انصاریان در گفتگویی از این تجربه جدید، زمینه علاقه اش به فیلم های اکشن، سقف آرزویش در بازیگری، دلایل رفتنش از پرسپولیس، بازی هایی که در زمین فوتبال برای دوربین می کرده و ... گفته است.
این اولین تجربه بازیگری علی انصاریان نیست. پیش تر هم جلوی دوربین بوده اما هیچ کدام به اندازه «کلاف» جدی نبوده اند. این بار او در قامت نقش اول در فیلمی بازی کرده که خودش تهیه کننده آن است. «کلاف» به تازگی در شبکه نمایش خانگی عرضه شده و محکی جدی است بر استعداد بازیگری بازیکن سابق سرخ های پایتخت. او هفته پیش به دفتر روزنامه آمد و از گذشته و حالش گفت.
متن گفتگو مفصل تر از آنی است که پیش روی تان است اما به دلیل حجم صفحه مجبور به کاهش آن شدیم.
«کلاف» جدی ترین ورژن بازیگری علی انصاریان است. تا پیش از این عمدتا نقش خودتان را بازی کرده اید و اندازه آن هم کوتاه بوده. کاراکتر فریبرز اما به خاطر قابلیتش می تواند نگاه ها را به شما تغییر دهد.
- من بچه پایین شهر تهرانم، میدان خراسان، خیابان قیاسی. خیلی از آدم ها مثل علی پروین، بهروز رهبری فر، طیب، رمضون یخی، مصطفی دیوونه و همه کسانی که شما به اسم می شناسید در این محله زندگی کرده اند. این آدم ها مرام عجیب و غریبی داشتند؛ آدم های لوطی منشی بودند که خیلی سخت زندگی می کردند. مثل رابین هود بودند که دست خیلی ها را می گرفتند در حالی که خودشان محتاج بودند.
فریبرز «کلاف» آدمی از همین جنس است که در کل زندگی اش یک تخت دارد. نظافتچی باشگاه است، باشگاه را جارو می کند که فقط جای خواب به او بدهند. پس وقتی پیشنهاد وسوسه انگیزی به او می دهند فورا قبول می کند.
من خودم از چهارده سالگی باید کار می کردم. صبح تابستان ها با برادرم محمد می رفتیم سر کار و بعدازظهرها فوتبال بازی می کردم. من این مراحل را گذرانده ام. می فهمم آدم بی پول و «گشنه» یعنی چی. من که سال 69 مجبور بودم با چهارتا بلیت اتوبوس از میدان خراسان بروم سید خندان و با چهارتا بلیت یک تومانی هم برگردم، آدمی مثل فریبرز «کلاف» را درک می کنم.
دوتا مسئله مطرح می کنید. یکی شرایط زندگی تان و دیگری همجواری با آدم هایی که در زندگی روزمره حکم قهرمان داشته اند. در سینما هم آدم های این جنسی را دوست داشته اید؟
- من هنوز که هنوز است قهرمانم دادا (ایرج قادری) و دادشاه (سعید راد) است. هنوز حاضرم هر ماه پنج بار «مادر» علی حاتمی را ببینم. این آدم عجیب و غریب بزرگ است؛ هر کاری که ساخت ماندگار شد. من هنوز که هنوز است از دیدن فیلم هایی مثل «قیصر»، «کوچه مردها»، «چرخ و فلک»، «کندو» و «طوقی» لذت می برم.
بهترین فیلم های ایرانی همین ها هستند. به طرز عجیبی عاشق «گوزن ها» هستم؛ در حالی که حتی به سیگار پک هم نزده ام. یا «برزخی ها» که آن را در سینما دیدم. من فیلم های جنگی هم خیلی دوست دارم. ما نسلی هستیم که با این فیلم ها بزرگ شده ایم؛ «افق»، «رهایی»، «بلمی به سوی ساحل»، «هراس»، «پایگاه جهنمی»، «عقاب ها»، «کانی مانگا»...
در نمونه های خارجی چطور؟
- من عاشق «گلادیاتور» هستم. واقعا وقتی آن را دیدم حسرت خوردم؛ چون اخلاق و رفتار خودم طوری بود که خیلی راسل کرو را دوست داشتم. من بعد از «کلاف» چند فیلم دیگر هم بازی کرده ام که تا آخر سال پخش می شوند. می بینید فیلم هایی نیستند که خیلی ساکن باشند چون از فیلم های ساکن خوشم نمی آید. «کلاف» که پر از تعقیب و گریز است. من موتورسواری، تیراندازی و دعوا بلدم... برای همین در تمام سکانس ها که دیدید همه اش خودم بودم.
چرا اینقدر طول کشید که یک نقش بلند بازی کنید؟
- ببین مهران غفوریان، مهران مدیری، مازیار میری، خیلی به من لطف دارند. من در «پاداش سکوت» کنار پرویز پرستویی، رضا کیانیان و مهتاب کرامتی بازی کردم ولی در سریال آقای مدیری و غفوریان همان علی انصاریان را می دیدی. خب این نظر دوستان بود و من هم قبول می کردم. البته من هیچ وقت نقش علی انصاریان را نمی توانستم بازی کنم چون یک آدمی هستم غیرقابل پیش بینی. اگر کاری را دوست داشته باشم انجام می دهم. اگر نداشته باشم نمی توانم انجام بدهم.
از اول قرار نبود خودتان نقش یک «کلاف» را بازی کنید، چه شد که بازی کردید؟
- با خیلی ها صحبت کردیم؛ حامد بهداد، حامد کمیلی، امیر جعفری، عباس غزالی و کامران تفتی. یعنی کسانی که به نقش می خوردند. پوریا پورسرخ را هم می خواستیم که نقش کیکاوس یا کیده را بازی کند ولی نشد. خلاصه سه روز به کار مانده بود اما برای نقش فریبرز با کسی به توافق نرسیده بودیم. نوید فرح مرزی گفت بیا یک تست بزن. من هم واقعا نقش فریبرز را دوست داشتم. از خدا می خواستم کسی بازی نکند تا به خودم برسد (خنده) پلان اول را که گرفتیم دیدم همه یک جوری نگاه می کنند و فهمیدم خدا را شکر همه چیز «اوکی» شده.
خودتان چطور؟ راش ها را که دیدید «حال» کردید؟
- من اصلا راش ها را نگاه نکردم. دوست ندارم تا وقتی فیلم آماده نشده آن را ببینم. منتها می دانستم دارم چی کار می کنم. ببین من اگر کاری را دوست نداشته باشم اصلا انجام نمی دهم.
ممکن است برای خیلی ها این ذهنیت پیبش بیاید که علی انصاریان فیلمی را تهیه کرده تا خودش نقش اول آن را بازی کند.
- نه. واقعا خیلی اتفاقی شد. همه بازیگرانی که قرار بود نقش فریبرز را بازی کنند شاهد زنده هستند. می توانید بپرسید. حالا متاسفانه، خوشبختانه البته (خنده بلند) نشد بازی کنند و به من رسید. دوستان خیلی کمک کردند تا بتوانم نقش فریبرز را به خوبی بازی کنم؛ شهرام شاه حسینی به عنوان کارگردان؛ لیلا اوتادی و کیکاوس یا کیده به عنوان بازیگر مقابل و همه عوامل... مادر من فیلم نگاه نمی کند؛ اصلا دوست ندارد. اولین بار که فیلم را با مادرم دیدم، گریه کرد. گفتم پس صددرصد گرفته. البته باید از محسن چاوشی تشکر ویژه کنم به خاطر آهنگ فوق العاده ای که برای فیلم خواند.
نمونه «کلاف» که روایتی غیرخطی دارد را پیش تر در سینمای جهان و خودمان دیده ایم. این فیلم خوب شروع می کند اما از دقیقه شصت مخاطب فیلم بین متوجه می شود داستان از چه قرار است.
- خب لازم است یک جایی نفس خور داشته باشد. ضمن اینکه فیلم برای مخاطب عادی ساخته شده که دوست دارد یک فیلم خوب از شبکه خانگی ببیند. به نظرم «کلاف» سطح فیلم های این شبکه را که کلا با سه بازیگر ساخته می شدند و همگی به هم شبیه بودند بالا برده. پدر یکی از شاگردانم در مدرسه فوتبال تعریف می کند که پسرش آخر فیلم می زند زیر گریه و می گوید «آقامون دیگه سر تمرین نمی آد!» این یعنی فیلم تاثیرگذار بوده. فیلم ته دارد سر دارد؛ فیلم هندی نیست.
اشاره کردید به فیلم هایی از جنس قهرمانانه را دوست دارید. البته این جنس فیلم ها الان مشتری سابق را ندارند. شما که خودتان تهیه کننده هستید، حواستان هست که تن به هر نقشی ندهید؟ البته شنیده ام که گفتید اتفاقی تهیه کننده شده اید ولی به هر حال مسیر را خوب می روید؛ اگر بتوانید برای خودتان در مقام تهیه کننده و سرمایه گذار نقش خوب کنار بگذارید و مجبور به بازی در هر فیلمی نباشید.
- نمی خواهم تهیه کنندگی ام در اتفاقات فیلم دخالت کند. در «کلاف» هیچ دخالتی نداشتم چون وقتی عواملت را حرفه ای می بندی دیگر نباید نگران باشی. یا در «سوختن» فقط بازی کردم. نقشی که زمین تا آسمان با «کلاف» فرق دارد. در فیلم «برای من و ما» ساخته پرند زهادی نقشی بازی کرده ام که با این دو کاملا تفاوت دارد. ما دهه پنجاهی ها با «راکی» و «پلیس آهنی» بزرگ شدیم.
بعد فیلم های «آرنولد» و «فرانکی» آمد. قشنگ یادم هست بعد از اینکه در مدرسه فیلم های جکی چان نمایش می دادند توی راه خانه همدیگر را به قصد کشت می زدیم! ببین من اصلا آدم طنازی نیستم؛ چند بار پیشنهاد بازی در فیلم کمدی دادند. خواستند نقش خودم را هم بازی کنم اما من آدمی نیستم که خودم را به بی شعوری و خنگ بازی بزنم. حرفم این است اگر فیلمنامه ای را دوست داشته باشم باز هم تهیه کنندگی خواهم کرد. من با آدم های بزرگی مثل حسین فرحبخش، عبدالله علیخانی و برادران شایسته بزرگ شده ام. اینها بچه محل ما و دوستان صمیمی پدرم بوده اند.
خب باید در بازیگری هدفگذاری داشته باشید.
- دارم. من همیشه گفته ام هیچ احتیاجی ندارم که حتما بازی کنم. پس امکان ندارد به هر کاری تن بدهم. قبل از اینکه بله بگویم با چند نفر مشورت می کنم بعد قبول می کنم. هنوز هم در حال تجربه هستم. تجربه، تجربه، تجربه. من سه تا دربی اول استقلال - پرسپولیس نمی فهمیدم چه اتفاقی می افتد، فقط می دویدم. بعد از هفت تا بازی تازه فهمیدم دربی بازم.
همیشه هم پرسپولیسی ها تشویق تان می کردند حتی در دربی که استقلالی شدید.
- (خنده) اینقدر من را تشویق کردندکه وسط زمین از علی منصوریان می پرسیدم کدام طرفی باید بازی کنم؟! بپرس از علی. بعد هم که به رختکن رفتیم گفتم من بازی نمی کنم. من ذهنیت مهدی هاشمی نسب را داشتم... من معتقدم همه چیز به ریشه است نه به ریش. ما دهه پنجاهی ها نسلی هستیم که نه جنگ را فهمیدند نه صلح را. قهرمان ما سعید راد، فرامرز قریبیان و جمشید آریا بوده. اولین فیلمی که همه دیدند «عروس» بود ولی وقتی جمشید هاشم پور با اسلحه می آمد، سالن پر از سوت و کف می شد.
سالی که شما چهره شدید، پرسپولیس خیلی ستاره داشت اما شما به خاطر همین علاقه تان به قهرمان بودن با کارهایی که می کردید خیلی زود از دیگر ستاره ها جدا شدید.
- بازی استقلال - پرسپولیس یادتان هست که هیچ کس جرأت نمی کرد موهایش را ببندد؟ از پله ها داشتیم می رفتیم بالا گفتم من موهایم را می بندم. گفتند تو این کار را نمی کنی. من این کار را کردم و همه یک جوری نگاه می کردند. من در دربی هر دفعه با یک قیافه متفاوت بازی می کردم چون میدانستم همه ایران این بازی را می بینند.
زمانی که ستاره سکو شده بودید این حس ارضا شد یا همچنان عطش ستاره ماندن داشتید؟
- همیشه داشتم. من له له می زدم که روزی سه تا بازی کنیم. برای هر بازی یک فکری داشتم. برای گل زدن، خطا کردن ... قشنگ فکر می کردم.
رفتن به استقلال پیرو همین حس دیده شدن نبود؟
- من خیلی بد از پرسپولیس رفتم. سالی که یازده گل زده بودم با رفتن علی پروین به ما انگ زدند و بیرون مان کردند. همیشه گفته ام تا آخر عمرم نمی توانم از آری هان و محمد حسن انصاری فر بگذرم. می خواستم بدانند من با آدم هایی که می ترسند پای شان مصدوم شود فرق دارم؛ من سرم را می دهم. در «کلاف» گفتند یک نفر را بیاوریم به جایت کتک بخورد، گفتم کی بهتر از خودم! من این کاره ام!
سالی که بگوویچ به پرسپولیس آمد فکر کنم سال سختی بود چون تیم نداشتید و بعد هم رفتی سایپا.
- داشتم می مردم. یک گروه هفتمی بود که همه رفتند بازی کردند و من در اوج بی پولی بی تیم ماندم. من با سایپا بیشترین بازی ام را جلوی استقلال و پرسپولیس انجام دادم. بقیه اش را یا مصدوم بودم یا حال خوبی نداشتم. در پلی آف سه تا بازی برای مجتبی تقوی کردم که هیچ وقت از ذهنش نمی رود. قراردادم هم با سایپا تمام شده بود و مجانی بازی کردم چون موقعی که احتیاج داشتم به من پول رساندند. من حتی وقتی از پرسپولیس رفتم پول اجاره خانه هم نداشتم. رسیده بودم ته خط. حتی ماشین زیر پایم را هم فروختم.
این حق دایی نبود
علی انصاریان خودش تجربه تلخ جدایی از پرسپولیس را دارد. او مجبور شد به استقلال برود اما خودش را سرخ سرخ می داند: «اصلا نتوانستم باور کنم رنگ لباسم آبی شده. خود استقلالی ها هم هیچ وقت من را استقلالی نمی دانند.»
برای همین او چگونگی برکناری علی دایی و نحوه جایگزینی حمید درخشان را حرفه ای نمی داند: «علی دایی آدم بزرگی است. مثل این می ماند که یکی کلید بیندازد وارد خانه ات بشود و بگوید بفرمایید بیرون. حمید درخشان خیلی مربی خوبی است، پنج سال شاگردش بوده ام ولی با آمدن او به این نحو موافق نبودم.»
حالا به نظرتان امسال به پرسپولیس امیدی هست؟ پاسخ انصاریان را بخوانید: «من به حمید درخشان هم گفته ام تیمی که دقیقه شصت در زمین راه می رود، مشکل بدنی دارد. با این روال پرسپولیس به مشکل می خورد. تیمی مثل پرسپولیس و استقلال اگر باختند همه تیم ها می آیند که آنها را ببرند. مگر اینکه در نیم فصل برای پرسپولیس اتفاقی بیفتد و بتواند بدنسازی خوبی کند.»
تمرین بازیگری در زمین فوتبال
علی انصاریان در دوره فوتبالی اش اکت و رفتارهایی داشت که زود شکار دوربین کارگردان ها می شد. وقتی از او سوال می کنیم در دوران فوتبالی ات معلوم بود برای دوربین بازی می کنی، بلند بلند می خندد: «می دانی مهرداد میناوند به من چه می گوید؟ می گوید علی انصاریان دوربین دزد بود توی بازی ها. من چراغ قرمز دوربین را حتی وقتی طبقه دوم استادیوم بود می دیدم. امکان نداشت بلافاصله اوت را پرتاب کنم. چند ثانیه صبر می کردم، می دیدم دوربین چرخیده و چرا قرمزش روشن شده بعد توپ را پرتاب می کردم. این کارها را قشنگ بلد بودم.»
این عشق بازی برای دوربین را هم نیکبخت واحدی موقعی که اسکوربورد در ورزشگاه نصب شد، برای دوربین بازی می کرد اما مشخص بود حواسش به دوربین هست اما شما خیلی رئال بازی می کردی. انصاریان اینطور پاسخ می دهد: «من حتی موقع افتادن هم بازی می کردم. اینکه جایم را در زمین پیدا کنم خیلی برایم مهم بود.
برای همین در «کلاف» با یک یا دو برداشت کارم تمام می شد. یا در «سوختن» باید گریه می کردم، گفتند می خواهی برایت اشک بیاوریم؟ گفتم وای به حال من که نتوانم طبیعی گریه کنم! از بهرنگ بپرسی تایید می کند؛ یک جوری گریه کردم که همه مانده بودند. من خیلی فیلم می بینم. شاید کم بخوانم اما فیلم زیاد می بینم. هر شب یک فیلم می بینم. خودم را حتی جای قهرمان می گذارم. می گویم اگر من بودم چکار می کردم. برای همین دفعه اول فیلم را متاسفانه نمی فهمم. (روزنامه هفت صبح/ احمد رنجبر)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد