نگاهی به مستند «محیط‌زیست برای همه»

چشم در چشم شکارچی

مستند «محیط‌زیست برای همه» کاری از محمد نمازی که تقریبا هر روز چند نوبت از شبکه مستند پخش می‌شود، روایتگر تلاش شبانه‌روزی محیط‌بانان سختکوش و زحمتکش ایرانی است که در اقصی نقاط کشور در کوه و جنگل و دشت و بیابان در شرایط طاقت‌فرسای جوی با خطرات بسیاری دست و پنجه نرم می‌کنند.
کد خبر: ۶۷۹۳۲۶
چشم در چشم شکارچی

بی‌تردید سختکوشی این عزیزان فداکار در درجه نخست ناشی از عشق و تعلق خاطری است که این انسان‌های آزاده به طبیعت و حیات‌وحش و مرزبانی از زیستگاه ما و تمام موجودات و آفریدگان خداوند برای این نسل و نسل‌های آینده دارند.

این مستند با آیه یک از سوره مبارکه جمعه آغاز می‌شود: «بدرستی که هر آنچه در زمین و آسمان‌هاست به ستایش پروردگار خود مشغولند.» پس از تصاویری از مناطق مختلف حیات وحش ایران، هر بار سراغ چند نفر از محیط‌بانان نقاط مختلف ایران رفته و پای درددلشان می‌نشینیم. آنها از تجارب گوناگون، لحظات مهیج، شاد، تلخ و عمدتا دشوار می‌گویند و در کنار آن از ساعات کاری‌شان که درآمد نسبتا یکسان بمراتب بیشتر از یک کارمند است، حرف می‌زنند. آنها از دغدغه‌هایشان و سختی کار ازجمله روبه‌رو شدن با شکارچیان غیرمجاز، دسترس نداشتن به تجهیزات مدرن و امروزی و این‌که قانون‌شکنان و متخلفان غالبا به لحاظ سلاح و نفرات از نگاهبانان محیط‌زیست برترند، می‌گویند.

عده‌ای از خسارات جانی، مرگ و جراحات ناشی از درگیری‌ها و بی‌مهری‌ها سخن به میان می‌آورند.

محیط‌زیست برای همه جایی با اشاره به اصل 50 قانون اساسی که حفاظت از محیط‌زیست وظیفه همگانی است، همه ما را به مساعدت در حفظ و نگهداری از محیط‌زیست دعوت می‌کند.

با استناد به این قانون می‌توان گفت همه افراد جامعه در قبال طبیعت و جانداران آن مسئول هستند، اما آیا درواقع چنین چیزی هست؟ آیا حیات‌وحش ما را فقط شکارچیان غیرمجاز تهدید می‌کنند؟ در شرایطی که کتاب آسمانی، پیامبر و امامان ما درخصوص مراقبت و محبت به حیوانات و محیط‌زیست بسیار فرموده‌اند، ما همچنان نسبت به حیوانات، درختان و فضایی که در آن زندگی می‌کنیم سنگدلانه رفتار می‌کنیم. حیوانات سرگردان کوچه و خیابان، هدف تیراندازی و اذیت و آزار مردم قرار می‌گیرند، درختان و جنگل و کوه و دشت مسخر مردم قرار گرفته و رو به نابودی است.

ما اکثرا والدینی هستیم که از همان ابتدای کودکی به فرزندانمان ترس از حیوانات را می‌آموزیم و آنها را ناقل بیماری معرفی می‌کنیم. شاید بشود گفت فرهنگسازی ما در این زمینه اشتباه بوده یا حداقل کافی نبوده است.

به نظر می‌رسد برنامه‌ها و مستندهایی از این نوع که فقط تریبونی است برای گله‌گذاری محیط‌بانان می‌تواند کارکردهای آموزشی و فرهنگسازی نیز داشته باشد. چه خوب بود اگر این مستند از طرح مشکلات محیط‌بانان فراتر رفته و از دل میلیون‌ها تماشاگر خود صدها محیط‌بان تازه خلق کند.

برای نیل به این هدف باید با زبانی ساده و روان و نمایشی جذاب به گونه‌ای کاملا غیرمستقیم و به دور از هرگونه رویکرد آموزشی مستقیم و موعظه‌گرانه، مردم را نسبت به توجه و مراقبت بیشتر از حیات وحش تشویق کنیم. در عین حال وقتی محیط‌زیست دغدغه مستندی است که با مشارکت شبکه مستند ساخته شده پس انتظار می‌رود به این مقوله به تفصیل و جامع بپردازد. به‌عنوان مثال درست است که انقراض هرگونه گیاه و جانوری خطر و تهدیدی برای محیط‌زیست به شمار می‌رود و نظام زیست‌محیطی را برهم می‌زند و در تمام نقاط دنیا همواره تمهیدات و برنامه‌ها و تلاش‌های بسیاری صورت گرفته است، اما آیا این به این معناست که باید فقط به دنبال نجات حیوانات در حال انقراض بود؟ اگر حیواناتی مانند سگ و گربه به این دلیل که در معرض نابودی نیستند، باید کمر به نابودیشان ببندیم؟

از چنین برنامه‌هایی توقع می‌رود که انسان‌ها را به لحاظ عاطفی به محیط‌زیست‌شان نزدیک کنند نه به دلایل و مناسبات قراردادی و آماری و اکولوژیکی. نکته دیگر این‌که باید به آب‌ها که زیستگاه گونه‌های متعدد گیاهان و جانوران به شمار می‌روند و بخش بسیار مهمی از محیط‌زیست پیرامون ما را تشکیل می‌دهند نیز بیش از اینها پرداخت. آلودگی نفتی در جنوب ایران و آلاینده‌های بی‌شمار در شمال کشورکه جان هزاران گونه گیاهی و جانوری آبزی رابه مخاطره انداخته نباید در این میان از قلم بیفتد.

شاید به همین دلیل از برنامه‌های اینچنین انتظار می‌رود که با تامل، تحقیق و تلاش بیشتر با در نظر گرفتن تمام این جزئیات در جهت نیل به هدف مقدس خود استوارتر گام بردارند در غیر این صورت می‌توان کار آنها را فقط آثاری شتابزده و سفارشی به شمار آورد. این را هم فراموش نکنیم که یک مستند لازم نیست به طور محض و کامل راوی واقعیت و آنچه در بیرون اتفاق می‌افتد، باشد. درواقع لحظه‌ای تامل نشان می‌دهد که مستند به این معنا اصولا نمی‌تواند وجود داشته باشد و هر اثر متکی به تکنیک‌ها و ابزار‌های فیلمسازی مثل تدوین و موسیقی و جلوه‌های ویژه (مثلا بزرگنمایی و کوچک‌نمایی که یکی از ویژگی‌های بصری مهم مستندهاست) خواه ناخواه نمی‌تواند واقعیت عینی بیرون را آینه‌وار منعکس کند.

چنین اثری، فقط ارزش خبری خواهد داشت و این منافی با ماهیت و ارزش وجودی مستند در مقام شاخه‌ای از هنر سینماست و درواقع سازنده‌اش کاری جز خواندن خبر یا ارائه یک گزارش انجام نداده است.

از این‌رو، یک مستند انتقادی خوب، گذشته از وجه سلبی و انتقادی، باید از وجوه ایجابی و عملی هم برخوردار باشد، اما رعایت نشدن این تعادل، یکی از نقاط ضعف عمده و اساسی جریان مستندسازی سینمای ایران است؛ چیزی که جلوه‌اش در فیلم‌های مورد بحث و نمونه‌های مشابه پیداست.

برای مثال این مستند به شکل مستقیم و غیرمستقیم راوی مصائب و مشکلات محیط‌بان‌هاست و به اشکال مختلف و از زبان خود این شخصیت‌ها به این مساله می‌پردازد که میزان زحمت‌ها و سختی‌هایی که محیط‌بان‌ها در دشت‌ها و کوه‌ها و سرما و گرما می‌کشند، با دریافتی‌شان همخوانی ندارد و باعث پایین آمدن سطح رفاه عمومی شاغلان در این حرفه می‌شود.

در این که این افراد از زحمتکش‌ترین‌های جامعه هستند و در ضرورت بالا بودن دستمزد و سطح رفاه مناسب آنها شکی نیست، اما آیا این دغدغه برای ساخت یک مستند کافی است؟ آیا یک مستند خوب در این زمینه جز اشاره به سطح دستمزد پایین محیط‌بان‌ها، نمی‌تواند هیچ کار دیگری در مسیر آسایش و رفاه این آدم‌ها انجام دهد؟ بدیهی است که چنین نیست؛ مثلا می‌توان به این واقعیت اشاره کرد که در قرن بیست و یکم و در دوران هرچه کمتر شدن فاصله‌ها و مسافت‌ها و تبدیل جهان به یک دهکده کوچک، مثل بسیاری از فعالیت‌ها و شغل‌های دیگر، یک محیط‌بان هم مجبور نیست برای انجام وظیفه آواره کوه و بیابان شود و وقت، سلامت، رفاه و آسایش خود را به خطر اندازد و اصولا فعالیت فیزیکی و حرکتی در بسیاری از حرفه‌ها دیگر منسوخ شده است. در کشورهای پیشرفته، به واسطه فناوری پیشرفته و ابزار نشان‌سنجی و ردیابی و کنترل حیوانات از طریق فرکانس‌ها و امکانات راداری و حتی کامپیوتری، یک محیط‌بان بسیاری از مدت زمان انجام وظیفه خود را در یک محل ثابت و درواقع پشت یک میز به سر می‌برد و بدون خارج شدن از محدوده یک اتاق، مکان و شرایط سوژه‌اش را در یک محدوده وسیع کنترل و ارزیابی می‌کند.

از این طریق هم در وقت او صرفه‌جویی می‌شود و هم ماهیت این شغل به‌عنوان یک کار پرخطر و ریسک‌پذیر تغییر می‌کند و البته در این شرایط، دقت و کیفیت هم بالاتر می‌رود تا میانگین همه اینها موفقیت هرچه بیشتر در هدف مورد نظر با حداقل خطا و ناامنی باشد. این یکی از نمونه‌های فراوان ایجابی است که جایش در مستند مورد بحث خالی است و می‌توان به نمونه‌های بسیار دیگری هم اشاره کرد. در نهایت به‌رغم همه کاستی‌ها و ضعف‌ها، اگر این مستند شایسته ذکر است، از آن روست که موضوعی را که مستند به آن می‌پردازد یکی از آسیب‌ها و دغدغه‌های مهم و بزرگ زندگی در دوران معاصر است و صحبت درباره این موضوع به هر شکل و کیفیتی، بهتر از سکوت در قبال آن و تن دادن به نابودی حیات و زندگی است. (مسعود ثابتی/ ضمیمه قاب کوچک)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها