وقتی سربازان امریکایی در میدان مرکزی شهر بغداد مجسمه صدام حسین را از روی سکویی بتنی به زیر کشیدند، مقطع تازه ای از تاریخ در کشور عراق آغاز شد. این مساله مانند تمام اتفاق های مهم دیگری که دنیا را تحت تاثیر قرار داد
کد خبر: ۶۹۰۸۷
، سینمای ایران را نیز بی نصیب نگذاشت.
از شهریور سال 59و حمله سردار قادسیه به خوزستان نوع خاصی از سینما که عمدتا حماسی و معطوف به تهییج تماشاگر بود در ایران شکل گرفت ، اما در روزهایی که شیر بی یال و دم بغداد به دنبال چاله ای برای پنهان شدن بود، سینماگران ایرانی به سوژه های تازه ای فکر می کردند.
در همین دوران بود که بسیاری از آنها توانستند از نزدیک این کشور همسایه را ببینند و آشنایی با واقعیت های تازه ، سوژه های تازه ای را نیز به دنبال داشت که این بار بخش هایی از داستان و شخصیت ها در کشور عراق می گذشت.
سال گذشته عبدالله باکیده سریال اشغال را با چنین حال و هوایی برای شبکه سحر ساخت و امسال هم سریال سقوط که حال و هوایی تله تئاتر گونه دارد، با چنین داستانی در دستور کار گروه حماسه و دفاع شبکه یک سیما قرار گرفت.
این سریال بر اساس فیلمنامه ای از نسرین صالحی و احمد کاوری توسط سعید اکبریان کارگردانی می شود. به گفته اکبریان فیلمنامه اقتباسی از رمان ایستگاه آخر نوشته اریش آریا مارک نویسنده آلمانی است.
سقوط داستان آخرین لحظات سقوط حکومت بعثی عراق را در قالب روایت زندگی سه زن به تصویر می کشد و در ساخت آن به جای پرداختن به جنبه های سیاسی حمله امریکا به عراق و سقوط حکومت صدام،به موقعیت متغیر سیاسی اجتماعی آدم ها در حکومتی رو به زوال پرداخته می شود.
سریال هشت قسمت دارد و قصه از زمانی آغاز می شود که زنی به نام آلا که در یک مجتمع مسکونی به تنهایی زندگی می کند با ورود مردی غریبه به این ساختمان زندگی اش دچار تغییر می شود.از سوی دیگر جستجوی خانه به خانه ماموران عراقی برای یافتن این مرد فراری و حضور دو زن دیگر که همسایه آلا هستند،باعث می شود تا گذشته زندگی او افشا شود.
در ادامه داستان سرنوشت این زن و دو زن دیگر به هم گره می خورد و اتفاق های غیر منتظره ای به وقوع می پیوندد که خط داستانی را پیش می برد.


ایران زمین
دبستان پسرانه سروش آزادی در ابتدای خیابان ایران زمین در شهرک غرب چند روز قبل با دادن کارنامه دانش آموزانش فعلا در تعطیلات به سر می برد.
و همین موضوع باعث شده که گروه سازنده سریال سقوط با خیال راحت در آن مشغول به کار باشند. دیوارهای سیمانی مدرسه با شعارهایش مفاهیمی از تعلیم و تربیت را بیان می کنند، اما تا محل ضبط سریال کلمات و جملات فارسی نوشته شده بر روی دیوارها کم کم تغییرشکل می دهد و مدتی بعد مفهوم آنها کاملا عوض می شود.
از این جمله ها که به خط عربی نوشته شده چیز زیادی نمی توان خواند. لحظاتی بعد با دیدن مقداری سیم که کف زمین پهن شده و وسایل فیلم برداری در گوشه و کنار آن می توان حدس زد که گروه سریال سقوط همین دوروبرند.
ساعت استراحت اعضای گروه است. هرکس به جایی دنج پناه برده تا با چرتی نیم ساعته خود را برای ساعت های طولانی کار آماده کند.
یکی در اتاقی فرش شده به خواب رفته و یکی هم مانند محمد حاتمی ایفاگر نقش غازی سلطان ترجیح داده تا بر روی یکی از سکوهای سنگی راهرو کتاب بخواند. احمد کاوری دستیار کارگردان و برنامه ریز به همراه گروهش در حال فراهم آوردن مقدمات کار هستند.
ابتدا بازیگران سریال را معرفی می کند. بهناز جعفری در نقش آلائ،آناهیتا همتی در نقش احلام و شهره سلطانی در نقش ابتسام همان سه زن محوری داستان هستند. هر سه سر صحنه حضور دارند و گریم چهره آنها حکایت از بازی آنها دارد. نکته مهم در گریم آنها استفاده از نوعی آرایش خاص است که آنها را به زنان عرب بسیار شبیه می کند.
آنها هر سه ساکن یک مجتمع مسکونی هستند. نماهای داخلی این مجتمع در خانه ای در حوالی یوسف آباد مقابل دوربین رفته و در این مدرسه و در راهروهای آن قرار است نماهای خارجی طی حدود یک هفته تصویر برداری شود.
محمد حاتمی هم که با لباس های یک زندانی عراقی کم کم خود را برای رفتن جلوی دوربین آماده می کند ایفاگر نقش شاعری است که پس از فرار از زندان با در دست داشتن آدرس خانه آلا سراغ او آمده تا پناه بگیرد.
امروز پرویز فلاحی پور، محمود جعفری ،احمد مهرانفر، فرهاد آییش ،مهرداد ضیایی ،فرامرز واحد، سیامک حلمی ،ولی الله خزایی و علی رامز سر صحنه حضور ندارند.
این سریال داستانی پس از حدود 2ماه پیش تولید از 24اسفند ماه در تهران مقابل دوربین اکبر عنبری کلید خورد. محل وقوع حوادث این سریال منطقه کاظمیه در بغداد است و چون گروه امکان فیلمبرداری در شهر بغداد را نداشتند به همین دلیل گروه صحنه دست به کار شد تا فضای مورد نیاز را در همین لوکیشن های تهران تهیه کند.
بخش عمده ای از فیلمنامه در فضاهای داخلی اتفاق می افتد و این مساله کار را ساده می کرد. بخش های خارجی هم عمدتا شامل نماهای مربوط به مجتمع مسکونی بود که با اندکی تغییر مدرسه فعلی برای آن قابل استفاده شد.
البته بخش های محدودی از کار هم که شامل نماهایی از شهر بغداد ویران شده است ، درجای دیگری بازسازی می شود.


همهمه
تند شدن حرکت عوامل مختلف نشانی از آغاز ضبط است. سعید اکبریان آخرین توضیحات را به هنروران می دهد. در میان هنروران ترکیبی از چند کودک ، یک زن ، مردی با صورت باند پیچی شده ، مردی با پای آتل بندی شده و عصا زیر بغل دیده می شود.
دوربین در ابتدای راهرو قرار دارد و قرار است آنها در این سکانس از انتهای راهرو به سمت دوربین بدوند و از سمت چپ کادر خارج شوند و به سمت پناهگاه بروند. شخصی هم در یکی از آپارتمان هاست تا در میانه حرکت هنروران او نیز از خانه اش بیرون بیاید و در این فرار دسته جمعی با آنها همراه شود. کارگردان به همراه حمید احمدی لاری نورپرداز مجموعه به پشت مانیتور می رود تا شاهد اولین تمرین هنروران باشند.
لاری از مدیران نورپردازی باسابقه تلویزیون است که در عنوان بندی تله تئاترها و برنامه های نمایشی تلویزیونی مختلف می توان نام او را دید. هرچند در ساخت سریال های تلویزیونی معمولا مسوولیت نورپرداز و تصویربردار به عهده یک نفر است اما در سقوط برای سهولت و سرعت بیشتر کار، بخش نور پردازی و تصویر برداری از هم تفکیک شده اند.اولین تمرین رضایت بخش است.
حالا نوبت بهناز جعفری و محمد حاتمی است که با قرار گرفتن در میان هنروران پلان نهایی را ثبت کنند. فرشید بلوچی صدابردار سریال به دستیار خود درباره جهت بوم اشاره ای می کند و لحظاتی بعد با فرمان حرکت کارگردان ناگهان همهمه و فریادی عجیب تمام راهرو را پر می کند.
یکی از هنروران هنگام حرکت با مشت به در آهنی یکی از خانه ها می کوبد و آخرین هنرور کسی است که لنگ لنگان با عصا به سمت راه پله می رود تا خود را زودتر به پناهگاه برساند.
این صحنه ها مربوط به بخشی از داستان است که در آپارتمان آلائ آژیر خطر کشیده می شود. آلائ زنی افسرده و منزوی است و دفعات قبل هر بار که صدای آژیر را شنیده نسبت به آن بی تفاوت بوده اما با آمدن غازی کم کم نگاه او به زندگی تغییر می کند و او هم در این صحنه به همراه غازی شاعر به پناهگاه می رود.
جعفری با دقت نوار صحنه ضبط شده را به همراه گروه کارگردانی می بیند. او یک بار پیش از این در سریال خاک سرخ در نقش دختری خرمشهری بازی کرده بود هرچند که دیگر از آن چادر عربی خبری نیست اما همین لباس تیره در کنار گریم خاصی که دارد چهره عربی دیگری از او ساخته است.


سه نسل از زنان عراقی
سعیداکبریان سال هاست که در زمینه ساخت برنامه های مختلف تلویزیونی فعالیت می کند. او سابقه ای طولانی در ساخت برنامه های نمایشی دارد اما به قول خودش در زمینه مستند شهرت بیشتری کسب کرده است.
در فاصله ای که همکارانش صحنه بعد را آماده می کنند فرصت پیدا می کند تا به چند سوال پاسخ دهد. تا سال های قبل معمولا فیلمسازان برای ساخت فیلم های جنگی مستقیما به سراغ سوژه هایی می رفتند که به جنگ ایران و عراق می پرداخت اما حالا پرداختن به زندگی مردم عراق در دوران پس از صدام دستمایه ساخت این سریال قرار گرفته است.
علت چیست؛ او پاسخ می دهد: حماسه و دفاع مساله گسترده ای است. هم در زمان معاصر و هم در تاریخ گذشته این مساله وجود داشته است هرجا ظلم و مظلومی باشد می توان به این مساله پرداخت.
حالا این داستان خاص درباره یک ظالم مشهور به نام صدام است و کشوری به نام عراق و مردم مظلومی که اسیر آن ظالم بودند و این مساله جنبه های دراماتیک زیادی دارد که در قالب این سریال به آن پرداخته می شود.
اکبریان درباره این که چرا سه شخصیت زن به عنوان محور این داستان قرار گرفته اند می گوید: زن در ادبیات و هنر همواره نمادی از مام میهن ، وطن ، سرزمین و خاک بوده است. آنچه بر این زن ها می رود می تواند به صورت نمادین نشانه ای باشد از ظلمی که بر مردم عراق رفته است.
این سه زنان مظلومی هستند که سرنوشت غم انگیزی پیدا می کنند و به تعبیر من از این سه زن می توان به عنوان نماینده نسل دختران ، مادران و همسران عراقی نام برد. آنها نماد یکپارچه ای از سرزمین عراق هستند.
آیا اکبریان عراقی که در مورد آن سریال می سازد را دیده است؛ کارگردان سقوط می گوید: عراق را ندیده ام اما در سال های گذشته به دلیل حضورم در گروه حماسه و دفاع شبکه یک سیما اطلاعات مختلفی را درباره این کشور بدست آوردم و بعد از اشغال عراق هم به صورت مداوم اخبار این کشور را تعقیب می کنم.
البته هر فیلمساز زمانی که در شرایط کار قرار می گیرد می تواند فضا را با روش هایی ترسیم کند. مثلا در اجرای این کار تاریخ سیاسی عراق را در مقاطع مختلفی همچون: به قدرت رسیدن صدام ، شکل گیری حزب بعث ، کودتاهای مکرر آن و مسائلی ازاین دست را خواندم. ضمن آنکه من جنوبی و اهل اهواز هستم و از سال های قبل با کشور عراق آشنا بودم.


پیک نیک در میدان جنگ
برای تدارک صحنه بعد نیاز به اندکی زمان است. صدیقه موسوی زاده تهیه کننده سریال در حال گفتگو با برنامه ریز است و جزئیات مهمی را با هم کنترل می کنند. در حیاط شش ضلعی مدرسه تور والیبالی وجود دارد که به محل بازی چند کودک تبدیل شده است.
عکس بزرگی از صدام از دیوار آویزان است. حسین طلابیگی مدیر جلوه های ویژه سریال بازی کودکان را نظاره می کند. وقتی با او احوالپرسی می کنم و دست می دهم ، جای خالی یکی از انگشتان دست راستش را حس می کنم. از این نشانه ها میان بسیاری از مدیران جلوه های ویژه وجود دارد.
طلابیگی که همکاران نزدیکش او را طلا صدا می زنند، سال گذشته با فیلم پیک نیک در میدان جنگ در جشنواره حضور داشت. فیلمی طنز که حتی جلوه های ویژه آن هم حال و هوایی طنز داشت. حضور او در این سریال و فعالیت او به اندازه حضورش در فیلم ها و سریال های دیگر نیست.
می گوید: بخشی از کار من در این سریال در نمایش چند تیراندازی بود و بخش دیگر در حد نمایش بمباران و تخریب شهر بغداد که البته این بخش خیلی کوچک و جمع و جور است. او مدتی قبل سفری به عراق داشته و می گوید: پیش از سفر به عراق تصورم راجع به این شهر چیز دیگری بود.
به نظرم کسانی که می خواهند در این زمینه کاری انجام بدهند بهتر است سری به عراق بزنند.
ما نسبت به مردم عراق همیشه این انتقاد را داشتیم که چرا در زمان جنگ از صدام حمایت کردند؛ آنها می گفتند اجحافی که به آانها شده کمتر از ستم صدام به ایرانی ها نبوده است.
آنها 30سال تحت فشار حزب بعث بودند. بعد از جنگ با ایران هم جنگ با کویت پیش آمد. آنها ما را به شدت دوست داشتند و به ایرانی ها عشق می ورزیدند.
در نمایشگاهی که در آن کشور برگزار کردیم در دفتر یادبود،جملات محبت آمیز زیادی نسبت به ایرانی ها نوشته شده بود. اما در طول جنگ ترس آنها از حزب بعث باعث شد به خواسته های صدام تن بدهند.


دست به سرکردن زندانی فراری
گروه آماده ضبط صحنه ای دیگر شده است. کل داستان این سریال طی دو روز اتفاق می افتد: روز اول حمله امریکا به بغداد و روز دوم که همزمان با سقوط عراق است.
در سکانسی که گروه تا چند دقیقه دیگر آماده ضبط آن می شوند، غازی سلطان شاعر زندانی قبل از تیرباران از زندان بعثی ها فرار می کند و با آدرسی که از آلائ دارد به خانه او می آید و به آنجا پناه می برد. خانه آلائ قبلا پناهگاه زندانیانی بوده که به دست حزب بعث اسیر شده بودند.
او شوهرش را از دست داده است و حالا به دلیل افسردگی تمایلی به پذیرش غازی ندارد. او تلاش می کند تا با دادن آدرس اشتباه او را دست به سر کند اما...

رضا استادی
ostadi@jamejamonline.ir

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها