رئیس کمیته ملی پارالمپیک از «ب» بسمالله این ورزش با آن یار و همراه بوده است و هیچگاه نخواسته به قیمت رسیدن به مناصب بالاتر در ورزش، این فدراسیون را رها کند. فدراسیونی که قدم به قدم جایگاه خود را در ورزش ایران باز کرده است تا حالا پایه قدرتمندی در نظام ورزشی ایران باشد. نه اینکه بخواهیم بگوییم معنویت در ساختار ورزش ایران نیست، اما معنویت در ورزش جانبازان و معلولان رنگ و بویی دیگر دارد تا خسرویوفا از این دریچه به مباحث ساختاری و مدیریتی ورزش بنگرد و آن را تجزیه و تحلیل کند. برای همین نیز تاکید دارد مادیات، روح ورزش را تحت سیطره خود گرفته است که این مساله در تناقض با نگاه ملی به ورزش است. از نگاه خسرویوفا، اصل در ورزش بر منافع ملی است که در این صورت قهرمانان ملی با چنین نگاهی برای خوشحالی دل یک ملت افتخار میآفرینند، نه برای رسیدن به جوایز مالی. البته این مدیر ورزشی مخالف اهدای جوایز مادی به قهرمانان نیست، بلکه اعتقاد دارد وقتی یک قهرمان صاحب مدال جهانی و المپیک شد، هر چقدر هم به وی به لحاظ مادی توجه شود، شاید کم باشد، چون اصولا افتخاری در این حد از یک منظر قیمت ندارد. اما اینکه گفته شود اگر صاحب این مدال شوی صاحب خانه و ماشین هم میشوی، چنین دیدگاهی به کمرنگی معنویت و اصول اساسی در ورزش میانجامد. با رئیس فدراسیون جانبازان و معلولان از این منظر و زاویه وارد گفتوگو شدهایم.
با اینکه امکانات امروز ورزش قابل قیاس با گذشته نیست، اما این موج تحولخواهی ورزش با خود انتظارات جدیدی را دامن زده است و برای همین نیز بین خواستهها و امکانات تطابق لازم وجود ندارد. نگاه شما به عنوان مدیری که سالها در سطوح مختلف ورزش خدمت کرده در این خصوص چیست؟
این مساله فقط منحصر به ورزش نیست. شما امروز در هر موضوعی که دچار تحولات مدرنیزه شده، این موضوع را مشاهده میکنید. یعنی وقتی امکانات توسعه مییابد به همراه خود خواستههای جدیدی را دامن میزند و به طور طبیعی این داشتهها، ظرفیتی از خود را نیز میتاباند و خواهناخواه برخی هزینهها را نیز تحمیل میکند. با این حال من مجموعه امروز ورزش را پر از فرصتهای تازه میبینم که باید بتوانیم از این انرژیهای تازه به میدان آمده نهایت استفاده را در جهت بهرهوری ورزش به عمل آوریم. بیشک اگر همراه امکانات و تجهیزات جدید فراهم آمده، ظرفیتسازی و فرهنگسازی لازم را در ورزش صورت ندهیم، همین فرصتها میتواند به تهدید یا نقاط ضعفی برای ورزش تبدیل شود. در حقیقتمثل صنعت اتومبیل سازی که اگر فرهنگ استفاده درست از آن در جامعه ایجاد نشود، همین وسیله میتواند به معضلی برای زندگی شهرنشینی امروز منجر شود. ورزش هم از این مساله مستثنا نیست و قبل از آن که بخواهیم امکانات سختافزاریش را توسعه دهیم باید به لحاظ نرمافزار غنی باشیم که از امکانات ایجاد شده درست و صحیح استفاده شود. در نظر بگیرید یک زمان در همین کشور بودجه اندکی به بدنه ورزش تزریق میشد و امکانات حداقلی بود، اما بعد که همراه با رشد فزاینده نیازها و تقاضاها، پول بیشتری به بدنه ورزش تزریق شد و سالنها، استادیومها و اماکن تازهای ساخته شد. همراه با این نو شدن، چشمانداز توسعه ورزش تعریف شد تا در سایه اهداف و برنامههای تعریف شده، به جلو قدم بر داریم. در گذشته که امکانات مثل حالا نبود هیچ انتظاری هم متوجه ورزش نبود، نه از اسم و شهرت در ورزش خبری بود و نه از حاشیههای کاذبی که در بعضی مواقع کل تار و پود ورزش ما را تحت تاثیر امواج منفی خود قرار میدهد.
از صحبتهای شما اینطور برداشت میشود که قائل به این نکته هستید که همپا با توسعه امکانات ورزش، فرهنگ ورزش مورد توجه قرار نگرفته است.
دقیقا. ببینید در گذشته که نه از پول در ورزش خبری بود و نه امکانات به این اندازه بود، روابط در ورزش بیغل و غش بود و تمام عوامل و بازیگران این عرصه بدون هیچگونه چشمداشتی به ورزش خدمت میکردند و حتی آنچنان صفا و صمیمیتی در مجموعه ورزش حاکم بود که ورزشکاران و مربیان از جیب نیز برای ورزش هزینه میکردند. من خودم در زمانی که ورزش میکردم، این را به عینه تجربه کردم. به دیگر سخن احساس نمیکردیم طلبکار ورزش هستیم، بلکه خود را مقابل ورزش کشور مسئول میدانستیم. برای همین بود که اگر کسی در گذشته کاری میکرد چندان به دنبال انعکاس خبریاش نمیگشت، چون آن موقع نیز تنها دو مجله ورزشی وجود داشت و شمار برنامههای تلویزیونی نیز از دو برنامه بیشتر نبود. بنابراین هر چه بود کار خالصانه برای خود ورزش و اعتلای آن بود، اما امروز را ببینید. با این همه رسانه ورزشی اعم از تصویری، شنیداری و چاپی که ورزش را به صورت وسیع پوشش میدهند. آیا براستی با این حجم امکاناتی که فراهم آمده و رسانهها نیز به جنبههای شهرت ورزشکاران و قهرمانان دامن میزنند، میتوان گفت همه چیز سر جای خود قرار دارد و وضع ورزش ما مطلوب است؟!
خب نه، چرا که به هر حال باید این ظرف و مظروف با هم همخوانی داشته باشد و همان طور که اشاره شد فرهنگ ورزش به عنوان اصلی گریزناپذیر مورد توجه قرار گیرد.
ببینید امروز ورزش از آنچه در گذشته بود جدیتر شده، اما با تمام این حرفها ما به مسائل اصلی ورزش کمتر میپردازیم. اصلا چرا راه دور برویم. شما صحبتهای رهبر معظم انقلاب در زمینه ورزش را مرور کنید و ببینید چقدر با اهداف عالیه خود در ورزش فاصله داریم. امروز با اینکه هیچکس منکر این نیست که امکانات خوب و فوقالعادهای برای ورزش ایران فراهم آمده، اما داد نداشتن بیشتر از دیروز است.
فکر میکنید این انتظارها بیجاست؟
نه اتفاقا انتظارها بجاست، اما امروز ورزش ایران مستلزم یک روح است. متاسفانه مادیات بیش از حد تار و پود ورزش را تحت تاثیر قرار داده و بر روح آن مستولی شده است. به سخن دیگر، به جنبههای روحی و معنوی ورزش طی این سالها توجه لازم را نشان ندادهایم و این در حالی است که اصولا یک حرکت در اجتماع بازخوردهای خاص خود را دارد و نمیتوان ورزش را بدون در نظرگرفتن جنبههای روحی و معنوی آن در نظر گرفت. در نظر بگیرید آنقدر که مردم ما به حواشی ورزش علاقهمند شدهاند به نفس ورزش توجه لازم را نشان ندادهاند و این در شرایطی است که ما جزو ملتهایی هستیم که مردمش اشراف زیادی به ورزش دارند و با توجه به اطلاعرسانی گسترده رسانهها، ورزش را دوست دارند. اما این دوست داشتن یک قسمت قضیه است و موضوع مهمتر پرداختن مردم به ورزش است. منظورم ورزش همگانی است که رهبر معظم انقلاب نیز روی آن تاکید زیادی دارند. بر خلاف اینکه گفته میشود امکانات نیست، من معتقدم پرداختن به ورزش جا و مکان نمیشناسد و در هر شرایطی میتوان آن را در جهت سلامت جسم و روح انجام داد. اما در کمال تاسف با وجود همه علاقهمندیها ما نتوانستهایم مردم خود را به سوی ورزش کردن سوق دهیم. در حال حاضر و در شرایط خوشبینانه آن فقط 15 درصد مردم ایران به ورزش همگانی میپردازند، آن هم با جامعهای که این همه رسانه دارد.
خب شما دلیل این بیتوجهی را در چه میدانید؟ طبعا شما که دستاندرکار هستید تحلیل بهتری در این زمینه میتوانید ارائه دهید.
یک علت اساسی این است که رسانهها آنقدر که به حواشی ورزش توجه دارند، در زمینه لزوم پرداختن عموم مردم به ورزش اطلاعرسانی نمیکنند. زمانی که پی علت میرویم گفته میشود سالن و امکانات نیست، در حالی که من معتقدم مشکل سالن و امکانات نیست. برای این حرف خود نیز دلیل دارم و میگویم مگر برای پرداختن مردم به ورزش باید تعداد سالنها را افزایش داد، آن هم در شرایطی که در حال حاضر سالنها و اماکن ورزشی موجود با ظرفیت خالی زیادی مواجه هستند. لذا من معتقدم آنقدر که به حواشی ورزش توجه شده به اصل ورزش بیتوجهی شده تا با وجود علاقهمندی مردم به ورزش، آنان از اصل آن دور بمانند. در حالی که اگر آحاد مردم با جنبههای مختلف ورزش به لحاظ سلامت جسم و روح آشنا شوند، لحظهای را نیز برای پرداختن به ورزش دریغ نخواهند کرد. نفس ورزش جوانمردی و فتوت است و انسانهای قدرتمند سلامت روحی و جسمی بیشتری دارند، اعتماد به نفس بالا را نیز اضافه کنید تا ببینید اگر یک جامعه سالم و پویا از طریق پرداختن به ورزش داشته باشیم، میتوانیم به تبع آن اقتصاد و صنعت موفقتری داشته باشیم و در عین حال در زمینههای علمی نیز دستاوردهایمان مشعشعتر خواهد بود. بنابراین اگر در این زمینه و رسیدن به جامعهای سالم ناموفق بودهایم باید حرکت تازهای را مورد توجه قرار دهیم و فکر میکنم رسانهها میتوانند در این مورد خاص نقش بیبدیلی ایفا کنند. نمیخواهم بگویم به حاشیههای ورزش نپردازند، اما حرفم این است که ذرهای از این توجه را به اصل ورزش اختصاص دهند تا با اقبال مردم به ورزش و پرداختن به آن، گامی اساسی در این جهت برداشته شود.
آیا توپ قصورها در این زمینه را باید به زمین رسانهها انداخت؟ اگر اینطور باشد که نیست، پس نقش مسئولان چه میشود؟
نه، من قصدم این نیست که رسانهها را مقصر جلوه دهم، بلکه اگر روی سخنم به رسانههاست، این به دلیل اهمیت قابل توجه رسانهها در دنیای امروز است. رسانهها در این زمینه یاور مدیران هستند و باید ذهنیتها را تغییر دهند. اعتقاد من این است که امروز یک جامعه سالم در ورزش قهرمانی نداریم. در نظر بگیرید امروز تلقیها غلط بوده و ملاکها در زمینه معرفی یک مدیر موفق در آوردن مدال است، در حالی که شرایط رشتهها با هم متفاوت بوده و ممکن است یک فدراسیون چند سال هم کار کند، مدال نیاورد، اما همین فدراسیون در بحث توسعه ورزش و همگانی کردن آن موفق باشد که معتقدم باید این مسائل را هم دید و تنها به مدالآوری توجه نکرد.
اما به هر حال مدالآوری نیز برای ورزش ما از اهمیت زیادی برخوردار است و نمیتوان بسادگی از کنار آن گذشت. مدالهایی که در عرصه جهانی و المپیک اعتبار ورزش ایران به حساب میآید. به هر حال این قضیهای نیز که شما روی آن تاکید دارید برمیگردد به مدیران ارشد ورزش که این مسائل را از هم تمیز دهند.
بله قبول دارم، یک قسمت این مساله برمیگردد به باور مدیران و یک بخش هم متوجه دستگاههای مدیریتی و نظارتی که تنها مدال را عامل موفقیت و عملکرد بهتر نبینند. اجازه دهید حالا که بحث به اینجا کشید بصراحت بگویم آیا باید این همه از سوی دستگاههای مختلف در رابطه با دو باشگاه پرسپولیس و استقلال بحث صورت گیرد. یعنی ورزش ما مسالهای مهمتر از این دو باشگاه ندارد. اگر اینطور است پس در صورت در اختیار داشتن باشگاههای بزرگ دنیا تکلیف ورزش ما چه بود و میخواستیم چگونه آنها را اداره کنیم. برمیگردم به صحبتهای قبلیام که در ورزش رفتهایم دنبال حاشیه. من هم معتقدم دکتر محمد دادکان حرفهای بجا و درستی میزند و میدان ورزش نباید به این شکل باشد.
خب واضح است پول دولت در جیب باشگاههاست. نمیتوان مدیریت اصولی و درستی را اعمال کرد و وضع همینی است که هست. شما چه فکر میکنید و مشکل کجاست؟
من ریشه تمام مشکلات را در دو موضوع میبینم: 1 ـ پول یامفت دولت و بیتالمال و 2 ـ شهرتطلبی مدیران سرمایهگذار در ورزش. در نتیجه تمام مدیران اجرایی و مدیران عامل باشگاهها در تمام بخشهای ورزش تلاش میکنند که مدیران حمایتی و سرمایهگذار را با قهرمانی جذب کنند. وقتی این قهرمانیها هدف اصلی شد خیلی چیزها در ورزش نادیده گرفته میشود و به نوعی ورزشکار سالاری باب میشود. مثالی میزنم؛ الان شما فکر میکنید جوایزی که به قهرمانان المپیکی و پارالمپیکی داده میشود، زیاد است یا کم؟ هر چند هر کسی از دریچه نگاه خود به این موضوع مینگرد، اما معتقدم اصولا اشتباه میکنیم که روی این مساله قبل از مسابقات بحث میکنیم. چرا؟ میگویم اگر ورزشکاران صرف رسیدن به جوایز به بازیهای المپیک و پارالمپیک میروند این ضعف ماست که هنوز نتوانستهایم باورهای ملی ورزش را به آنها انتقال دهیم.
شاید زدن این حرف شهامت میخواهد که آن هم در شرایطی که در ورزش ما همه چیز به مادیات برمیگردد، یک مدیر پیدا میشود و صراحت حرفش را میزند.
ببینید، یا ما در این جامعه زندگی نمیکنیم یا اگر میکنیم نباید چشمان خود را روی واقعیتها ببندیم. واقعیتهایی که حاکی از این است ورزشکاران و قهرمانان ملی ما به لحاظ مادی وضع خوبی دارند و بیشک اگر مدیران و ورزشکارانی ندانند با مدال خود به چه موفقیت و افتخاری میرسند، راه را به اشتباه آمدهاند و روحشان در ورزش به تجلی عالی نرسیده است. اشتباه نشود من مخالف اعطای جوایز به قهرمانان نیستم، اما معتقدم قبل از مسابقات مدالآوری را منوط به تعیین پاداش نکنیم، بلکه وقتی ورزشکاری به قهرمانی رسید هر چقدر هم به لحاظ مالی به آنان بدهیم باز هم کم است. روی این اصل نیز تاکید دارم باور و نگاه ملی را نباید از ورزش گرفت. در نظر بگیرید اگر الان اعلام شود جوایزی داده نمیشود، چون در باور ملی ورزش ضعف داریم باید به نوعی فاتحه ورزش را بخوانیم و ورزش قهرمانی را تعطیل کنیم. اگر چنین نگاهی در ورزش تقویت شود و به درجه عالی برسد ورزشکار جماعت صرف رسیدن به پاداش به مدالآوری نمیاندیشد، بلکه براساس منافع ملی ورزش و منافع مردم و شادی دل آنها با تمام وجود برای موفقیت میجنگد. برای همین باور دارم دولت برای چنین ورزشکاری هر چقدر هم که پول دهد باز هم کم است. من در بازیهای المپیک بهعینه شاهد بودم یک مربی کنار میدان مسابقه برای اینکه به شاگردش انگیزه دهد، فریاد میزد «در ماشین را باز کردی و حالا باید بپری توش..». خب وقتی مادیات حاکم بر ورزش ما شود، معلوم است ورزش ما به کجا میرسد.
برای همین تاکید دارم هر ورزشکاری فارغ از مادیات و پاداشهای مادی، باید قدر ارزش والای خود را در عرصه مسابقات جهانی و المپیک بداند و حتم داشته باشید اگر روح ملی در ورزش ما بارور شود، هیچ موقع گرفتار مشکلات و معضلاتی که به آنها اشاره شد، نمیشود.
به هر حال بیش از آن که ورزشکار مقصر باشد، این به باور مدیرانی برمیگردد که هنوز روح اصلی ورزش را درک نکردهاند. اینطور فکر نمیکنید؟
دقیقا و در این مساله بحثی نیست، زیرا این مدیران هستند که باید خطوط و سیاستهای ملی ورزش را ترسیم کرده و آن را به بدنه ورزش تسری دهند. اما وقتی چنین باورهایی در ورزش ما تقویت نشده و از کنار آن بسادگی عبور میکنیم نتیجه این میشود که در میدانهای مهم ورزش در خارج تیمی یک ساعت نشده بازنده شده، آن وقت اکثر بازیکنانش در بازار برای خرید دیده میشوند.
این رویه دقیقا در تضاد با نگاه ملی در ورزش قرار میگیرد، در حالی که براساس این نگاه شکست هر تیمی شکست جامعه ورزش است و پیروزیاش نیز متعلق به همه. ببینید ما بدون توجه به فلسفه برگزاری بازیهای المپیک، این بازیها را تبدیل کردهایم به یک میدان رقابت سنگین و پراسترس با چاشنی نگاههای سیاسی و این خیلی بد است. نتیجه چنین نگاهی این میشود که اگر ورزشکاری شکست خورد در معرض آسیب قرار میگیرد، در حالی که فلسفه و روح حاکم بر المپیک چنین نمیگوید. به هر حال و در جهت عوضکردن نگاهها باید بستر ورزش همگانی را تقویت نماییم که اگر چنین شود ورزش قهرمانی نیز از آن بهرهمند شده و موفق خواهد شد.
محمود خسرویوفا یکی از چهرههای خبرساز ورزش ایران در سال 92 بود. مردی که بتنهایی جلوی فروش مسالهدار ساختمان کمیته ملی المپیک در خیابان گاندی ایستاد تا این مساله باعث جبههگیری محمد علیآبادی، رئیس وقت کمیته ملی المپیک نسبت به او شود. موضوعی که البته با موفقیت شما هم همراه شد تا به نوعی از حقوق ورزش دفاع شده باشد. این مساله از کجا آغاز شد؟
این مساله تنها به سال گذشته مربوط نمیشود. در سالهای قبل نیز این اتفاق در رابطه با من در پشت پرده ورزش افتاده بود، اما تفاوتش در این بود که سال 92 این مساله رسانهای شد. شاید در گذشته نیز من با مدیران و مسئولان ارشد ورزش بحثها و مجادلههای تندتری داشتهام که چون در اتاقهای بسته بود و رسانهای نشد، کسی نیز از آن آگاهی نیافت. اعتقاد دارم این بحث و جدلهای تند در پشت اتاقهای بسته نعمتی است که خدا به من و آن مدیر میدهد. ما معمولا در این جلسات همدیگر را نقد میکنیم و علیه هم موضع میگیریم و وقتی نیز از جلسه خارج میشویم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است. اعتقادم همواره این بوده که نباید مردم و جامعه ورزش را در این تنشها شریک کنیم، بلکه باید آنها را در سازندگی و پیشرفت شریک کرد. معمولا ما ظاهر بازیهای المپیک را میبینیم در حالی که پشت پرده این مردم و والنتیرها(داوطلبان) هستند که بار اصلی برگزاری مسابقات را بر دوش دارند. همان موضوعی که ما اوجش را در دوران دفاع مقدس دیدیم که چگونه مردم با جان و دل و دست خالی از مرزها و نوامیس کشور دفاع کرده و داوطلبانه جانشان را تقدیم کردند. اما متاسفانه اختلافنظر من و آقای علیآبادی در سال 92 رسانهای شد.
از جانب شما بود یا مهندس علیآبادی؟
دقیقا نمیدانم، چون رسانهها آنقدر گسترش یافتهاند که در آن جاهایی نیز که هیچکس فکرش را نمیکند حضور دارند. در رابطه به این مساله نیز چون رسانهها فکر کردند موضوعی حاشیهای است به آن دامن زدند. در حالی که بحث کاملا جدی بود و من همان ابتدا نیز به خبرنگاران گفتم مطلب فعلا در حد یک ادعاست و به هیچکس نباید برگردد و خدای ناکرده کسی را متهم کرد. گفتم در رابطه با نحوه فروش ساختمان کمیته ملی المپیک ابهاماتی به لحاظ مالی وجود دارد که نیاز به پاسخ دارد. متاسفانه پاسخها صریح و شفاف داده نشد و من مجبور شدم از فرصت رسانه استفاده کنم تا مطالبات مردمی، حقوقی و حکومتی را مورد پیگیری قرار دهم. اعتقادم نیز این است که اگر رسانهها روی این مسائل حساس باشند هر مدیری تلاش خواهد کرد درست حرکت کند. من از این ظرفیت استفاده کردم، هر چند بعضی وقتها نیز به انحراف میرفت؛ یعنی در شرایطی که من مدرک ارائه میدادم، رسانهها بدون آن که آن را مورد پیگیری قرار دهند، از قول طرف مقابل میگفتند تکذیب شده.
و با تمام این حرف و حدیثها، برگزاری مجمع انتخاباتی کمیته ملی المپیک و نتیجه آن نشان داده حق با شما بوده است.
باید بگویم وقتی مهندس علیآبادی در روز انتخابات از نامزدی ریاست کمیته کنار کشید، من از ته دل ناراحت شدم و وقتی خبرنگاران خطاب به من گفتند موضوع ساختمان نیز تمام شد، گفتم این مساله به علیآبادی ربط نداشت و من پرسشی کرده بودم که پاسخش را نگرفتم. همانجا نیز گفتم اگر صحبتهای من انگشت اتهام را متوجه شخص علیآبادی کرده از ایشان عذر میخواهم، اما اینطور نیست که پرونده مختومه شده باشد. در حال حاضر این پرونده در دادگاه در حال بررسی است و مدعیالعموم به آن ورود کرده است. بیشک درست نبود بعضیها موضوع دعوا را بین علیآبادی و خسرویوفا دانستند و در خلال این دعوای رسانهای این مساله مهم بازگو شد که چه کسی درست میگوید.
اگر خسرویوفا درست میگوید که هیچ، اما اگر دروغ میگوید با او برخورد کنند تا دیگر هیچ مدیری به خود جرات ندهد علیه دیگران ادعای بیاساس کند.
به هر صورت و با توجه به حضور دکتر محمود گودرزی به عنوان فردی دانشگاهی در راس وزارت، آینده ورزش کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
من ایشان را با توجه به عقبه فکری و دانشگاهیاش مدیری دارای اصول میبینم. اصولگرایی نه بر مبنای تفکرات سیاسی، چرا که در همه حال معتقدم ما به مدیرانی نیاز داریم که به اصول جدی انقلاب پایبند باشند، از ریاست گرفته تا ذیل آن. الان این مساله هست، اما هر مسئولی هر چقدر توان داشته باشد اگر مدیرانی را که به همکاری دعوت میکند همسو با نظراتش نباشند، این مساله یک تهدید برای ورزش کشور به حساب میآید و هزینههایی را تحمیل میکند. الان من این نگرانی را در رابطه با مدیریت ورزش دارم. به هر صورت امروز ورزش ما سیاسی نیست و من امیدوارم همین روند ادامه یافته و ورزش مسیر خوبی را طی کند. به هر صورت آقای گودرزی نیز سرمایهای برای ورزش کشور است و نباید او را نیز بعد از چند صباح بسوزانیم. بحثم این است اگر مدیری در روند کارها ضعف و قصوری میبیند باید آنها را برادرانه به وزیر ورزش و جوانان منتقل کند، نه اینکه بنا بر بعضی ملاحظات آنها را بازگو نکند. این مساله نهفقط خدمت به ورزش نیست، بلکه به نوعی خیانت است. بنابراین هر مدیر و رئیس فدراسیونی وظیفه دارد اگر نقص و قصوری را میبیند آن را گوشزد کند تا دکتر گودرزی و همکارانش راه را اشتباه نروند.
و برسیم به ورزش جانبازان و معلولان. به نظر میرسد سخت است روزی را تصور کرد که محمود خسرویوفا در فدراسیون و تشکیلات کمیته ملی پارالمپیک نباشد.
به هر حال من همیشه ورزش جانبازان و معلولان را به هر مسئولیت دیگری ترجیح داده و افتخار نیز کردهام که در خدمت این عزیزان باشم.
رمز موفقیت مجموعه ورزش جانبازان و معلولان را در چه میدانید؟
مهمترین آن انتخاب مدیرانی بوده که در سراسر کشور با اشتیاق و رغبت زیاد، بدون دریافت ریالی به این مجموعه خدمت کردهاند. خود این مساله برکتی است برای ورزش جانبازان و معلولان، ضمن آن که ما مربیانی داریم که شده یک سال نیز حقوق نگرفتهاند، اما کوچکترین اعتراضی نکردهاند تا همه چیز براساس اهداف تعیین شده به اجرا درآید. جمعیت هدف ما چه جانبازان و چه معلولان در سطح کشور مشخص است و آنها آنقدر بیتوقعاند که هر کسی که وارد عرصه خدمت میشود به آنان احساس دین میکند.
خوشبختانه همپا با موفقیتهای ورزش جانبازان و معلولان، رسانهها نیز به این ورزش توجه کردهاند و الان رسانه ملی مسابقات و فعالیتهای ما را در بهترین زمان پخش میکند. جوایز ما زمانی یک به صد بود، اما امروز این جوایز به صورت برابر است و جزو افتخارات ورزش کشور است که به آن میبالیم. در پارالمپیک لندن نتایجی برای ورزش کشور رقم خورد که باعث شد ما سرمان را بالا بگیریم.
و هدفگذاری شما برای آن که بتوانید این موفقیتها را تداوم بخشید، چیست؟
هدفگذاری ما بر حفظ موقعیت گذشته و ارتقای بیشتر است. یعنی به دنبال این هستیم که با توجه به رشتههای پرمدال و توجه به مباحثی چون تغذیه و مکملهای ورزشکاران، در کنار برنامههای فرهنگی، فنی و آموزشی ویژه، عنوان دهمی خود را در عرصه بازیهای پارالمپیک با مدالآوری بیشتر ارتقاء بخشیم.
به هر حال ما در فروردین علاوه بر مسابقات جهانی امارات، جام جهانی والیبال نشسته در لهستان (خرداد)، جام جهانی بسکتبال در تایلند(تیر)و بازیهای آسیایی اینچئون را اواخر مهر 93 در پیش داریم که با قریب به 200 ورزشکار جانباز و معلول در این بازیها حاضر خواهیم شد. در آخر باید تاکید کنم اعتماد مردم به ورزش جانبازان و معلولان بزرگترین سرمایه ما به حساب میآید و امیدوارم بتوانیم با کمک مجموعه همکارانم در فدراسیون و کمیته ملی پارالمپیک این امانت را به سرمنزل مقصود برسانیم.
ورزش همگانی و لزوم استفاده از ظرفیتهای قانونی
طی سالهای گذشته، در ورزش همگانی شعارهای زیادی داده شده، اما وقتی به مقام عمل میرسیم هنوز خلأهای زیادی برای پرداختن عامه مردم به ورزش وجود دارد و نتوانستهایم از ظرفیتهای قانونی موجود برای توسعه و تعمیق ورزش در بین آحاد جامعه استفاده کنیم. آمارها نیز حکایت از این دارد که با وجود تمام برنامههای به اجرا در آمده فقط 15 درصد مردم کشور در برنامههای ورزش همگانی سهیم هستند. آماری که به طور طبیعی چشمانداز روشنی را پیش روی برنامهریزان قرار نمیدهد و از همین روست که مسئولان ارشد نظام و از جمله رهبر معظم انقلاب در هر مناسبت و فرصتی که با جامعه ورزش دیدار داشتهاند، بر توجه به ورزش همگانی تاکید وافر نمودهاند. شاید اگر امروز به جای 15 درصد، 80 درصد مردم ایران به ورزش همگانی میپرداختند، از هزینههای حوزه سلامت و درمان تا حدود زیادی کاسته میشد و جامعهای با نشاط و سالم از هر حیث آماده خدمت به برنامههای توسعهای کشور در همه زمینهها بود.
اما برای توسعه ورزش همگانی و قرار دادن آن در سبد خانوار ایرانی چه راهی باید پیمود؛ فارغ از شعارها و آن هم به صورتی که هر کس در هر جا و مکانی بتواند با حرکت اولیه ورزشی و کششی، جسم و روح خود را صیقل تازهای بزند.
محمود خسروی وفا مدیری که برای دورهای کوتاه بهعنوان معاون ورزش همگانی از سوی صالحی امیری، سرپرست وقت وزارت ورزش و جوانان برگزیده شد تا با ورود خود به این حوزه امیدهای تازهای بیافریند، با رای نیاوردن این مدیر نزدیک به دولت، ترجیح داد به ورزش جانبازان و معلولان برگردد و وقت خود را همچون 35 سال گذشته روی توسعه ورزش در میان این قشر متمرکز کند. با این حال او وقتی در رابطه با راههای عملی توسعه ورزش همگانی قرار میگیرد چنین پاسخ میدهد: قدم اول در این راه استفاده از ظرفیتهای قانونی موجود است.
موادی از قانون که با وجود ابلاغ به دستگاههای مختلف به علت بیتوجهیهای صورت گرفته خاک میخورند. راه این مساله نیز این نیست که معاون مربوط در وزارتخانه بنشیند و از موضع بالا به قضیه نگاه کند. خود من در همان دوره کوتاهی که مسئولیت گرفتم به بسیاری از دستگاهها و وزارتخانهها سر زدم و با مسئولان مربوط دیدار کردم که برای آنها جای شگفتی داشت که بعد از این همه سال از سوی وزارت ورزش، معاون مربوط سراغ آنها رفته و بابت برنامههای ورزش همگانی میپرسد.
قدم بعد این است که وزارت ورزش باید متقاعد شود که ورزش همگانی هدف اصلی و نهایی تمام فعالیتهای ورزشی است. ما در حال حاضر از دو سه درصد ظرفیتهای ورزش همگانی استفاده میکنیم و از 90 درصد ظرفیتهای باقیمانده غافل هستیم. قدم سوم نیز استفاده از رسانهها و بویژه ظرفیت رسانه ملی است که از فدراسیونها، ادارات کل ورزش و جوانان استانها و دستگاههای مختلف بپرسند که برای توسعه ورزش همگانی چه کردهاند؟ پرسشی که اگر پاسخش را بگیریم، میتوان برای برونرفت از وضع موجود چارهای اساسی اندیشید.
حجتاله اکبرآبادی / گروه ورزش
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد