بازیگر نقش «نادر» می گوید: آقای سهیلی زاده عادت دارند سه چهار قسمت آخر قصه‌شان را لو نمی‌دهند.
کد خبر: ۶۳۹۲۴۲
سام درخشانی: آخر «آوای باران» را به ما هم نمی‌گویند!

سام درخشانی با دو مجموعه پرمخاطب «پژمان» و «آوای باران» سال موفقی را پشت سرمی‌گذارد و با دست رد زدن به سینه یکی ـ دو پیشنهاد نوروزی نشان می‌دهد امروز پخته‌تر از قبل انتخاب می‌کند و مراقبت می‌کند تا جایگاه امروزش در نظر مخاطب تلویزیون متزلزل نشود. او که در کارنامه تلویزیونی‌اش ژانرهای مختلف از جمله پلیسی، کمدی، ملودرام‌های خانوادگی و... دیده می‌شود، امروز به سینما هم فکر می‌کند. درخشانی دوست ندارد بشنود فلانی فقط بازیگر تلویزیون است، پس به یک سینمایی ماندگار و بفروش فکر می‌کند و حاضر نیست به هر قیمتی تن به این تغییر مدیوم بدهد.

***

الان دیگر فهمیدید چه بلایی قرار است بر سر شخصیت‌ها بیاید؟
ـ باور کن نه، آقای سهیلی زاده عادت دارند 3ـ4 قسمت آخر قصه‌شان را لو نمی‌دهند. تا قسمت 36 را مطلع بودیم از 36 تا 40 را نمی‌گویند!
این تصمیم چقدر در کار تو به عنوان بازیگر مؤثر است؟
ـ (مکث می‌کند)
اینکه تو از انتهای قصه و پایان شخصیت در فینال داستان مطلع باشی، قطعاً می‌تواند در طراحی نقش مؤثر باشد؟
ـ ببین این تصمیم مثل این است که تو از ادامه زندگی‌ات مطلع نیستی و خودت را به تقدیر سپردی. ما هم شش ماه است که یک کاراکتر را طراحی کردیم و آن را زندگی می‌کنیم. این اواخر فیلمنامه که می‌رسد من دیگر داستان آن سمت قصه (قصه شکیب و...) را نمی‌خوانم، چون دلیلی ندارد از ماجرای آن طرف مطلع باشم. من فقط قصه خودم را می‌خوانم و مثل یک انسان که در زندگی واقعی‌اش از دقایقی بعد اطلاع ندارد، رفتار می‌کنم. وقتی تو از ادامه ماجرا مطلع هستی با پیش فرض بازی می‌کنی.
در واقع بازی می‌کنی تا از نقطه A‌به B در داستان برسی؟
ـ بله و به نظرم این خوب نیست. به نظرم بهتر است که کاراکتر تو ناآگاهانه پیش برود و سوار بر قصه در انتظار این باشی که چه اتفاقاتی در راه است. فکر می‌کنم این شیوه آسیبی به کار بازیگر نمی‌زند. ضمن اینکه حتماً مفید است که آقای سهیلی‌زاده این تکنیک را به کار می‌برد. در مورد شخص خودم هم باید بگویم اصولاً حافظه کوتاه مدتم بهتر از دراز مدت است. به همین دلیل سر صحنه و در زمان تمرین وقتی دوستان مشغول پیدا کردن جای دوربین هستند، من دیالوگ حفظ می‌کنم. جالب است بدانی اگر آن موقع 5 صفحه هم باشد حفظ می‌کنم. نکته اینجاست که در لحظه بازی دیالوگ‌ها برای من بکر است و اتوماتیک از دهانم خارج نمی‌شود. در واقع دیالوگ‌ها عین زندگی ادا می‌شود و ملکه ذهنم نیست.
یادم می‌آید سر سریال «پژمان» که مهمان یک فنجان چای بانی فیلم بودی، خبر از حضور در مجموعه «آوای باران» و ایفای یک نقش در دو سن متفاوت دادی...
ـ بله...

 

/Media/Image/1392/10/30/635258504826121746.jpg


نگران این بودی که نکند نادر با حضورت در سریال «پژمان» شباهتی داشته باشد.
ـ دقیقاً و این دغدغه مدام با من بود. نادر را در بخش اول قصه باید طوری بازی می‌کردم که نه تنها ذهن مخاطب را به سمت سریال «پژمان» که خیلی از پخش آن نگذشته بود نبرد، بلکه باید مراقب می بودم که نادر به زیور هم با خصوصیات شخصیتی‌اش نزدیک نشود. در پارت اول من سعی کردم توپ مدام در زمین زیور باشد.
دوست داشتی سیاهی‌های کاراکتر خاکستری نادر رو نشود؟
ـ دقیقاً، ببین مردم ما خیلی با کاراکتر منفی ارتباط برقرار نمی‌کنند. من هوشمندانه سعی کردم این مسئله را در طول کار رعایت کنم و در کل این قصه شما نادر را خاکستری می‌بینید نه سیاه...
«
نادر» در بخش اول قصه هرگز یک کاراکتر منفی نیست و مشخصا او تحت تأثیر «زیور» همسرش تغییر شخصیت می‌دهد و پس از 20 سال به نادری تبدیل می‌شود که ما امروز می‌بینیم؟

نادر هم تحت تأثیر «زیور» تغییر رفتار می‌دهد و هم اینکه من یک بلاهتی را برای او در نظر گرفته بودم که برخی رفتارهایش از سادگی او نشات بگیرد نه از آب زیرکاه بودنش.


ـ نادر هم تحت تأثیر «زیور» تغییر رفتار می‌دهد و هم اینکه من یک بلاهتی را برای او در نظر گرفته بودم که برخی رفتارهایش از سادگی او نشات بگیرد نه از آب زیرکاه بودنش. او یک پسر ساده شهرستانی بود که در طول ماجرا کم کم تغییراتی محسوس در او ایجاد می‌شود. من برای هیچ یک از رفتارهای نادر نقشه نکشیده بودم و همه چیز در لحظه اتفاق افتاد. به طور مثال نادر و زیور برنامه‌ای برای این نداشتند که وقتی دایی برمی‌گردد دخترشان را به جای باران جا بزنند. ضمن اینکه ما امروز فقط یک وجه از زندگی این خانواده را می‌بینیم. نکته اساسی در مورد خانواده نادر این است که آنها معتاد نیستند، داغون نیستند، کسی از آنها شکایتی ندارد، خوب زندگی می‌کنند و تنها معضل زندگی‌شان رفتاری است که با دایی‌شان انجام داده‌اند.
به نظرت کلاه‌برداری در این حد کافی نیست؟
ـ (می‌خندد) نادر و همسرش زیاده‌خواه هستند و همین مسئله باعث شد خیانت در امانت کنند. شاید خیلی‌ها در این موقعیت همین رفتار را انجام دهند. وقتی که تو می‌شنوی طرف حبس ابد است و دیگر برنمی‌گردد، خیالت راحت می‌شود که او برنمی‌گردد.
اما توطئه چیده شده درخصوص باران و پدرش مشخصا نمی‌تواند با بلاهت نادر همخوانی داشته باشد و می‌توان حس کرد که زیور نقش اصلی این ماجراست و نادر بیشتر یک مجری بوده است؟
ـ‌ به هر حال اینها آدم‌های مشکل داری بودند. ما در شناسنامه‌ای که برای این شخصیت‌ها در نظر گرفته بودیم، می‌دیدیم که زیور با مشکلات بسیار زیادی بزرگ شده است. او در یک زیرزمین نمور با پدرش زندگی می‌کرده و... این پیشینه بسیار کمک می‌کند که ما حس کنیم زیور تحت هر شرایط تلاش کند زندگی‌اش را تغییر دهد.
شاید اگر زیوری وجود نداشت، نادر این مسیر را نمی‌رفت؟
ـ موافق هستم. شاید اگر زیور نبود نادر «باران» را نگاه می‌داشت و آن خانه را ترک نمی‌کرد. هر چند که نمی‌توانست زندگی خوبی برای باران مهیا کند. من حدس می‌زنم که نادر حداقل در این 20 سال، 4 مرتبه می‌رفت دایی‌اش را می‌دید و حتی پولی به او می‌داد تا درزندان خیلی به او بد نگذرد، اما نادر تحت تأثیر زنش بسیار تغییر رفتار داده است. زیور و نادر به واسطه اینکه مطمئن هستند دیگر دایی برنمی‌گردد، تمام پل‌های پشت سرشان را خراب می‌کنند تا اینکه دایی برمی‌گردد و... شک نکنید اگر نادر و زیور دختر نداشتند، زیور خود را جای باران جا می‌زد! (می‌خندد) اگر دقت کرده باشی زیور و نادر خیلی فکورانه تصمیم نمی‌گیرند و معمولاً دم دستی و احمقانه عمل می کنند.
به نظرم فصل اول قصه می‌توانست بیش از این ادامه پیدا کند و ما پس از دست یافتن نادر و زیور به اموال طاها در شرایط جدید نیز آندو را ببینیم.
ـ بله، جا داشت.
در این شرایط وضع جدید نادر و زیور نیز بیش از این قابل باور بود؟
ـ قبول دارم، ولی فصل اول به لحاظ زمانی شرایط دشواری در بحث تهیه و تولید دارد. محدودیت‌های زیاد حفظ راکورد که واقعاً نگه داشتن آن در شرایط امروز بسیار مشکل است. خیلی از نقدهایی که به سریال «آوای باران» شد- که البته من با همه آنها موافق نیستم برمی‌گردد به همان 10 قسمت ابتدایی، چرا رنگ اینطور است؟ چرا لباس‌ها اینگونه است؟ چرا فقط بسنده کردید به شلوار پیله‌دار نادر؟ چرا فقط به لوازم خانه بسنده کردید و...
با این حال می‌شد نادر تازه به پول رسیده و زیوری که عقده رسیدن به یک جایگاه اینگونه به لحاظ اقتصادی را داشت را در همان 20 سال گذشته دید؟
ـ موافقم برای خود ما هم خیلی خوب بود. ضمن اینکه خیلی‌ها هم هستند که 10 قسمت ابتدایی و نادر 20 سال پیش را ندیدند و متوجه جنس تفاوت بازی من در این دو سن متفاوت نشدند.
اگر سام درخشانی از قصه نادر 20 سال پیش و بعد و مسیر قصه مطلع بود، قطع به یقین می‌توانست طراحی درستی برای رفتارها، شخصیت‌پردازی به لحاظ روانشناسی کاراکتر و... در مورد این شخصیت داشته باشد.
ـ ما یک استرکچر (چهارچوب) کلی از این قصه داشتیم و من تمام تلاشم را به خرج دادم که ریز به ریز و جز به جز این تفاوت رفتاری و خصوصیات مورد نیاز نادر را در دو سن مختلف در بازی‌ام داشته باشم. تا قسمت 36 از داستان مطلع بودم و تنها 4 قسمت را نمی‌دانستم که سیاست کارگردان بود و خودش باید راجع به آن پاسخگو باشد.
موافق هستی بازیگر شخصیت نادر از طراحی‌هایی که برای این شخصیت داشته بگوید؟
ـ من روی لحن و گویش نادر در دو سن مختلف خیلی کار کردم. سعی کردم بسیاری از اکت و رفتارهای نادر که در 20 سال پیش او دیده می‌شد در سن فعلی‌اش وجود نداشته باشد. بسیاری از تیک‌های رفتاری نادر مثل مدام بالا کشیدن شلوار را دیگر در او نمی‌بینید. نادر در سن فعلی‌اش شیک شده...
البته شلوار بالا کشیدن کماکان در رفتار نادر وجود دارد؟
ـ (می‌خندد) بله حالا شیک شده و از یک طرف شلوارش را بالا می‌کشد. به هر حال 20 سال گذشته و اینها 20 سال مرفه زندگی کردند، خارج رفتند و دیدند، معاشرت‌های خاص دارند و در کل شرایط اجتماعی‌شان تغییر کرده است. تلاش کردم این تفاوت در برخورد، لحن و بیان و... نادر محسوس باشد.
و البته تغییر سن.
ـ بله حتماً لحن نادر در این 20 سال تغییر کرده، پخته‌تر شده و با مراقبت بیشتری ادای دیالوگ می‌کند.
از گریم نادر برای سن جدید‌ش راضی هستی؟ سام درخشانی جلوی آئینه توانست این تغییر زمان و سن و سال را در صورت خودش ببیند که بتواند آن را در لحن و کلام و بازی‌اش، قابل باور ارائه کند؟
ـ حرفه‌ای نیست که من بخواهم راجع به گریم و خیلی چیزهای دیگر که ارتباطی با بازیگر ندارد صحبت کنم، اما باید بگویم با توجه به محدودیت‌های زمانی یک پروژه شرایط فرق می‌کند. یک وقت تو داری سریال «مختار» را می‌سازی، 6 سال وقت داری پس روزی 5 ساعت هم می‌توانی گریم شوی، ولی وقتی در این کار گریم ما از 20 دقیقه به 25 دقیقه می‌رسد دستیاران کارگردان با فک و فامیل می‌آیند سراغ تو که پس کجایی؟! آنها هم مقصر نیستند فرصت نیست، این محدودیت زمانی باعث می‌شود گاهی در هر بخش افت کیفی داشته باشیم، شوخی نیست ما روزی 10 ـ 12 دقیقه می‌گیریم، اگر 10 ـ 12 دقیقه ما در یک روز به 8 دقیقه برسد، پخش به ما می‌رسد. ضمن اینکه خیلی چیزها به حس خود بازیگر، قصه و ارتباط با کارگردان برمی‌گردد ولی به هر حال نمی‌توان تأثیر گریم، لباس، اکسسوار و... را نادیده گرفت. و قابل باور بودن گریم برای خود بازیگر و مخاطب را مدنظر نداشت.
همین الان که من جلوی تو نشستم، می‌بینی که موهای من سفید است. این موی سفید با ماژیک کار شده است که در تصویر بخشی از آن منتقل می‌شود و این شاید بتواند مورد نقد قرار بگیرد. شاید الان به من بخورد 47ـ 48 ساله باشم اما در تصویر شاید این زمان 5 سال کمتر شود و کار من را به عنوان بازیگر سخت‌تر کند، چرا که ممکن است باورپذیر نباشم، اما اجازه بده در مورد مسائلی که در حیطه وظایف من نیست صحبت نکنم. من بازیگرم و باید در بازی‌ام همه چیز قابل باور باشد و رفتارم منطقی جلوه کند.
در زمان پخش سریال با کارگردان راجع به بازخورد مخاطب از فاکتورهای مورد نیاز در قابل باور بودن نادر 47 ـ 48 ساله صحبت کردید؟
ـ بله بارها این اتفاق رخ داده است. به طور مثال نادر از حنجره‌اش حرف می‌زند و این باعث می‌شود نفس کم بیاورد، تو می‌بینی در دیالوگ‌های بلند او نمی‌تواند کاملاً جمله‌اش را به پایان برساند. اوایل آقای سهیلی‌زاده این را دوست نداشت و می‌گفت این نفس را درست کن! اما از زمانیکه کار پخش شد و این بازی مرا (به لحاظ ادای جملات) روی آنتن دید نظرش تغییر کرد. جالب اینکه الان من این مسئله را بیشتر استفاده می‌کنم و ایشان اخطاری به من نمی‌دهد معلوم است که کارم درست بوده است.
نکته دیگر در مورد نادر اینکه تو وزن خودت را هم پایین‌آوردی، در حالیکه در سن بالاتر، شرایط بهتر زندگی و تغییر وضعیت اقتصادی نادر می‌توانست درشت‌تر از 20 سال پیش خودش به نظر برسد؟
ـ (می‌خندد) من آن زمان تازه از سریال «پژمان» درآمده بودم و چاق بودم با خودم گفتم خب الان که فرصت نیست لاغر کنم و نادر لاغرتر نشان بدهد. حداقل دور اول سریال را چاق باشم، از این چاق‌های آویزان، با آن طرز لباس پوشیدن و پیله‌های شلوار، در پارت دوم که نمی‌توانستم بیش از این چاق شوم، پدرم در می‌آمد! با خودم گفتم بهتر است حالا نادر را لاغرتر ببینم. او الان مرفه است و احتمالاً به بهترین باشگاه ورزشی تهران می‌رود.
خیلی سخت نبود در یک سریال بیش از 40 قسمتی با این همه زمان و گاهی تکرار سکانس‌های غیرموثر، این توضیح تو را هم ببینیم، باشگاه ورزشی و...
ـ قبول کن خیلی چیزها دیگر دست من نیست. ضمن اینکه وقتی تعداد کاراکترهای یک قصه زیاد است، شرایط طوری نیست که ما بتوانیم همه موارد را در مورد یک شخصیت مدنظر قرار دهیم. این یک سریال است با کلی آدم و قصه‌هایشان، یک زمان تو یک فیلم سینمایی کار می‌کنی که 80 سکانس دارد 60 سکانس آن مربوط به یک کاراکتر است. در آن شرایط اوضاع فرق می‌کند.
ارتباط و کنش و واکنش‌های دو شخصیت نادر و زیور از پارت اول تا 20 سال بعد یکی از نقاط عطف سریال است. به نظرم یکی از فاکتورهایی که به قابل باور شدن بازی سام درخشانی کمک کرده و باعث شده ما بتوانیم او را با این هیبت در مقام پدر سیاوش خیرابی (البته خیلی سخت) بپذیریم درآمدن روابط درست تو در بازی با الهام چرخنده است. از این همکاری مشترکتان جلوی دوربین سهیلی‌زاده بگو؟

من همان ابتدا که فیلمنامه را خواندم حس کردم نقش زیور خیلی سخت است، آن اوایل نگران بودم که چه کسی قرار است این نقش را بازی کند. به هر حال ارتباط این دو نقش آنقدر زیاد بود که من نیاز می‌دیدم یک بازیگر توانا ایفاگر آن باشد.


ـ من همان ابتدا که فیلمنامه را خواندم حس کردم نقش زیور خیلی سخت است، آن اوایل نگران بودم که چه کسی قرار است این نقش را بازی کند. به هر حال ارتباط این دو نقش آنقدر زیاد بود که من نیاز می‌دیدم یک بازیگر توانا ایفاگر آن باشد. خانم چرخنده قرارداد را بستند و ما رفتیم در دورخوانی، همان زمان من فهمیدم که ایشان با تمام توان و انگیزه آمده‌اند تا انرژی بگذارند. یک جور که گویا برای نشان دادن توانایی و استعدادشان به این نقش نیاز دارند. و این خیلی مهم است. تو بهتر از من می‌دانی که امروز اکثر بازیگران ما اشباع هستند. طرف سر این سریال است، قرارداد سه کار بعدی‌اش را هم بسته و اصلاً برایش اهمیت ندارد که دیگران چه می‌گویند. خانم چرخنده واقعاً به نقش زیور فکر کرده بود با انرژی می‌آمد و من هم که علاقه‌مند به تعامل با بازیگر مقابل برای ایجاد یک حس خوب و قابل باور در صحنه. خانم چرخنده  بازیگر بسیار حرفه‌ای است. ایده‌های خوبی داشت به نظرات بازیگر مقابلشان هم اهمیت می‌دهد  فکر می‌کنم همانطور که تو اشاره کردی حضور قابل باوری را از نادر و زیور در مقابل یکدیگر به نمایش گذاشتیم. در فصل اول ما نادر را تحت تأثیر زنش می‌دیدیم و در فصل دوم ماجرا تغییر کرد. او دیگر زن ذلیل نبود و حرف اول و آخر را می‌زد. این را با هدایت خوب آقای سهیلی‌زاده در اجرا با تعامل درآوردیم. اصولاً تا به امروز با هر بازیگری کار کردم، سعی داشتم پارتنر خوبی باشم. اگر یادت باشد سر سریال «پژمان» با پژمان جمشیدی یا سر سریال آقای بذرافشان (نابرده رنج) با کامبیز دیرباز نیز در این مورد صحبت کردیم. اصولاً به خوب بودن کل کار و گروهی بودن موفقیت در این حرفه اعتقاد دارم. به دنبال نمایش خودم نیستم. مطمئن هستم اگر کل کار خوب باشد من هم خوب دیده می‌شوم.
اصولاً کارگردان‌های مختلف در پروژه‌شان شیوه‌های متفاوتی را در هدایت تیم بازیگری و حتی مدیریت قصه‌گویی دارند، با حسین سهیلی‌زاده کار چگونه بود؟
ـ تو من را می‌شناسی، اهل تملق نیستم. واقعاً کار با حسین سهیلی‌زاده دوست داشتنی است. به هر حال تکلیف کار ما معلوم است و آقای سهیلی زاده هم کمتر با یک بازیگر دو ـ سه کار پشت سر هم انجام می دهد. پس اغراق نمی‌کنم سهیلی زاده آدمی است که تکلیفش با خودش روشن است. این خیلی به خودش و همه کمک می‌کند. او می‌داند چه می‌خواهد و اصلاً به دنبال شو دادن و نمایش خودش نیست. برای سهیلی‌زاده قصه مهم است. او بسیار باهوش است و مذاق تماشاگر ایرانی را خوب می‌شناسد. دقیقاً می‌داند چه کند تا تماشاگر درگیر کارش شود. حواشی را کم می‌کند و به اصل ماجرا می‌پردازد. از آن کارگردان‌هایی است که وقتی کارش می‌رود برای پخش، شاید یکی ـ دو اصلاحیه در حد دیالوگ‌ داشته باشد. خودش سر صحنه مراقب همه چیز هست، چهارچوب و مدیوم تلویزیون و مخاطبش را خوب می‌شناسد و مدام می‌گوید من به دنبال قصه هستم. این کار برای من تجربه خوبی بود. من در این 5 ماه کوچکترین تنشی ندیدم. هر روز خوشحال هستم که سر کار می‌روم.

اهل تملق نیستم. واقعاً کار با حسین سهیلی‌زاده دوست داشتنی است. به هر حال تکلیف کار ما معلوم است و آقای سهیلی زاده هم کمتر با یک بازیگر دو ـ سه کار پشت سر هم انجام می دهد.


با بچه‌های این پروژه به من خوش می‌گذرد و واقعاً مهم است که در شرایط سخت کار (5 ماه هر روز 6 صبح بیدار شدن و روزی 12 ساعت کار) تو با گروهی کار کنی که هر روز دلت تنگ شود و از دیدن همکارانت انرژی بگیری. فضای این سریال بسیار دوستانه است. بچه‌های گروه همه همراه هستند و من امروز از همکاری با آقای سهیلی‌زاده بسیار خرسند هستم. واقعاً خسته شدم. جا دارد از آقای افسری هم به عنوان مدیر تصویربرداری سریال یادی کنیم که واقعاً در کارش متبحر است و انرژی می‌گذارد. البته همه دوستان سر این کار پرانرژی بودند از نفر اول تا من سام درخشانی.
برنامه بعدی‌ات چه خواهد بود؟
ـ یک سریال نوروزی پیشنهاد شد که واقعاً راه نداشت بخواهم برای عید هم بازی کنم و دوباره روی آنتن باشم.
مهران رجبی می‌شدی.
ـ (می‌خندد) آقای رجبی بازیگر بامزه‌ای هستند و مردم دوستشان دارند، اما من... ضمن اینکه در نوروز نمی‌توان با «پایتخت3»  خیلی رقابت کرد.
با این شرایط انتخاب بعدی‌ات با چه فاکتورهایی همراه خواهد بود؟
ـ بعد از «پژمان» و «آوای باران» باید کاری انجام بدهم که باخت در کارش نباشد. ما بازیگران را برای خودشان که دوست نداریم، برای کارهایی که انجام می‌دهند دوست داریم. دوست دارم به جایی برسم که وقتی تیزر کار من در تلویزیون پخش می‌شود، مخاطب بگوید این کار خوب است، چون درخشانی در کار بد بازی نمی‌کند. این نقطه تعالی من است، اعتماد مردم به انتخاب خودم را می‌خواهم.
مجددا به سینما فکر می‌کنی؟
ـ بله، اخیراً دو کار سینمایی هم پیشنهاد شده که یکی را خودم دوست داشتم بروم، اما بچه‌های برنامه‌ریز نتوانستند هماهنگ کنند. امروز خیلی انرژی ندارم اما به کار خوب چه سینما و چه تلویزیون نه نخواهم گفت. البته تن به هر کاری نخواهم داد. دوست دارم سینما را هم مثل تلویزیون با یک کار موفق دوباره کلید بزنم و پس از 4 ـ 5 سال با یک کار خوب و قوی و ماندگار به سینما برگردم. دوست ندارم بگویند این بازیگر تلویزیون است و نمی‌تواند در سینما حرفی برای گفتن داشته باشد.
خبر دارم که قرار است با یک فیلم سینمایی، با یک تیم آشنا که اخیراً تجربه موفقی را نیز با هم پشت سر گذاشته‌اید، دوباره به سینما برگردی؟
ـ (می‌خندد) نمی‌دانم از کجا خبر داری، امیدوارم خبر نداشته باشی، ولی اجازه بده تا قطعی شدن کار صحبتی نکنم، اما به سینما و یک فیلم پرفروش و موفق فکر می‌کنم. دوست ندارم بگویند فلانی فقط بازیگر تلویزیون است و در سینما گیشه ندارد.
حرف آخر...
ـاز تمام بروبچه‌های «آوای باران» تشکر می‌کنم و به دوستانم خسته نباشید می‌گویم. از آقای هاشمی اصل هم که شرایط  خوبی را برای تولید این مجموعه تلویزیونی مهیا کردند کمال تشکر را دارم. امیدوارم شرایط طوری رقم بخورد که بتوانم مجدداً در خدمت این عزیزان باشم.

بانی فیلم آنلاین

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها