در فیلم «فرشتهها با هم میآیند» که هماکنون بر پرده سینماست، او نقش صاحبخانه را به عهده دارد. به همین مناسبت با او گفتوگویی انجام دادهایم که در پی میآید. در تنظیم این گفتوگو سعی شده است تا آنجا که ممکن است در نوع ادبیات این بازیگر آذری و دوست داشتنی دست برده نشود.
نقش صاحبخانه چگونه به شما پیشنهاد شد؟ با توجه به این که فیلم فرشتهها با هم میآیند نخستین ساخته کارگردان آن ـ حامد محمدی ـ بود، نقش را براساس فیلمنامه پذیرفتید یا اعتماد به منوچهر محمدی، تهیهکننده فیلم؟
عرض کنم خدمتتان، حامد محمدی در یک خانواده هنرمند به دنیا آمده، یعنی با هنر بزرگ شده است. پدرش، منوچهر محمدی سالیان سال است در کشور ما تهیهکننده سینماست. من اول تحصیلات و سابقه آقای حامد محمدی را بررسی کردم و دیدم تحصیلکرده و باکلاس است. فیلمنامههایی که نوشته مثل «طلا و مس» و نوشتههای دیگر او را دیدیم. زمانیکه برای بازی در فیلمش از من دعوت کرد، خیلی خوشحال شدم که نویسنده و کارگردانی از من دعوت میکند که این فیلمنامه را نوشته است. دوم این که به من گفت شخصیت را برای من نوشته است. همچنین من دغدغه مالک و مستاجری در کشور دارم، علیالخصوص در تهران. در تهران مستاجر که میآید و خانه را اجاره میکند، بعضی اوقات پس از پنج شش ماه مالک برمیگردد و به مستاجر میگوید اگر سال دیگر هم میخواهید اینجا بمانید، باید مثلا آنقدر به کرایه اضافه کنید. پسر من در طرشت خانه اجاره کرده بود. ما اینجا را 24 میلیون رهن کامل کرده بودیم. در واقع 55 یا 60 متر بیشتر نبود. پسر من حدودا هفت ماه نشسته بود که صاحبخانه آمد و گفت آقای ناجی اگر بخواهید اینجا بمانید باید 11 میلیون تومان بگذارید روی رهن؛ یعنی 35 میلیون. من برگشتم به صاحبخانه گفتم آقا در این هفت ماه، پسر من چقدر کار کرده که یازده میلیون هم بگذارد روی رهن و بدهد به شما؟! بعضی مالکهای تهران کمی بیانصاف هستند. من دغدغه دارم و این شخصیت را که به من دادند، خیلی خوشحال بودم صاحبخانهای هستم که این کارها را نمیکند. اجاره خانه را که اضافه نمیکند هیچ، کمکی هم به مستاجر میکند. از فیلمنامه خوشم آمد. خدا را شکر، چیزی که نوشته بود آقای حامد محمدی، به نحو احسن اجرا کردم. نتیجه آن را نیز از برخورد مردم میبینم، چون از فیلم خوششان آمده و هر وقت مرا میبینند، تبریک میگویند.
چنان که اشاره کردید، حامد محمدی شخصیت صاحبخانه در فیلمنامه را بر اساس تیپ شما نوشته است. چرا بیشتر نقشهایی که بازی میکنید، یک تیپ مشخص دارد؟
عرض کنم خدمت شما، نه تنها من، تمام هنرمندان، آنهایی که واقعا بازیگرند، هر نقشی باشد ایفا میکنند، توجه میفرمایید، ولی خب، بعضی نویسندهها و کارگردانها شخصیت را بر اساس بازیگر خاصی مینویسند و میگویند فلان بازیگر میتواند نقش را خوب دربیاورد وگرنه هر نقشی را به من بدهند، قول میدهم به شما که کم نیاورم.
میتوانید نقشهایی را مثال بزنید که متفاوت از تیپ و شخصیت شماست؟
ببینید، هر کاری که کردهام هیچکدام به همدیگر شباهت ندارد. همهشان متفاوتند؛ از «آواز گنجشکها» بگیرید تا «باد در علفزار میپیچد»، «بچههای آسمان» و «باران» از میان 40 تا کار، شش هفتتای آنها، بهترین کار شده است. بیشتر فیلمهای مرا که ببینید، هیچکدام به همدیگر شباهت ندارد. «بهروز مرا زد» طنز بود که با آقای حمید لولایی کار کردیم و عباس مرادیان کارگردان آن بود. وقتی مرا دعوت کرد گفت این شخصیت را برای شما نوشتم یا ایرج کریمی. خدا حفظش کند که فیلم «باغهای کندلوس» برایش بازی کردم. این چهل تا فیلم که بازی کردهام هیچکدام به هم شباهت ندارد. اصلا شما نگاه کنید، کدامش شبیه هم است؟
میخواهم درباره نقش اول و نقش مکمل و تفاوت این دو از شما بپرسم.
من به آنجایی که باید برسم، رسیدهام. چهارتا جایزه جهانی دارم. تا به حال هم فکر نمیکنم هیچ بازیگر ایرانی این جایزهها را گرفته باشد. البته خرس نقرهای گرفتند که دستهجمعی برای فیلم آقای اصغر فرهادی بوده است. یعنی برای مردهای فیلم یک خرس دادند و برای زنهای فیلم یک خرس؛ ولی من خرس نقرهای را یا جایزه استرالیا، آسیا پاسفیک یا جایزه سوریه، دمشق را تنهایی گرفتم. تا به حال، این جایزهها را کسی از ایران به صورت فردی نگرفته است. این است که من دیگر آرزوی جایزه گرفتن ندارم. این که نقش دو کار میکنم یا کوتاه، کاری ندارم...
منظورم سختی کار است.
هیچ کاری برای من سختی ندارد، اما کاری که میکنم سعی دارم پیام، محتوا و حرفی برای گفتن داشته باشد. ولی خب، کار آبکی هم آدم انجام میدهد، به خاطر این که باید امرار معاش کرد. و وقتی بیکار شدی مجبور میشوی کار آبکی هم بازی کنی.
یعنی حاضرید بازی در کارهای بیمحتوا یا کممحتوا را قبول کنید؟
بدبختی ما اینجاست که در جامعه ما مردم آن کارهایی را که آبکی است، دوست دارند. میروند سینما، مینشینند و میخندند و خوشحال میآیند بیرون. ما کارهای هنری زیادی داریم. یکی از بهترین کارهای هنری من «ترنج» است، ولی اصلا فروش نکرد. یعنی 50 سال دیگر این فیلم را نگاه کنید، متوجه میشوید بهترین فیلم است. متاسفانه در سینما فروش نمیکند. چرا؟ علتش مردم ماست. مردم ما دلخوشی و بگو و بخند دوست دارند، بگو بخند هم باشد، به هر حال آبکی است دیگر. بالاخره طنز است، چهارتا متلک من میگویم، چهارتا دیالوگ طنز میگویم و مردم میخندند. مردم ما دلخوشی میخواهند. فیلم ما اگر بگو بخند باشد فروش میکند؛ بگو بخند نباشد، فروش نمیکند.
در تلویزیون چطور؟
مردم ما طنز را دوست دارند. هر فیلم و سریالی که خندهدار باشد بیشتر بیننده دارد؛ فرقی نمیکند سینما یا تلویزیون. مثلا فیلم فرشتهها با هم میآیند را مردم دوست دارند؛ یک ساعت و نیم فیلم میبینند و خوشحال از سینما بیرون میآیند.
بازی در کنار جواد عزتی، نازنین بیاتی، الهام کردا و سهقلوهای این فیلم چطور بود؟
من با این سه هنرمند جوان، اولین بار بود همبازی بودم. بازی هر سه فوقالعاده بینظیر بود. قبل از این که با خانم بیاتی کار کنم، سال پیش کار ایشان را دیدم و واقعا بینظیر بود. به خود او هم گفتم کاش به شما جایزه میدادند. آینده جواد عزتی را بسیار خوب میبینم. جواد عزتی بازیگر خوبی میشود در سینمای ما. ما که پیر شدیم، آنها جوان هستند. ما باید دست آنها را بگیریم؛ آیندهسازان سینمای ما آنها هستند. امیدوارم همه آنها موفق باشند. آقای حامد محمدی هم کارگردان خوبی میشود؛ الان هم خوب است و در آینده به جاهای بالا میرسد.
و سه قلوها...؟
سه قلوها که دختربچه هستند، آنها هم انشاءالله بزرگ میشوند و هنرمند...
میخواهم درباره جایزه برلین از شما بپرسم. آن را چه کردید؟ همچنان دست شماست؟
نه، هر جایزهای که بگیرم مال ملت ایران است، مال سینمای ایران. قبل از این که به جایزه جهانی برسم، دو دیپلم از ایران گرفته بودم. همان موقع هم گفته بودم جایزههایم را تقدیم میکنم به کشور عزیزم ایران. جایزههای سینما هم باید در موزه سینما باشد. هر کسی که جایزه میگیرد برای ایران میگیرد، نه برای خودش. آن را باید در موزه سینما گذاشت تا مردم هم آن را ببینند و بدانند هنرمندان کشور ما چه زحمتی کشیدند تا این جایزهها را گرفتهاند.
آن زمان از دانیل دیلوئیس به عنوان مهمترین رقیب شما یاد میشد. فیلمهای او را دنبال میکنید؟
بله، کارهای او را میبینم. قبلا هم دیده بودم. قبلا فیلم «دار و دسته نیویورکی» را بازی کرده بود که به او قصاب آمریکایی میگفتند. قبل از این که به برلین بروم، آقای خسرو معصومی یکی از دوستانم به من گفت، میدانی رقیبانت چه کسانی هستند؟! من گفتم دنبال رقیب نیستم، اصلا برای جایزه نمیروم برلین. میروم برلین را ببینم، چون تا آن زمان از ایران خارج نشده بودم. بالاخره رفتیم به برلین. گفتیم کارهای رقیبان را هم ببینیم که دیدیم. در مقابل کار آقای مجید مجیدی آنها عددی نیستند. الحمدالله در آنجا حق به حقدار رسید. اما متاسفانه در کشور ما حق به حقدار نمیرسد.
صحبت از مجید مجیدی شد. در فیلم «پیامبر» با او همکاری نکردید؟
نه، در فیلم پیامبر بازی نکردم. خوشحالم که در چهار فیلم با ایشان همکاری کردم. آقای مجیدی، یکی از بهترین کارگردانان سینمای ماست. من همیشه افتخار میکنم که در فیلمهای او بازی کردهام و آرزو میکنم موفق باشند.
در پایان دست همه هموطنانم را میبوسم. من هر کاری انجام دهم برای هموطنانم انجام میدهم. هر چه قسمت باشد، انشاء الله همان میشود و آرزوی موفقیت و تندرستی و سلامت برای هموطنان دارم.
(کمیل انتظاری / جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد