برگزیده سرمقاله​های روزنامه​های صبح سه شنبه

آداب و ادب حکمرانی منافع ملی را بچسبید!

برگزیده سرمقاله​های روزنامه​های صبح پنجشنبه

دلواپس‌های دل‌آرام

روزنامه​های صبح امروز ایران در سرمقاله​های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته​اند از جمله «اقدامی که باید زودتر انجام می شد»،«محاسباتی که به هم ریخت»،«دلواپس‌های دل‌آرام»،«مشروعیت‌بخشی هاشمی به تندروها»،«غمزه‌‌ی غزه»،«مدعیان بی‌صداقت»،«جایگاه خبرنگاران کجاست؟»،«عرصه خبر، عرصه خطر»،«توافقنامه عشق آباد و فرصت رهایی از نفت»،«قطع یارانه‌ها در دست دولت»و... که برخی از آنها در زیر می​آید.
کد خبر: ۷۰۳۰۴۳
دلواپس‌های دل‌آرام

خراسان:اقدامی که باید زودتر انجام می شد

«اقدامی که باید زودتر انجام می شد»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان جواد نوائیان رودسری است که در آن می​خوانید؛وزارت اطلاعات، در هفته جاری، دفاتر شبکه های ماهواره ای تفرقه افکن را در ایران تعطیل کرد. اقدامی لازم و شایسته تقدیر که شاید کمی با تأخیر انجام شد. پس از تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید در مورد ضرورت حفظ وحدت اسلامی و حفظ حرمت مقدسات سایر مذاهب اسلامی و نهی از هر عمل و سخنی که باعث تفرقه و برانگیختن اختلاف میان مسلمانان شود، بهتر بود دستگاه امنیتی کشور خیلی زودتر برای مهار فعالیت این رسانه ها وارد عمل می شد. واقعیت آن است که رشد قارچ گونه شبکه های ماهواره ای با رویکرد تفرقه افکنانه، در سال های اخیر، باعث بروز وقایع دردناکی در جهان اسلام شده است. نتیجه فعالیت این شبکه های افراطی، فارغ از دیدگاه های به ظاهر متناقض شان، ترویج نگاه افراطی با رویکرد تکفیری و تبلیغ کینه ورزی در میان مسلمانان بوده است.

این افراط و کینه ورزی مجال فعالیت و سوء استفاده بیشتر به جریان هایی را داده است که پا از جدال های لفظی ضد وحدت فراتر گذاشته و دست خود را به خون هزاران انسان بی گناه آغشته کرده اند. آن چه امروز در بخش هایی از عراق و سوریه شاهد آن هستیم، نتیجه دامن زدن به تفرقه و دشمنی میان پیروان مذاهب اسلامی، توسط شبکه های ماهواره ای یاد شده و جریان های همسو با آن هاست. پرسش اساسی این است که چه کسی از این اختلاف سود می برد؟ این که جریان های افراطی به ظاهر شیعه، اهل سنت را تکفیر کنند و جریان های افراطی به ظاهر اهل سنت به تکفیر شیعیان بپردازند، چه فایده ای برای جهان اسلام خواهد داشت؟

بی اعتمادی و بدبینی میان مسلمانان، آب را به آسیاب چه کسی خواهد ریخت؟ در شرایطی که صهیونیست ها زنان و کودکان بی دفاع نوار غزه را آماج وحشیانه ترین حملات نظامی قرار داده و تروریست های خونریز داعش، جان، مال و ناموس مسلمانان را تهدید می کنند، بدون تردید، تفرقه افکنی میان مذاهب اسلامی و بزرگ جلوه دادن برخی اختلافات عقیدتی برای برانگیختن آتش دشمنی میان برادران مسلمان، خیانتی آشکار و غیرقابل بخشش است و کسانی که با تبلیغات خود جنایت های ددمنشانه گروه های تکفیری را توجیه می کنند از یک طرف و کسانی که با نادیده گرفتن فتواهای وحدت آفرین بزرگانی همچون مقام معظم رهبری و آیت ا... العظمی سیستانی بر آتش اختلاف می دمند و بر طبل دشمنی می کوبند از طرف دیگر، باید پاسخگوی خون هزاران انسان مظلومی باشند که در نتیجه دیدگاه های تفرقه افکنانه ای که در این شبکه ها تبلیغ می شود، به شهادت رسیده اند، هتاکی، فحاشی و مسخره کردن اعتقادات مذاهب اسلامی و تحریک احساسات مذهبی، تنها زمینه را برای کشتار و خونریزی بیشتر فراهم خواهد کرد.

توجه به این مسائل، ضرورت مقابله قوی و جدی با چنین شبکه هایی را آشکار می کند. مقابله ای که باید با فعالیت های گسترده فرهنگی، تبلیغ همزیستی مسالمت آمیز و برادرانه پیروان همه مذاهب اسلامی توأم شود. اقدام موثر و به جای وزارت اطلاعات در تعطیلی دفاتر شبکه های ماهواره ای تفرقه افکن، افزون بر ایجاد محدودیت برای فعالیت های مخرب گروه های افراطی، اراده جدی نظام جمهوری اسلامی برای تحقق راهبرد بنیادین و ضروری وحدت را، بیش از گذشته آشکار می کند.

کیهان:محاسباتی که به هم ریخت

«محاسباتی که به هم ریخت»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم جعفر بلوری است که در آن می​خوانید؛
1- سی و یک روز از آغاز حملات رژیم صهیونیستی به غزه می‌گذرد. در این مدت، نزدیک به 2000 نفر از مردم این باریکه شهید و 10 هزار نفر نیز مجروح شده‌اند. اکثر قربانیان غیرنظامی و حدود 410 نفر از شهدا کودک هستند. سن برخی از این کودکان در هنگام شهادت به یک روز هم نمی‌رسید!

صهیونیست‌ها در این مدت تقریبا هیچ نقطه‌ای از این باریکه 12 در 40 کیلومتری را بدون حمله نگذاشته‌اند. مدارس، بیمارستان‌ها، خانه‌های مسکونی، مساجد، کارخانه‌ها و حتی چاه‌های فاضلاب و ... همه جزو اهداف حملات اسرائیلی‌ها هستند. به نوشته راشاتودی ساکنان غزه دیگر جایی برای پناه گرفتن ندارند.

به رغم شرم‌آور بودن عملکرد سازمان ملل در مواجهه با نسل‌کشی غزه، خانم ناوی پیلای، نماینده ارشد این سازمان در امور حقوق بشر-احتمالا به خاطر حس مادرانه و طبیعی که در هر زنی وجود دارد - چند روز پیش نتوانست احساسات خود را درباره جنایات اسرائیل پنهان کند. وی پس از مشاهده آنچه بر سر مردم مظلوم غزه آمده گفت به عمر خود تا این حد نقض حقوق بشر ندیده است. بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد نیز بدون کوچکترین اشاره‌ای به جنایات بی‌سابقه صورت گرفته در غزه، از حماس خواست، سرباز اسرائیلی را که حین جنگ – و به گفته وی در ساعات آتش‌بس- به اسارت گرفته آزاد کند آن هم«فوری»!
صهیونیست‌ها با خیالی آسوده از بابت واکنش‌های سازمان‌ ملل، حقوق بشر، مجامع بین‌المللی و... در این جنگ، از یک سو از هر نوع سلاحی- ممنوعه و غیرممنوعه - به طور گسترده استفاده کردند و به گفته نتانیاهو، تمام تلاش خود را برای رسیدن به اهداف خود در غزه به کار گرفتند و از سوی دیگر در توجیه این جنایات، مهملات و اظهارات مضحکی بر زبان راندند از جمله اینکه گفتند: «حماس از کودکان به عنوان سپر انسانی استفاده می‌کند، حماس از مساجد، مدارس و بیمارستان‌ها به سمت اسرائیل موشک شلیک می‌کند، حمله به اشتباه صورت گرفت و...» که در این باره نیز گفتنی‌هایی هست:

الف- یکی از مناطقی که در جنگ جاری حداقل دو بار از سوی رژیم صهیونیستی موشک‌باران شد، مدارس سازمان ملل در این باریکه بود. به گفته سخنگوی سازمان ملل این سازمان 50 بار با ارتش «اسرائیل» تماس گرفته و مختصات جغرافیایی این مدارس را به ارتش اسرائیل داده بود. فقط 33 تماس برای مدرسه‌ای که در رفح به عنوان پناهگاه استفاده می‌شد و 17 بار هم برای مدرسه دیگر سازمان ملل که آن هم پناهگاهی شده بود برای غیر نظامیان و کودکان فلسطینی. آژانس آنروا (سازمان امداد و کاریابی سازمان ملل) نیز اعلام کرده بارها مختصات این مدارس را برای جلوگیری از هدف قرار گرفتن به ارتش اسرائیل داده بود! اما اسرائیلی‌ها به هر دوی این مدارس حمله کردند و شمار زیادی از کودکان و دانش‌آموزانی را که در آن پناه گرفته بودند به خاک و خون کشیدند.

ب- رژیم صهیونیستی وقتی در سال 2009 طی 22 روز جنایت در غزه 1400 فلسطینی از جمله 300 کودک، 115 زن و 85 مرد بالای 50 سال را به شهادت رساند، قاضی «ریچارد گلدستون»، به عنوان رئیس کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل مامور بررسی این جنایات شد. وی پس از پایان تحقیقات خود نتیجه گرفت اسرائیل در غزه مرتکب جنایات جنگی شده و به «عمد» مدارس، مساجد، کارخانه‌ها، چاه‌های آب، فاضلاب‌ها، خانه‌های مردم و به طور کلی زیرساخت‌های این باریکه را هدف حملات خود قرار داده است.

وی یکم اکتبر همان سال حین مصاحبه با یک مجله صهیونیستی- آمریکایی با نام «تیکن» وقتی با این جملات مواجه شد که «علت این فجایع و بالا بودن تلفات غیر نظامیان، سوءاستفاده فلسطینی‌ها از مساجد و بیمارستان‌ها و کودکان است» گفت: «محاصره غزه» به تنهایی مصداق بارز جنایت جنگی است و آنچه وی از نزدیک دیده، نشان می‌دهد بسیاری از اهداف غیر نظامی در غزه به عمد هدف قرار گرفته‌اند. گلدستون گفت: «وقتی صحبت از تخریب زیرساخت‌ها شده است، آنها (صهیونیست‌ها) واقعا نتوانسته‌اند پاسخ دهند و این مسئله یکی از بخش‌های گزارش ما را تشکیل داده است. هیچ یک از مسئولین اسرائیلی حتی یک کلمه از تخریب اموال، نابودی زمین‌های کشاورزی با بولدوزر، بمب‌گذاری در چاه‌های آب، بمب‌گذاری در چاه‌های فاضلاب که نشت آن بخش عظیمی از یک منطقه را فرا گرفت، به زبان نیاورده‌اند. برای این اقدامات چه توجیهی می‌توان آورد. وقتی آنها با ورود به شهر، اقدام به کشتار مستقیم غیرنظامیان می‌کنند، همانجا هم اختلاف بزرگ را مطرح می‌کنند. من تصورم این است، تمام آنچه می‌توانستم انجام دهم، رجوع به 36 حادثه‌ای است که در گزارشم آورده‌ام. وقتی خبرها را بررسی کردیم متوجه شدیم که اسرائیل تقریبا در تمام این 36 مورد، واکنشی نامناسب داشته است.»

زندگی ریچارد گلدستون و دخترش پس از انتشار این گزارش دچار تغییراتی شد. وی می‌گوید بارها از سوی عده‌ای تهدید به مرگ شده است.

2- امروز موعد آتش‌بس 72 ساعته بین حماس و رژیم صهیونیستی به پایان می‌رسد. رژیم صهیونیستی برخلاف دفعات قبل این بار نتوانست میزان تلفات و خسارات وارد شده به خود را به طور کامل سانسور کند. به لطف وجود برخی شبکه‌های اجتماعی و زحمات مقاومت، گوشه‌ای از آمارهای مربوط به این خسارات و تلفات منتشر شده است. منابع فلسطینی می‌گویند در این جنگ موفق شده‌اند دست‌کم 200 نظامی صهیونیستی را به هلاکت برسانند. منابع رسمی صهیونیستی اما می‌گویند 64 نظامی آنها کشته شده است. در هر دو صورت، این میزان تلفات، بی‌سابقه عنوان شده و این در حالی است که هنوز از شمار تلفات شهرک‌نشینان صهیونیستی خبری منتشر نشده است. با توجه به اظهارات صریح ارتش اسرائیل درباره کارایی نداشتن گنبد آهنین، می‌توان آمار اعلام شده از مقاومت را به واقعیت نزدیکتر دانست. ارتش اسرائیل سه‌شنبه‌شب گفت گنبد آهنین از 3245 موشک مقاومت توانست فقط 558 موشک را هدف قرار دهد.

ممکن است جنگ از امروز مجددا آغاز شود، شاید هم طرفین روی آتش‌بسی طولانی‌تر و حتی دائم به توافق برسند. با توجه به تلاش‌های گسترده و بی‌سابقه کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی برای توافق بر سر آتش‌بس، احتمال وقوع حالت دوم بیشتر است. اما به هر حال، چه این آتش‌بس برقرار شود چه نشود، اسرائیلی‌ها این بار واقعا ضربه سنگین و شکست سختی را متحمل شده‌اند. صهیونیست‌ها پیش از این هرگاه دلشان می‌خواست به غزه حمله می‌کردند؛ چرا که خود را شروع‌کننده و پایان‌دهنده این جنگ می‌دانستند. بهانه‌تراشی برای آغاز جنگ نیز همیشه کار ساده‌ای بود: ربوده شدن یک سرباز یا کشته شدن یک نظامی اسرائیلی به دست فلسطینی‌ها!

صهیونیست‌ها تا پیش از این، با خود چنین محاسبه می‌کردند که، به غزه حمله می‌کنیم، زیرساخت‌ها را نابود می‌کنیم، هزینه‌های سنگین انسانی و مادی به مقاومت وارد می‌کنیم، تونل‌های آنها را هم تخریب می‌کنیم و در نهایت به کمک کشورهایی مثل آمریکا و مصر و... آتش‌بسی برقرار کرده و پس از مدتی دوباره روز از نو و روزی از نو.

حماس اما این‌بار، باید این محاسبات را به هم می‌ریخت. یعنی برای نخستین بار به صهیونیست‌ها نشان می‌داد که آغاز‌کننده جنگ لزوما پایان‌دهنده آن نیست. راز دست و پا زدن‌های غرب و صهیونیست‌ها برای رسیدن به یک آتش‌بس دائم را نیز در همین جا باید جست‌وجو کرد. حماس این‌بار آتش‌بس تحمیلی را نپذیرفت. رفع محاصره غزه تنها یکی از شروط حماس برای پذیرش آتش‌بس است و این یعنی یک دستاورد بزرگ برای فلسطین.

البته این به هم ریختگی محاسبات دلیل مهم دیگری هم دارد که باید بیرون از غزه یعنی در جمهوری اسلامی ایران به جست و جوی آن پرداخت. موضع‌گیری اخیر رهبر معظم انقلاب و تاکید ایشان به مسلح شدن فلسطینیان ساکن کرانه باختری، برای صهیونیست‌ها آنقدر ترسناک هست که برای آتش‌بس چنین تقلا کنند. رهبران آمریکا، انگلیس و فرانسه روزی نبوده و نیست که بر لزوم آتش‌بس فوری تاکید نکنند. این تاکیدها نه برای جلوگیری از قتل عام مردم بی‌گناه فلسطین که برای خارج کردن اسرائیل، این غده سرطانی از مهلکه است.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوذی اسلامی است که در ان می​خوانید؛مسلمانان جهان پس از یکماه روزه‌داری و حضور در ماه ضیافت الهی، رمضان امسال را درحالی پشت سر گذاشتند که جوی خون در غزه جاری بود و زنان و کودکان فلسطینی روزهای تفتیده رمضان را زیر باران گلوله و آتش جنایتکاران صهیونیست به سر بردند.

هر چند رمضان امسال روزهای غمباری برای مسلمانان بود ولی به امید آنکه معنویت کسب شده در آن و پیروزی بزرگ سیاسی و نظامی مقاومت و ایستادگی پیروزمندانه ملت مظلوم فلسطین در قبال تجاوز وحشیانه ارتش تا بن دندان مسلح صهیونیستی که از حمایت‌های همه‌جانبه و بیدریغ رژیم‌های غربی و عربی و همچنین نهادهای بین‌المللی برخوردار بود، اندکی از این داغ سنگین را از دل امت اسلامی کاسته باشد و برکات حاصل از ماه رمضان امسال و وحدت ملتهای مسلمان حول محور حمایت از مظلومین فلسطین، امت اسلامی بتواند زنجیره توطئه شیطان صفتان صهیونیست و مجموعه طراحی‌های اتاق جنگ استکبار علیه جهان اسلام را درهم بشکند.

در این هفته در عرصه مسائل داخلی، دقیقاً با گذشت یکسال از استقرار دولت یازدهم، طبعاً زمان برای ارزیابی عملکرد دولت تدبیر و امید فراهم شده است. قطعاً نخستین دستاورد ملموس این دولت و پیروزی دکتر حسن روحانی در انتخابات، ایجاد امید به آینده و بوجود آمدن آرامش در میان مردم برای رسیدن به نقطه ثبات و تعادل در جامعه است. واقعیت اینست که ملت ایران در هشت سال گذشته از جولان افکار افراطی، خشن، فاقد منطق به شدت متنفر بود و با آرای خود در پای صندوق‌های رأی مسیر دولت آینده را ترسیم کرد.

از این رو دولت یازدهم برای تأمین این خواسته مردم، حرکت در چارچوب قانون و اخلاق را در پیش گرفت و با برخوردهای منطقی و واقعگرایانه با مسائل، به سمت خارج کردن آمارها از نقطه منفی به سوی معیارهای مثبت حرکت کرد.
دولت امید و تدبیر برخلاف دولت گذشته که تعامل با مردم را به گونه‌ای یکطرفه و آمرانه تعریف می‌کرد، تعامل متکی بر حقوق متقابل را پیشه کرده و حرکت در مسیر تحقق خواسته‌های بحق مردم و برآوردن انتظاراتی که مردم از یک دولت با طراز جمهوری اسلامی دارند، را آغاز کرد.

رفتارها و گفتارهای شخص رئیس‌جمهور و اعضای دولت یازدهم چه در مقام سخن با مردم ایران و چه در مواجهه با جهانیان، عامل مهم دیگری بود که توانست اعتماد را به جامعه برگردانده و شأن مردم ایران را در عرصه‌های بین‌المللی به رخ دیگران بکشد.

تلاش مدیرانه و مدبرانه برای حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم که برآیند فشار تحریم‌های خارجی از یکسو و بی‌کفایتی مدیران گذشته از سوی دیگر بود، هر چند به نقطه قابل قبولی نرسیده ولی برای مردم دلگرم کننده است و فضای کسب و کار را در آینده مثبت ترسیم می‌کند.

بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران داخلی و خارجی نیز معتقدند سیاست خارجی دولت آقای روحانی توانسته با برنامه‌ریزی و حرکت گام به گام، جایگاه بین‌المللی ایران را ارتقاء داده و تصویر مناسبی از کشورمان را به جامعه جهانی عرضه کند. در چند سال اخیر کشورمان زیر بار محدودیت‌ها و تحریم‌های بسیار سنگینی قرار داشت که در نوع خود کم سابقه بود وقدرت مانور را از دستگاه دیپلماسی سلب کرده بود ولی در همین یکسال اخیر و در جریان روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، با باز تعریف نقش و جایگاه ایران در منطقه و جهان، استفاده از ظرفیت‌های دستگاه دیپلماسی و امکان چانه زنی بین‌المللی به نحو بارزی ارتقاء یافت و جایگاه کشورمان در عرصه مناسبات بین‌المللی قابل قبول گشت.

در این هفته همچنین رئیس‌جمهور و برخی اعضای دولت از دیروز در ششمین سفر استانی وارد چهارمحال و بختیاری شدند و از برخی طرحهای استانی بازدید کردند و در جمع گروههای مختلف مردم حضور یافتند. هدف از این سفر دو روزه، آشنایی با مسائل استان و ارائه راه‌حل برای تحقق وعده‌های دولت گذشته می‌باشد که مردم همچنان چشم به راه تحقق آنها هستند.

از جمله رویدادهای هفته جاری باید به برگزاری اجلاس چهارجانبه وزرای خارجه ایران، عمان، ترکمنستان و ازبکستان برای نهایی کردن توافقنامه کریدور استراتژیک آسیای مرکزی به خلیج فارس اشاره کرد. گام اولیه این همکاری استراتژیک در سال 89 در قالب امضای تفاهمنامه اولیه برداشته شد ولی اکنون مقامات هر چهار کشور بر لزوم تسهیل هرچه بیشتر تجارت و ترانزیت بین طرفهای منطقه‌ای از طریق ایران وسرمایه‌گذاری مشترک جهت توسعه امکانات به توافق رسیده‌اند که می‌تواند گام مهمی در مسیر ارتقای روابط تجاری میان کشورهای آسیای مرکزی و خلیج فارس باشد.

در موضوعات خارجی، این هفته نیز تحولات فلسطین اشغالی و حوادث غزه مهمترین رخداد خبری بود و در این زمینه، شکست رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهدافش در غزه، نقطه عطف یورش یک ماهه صهیونیست‌ها به غزه محسوب می‌شود.

ارتش رژیم صهیونیستی روز سه شنبه، پس از 28 روز تهاجم وحشیانه علیه مردم بی‌دفاع غزه، مجبور شد از این منطقه عقب نشینی کند، اقدامی که محافل مطبوعاتی و احزاب سیاسی رژیم صهیونیستی از آن به عنوان "فرار از غزه" یاد کردند و سران رژیم صهیونیستی نیز هر کدام، دیگری را به عنوان مسئول این شکست، مورد شماتت و سرزنش قرار دادند.

روز گذشته، جنبش حماس و جهاد اسلامی پیروزی نیروهای مقاومت و ملت فلسطین را در برابر صهیونیست‌های متجاوز رسماً اعلام کردند، سخنگوی حماس در این باره گفت که رژیم صهیونیستی صد درصد در غزه شکست خورد و مقاومت همچنان قدرتمند باقی ماند و می‌تواند کارهای زیادی انجام دهد. گردان‌های عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس نیز به عبارت روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت اشاره کرد که نوشت "ارتش اسرائیل شبانه فرار کرد".

رژیم صهیونیستی در طول یورش یک ماهه خود به غزه، نزدیک به 2 هزار فلسطینی را قتل‌عام کرد که عمده آنها غیرنظامی بودند و از نظر نظامی، این کشتار نه تنها امتیازی برای رژیم صهیونیستی محسوب نمی‌شود بلکه باعث بی‌آبروتر شدن آن در سطح جهان شد و ماهیت ددمنشانه این رژیم را بیش از پیش برای مردم دنیا آشکار کرد به گونه‌ای که حتی در کشورهایی که به طور سنتی حامی رژیم صهیونیستی محسوب می‌شوند تظاهرات متعدد و گسترده‌ای در تقبیح تل آویو برگزار شد و مردم، انزجار خود را از این رژیم ابراز کردند.

در مقابل،‌ نیروهای مقاومت ضربات سنگینی به اهداف سیاسی، نظامی و اقتصادی صهیونیست‌ها وارد کرد. صهیونیست‌ها به کشته شدن 64 سرباز خود اعتراف کردند، امری که بی‌سابقه می‌باشد و در گذشته چنین مواردی نبوده است. این یک پیروزی بزرگ نظامی برای رزمندگان مقاومت محسوب می‌شود. از سوی دیگر خون زنان و کودکان بی‌گناه فلسطینی در غزه نهال آرمان آزادی فلسطین را آبیاری کرد و بر حقانیت فلسطینی‌ها درنزد ملت‌های جهان تاکید گذاشت و آزادی فلسطین را چندین گام اساسی به پیش برد.

این هفته در عراق شاهد افزایش تفاهم میان گروههای سیاسی بودیم که نتیجه آن، تعیین رئیس‌جمهور بود. پس از غائله داعش در عراق، بسیاری از طرفهای خارجی که منافع خود را در ایجاد تفرقه بین گروه‌های سیاسی و فرق مذهبی عراق می‌بینند تلاش شدیدی کردند تا از شکل گیری مجلس و آغاز به کار آن جلوگیری کنند ولی با اتفاقات اخیر، یعنی تشکیل جلسه مجلس جدید، انتخاب رئیس مجلس و سپس انتخاب رئیس‌جمهور و به موازات آن، ضربات سنگین ارتش عراق به گروههای تروریستی، این توطئه عملاً خنثی شده و عراق در مسیر ثبات قرار گرفته است.
اکنون مهمترین موضوع، تعیین نخست‌وزیر و معاون رئیس‌جمهور است. قرار است تا دو روز آینده، بزرگترین فراکسیون مجلس که بیشترین کرسی‌ها را در اختیار دارد نامزد خود را برای نخست وزیری معرفی کند. محور بحث‌ها و جدل‌های سیاسی در طول ماه‌های اخیر بر روی تعیین نخست‌وزیر متمرکز بوده است. شماری از گروه‌های سیاسی عراق اصرار دارند که نوری مالکی به عنوان نخست‌وزیر جدید معرفی نشود، امری که با مخالفت صریح مالکی مواجه شده است. نوری مالکی روز گذشته بار دیگر تاکید کرد که این حق گروه وابسته به وی است که نخست‌وزیر را معرفی کند و این در قانون اساسی تصریح شده است.

این هفته، جنگ در شرق اوکراین همچنان ادامه یافت و شماری دیگر در جریان این درگیری‌ها کشته شدند. گفته می‌شود درگیری‌های اخیر در شرق اوکراین میان ارتش این کشور و جدایی‌طلبان، 1500 کشته داشته است. وزیر دفاع اوکراین این هفته مدعی شد که ارتش پیروزی‌های جدید در شرق اوکراین کسب کرده و تا پیروزی قطعی فاصله چندانی ندارد. این درحالی است که جدایی طلبان اعلام کرده‌اند چند شهر مهم را همچنان در کنترل خود دارند. جدایی طلبان همچنین یک هواپیمای جنگی دیگر اوکراین را در هفته جاری ساقط کردند. آنچه که از گزارش‌های منتشر شده بر می‌آید درگیری‌های خونینی در این منطقه در جریان است و نقطه پایانی برای این درگیری‌ها مشاهده نمی‌شود.

رسالت:غمزه‌‌ی غزه

«غمزه‌‌ی غزه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می​خوانید؛غمزه در لغت به معنای یک بار به چشم و ابرو اشاره کردن، شکفتن گل و نیز روشنایی ستاره به وقت طلوع صبح است.30 روز مقاومت دلیرانه در غزه در قاب چشم جهانیان موجب شده است امروز غزه مانند روشنایی ستاره در طلوع صبح پیروزی بدرخشد و گل مقاومت از هر زمان شکوفاتر و زیباتر در منظر جهانیان ظاهر شود.30 روز حماسه‌آفرینی‌های مردم فلسطین تمام شد و آنها با غرور و افتخار، پیروزی خود را که نمادی از پیروزی خون بر شمشیر است، جشن می‌گیرند. صهیونیستها در جنگ چهارم با ملت فلسطین شکست خفت‌باری خوردند. آنها قبلا ضرب شست مقاومت را در جنگ33 روزه، 22 روزه و هشت روزه تجربه کرده و امیدوار بودند در جنگ چهارم حداقل یک پیروزی نسبی به دست آورند که نه تنها به اهداف خود نرسیدند بلکه در آستانه یک شکست قطعی قرار گرفتند.

صهیونیستها امیدوار بودند در این نبرد به اهداف زیر برسند:

1- تخریب تونل‌ها و آسیب به زیرساخت راهبرد دفاعی مقاومت، یکی از اهداف مهم صهیونیست‌ها بود. آنها با ورود و اشغال بخشی از غزه، نتوانستند به جز چند متر پیشروی، کاری بکنند. اکنون زیرساخت دفاعی غزه همانند یک دژ پولادین و نفوذ ناپذیر شده و همچنان سالم مانده است.

2- از اهداف دیگر، ضربه زدن به سکوهای پرتاب موشک و توقف آسیبی بود که اشغالگران را 30 روز به پناهگاه‌ها فرستاده بود. در تمام طول 30 روز حتی یک لحظه نتوانستند جلوی موشک پرانی‌های مقاومت را بگیرند. گنبد آهنین همچون آب‌کش سوراخ بود.

3- دستیابی به ذخایر موشکی و از کارانداختن خط تولید سلاح در غزه، هدف دیگری بود که هرگز تحقق نیافت و اکنون خط تولید موشک و حجم ذخایر موشکی دست نخورده باقی است و تا مدت‌های مدیدی رزمندگان فلسطینی می‌توانند بدون گرفتن کمکی از خارج بجنگند.

4- ترور رهبران سیاسی و نظامی حماس و جهاد اسلامی و آسیب رساندن به سازمان نظامی مقاومت از دیگر اهداف صهیونیستها بود. توفیق صهیونیستها در این زمینه تقریبا صفر بود و نتوانستند به کادر و سازمان نظامی مقاومت آسیبی برسانند.

5- صهیونیستها فکر می کردند با اتحاد حماس و فتح، غزه غیر نظامی می‌شود و همانند کرانه باختری به سمت زندگی مسالمت‌آمیز می‌رود.

این هدف نه تنها تحقق پیدا نکرد بلکه انتفاضه رمضان شعله‌های خشم و نفرت خود را در کرانه باختری نشان داد و این منطقه امروز به سوی مسلح شدن و رویارویی مسلحانه با رژیم صهیونیستی حرکت می‌کند و بزودی استعداد خود را نشان خواهد داد. لذا صهیونیستها نه تنها در خلع سلاح غزه موفق نبودند بلکه اکنون جلوی مسلح شدن کرانه باختری را هم نمی‌توانند بگیرند.

6-صهیونیست‌ها فکر می‌کردند با افزایش حجم آتش، تخریب و ویرانی و کودک‌کشی، مقاومت را به تسلیم وادار خواهند کرد. اما این حجم آتش و شرارت جز نفرت جهانی برای رژیم صهیونیستی چیزی به ارمغان نیاورد. مردم جهان هر روز با مشاهده پیکر غرق به خون کودکان، زنان، پیران و مردم غیرنظامی بیشتر به ماهیت ضدحقوق بشری این رژیم پی بردند به طوری که حتی پایتخت‌های آمریکا و اروپا شاهد برگزاری تظاهرات علیه تبهکاری‌های نظامی و جنگی اسرائیل بود.

7- با نگاهی به تیترهای روزنامه‌های رژیم صهیونیستی به خوبی می‌توان گرد شکست و ناکامی، سردرگمی و شکاف در هیئت حاکمه رژیم صهیونیستی را مشاهده کرد. پذیرش آتش بس سه روزه در حقیقت اعلام فرار اسرائیل از مرزهای غزه و پذیرش عقب‌نشینی مفتضحانه و خفت بار بود.

این جمله رئیس‌جمهور رژیم صهیونیستی که ما در جنگ غزه وارد جهنم شدیم، تفسیر درستی از نتایج چهارمین جنگ مقاومت با رژیم اشغالگر قدس است. آنها با پذیرش شروط حماس در حقیقت اجازه فرار از این جهنم را پیدا کرده‌اند.

8- نتایج جنگ نشان داد رژیم صهیونیستی علی‌‌رغم برخی برآوردها که آنها مجهز به سیستم اطلاعات فوق پیشرفته هستند، از چند قدمی مرز خود با غزه کمترین اطلاعی نداشتند. افشای ضعف اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و ناتوانی ارتش در نبرد زمینی باعث شد در نبرد هوایی، دریایی و توپخانه‌ای، جنایاتی در مناطق غیرنظامی غزه مرتکب شوند که در تاریخ کم نظیر است.

این جنایات به حدی بود که صدای شورای امنیت و دبیر کل سازمان ملل و حتی برخی نمایندگان پارلمان اروپا را در آورد. لذا رژیم صهیونیستی بعد از تحمل شکست سخت نظامی، در عرصه دیپلماسی، شکست سخت‌تری خورد.

9- اکنون از میان گرد و غبار ویرانی‌ خانه‌ها، خیابان‌ها، مدارس، بوستان‌ها، مساجد و... با حدود دو هزار شهید و بیش از 10 هزار زخمی در غزه، مارش پیروزی خون بر شمشیر به گوش می‌رسد و خلق حماسه‌ای عظیم و سترگ در تاریخ رویارویی مسلمانان فلسطینی با صهیونیستها ثبت و به خوبی دیده می‌شود.

حماسه‌ای که سربازان اصلی و جانبازان آن، کودکان خردسال فلسطینی هستند. حماسه‌ای که حکایت از اراده پولادین مردان و زنانی دارد که مصداق آیه؛

"ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون"

(در حقیقت کسانی که گفتند پروردگار ما خداست، سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می‌آیند {و می‌گویند}هان بیم مدارید و غمگین مباشید و به بهشتی که وعده یافته بودید شاد باشید)، (فصلت آیه 30) می‌باشند.

این پیروزی حکایت از مسلمانانی دارد که به مصداق آیه؛

"کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله و الله مع الصابرین"

(بسا گروهی اندک که بر گروهی بسیار به اذن خدا پیروز شدند و خداوند با شکیبایان است) (بقره آیه 249) پرقدرت‌ترین ارتش منطقه را که نیم قرن ارتش‌های عربی را خوار و ذلیل کرده بود و بی‌رحم‌ترین دشمن مسلمانان جهان است، به زانو در آوردند. آنها به اذن‌الله در این جنگ وارد و به اذن‌الله هم خارج شدند. خداوند هم نوید پیروزی را به کسانی داد که اهل مقاومت، صبر و شکیبایی بودند.

قدس:جایگاه خبرنگاران کجاست؟

«جایگاه خبرنگاران کجاست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم سعید افشاران است که در آن می​خوانید؛خبرنگاری دیگر شغل عجیب و دست نیافتنی نیست. گذشت آن زمان که عده ای گمان می کردند لازمه خبرنگاری داشتن ابزاری همچون میکروفون ، ضبط صوت و دوربینی غول پیکر است.

امروزه با گسترش فناوریهای نوین ارتباطی دیگر هیچ چیز از چشم رسانه‌ها پنهان نمی‌ماند؛چون همیشه انسانی پیدا می ‌شود که در لحظه وقوع حادثه دوربینش را روشن کرده باشد. این مقوله اگر چه تخصص در روزنامه‌نگاری را با چالش جدی مواجه کرده، اما هنوز در روزنامه‌نگاری دقت و تخصص حرف اول را می‌زند. اما گویا همچون بسیاری از موضوعات دیگر گاه اعتبار خبرنگاری نیز وابسته به تعادل و یا عدم تعادل در خط خمیده عرضه و تقاضاست.به این معنا که با افزایش تعداد سازمانهای ریز و درشت رسانه ای از یک سو و نبود سیستم جامع و مشخصی برای گزینش و تربیت خبرنگاران اعتبار این حرفه نیز دستخوش آسیب جدی شده است.اینگونه است که بسیاری حتی مدیران رسانه ها نیز خبرنگاری را از آن جنس مشاغلی می دانند که امکان ورود و فعالیت در آن ساده و دست یافتنی است و شاید از همین روست که برغم تاکید بر سخت و زیان آور بودن آن ، هیچگونه تلاشی برای ارتقای حقوق مادی آنها صورت نمی پذیرد. بیشتر اهالی قلم بر این مفهوم تاکید می کنند که خبرنگاری حرفه ای است که اگر آسان گرفته شود به زودی باید با آن خداحافظی کرد.

نهادها و سازمانهای غیر رسانه ای به حضور خبرنگارانی منفعل در ضیافت سازمانی و کنفرانس های خبری دلخوش کرده اند که تنها با ایفای نقش ضبط صوت راوی بخشی از تعهدات روابط عمومی های سازمان اند خبرنگارانی که می توان انگیزه های طرح پرسش بخشی از آنها را نیز با تحفه های ریز و درشت از میان برد.

ناشران، مالکان و یا سایر مدیران اجرایی بویژه مقامات اجرایی تبلیغات فروش می‌توانند از قدرت خود بر خبرنگاران برای تأثیر بر نحوه گزارش و انتشار خبرها استفاده کنند.در چنین بستری است که می توان اینگونه خبرنگاران را برای ارگانهای غیر رسانه ای فرصت و برای سازمانهای خبری و رسانه ای تهدیدی بالقوه دانست.خبرنگاران نیز ترجیح می دهند به جای غور در حوزه های پنهان اطلاعات به گام نهادن در سطح آشکار و نه عمق آن بپردازند.

سیاست روز:دلواپس‌های دل‌آرام

«دلواپس‌های دل‌آرام»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رحبی است که در آن می​خوانید؛خدا را شکر که باز هم کره زمین در مدارش بدون ذره‌ای تاخیر چرخید تا برسیم به روز ۱۷ مرداد.

خدا رحمت کند شهید صارمی را که خون‌های بر زمین ریخته‌اش سبب شد تا توی ۳۶۵ روز سال، یک روز هم به نام بچه‌های عرصه خبر و اطلاع‌رسانی ثبت شود.

خدا را شکر، این روزها بازار تبریک و خسته نباشید و دست‌مریزاد داغ است و حداقل برای یکی دو روز هم که شده، این جماعت قلم به دست و دوربین بر گردن، بدون ذره‌ای کنایه و نیش می‌توانند بخندند.

این قصه را فقط یک روز در سال برایمان تعریف می‌کنند. مابقی روزها حکایت همان حکایت همیشگی است. مقصر مشکلات و ناکارآمدی‌های دیگران می‌شویم، انواع و اقسام القاب‌های آب کشیده! را مثل مدال به سینه‌مان می‌زنند و دست آخر ما باید صورتمان را با سیلی سرخ نگه‌داریم و بمانیم. ما باید بمانیم و مواظب زبانی که همرنگ صورتمان است بایستیم و کار کنیم.
همه نسبت‌های نامناسب، همه برچسب‌های نچسب و همه بی‌حرمتی‌ها فدای سر مردم و این خاک.

ما همچنان هستیم با کلکسیونی از ناملایماتی که طعمش را چشیده‌ایم. این تحفه را هم تقریبا از همه دولت‌ها و دولتمردان به یادگار داریم. حالا جنس و میزانش با هم متفاوت است، اما همیشه هست.

این جایزه‌ها را هم به خاطر دلواپسی‌هایمان گرفته‌ایم. نگرانی برای حق مردم، دلواپسی برای ندیدن مشکلات و کاستی‌ها، ایستادگی در مقابل دشمنان، دلسوزی برای این مملکت و نظام و...

مهم نیست فلان آقای مسئول چه فکری می‌کند. مهم نیست چه صفت‌های ناصوابی را نثار ما می‌کند. مهم نیست که وزن انگ‌های این و آن چقدر بر دلمان سنگینی می‌کند. مهم نیست که وقتی اسم خبرنگار می‌آید، باید یاد جوابیه و تکذیبیه و هر چه کلمه که آخرش با "یه" تمام می‌شود افتاد.

مهم نیست که در این روزگار هر آدم کوچک و بزرگی می‌تواند خبرنگار را کوچک کند، حال آنکه خودش بزرگ شده همین جماعت است... بگذریم.

مهم این است که ما همچنان و با همه سختی‌ها دل‌آرامیم. دلمان آرام است که هنوز پای آرمان‌هایمان ایستاده‌ایم. دلمان آرام است که از مسیر برنگشته‌ایم، خسته نشده‌ایم، ناامید نشده‌ایم، حالمان با همه بدی‌ها خوب است و وقتی سر بر بالش می‌گذاریم، مطمئنیم قلم‌مان را نفروخته‌ایم.

خیالمان راحت است که با همه گرفتاری‌ها و سختی‌ها همچنان از نوشتن و نوشتن و نوشتن خسته نشده‌ایم. دروغ چرا، خسته شده‌ایم. اما بعضی وقت‌ها باید خستگی را خسته کرد و ایستاد. باید قید خواب و راحتی را زد. باید سرِ آدم درد بگیرد برای غم مردمش، سرزمینش و انقلابش.

خدا را شکر که وقتی امسال هم کره زمین در مدارش بدون ذره‌ای تاخیر چرخید تا برسیم به روز ۱۷ مرداد، ما همچنان هستیم. دلواپس‌های دل‌آرامی که توتم‌فروشی نکرده و نمی‌کنیم. انشاءالله.

وطن امروز:مشروعیت‌بخشی هاشمی به تندروها

«مشروعیت‌بخشی هاشمی به تندروها»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین بابازاده‌مقدم است که در آن می​خوانید؛هاشمی با گذشت چند ماه از پایان یافتن فتنه 88 و اوج گرفتن ناامیدی‌ها از زمینگیر کردن نظام، به چندین تاکتیک برای خروج از بن بست انزوا و طرد روی آورد که یکی از مهم‌ترین این تاکتیک‌ها «تعامل با اقشار» به شمار می‌آید اما نکته مهم در دیدارهای تازه‌ای است که اعضای دفترش برای او با اقشار ترتیب می‌دهند. در دیدارهای اخیر وی با عناصری از جریان فتنه من‌جمله یک آقازاده تیتر یک بی‌بی‌سی دیدار داشته و در آخرین حرکت نیز به گفت‌وگو با مولوی عبدالحمید اسماعیل‌زهی پرداخته است؛ شخصیتی که بر عمل و شیوه او نقدهای فراوانی وارد است و عملا یکی از اشخاصی است که موجبات مسائل میان شیعه و سنی در زاهدان را فراهم آورده است.

هاشمی در دیدار با وی کوشیده است جریان تازه‌ای از اهل سنت را با قرائتی که مطلقا منطبق بر سیاست‌ها و مواضع جمهوری اسلامی نیست زنده کرده و خود را حامی یک جریان خاص در میان تندروهای اهل سنت معرفی کند. در دیدار هاشمی و عبدالحمید نکات بسیاری نهفته است که از جمله آنها می‌توان به عزم وی برای روی کار آوردن یک جریان تندرو با قرائت‌های متعارض با سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی در حوزه فرق و اقلیت‌های مذهبی اشاره داشت.

بسیاری از فعالان سیاسی و فرهنگی استان سیستان و بلوچستان در بزنگاه‌های قبلی نیز تلاش می‌کردند همچنان فصل تمایز عبدالحمید و جریان پشت سر وی را با اهل سنت این منطقه عیان کرده و نشان دهند چرا وی در جریان انتخابات ریاست جمهوری به دفاع از عوامل فتنه پرداخت. در سایر موارد نیز عبدالحمید نمادی از مخالفت با جمهوری اسلامی بوده است من‌جمله در غائله‌های تروریستی شرق کشور همواره به عنوان فردی با سیاست‌های متعارض ظاهر شده است که این را می‌توان در لابه‌لای موضع‌گیری‌های مفصل وی درباره مسائل مهم کشور یافت. حال هاشمی از دادن دست دوستی به وی چه در سر می‌پروراند؟

موضوع ارتباط هاشمی با عبدالحمید مرتبط است با دیدار یونسی از زاهدان و حذف حضور وزیر اطلاعات از اعضای کابینه برای بازدید از این منطقه؛ نماد و نشانه‌ای از اینکه دولت و جریان نزدیک به هاشمی در کابینه حضور تفکر وزارت اطلاعات و رویکرد امنیتی درباره سیستان و بلوچستان را به رسمیت نمی‌شناسند؛ رویکردی که اتفاقا بسیار منطبق بر واقعیت‌های منطقه است.

در ماجرای گروگان‌های ایرانی در دست گروهک تروریستی شرق کشور نیز جریانی در دولت نقش وی را به رهبری یونسی برجسته‌سازی کرد، این در حالی است که وی عملا نماینده نزدیک‌ترین نگاه در اهل سنت ایران به وهابیت بوده و دولت عربستان سعودی او را به عنوان فردی موثر در اهل تسنن به رسمیت شناخته و در برخی مناسبات رسمی و دینی با رهبری عربستان حضور داشته است.

این در حالی است که بازخوانی رویکرد‌های تاریخی هاشمی در برابر افرادی همچون مولوی عبدالحمید یک رویه کاملا عکس را نمایش می‌دهد. به هر حال برجسته‌سازی گروه خاصی از اهل سنت در ایران یعنی به رسمیت شناختن مواضع عربستان در قبال مسائل داخلی کشور پیرامون اهل سنت و مناطق مرزی کشور که همواره با اظهارنظرها و اقدامات مداخله‌جویانه‌ای همراه بوده است.

باید در نظر داشت این طیف یک گروه خاص از اهل سنت به شمار می‌آیند که نماینده تمام اهل سنت کشور نیستند بلکه گروهی نزدیک به اصلاح‌طلبان و در عین حال نزدیک به سیاست‌های فرهنگی سعودی هستند.
در حالی که مولوی عبدالحمید برای عدم اتخاذ مواضع روشن و بسیار صریح در برابر گروه‌های تروریستی همواره تحت سوال قرار دارد احتمالا حضور وی در جلسه‌ای صمیمانه با هاشمی، فعالیت‌های فرهنگی این طیف از اهل سنت در حاشیه شهر تهران را با توسعه مسجد جنجال‌آفرین احداث شده و تسری بخشیدن بیشتر به فعالیت‌های آن افزایش خواهد داد ضمن اینکه دیدار یک مقام عالیرتبه در نظام جمهوری اسلامی با یک فرد جویای کسب مشروعیت حکومتی و قومی به صورت همزمان راه را برای وی هموار کرده و کمک شایان توجهی به فعالیت‌های نامبرده تلقی می‌شود. ظاهرا گذشت زمان و انبوهی از اشتباه‌های گذشته موجب شده هاشمی از این سوی بام افتاده و از نگرانی تمام شدن زمان‌های باقیمانده وادار به انجام واکنش‌ها و اتخاذ تصمیم‌هایی شود که بی‌شک نه منطبق بر امنیت ملی است و نه منطبق بر ضروریات دفاع از مکتب شیعه و حفظ اتحاد شیعه و سنی، چرا که حفظ اتحاد شیعه و سنی در کشور معادل نیست با حمایت از یک شخصیت نزدیک به دولت سعودی؛ این را البته آقای هاشمی بهتر از دیگران می‌داند.

حمایت:مدعیان بی‌صداقت

«مدعیان بی‌صداقت»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می​خوانید؛69 سال قبل در جریان جنگ جهانی دوم، نخستین بمب اتمی توسط ارتش آمریکا بر سر مردم بی‌دفاع هیروشیمای ژاپن انداخته شد که باعث شد بین 80 تا 140 هزار نفر درجا کشته شوند. هم‌چنین سه روز پس از فاجعه در نهم آگوست هیروشیما، آمریکا از بمب هسته‌ای دیگری در شهر ناکازاکی استفاده کرد که باعث کشته شدن 74هزار نفر دیگر شد. هیروشیما ژاپن دیروز شاهد برگزاری شصت و نهمین سالگرد این بمباران در پارک یادمان صلح این شهر بود. مردم و مقامات ژاپنی و برخی میهمانان خارجی در این مراسم حضور داشتند.

ژاپنی‌ها و البته جهانیان در حالی یاد کشتار گسترده مردم در بمباران‌های هسته‌ای آمریکا که پیامدهای آن همچنان ادامه دارد و هزاران ژاپنی همچنان با نقص عضو و مشکلات جسمی و روانی با آن دست و پنجه نرم می‌کنند را گرامی‌ داشتند که در این عرصه چند نکته مهم قابل توجه است.

نخست آنکه آمریکا در چند دهه اخیر خود را ناجی بشریت معرفی و با این ادعا نیز در امور جهان دخالت می‌کند. آمریکا در حالی ادعای محور حقوق بشر بودن را سر می‌دهد که این کشور همچنان از عذرخواهی از مردم ژاپن خودداری کرده و با ادعای تاثیر این کشتار در پایان یافتن جنگ جهانی از آن به عنوان اقدامی مثبت یاد می‌کند. جالب توجه آنکه آمریکا از پیامدهای آن کشتار درس نگرفته و همچنان از سلاح‌های هسته‌ای و شیمیایی علیه ملت‌ها استفاده می‌کند که جنگ ویتنام ، جنگ اول و دوم خلیج فارس، اشغال افغانستان، لیبی و... نمودهایی از این مسئله است که هزاران انسان بی‌گناه را قربانی ساخته است. رفتارهای آمریکا صراحتا گواه یک حقیقت است و آن اینکه آمریکا هیچ صداقتی در باب حقوق بشر ندارد و برای منافع خود حاضر به کشتار تمام بشریت است.

دوم نقش و عملکردهای سازمان‌های بین المللی است. سازمان ملل متحد و نهادهای حقوقی مانند دادگاه لاهه و شورای حقوق بشر و... موظف به مجازات غاتلان بشریت و مقابله با تکرار این جنایات هستند. سازمان‌های بین المللی هیچ اقدامی در مجازات آمریکا صورت نداده و با سکوت خود زمینه ساز تکرار جنایات آمریکا در طول 6 دهه اخیر شده‌اند. این مسئله نشانگر عدم استقلال این نهادها و لزوم بازنگری در ساختار آنها است چرا که استمرار روند جز گستاخی بیشتر آمریکا و متحدانش در کشتار جهانیان نتیجه‌ای به همراه ندارد چنانکه نمود عینی آن را در تحولات اخیر غزه می توان مشاهده کرد.

در باب نهادهای بین المللی نقش آژانس بین المللی انرژی اتمی را نیز نباید نادیده گرفت. از مهمترین بندهای ان پی تی را مقابله با تکثیر سلاح‌های هسته‌ای و در نهایت انهدام آنها تشکیل می‌دهد. این نهاد بین المللی تاکنون اقدامی برای خلع سلاح آمریکا به عنوان تنها کشور استفاده کننده از سلاح هسته‌ای که 10 هزار کلاهک هسته‌ای دارد، صورت نداده است. جالب توجه آنکه آژانس با نادیده گرفتن بندهای ان پی تی مبنی بر تلاش برای دست یابی اعضا به انرژی صلح آمیز هسته‌ای به بهانه مقابله با سلاح هسته‌ای مانع از دست یابی سایر کشورها به انرژی صلح آمیز هسته‌ای می‌شود که نمود آن رفتارهای مغرضانه آژانس در قبال فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران است.

به هر تقدیر می‌توان گفت که رفتارهای آمریکا و سازمان‌های بین المللی نشانگر بی‌صداقتی آنها در زمینه حقوق بشر است که با رفتارهای گزینشی جان میلیون‌ها انسان را به خطر انداخته و در ظاهر ادعای حمایت از حقوق بشر سر داده و با این ادعا نیز به دخالت در امور کشورها و حتی لشگر کشی نظامی در سراسر جهان مبادرت می‌ورزند.

آفرینش:توافقنامه عشق آباد و فرصت رهایی از نفت

«توافقنامه عشق آباد و فرصت رهایی از نفت»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می​خوانید؛کشورهای نفت‌خیز به سبب داشتن درآمدهای مکفی از فروش نفت خام، معمولا از کسب دیگر درآمدهای بالقوه چشم پوشی می کنند و یا ازآنها غافل می‌مانند. اما هرچقدر که به پیش می‌رویم زنگ خطر پایان این منابع طبیعی درگوش کشورها بیشتر شنیده می‌شوند و درتکاپوی یافتن جایگزین مناسبی برای ثروت‌های نفتی، برمی‌آیند.

یکی از فرصت‌ها و پتانسیل‌ها برای کاهش وابستگی‌ها به نفت، استفاده از موقعیت جغرافیایی کشورها می‌باشد که باید ابعاد و قابلیت‌های آن مورد توجه قرار گیرد. یافتن کریدورهای اقتصادی برای کشورهایی که سال‌ها از منابع نفتی ارتزاق کرده‌اند کمی سخت می‌باشد، اما ضرورت قطع وابستگی استراتژیک از منابع نفتی این مشکلات را توجیه می‌سازد.

دیدیم که تحریم نفتی ایران که در مقطعی میزان فروش مارا به زیر یک میلیون بشکه رساند، چه تاثیرات منفی به لحاظ اقتصادی و روانی بر کشور وارد ساخت و موجب بی ثباتی شدید در بازار و افزایش نرخ تورم گردید. لذا برای ما حیاتی است تا ازاین اهرم فشار رهایی یابیم و درصدد بازگشایی دیگر روزنه‌های اقتصادی باشیم.

یکی از مهمترین راه‌های کسب درآمد غیرنفتی استفاده از موقعیت سوق الجیشی ایران برای بازگشایی مسیر‌های بین المللی است. از دیرباز این قابلیت خدادادی برای ایران یک امتیاز ارزنده تلقی می‌گردیده و بعضاً هم تداعی کننده مثال"دشمن طاووس آمد پراو" بوده است. اما درزمان کنونی استفاده ازاین مزیت بی بدیل باتوجه بر قرار گرفتن ایران در قلب مسیر‌های زمینی، هوایی و دریایی خاورمیانه، نزدیک ترین نقطه ارتباط شمال و جنوب، امن ترین محل عبوری هوایی و دسترسی به آب‌های آزاد، خط ریلی تجاری برای انتقال از آب‌های خلیج فارس تا مرزهای شوروی سابق و... بخشی از توانایی‌های ترانزیتی ایران برای کسب درآمدهای ارزی غیر نفتی می‌باشد که به خوبی از آن استفاده نشده است.

ضمن اینکه این قابلیت جغرافیایی موجب به وجود آمدن فرصت‌های اقتصادی فراوانی منجمله ترانزیت انرژی و انتقال خط لوله‌های نفت و گاز به اروپا، خاوردور، آسیای مرکزی و کشورهای همسایه می‌گردد. افزون براین توسعه ترانزیت اقتصادی درکشور زمینه و بستر‌های توسعه صنعت گردشگری را نیز درپی خواهد داشت.

"توافقنامه عشق‌آباد" که در نشست چهار جانبه همکاری های ترانزیتی وزرای کشورهای جمهوری اسلامی ایران ، پادشاهی عمان ، ترکمنستان و ازبکستان در مسقط به امضای اعضا رسید نقطه اتکا و فرصت مناسبی است تا کشورهای عضو درراستای تجارت جهانی و مبادله کالا در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی که روز به روز در حال افزایش است، تبدیل به یک دالان ترانزیتی قابل اعتماد به منظور حمل و نقل منظم کالا و مسافر بین بنادر خلیج فارس و دریای عمان و کشورهای آسیای میانه گردند.

اجرایی شدن توافق‌نامه ترانزیت موسوم به عشق آباد، این فرصت را به ما می‌دهد تا به کریدورهای تجاری حمل و نقل به عنوان ابزار توسعه و تجارت بنگریم و این سرمایه ازیاد رفته را مجددا بازیابیم. با احیاء این بزرگراه ترانزیتی زمینه‌های توسعه در مناطق پیرامونی این مسیر، زمینه‌های افراط و تروریسم ناشی از فقر کاهش خواهد یافت.

ایران به دلیل داشتن پتانسیل‌های گسترده حمل و نقل و دارابودن مرزهای خشکی و دریایی با 15 کشور منطقه و وجود منابع عظیم زیرزمینی در ترانزیت کالا جایگاه ویژه‌ای دارد. لذا می‌توان با درک اهمیت این موضوع و الویت دادن به توسعه فضای ترانزیتی کشور منبع درآمد عظیمی را توأم با کسب وجهه و امنیت پایدار در میان کشوهای جهان و منطقه کسب نماییم. اما این درحالی است که ما نسبت به گسترش‌ راه‌ها و مسیرهای جدید، ایجاد امکانات مسافرتی و رفاهی، تامین امنیت کامل‌ مسیرهای ترانزیتی، و گسترش تعاملات دیپلماتیک برای جذب کشورهای منطقه برنامه و بودجه‌های مناسب در نظر بگیریم.

مردم سالاری:بخوانیم و بنویسیم

«بخوانیم و بنویسیم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سید رضا اکرمی است که در آن می​خوانید؛
1- پس از اعلام آتش بس پذیرفته (72 ساعته بین حماس و اسرائیل شاید تمدید شده بعدی) فراغتی وجود دارد که واقعیات این تخاصم و تنازع را بهتر و شاید به صورت جامع دید وعرضه کرد، که اندیشه من و مطالعات را تقدیم می‌نمایم.

2- اسرائیل جرثومه خیانت است که خداوند حکیم می‌فرماید «ولاتزال تطلع علی خائنه منهم الا قلیلا منهم، قرآن کریم» علی الدوام خیانت‌های آنان «جز اندکی از آنان» را مشاهده می‌کنید و برآن آگاهی و اطلاع می‌یابید.

پس صهیونیست‌ها ذاتا خائن‌اند، حال خیانت نظامی باشد که از روز پیدایش اسرائیل تا حال ادامه دارد یا خیانت سیاسی باشد که هیچ قرار دادی را محترم نمی‌شمارد و یا خیانت اخلاقی و انسانی که در صبرا و شتیلا و غزه در تخریب مدرسه و مسجد و منازل، مشاهده نمودیم، از کشتن انسان 6 ماهه تا پیر مرد 90 ساله، از پناهنده به ساختمان‌های سازمان ملل یا غیره.

2- به وجود آورندگان رژیم جعلی اسرائیل «آمریکا و انگلیس و اروپا» عل‌الدوام به جنگ میدان داده و از جنگ افروز حمایت کرده‌اند و موردی عکس آن را ندیده‌ایم، چه حمایت تبلیغاتی باشد و چه حمایت اقتصادی، و چه نظامی و چه سیاسی، قطعنامه علیه اسرائیل را تا حال وتو کرده‌اند و آمریکا اعلام می‌دارد که اسرائیل از خود دفاع می‌کند و تهاجم را دفاع می‌دانند، یعنی بی‌دلیل و جهت، تجاوز را شروع می‌کنند و نام آن را دفاع می‌نامند و به آن مشروعیت می‌بخشند. راستی از 1900 کشته که یک پنجم آن کودکند دفاع است، از هوا و دریا و زمین حمله کردن، و هیچ خط قرمزی را مانع ندانستن، مشروعیت دارد.

3- به وجود آورندگان رژیم جعلی اسرائیل، می‌خواهند خاورمیانه در آتش و التهاب و تجاوز و تخریب باشد و امنیت و آبادانی و رشد و ترقی به خود نبیند و ملت‌های مسلمان منطقه در برابر یکدیگر قرار گیرند، اکنون سوریه در ظرف 3 سال اخیر، عراق و داعش و لبنان و داعش و النصره و اسرائیل در ظرف 30 روز اخیر را در برابر دیدگان خود داریم و هزینه این تهاجم را دولت‌های عربی «قطر و عربستان و ترکیه» می‌پردازند و آموزش می‌دهند و تسهیلات را فراهم می‌کنند و به فرموده کریمه قرآن «ولایزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم ان استطاعوا» تابلویی در برابر دیدگان جهان قرار داده‌اند، بوش پسر می‌گفت «جنگ‌صلیبی» آغاز شده و هشتاد دولت جهان هرچه «رذل و پست و مزدور و جاهل متنسک و نکاح جهادی» دارند عازم منطقه کرده‌اند.

4- پس از اعلام آتش‌بس، ویرانی‌های غزه معلوم می‌گردد، تلفات انسانی کشته و مصدوم و معلول و یتیم و آوارگان مشخص می‌شوند و خسارات «هزار میلیارد دلاری» خانه و مسجد و مدرسه و تاسیسات برق و آب و بیمارستان، اعلام می‌شود «گفته می‌شود بودجه سال غزه 800 میلیون دلار داشت» و صد البته در مورد اسرائیل غاصب، همه چیز در «قرنطینه» است و ضایعات انسانی و مصدوم‌شدگان و به زیرزمینی روندگان در هنگام آژیر موشک‌های غزه، تعطیل فرودگاه بن‌گوریون و تعطیلی کارخانجات و حمل ونقل و موارد دیگر در مناطق مختلف اسرائیل معلوم نخواهد شد، مبادا خاطری آزرده شود و دلی بترسد و مهاجرت معکوسی شروع گردد و دل‌های مظلومان مسلمان و غیرمسلمان خرسند شود ولی با توجه به وضعیت رسانه‌های جهانی، چیزی پنهان نخواهد ماند.

5- خدا را سپاس‌گزاریم که در تجاوزهای اخیر رژیم صهیونیستی به لبنان و غزه ناکامی و شکست، امری قطعی و حتمی شده و اسرائیل به هیچ هدفی «خلع سلاح، تسلیم شدن و تن به سازش دادن، رها کردن مقاومت و دفاع» دست نیافته و در سه جنگ اخیر «سی‌وسه روزه، هشت روزه و یک ماه اخیر» هیچ دستاوردی نداشته است.

و آسیب‌پذیرتر شده است و دیگر «گنبد آهنین، 200 کلاهک اتمی، حمایت‌ دولت‌های غربی و معاونت ارتجاع عرب» کارساز نمی‌باشد، زیرا«اراده ملت مقاوم بر همه سلاح‌ها، برتر است» و انشاءالله روزی شاهد تحقق دیانت«ان جندنالهم‌الغالبون، الا ان حزب‌الله هم‌المفلحون» خواهیم بود.

6- موضع ایران اسلامی، تقابل یهودیان و مسلمانان و حمایت از مسلمانان غزه نیست، که عنوان«ظالم و مظلوم» مطرح است و امام علی علیه‌السلام فرمود«کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا» دشمن ظالم باشید و حامی مظلوم. باید دست ظالم را از زدن بر سر مظلوم، منع نمود و مانع فرود آمدن«انصروا الظالم والمظلوم، اما نصره‌الظالم فبکفه عن‌الظلم و اما نصره‌المظلوم فبدفع‌الظلم عنه، غررالحکم» شد. در چنین حوادثی«اعتقاد، انسانیت، قانون وجدان و آزادگی» را باید هزینه نمود و تجاوز را محکوم و متجاوز را محکوم و رسوا ساخت و تماشاگری و سکوت و بی‌تفاوتی از احدی مقبول نیست.

شرق:به احترام قاصدان خبر

«به احترام قاصدان خبر»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم آیدین آغداشلو است که در آن می​خوانید؛بخش عمده‌ای از حیثیت اجتماعی‌ام را مدیون خبرنگاران و روزنامه‌نگاران هستم. این را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم و هیچ‌وقت روزنامه‌نگاران از یادم نمی‌روند. «روز خبرنگار» را به همه‌شان تبریک می‌گویم؛ به خبرنگاران پرکار و سخت‌کوشی که شغلشان را همیشه در سختی، انتخاب کرده‌اند و می‌گذرانند. آبروی روزنامه‌نگاری سال‌های بعد از انقلاب را، حاصل کار بی‌وقفه و هوشمندانه‌شان می‌شناسم و می‌دانم تا وقتی که حضور پربار و پرثمرشان در هر نشریه و هر منبع خبری جریان دارد، جریان خبر، معنا و درست‌اندیشی هم همچنان ادامه خواهد داشت. بسیار دوستشان دارم و بسیار احترامشان می‌گذارم و این هیچ‌ربطی به موافقت یا مخالفت من با آنچه می‌گویند و می‌نویسند ندارد. خبرنگاران، قاصدهای حوادثی هستند که در بیخ‌گوشمان می‌گذرند. آنها وقت‌هایی خبر از پیروزی می‌آورند و وقت‌هایی هم از شکست‌ها می‌گویند، اما هر خبری را که بازگو کنند، قدر و قیمت دارد و باید پیک‌ها را مصون نگاه داشت و مراقبشان بود تا «خبر» به مردمان برسد.

ابتکار:عرصه خبر، عرصه خطر

«عرصه خبر، عرصه خطر»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدجواد حق‌شناس است که در آن می​خوانید؛هفدهم مرداد یادآور شهادت یکی از خبرنگاران پرتلاش و متعهد این مرز و بوم است و از همان زمان تا امروز بنا به حرمت خبرنگاران و شهادت شهید اهل قلم محمود صارمی به نام خبرنگار نامگذاری شده است. در کشور ما خبرنگاری یکی از مشاغل سخت،زیان آور و بسیار مهم ارزیابی می‌شود. خبرنگاران وروزنامه نویسان از زمانی که مطبوعات در کشور ما پایه گذاری شده است یکی از پایه‌های آزادی خواهی،روشنگری و مبارزه با استبداد و استحمار بوده اند و بر سر آرمان خود که آگاهی بخشی و دفاع از منافع ملی و استقرار عدالت و حمایت از استقلال و آبادی این سرزمین است حتی از جان و مال خود مایه گذاشته اند. کم نبوده اند خبرنگاران و مدیران مطبوعاتی که در سال‌های آغازین آزادی خواهی ملت ایران در دوران مشروطه جان خود را بر سر احقاق حقوق مردم فدا کردند.

روزنامه نگاری چون جهانگیرخان صوراسرافیل یکی از سردمداران عرصه قلم در دوران مشروطه به حساب می‌آید. اما این روند پس از مشروطه با ظهور دیکتاتوری رضا شاه به سمتی رفت که دوباره شاهد تبعید و زندانی شدن اهالی مطبوعات در دو دهه متوالی بودیم. نام‌های بزرگی همچون: سید اشرف الدین گیلانی(نسیم شمال)،فرخی یزدی و میرزاده عشقی از این شمار هستند که در راستای دفاع از مردم و آزادی خواهی به تقابل با بزرگ مستبد دوران خود برخاستند و جان وآزادی خود را تقدیم آرمان هایشان کردند.

با فرا رسیدن شهریور 20 و اشغال کشور توسط متفقین از یک سو شاهد سقوط دیکتاتوری بیست ساله رضا شاه بودیم و از سوی دیگر جامعه فرصتی دوباره برای تنفس یافت و این زمان آغاز دوره 12 ساله ای بود که تا پایان 28 مرداد 32 به درازا کشید. در این دوره مردم دوباره شاهد رونق آزادی‌های سیاسی در عرصه قلم و مطبوعات و آزادی فعالیت‌های حزبی با همه گرایش‌های سیاسی آن روزگار بودند که گروه‌های چپ با محوریت حزب توده،ملی گراها با محوریت جبهه ملی و گروه‌های مذهبی با محوریت فدائیان اسلام که بعدها تحت لوای آیت الله کاشانی عقاید مذهبی خویش را تبیین می‌کردند.

در این دوره 12 ساله نشریات متفاوت در چهارچوب هفته نامه و روزنامه عرصه جدیدی را در عصر مطبوعات بعد از مشروطه شکل دادند گرچه در این دوره نیز کماکان مطبوعاتی‌ها بودند که در راه رسیدن به اهداف خود هزینه دادند.در اواخر این دوره محمد مسعود و دکتر حسین فاطمی از سردمداران بزرگ اهالی مطبوعات بودند که یکی ترور شد و دیگری پس از 28 مرداد توسط دژخیمان پهلوی به دار آویخته شد. با آغاز حکومت دست نشانده سپهبد زاهدی، دوران طلایی مطبوعات و فعالیت احزاب با تمامی گرایش‌های موجود اعم از چپ و ملی و مذهبی همه و همه با توقفی باور نکردنی روبرو شد و کشور وارد عصر یخبندان در فضای سیاسی شد. در این میان مطبوعات و آزادی بیان از یک سو و احزاب و آزادی فعالیت‌های سیاسی از سوی دیگر به باد فراموشی سپرده شدند. در ربع قرن اخیر دیگر خبری از آزادی بیان نبود تا این که نهایتا در اواخر دهه سی (اعلیحضرت!) محمدرضا شاه به صرافت افتاد که توسط دو تن از سیاست مداران دست نشانده خود یعنی اسدلله علم و دکتر منوچهر اقبال دو حزب نمایشی را برای خالی نبودن عریضه راه اندازی نماید.در این میان اهالی مطبوعات طبیعتا یا خانه نشین شده‌اند یا همچون فعالان احزاب به کنجی خزیده اند و یا از کشور مهاجرت کرده‌اند و یا برخی دست به انتشار برخی از نشریات ادبی و اجتماعی که ریسک پذیری کم تری داشت، زدند.

این روند عصر یخبندان با شدت بیش تری در دهه 40 و میانه دهه 50 تداوم یافت اما از میانه این دهه بود که با شدت گرفتن دیکتاتوری و انحلال احزاب گوش به فرمان نمایشی و تبدیل آن‌ها به حزب رستاخیز، سوپاپ‌های اطمینانی که در برخی از موارد امکان عمل داشت نیز فرصت کاهش فشار را از رژیم گرفت و عملا دیگ جوشان نارضایتی را با وارد شدن دلارهای نفتی ناشی از گرانی سرسام آور قیمت نفت از یک سو و حضور طبقه متوسط شهری در فضای اداری و شهرهای بزرگ به همراه رونق دانشگاه‌های کشور سرریز کرد و با وقوع جرقه ای در سال 56 که آن هم از قضا در عرصه مطبوعات اتفاق افتاد آتش زیر خاکستر کشور شعله گرفت.

سال‌های 56 و 57 چنان ورق را برگرداند که محمدرضا شاه با سی و هفت سال سلطنت ترجیح داد کشور را ترک کند و با فاصله ای کوتاه در 12 بهمن همان سال شهر تهران برای ورود رهبر انقلاب آماده بزرگ ترین استقبال تاریخ شد.

مطبوعات در ماه‌های پایانی حکومت پهلوی یکی از درخشان ترین دوره‌های خود را با تیتر‌های به یادماندنی" شاه رفت" و" امام آمد" رقم زدند که هیچگاه از اذهان مردمی که آن روزها را تجربه کردند زدوده نمی‌شود.

فضای سال‌های 57 تا اواسط 59 شباهت بسیاری به شهریور 1320 دارد. در این دوره صدها نشریه با نام‌ها و گرایش‌های گوناگون متولد شده که هریک نگاه خاص و تیتر اختصاصی و رویکرد مشخص خود را داشت و عقاید گروه‌های مرجع خود را ترویج و تعقیب می‌کرد و مردم نمی‌دانستند با این حجم انبوه از مطبوعات مختلف چه رفتاری باید داشته باشند.در این میان با توجه به اتفاق‌هایی که در برخی از نقاط مرزی افتاد و عده ای به این بهانه دست به اسلحه برده و با ایجاد ناآرامی با حکومت انقلابی تقابل کردند و همچنین تهاجم وحشیانه و وسیعی که از جنوب غربی تا شمال غربی توسط ارتش تا دندان مسلح بعث شکل گرفت و همچنین کم تحملی و کم صبری مقامات مسئول که به واسطه اختلافات داخلی و تجربه چندین دولت مانند دولت موقت، شورای انقلاب، دولت بنی صدر و در نهایت دولت شهید رجایی فضا به سمتی هدایت شد که فعالیت‌های مطبوعاتی در کشوری که درگیر جنگ بود محدود شده و دوره طلایی ابتدای انقلاب به پایان برسد.

این سال‌ها تا پایان سال‌های حیات امام (ره) و پس از آن در 8 سال دولت سازندگی به ویژه 4 سال نخست آن، فضا و فرصتی برای مطبوعات و آزادی‌های مورد نظرشان فراهم نبود.در دوم خرداد 76 با شکل گرفتن حماسه دوم خرداد و پیروزی دولت خاتمی که در نامه ای خود را با عنوان توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی معرفی کرده بود، بهار چهارم مطبوعات متولد شد. واقع پس از مشروطه دهه 20 و فرصت کوتاه ابتدای انقلاب، این چهارمین بهاری بود که فراهم می‌شد.

این دوره با تمامی فراز و نشیب هایش یکی از دوره‌های ماندگار و طلایی مطبوعات کشور به شمار می‌آید گرچه برخی بی تدبیری‌ها و خامی‌ها این فرصت طلایی را از جامعه و از جریان اصلاح طلب بازستاند و با ایده‌هایی خام همچون عبور از خاتمی، حاکمیت دوگانه و... که به دور از منطق رفتاری شکل گرفته بود، منجر به شکاف در جریان اصلاح طلبی شد و با اشتباه استراتژیک آنان در انتخابات سال 84 فرصت برای گروه رقیب و چهره ناشناخته محمود احمدی نژاد فراهم شد تا فضای باز فعالیت مطبوعاتی و سیاسی در این دوره با شدت زیادی به چالش کشیده شود.

و از این نظر می‌توان گفت که اهالی مطبوعات که آگاهی رسانی، دفاع از حق مردم، مبارزه با مفاسد سیاسی و اقتصادی، رانت خواهی‌ها و استبداد را وظیفه حرفه ای خود قلمداد می‌کردند و همواره در طول این دوره طلایی در وظیفه خود پافشاری کردند که متحمل هزینه‌های بسیاری شدند.

گرچه در این مسیر می‌توانستند بهتر عمل نمایند و اینهمه هزینه را نه خود متحمل شوند و نه بر دوش جامعه بگذارند و شاید این به عدم مدیریت فضای رسانه ای از یک سو و عدم مدیریت مطالبات اجتماعی از سوی دیگر برمی گردد که ندانسته و ناخواسته یا به زعم برخی دانسته و هدفمند فضا برای تداوم جریان اصلاح طلبانه تنگ و تنگ تر شد. هم اکنون نیز که یک سال از عمر دولت تدبیر و امید می‌گذرد 17 مرداد یادآور روزی است که مطبوعات ایران و خبرنگاران و مدیران مسئول و صاحبان قلم در این روز یادشان گرامی داشته می‌شود و این نکته را یادآوری می‌کند که عرصه قلم در این کشور از آغاز تا کنون عرصه خطر بوده است و یکی از مشاغل سخت و زیان بار به شمار می‌رود.اهالی قلم اگر بخواهند رسالت خود را پاس بدارند و حرمت قلم را که خداوند در قرآن به آن قسم می‌خورد نگاه‌دارند از یک سو باید جان را بر کف داشته باشند و از سوی دیگر در آتش حقیقت با پای برهنه گذر کنند و در عین حال نباید از حقوق ملت و منافع ملی غافل شوند.

این جماعت باید بدانند در راهی قدم گذاشته‌اند که در آن نمی‌توان خیلی به آسایش فکر کرد در حالی که ممکن است خیلی هم قدر نبیند ولی بدانند راه توسعه و پیشرفت کشور و گذر از استبداد و فساد و رانت خواری و جهالت به جز از تلاش و کوشش و پایمردی در این مسیر نخواهد گذشت.این روز را بر شهادت شهید اهل قلم محمود صابری و دیگر عزیزان و بزرگان از صوراسرافیل تا امروز گرامی می‌داریم و امیدواریم که این جماعت در خور تلاش قدر ببینند و بر صدر بنشینند.
به امید آن روز

آرمان:قطع یارانه‌ها در دست دولت

«قطع یارانه‌ها در دست دولت»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم عزت‌ا... یوسفیان ملا است که در آن می​خوانید؛هم مجلس و هم دولت نهادهایی هستند، برآمده از آرای مردم و برای باقی ماندن در مسئولیت به رای مردم نیاز دارند. بر همین اساس هر دو نهاد از ورود به کار زار سخت حذف یارانه اقشار ثروتمند اجتناب می‌کنند. چرا که ورود به این مقوله به رغم پیچیدگی‌هایی که دارد، راه حل‌هایی را نیز پبش روی دولتمردان قرار داده است.

مثلا الان اگر همین مقدار سازماندهی اصناف را مبنای توجه قرار دهیم حدود 4-5 میلیون نفر قابل شناسایی خواهند بود. بنگاه‌دار و زرگر و برخی مشاغل پر درآمد دیگر در کنار متخصصین و استادان دانشگاه و ... به راحتی قابل شناسایی هستند اما کسی نمی‌خواهند این کار را انجام دهد. به هر حال پول برای خیلی‌ها عزیز است و دولت نمی تواند با خواهش این پول را از مردم بگیرد. اگر سری به محاکم قضایی بزنید خواهید دید بسیاری از اعضای خانواده بر سر ارث یا مسائل مالی دیگر با هم دعوا دارند. در زمان ثبت نام برای یارانه‌ها 60 درصد گفتند درآمد زیر 1 میلیون دارند و زیر خط فقرند.

در مرحله اول ثبت نام نیز یک میلیون نفر ادعای درآمد بالای یک میلیون داشتند که در همان زمان تعداد کارمندان دولت که این میزان حقوق داشتند از یک میلیون نفر بییشتر بود. البته همانطور که گفته شد این مسئله پیچیدگی خاص خود را هم دارد. مثلا فردی ممکن است در تهران نزدیک چهار میلیون تومان درآمد داشته باشد اما اجاره نشین باشد و شرایط زندگی‌اش زیر خط فقر باشد. یا فردی که در زعفرانیه خانه دارد اما آن خانه از ارث به او رسیده و خود او فقط یک درآمد بازنشستگی دارد نیز زیر خط فقر و محتاج یارانه‌ها باشد. در شهرستان‌ها وضعیت پیچیده‌تر است.

گرچه شاید در بعضی شهرها درآمد سه میلیونی به معنای زندگی مرفه باشد اما وضعیت فقر در بعضی استان‌ها به شدت نگران کننده است به طوری که در یکی از استان‌ها 42درصد مردم زیر خط فقر هستند. به هر حال انداختن این‌کار همتی بزرگ می‌طلبد و به شخصه فکر می‌کنم هر چه زمان می‌گذرد به انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده نزدیک می‌شویم برآورده شدن این آرزو دورتر و سخت‌تر می‌شود. شاید اگر دولت سال گذشته این کار را انجام داده بود نتیجه آن را امروز گرفته بود و هر چقدر زمان بگذرد اجرایی شدن این طرح برای دولت سخت‌تر و سخت‌تر خواهد شد.

با این حال هم دولت و هم نمایندگان مجلس باید به بزرگواری مردم ایران توجه کنند. این‌ها مردمی هستند که درک می‌کنند اگر تصمیمی گرفته شود که به ضرر آنها اما به سود مردم باشد از آن تصمیم حمایت می‌کنند و به نظر من هر کس این شهامت را به خرج بدهد نمره قبولی از مردم خواهد گرفت.

دنیای اقتصاد: مسیر آینده حرکت تورم

«مسیر آینده حرکت تورم»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم حمید زمان‌زاده است که در آن می​خوانید؛نرخ تورم (میانگین) در پایان تیرماه با کاهش 4/2 واحد درصد نسبت به خردادماه به 3/25 درصد کاهش یافته است. این در حالی است که کاهش نرخ تورم نقطه به نقطه در تیرماه متوقف و در 6/14 درصد تثبیت شده است. اکنون سوال مهم برای مردم، فعالان اقتصادی و سیاست‌گذاران اقتصادی این است که نرخ تورم در ماه‌های آتی چه مسیری را طی خواهد کرد؟ برای پاسخ به این سوال، باید مهم‌ترین عوامل کوتاه‌مدت و میان‌مدت موثر بر نرخ تورم را در شرایط فعلی مورد بررسی قرار داد.

1- اثرات تورمی اجرای فاز دوم هدفمندی
اجرای فاز دوم هدفمندی، از مسیر افزایش قیمت انرژی و افزایش هزینه‌های تولید، یکی از عوامل موثر بر نرخ تورم در کوتاه‌مدت است. همان‌طور که پیش‌بینی شده بود (سرمقاله ششم اردیبهشت)، اجرای فاز دوم هدفمندی تنها از سرعت کاهش نرخ تورم کاست و روند نزولی تورم با وجود اجرای فاز دوم هدفمندی تداوم یافت. اکنون و پس از گذشت سه ماه از اجرای فاز دوم هدفمندی، بخش مهمی از اثرات تورمی آن تخلیه شده است و پیش‌بینی می‌شود که باقی مانده اثرات اجرای فاز دوم به‌صورت محدود و به مرور طی ماه‌های آتی تخلیه شود؛ بنابراین انتظار نمی‌رود که باقیمانده اثرات تورمی اجرای فاز دوم هدفمندی عامل مهمی در تغییر مسیر تورم طی ماه‌های آینده باشد.

2- اثرات تورمی نرخ ارز
نرخ ارز یکی از مهم‌ترین عوامل تعیین‌کننده نرخ تورم در کوتاه‌مدت است. خوشبختانه طی یک سال اخیر، نرخ ارز از ثبات نسبتا بالایی برخوردار بوده است. طی یک سال اخیر، ثبات نسبی نرخ ارز، از سه مسیر مستقیم و غیرمستقیم موجبات کاهش سریع نرخ تورم را فراهم کرد. از آنجا که کالاهای وارداتی بخشی از سبد مصرفی شاخص را تشکیل می‌دهد، ثبات نرخ ارز از طریق ثبات قیمت ریالی کالاهای وارداتی، به‌صورت مستقیم به ثبات سطح عمومی قیمت‌ها و در نتیجه کاهش نرخ تورم کمک کرد. همچنین از آنجا که کالاهای سرمایه‌ای و واسطه‌ای وارداتی بخشی از هزینه‌های تولید داخلی را شامل می‌شود، ثبات نرخ ارز از طریق ثبات هزینه‌های تولید به‌صورت غیرمستقیم به ثبات قیمت محصولات تولیدکنندگان داخلی و در نتیجه کاهش نرخ تورم کمک کند. علاوه‌بر این، ثبات نرخ ارز به‌عنوان یکی از کلیدی‌ترین عوامل شکل‌دهنده انتظارات تورمی در اقتصاد کشور، از مسیر کاهش انتظارات تورمی به یکی از عوامل کاهش سریع نرخ تورم در کوتاه‌مدت تبدیل شد. اکنون و پس از گذشت حدود یک سال از ثبات ارزی، اثرات کاهنده ثبات ارزی بر نرخ تورم تقریبا به‌طور کامل تخلیه شده است. بنابراین تداوم ثبات ارزی دیگر نیروی کاهنده بر تورم نخواهد داشت، اگرچه همچنان یک عنصر کلیدی برای ممانعت از افزایش نرخ تورم است. در واقع طی ماه‌های آتی، تنها کاهش نرخ ارز است که می‌تواند به‌عنوان یک نیروی کاهنده از مسیر نرخ ارز، بر نرخ تورم عمل کند.

3- اثرات تورمی نقدینگی
نرخ رشد نقدینگی، مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده نرخ تورم در میان‌مدت و بلندمدت است؛ به‌نحوی‌که افزایش نرخ رشد نقدینگی،‌ اثر افزایشی بر نرخ تورم دارد و در مقابل کاهش نرخ رشد نقدینگی اثر کاهشی بر نرخ تورم خواهد داشت. البته تغییر نرخ رشد نقدینگی با یک وقفه زمانی اثرات خود را بر نرخ تورم آشکار می‌کند که به نظر می‌رسد در اقتصاد ایران این وقفه حدود یک سال است. بر این اساس تغییر نرخ رشد نقدینگی در هر زمان، اثرات تورمی یا ضدتورمی خود را حدود یک سال بعد بروز خواهد داد. نرخ رشد نقدینگی در اقتصاد کشور تا پایان سال 1392 به حدود 26 درصد (بدون در نظر گرفتن افزایش پوشش آمارهای پولی ناشی از محاسبه نقدینگی چند بانک و موسسه اعتباری جدید در آمار نقدینگی) رسیده است. بنابراین با وجود اینکه نرخ رشد نقدینگی در سال 1392، نسبت به نرخ رشد 29 درصدی نقدینگی در سال 1391 کاهش یافته است، اما همچنان در سطوح بالایی قرار دارد. بر این اساس، اگرچه کاهش محدود نرخ رشد نقدینگی در سال 1392، یکی از عوامل کاهش نرخ تورم در سال 1393 است، اما انتظار نمی‌رود چنین نرخ رشد نقدینگی نیروی لازم برای کاهش بیشتر نرخ تورم از سطوح فعلی را فراهم کند. در واقع با توجه به تجربه تاریخی تورم در اقتصاد ایران، نرخ تورم 15 درصدی، تا حدودی نرخ تورم سازگار با رشد نقدینگی حدود 25 درصدی است. البته باید توجه داشت که اثرات ضدتورمی کاهش احتمالی نرخ رشد نقدینگی در سال 1393، در سال 1394 بروز و ظهور خواهد یافت.

4- پیش‌بینی مسیر آتی تورم
روشن است مسیر آتی تورم طی ماه‌های آتی به برآیند نیروهای عمده موثر بر نرخ تورم (شامل هدفمندی یارانه‌ها، نرخ ارز و نرخ رشد نقدینگی) وابسته است. در شرایط فعلی انتظار نمی‌رود که باقیمانده اثرات تورمی اجرای فاز دوم هدفمندی عامل مهمی در تغییر مسیر تورم طی ماه‌های آینده باشد. کاهش محدود نرخ رشد نقدینگی در سال 1392، اگرچه به کاهش نرخ تورم کمک کرده است، اما انتظار نمی‌رود چنین نرخ رشد نقدینگی نیروی لازم برای کاهش بیشتر نرخ تورم از سطوح فعلی را فراهم کند. بر این اساس همچنان نرخ ارز در کوتاه‌مدت عامل تعیین‌کننده مسیر نرخ تورم است. پیش‌بینی می‌شود ثبات نرخ ارز تا پیش از مذاکرات آتی هسته‌ای ادامه یابد. بنابراین می‌توان انتظار داشت که برآیند نیروهای موثر بر نرخ تورم طی چند ماه آینده، نه نیروی لازم برای کاهش بیشتر نرخ تورم (نقطه به نقطه) را فراهم خواهد کرد و نه موجبات افزایش آن را ایجاد خواهد کرد. در نتیجه پیش‌بینی می‌شود نرخ تورم نقطه به نقطه طی چندماه آینده در محدوده 13 تا 15 درصد در نوسان باشد. البته این موضوع بیانگر این امر است که روند نزولی نرخ تورم میانگین همچنان ادامه خواهد یافت، به‌نحوی‌که می‌توان در مهرماه از کاهش نرخ تورم میانگین به سطوح کمتر از 20 درصد رونمایی کرد. اما دستیابی به نرخ تورم تک رقمی تا پایان سال نیازمند نیروی قوی در جهت کاهش تورم است. در شرایط فعلی، تنها حصول توافق هسته‌ای در فصل پاییز می‌تواند از مسیر ثبات نرخ ارز و تک نرخی شدن آن و تعدیل قابل‌توجه انتظارات تورمی، این نیروی کاهنده برای نزول نرخ تورم به سطوح تک رقمی را فراهم کند. در صورت بروز این سناریو، انتظار می‌رود نرخ تورم تک رقمی (نقطه به نقطه) در زمستان رونمایی شود و نرخ تورم میانگین به سطوح کمتر از 15 درصد تا پایان سال کاهش یابد. البته در این سناریو، دستیابی به نرخ تورم تک‌رقمی به‌صورت پایدار در سال 1394 و در سایه تداوم سیاست پولی و مالی محافظه‌کارانه قابل‌تحقق خواهد بود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها