبازان و فرصتطلبان به سرعت واکنشهای احساسی و مقطعی بروز میدهند. در اینسو عدّهای به بهانه سیاهنمایی با انتشار این اخبار مخالفت و آنها را نتیجه تهاجم فرهنگی دانسته و به سرعت گریبان دولتمردان فرهنگی را میگیرند و در آنسو نیز برخی با حمله به بنیانهای دینی جامعه، تغییرات رادیکال سیاسی و سکولاریسم فرهنگی را راه جلوگیری از بحرانها تجویز میکنند.
اما هر دو به یکاندازه از ریشه واقعی این بحرانها دور هستند. این مسائل ریشههای عمیق اجتماعی و اقتصادی دارد که همواره از نظرها پنهان میماند زیرا پیگیری این مسائل، راهبردهای بلندمدّت و کارشناسیشدهای میطلبد که از طاقت و حوصله فعالان اجتماعی و مسئولان سیاسیای که تنها به نتایج کوتاهمدّت و سریعالحصول میاندیشند، خارج است.
به راستی آیا هرگز فکر کردهایم چرا تشییع پیکر هنرمندی که در میان همصنفانش گمنامتر و کمتجربهتر از بقیه بود باید با حضور گسترده جوانان برگزار شود؟ آیا هیچ اندیشیدهایم که اعتراضات و التهابات سیاسی سالهای پیش، بیش از آنکه ریشههای سیاسی داشته باشد، نتیجه بحرانهای فروخفته اجتماعی بود که سالها روی هم انباشته شده بود؟ این بحرانها و ناهنجاریها دلایل و انگیزههای اجتماعی و همچنین اقتصادی دارد که شاید بیش از همه در مساله جمعیت زیاد نسل جوان کشور ریشه دارد. جوانانی که در سالهای دفاع و جهاد زاده شدند. کودکیشان در سختیها و رنجهای دوران بازسازی پس از جنگ سپری شد. نوجوانیشان در ایامی گذشت که کشور در التهابات سیاسی جریانهای چپ و راست میسوخت و جوانیشان مصادف با استقرار دولتی بود که بیش از همه شعارهای مطلوب آنها مبنی بر حل مسائل اساسیشان یعنی اشتغال و ازدواج را میداد ولی درنهایت کمترین بهره را برای آنان به ارمغان آورد. ای کاش دولتمردان و مسئولان دولتی و حکومتی بیش از این به حل این مسائل بیاندیشند. زیر پوست شهر، بحرانهایی خفته که روزبهروز بیشتر از آنها غفلت میکنیم. کمی به خود بیاییم.
دنیای اقتصاد:تجربیات مبارزه با فساد
«تجربیات مبارزه با فساد»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر محمد نظریزاده است که در آن میخوانید؛داستان غمانگیز گسترش فساد اداری و اقتصادی در بسیاری از سازمانها و ادارات کشور نیاز به تکرار ندارد. هر از چند گاهی هم دلواپسان واقعی این مملکت اشاراتی به این مساله داشتهاند، ولی متاسفانه هنوز هیچ برنامه جدی و همهجانبهای برای مبارزه با این پدیده به اجرا در نیامده است. باید اذعان کرد که بسیاری از کشورهای دنیا در طول تاریخ خود در مقاطعی با گسترش رشوهگیری، خویشاوندسالاری و رانتخواری که از مهمترین مصادیق فساد اداری و مالی هستند، روبهرو بودهاند؛ بنابراین توجه به تجربیات موفق و ناموفق دیگران میتواند راهکارهای مناسبی را پیش روی ما قرار دهد. در اینجا تلاش میشود تا با بررسی نمونههای واقعی از مبارزه با فساد اداری بهویژه در برخی از شهرداریهای دنیا، تجربیات قابل استفاده را استخراج کند.
برای مبارزه با فساد اداری باید این موضوع در کل جامعه جا بیفتد که رشوهگیری یک روال معمول نیست. بهعنوان مثال باید از طرف مدیران سازمانها و نهادهای حکومتی و دولتی یک سیگنال بسیار قوی ارسال شود که بنا داریم موضوع رشوهگیری را بهطور جدی رسیدگی کنیم. همزمان، باید توجه داشت که فرهنگ رشوهگیری همواره اینگونه به عموم القا میکند که «ماهی بزرگ همیشه آزاد خواهد بود»؛ بنابراین شاید اولین قدم اساسی این باشد که ماهی بزرگ را سرخ کنیم!
بهعنوان مثال در سال 1998 وقتی رئیسجمهور کلمبیا تصمیم گرفت یک مبارزه جدی و واقعی با رشوهگیری را آغاز کند، یک تیم با اختیارات کافی برای این موضوع تشکیل داد و این تیم اختیار یافت تا شهردارانی را که حتی مظنون به دخالت و مشارکت در رشوهگیریها هستند، فورا معلق کند. ماهیهای بزرگ در ماهیتابه افتاده و بالا و پایین میپریدند، اما همین اقدام اولیه یک سیگنال بسیار قوی برای همه ارسال کرد. رئیسجمهور نیکاراگوئه نیز در کشورش با تشکیل تیم مشابهی حتی پا را فراتر گذاشت و اجازه داد تا تیم مبارزه با رشوهگیری تمامی توصیهنامههای اختصاصی معاونان ریاستجمهوری و وزرا را کنترل کنند.
از طرف دیگر بانک جهانی در گزارش سال 2011 خود اشارهای دارد که در کشورهایی که برای مبارزه با رشوهگیری اقدام کردهاند یک اصل دیگر نیز، قابل ملاحظه بوده است: «میوههای پایینتر و رسیدهتر را زودتر بچینید!» تغییرات موثر الزاما در ابتدا بهدنبال اهداف سختتر نمیروند، بلکه در بسیاری از مواقع موفقیتهای در دسترستر که قابل ملاحظه هم باشند، در اولویت خواهند بود.
در نهایت باید گفت که برای تغییر فرهنگ سازمانی در جهت مبارزه با فساد اداری به تزریق خون تازه به سازمانها نیز نیاز داریم. کاری که شهردار شهر لاپاز در بولیوی انجام داد و نیروهای جوان و با انگیزه را به نیروهای موجود اضافه کرد تا چشمها و گوشهای حساس به پدیده رشوهگیری را به تدریج جایگزین افرادی کند که رشوهگیری برایشان امری طبیعی شده بود.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد