سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
این چهرههای انگشتشمار، در حاشیه سیاست هستند و در بزنگاهها حضورشان پررنگ میشود و با برطرف شدن شرایط خاص، بار دیگر از مرکزیت، خود را دور می کنند و به نوعی رهبری معنوی گروههای سیاسی را به عهده دارند.
در یک سال گذشته، دو تن از بارزترین این چهرهها، رخت سفر بستند تا بار دیگر دغدغه جایگزینی چنین بزرگانی بیش از پیش در جامعه سیاسی ایران خودنمایی کند.
در چهاردهم آبان سال قبل، حبیبالله عسکراولادی پس از مدتی بیماری دار فانی را وداع گفت و هفت ماه بعد، آیتالله مهدوی کنی، رئیس مجلس خبرگان در سالروز رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران دچار عارضه قلبی شد و روز سهشنبه پساز حدود چهارماه و نیم کما درگذشت و اینک ما ماندهایم و این سوال بزرگ که در غیاب چنین چهرههایی که تلاششان بر وحدت و میانجیگری در برهههای حساس بود در آینده چه خواهد شد و چه افرادی، توانمندی انجام کارکرد این بزرگان را دارند.
عسکراولادی و مهدویکنی هر دو از پیشکسوتان انقلاب بودند که یکی در قالب هیاتهای موتلفه اسلامی، بروز و نمود یافت و به یکی از ارکان فعالیتهای حزبی ایران تبدیل شد و دیگری در جامه روحانیت تلاش کرد تا با پیوند زدن دین و سیاست، فعالان سیاسی را حول محور روحانیت گردهم آورد.
هر دوی این چهرهها اگر چه در اولین سالهای پس از پیروزی انقلاب به اقتضای زمان، به حوزه فعالیتهای اجرایی ورود کردند، اما پس از تثبیت نظام تازه تاسیس، رفته رفته از فعالیتهای حاکمیتی فاصله گرفتند و سالها بود که فقط از آنها به عنوان رهبران معنوی جریان سیاسی اصولگرا یاد میشد. به عهدهگیری ریاست مجلس خبرگان رهبری از سوی مهدوی کنی در دو سه سال اخیر هم از باب همان روحیه میانجیگری بود که او در گذشته از خود نشان داده بود و در شرایطی که برخی انتقادها نسبت به آیتالله هاشمی رفسنجانی زیاد شده بود او تنها کسی بود که میتوانست با جایگزین شدن به جای هاشمی، آبی بر آتش اختلافات بریزد و از ایجاد حرف و حدیثهای جدید بپرهیزد.
سالهای اخیر در کشور ما آن قدر پرچالش بوده که نام مهدویکنی نه فقط در جریان به عهده گرفتن ریاست مجلس خبرگان که از یکی دو سال قبل از آن بیش از گذشته بر سر زبانها افتاد؛ سالهایی که در آن بسیار تلاش شد تا از فاصله گرفتن برخی چهرهها از نظام و از تندروی برخی دیگر در قضاوت درباره دیگران جلوگیری شود.
زمانی که حوادث پس از انتخابات اتفاق افتاد نظام به اقتضای وظایف خود با متخلفان برخورد کرد و به موازات این مساله، چهرههایی که از مقبولیت میان فعالان سیاسی برخوردار بودند تلاش کردند با ریش سفیدی، شکافهای به وجود آمده را ترمیم کنند و راه بر تحمیل شدن هزینههای بیشتر بر کشور ببندند. در این میان نام عسکراولادی بیش از سایرین رسانهای شد که با دیدارهای مختلف تلاش داشت راهی برای برونرفت از بحران ایجاد شده بیابد و در آخرین ماههای حیاتش با وجود این که میدانست مورد هجوم برخی تندروها قرار میگیرد مواضعی در قبال حوادث پس از انتخابات گرفت تا شاید بتواند باب جدیدی باز کند و از این مسیر، پرونده این ماجرا را کاملا ببندد.
در حوادث بعد از انتخابات گفتوگوهایی هم با آیتالله مهدوی کنی صورت گرفت، اما وی هرگز نظرات خود را در آن مقطع علنی نکرد. علی مطهری، نماینده مجلس شورای اسلامی بعدها اعلام کرد آیتالله مهدویکنی با وجود اعلام آمادگی برای میانجیگری، معتقد بود برای ثمربخشی این میانجیگری باید از سوی طرفهای مختلف ماجرا میانجیگری او حالت رسمی بیابد، اما چون این طرفها، استقبال چندانی از طرح موضوع میانجیگری او به عمل نیاوردند، آیتالله مهدوی کنی هم از این موضوع منصرف شد.
اما این ماجرا باعث نشد حدود یک سال بعد از انتخابات و در شرایطی که اصولگرایان هم میان خود با محوریت حوادث بعد از انتخابات، به سمت دستهبندیهای جدید میرفتند آیتالله مهدویکنی باز هم خاموش بنشیند و در همین خصوص مهدویکنی، خود راسا حرکتی را آغاز کرد تا بتواند دلخوریهای اصولگرایان از یکدیگر را رفع کند و با ریشسفیدی میان آنها بار دیگر وحدت ملی را به کشور بازگرداند. مهدویکنی که دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز را به عهده داشت در جلساتی با آیتالله محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اقدام به تشکیل کمیتهای کردند که هدف از تشکیل آن حمایت از قانون اساسی، ولایت فقیه و ایجاد وحدت هر چه بیشتر در جریان اصولگرایان عنوان شد و سلسله نشستهای این کمیته به تدوین منشور اصولگرایی انجامید. منشوری که مشخص میکرد یک اصولگرا چه ویژگیهایی دارد و چه رفتارهایی باعث خروج یک فعال سیاسی از دایره اصولگرایی میشود. تدوین این منشور در شرایطی صورت میگرفت که در آستانه انتخابات مجلس نهم، جمعی از اصولگرایان تندرو تلاش داشتند تا با مصادره حرکت مردم در نهم دی و ابداع واژههای جدیدی در عالم سیاست، رقیبان خود را از صحنه خارج کنند.
اقدامات مهدویکنی تنها به چنین بحثهای نظری محدود نشد و در میدان عمل نیز او به سرپرستی تشکل متبوعش یعنی جامعه روحانیت مبارز در کنار جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و در کنار چهرههای سرشناس دیگری که عسکراولادی نیز در میان آنها بود از تشکیل جبهه متحد اصولگرایان حمایت کرد و اصولگرایان را از حرکات تفرقهآمیز در عرصه رقابتهای سیاسی منع کرد.
اگرچه فعالیتهای وحدتآمیز و میانجیگرانه چهرههایی چون عسکراولادی و مهدویکنی، چه در راستای پر کردن شکافهای میان مسئولان و چه در راستای همسو کردن جریانهای اصولگرا به نتیجه ایدهآل نرسید و برخی با تندروی و بعضیها نیز با پافشاری بر مواضع غلط، تن به این میانجیگریها ندادند، اما نمیتوان از تاثیری که مواضع ریش سفیدانه این بزرگان در تلطیف فضای کشور و جلوگیری از گسست عمیق جریانهای سیاسی داشته است چشم پوشید.
البته در میان مواضع افرادی نظیر مهدویکنی، این نکته نیز قابل توجه است که همزمان با تلاش برای نزدیک کردن دیدگاهها به یکدیگر و اتخاذ مواضعی معتدل، هیچ گاه از اصول کوتاه نمیآیند و این جمله از آیتالله مهدوی کنی در همین راستا بود: ما در انقلاب اسلامی اصول ثابت داریم که قابل تأویل نیست و اصل ولایت فقیه را نباید تأویل کرد.وی تاکید داشت برای حفظ نظام باید پیرو ولایت بود و این اصلی است که با تمسک به آن میتوان حرکت انقلاب را با موفقیت ادامه داد؛ حرکتی که جای ریش سفیدانی چون مهدویکنی و عسکراولادی در آن خالی است.
مقامات و چهرهها درباره آیتالله مهدویکنی چه گفتند؟
رهبر معظم انقلاب: این عالم بزرگوار از جمله نخستین مبارزان راه دشوار انقلاب و از چهرههای اثرگذار و یاران صمیمی نظام جمهوری اسلامی و از وفاداران غیور و صادق امام بزرگوار بود و در همه عرصههای مهم کشور در دوران انقلاب شجاعانه و با صراحت تمام نقشآفرینی کرد. از عضویت در شورای انقلاب و سپس تشکیل کمیتههای انقلاب در آغاز تأسیس نظام اسلامی تا تصدی وزارت کشور و سپس قبول نخستوزیری در یکی از سختترین دورانهای جمهوری اسلامی تا ورود در عرصه تولید علم و تربیت جوانان صالح و تأسیس دانشگاه امام صادق(ع) و امامت جمعه تهران و سرانجام ریاست مجلس خبرگان، همه جا و همه وقت در موضع یک عالم دینی و یک سیاستمدار صادق و یک انقلابی صریح ظاهر شد و هرگز ملاحظات شخصی و انگیزههای جناحی و قبیلهای را به حیطه فعالیتهای گسترده و اثرگذار خود راه نداد.
این انسان بزرگ و پرهیزگار، همه وزن وزین خود را در همه حوادث این دهها سال در کفه حق و حقیقت نهاد و در دفاع از راه و سیره انقلاب و نظام، کوتاهی نورزید.
رئیسجمهور: آن مرحوم براستی بزرگ قوم بود؛ از مجاهدان زجرکشیده نهضت اسلامی و از سابقون انقلاب و پیشکسوت نهاد روحانیت که همواره بر فراحزبی بودن این قشر و بیطرفی در منازعاتِ قدرت، تأکید میکرد. مشی اعتدال او بخصوص در فضای انقلابی تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران بسیار ارزشمند و الهامبخش بود و نمادی از پیوند مفهوم انقلاب و اعتدال بود.
رئیس مجلس: آیتالله مهدوی کنی بهعنوان یکی از ذخایر گرانسنگ نظام و مظهر وفاق و همدلی در بین گروههای انقلابی و سیاسی، مسئولیتهای مهمی را در جهت خدمت به ملت عرضه داشتند و در پاسداری از ارزشهای انقلاب و نظام همواره صریح و با قاطعیت و بصیرت موضعگیری میکردند که همین ویژگی باعث شد تلقی همه جناحهای سیاسی از ایشان به عنوان مصلح و طراز وفاق باشد.
آیتالله مکارم شیرازی: این عالم ربانی در طول عمر پربرکت خود پیوسته در صف مقدم دفاع از اسلام و مکتب اهل بیت(ع) و انقلاب اسلامی قرار داشت و از کسانی بود که هرگز مسیر خود را در فراز و نشیبها و توفانهای انقلاب تغییر نداد و نسبت به امام راحل و رهبر انقلاب کاملا وفادار بود.
آیتالله نوری همدانی: امام خمینی(ره) یک نسخه از وصیتنامه الهی ـ سیاسی خود را به آیتالله مهدوی کنی سپردند که برای ثبت و بایگانی به مشهد مقدس ببرند، این نشان از اعتماد امام به ایشان بود. آیتالله مهدوی کنی سهم بزرگی در انقلاب اسلامی داشتند و سبب برکات و اثرات زیادی برای ملت ایران شدند.
آیتالله محمدی گلپایگانی: ایشان با همه کسالتهایی که داشتند آنی و لحظهای از انجام مسئولیت شانه خالی نمیکردند و با همه توان و هر چه که داشتند در خدمت نظام و انقلاب بودند. ارادت خاص ایشان نسبت به رهبر معظم انقلاب زبانزد بود.
حجتالاسلام و المسلمین صدیقی: آیتالله مهدویکنی مدیریت مدرسه مروی را به عهده داشتند که از نظر وقفنامه باید در اختیار اعلم تهران باشد که از زمان امام و رهبر معظم انقلاب، مدیریت این مدرسه به ایشان واگذار شده است. لذا معلوم میشود شایسته ترین فرد بعد از مقام مرجعیت در تهران ایشان تشخیص داده شده بودند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد