جام جم سرا به نقل از خراسان: کلیت قصه این طور آدمها تقریباً همین است. با کمی بالا و پایین. داستانی که در این سالها این قدر تکرار شده که شاید بازگو کردنش دیگر جذابیتی نداشته باشد؛ اما آن چیزی که این داستانها را خواندنی و این آدمها را از هم متمایز میکند، حاشیههای ریز و درشتی است که مصرف کنندهها از دوران اعتیادشان میگویند. حرفهای کمتر شنیده شدهای که حتی پدر و مادرها هم از شنیدن و بحث درباره آنها واهمه دارند. اطلاعاتی ناب و دست اول که مورد به مورد در این آدمها فرق دارد و وقتی به عمق ماجرا میروی، تازه میبینی که انگار هر مصرف کنندهای که از ته دره برگشته، داستان مجزا و شنیدنی دارد.
داستان اعتیاد و ترک کردن احسان هم پر از حاشیههای شنیدنی است. بخشهایی از آن را بخوانید:
جرقههای اولیه اعتیادش وحشتناک است و دود از سر آدم بلند میکند. از پارک شروع کرده، آن هم در ۱۲ سالگی: «از همان سن شروع کردم به مصرف حشیش.»
به گفته خودش نه مشکل خانوادگی داشته نه کمبود و نه هیچ خلل دیگری که برای آن به مواد رو بیاورد. «تفریح» عامل اصلیاش برای رو آوردن به حشیش بوده است:
با دوستم آمدم کنگره ۶۰ و دیدم حرفهایی که میزنند روشهایی که دارند و دیدی که به مصرف کننده دارند و از آن صحبت میکنند، با جاهای دیگر متفاوت است. خیلی زود جذب شدم |
«من را یک نوجوان فرض کن که نیاز به تفریح داشتم و متأسفانه راه را اشتباهی رفتم. البته کنجکاوی دوره نوجوانی هم خیلی مؤثر بود. کنجکاو بودم ببینم اینکه میگویند چیست.»
میگوید تصویری که صدا و سیما و جامعه از مصرف کننده به ما ارائه داده، اصلاً تصویر کامل و دقیقی نیست: «جوری القا میشود که انگار مصرف مواد مال آدمهای خاصی است و کسی که تزریق کننده است و کارتنخواب لب خیابان است، فقط مواد مصرف میکند. در حالی که آن کسی که در مهمانی مواد میزند یا با دوستانش میرود و چهار دود میگیرد او هم میتواند معتاد باشد.»
زردی، تغییر رنگ و باقی مسائل
اعتیادش رفته رفته جدیتر میشود. با علایم آشکاری که خودش میگوید. حالت زردی، تغییر رنگ و گودی چشم. با زیادتر شدن مصرفش کم کم از خانواده و جو آن فاصله میگیرد، جوری که «بعد از مدتی خانه برایم شده بود فقط یک خوابگاه. صبح بیدار میشدم میرفتم بیرون، شب میآمدم تا بخوابم و صبح باز بیرون، شاید به ندرت پدر و مادرم را میدیدم و حتی سلام علیک میکردم!»
خانواده اولش متوجه دلیل تغییر رفتارش نشدند اما بعد از مدتی شستشان خبردار میشود که احسانشان دیگر آدم سابق نیست. دوست بازیهایش زیاد شده و شب بیرون ماندنهایش تحمل ناپذیر.
«اوایلش خیلی روی من حساس بودند و مرا پیش روانشناس بردند، اما جوابی نگرفتند...»
تبدیل شدن به یک حرفهای
احسان، مصرف کننده قهاری میشود. پس از آنکه ۶ سال از مصرفش میگذرد، در ۱۹ سالگی تصمیم میگیرد برود دانشگاه: «درس خواندم چون خودم دوست داشتم دانشگاه بروم. دنبال مصرف مواد بودم چون از خانواده دور بودم، مصرف برایم راحتتر بود.»
حالا مصرف برایش راحتتر هم شده، آزادانهتر و دور از دید خانوادهای که هزینه اجاره خانهای را در رامسر به او میداده: «اوایل دانشگاه جلوی هم رویمان نمیشد بگوییم سیگار میکشیم. من همان اول با یک ظرافت خاصی گفتم که بعضی مواقع سیگار میکشم. رفیقم که بعدها یکی از همخانهایهایم شد گفت که منم بعضی موقعها میکشم؛ اما خیلی حال میدهد، بردار بیار بکشیم!»
۵ سال و نیم، مدت زمان دانشجویی احسان، خانهاش را تبدیل میکند به مکانی برای خودش و دوستانی که «اهل»اش بودند؛ تا این که شبی یکی از همخانهایهایش به علت مصرف برنج میمیرد: «شروع کرد به مصرف قرص روان گردان. چه حادثه وحشتناک و تأسف باری بود. حالا که فکر میکنم، میبینم خدا خیلی مرا دوست داشت.»
جدایی احسان از مواد
«مصرف مواد حالتی دارد که آدمها را از دور و برت دور میکند. انگار یک بویی ساطع میکند که بقیه بدشان میآید و میروند.» احسان بعد از چیزی حدود ۱۵ سال مصرف از شرایط زندگیاش خسته میشود. از بویی که باعث میشده آدمها از کنارش دور شوند: «به این نتیجه رسیدم که زندگیام خیلی بد شده. مصرف مواد حالتهای بدی را برای تو ایجاد میکند و حسهای ناخوشایندی به تو میدهد. حسی مثل عصبی شدن و طغیان. الان که گذاشتم کنار فوق العاده آدم آرامی شدهام. حالت خستگی به وجود میآورد. حالتی که انگار از زندگی زده شدهای و دیگر برایت جذابیتی ندارد. خستگی را آدم خودش حس میکند ولی یک موقعهایی هست که خودش را گول میزند.»
میگوید که یک سالی بعد از دانشگاه هم فکر ترک بود. روش سقوط آزاد را هم امتحان کرد. از آن هم جواب نگرفت. فقط جایگزین میکرد. میرفت کلینیک و قرص متادون اضافه میشد. بعد از آن هم متادون مصرف میکرد، هم حشیش. تازه در کنار اینها شیشه هم میکشید. تا اینکه «با یکی از دوستانم که میخواست ترک کند به محلی برای ترک رفتم. من به حساب رفاقت آمدم و برای ترک مواد قصدی نداشتم. اما...»
اکسیر عشق
در جزء به جزء صحبتهایش دایم از «کنگره ۶۰» اسم میبرد. از کارهایی که برایش کردهاند. از کارهایی که در کنگره برای دیگران انجام میدهند: «با دوستم آمدم کنگره ۶۰ و دیدم حرفهایی که میزنند روشهایی که دارند و دیدی که به مصرف کننده دارند و از آن صحبت میکنند، با جاهای دیگر متفاوت است. خیلی زود جذب شدم».
دیری نمیگذرد که او هم در کنار دوستش عضوی از کنگره ۶۰ میشود. بهمن ۹۱ به شکل جدی درگیر این کنگره میشود و طی دوره ثابت درمانی ۱۱ ماهه آنها، به شکلی که خودش باور نمیکرده، رها میشود. در کارگاهها و دورههای مختلف آموزشی طراحی دکوراسیون ثبت نام کرده و این حرفه را یاد میگیرد تا الان بشود یک طراح موفق.
سفر به خیر!
کنگره ۶۰ یک NGO برای مواد درمانی است که مصرف کنندگان مواد مخدر را کاملاً رایگان و با شیوههای جالبی درمان میکند. آن طور که احسان میگوید: فرآیند درمان این گونه است که مصرف کننده در بدو ورود مشاوره میشود. راه و روش درمان، داروهایی را که باید مصرف کند و زمانهایی که باید اینجا حضور داشته باشد را به او میگویند و بعد از این مشاوره شکل حرفهایتری به خود میگیرد. درمان به شکل گروه درمانی انجام میشود. هر گروه یک راهنما و یک کمک راهنما دارد که با هر کدام که از نظر حسی ارتباط بهتری برقرار کنید با او ادامه خواهید داد. او میشود استاد شما و به شما دفترچه میدهد و میگوید چه مصرف میکنید و کجاها مصرف میکنید.
استادان اینجا و راهنماها دکتر نیستند، بلکه همه کسانیاند که اعتیاد را قبلاً لمس کرده و همه مسائلش را از نزدیک دیدهاند. آنها خودشان یک تجربهاند و به عنوان کسانی که این راه را رفتهاند مشاوره میدهند و راهنمایی میکنند. کسی که اینجا به مرحله راهنمایی میرسد باید کلی مطالعه داشته باشد و امتحانهای گاه سختی را پشت سر بگذارد و به این راحتیها مصرف کنندهای که رها شده، راهنما نمیشود.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد