شهر قشنگ

روی پوست شهر

میلان کوندرا، نویسنده سرشناس جمهوری چک و خالق جاودانه‌هایی چون «جاودانگی»، «بار هستی» و «روح پراگ» در جمله‌ای معروف می‌گوید به روح شهرها دست یابید اما دست یافتن به روح شهرها چگونه است؟ می‌شود صرفا با سفر کردن به یک شهر و دیدن چند اثر باستانی و موزه از آن شهر، به روح و عمق آن شهر دست یازید؟
کد خبر: ۷۱۳۴۹۴
روی پوست شهر

در دنیای امروز راه‌های زیادی برای رسیدن به روح شهرها وجود دارد. جاها، نماها، تصویرها، غذاها، آدم‌ها و فرهنگ‌ها و آداب و رسوم بسیاری وجود دارد که می‌تواند یک مسافر را به عمق کشف و شهود شهر نزدیک کند. دیدن موزه‌ها، بناها، اماکن باستانی و تاریخی، معماری‌های جدید، نقاشی‌های دیواری، گرافیتی، مجسمه‌ها و احجام شهری، فواره‌ها، خیابان‌ها، نورپردازی معابر، آبنماهای موزیکال، پارک‌ها، فضاهای سبز، مبلمان شهری و .. چیزهایی هستند که می‌توانند یک مسافر را به روح شهر نزدیک‌تر کنند. بخش عمده‌ای از اینها در هنر شهری تعریف می‌شوند.

شاید به همین خاطر است که شهرهای امروزی، دیگر صرفا مجموعه‌ای از ساختمان‌های قد و نیم قد کنار هم نیستند. دیگر مجموعه‌ای از خانه‌ها و خیابان‌ها با ازدحام تعداد زیادی انسان، شهر تعریف نمی‌شود، بلکه هویت شهری، بار فرهنگی هم پیدا کرده و چیزی که به یک شهر، بار فرهنگی می‌بخشد، هنر شهری است.

جمشید حقیقت‌شناس از هنرمندان صاحب‌نام نقاشی دیواری، هنر را به دو بخش تقسیم می‌کند و می‌گوید: در این تقسیم‌بندی یکی هنر شخصی است که مخاطب فردی دارد و بخش دیگر هنر عمومی است که مخاطب آن افراد زیادی هستند. در بخش هنر شهری بخش عمومی مورد توجه است، یعنی هنری که مخاطب آن افراد مختلف از طبقات مختلف هستند که در زمان‌ها و فصول مختلف آثار را می‌بینند چون مدام در معرض دید است. برعکس هنر شخصی که باید نورپردازی خاصی داشته باشد، هنر عمومی در روز و شب دیده می‌شود و حتی در آفتاب و سایه و برف و باران در معرض تماشاست.

او می‌گوید: معمولا معنا و اثرگذاری دو جنبه انتقال پیام یک اثر هنری است. در این حالت اثر‌گذاری مربوط به زیبایی می‌شود و معنا مربوط به ماندگاری اثر است که علل پدید آمدن اثر را معین می‌کند. هنر باید این دو را داشته باشد. اگر فقط معناگرا باشد شعاری می‌شود ولی اگر فقط زیبایی باشد اثرگذار نیست یعنی فقط اثر زیبا، ماندگاری ندارد و بعدها با یک اثر زیبای دیگر عوض می‌شود. تکنیک مربوط به زیبایی است. مواد جدید و نوآوری در این امر شامل زیبایی می‌شود. صراحت در بیان مربوط به زیبایی و شاعرانگی مربوط به زیبایی می‌شود. معناست که اثر را به‌وجود می‌آورد و زیبایی آن را حفظ می‌کند چون بعدها معنا فراموش می‌شود ولی به خاطر زیبایی اثری ماندگار می‌شود. کل آثاری که در تاریخ هنر شهری داریم با این رویکرد ماندگار شده‌اند.

این هنرمند می‌افزاید: موضوع هنر شهری کیفیت است، نه روزمرگی. شما ظرفی نیاز دارید تا آبی بخورید. وقتی از آب استفاده می‌کنید، فکر می‌کنید کارکرد این ظرف با یک رنگ کیفیت می‌یابد. در واقع استفاده از یک ظرف برای آب خوردن اول یک نیاز زیستی است و بعد به یک نیاز فرهنگی تبدیل می‌شود یعنی سیر گذر انسان از یک نیاز زیستی به فرهنگ است. شهری که این نیاز را حس نکند وارد فرهنگ نمی‌شود. درست مثل شهری که فقط آپارتمان است و مردم فقط در آن زندگی می‌کنند یا لباس‌هایی که فقط جنبه پوشانندگی دارد.

حقیقت‌شناس می‌گوید: موضوع فرهنگ کیفیت است و موضوع هنر شهری هم کیفیت بخشی به شهر است. اگر مدیران شهری ما در ساخت شهر از هنر شهری استفاده نمی‌کنند در روزمرگی گیر افتاده‌اند. به‌نظر می‌رسد این مشکل در حال تشدید شدن است. هنر شهری و فعالیت‌های زیبایی‌شناسانه شهر تهران در نقاشی‌های دیواری و مجسمه‌های شهری متوقف شده است. ایرادی که می‌گیرند این است که برخی آثار هنری در شهر خوب نیست و باعث آشفتگی شهر می‌شود. از نظر من این رویکرد غلط است. شما نمی‌توانید در ساخت فضای سبز و ساختمان و میادین شهر همین طور در طراحی و ساخت خیابان‌ها و معابر و نورپردازی تجربه‌گرا باشید، اما در بخش هنر شهری بگویید این تجربه‌گرایی لازم نیست. این توقع زیادی است که مدیران شهری انتظار دارند یعنی یک ضرب باید یک هنر درجه یک در شهر بیاید. همچنان که باید در همه حوزه‌های شهری تجربه کرد، در هنر شهری هم باید اجازه داد هنرمندان تجربه و حتی اشتباه کنند تا کم‌کم اتفاق‌های خوبی رخ دهد. ما فکر می‌کنیم زمانی که آپارتمان می‌خریم باید تابلوی هنری بخریم. نه، این درست نیست. شما باید آنقدر تابلوی هنری بخرید که در شما نهادینه شود. مدیران شهری این را فراموش کرده‌اند. یک ضرب منتظر آثار خوب هستند. از طرفی به بخش خصوصی هم اجازه ورود نداده‌اند. نهالی که در این ده سال در نقاشی دیواری و هنر شهری به هر دلیلی تناور شده، در حال خشک شدن است و متخصصانش در حال مایوس شدن هستند.

در همین تهران، جدا از بافت قدیمی تهران، جدا از خانه‌های قجری، کاخ‌های باشکوه و برخی ساختمان‌های ماندگار مانند اداره پست، ساختمان‌های اکباتان، برج آزادی، ورزشگاه آزادی و امثال اینها، طی سال‌های اخیر نمادها و نشانه‌های زیادی به کمک هویت بخشی پایتخت آمده است. از جوی‌های خیابان ولیعصر گرفته تا چنارهای این خیابان، از سنگفرش‌های باغ سپهسالار گرفته تا نورپردازی و مبلمان برخی خیابان‌های تهران، از برج میلاد گرفته تا رقص نور لیرزی آن در برخی شب ها، از فضای سبز جنگلی تقاطع بزرگراه‌ها گرفته تا مجسمه‌های زیبای باغ هنرمندان، از نقاشی دیواری‌های نقش بسته روی زمختی ساختمان‌های سیمانی گرفته تا احجامی که کنار خیابان‌ها توجه عابران را جلب می‌کند؛ همه این‌ها بخشی از لذت بصری ناشی از هنر شهری است که به مخاطب منتقل می‌شود.

محمدحسین عماد، مجسمه‌ساز و داور و برگزیده سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه‌سازی معتقد است هنر شهری برای تلطیف فضای خشن و آلودگی‌های بصری بسیار موثر است. ما می‌خواهیم یک فضای شلوغ را شلوغ‌تر کنیم. یک‌سری کارها در هنر شهری وجود دارد که پایه و اساس درست ندارد و هنرمند فقط رنگ اضافه می‌کند تا فضا را تلطیف کند. مثلا مجسمه‌هایی که به زور رنگ می‌خواهند خود را تحمیل کنند. حتی جانمایی خوبی از آنها صورت نمی‌گیرد و بدتر آن‌که حتی جنس درستی برای مواد آنها انتخاب نمی‌کنند.

این مجسمه‌ساز با بیان این‌که هنری ماندگار است که فکر شهروند را به خود معطوف کند، می‌گوید: این دسته آثار، آثاری هستند که مخاطب سال‌ها در مسیرش می‌بیند و هرگز از چشمش نمی‌افتد. البته این دسته از هنرهای شهری کم شمارند.

گاهی این تصور وجود دارد که وقتی فضایی خالی در شهر وجود دارد، باید به وسیله هنر شهری آن فضا را پر کرد. عماد می‌گوید: گاهی آرامش خالی بودن یک فضا بهتر از این است که با یک حجم یا نقاشی دیواری آن آرامش را بگیریم.

احساس رضایت از زندگی در فضاهای عمومی شهر مبحث بسیار بااهمیتی است؛ رضایتمندی در فضای شهری عاملی است که باعث احساس لذت استفاده در آن می‌شود. در این زمان استفاده‌کنندگان زیبایی‌های بصری، فضا را با وجود این‌که از قبل نیز موجود بوده درک می‌کنند. راهکار به دست آمدن رضایتمندی در فضا این است که تمام سلسله مراتب نیازهای استفاده‌کنندگان برآورده شود. بنابراین بهتر است این نیازها از فضا شناخته و شاخصه‌های پاسخ‌ده بودن یک فضای شهری ارزیابی شود و پس از آن به محتوای محیط در جهت ارتقای کمی و کیفی آن پرداخته شود.

محمدرضا ذبیح‌الله‌زاده، مجسمه‌ساز شهری هم هدف هنر شهری را ایجاد فضای تعامل بین مخاطب و اثر هنری توصیف می‌کند. به باور او هر چه فضاسازی زیباتر باشد از نظر بصری مخاطب راحت‌تر با اثر ارتباط برقرار می‌کند.

سیمین اکرامی، مجسمه‌ساز پیشکسوت و داور سمپوزیوم‌های مختلف مجسمه‌سازی نیز می‌گوید: هنر شهری نخست باید در ارتباط با فضایی که در آن قرار می‌گیرد، باشد. لزومی ندارد این هنر مفهوم بخصوصی را منتقل کند، بلکه باید از نظر بصری خوشایند باشد.

این هنرمند با بیان این‌که در شهری مثل تهران، هنرهای شهری مانند مجسمه باید فضای شادی را به شهروندان منتقل کند تا مردم نشاط بگیرند، بیان می‌کند: برخی تصورات درباره هنرهای شهری در میان مردم وجود دارد. مثلا مردم خیال می‌کنند مجسمه باید در ابعاد خیلی بزرگ روی پایه‌های بلند باشد یا باید فیگور و اندام انسانی باشد اما همین که مردم در حین پیاده‌روی گوشه‌ای از پیاده‌رو با یک مجسمه برخورد کنند یا وقتی در پارک نشسته‌اند کنارشان روی نیمکت مجسمه پرنده‌ای را ببینند، باز هم هنر شهری است.

سجاد روشنی‌ /‌ گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
برچسب ها: هنر شهری تهران
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها