جام جم سرا به نقل از ایران: بسیاری از ما، آونگهایی هستیم بین خشم و پشیمانی. آیا کسی را سراغ دارید که هرگز عصبانی نشده و از کوره در نرفته باشد؟
ممکن است شدت عصبانیت در اشخاص متفاوت باشد ولی کم و بیش همه انسانها با آن درگیر هستند. باید تا جاییکه میشود از آن دوری یا مهارش کنیم و در طول زمان از دامنه و شدت و حدت آن بکاهیم. بیشتر اتفاقات بد و ناگوار از سر عصبانیت رخ میدهدکه معمولاً زاییده افکارمنفی یا هیجانات غیرقابل مهار است. متأسفانه برای بعضیها خشونت به یکی از چرخههای عادی زندگیشان تبدیل شده است، در جاییکه میتوان راماشکرد و برآن لگام زد.
براساس اعلام سازمان پزشکی قانونی در چهار ماه نخست سال جاری 224هزار و 698 نفر به دلیل صدمات ناشی از نزاع به مراکز پزشکی قانونی کشور مراجعه کردهاند. از این تعداد، 156 هزار و 462نفر مرد و 68 هزار و 236 نفر دیگر زن بودند. در این مدت استانهای؛ تهران با 39هزار و 622، خراسان رضوی با 18هزار و 295 و اصفهان با 16 هزار و 418 مورد بیشترین و استانهای خراسان جنوبی با 1213، ایلام با 1496 و بوشهر با 1813 کمترین آمار مراجعان نزاع را داشتهاند. طبق آمار، وقوع نزاع در تیرماه بیش از دیگر ماههای سال بوده است.
یکی از مشکلات بزرگ در همه جوامع، وارد آمدن اضطراب و استرس (فشار روانی) به روان است. اضطراب و هراس و نگرانی، بستر مناسبی برای رشد نهال خشم است. فشار روانی، ناکامی، احساس تضاد اجتماعی و تهدید امنیتی میتواند بالقوه، استرسزا باشد. بسیاری از افرادیکه دچار مشکلات رفتاری و اخلاقی هستند، بهنوعی از جراحتهای روانی و ژنتیکی یا تربیتی رنج میبرند و در عذاب هستند.
برخی افراد بر این باورند که اگر کسی به آنان آسیبی رساند، باید مجازات متقابل شود.
گاهی براساس حدس و گمانی غلط نسبت به نیت کسی دیگر، در ذهن نقشه میکشیم و افکار نابجا و خطای خود را صحیح و کامل بهحساب میآوریم و بر مبنای ذهنیت غلط، دست به عملی اشتباهتر میزنیم که در بسیاری اوقات منجر به وقوع خشونتی نادرست و ناشایست میشود.
درصد عمده مهاجمان، جانیان، خلافکاران و اشرار، اشخاص دارای مشکلات خانوادگی، اجتماعی، رفتاری و احساسی هستند بروز اَعمال خشن و آزار دیگران در حقیقت نوعیتخلیهروانی برایشان محسوب میشود. احساس قوی بودن و نبض امور را در اختیار داشتن در میان مردان امری شایع است و اغلب بهعنوان یک ویژگی مردانه ارزیابی میشود اما خشمگین شدن برای رسیدن به احساس قدرتمندی، هیچ کمکی به حل مسأله اصلی نمیکند. خشم، فراری موقتی است که اغلب بر وخامت اوضاع میافزاید. خشم بر توانایی استدلال، تأثیر منفی شدیدی میگذارد، آن هم در زمانی که برای حل مشکل به استدلال منطقی بیشتر نیاز است. علاوه بر آن، خشم زاویه دید را به سیاه و سفید محدود میکند.
اِعمال خشونت میتواند ناشی از ترس باشد؛ ترس از اینکه از سوی مهاجم آسیب وارد شود، ترس از تحقیر شدن در مقابل جمع حاضر و خرد شدن شخصیت، یا ممکن است فردی که اعمال خشونت میکند بخواهد ضعف اجتماعی و شخصیتی خود را بپوشاند، یا به شکلی اساسی از نظر روانی میخواهد ثابت کند که اوضاع دست اوست، شاید همقدر و اعتبار از دست دادهاش را طلب میکند.
ترس و خشم، از جمله احساسات طبیعی انسان است که براثر عوامل مختلف، بروز میکند و پیامدهای روانی و رفتاری مختلفی دارد. ترس و خشم اگرچه دو حس روانی هستند و به واسطه عوامل خارجی یا ذهنی، زنده میشوند، ولی خود باعث فعل و انفعالات شیمیایی و هورمونی در بدن و متابولیسم و کارکرد قلب و عروق شده، در نهایت به واکنشهای فیزیکی و رفتاری پیشبینی نشده ختم میشوند. بههیچ روی نمیتوان خشم و ترس را از احساسات انسانی حذف کرد. نمیتوان گفت کسی نمیترسد یا هیچکس عصبانی نمیشود. بلکه درصد خشم یا ترس در افراد، بسته به سابقه روانی، محیطی و ژنتیکی، متفاوت و میزان آن متغیر است اما اینکه فردی، این دو حس را نداشته باشد، غیرممکن و بعید است.
هنگام خشم سلسلهای از واکنشهای شیمیایی در بدن انسان فعال میشوند. یکی از آنها بالارفتن ضربان قلب و سرعت تنفس است و دیگری تغییرخطوط چهره. همزمان، فعل و انفعالی ذهنی نیز صورت میپذیرد که قابل اندازهگیری نیست. برای شناخت فردی خشن که احتمال انجام اعمالی ناشایست و تند از او میرود، تنها میتوان بهعوامل ظاهری تکیه کرد (چون کسی قادر به پیبردن اندیشه دیگری نیست).
خشم را با کمی آموزش، میتوان لگام زد. مدیریت سالم خشم، مستلزم آن است که از تکوین خشم، مادامیکه در سطح ملایمی قرار دارد، آگاه شوید. برای اینکار، لازم است سرنخهای رفتاری خشم را شناخت.
وقتی شما بیمار، گرسنه، خسته، مضطرب و... میشوید، مغز نمیتواند، بهطور طبیعی به وظایف خود عمل کند وتوانایی استدلال پایین میآید و واکنشهایی بروز میکند که خشم افسارگسیخته و فوران یافته، یکیاز آنهاست. یکیاز راههای فروکشکردن خشم ومهار اوضاع بحرانی، توانایی مدیریت استرس و اضطراب است.
بسیاری از رفتارهای همراه با خشم افراد، ریشه در کودکی آنان دارد. روابط پدرومادر با او، خانواده، اطرافیان، محیط زندگی، تحصیل و... مشکلات روحی اطرافیان یا والدین میتواند اثرات تخریبی عمیقی بر روان و احساسات فرد بگذارد. یکی از بدترین جلوههای آن خشمگین شدن، از کوره در رفتن و سعی در خالیکردن عقدههای خود بر قربانیان دیگر است.
اندیشه غلط، احساس حق به جانب داشتن، حل منطقی و عقلانی بحران را با دشواری روبهرو میسازد. خشم، در سادهترین اشکال خود به رنجش منتهی میشود، افراد را از هم دور میکند و دیواری بین آنان ایجاد مینماید. خشم، روابط انسانی را مسموم و مانع لذت بردن از زندگی میشود.(دکتر افشین طباطبایی - پژوهشگر مسائل اجتماعی)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد