پهلوانهایی که از مرز شهرت گذشتند و تبدیل به افسانه شدند. نمیشود از کنار نام پوریای ولی براحتی عبور کرد. او قهرمان باختن بود؛ آنجا که بر هوای نفس غلبه کرد و باخت تا حریفش به تمام آرزوهایش برسد.
از افسانه پوریای ولی این مصرع همیشه در گوش ما زنگ میزند که «گر دست فتادهای بگیری مردی»... اما حکایت جهان پهلوان غلامرضا تختی خیلی امروزیتر بود؛ از آن قصهها که میتوان تا همیشه برای بچهها تعریفش کرد. شهرت آقاتختی، از آن شهرتهای خوب است؛ از آن شهرتهایی که ماندگار است. او آنقدر قصه خوب دارد که میتواند یک الگوی خوب برای همه باشد؛ حتی آنهایی که نمیخواهند ورزشکار شوند.
همان روزی که به دست و پای مصدوم حریفش حمله نکرد و جوانمردانه کشتی گرفت. همان روزی که برای باخت حریفش آنقدر ناراحت بود که اشک ریخت.
او همان روزی که ستاره بودن و مشهور بودن را دلیلی برای در برج عاج نشستن ندانست و درد مردم را درد خودش دانست و حتی به قیمت خانهنشینی به کارزار وارد شد، داشت پایههای افسانه تختی را میریخت. تختی از آنهایی بود که از شهرت خود برای مردم استفاده میکرد.
زلزله بویینزهرا جایی بود برای آن که شهرت و اعتبار خود را به کار بگیرد و برای ترویج یک عمل خیر دست به کار شود. او در میان مردم، خودجوش به جمعآوری کمک پرداخت. برای همین چیزهاست که نام تختی را نمیتوان با هیچ هجمهای از تاریخ پاک کرد. او نماد خیر است در عالم ورزش و همه دوست دارند تختی شوند.
2- مجتبی محرمی روبهرویم نشسته بود؛ آن روزها حالش بدتر از این روزها بود. گلایهها داشت از روزگار. او که یکی از بااستعدادترین بازیکنان تاریخ محسوب میشد. از زندگی ناراضی بود. همه اهالی فوتبال اعتقاد دارند مجتبی یا به لفظی که علی پروین صدایش میکرد؛ مژتبی، علاوه بر آنکه یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران است، یکی از بامعرفتترینهای آنهاست. خودش خیلی حرفها داشت از معرفتهایی که به خرج داده، از روزهایی که از پول گذشت تا نشان دهد چه اندازه به پیراهن باشگاهیاش تعصب داشته، از کارهایی که برای دیگرانی کرده که حالا یادشان رفته، اما باوجود همه این حرفها او «نماد شر» در فوتبال ایران است. همیشه وقتی ناهنجاری در فوتبال رخ میدهد از او یاد میشود. از مجتبی محرمی پرسیدم «آیا از کارهایی که کردی تا این وجهه از تو بارزتر و برجستهتر از دیگر چهرههای تو شود، پشیمان نیستی؟» او را سکوتی تلخ فراگرفت. چندین دقیقه با خودش کلنجار رفت تا جوابی را که میخواهد، آماده کند. جوابش خیلی منسجم نبود، پراکنده گفت: «خیلیها اصرار داشتند من نماد شر در فوتبال شوم، آنهایی که عکس مرا روی نشریه خود چاپ کردند و روی عکسم ضربدر زدند، نمیدانستند کارشان بیشتر از آن که مرا به سمت خوب بودن تشویق کند، مرا سر لجبازی میاندازد. کاش آن زمان کسی بود که با من بیشتر حرف میزد. یکی مثل دهداری بیشتر با من کار میکرد الان مجبور نباشم به همه ثابت کنم به خدا من این هیولایی نیستم که فکر میکنند.» مجتبی راست میگفت. او هیولا نبود، همانطور که دیگران هم فرشته نبودند، اما شهرت روی دیگری هم دارد؛ مبادا کسی اسیر آن روی شهرت شود. «شهرت منفی و شهرت شر» میتواند آغاز یک سراشیبی باشد. آنچنان بر زندگی یک نفر سایه میاندازد که تا آخر زندگیاش گریزی از آن نیست. خیلیها هستند که درگیر این نوع شهرت میشوند و اینگونه نابود میشوند؛ شاید نمونه آخر آن پل گاسکویین باشد؛ ستارهای که آنچنان جاده قهقرا را پیمود که این روزها دلها را به ترحم میرساند.
3- چه میشود که یک نفر مشهور میشود؟ این سوال از آن پرسشهایی است که پاسخ دادن به آن سهل و ممتنع است. یک جواب خیلی آسان آن است که برای مشهور شدن باید کاری کرد که به شهرت رسید. همین کاری کردن است که جواب دادن را سخت میکند. شهرت، مولود کاری است که انجام شده است. خوبی یا بدی کاری که به شهرت میرساند، به مثبت و منفی بودن شهرت بسیار کمک میکند. شهرت در ورزش اما شاید از جنس دیگری باشد. در ورزش شهرت بیشتر از آنکه به خیر و شر ارتباط داشته باشد، به برد و باخت مربوط است. یک لحظه یک پاس، یک شوت، یک اسپک، یک فن و... به ثمر مینشیند، آنوقت شهرت یک ورزشکار تبدیل به محبوبیت میشود و برعکس در لحظهای همه اینها به ثمر نمینشیند. این مدل شهرت و محبوبیت همانطور که خلقالساعه میآید، خیلی زود هم ماهیت مستعجل خود را نشان میدهد و از یاد میرود، مگر اینکه جنس شهرت از نوع دیگری یا کار ورزشی از ارزش بسیار بالایی برخوردار بوده و تاریخ مصرف بسیار بالایی داشته باشد، مثل گلی که خداداد عزیزی به استرالیا زد یا آنکه کاری غیرورزشی به یک شهرت ورزشی گره بخورد و مانایی شکل بگیرد.
4- ماشین مدل بالا، خانه خوب، حساب بانکی پر از پول، آدمهایی که برای گرفتن عکس و امضا صف کشیدهاند؛ این تصوری است که ما از بازیکنان فوتبال داریم. همه اینها را در کنار این نکته بگذاریم که یک ورزشکار مشهور هست؛ آن وقت جایگاه این ورزشکار برای خیلیها جای غبطه خوردن و حسرت دارد، اما این شهرت در کنار مزایایی که دارد، دارای مضرات و آفات بسیار است. این شهرت میتواند تهدید بزرگی برای زندگی شخصی آدم مشهور باشد. این همه کارها، حرفها و حرکات یک نفر زیر ذرهبین باشد؛ در نوع خودش یک فشار بزرگ بر او وارد میکند. او مثل آدمهای عادی نمیتواند زندگی آرام و بدون سر و صدایی داشته باشد. هر کجا میرود با محبت تلنبار شدهای مواجه میشود که حتی معمولیترین کارهای زندگی خصوصی مثل یک شام راحت خوردن در یک رستوران را تبدیل به آرزوی محال بکند. شهرت آفتهای دیگری هم دارد. آفتهایی که همه ما میشناسیم و بر آنها نام «حاشیه» میگذاریم. این حاشیهها که از شهرت حاصل میشود، گاهی باعث میشود عمر یک ورزشکار کوتاه و کوتاهتر شود. آنجاست که باید گفت یک ورزشکار باید در برابر شهرت آماده شود و به آنجایی برسد که در فرهنگ عامیانه به آن میگویند باید «جنبهاش» را داشته باشد. رسیدن به اینجا مستلزم برنامهای است؛ برنامهای که در موازات برنامه آمادهسازی جسمانی، قابلیت روحی ورزشکار را هم افزایش دهد. اگر ورزشکار در شهرت غرق شود، آن روز سرآغاز سقوط اوست و اگر ورزشکار قدر شهرت را بداند، به اوج میرسد.
افشین خماند / گروه ورزش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
پاسداشت زبان فارسی در عصر شبکههای اجتماعی و تکنولوژیهای نوین در گفتوگو با عضو هیات علمی دانشگاه تهران
دکتر علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل در گفتوگوی اختصاصی با روزنامه«جامجم» مطرح کرد
با وحید اسدی، مدیر رادیو جوان درباره رویکردهای جدید این رادیو در ۲۸ سالگی تأسیس آن گفتگو کردیم