با شاهد احمدلو، بازیگر سریال رهایی

شرورهای فیلم و سریال بدذات نیستند

سال‌هاست در سینما و تلویزیون حضور دارد. چه آن زمانی که به عنوان بازیگر در «دندان مار» و «گروهبان» با مسعود کیمیایی همراه بود و چه آن زمان که زنده‌یاد منوچهر نوذری را به عنوان بازیگر جلوی دوربین خود در فیلم «چند می‌گیری گریه کنی؟» آورد و وارد عرصه کارگردانی شد. شاهد احمدلو سال‌هاست در آثار نمایشی حضور دارد و بازیگری و کارگردانی را تجربه کرده است.
کد خبر: ۷۲۹۶۲۳
شرورهای فیلم و سریال بدذات نیستند

او خیلی سریع خود را از سایه پدر یعنی محمدولی احمدلو که بازیگر سینما و مدیر تولید قدیمی است، درآورد و راه خود را پیدا کرد و به جلو حرکت کرد.

احمدلو در مقام کارگردانی چند فیلم تلویزیونی و سینمایی ساخته که از میان آنها می‌توان به بازجویی در کافه، بلور باران، هفت‌سین، پسرها سرباز به دنیا نمی‌آیند و پسر ایران اشاره کرد. او سریال‌های ماه عسل، سه دونگ، سه دونگ و خانه اجاره‌ای را نیز کارگردانی کرده و بعد از وقفه‌ای چند ساله اکنون به دنیای بازیگری برگشته و نقش یک شرور و گروگانگیر را در سریال «رهایی» به کارگردانی مسعود تکاور بازی می‌کند.

به بهانه بازی در سریال رهایی که این روزها از شبکه دو در حال پخش است، با احمدلو به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

درباره نقشتان در مجموعه رهایی برایمان بگویید.

شخصیتی که من در این مجموعه ایفای آن را بر عهده دارم میلاد بلورچی نام دارد که سردسته یک باند تبهکار اراذل و اوباش است. این گروه در یکی از سرقت‌هایشان که محور داستان سریال رهایی است، ماشین بانک را می‌دزدند و عده‌ای را به گروگان می‌گیرند و طی چند ساعت کشمکش با نوپو (نیروی ویژه پلیس) داستان سریال را پیش می‌برند.

چه شد که بازی در این نقش را پذیرفتید؟

شاید بتوانم چند دلیل را به عنوان محرک‌های اصلی‌ام برای پذیرفتن این نقش نام ببرم که اولین و مهم‌ترین آنها فیلمنامه سریال رهایی است که توسط علی طالب‌آبادی نوشته شده و به نظر من در نوع و اندازه خودش برای یک سریال پلیسی، حادثه‌ای بسیار مناسب است. نکته بعدی، تهیه‌کننده این مجموعه یعنی محمدرضا شفیعی بود که بسیار دوست داشتم با او همکاری کنم که در رهایی این امکان برایم به وجود آمد. دلیل سوم کارگردان این اثر است. وقتی مسعود تکاور که دوست قدیمی من است، از من خواست در این مجموعه بازی کنم، این نقش را پذیرفتم.

وقتی فیلمنامه را خواندم به شخصیت میلاد بلورچی علاقه‌مند شدم. البته این را هم بگویم که ابتدا برای بازی در نقش دیگری در این سریال در نظر گرفته شده بودم ولی با خواندن فیلمنامه متوجه شدم که برای بازی در نقش میلاد بلورچی آمادگی بیشتری دارم بخصوص با سابقه تحقیقاتی که روی این تیپ افراد داشتم متوجه شدم می‌توانم با میلاد بلورچی، بازگشت بهتری به عرصه بازیگری داشته باشم.

میلاد بلورچی چه مشخصاتی داشت که برایتان جالب بود؟

خصوصیات این گونه افراد را می‌شناسم چون درباره آنها برای ساخت فیلم‌هایم تحقیق کرده‌ام و از سوی دیگر تمایل داشتم در نقشی اکشن توانایی‌های خودم را بیازمایم. دوست داشتم در نقشی ظاهر شوم که ظرفیت و پتانسیل زیادی داشته باشد و احساس کردم بلورچی این ظرفیت‌ها را دارد.

او یک شخصیت منفی است، اما بالفطره شرور نیست. در حقیقت این شخصیت را با گرافیک و شمایل خاص بازی کردم که میلاد به یک آدم بد دوست‌داشتنی تبدیل شود.

و برای این‌که میلاد را یک آدم بد دوست‌داشتنی کنید، چه کردید؟

روی لحن و بیان او کار کردم و نقش را طوری بازی کردم که نشان دهم میلاد هر چند در ظاهر خشن است، اما ذات شرور و بدی ندارد.

قبل از سریال رهایی نقشی چنین خشن را تجربه کرده بودید؟

من چند فیلم در ژانر پلیسی و حادثه‌ای کارگردانی کرده‌ام ولی به عنوان یک بازیگر تاکنون در شمایل فردی مثل میلاد بلورچی ظاهر نشده‌ بودم. چند وقت پیش یک تله‌فیلم پلیسی به نام بازجویی در کافه ساختم ولی این تله‌فیلم به اندازه سریال رهایی اکشن و حادثه‌ای نبود.

به نظر خودتان که چند سال از حضورتان در تلویزیون می‌گذرد و سال‌هاست بازیگری را کنار گذاشته‌اید، حضور در این مجموعه که اکشن زیادی دارد و نقش آن منفی است، مناسب بود؟

به عقیده خودم بازی در سریالی که درگیری ذهنی زیادی برای مخاطب به وجود می‌آورد برایم مناسب بود. حضور در چنین مجموعه‌ای که احتمالا تا مدت‌ها در ذهن مخاطب خواهد ماند بهترین فرصت بود که توانایی‌های خودم را به عنوان یک بازیگر نشان دهم. من بعد از سال‌ها فاصله از بازیگری این شانس را داشتم که در مجموعه‌ای پلیسی خوب دیده شوم و خوشحالم که بعد از مدت‌ها غیبت با یک نقش عجیب و غریب به دنیای بازیگری برگشته‌ام.

بازی در آثار پلیسی و بخصوص حادثه‌ای، فیزیک بدنی و آناتومی خاص خود را ‌می‌طلبد. به نظر خودتان شما این ویژگی‌ها را دارید؟

این گفته شما را تا حدی می‌پذیرم که چنین نقش‌هایی برای بازیگرانی است با ویژگی‌های منحصر به فرد، اما ما نمی‌توانیم همیشه یک معیار برای خلق چنین شخصیت‌هایی در نظر بگیریم. همه آدم‌های خوب و بد در زندگی واقعی و جامعه را نیز نمی‌توان به همان شکل واقعی نشان داد. نمی‌توان گفت همه آدم‌های بد مثلا کچل با چشم‌های روشن هستند و یا همه دکترها و مهندسان ریش پروفسوری و عینک دارند. اینها همه کلیشه‌هایی هستند که گاه به رساندن مفهوم یک داستان و پیدا کردن مخاطب بیشتر کمک می‌کنند، اما قرار نیست در همه کارها تکرار شوند. البته این اشکال عمده در کارهای نمایشی ما وجود دارد که معمولا کارگردانان از کلیشه استفاده می‌کنند ولی به عقیده من می‌توان کلیشه‌ها را هم شکست و فرم‌های جدید را تجربه کرد.

حرف شما درست ولی استفاده از تیپ‌های تکراری در شناساندن شخصیت‌ها به مخاطب کمک می‌کند.

درست است ولی با بازخوردی که من گرفته‌ام متوجه شدم که اکثر مردم و مخاطبان این سریال از کلیت بازی‌ها راضی هستند و ویژگی‌های ظاهری میلاد بلورچی را قبول کرده‌اند.

به عقیده من اگر شتاب برای ساخت و برخی محدودیت‌ها برای سریال رهایی نبود مطمئنا کار بهتری می‌شد. ما باید هر مجموعه یا اثر هنری را به میزان زمان و امکاناتی که در اختیار داشتیم، بسنجیم. خوب یا بد بودن یک کار تلویزیونی به عوامل زیادی بستگی دارد که باید آنها را بررسی کنیم تا ببینیم که آیا بازیگران، کارگردان یا سایر عوامل توانسته‌اند کار خوبی ارائه دهند یا خیر. به نظر من سریال رهایی کار خوبی است. این سریال با این حجم کار در دو ماه ساخته و برای پخش آماده شد.

قبول دارید در بخش‌هایی از سریال رهایی کمی اغراق به داستان و تصویر تزریق می‌شود؟

این سریال صاحب دارد و آن هم نیروی انتظامی است. پلیس سفارش‌هایی به عوامل ساخت سریال رهایی داشته و سازندگان سریال نیز باید به آن تن دهند که البته این خواسته‌ها چندان هم بد نبود. نیروی انتظامی در این سریال قصد داشت بخشی از اقتدار و ویژگی‌های پلیس را در نیروهای ویژه نشان دهد. این در همه جای دنیا مرسوم است که انتظارات سفارش‌دهنده لحاظ و آنچه او می‌خواهد در اثر گنجانده شود.

من هم با شما موافقم که شاید در جاهایی اغراق شده باشد ولی باید این را در نظر بگیریم که برای نشان دادن پلیس قوی نمی‌توان همه واقعیت‌ها را نشان داد اما می‌توان بخش‌هایی را بزرگنمایی کرد. ما در سریال رهایی با داستان و پرداخت تصویری و حتی بازی‌های اغراق شده روبه‌رو می‌شویم تا مفهوم و داستانی که سفارش‌دهنده آن را خواسته اجرا کنیم. ما در این سریال قصد داریم نشان دهیم که پلیس چیست و چه وظایفی دارد ولی این را هم قبول دارم که این اغراق‌ها ممکن است در جاهایی مخاطب را پس بزند.

شاهد احمدلو از «چند می‌گیری گریه کنی؟»، «سه‌دونگ، سه‌‌دونگ» و «خانه اجاره‌ای» با آن فضای طنز، فانتزی و کمدی به یک فضای اکشن آمده است. با فضای کار کمدی بیشتر مانوس نیستید؟

من با فضای پلیسی هم ناآشنا نیستم. علاوه بر تله فیلم بازجویی در کافه، فیلم سینمایی «موش» را هم ساخته‌ام که آن هم فضایی پلیسی و حادثه‌ای داشت. فیلم‌های اکشن و حادثه‌ای جزو علاقه‌مندی‌های من است و همیشه این ژانر را دوست داشته‌ام تا آنجا که اولویت من برای خرید یا دیدن یک فیلم همیشه آثار پلیسی و حادثه‌ای است و بعد سراغ ژانر‌های دیگر می‌روم. من این ظرفیت را در خودم دیدم که در این مرحله از کار حرفه‌ای سراغ میلاد بلورچی بروم و خودم را در قالب یک شخصیت منفی با ویژگی‌های اکشن نشان دهم.

یعنی حضورتان در ژانر کمدی اتفاقی بوده؟

خیر، اما علاقه دوم من است.

معمولا بازیگران برای اجرای یک نقش و ایجاد همذات‌پنداری بیشتر با مخاطب به سراغ ما به ازای بیرونی می‌روند. شما برای بازی در نقش میلاد بلورچی از شخص خاصی الگو گرفتید؟

به عقیده من بازیگر باید فیلم را با رنگ و بوی واقعی بازی کند. من مشابه تیپ میلاد بلورچی را در جامعه زیاد دیده‌ام، هم در کارهای تحقیقاتی که برای مستندها یا فیلم‌هایم انجام داده‌ام و هم در مراودات اجتماعی خودم با چنین آدم‌هایی برخورد داشته‌‌ام. اینها آدم‌های خاصی هستند. یک سری شمایل‌های عمومی دارند که همه مردم هم آنها را دیده‌اند. من با این آدم‌هایی که ذاتا بد نیستند ولی شرایط آنها را شرور کرده، بیگانه نیستم.

آیا برای این شخصیت مشابه خارجی در ذهن داشتید که از او الگوبرداری کنید؟

خیر، اتفاقا خیلی سعی کردم میلاد را ایرانی و بخصوص تهرانی نشان دهم و مصر بودم که شکل خارجی نداشته باشد. دوست داشتم وقتی مخاطب میلاد را می‌بیند، مدام نگوید این شبیه شخصیت فلان فیلم یا سریال خارجی است. ما شخصیت‌های شرور دوست‌داشتنی در آثار سینمایی مهم دنیا زیاد داریم که همگی در ذهنم بودند که نمی‌توان گفت در شکل‌گیری میلاد بلورچی تاثیر نداشتند. به عنوان مثال در فیلم بعد از ظهر سگی، آل‌‎پاچینو را می‌‎بینیم که گروگانگیری می‌کند ولی ذاتا آدم بدی نیست. همه اینها در کنار هم به خلق میلاد بلورچی کمک کرد.

