جلالی در پاسخ به اینکه چه نقشی در انتخاب بازیگران داشته می گوید: ما هیچ وقت فیلمنامه را براساس بازیگر خاصی نمی نویسیم. من فیلمنامه را براساس قابلیت کاراکترها و جایگاه شان در فیلمنامه می نویسم. اینکه یک بازیگر چقدر آن کاراکتر را خوب اجرا کند بحث دوم است. وقتی فیلمنامه نوشته شد با آقای سهیلی زاده برای انتخاب بازیگر همفکری داشتیم و با تعامل، این تیم شکل گرفت که خوشبختانه همه درخشان بودند.
حسین سهیلی زاده با یک ملودرام دیگر توانست بیننده های زیادی را پای شبکه سه بنشاند و آنها را درگیر سرنوشت باران کند. «آوای باران» با همه انتقادهایی که می توان به آن وارد کرد سریال موفقی است. در آستانه پایان پخش این سریال سراغ سعید جلالی یکی از نویسندگان آن رفته و درباره متن و حاشیه اش گفتگو کرده ایم.
قبل از شروع سریال با توجه به کارهای موفق تیم شما می شد حدس زد «آوای باران» پربیننده می شود. موقع نگارش پیش بینی می کردید نتیجه کار به مذاق مردم خوش بیاید؟
- همه کسانی که در تلویزیون فعالیت می کنند دوست دارند کارشان پربیننده باشد و این امری طبیعی است. با توجه به اینکه من، علیرضا کاظمی پور و حسین سهیلی زاده چند سریال چهل - پنجاه قسمتی کار کرده ایم شاید تجربه مان در این زمینه بیشتر باشد. ما از روز اول ایده ای که پیدا می کنیم را حسابی تجزیه و تحلیل می کنیم که آیا با ذائقه و فرهنگ مردم جور درمی آید یا نه؟ خیلی از سوژه ها هستند که به نظر جذاب می آیند اما ربطی به فرهنگ ما ندارند و مال نیستند. برای همین سراغ موضوعاتی می رویم که به فرهنگ و ذائقه مخاطب ایرانی بیاید. ایده اولیه «آوای باران» موضوع تکدی گری بود ولی بعد یک خط ملودرام امتحان پس داده در ادبیات را به آن اضافه کردیم؛ از بینوانیان و الیور توئیست الهام گرفتیم و سعی کردیم قصه ای جذاب و پرکشش برای مخاطب ایرانی تعریف کنیم.
البته الان این بخش پاشنه آشیل سریال شده و برخی منتظر بودند یک بینوایان و الیور توئیست تمام عیار ببینند.
- ما از ادبیات نمایشی الهام گرفته ایم؛ فقط هم الیور توئیست و بینوایان نیست. این کار از سیندرلا و کوزت هم الهام گرفته. ما نگفتیم رمان الیور توئیست را می سازیم. شاید به خاطر بچه های متکدی بعضی ها فکر کرده اند «آوای باران» الیور توئیست است. ما صرفا الهام گرفته ایم؛ قصه ما هیچ شباهتی به آن زمان ندارد. بدمن الیور توئیست، فاگین است که ما از شخصیت او الهام گرفته ایم و شده شکیب. حالا هم شکیب هیچ نزدیکی رفتاری و شخصیتی با فاگین ندارد.
شکیب ما چند بعدی و پیچیده است در حالی که فاگین یک بدمن کامل است. الهام با اقتباس اشتباه گرفته نشود. در اقتباس باید به خیلی از عناصر اثر وفادار بود. اگر قرار بود اقتباس کنیم در تیتراژ می نوشتیم اقتباسی از الیور توئیست، در حالی که شما هیچ شباهتی از لحاظ قصه نمی بینید.
سریال خیلی زود جا افتاد اما از جاهایی روند اتفاقات کند شد. اگر کسی چند قسمت آن را نمی دید چیزی از دست نمی داد. تعمدا به این سمت رفتید یا قصه کشش نداشت؟
- من جواب این سوال را در چند نکته عرض می کنم. اول اینکه سریال در زمان تولید نوشته می شد؛ برای اینکه کار به آنتن برسد تولید نیاز به تنفس داشت. بنابراین در بعضی قسمت ها یک مقدار از تایم سریال کمتر می شد و فیلمنامه در قسمت های بعدی خرد می شد تا کار به آنتن برسد. به همین خاطر تعلیق داستان ها بعضی وقت ها جابجا می شد. نکته دوم اینکه قصه پرکشش و جذاب یک جایی نیاز به تنفس دارد. اگر ما یک جاهایی شخصیت ها را باز نکنیم، به دغدغه کاراکترها نپردازیم، وارد لحظات عاطفی شان نشویم؛ سریال مشابه کارهای پلیسی می شود در حالی که قصه ما ملودرام است و اساس ملودرام لحظات دراماتیک است.
باید به این لحظات در سریال می رسیم. نکته دیگر اینکه اگر منصفانه نگاه کنیم سریال در چند قسمت اخیر خیلی پرکشش شده. دلیلی که بعضی بیننده ها نمی توانندن تحمل کنند فشاری است که قصه به مخاطب می آورد یعنی طاقت مخاطب به لحاظ دراماتیک طاق شده و دیگر نمی تواند دوری باران را تحمل کندو می گوید باران باید به پدرش برسد. ما قصه را تعمدا به نقطه اوج رسانده ایم تا بیننده برای آن لحظه آخر طاقتش را از دست بدهد و وقتی قرار است این دو به هم برسند جذابترین لحظه برای آنها باشد.
اگر باران به پدرش رسیده بود ما بعد از آنچه کار می توانستیم بکنیم؟ عملا قصه تمام می شد و داستان های دیگر اینقدر دغدغه مخاطبان نبود.
اعلام شده بود که پایان سریال براساس نظر مردم ساخته می شود. پایان سریال را تغییر دادید؟
- یکی از مزیت های سریال هایی که همزمان با پخش تولید می شوند این است که از نقطه نظرات مردم مطلع می شویم. تا جایی که می شود هم این نظرات را لحاظ می کنیم اما درباره تغییر پایان سریال یک مقدار اغراق شده. به این شکل نبوده که بخواهیم پایان سریال را کلا عوض کنیم. قصه از اول نوشته شده بودو ساختارش و پایان بندی آن کاملا مشخص بود. ما پایان را عوض نکردیم بلکه سعی کردیم یک جاهایی را به سلیقه مردم نزدیک کنیم. البته برخی انگ هایی درباره اشک انگیز بودن سریال می زنند ولی برای ما مهم این است که یاد بگیریم مخاطب پای تلویزیون خودمان بنشیند.
«آوای باران» با همه نقدهایی که به آن وارد است، بیننده دارد و مردم آن را دنبال می کنند. انگشت گذاشتن روی احساس مخاطب البته خطرناک هم هست و ممکن است نتیجه اصلا عکس شود. حواستان به این نکته بود؟
- من چند سالی است کار ملودرام می کنم. اگر قواعد این ژانر رعایت شود و از چارچوب خودش بیرون نزند، جواب می دهد. مردم ما مردمی لطیف و احساسی هستند؛ قصه هایی از جنس «آوای باران» جاهایی که روی عواطف انسانی دست می گذارد مورد توجه قرار می گیرد.
سریال متهم به فیلم هندی و فیلمفارسی بودن شده. خودتان وجه افتراق «آوای باران» با آثار اشک انگیز را در چه می بینید؟
- اشتراکات زیادی بین آدم های مشرق زمین از ایرانی و هندی و ترکی و ژاپنی و ... وجود دارد. داستان هایی که اساس آن عواطف است مورد توجه مشرق زمینی ها قرار می گیرد. در کشور ما اینجور داستان ها هوادار زیادی دارد منتهی عده ای هستند که فیلم و سریال های روز دنیا را زیاد می بینند و توقع دارند آثاری شبیه آنها ساخته شود. در صورتی که تجربه نشان داده اینجور سریال ها طرفدار زیادی ندارد. ما اول باید مخاطب شناسی کنیم و براساس فرهنگ و ذائقه آنها کار تولید کنیم. سوال من این است آیا تولیدات هند، کره یا همین ترکیه خیلی ضعیف است؟ اگر اینگونه است پس چرا کارهایشان اینقدر طرفدار دارد؟ چرا فیلم و سریال هایشان همه جای دنیا به فروش می رسد؟ سریال های ترکی از همه شبکه های عربی پخش می شود. تلویزیون آلمان فیلم های هندی پخش می کند. ما به جای اینکه تکلیف مان را روشن کنیم و ببینیم چه ذائقه ای داریم سریع به کارهای موفق انگ می زنیم.
ولی باید یک مرزی میان کارهای ضعیف و باسمه ای باشد.
- بله صددرصد. حرف من این است که اگر حتی به کارهای شاخص ادبی ایران و جهان هم با این چشم نگاه کنیم همه شان فیلم هندی هستند!
آنچه آن قصه ها را شاخص می کند نوع بیانشان است.
- ما در «آوای باران» اتفاقا سمت قصه های اشک آور نرفتیم، برای همین کاراکترها قوی هستند. کار زمانی هندی می شد که باران دختری ضعیف می بود و گداها اذیتش می کردند و به او سرکوفت می زدند؛ مثل کوزت. اتفاقا ما از این مسئله فرار کردیم که بیننده دلش برای باران کباب نشود! او را دختری خودساخته و قوی نشان دادیم؛ هیچ کس حتی نمی تواند به او چپ نگاه کند. کجای او شبیه فیلم هندی است؟! کاراکترهای ما کاملا شخصیت پردازی شده اند برای هر کدام زوایای مختلف رفتاری تعریف کرده ایم و همه شناسنامه دار هستند. بیننده در عین اینکه از شکیب متنفر است او را دوست دارد.
این فرآیند میان شما و علیرضا کاظمی پور چطور شکل گرفت؟ تقسیم کار میان شما در این سریال چطور بود؟
- از سریال «آخرین دعوت» همکاری ما شروع شد. عقاید و شخصیت ما خیلی به هم نزدیک است و این در کار کمک زیادی به ما می کند. نحوه نگارش ما هم مشخص است، طرح اولیه و کلی را با هم می نویسیم. در زمان نگارش ایشان قسمت به قسمت سیناپس می نویسند و من اجرا می کنم و دیالوگ می نویسم.
هم شما و هم مهران احمدی به خط قرمز تلویزیون اشاره کردید. حتی احمدی درباره کاراکتر شکیب گفته که او آدمی دائم الخمر است اما به خاطر حساسیت های تلویزیون نشده این بعد از شخصیت او درست نشان داده شود. چقدر این خطوط قرمز روی خروجی نهایی اثر گذاشته؟
- واقعا ما در «آوای باران» هیچ خط قرمزی نداشتیم، این را بدون تعارف می گویم. ما موقعی که فیلمنامه را می نوشتیم هیچ فشاری از طرف آقای زین العابدین و شبکه سه روی ما نبود. اتفاقا کاملا همسو بودند و همراهی کردند. خط قرمز خود ما پرداختن بیش از اندازه به برخی از شخصیت ها بود. واقعا زندگی «بچه های کار» فاجعه بار است. بخش اعظمی از زندگی آنها خط قرمز است و نمی شود آن را در تلویزیون نشان داد؛ زندگی شان خیلی تلخ و سیاه است و حتی نشان دادنش قبح ماجرا را می ریزد. سرنوشت شان به قدری تلخ است کهبیننده خودش پس می زند و نمی تواندببیند. ما بخش هایی که می شد نشان داد و اینکه چطور استثمار می شوند را وارد کار کردیم. درباره دائم الخمر بودن شکیب هم رفتارهای او را نشان دادیم.
هفت صبح
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم