گزارشی از پشت صحنه «یادداشت‌های یک زن خانه‌دار»

روایتی نو از روزمرگی‌ها

گزارشی از پشت صحنه «یادداشت‌های یک زن خانه دار»

شقایق دهقان: تابوی نمایش فضای مجازی در این سریال شکسته می‌شود

یادداشت‌های یک زن خانه‌دار که در 45 قسمت 35 دقیقه‌ای ساخته می‌شود، داستان نسبتاً تازه‌ای دارد.
کد خبر: ۷۰۱۳۳۰
شقایق دهقان: تابوی نمایش فضای مجازی در این سریال شکسته می‌شود
راستش را بخواهید تا حالا نرفته بودم شهرک ژاندارمری؛ وقتی رسیدم و از تاکسی پیدا شدم همه چیز همان‌طوری بود که توی ذهنم ساخته بودم. خیابان‌های عریض با خانه‌های یک یا دو طبقه و پارک‌هایی که بیشتر درختچه داشت تا درخت‌های بلند، برعکس پارک‌های مرکز شهر.
خیابان ناهید را پیاده رفتم بالا و پیچیدم توی کوچه وحدتی، همان جایی که قرار بود توی یکی از خانه هایش داستان سریال «یادداشت‌های یک زن خانه‌دار» بگذرد.

توی راه فکر کرده بودم حتما محل فیلمبرداری مثل بقیه خانه‌های این منطقه است، ولی لوکیشن، آپارتمان سفید سه طبقه‌ای بود و همین هم شاید از بقیه خانه‌ها متمایزش کرده بود و چند دقیقه بعد می‌فهمیدی که باوجود ظاهر خشک و بی‌آب و علفش، حیاط بزرگ و پردار و درختی دارد که اگر کولر آبی جواب ندهد گاهی از لابه‌لای درخت‌های حیاط نسیم خنکی می‌آید و می‌خورد به آنهایی که توی اتاق نشسته‌اند. «یادداشت‌های یک زن خانه دار» به کارگردانی مسعود کرامتی و تهیه‌کنندگی اسماعیل عفیفه قرار بود یک سال و نیم پیش ساخته شود اما به دلیل مشکلات مالی در همان مراحل پیش تولید متوقف شد. در این مدت با کارگردانان دیگری هم مثل حسن معجونی صحبت شد اما در آخر قرعه به نام مسعود کرامتی افتاد تا کارگردانی کار را انجام دهد.

در طول یک سال و نیم گذشته فیلمنامه سریال هم دستخوش تغییرات زیادی شد و بارها بازنویسی شد، تا همین چند روز پیش که گروه بالاخره دور هم جمع شدند و فیلمبرداری سریال شروع شده. یادداشت‌های یک زن خانه‌دار که در 45 قسمت 35 دقیقه‌ای ساخته می‌شود، داستان نسبتاً تازه‌ای دارد.

داستان یک زن وبلاگ نویس که دو بچه دارد و زندگی روزمره‌اش را در وبلاگش می‌نویسد و خوانندگان وبلاگ از طریق نوشته‌های او وارد داستان می‌شوند و نظر می‌دهند و در نتیجه در هر قسمت اتفاق تازه‌ای می‌افتد.

از میز درازی که در پارکینگ است و عوامل سریال پشت صندلی‌های پلاستیکی‌اش نشسته‌اند و دارند غذای امروز را که جوجه کباب است می‌خورند، رد شده و وارد اتاقی می‌شوم که صدای غالبش صدای کولر آبی است که اتاق را خنک می‌کند و می‌شود درخت‌های حیاط را دید که آفتاب از لابه‌لایش رد شده و اتاق را روشن کرده است.

اسماعیل عفیفه، تهیه‌کننده سریال می‌گوید هر اطلاعاتی را که لازم باشد می‌دهد اما مصاحبه نمی‌کند اما چند دقیقه و بعد از کمی اصرار در اتاق دیگری به سوال‌هایم جواب می‌دهد. او درباره مشکلات پیش آمده برای این سریال و دلیل به تعویق افتادن ساخت آن می‌گوید: بخش زیادی از مشکلات مربوط به مشکلات مالی و در مرحله بعد مشکلات مربوط به فیلمنامه بود زیرا روی قصه خیلی کار کردیم و چندبار ساختار آن عوض شد همه اینها زمان‌بر بود. ولی دلیل اصلی این دیر‌کرد بیشتر مسائل مالی بود چون شبکه چهارم سیما خودش در زمینه سریال تولید نداشت تا این‌که معاونت سیما برای رفع این مشکلات اقدام کرد و بودجه لازم تأمین شد.

یادداشت‌های یک زن خانه‌دار قرار است از شبکه چهار سیما پخش شود شبکه‌ای که بیشتر با برنامه‌های مستند و علمی اش شناخته می‌شود تا سریال.

عفیفه که خود ایده این سریال را به شبکه چهار داده است درباره دلیل انتخاب این شبکه برای پخش این سریال می‌گوید: چند سال پیش شبکه چهار در یک مقطعی تصمیم گرفت کار نمایشی تولید کند و چون موضوع این سریال تقریبا موضوع جدیدی بود و مربوط به فضای مجازی و اینترنتی می‌شد و محور داستان هم وبلاگ‌نویسی یک زن خانه دار بود، فکر کردیم برای پخش از شبکه چهار مناسب است اما با توجه به این‌که اکنون معاونت سیما به‌طور مستقیم هزینه‌های آن را برعهده گرفته است و با توجه به کیفیت کار، که تا به اینجا خیلی خوب از آب درآمده شاید شبکه‌های دیگر هم تصمیم به پخش آن بگیرند.

عفیفه که پیش از این تهیه‌کننده سریال‌هایی مثل «میوه ممنوعه»، «رسم عاشقی»، «پس از باران» و «جوانی» بوده است، ادامه می‌دهد: از سه سال پیش که طرح این سریال را تصویب کردیم روی این موضوع کار کردیم؛ چه در فیلمنامه که وبلاگ نقش محوری دارد و چه در شکل بصری فیلم حضور وبلاگ را می‌بینیم. در این کار خوانندگان وبلاگ نظرات خودشان را ابراز می‌کنند و کامنت‌های آنها را از طریق ترفندهای تصویری خاصی می‌بینیم و این باعث شده جدا از موضوعاتی که در هر قسمت مطرح می‌ شود و دیدگاه کاراکترهای اصلی داستان، دیدگاه‌های متفاوت خوانندگان وبلاگ را هم داشته باشیم و موضوعات به شکل جامعی مطرح شود. این باعث شد ما روی بحث وبلاگ‌نویسی متمرکز بشویم و فکر کنیم که از نظر تصویری چه کارهایی می‌توانیم، انجام دهیم که سریال برای مخاطب ملموس تر شود.

***

خانمی روی یکی از صندلی‌ها نشسته و قرار است در دو قسمت سریال به عنوان بازیگر مهمان حضور داشته باشد و نقش زنی روستایی را بازی کند که همراه شوهرش سراغ خانواده جوان‌بخت آمده‌اند.

مسعود کرامتی، کارگردان سریال و چندنفر دیگر هم هستند. کرامتی درباره داستان سریال می‌گوید: یک کاراکتر محوری داریم که وبلاگ‌نویس است و یک جورهایی نقش راوی را دارد و یک عده‌ای هم از طریق چیزهایی که او می‌نویسد نظر می‌دهند و در داستان نقش دارند. کلا نوع کار یک کار آپارتمانی است و زندگی طبقه متوسط جامعه و مسائل معمولی که ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد در آن مطرح می‌شود. هر بار ماجرایی پیش می‌آید و تأثیراتی روی آدم‌های قصه می‌گذارد که می‌شود به عنوان یک نگاه آموزشی و تعلیم و تربیتی به تماشاچی ارائه شود.

می‌پرسم یادداشت‌های یک زن خانه‌دار چه فرقی با کارهای قبلی تان دارد و کرامتی که کارگردانی سریال‌هایی مثل «روز کارنامه»، «ترانه کوچک من» و «خانه ما» را در کارنامه داشته است، می‌گوید: یک جورهایی شبیه سریال «خانه ما» است هرچند فانتزی یادداشت‌های یک زن خانه‌دار بیشتر است و از نظر نگاهی که به قصه می‌شود و شکل روایت و پردازش داستان متفاوت‌تر است.

او درباره لوکیشن سریال توضیح می‌دهد: این خانه دو طبقه و چهار واحد دارد و ما خانه‌ای می‌خواستیم که حداقل سه واحد خالی در اختیار داشته باشیم. اینجا را هم این‌طوری نبینید متروکه بوده و ما درستش کردیم.

بعد با هم از راهروی باریکی می‌گذریم و وارد راه‌پله‌ها می‌شویم، جایی که دو طبقه آن خانه شخصیت‌های اصلی داستان است. در یکی از واحدها پدر و مادر خانواده یعنی مسعود جوان‌بخت و همسرش تهمینه و دخترشان شادی زندگی می‌کنند که نقش هایشان را به ترتیب فریبا جدی کار،محمود بهروزیان و مونا غمخوار بازی می‌کنند. در طبقه دیگر شهرام پسر خانواده که بتازگی از زنش جدا شده زندگی می‌کند. نقش او را علی هاشمی بازی می‌کند. واحد مجاور آن هم خانه شیوا، دختر بزرگ خانواده و شوهرش فرزاد و دو فرزندشان است. نقش شیوا را شقایق دهقان و نقش فرزاد را امیر دلاوری بازی می‌کند. یک واحد هم خالی مانده که قرار است هر وقت شادی ازدواج کرد مال او شود اما فعلا یکی از اتاق هایش مطب فرزاد شوهر شیواست به اضافه این‌که این روزها در آن فرش پهن کرده اند و عوامل گروه هر چند دقیقه می‌روند رویش دراز می‌کشند و نفسی تازه می‌کنند.

همراه مسعود کرامتی می‌آییم توی همان اتاقی که دار و درخت حیاط را می‌شود از پنجره هایش دید. محمود بهروزیان که نقش مسعود جوان‌بخت را بازی می‌کند با پیراهن بنفش یاسی و شلواری که به آن دو بنده بسته شده، روی یکی از صندلی‌ها نشسته است.

درباره نقشی که قرار است بازی کند می‌گوید: نقش پدر خانواده را که بازنشسته آموزش و پرورش است بازی می‌کنم؛ شخصیتی که باوجود خشک و جدی بودن خیلی مهربان است، حواسش به بچه‌هایش هست و سعی می‌کند پابه پای خانواده‌اش پیش‌برود و هوای آنها را داشته باشد.

او که در فیلم‌هایی مثل «پریدن از ارتفاع کم» و «پرویز» حضور داشته است، ادامه می‌دهد: در کارهای قبلی‌ام تجربه پدر خانواده را زیاد نداشتم و مستمر بودن نقش پدر در این سریال برایم تازگی دارد، پدری که در عین جدی بودنش و بدون این‌که خنده‌دار باشد یا بخواهد بخنداند موقعیت‌های کمیکی ایجاد می‌کند.

حالا روی میزهایی که توی پارکینگ است خبری از غذا نیست و جایش را سبد گلی گرفته که قرار است تا چند دقیقه دیگر فرزاد آن را دستش بگیرد و همراه بقیه بروند خانه پدرشان. اما فعلا امیر دلاوری و شقایق دهقان پشت میز نشسته‌اند و باهم حرف می‌زنند و من این طرف تر منتظرم که حرف‌هایشان تمام بشود و بروم سوال‌هایم را بپرسم.

شقایق دهقان درباره نقشش می‌گوید: نقش زنی خانه دار را بازی می‌کنم که مادر دو بچه است و وبلاگ دارد و از زندگی روزمره اش در وبلاگ می‌نویسد و از طریق همین وبلاگ با آدم‌ها و زندگی‌های دیگر آشنا می‌شود. نقشم، نقش ویژه‌ای نیست ولی اتفاقاتی که می‌افتد اتفاقاتی است که ممکن است برای هرکسی بیفتد و چون فضای مجازی همیشه تابویی در تلویزیون بوده است حالا در این سریال گوشه‌ای از آن نشان داده‌می‌شود و برای بیننده حتما تازگی دارد.

امیر دلاوری هم که اخیرا بازی او را در سریال «هوش سیاه» دیده بودیم، درباره نقشی که بازی می‌کند، می‌گوید: نقش شوهر شیوا را بازی می‌کنم که پزشک است هرچند شخصیتش ویژگی خاصی ندارد و نقش او از طریق ارتباطاتی که با پدرخانمش یا زندگی خانوادگی‌اش دارد تعریف می‌شود. هر بازیگری دوست دارد نقشی را بازی کند که از شخصیت اصلی خودش دور باشد اما به هرحال شخصیت خودت وقتی در کاری بازی می‌کنی تا حدودی در آن دخیل است. نقشی که در این سریال بازی می‌کنم یک نقش کاملا واقعی است و در کارهای اخیرم مشابه این نقش زیاد وجود نداشته است.

***

روی دیوارهای صورتی راه پله، تابلوهایی از درخت‌های جنگل نصب شده که لابد در آن جنگل‌ها و لابه‌لای آن درخت‌ها خبری از گرمای زیاد اینجا نیست. در یکی از واحدها، یعنی خانه مسعود جوان‌بخت باز است و می‌شود عکس‌های خانوادگی که همه اهل خانه در آن جمع‌اند را دید.

اسم این اپیزود «به نام پدر» است و می‌خواهند سکانس سیزدهم از پلان یک و دو را تصویربرداری کنند. داخل واحد دارند پلان را آماده می‌کنند و ریسه‌های رنگی نصب می‌کنند. تولد مسعود جوان‌بخت است. توی راهرو هم نور و تصویر مستقر شده و دارند پارچه‌های ابری را به سقف منگنه می‌زنند لابد برای جلوگیری از سرو صدا. یکی هم داد می‌زند که کولر را روشن نکنید، کار نمی‌کند.

این طرف در، شیوا، شادی، شهرام و فرزاد ایستاده‌اند و دست هر کدام شان کادو است. آن طرف در هم مسعود جوان‌بخت ایستاده و کنارش ابراهیم شفیعی که نقش تیمور را در دو قسمت سریال بازی می‌کند. با زنش از روستا آمده و به مسعود جوان‌بخت گفته که پسر گمشده اوست. مسعود در را باز می‌کند.

همه با هم: سلام باباجون

مسعود: به به چه عجب از اینورا، یادی از ما کردین. کی شماها رو دعوت کرده؟ من که شما رو دعوت نکردم.

تیمور: آقاجون من دعوت کردم. اینام فامیلمونن، زشته، گناه دارند.

مسعود: به خاطر پسر گلم

همه می‌روند توی خانه.

دوباره می‌آیند بیرون. کرامتی به تصویربردار که دوربین دستش است می‌گوید: ویزور را باز کن. همه ماسکه شدند باید تیکه تیکه بگیریم. یک پلان را بگیریم و بعد کات کنیم و دوباره بگیریم. اولش را می‌توانیم دو دوربینه بگیریم ولی بعد باید کات کنیم و جایمان را عوض کنیم.

دارند جلوی در قالیچه می‌اندازند. کرامتی می‌گوید: اینها را چرا می‌اندازید؟ یکی می‌گوید: به خاطر صدا. یکی از عوامل کادوها را دوباره پخش می‌کند و سبد گل را هم می‌دهد دست فرزاد.

کرامتی از پشت در می‌گوید صدا، دوربین، حرکت

مسعود در را باز می‌کند.

سلام بابا

مسعود: چه عجب از اینورا ؟ من که شما رو دعوت نکردم.

تیمور: من دعوت شون کردم. اینام فامیلامونن، زشته، گناه دارن

مسعود: به خاطر پسر گلم. تهمینه کجاست؟

شیوا: تو راهه الان می‌یاد

دستیار کارگردان به تیمور می‌گوید نباید می‌گفتی فامیلامون باید می‌گفتی خانواده‌مون اینا که دایی و عموت نیستن.

آستین شقایق دهقان کثیف شده است که با دستمال تمیزش می‌کنند. تا کات می‌شود عوامل از توی راهرو و واحد بغل می‌روند توی واحد مجاور و روی فرشی که وسط پهن شده دراز می‌کشند و هر دفعه صدای یکی می‌آید که می‌گوید بسه دیگه بیایید. بازیگرا بیان.

کرامتی می‌گوید: صبرکنید در بزنند بعد در را باز کنید. تا می‌گوید صدا، دوربین، حرکت همه ساکت می‌شوند. فرزاد به خاطر دمپایی‌هایی که جلوی در درآورده اند نزدیک بود زمین بخورد بنابراین با سکندری که می‌خورد صحنه کات می‌شود و دوباره همه می‌روند واحد بغل روی فرش می‌نشینند تا همه چیز دوباره کنترل شود و دمپایی‌ها هم از وسط جمع شود.

کولرها کار نمی‌کنند و کار کردن توی هوای گرم، کار را برای همه سخت کرده است. بنابراین یک‌بار دیگر همه می‌روند واحد کناری و حالا دارند تصمیم می‌گیرند که سکانس چهاردهم را بگیرند یا نه چون اگر در این شرایط بگیرند لباس همه از گرما خیس می‌شود. سکانس چهاردهم جشن تولد مسعود است اما فعلا همه پروژکتورها و نورها را خاموش می‌کنند و یکی سیم‌ها را با دقت می‌پیچد و صدای یکی دیگر می‌آید که می‌گوید اینها را جمع کنید وگرنه اینجا مثل سونا می‌شود. (سحر مظفری/ضمیمه قاب کوچک)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها