اکنون در دوره اجرای حملات هوایی علیه داعش هستیم؛ اما این بخش یعنی استفاده از نیروی هوایی با توجه به جنگهای هوایی در افغانستان، عراق و لیبی معمولا خوب پیش میرود؛ زیرا ایالات متحده پیشرفتهترین هواپیماها و راکتها را داراست. اما اوضاع اکنون نسبت به افغانستان، عراق و لیبی آشفته و درهم و برهم است؛ زیرا باید نیروهای زمینی علیه پارتیزانها و ستیزهجویان محلی بخصوص در یکسری جنگهای نامنظم وارد پیکار شوند.
مهمترین پرسشهایی که پیش میآید، همین جاست. پرسشهایی از قبیل اینکه: آیا گروههای محلی، قبایل و فرقهها علیه آمریکاییها میجنگند یا همراه با آمریکا؟ چه نوع برنامه مشارکتی باید در کار باشد تا آنها از تلاشهای آمریکا حمایت کنند؟
در عراق مشکل اصلی یعنی سنیها هنوز به قوت خود باقی است، زیرا احساس میکنند در حکومت بغداد نمایندهای ندارند. اهل تسنن برای بهدست آوردن پستهای تشریفاتی با قدرت کمتر، به تلاش خود ادامه میدهند. ردههای بالای ارتش همچنان تحت کنترل شیعیان است.
ایالات متحده نفوذ کمی در دولت عراق دارد، ولی ایران از نفوذ بیشتری برخوردار است. احزاب مذهبی شیعه که اکنون کشور را اداره میکنند، چند دهه توسط ایران حمایت شدهاند. رهبران آنها در طول تبعیدهای طولانی دوران رژیم صدام حسین در تهران و دمشق زندگی کردهاند.
اگر اکنون نیز هدف این باشد که دولت عراق سنیها را مشارکت بیشتری دهد، باز کمک ایران ارزشمند و شاید حیاتی خواهد بود.
استراتژی واشنگتن در سوریه متناقض است، زیرا آمریکا قصد دارد از یکسو داعش را نابود کند یا بهگونهای به جبهه النصره و گروه خراسان حمله کند که رقیب آنها یعنی بشار اسد تقویت نشود. اما این کار غیرممکن است چون به محض این که این گروههای تروریستی زمین خود را از دست بدهند، نیروی ارتش سوریه به آسانی از موقعیت استفاده و آنجا را تصرف خواهد کرد؛ نه آن ارتش ضعیف آزاد و بدون تشکل سوریه.
اگر راهی وجود داشته باشد که این استراتژی را از این تناقض خارج کند، اتخاذ یک برنامه جدید برای وارد کردن نیرویی مشترک در سوریه است که بتواند اعضای دولت اسد، ازجمله ژنرالها یا مقامات اطلاعاتی را دربرگیرد. اما واشنگتن هیچ اعتبار یا ارتباطی با هیچیک از افراد دولت اسد ندارد، بلکه تنها دولتی که از چنین ارتباطی برخوردار بوده ایران است.
در افغانستان، علایق ایران و واشنگتن همیشه منطبق برهم بوده است. ایران با طالبان ضدیت کرد و کمک نمود تا خلع سلاح شود و با ایالات متحده در کنفرانس بُن همکاری کرد. از آنجایی که افغانستان با یک آینده نامعلوم و متزلزل مواجه است، مساعدت ایران میتواند منجر به تشکیل یک نیروی تثبیتکننده بزرگ شود.
برای وارد کردن ایران به ائتلاف علیه داعش، آمریکا نیازمند به هماهنگی دقیق با عربستان و دیگر کشورهای عرب است؛ ولی اکنون این دولتها دشمنی مشترکی با ایران دارند و همین امر مانع یک رابطه حسنه خواهد بود. از سوی دیگر ایران و خود ایالات متحده نیز مسائل خیلی زیادی دارند که باید برای حل آنها خیلی چیزها عوض شود.
رئیسجمهور ایران، حسن روحانی در این هفته به من گفت که در مکالمه تلفنی سال گذشته خود با اوباما توافق کردهاند «موضوعات زیادی وجود دارد که ایران و ایالات متحده میتوانند در آنها با یکدیگر همکاری کنند»، اما «ابتدا باید مساله هستهای پشتسر گذاشته شود». من از او پرسیدم طرح چنین همکاریای را با این فرض که برنامه هستهای حل شده است، توضیح دهد. اما او یک ضربالمثل ایرانی را نقل کردکه تقریبا میگوید «ابتدا بچهای را که زاییده شده بزرگ کنید سپس به فکر بچهای دیگر باشید.»
وقتی ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر در دهه 1970 تصمیم گرفتند از ایران یک ژاندارم منطقهای بسازند، آنها آیندههای دورتر را میدیدند و اهمیت استراتژیک ایران را تشخیص داده و بر همین اساس از شاه حمایت کردند.
یک محقق ایرانی که در آمریکا مشغول پژوهش است به من گفت اگر ایالات متحده میخواهد مدیریتهای کوچک خود را در خاورمیانه کم کند باید کشورهایی را پیدا کند که باثبات، موثر و بانفوذ باشند و بتوانند با او همکاری کنند. ایران بالقوه یکی از همین کشورهاست؛ اما همانطور که روحانی روشن ساخت همه مسائل بستگی به حل مساله هستهای دارد.
فرید زکریا / مترجم: علی حسنزادهلاهرودی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
جامجم» در گفت وگو با دکترسید محمد مرندی،مهمترین چالشهای پیشرو در دستیابی تهران و واشنگتن به توافق را بررسی کرد
سیدعبدالله صفیالدین، نماینده حزبالله در ایران: