سیاست روز : هنوز اموال (ب.ز) مصادره نشده ؟!
نایب رییس کمیسیون اقتصادی مجلس: زنجانی به قوه قضائیه ضمانت داده که تا اوایل سال ۹۳ بدهی خود به وزارت نفت را خواهد پرداخت در غیر این صورت اموال وی مصادره می شود.
ما از این انشا نتیجه می گیریم که:
الف) اگر کسی آفتابه ای دزدید باید بیاورد و سرجایش بگذارد وگرنه با وی برخورد قانونی خواهد شد.
ب) (ب – ز) ک نمیر باهار می آد / کمبزه با خیار می آد
ج) هنوز اموال (ب – ز) مصادره نشده و از شیر مادر هم حلال تر است.
د) ما بیجا می کنیم که از این انشا نتیجه بگیریم.همان "عبرت" که بگیریم کفایت می کند.
احمد توکلی: حداد عادل گفته خداوند احمدینژاد را خلق کرد و بعد پشیمان شد.
این اظهارنظر یادآور کدام شعر شیرین فارسی است؟
الف) خداوندا ببخشا گر که بد کردم / اگر پای کسی را من لگد کردم
ب) دنیا نیرزد این که پریشان کنی دلی / ای کوفته قلقلی
ج) درست لحظه ای که تو باید بری / اسیر یه احساس مبهم شدیم
د) یادم باشه یادت باشه دروغ نگیم به همدیگه
مقامات دولت مالزی: ممکن است هواپیمای ما هیچوقت پیدا نشود.
در این جمله "هواپیما" یادآور کدام یک از گزینه های زیر است؟
الف) سه هزارمیلیارد تومان
ب) یارانه
ج) سبد کالا
د) هیچکدام
شرق: مردی که میخندید
پشت آمبولانس نشسته بودم و توی خیابانها میچرخیدم که دیدم ناغافل تالاپی یک ماشین زد به یک عابر، عابر پرید هوا، سهتا چرخ خورد، بعد افتاد زمین، 30متر غلت خورد، بعد افتاد تو جوب، 300متر قل خورد. گازش را گرفتم و رفتم بالا سر مصدوم و پیاده شدم و گفتم: خوبی؟
عابر، که یک روزنامه توی جیب کتش بود، تا پرسیدم خوبی، قاهقاه زد زیر خنده.
گفتم: «بچه این محلی؟» قارتقارت خندید.
گفتم: «شغلت چیه؟» هارهار خندید.
گفتم: «زن و زندگی داری؟» هرهر خندید.
ضربه جدی بود. گذاشتمش توی آمبولانس و یک آمپول وریدی تقدیمش کردم و راه افتادیم.
کمی بعد که حالش جا آمد گفت: «من دوساله بیکارم...» و خررررتخررررت خندید. بعد گفت: «یهسال هم حقوق طلب داشتم که بهم نمیدهند...» و قوررقورررر خندید. بعد گفت: «بیمه بیکاریام بهم ششماه بیشتر ندادند، چون کارفرما بیمهها را رد نکرده بود...» و هیشهیش خندید. بعد گفت: «دختری هم که رفته بودم خواستگاریش، زن پسرعموم شد که هم خودش انحراف داشت، هم چندتا دوست انحرافی داشت...» و هوووشهوووش خندید. بعد گفت: «دوماه پیش هم بهخاطر آلودگی هوا نصف فامیلمان منقرض شد...» و قووورتقووورت خندید.
بعد گفت: «دوتا از فامیلهامون هم سوار اتوبوس بودند که اتوبوس در راه قم آتیش گرفت و سوخت...» و قوووژقوووژ خندید. بعد گفت: «یکی از فامیلامون هم به دلیل ناتوانی در استقرار مستحکم خود لب پنجره هنگام آتشسوزی افتاد...» و قاااارقااار خندید.
بعد گفت: «بابام هم هرچی پول داشت سکه خریده بود که سکه ارزان شد و بابام سکته کرد...» و یاااهیاااه خندید. بعد گفت: «الان هم صابخونه جوابمان کرده و رفتیم زیر پل پارکوی کارتنخواب شدهایم...» و هوووشهوووش خندید. بعد گفت: «کرایه تاکسی هم 25درصد اضافه شده باید همهش پیاده برم، واسه همین کنار اتوبان ماشین میزنه به آدم...» و خاااشخاااش خندید... .
آیا داشت هذیان میگفت؟ ما نمیدانیم. بهش گفتم: «حالا با این حجم غم و ماتم، چرا میخندی؟»
دست کرد توی جیبش و روزنامه را درآورد و داد دست من و گفت از روش بخوان. خواندم: «یک روانشناس به خبرگزاری ایسنا گفته درد نشانهای برای ادامه زندگی است...»
عابر گفت: «اینهمه درد یعنی زندگی ادامه دارد... این آقازادهها و ازمابهتران که درد ندارند، زندگی نمیکنند که بیچارهها...» و باز خندید.
ادامهاش را خواندم: «این روانشناس افزود خنده موجب کاهش درد میشود.» عابر بیشتر خندید. اینقدر خندید که گریهاش درآمد.
گفتم: «چرا گریه میکنی؟»
گفت: «خط آخرش را بخوان.»
خط آخر را خواندم: «این روانشناس در پایان به ایسنا گفته است که خنده، طول عمر را افزایش میدهد... .»
عابر گفت: «مساله اینجاست که میخندی که کمتر دردت بگیره. یا یادت بره دردت گرفته و درد داری. اما بدبختی اینجاست که خنده دردترو کم میکنه، عمرترو زیاد. که یه دودوتاچهارتا کنی میبینی درواقع داره دردت کش میاد...» و زارزار گریست.
الان شما دارید میخندید یا گریه میکنید. آیا دردتان آمده؟ آیا خوشتان آمده؟ ما نمیدانیم.
کیهان : دندون (گفت و شنود)
گفت: یکی از فتنهگران فراری که به غرب پناهنده شده در وبلاگ شخصی خودش نوشته؛ برخلاف ادعای روزنامه کیهان، سران جنبش سبز(!) از آمریکا هیچ ترس و وحشتی ندارند!
گفتم: پس چرا در فتنه 88 مثل برده به خدمت مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس درآمده بودند؟
گفت: این فتنهگر فراری نوشته؛ در سابقه سران جنبش سبز(!) میتوان نمونههایی از پرخاش آنها نسبت به آمریکا را مشاهده کرد!
گفتم: ما که هیچ نمونهای از این پرخاشها در سابقه آنها ندیدهایم. بلکه هر وقت هم حرفی زدهاند که باعث عصبانیت آمریکا شده، بلافاصله حرفشان را پس گرفتهاند.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: سگی قند یارو را خورده بود. یارو با عصبانیت گفت چخه! ولی سگ شروع کرد به پارس کردن و یارو که حسابی جا خورده بود به سگ گفت؛ منظوری نداشتم، اصلا به خاطر قند نبود که چخ کردم!... دندونات خراب میشه!
تهران امروز: سال نو
میشود امسال بهتر سال نو
بهتر از هر سال دیگر، سال نو
میشود با لطفِ مسوولین امر
غصه و غم خاک برسر، سال نو !
یا پیامک می رسد از دوستان
یا که میآید نمابر سال نو !
نیست بعد از توپ و تانک و فشفشه
صحبت از شیر سماور، سال نو !
طبق تمهیدات مجلس بعد از این
میرود تا ماه آذر سال نو !
کارمند از فرط بی دردی فقط
کیف خواهد کرد با هر سال نو !
هفت گاو چاق دارد می خورد
هفت تایی گاو لاغر، سال نو
پس برای صرفه جویی جای مرغ
حال کن با تخم کفتر، سال نو!
این شکافِ بین ما و زندگی
میشود این بار کمتر،سال نو
چرخ پر باد تورم چارتاش،
میشود بدجور پنچر سال نو !
مینماید شهردار خوب ما
کوچهها را سنگ مرمر، سال نو !
با کمی تغییر در جنس بشر
میشود خواهر، برادر سال نو !
رشد خواهد کرد هر چیزی! به جز
طفلکی این دبّ اصغر، سال نو !
خاک بر فرق کسی که می زند
همچنان از پشت خنجر،سال نو
گرگ چندی در لباس میش رفت
میشود رو دستش آخر، سال نو
آنکه بالا بوده میآید به زیر
با زرنگی میرود در، سال نو !
از در و دیوار مهمان می رسید
میهمان؟ نه ! قوم بربر، سال قبل !
حکم این جانب وَ آن افراد لاتیک
مویز و چل قلندر، سال قبل !
نامسلمانی که می دیدم شدید
می شدم از بیخ کافر، سال قبل !
مثل دریا بود و ما را غرق کرد،
درخودش نرخ شناور سال قبل !
جای نان با بچه گفتم می خرم
من برایت باز مادر، سال قبل !
من پسر می خواستم، البته باز
همسرم زایید دختر ! سال قبل
گور بابایش ولی این بار شد
ظاهرا از ما مکّدر، سال قبل !
مثل ابراهیم اگر فرصت شود
می دوم دنبال هاجر،سال نو !
فکر تجدید فراشم، منتها
زن نمی گیرم مگر، در سال نو !
از کتاب خاطراتم میوه رفت
می رسد اما چغندر سال نو
بچه می خواهد لباس و پول نیست
باز شد صحرای محشر، سال نو !
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد