در واقع، افکار عمومی دیگر مجموعهای از نظرات پراکنده نیست، بلکه یک شبکهی زنده از واکنشهای هیجانی و شناختی است که با هر موج خبری تغییر شکل میدهد. این مقاله میکوشد مسئلهی «مهندسی روایت» و چگونگی استفاده از هوش مصنوعی در مدیریت این شبکهی ذهنی را تحلیل کند؛ مسیری که در آن اخلاق داده، سیاستگذاری ارتباطی، و هویت انسانی به چالش کشیده میشود.
۱. از افکار عمومی تا عاطفه جمعی
در نظریههای کلاسیک ارتباطات، افکار عمومی بهعنوان بازتاب عقل اجتماعی تعریف میشد. اما در عصر دیجیتال، احساسات و عواطف نقشی پررنگتر یافتهاند. الگوریتمهای تحلیل احساسات (Sentiment Analysis) با پردازش میلیونها داده متنی از کاربران، میتوانند نقشهای از عاطفه جمعی ترسیم کنند؛ مثلاً میزان اضطراب یا امید مردم نسبت به یک تصمیم سیاسی را بسنجند.
این تحول، مدیریت افکار عمومی را از «پایش شناختی» به «درک هیجانی» ارتقا داده است. مدیر رسانه اکنون میتواند بر اساس شاخصهای هیجان و فومو (Fear of Missing Out)، روایتهای خود را بهگونهای طراحی کند که بازتابدهندهی دغدغههای لحظهای مخاطب باشد.
مارشال مکلوهان در جملهای معروف میگوید: «رسانه خود پیام است.» امروز میتوان افزود: «داده، احساس است.» هوش مصنوعی با درک لحن و احساس زبان، رسانه را از ظرف پیام به ابزار فهم ذهن اجتماعی تبدیل کرده است. از این منظر، افکار عمومی در سالهای آینده نهفقط مجموعهای از نظرات، بلکه شبکهای عاطفی خواهد بود که میتوان آن را مدلسازی و پیشبینی کرد.
۲. مدیریت روایت
در اتاق خبر سنتی، تصمیم دربارهی تیتر و زمان انتشار خبر، توسط سردبیر انسانی گرفته میشود. در مدل هوشمند، این وظیفه به «سردبیر الگوریتمی» واگذار میشود که بر اساس تحلیل داده تصمیم میگیرد چه روایتی در چه زمانی بیشترین تأثیر را دارد. این تغییر، مفهوم جدیدی از مدیریت روایت پدید آورده است: رسانه نهتنها میگوید چه چیزی اتفاق افتاده، بلکه تعیین میکند مخاطب آن را چگونه احساس کند.
سیستمهای مبتنی بر یادگیری ماشینی، هر روایت را با شاخصهایی چون سرعت انتشار، واکنش احساسی و شانس همدلی مخاطب ارزیابی میکنند. در این ساختار، افکار عمومی بهصورت مستمر بازتنظیم میشود.
اما این قدرت پیشبینی خطراتی نیز دارد. یورگن هابرماس نظریهی «حوزه عمومی» را بر گفتوگوی آزاد و عقلانی استوار کرده بود؛ الگوریتمهای رسانهای اگر بدون نظارت انسانی عمل کنند، ممکن است به جای تسهیل گفتوگو، آن را هدایت یا محدود کنند. از اینرو، وظیفه مدیر رسانه در عصر هوش مصنوعی، حفظ تعادل میان کارآمدی داده و استقلال فکر انسانی است.
۳. اخلاق داده و شفافیت رسانهای
دروازهبانی الگوریتمی، پرسشهای اخلاقی عمیقتری را مطرح میسازد. آیا مخاطبی که احساساتش توسط هوش مصنوعی تحلیل میشود، از این فرایند آگاه است؟ آیا دادههای او برای طراحی روایت، بازنگری میشود؟ و چه مرزی میان تحلیل و دستکاری وجود دارد؟
یکی از چالشهای اخلاقی، «شفافیت داده» است. اگر مخاطبان ندانند که الگوریتمها چگونه رفتار آنها را تفسیر میکنند، اعتماد رسانهای فرو میریزد. در سالهای اخیر بحث «Dataism» یا دادهگرایی توسط یووال نوح هراری مطرح شده است؛ گزارهای که میگوید داده به ارزش برتر تمدن تبدیل شده است.
و درست همینجاست که اخلاق رسانه در برابر آزمونی تازه قرار میگیرد. داده به مثابه قدرت است، و هر قدرتی نیازمند پاسخگویی است. رسانههای هوشمند باید دستورالعملهای اخلاقی مشخصی برای استفاده از داده تدوین کنند: اعلام منبع داده، ذکر الگوریتمهای مورد استفاده، و تضمین حفظ حریم خصوصی مخاطب.
اگر این معیارها رعایت نشود، مهندسی روایت به مهندسی ذهن تبدیل خواهد شد؛ یعنی ساماندهی احساسات جمعی به نفع قدرتهای رسانهای، امری که ذات آزادی بیان را تهدید میکند.
۴. هوش مصنوعی در مدیریت بحران شایعه
تحولات اخیر نشان دادهاند که هوش مصنوعی در مدیریت بحران رسانهای، نقشی عملی و مؤثر دارد. نمونهای ملموس از کاربرد آن در ایران، استفادهی روابط عمومیها از سامانههای تحلیل محتوای شبکههای اجتماعی برای مواجهه با موجهای شایعه است.
در یکی از تجربههای موفق، یک سازمان بزرگ هنگام گسترش شایعهای اقتصادی در فضای مجازی، با بهکارگیری مدل تحلیل احساسات فارسی، توانست محتوای ۴۰۰ هزار پیام را دستهبندی و الگوی هیجان غالب را استخراج کند. دادهها نشان دادند که در حاشیه خبر، احساسِ ترس از آیندهی مالی نقش اصلی داشت. مدیران رسانه بر اساس این تحلیل، بهجای تکذیب مستقیم، پیامهایی امیدزا و شفاف دربارهی ثبات سیاستها منتشر کردند و موج هیجان منفی در کمتر از ۳ روز فروکش کرد.
این تجربه گواهی است بر اینکه هوش مصنوعی، اگر همراه با فهم انسانی مدیریت شود، میتواند اعتماد عمومی را بازسازی کند. اما اگر از آن برای کنترل احساسات استفاده شود، همان ابزار به بحران جدیدی بدل خواهد شد.
۵. سیاستگذاری ارتباطی در عصر پیشبینی
مدیریت آیندهنگر رسانه، نیازمند سیاستگذاری دادهمحور است. نهادهای تنظیمگر باید چشماندازهای تازهای برای رابطه میان فناوری و اعتماد عمومی ترسیم کنند. یکی از پیشنهادها، ایجاد «مرکز پایش اخلاق داده» در سطح ملی است تا رویههای هوش مصنوعی در رسانهها را بررسی و شفافسازی کند.
در سطح جهانی نیز کشورهایی چون فنلاند و کرهجنوبی در حال تدوین چارچوبهای قانونگذاری برای «هوش مصنوعی مسئولانه» هستند. این روند باید در ایران نیز همگام شود، زیرا اعتماد عمومی پرسرعتتر از هر زمان دیگری ساخته و تخریب میشود.
مدیریت افکار عمومیِ مبتنی بر هوش مصنوعی، تنها در صورتی به تقویت دموکراسی و گفتوگو منجر خواهد شد که نهادهای سیاستگذار از دو اصل پیروی کنند: یکی شفافیت در تحلیل دادهها، دیگری حفظ صدای انسانی در روایتها.
جمعبندی راهبردی
هوش مصنوعی اکنون در مرحلهای قرار دارد که نهفقط رسانه را متحول میکند، بلکه فلسفهی ارتباطات را نیز بازمینویسد. در این دوران، افکار عمومی یک موجود زنده و منعطف است که بیوقفه داده تولید میکند و در همان لحظه، توسط داده بازتعریف میشود.
مدیر رسانهی آینده کسی است که میان قدرت داده و مسئولیت اخلاقی توازن ایجاد کند. چنین مدیری باید بداند که الگوریتمها تنها ابزار هستند، نه داوران حقیقت؛ باید از داده برای فهم بهتر انسان بهره گیرد، نه برای محدود کردن آزادی او.
در چشمانداز پیشرو، رسانهای موفق خواهد بود که هوش مصنوعی را در خدمت گفتوگو و تنوع دیدگاهها به کار گیرد، نه در مسیر یکنواختسازی افکار. آیندهی مدیریت افکار عمومی، نه در کنترل ذهنهای جمعی، بلکه در فهم فرهنگی احساسات انسانی است. همانگونه که مکلوهان میگفت: «ما ابزارهایمان را میسازیم و ابزارها ما را شکل میدهند.» اکنون زمان آن است که انسان، هوش مصنوعی را چنان بسازد که او را انسانیتر کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
سفیر کشورمان در ترکیه در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
هنرمندان در گفتوگو با «جامجم» از مؤلفههای هنری و فردی شخصیت زندهیاد ناصر مسعودی میگویند
امیر دریادار شهرام ایرانی در گفتوگو با روزنامه «جامجم» به مناسبت روز ملی جزایر سهگانه مطرح کرد
«جامجم» در گفتوگو با رئیس انجمن متخصصان بیماریهای عفونی بررسی کرد