مذاکرات سرنوشتسازی تا روز یکشنبه بیستوهشتم تیر ماه پیش روی گروه 1+5 و جمهوری اسلامی است. بیست و نهم تیرماه پایان توافق شش ماهه ژنو 3 است. به گفته عباس عراقچی حدود 70 درصد از متن توافق نهایی، نگارش شده، اما اختلافاتی مهم باقی مانده است. وزرای خارجه سه کشور اروپایی به مذاکرات ملحق شدند و پس از مذاکره با محمدجواد ظریف و اشتون به کشورشان بازگشتند. جان کری هم آمد و بیشتر از سه وزیر اروپایی در وین ماند و مذاکره کرد. این وزرا به گرههای موجود در توافقنامه اشاره کردند، اما امیدوار به حل مسائل باقی مانده هستند. جان کری با اشاره به اختلافات موجود، مذاکره خود با ظریف را فوقالعاده ارزیابی کرد. حسین فریدون، برادر دکتر روحانی به تیم ایرانی ملحق شد و دکتر ظریف در صفحه توییتر خود نوشت، یکشنبه آینده را میتوانیم تاریخساز کنیم. تاکتیک تیم ایرانی و گروه مقابل در طول یک سال گذشته، روشی محافظهکارانه در فاش کردن ریز مذاکرات است، اما آنچه از اظهارات آنها مشخص است، میزان و چگونگی غنیسازی در ایران، کیفیت بازرسی از فعالیتهای هستهای ایران و نحوه برداشتن تحریمها، گرههای اصلی مذاکرات را تشکیل میدهند.
طرفین اصلی اختلاف، جمهوری اسلامی و ایالات متحده آمریکاست. اراده و انگیز کافی برای رسیدن به توافق نیز میان طرفین وجود دارد اما پرسش اساسی این است که با وجود فضایی که ترسیم شد، چرا رسیدن به توافق هستهای میان ایران و آمریکاسخت است؟
ضرورت مبنایی برای رسیدن به یک توافق جامع در اختلافات تاریخی، مشخص کردن و تعریف هدفی بلندمدت برای طرفین اختلاف است؛ حل اختلافاتی که انباشته تاریخی نیز دارند، نیازمند ترسیم چشماندازی مشخص است که دو طرف با دلخوشکردن خود به آن چشمانداز، برای رفع موانع پیشرو تلاش کنند. به عنوان نمونه آمریکاو چین در دهه 70 میلادی آیندهای برای خود ترسیم کردند. نیکسون، رئیس جمهوری وقت آمریکا پذیرفت که باید چین کمونیست را به عنوان یک قدرت جهانی و اتمی بپذیرد و به جای تقابل و تعارض، با آن رقابت کند. چینیها نیز تصمیم گرفتند با حفظ پرستیژ، به جای تعارض با نظامسرمایهداری، با این نظام کار کنند و با تولید ثروت مادی، وارد رقابت اقتصادی با آمریکاشوند. این چشمانداز در حل مسائل دیپلماتیک و پیشبرد مذاکرات بسیار اساسی و مهم بود.
در مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت جهانی( بخوانید ایران و آمریکا) طرفین اما چشمانداز بلند مدتی برای تعامل مثبت با یکدیگر تعریف نکردهاند. حاکمیت آمریکاطبق راهبرد سنتی خود به دنبال استیلای جهانی و تثبیت روش یکجانبه خود با چهرههای گوناگون است و جمهوری اسلامی نیز بر اساس مبانی راهبردی انقلاب اسلامی، نه به دنبال استیلا است و نه میخواهد زیر بار استیلا برود.( لا تظلِمون و لا تظلّمون). حاکمیت آمریکابه خوبی میداند جمهوری اسلامی صاحب یک ایده فرارونده جهانی، ذیل اندیشههای انقلاب اسلامی است که بدیلی پرجاذبه برای سبک زندگی لیبرال دموکراسی، حداقل در دنیای اسلام است؛ جمهوری اسلامی نیز میداند تا زمانی که بر مبانی راهبردی خود پای میفشرد و برای آن سیاست ورزی میکند، با مانع بزرگی به نام ایالات متحده آمریکامواجه است. حاکمیت آمریکا، ایران را معضلی بلندمدت برای خود میداند و جمهوری اسلامی نیز بخشی از هویت خود را در تعارض ایدئولوژیک با ارزشهای لیبرال دموکراسی تعریف کرده است. در یک کلام رقابت و تقابل( اگر نگوییم تعارض) بین دو ایده و تفکر است که حاملان آن سخت به آن مؤمن بوده و برای آن هزینه میکنند. ایده خدامحوری و ایده دنیامحوری، مسئله اصلی ایران و آمریکاست که مانع از ترسیم یک آینده مشخص، مانند مدلآمریکاو چین در دهه 1970 میشود.
حالا دو طرف با علم به این رقابت ایدئولوژیک تصمیم گرفتند برخی از اختلافات موضوعی خود را مانند مسئله هستهای حل و فصل کنند. طبیعی است که شیوه حل موضوع اهمیت مییابد. هیچ یک نمیخواهند بردی کمتر از دیگری داشته باشند و قضاوت تاریخ برای تصمیمگیران آمریکاو جمهوری اسلامی از همه چیز مهم تر است. هیچ یک از طرفین نمیخواهند در موضوعات و اختلافات آینده، مورد سرزنش ناظران داخلی و خارجی قرار گیرند.
با این همه واقعیات صحنه ثابت میکند که روز یکشنبه چه توافق جامع حاصل بشود (که محتمل است) و چه مدتی تاخیر افتد، تاریخ روابط بینالملل از راهبرد دیپلماتیک و استراتژیک جمهوری اسلامی به عنوان یک الگوی جدید در روابط بینالملل یاد خواهد کرد. در حالی که بودجه نظامی و توانایی مادی آمریکابا آنچه ایران در کیسه دارد اصلا قابل مقایسه نیست، ایران توانسته به مدت ده سال، شش قدرت جهانی و در رأس آنها حاکمیت آمریکارا پشت میز مذاکره نگه دارد؛ با همه تحریکات بازیگران پیرامونی و در رأس آنها رژیم نژادپرست صهیونیستی، مانع حمله نظامی آمریکابه خود شود و از همه مهم تر اینکه منطق جمهوری اسلامی ایران قدرتهای جهانی را مجبور کرد؛ به داشتن حق داشتن فناوری هستهای ایران اقرار کنند.
گویی تاریخ تکرار میشود. در حمله نظامی رژیم صدام به ایران که با حمایت مستقیم و غیرمستقیم شوروی و آمریکاصورت گرفت، خواست و اراده ایران مبنی بر معرفی، اخراج و تنبیه متجاوز، با همه مقاومتها در نهایت حاصل شد. در پرونده هستهای نیز منطق ایران مبنی بر حقوق مشروع صلحآمیز هستهای ایران، با همه مقاومتها در نهایت مورد اقرار قدرتهای متخاصم قرار گرفت.
دکترسیدمحمد حسینی / استاد روابط بینالملل دانشگاه
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد