اولین میهمان عید فطر رضا یکی از بچههای کار بود، علیخانی از عوامل پشت صحنه و میهمانان حاضر در استودیو خواست به خاطر صداقت رضا و جملاتی که او در برنامه بچههای کار گفته بود و یک تلنگر جدی محسوب میشد دست بزنند.
بنابراین گزارش ؛ علیخانی در ادامه رو به رضا کرد و از او درباره اتفاقاتی که پس از برنامه برای او افتاده بود سوال کرد، رضا از دیدار با علیرضا حقیقی و پیراهن تیم ملی حقیقی که به رضا هدیه کرده بود سخن گفت.
علیخانی در این میان به شوخی به دلیل بزرگ بودن پیراهن به رضا گفت: که این پیراهن برای تو در حال حاضر مثل مانتوست.
در ادامه مجری ماه عسل از رضا پرسید: که آیا هنوز هم به پرسکاری مشغول هستی و رضا هم در پاسخ گفت در حال حاضر دیگر آن کار سخت را انجام نمیدهد و اکنون مشغول درس خواندن است. علیخانی در ادامه خطاب به رضا بیان کرد: خدا را شکر که از آن کار سخت فاصله گرفتهای زیرا آن کار بسیار سخت بود، در آن برنامه تو حرفهای بسیار خوبی را بیان کردی که دل خیلیها را لرزاند و خیلی ها با آن برنامه به خودشان آمدند.
من در آن برنامه دو بار این سوال را مطرح کردم که این حرفها را کسی به تو یاد داده یا نه اما صحبت های تو آنقدر شفاف و صادقانه بود که دل خیلیها را لرزاند به خصوص آن بخش از صحبتهایت که در مورد پدر و مادرها و سختیهایی بود ، که کشیدی، همه این موارد به خاطر آن است که امثال رضا بسیار زودتر از بقیه مرد میشوند.
علیخانی از دوچرخهای که رضا میخواست پرسید و گفت آیا برایت بعد از برنامه دوچرخه را آوردند و هنگامی که با پاسخ منفی رضا مواجه شد عنوان کرد: از یک سری از دوستان بسیار جوگیر تشکر میکنم که بعد از برنامه ما یک شور غریبی آنها را فرا میگیرد و به مدت 32 دقیقه خواهان به نام زدن تمام اموالشان هستند اما بعد از 32 دقیقه همه چیز از یادشان میرود.
علیخانی در اشاره به یکی از پاسخهای رضا در آن برنامه اظهار داشت: من در آن برنامه از تو سوالی را پرسیدم که خیلی ها بعد از شنیدن جواب تو ناراحت و متعجب شدند، من از تو آرزویت را پرسیدم و تو در پاسخ گفتی من اصلا فرصت نکردم آرزو کنم، چون تمام زندگیام را کار کردم اکنون پس از آن برنامه تا به امروز که خیلیها با تو حرف زدند آرزویت چیست و رضا در پاسخ به ابن سوال گفت: آرزو دارم از محلمان بروم زیرا محله ما پر از معتاد است و پچههای هم سن من یا کوچکتر از من در آن محله معتاد شدهاند یا مواد میفروشند.
علیخانی در ادامه به شوخی گفت: که آمارش را بیشتر از این نگو که دستگیرش میکنند و در ادامه خطاب به رضا عنوان کرد: این مسائلی را که بیان کردی ترسناک بود . آرزوی بعدی رضا موفقیت همه آدمها بود و اینکه هیچ فقیری و هیچ انسان نیازمند به پولی در دنیا نباشد.
میهمان بعدی برنامه هم اسمش رضا بود، رضای دوم ماه عسل در کودکی در حرم امام رضا (ع) پیدا شده بود و هیچ نام و نشانی از خانواده خود نداشت و آرزویش پیدا کردن هویتش بود.
علیخانی در قسمت دوم برنامه رو به رضا کرد و گفت: برنامه تو هم بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت و شاید حدود 500 پدر و مادر به ما زنگ زدند و مدعی شدند پدر و مادر تو هستند.
رضا هم در تایید حرف های علیخانی ادامه داد: بله خیلیها زنگ زده اند و پیگیر ماجرا شدهاند و در میان این خانواده ها 7 الی 8 خانواده بودند که نشانیهایی که میدادند بسیار نزدیک بود و جالب است بدانید که حتی فردی پس از دیدن برنامه از کانادا به من زنگ زد و گفت سالی که برای مسافرت به ایران آمده و به مشهد رفته بود فرزندش را در حرم گم میکند.
در ادامه علیخانی به دو خانواده حاضر در استودیو که یکی از مشهد و دیگری از کرمانشاه آمده بود اشاره کرد و گفت: این دو خانواده مدعی بودند که رضا فرزند آنهاست.
در ادامه آن دو خانواده هر کدام قصه گم شدن فرزندشان را بیان کردند و از تلاشهایی گفتند که برای پیدا کردن فرزندشان به نتیجه نرسیده بود و در انتها نیز علیخانی آرزو کرد که رضا به آرزویی که در برنامه طرح کرده بود برسد.
مهمان بعدی برنامه آخر ماه عسل 93 سولماز و احسان بودند و علیخانی در ابتدای این بخش از برنامه گفت: این دو نفر جزو سوپراستارهای برنامه ما هستند و احتیاجی به معرفی ندارند، پدر و مادر احسان هم اینجا حضور دارند زیرا خیلیها دوست داشتند که آنها در این برنامه حضور داشته باشند،سپس علیخانی در ادامه رو به پدر و مادر احسان کرد و گفت: آن تعریفهایی که عروستان از شما کرد در تاریخ کشور تا این اندازه تعریف عروس از پدر شوهر و مادرشوهر بی نظیر بود.
وی ادامه داد: برنامه احسان و سولماز به خاطر لطفشان و عشق جذابشان بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت، زیرا مردم اندازه صداقت و گرمای عشق آنها را درک کردند. علیخانی از احسان و سولماز خواست تا از اتفاقاتی که بعد از برنامه افتاده بود صحبت کنند و سولماز گفت: من تعریف کنم یا احسان که علیخانی در پاسخ به این سوال سولماز عنوان کرد که احسان بدون اجازه شما حرف نمیزند.
سولماز در ادامه گفت: بعد از برنامه دو روز بعد ما به پارک سر کوچه خانه مان رفتیم مردم در آنجا خواستار عکس انداختن با ما بودند و از ما برای دیدن تئاتر دعوت کردند. احسان بیشتر از من قهرمان شده است .
علیخانی پس از شنیدن این جمله از سولماز که احسان بیشتر از من قهرمان شده خطاب به سولماز عنوان کرد: چون شما از همسرتان حرف زدید مردم باور کردند و در واقع شما او را قهرمان کردید زیرا وقتی که ما خودمان از خودمان حرف میزنیم ارزش ندارد و مردم باورش نمیکنند اما وقتی کسی راجع به زندگی کسی حرف میزند که نزدیکترین آدم به زندگی آن فرد است و او را کشف کرده همه او را میپذیرند.
احسان بعد از صحبتهای علیخانی گفت : خدا را شکر من خواهان تاثیر گذاشتن بر روی یک نفر بودم اما فکر میکنم که بر روی هزاران هزار نفر تاثیرگذار بودم حتی مادری را دیدم که از بچه معلولش خسته شده بود و میخواست او را به بهزیستی ببرد آن مادر به من گفت؛ بعد از برنامه شما دوست داشتن را فهمیدم و از این کار منصرف شده بود.
علیخانی در ادامه گفت: که یک سری از بینندههای ما گفتهاند که خانم سولماز خانواده ای ثروتمند داشته احسان برای به دست آوردن پولهایش این کارها را انجام داده که سولماز در خصوص صحبت های علیخانی گفت : پدرم بازنشسته ارتش بود و وضع مالی احسان بسیار بهتر از ما بود زیرا احسان از بچگی روی پای خودش ایستاده بود و وضعش" ok"بود. علیخانی با شنیدن کلمه ok خطاب به سولماز گفت خانم شما باز در برنامه تلویزیونی خارجی شدید.
علیخانی در ادامه خطاب به پدر و مادر احسان گفت: پس از آن حادثه دلخراش در زندگی همسر پسرتان و از دست دادن پدر و مادرش و ویلچرنشین شدن او، آیا هرگز نگفتید که پسر ما جوان است و از پس این ماجرا بر نخواهد آمد.
پدر احسان در پاسخ به این پرسش علیخانی عنوان کرد: من یک بار بعد از حادثه احسان را صدا کردم و به او گفتم که میخواهد چکار کند ؟ او هم در پاسخ گفت: سولماز نفس می کشد و خوب می شود و من دوستش دارم و نگهش میدارم من هم گفتم توکل به خدا من هم پشتت هستم.
علیخانی در ادامه به شوخی گفت نکند احسان یک زن دیگر گرفته و ما نمیدانیم اصلا سوپرایز ما برای شما آخر برنامه آوردن زن دوم احسان است.
احسان در ادامه صحبتهای علیخانی گفت من هیچ کس را به غیر از سولماز ندارم و به سولماز آنقدر عشق میورزم که به کسی نیاز ندارم.
علیخانی در ادامه در تایید حرفهای احسان عنوان کرد که خانم سولماز در آن برنامهای که حضور داشت این نکته را گفته بود که احسان در این 5 سال حتی یک شب را هم بدون او شام نخورده است. علیخانی در ادامه به شوخی خطاب به پدر و مادر احسان گفت: شما به ما اجازه میدهید که بعد از برنامه چون ماه عسل تمام شده و ما بیکار هستیم به دنبال احسان برویم و ببینیم که او چکار میکند.
عیخانی در ادامه خطاب به احسان و سولماز به مزاح عنوان کرد؛ از این به بعد کار برای شما سخت شده است چون جلوی میلیونها نفر از عشق افسانهای تان گفتید دیگر هیچ کاری نمیتوانید بکنید.
وی ادامه داد: زکات عشق شما دو نفر این است که با آدمهایی که به دلیل موضوعات کوچک در حال جدا شدن از هم هستند صحبت کنید چون شما زندگی کردید و میدانید.
علیخانی رو به دوربین کرد و گفت: خیلی پشت سر ما حرف زدید، خیلی شوخی کردید در مورد ما لطیفه ساختید ، فکر نکنید که ما این موارد را نمیبینیم. بعضی از این موارد خوشمزه بود و از اینکه ما را به هر قیمتی تماشا کردید از شما تشکر میکنم. علیخانی بعد از این صحبت ها مخاطبان را به دیدن آیتمی در همین رابطه که به قول خودش نوعی خودزنی رسانه ای بود دعوت کرد.
میهمان چهارم ماه عسل عمو حسن جانباز موجگرفته ای بود، علیخانی در خصوص عمو حسن و خانوادهاش گفت: عمو حسن در خانوادهاش یکی از قهرمانان و سوپراستارهای برنامه ما است و پیوند مشترکشان با زندگی سولماز و احسان همین عشقی است که در خانوادهشان وجود دارد.
در ادامه برنامه علیخانی از جای خود بلند شد و گفت: همه مخاطبان به من وظیفهای را محول کردهاند و آن هم این است که سر عمو حسن را به خاطر این همه سال درد ببوسم و سپس سر عمو حسن را بوسید.
بنابراین گزارش؛ در ادامه در ماه عسل عقد دو نفر که بعد از 22 سال خانوادهشان راضی به ازدواج آنها شده بودند با حضور بقیه مهمان های ماه عسل برگزار شد و کسی که خطبه عقد را قرائت میکرد به این نکته اشاره کرد که ماه تو ماه عسل شده و اختتامیه ماه عسل امسال به شروع ماه عسل 2 زوج جوان گره خورده است.
بعد از اتمام عقد و رفتن مهمان های برنامه علیخانی گفت : من بیان 2 نکته را در اینجا ضروری میدانم زیرا اگر آنها را عنوان نکنیم احساس میکنند که ما متوجه نشدیم یا خواستیم که آنها را فراموش کنیم. نکته اول مربوط به روزی است که ما راجع به قصاص حرف زدیم آن برنامه سه قسمت داشت در قسمت سوم میزبان کسی بودیم که فرزندش کشته شده بود ما اصلا اصرار یا تاکیدی برای گرفتن رضایت از وی نداشتیم و به نگاه و تصمیم او آگاه بودیم ولی میخواستیم از این زاویه نگاه و دید هم به موضوع نگاه کنیم اگر ما به دنبال یک نمایش تلویزیونی بودیم برایمان کاری نداشت که یکی را که در آستانه رضایت دادن است به برنامه دعوت کنیم اما تعمداً میخواستیم این نوع نگاه را بررسی کنیم.
وی ادامه داد: برخیها فکر میکردند پسر این مرد شهید امر به معروف بوده در حالی که به هیچ وجه اینگونه نبود در واقع یک مسئله بین دو پسر 17 – 18 ساله رخ داده بود که واقعا هم در این حد ارزشمند نبود که یک نفر در این بین کشته شود. محمد هم که به جرم قتل در زندان است هیچگونه سوء سابقهای نداشته اما قصاص حق قانونی، شرعی و عرفی پدر مقتول است که حالا به خواست دلشان میتواند آن را ببخشد یا از آن نگذرد.
علیخانی با اشاره به نکته دوم عنوان کرد: نکته دومی که میخواستم آن را بیان کنم راجع به فاطمه و خانم جهانگیری است که به برنامه ما آمده بودند و بعد از آن ماجرا صحبتهایی مطرح شد و پدر فاطمه حرفهایی را زد و ما تا به امروز از پاسخگویی خودداری کردیم، پدر فاطمه ما را به این متهم کرد که ما بدون اطلاع وی این کار را کرده بودیم که اصلا قضیه اینگونه نبود و ما رضایتنامه محضری هم داریم و از همه مهمتر قصه ما قصه پدر و مادرها نبود، قصه ما قصه ارتباط با بچههایی از این دست بود که خیلی پیچیده و دشوار است.
وی افزود : فکر میکنم کسی قصد بیاحترامی کردن به این پدر و ساحت او را نداشته باشد و مطلبی را هم که خانم جهانگیری عنوان کرد همین بود که مادر فاطمه را تاکنون ندیده و پدر وی هم هر از گاهی به فاطمه سر می زند و برای او هزینه میکند ما هم به قصد ادب با اینکه اصلا مجبور به این کار نبودیم از مادر و پدر فاطمه خواستیم که به برنامه بیایند اما گفته شد به دلیل دوری راه در برنامه حضور پیدا نمیکنند و حتی من در دو برنامه بعدی گفتم که پدر فاطمه در بزنگاههای مهم زندگی او حضور داشته است.
علیخانی اظهار داشت: یک سری حرفها و حواشی مطرح شد. بی رحم نشان دادن کسی برای ما نعمتی و برکتی نخواهد داشت و تمام عزم و تلاش ما در این برنامه این بود که قهرمان بسازیم، بی رحم ساختن کار ما نیست و اصلا چنین کاری در این قاب پسندیده نیست، حال خانم جهانگیری هم اصلا مساعد نیست و دلشان از این ماجرا شکسته است البته این ماجرا حل و فصل شده است، علاوه بر این دو نکته در ضمن ما هر چه در زمینه حل مشکل امیر حسنی تلاش کردیم تا او بتواند بچهاش را ببیند موفق نشدیم.
در انتها علیخانی از مهدی یراحی خواست تا بیاید و آهنگ پایانی ماه عسل را اجرا کند. وی با اشاره به صندلی که در دستش بود گفت: از سال 86 این صندلی را نگه داشته ایم. این قاب و صحنه مال خود مردم است به خاطر اشتباهات، کاستیها و غلطهایی که در برنامه داشتم مرا حلال کنید چون ما در بهترین لحظات با شما بودیم.
علیخانی در پایان گفت: این مهدی یراحی و لحظات پایانی ماه عسل 93 و خداحافظ.
(سمیه مردانی/ باشگاه خبرنگاران)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد