جام جم سرا: مسعود ده نمکی با حضور در برنامه «رادیو من» که از رادیو جوان پخش میشد گفت: همه میدانند درآمدهایی که من از پنج فیلمم داشتهام متعلق به بدنه اصلی جامعه سینمایی کشور است. خودم که تهیه کننده فیلمهایم نبودم. انتقادهای بیرحمانهای که به من و فیلمهایم میشود تمام خستگیها را روی تن من باقی میگذارد.
به نقل از مهر، وی با بیان اینکه هیچ وقت از پولی که سر فروش فیلمهایش بدست آورده سطح زندگی خود را ارتقا نداده است، تأکید کرد: بعضیها نوشتند من لکسوس سوار هستم در صورتی که این جوری نیست و یک ماشین تویوتای معمولی دارم. بعضی همه دنیایشان در چارچوب خانه و ماشین میگذرد در صورتی که این طور نیست. در فیلم رسوایی یک دیالوگی را نوشته بودم که میگفت «ببینید سیگار شما را میکشد یا شما سیگار را». این هم همان است. برخی سوار ماشین میشوند اما در اصل این ماشین است که سوار آنها شده است. من سعی کردهام که همیشه من باشم که سوار ماشین باشم. آدم خوب است که حتی یک پراید داشته باشد اما او باشد که ماشینش را مدیریت کند نه اینکه ماشین و پول و مادیات او را مدیریت کنند. عدهای هستند که حتی پلاستیک ماشین خود را هم نمیکنند تا نشان دهند چقدر اهل مادیات هستند!
دهنمکی ادامه داد: من یک کاری را در حوزه کتاب انجام دادم و آن یک فرهنگنامه ۸۰ جلدی بود که در مجموع حدود ۱۰۰۰۰۰ صفحه دارد و ۲۰ سال روی آن کار کردیم و زحمت برد. من هر چه پول از سر سه گانههای اخراجیها درآوردم سر این پروژه هزینه کردم که به نظرم بزرگترین مرجع ما برای جنگ و دفاع مقدس است. من برای امرار معاشم خیلی از پولهایی که سر فیلمسازی به دست آوردهام هزینه نمیکنم.
از اجاره دادن میترسم
ده نمکی در خصوص اینکه هزینه ماهانهاش چقدر است، گفت: من چون خانهام رهنی است و از اجاره و اجاره دادن همیشه میترسم به سمت اجاره کردن خانه هرگز نرفتهام و هر خانهای که در آن باشم را حتما رهن میکنم. به جز این مورد هزینه خورد و خوراکم در ماه حدود یک میلیون تومان است. خیلی وقتها هم شده که دخل و خرجم با هم جور در نیامده. اصولا هر کس کار فرهنگی میکند دخل و خرجش جور در نمیآید.
وی افزود: زمانی که مجله داشتم حتی در دادن حقوق بچههایی که در مجله کار میکنند هم مشکل داشتم. یادم میآید اولین زمانی که دخل و خرجم کم آمد زمانی بود که تازه از جنگ برگشته بودم. من وقتی رفتم جنگ محصل بودم و وقتی جنگ تمام شد و برگشتم به خانه، هیچ شغلی نداشتم. آن موقع در محله نظام آباد زندگی میکردم و رویم هم نمیشد که از پدرم پول بگیرم. اولین بار که در جنگ زخمی شدم توی جیبم دست کردم و دیدم پولهای درون جیبم هم خونی شده است. یک پنجاه تومانی آن زمان در جیبم بود که برای خودش خیلی پول بود. آن پول را دوست داشتم تا آخر عمر برای خودم نگه دارم چون برایم خاطرهای از جنگ بود. اما به قدری فشار مالی روی من آمده بود که با پنبه و الکل خونهای روی آن پنجاه تومانی را پاک کردم تا بتوانم آن را خرج کنم و زندگی خود را با آن بگذرانم.
بیمهری و کنایهها دلسردم کرده است
وی که کارش را از چاپ مجله و فیلمهای مستند شروع کرده، با بیان اینکه گاهی پیش آمده تا از کارش خسته شود، اضافه کرد: من همین الان هم خستهام و دیگر رغبتی برای فیلمسازی ندارم. به هر حال فیلمها و به خصوص فیلمهایی که من ساختم همه فروشش را روی هم بگذاریم حدود ۳۰ میلیارد میشود واین ۳۰ میلیارد برابر با بودجه ساخت صد فیلم سینمایی در کشورمان میشود. ولیاین بیمهریهایی که به من میشود و این کنایههایی که به من میزنند مرا دلسرد کرده است.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
كارد درست است