من معتقدم آدم‌های بد دوست داشتنی وجود دارند که ذات پلیدی ندارند، اما یک سری اتفاقات اجتماعی باعث شده آنها به سمت شرارت بروند و اگر بازی روزگار طور دیگر ورق می‌خورد، سرنوشت آنها هم به گونه دیگری می‌شد.

همزمان با سریال رهایی که از شبکه دو پخش می‌شود، شاهد پخش یک مجموعه پلیسی دیگر از شبکه سه به نام زخم هستیم. رهایی اکشن و حادثه‌ای است و زخم بسیار آرام و اجتماعی. شما کدام گونه کار را می‌پسندید؟

سلیقه من بیشتر به سمت رهایی است. با احترام زیاد به عوامل زخم که ریتم یک مجموعه تمیز و خوش ساخت را ارائه داده‌اند باید بگویم ریتم این سریال بسیار کند است در صورتی که یک سریال پلیسی باید تند باشد تا مخاطب از دیدن آن خسته نشود. معمولا سریال‌های پلیسی با ریتم کند به مرور زمان با ریزش مخاطب روبه‌رو می‌شوند. البته باید قبول کرد این دو مجموعه دو فضای مختلف دارند و هر کدام برای یک نوع مخاطب ساخته شده‌اند.

این دو اثر را نمی‌توان با هم مقایسه کرد زیرا تنها نقطه اشتراکشان، پلیسی بودن است یعنی تنها پلیسی بودن آنها باعث شده این دو اثر در یک گونه قرار بگیرند. من حتی اگر در رهایی هم بازی نمی‌کردم حتما آن را بیشتر دوست ‌داشتم زیرا با این‌گونه کار بهتر رابطه برقرار می‌کنم.

منظورتان این است که کارهایی با ریتم تند و صحنه‌های اکشن را بیشتر می‌پسندید؟

بله، کارهایی را که صحنه‌های جذاب و داستان خوب و قوی داشته باشد، دوست دارم. ما تجربه ساخت این مدل مجموعه‌های تلویزیونی را کمتر داریم و به عقیده من باید این فضا فراهم شود که سریال‌هایی مانند رهایی بیشتر ساخته شود.

کار کردن با مسعود تکاور چگونه بود؟

خیلی خوب بود. من و مسعود سال‌ها قبل دو بازیگر نوجوان و جوان بودیم که با هم در فیلم‌های مختلفی بازی می‌کردیم به گونه‌ای که گاهی وقت‌ها رقیب هم محسوب می‌شدیم. وقتی من فیلم‌های سرب و گروهبان به کارگردانی مسعود کیمیایی را بازی می‌کردم مسعود تکاور هم فیلم «دخترک کنار مرداب» به کارگردانی علی ژکان را بازی می‌کرد. ما دوستی خارج از سینما هم باهم داشتیم و دوستان مشترک زیادی داریم. این دوستی و در کنار هم بودن اکنون با یک فیلمنامه خوب و با یک سری عوامل درست در کنار هم منجر به ساخت یک سریال به نام رهایی شد و من بابت حضور در این مجموعه بسیار خوشحالم.

در سریال رهایی سه داستان مجزای گروگانگیری، خانواده سرگرد جلال و سرباز زخمی به موازات هم پیش می‌رود و این باعث سردرگمی مخاطب می‌شود. شما نظرتان در این باره چیست؟

من نمی‌توانم پاسخ شفافی به این سوال بدهم زیرا همان‌طور که گفتم ما تجربه ساخت چنین مجموعه‌ای و تحقیق درباره آن را نداشته‌ایم. تلویزیون ما باید ساخت آثاری مثل رهایی را تجربه کند تا در آینده بتوانیم آثار بهتر و منسجم‌تری تولید کنیم. کوله بار تجربه‌مان برای این گونه سریال‌ها چندان پر نیست. به همین دلیل نمی‌توانم با قاطعیت بگویم مخاطب با این نوع ساختار و داستان چگونه برخورد می‌کند و آیا با آن ارتباط برقرار می‌کند یا نه.

این سریال در شرایط امروز و در سال 1393 ساخته شده است. آیا رهایی با وضع جامعه امروز متناسب است و داستان‌هایی با این تم در جامعه رخ می‌دهد؟

شاید فراز و فرود داستان سریال رهایی کمی از یک اتفاق واقعی بیشتر باشد، آن هم به خاطر دراماتیزه و نمایشی شدنش ولی باید این مساله را هم در نظر بگیریم که این یک سریال است. مگر می‌توان ادعا کرد تمام آنچه در «کبری 11» نمایش داده می‌شود، رخداد واقعی است.

کافی است که کلمه اراذل و اوباش را در اینترنت جستجو کنید. مطمئنا خواهید دید که چقدر فیلم‌هایی با مضمونی که به سریال رهایی نزدیک است، ساخته شده است.

شما با پلیس نوپو در این سریال از نزدیک آشنا و با آنها همکلام شده‌اید. آیا آنها هم معتقدند که اتفاقاتی شبیه سریال رهایی در واقعیت رخ می‌دهد؟

بله. اتفاقا با یکی از فرماندهان آنها که صحبت می‌کردیم می‌گفت طی یک گروگانگیری در سیستان و بلوچستان، نیروهای نوپو دو روز با گروگانگیرها مبارزه کرده‌اند. این موضوعات کمتر رسانه‌ای می‌شود. بنابراین می‌توان گفت داستان رهایی رگه‌هایی از واقعیت را در خود دارد. نیروهای ویژه پلیس درگیری‌هایی خیلی جدی با خلافکاران دارند که شاید خیلی از افراد عادی آنها را باور نکنند.

گروگانگیری یک کار خشن است که شما آن را در رهایی انجام می‌دهید، اما شخصیت شما در مقابل شخصیت مهندس (با بازی سام قریبیان) بسیار مطیع است که با ذات عملی که انجام می‌دهید، متفاوت است. شما در این مجموعه خیلی تحت تاثیر مهندس هستید. این اطاعت محض را در بازی خود چگونه در آوردید؟

اینها تفاوت‌های دو شخصیت را نشان می‌دهد. به خاطر سطح دانش و کیفیت بهتر زندگی حسام، میلاد تحت تاثیر اوست. حسام طراح نقشه دزدی و بعد گروگانگیری است و بقیه مجری آن هستند. پس باید از او اطاعت کنند. البته تا آخر قصه چنین نیست و در بخشی از داستان سریال جای این دو نفر عوض می‌شود و حسام فرمانبردار میلاد می‌شود. اگر تا آخر سریال را دنبال کنید داستان زیباتر خواهد شد و جذابیت‌های بیشتری برای مخاطب به وجود می‌آورد.

شما تجربه کارگردانی هم دارید و اگر بازی‌هایتان در نوجوانی را کنار بگذاریم، بیش از آن‌که یک بازیگر باشید یک کارگردان هستید. اگر همین داستان را به شما می‌دادند آن را چگونه می‌ساختید؟

مطمئن باشید که حتما یک شکل دیگر می‌شد. این برمی‌گردد به علایق هر فردی که می‌خواهد یک اثر سینمایی یا تلویزیونی بسازد. مطمئنا سلیقه من با مسعود تکاور یکی نیست، ولی راستش را بخواهید تاکنون به این فکر نکردم اگر این داستان دست من بود آن را چگونه می‌ساختم. من در این سریال تنها به بازی خودم فکر می‌کردم و روی آن متمرکز بودم و در خدمت خلق شخصیت میلاد بودم که مسعود تکاور کارگردان آن است.

شما کارتان را با سینما آغاز کردید، اما در ادامه به تلویزیون آمدید و روی ساخت سریال تمرکز کردید. دلیلش چیست؟

ابتدا این را بگویم که همین الان مشغول ساخت چهارمین فیلم سینمایی خودم هستم و هیچ گاه خودم را از سینما دور نکرده‌ام. من به هر دو مدیوم یعنی هم سینما و هم تلویزیون علاقه دارم. علاقه‌‌ام برای به دست آوردن طیف وسیع‌تری از مخاطب مرا به سمت تلویزیون کشاند. تلویزیون این فرصت را به من داده که تجربه کنم و یاد بگیرم چگونه فیلمی بسازم که مخاطب آن را بپسندد. معتقدم سینما و تلویزیون در کنار هم هستند و یقین دارم کسی که بتواند مخاطب خود را راضی کند، چه در سینما و چه در تلویزیون موفق است و ماندگار می‌شود. اکنون و بعد از کارگردانی چند مجموعه تلویزیونی فرصتی فراهم شده که برای سینما فیلم بسازم.

شاهد احمدلو را با ژانر کمدی می‌شناسیم. از چند می‌گیری گریه کنی؟ تا سه دونگ سه‌دونگ و خانه اجاره‌ای زاویه دید و نگاه شما در ساخت آثار کمدی چگونه است؟

من به تعریف کلاسیک کمدی معتقدم که از گذشتگان و بزرگان این ژانر به یادگار مانده است. همیشه سعی می‌کنم تجربیات و دانسته‌هایم در ژانر کمدی را ایرانی و فارسی کنم و در آثارم به نمایش بگذارم. شناخت از مخاطبان و علایق آنها به سوژه‌های کمدی را با روحیه و شخصیت طنازی که در ناخودآگاهم وجود دارد، مخلوط و سعی می‌کنم اثری خلق کنم که امضای خودم را داشته باشد.

چه شاخصه‌هایی آثار کمدی شما را از آثار دیگران متمایز می‌کند؟

من علاقه زیادی به آدم‌های قدیمی که در سینما زحمت کشیده‌اند دارم. همیشه دوست دارم از کسانی که فراموش شده‌اند در آثارم استفاده کنم و آنها را دوباره مقابل دوربین بیاورم. البته علاقه به تهران و محلات قدیمی این شهر و شوخی با مسائلی که خیلی در نگاه اول شوخی‌بردار نیستند و طنزی در آنها نهفته نیست، مثل مساله شوخی با مرگ یا در قبر رفتن یک پیرمرد از ویژگی‌های خاص آثار کمدی من است.

شما از نوجوانی در آثار کارگردانان مطرحی چون کیمیایی و تقوایی بازی کرده‌اید. بازی در چنین آثاری در کارگردانی شما چقدر تاثیر گذاشته است؟

بدون شک من در کارگردانی از کسانی که با آنها کار کرده‌ام تاثیر گرفته‌‎ام. از کودکی در سینما بودم و همیشه با آدم‌هایی کار کردم که نام بزرگشان در سینما بوده و هست. مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، زنده‌یاد ساموئل خاچیکیان، علیرضا داوودنژاد و داوود میرباقری که اگر من از هرکدام یک پلان و یک خاطره یا حتی یک جمله یاد گرفته باشم، اکنون یک کتاب کارگردانی در دست و در یاد خودم دارم. این در روند فکری و تربیتی و رشد من به‌عنوان کارگردان تاثیر زیادی داشته است. من با کوله باری از تجربه وارد عرصه کارگردانی شده‌ام.

بنا به این تعریف شما هر بازیگری می‌تواند کارگردان هم شود، چون با فیلمسازان مختلف کار و تجربه کسب کرده است؟

من از نوجوانی تصمیم داشتم کارگردان شوم. همان زمان که بازی می‌کردم هم به چگونگی کارگردانی توجه می‌کردم تا هر آنچه لازم است را یاد بگیرم. بنابراین اگر هر بازیگری برنامه‌ریزی و تصمیمش بر این باشد که کارگردان شود، حتما اصول کار را یاد می‌گیرد و کارگردان هم می‌شود.

شما در مجموعه رهایی به‌عنوان بازیگر حضور دارید، ولی نگاه کارگردانی خود را هم داشتید. پیش می‌آمد که نظرات خود را با مسعود تکاور در میان بگذارید و آنها را در بازی خود دخالت دهید؟

فضای کار در سریال رهایی بسیار صمیمی بود و اگر چیزی به ذهنم می‌رسید می‌گفتم. اگر امکانش به وجود می‌آمد نظرات من هم در سریال لحاظ می‌شد. دایره پذیرش ایده‌ها و نظریاتی که می‌توانست به بهبود کیفی کار کمک کند، بسیار بالا بود.

مجید احمدی ‌/‌ جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها