رزمی که رهبری آن را «دیدنی» توصیف کردند

وقتی در یک روز 300 تابوت تشییع شد

نبرد یگان جنگاوران

نیروهای بعثی مستقر در هدف پنجم نیز پس از مدتی مقاومت زیرپوش‌های سفید خود را به نشانه تسلیم درآوردند. تکاوران غیور بدون فوت وقت، در هدف پنجم مستقر شدند و ما هم بدون معطلی آتش خود را بر روی هدف ششم منتقل کردیم.
کد خبر: ۶۲۶۵۰۰
نبرد یگان جنگاوران

حدود ساعت چهار صبح بود که ماموریت یافتیم از پادگان مهاباد به سوی منطقه عملیاتی حاج عمران حرکت کنیم. فرمانداری منطقه، چندین خودرو شخصی برای جابه‌جایی نیروها در اختیار واحدهای ما قرار داد. با این حال به خاطر تجهیزات زیادی که همراه داشتیم نقل و انتقال ما بیشتر از حد معمول به طول انجامید.

سرانجام با تلاش بی‌وقفه‌ رزمندگان به پیرانشهر رسیدیم. پشت پادگان پیرانشهر روستایی بود به نام «بن دره» که بنه و وسایل خود را در آن جا پیاده کردیم و منتظر ماندیم تا هوا کاملا تاریک شود.

با تاریک شدن هوا به همراه چند نفر از دوستان برای شناسایی منطقه حاج عمران به راه افتادیم. رزمندگان گردان 162 همچنان مقاومت می‌کردند و جلوی پیشروی دشمن را سد کرده بودند. چند نفر از آن‌ها اطلاعات لازم را درباره محور درگیری در اختیار ما گذاشتند.

پس از شناسایی منطقه و محاسبه زمان تقریبی عملیات و محورهای اجرایی عملیات به محل تجمع یگان بازگشتیم و نیروها را شبانه به سوی منطقه عملیاتی حرکت دادیم.

به محض این که دوباره به منطقه رسیدیم با سربازان گردان 162 به صورت ادغامی در «یال کدو» مستقر شدیم تا شب بعد عملیات را از همان جا آغاز کنیم.

بنا به دستور فرمانده، رأس ساعت مقرر به سوی ارتفاع 2519 حرکت کردیم. با روشن شدن هوا درگیری آغاز شد. نیروهای بعثی در فرصتی که داشتند موقعیت خود را تثبیت کردند و سرسختانه مقاومت می‌کردند. به همین دلیل گروهان خط‌شکن ما برای تصرف آن ارتفاع، تلفاتی سنگین را متحمل شد.

گروهان یکم پس از حدود یک ساعت درگیری شدید از منطقه‌ای صعب‌العبور گذشت و به گروهان سوم ملحق شد ولی درست در همان لحظه که فرمانده گروهان یکم به وسیله بی‌سیم اعلام کرد: ما به تپه‌ی موردنظر رسیده‌ایم و آماده حرکت به سمت جلو هستیم. برای چند لحظه، سکوت در بی‌سیم حاکم شد. بعد متوجه شدیم که در همان لحظه فرمانده گروهان سوم و معاونش که برای هماهنگی با فرمانده گروهان یکم به سمت او در حرکت بودند، بر اثر انفجار گلوله خمپاره به شهادت رسیده‌اند.

از آنجایی که نیروهای عراقی در ارتفاع حساس «2519» دارای استحکامات نفوذناپذیری بودند، عملیات آن روز موفقیتی به همراه نداشت.

سرهنگ آذرفر فرمانده جدید لشکر 64 به رزمندگان این لشکر قول داد، در آینده‌ای نزدیک عملیاتی گسترده را برای تصرف این ارتفاع طراحی کند.

سرهنگ آذرفر مسئولیت حفاظت  از مهمترین ارتفاع منطقه، یعنی ارتفاع کدو را به گردان سوار زرهی واگذار کرد و گردان 115 را از خط، آزاد کرد و آن را برای آموزش و سازماندهی به عقب منتقل کرد. پس از ورود گردان 162 به منطقه، گردان 103 نیز که به عنوان احتیاط لشکر بود تحت آموزش قرار گرفت، سپس دسته‌های شناسایی سه گردان «167، 103 و 115» را از واحدهایشان جدا کرد و آنها را در یگانی مستقل به نام یگان جنگاوران سازماندهی کرد و در روستایی به نام تمرچین در حاج عمران تحت آموزش‌های ویژه قرار داد.

شرایط جوی حاکم بر منطقه اجازه نمی‌داد که در فصل زمستان هیچ نیرویی در منطقه بماند لذا با بارش اولین برف، نیروهای ما که در ارتفاعات سیاه کوه مستقر بودند به سمت شهر اشنویه عقب‌نشینی کردند و بعد از مدتی به نیروهای ما پیوستند.

بارش برف در منطقه حاج عمران به اندازه‌ای بود که ارتباط سنگرها تنها با ایجاد تونل در میان برف‌ها امکان‌پذیر می‌شد و یگان ما تنها واحد مستقر در خط بود و یگان‌های عمل‌کننده و تکاور می‌بایست برای اجرای عملیات از میان واحد ما می‌گذشتند.

علاوه بر استقرار خمپاره‌انداز، واحدهای توپخانه و کاتیوشا نیز در محل‌های خود مستقر شدند و ثبت تیرهایشان را انجام دادند. برف و کولاک روز به روز بیشتر می شد.

فرمانده لشگر، تیمسار آذرفر، فرمانده واحدهای شرکت‌کننده در عملیات را احضار کرد و در مورد چگونگی عملیات به آنها توضیحاتی داد و گفت: اکنون دو اصل از اصول اساسی جنگ را رعایت کرده‌ایم.

یکی اصل صرفه‌جویی در قوا و دیگری اصل تمرکز قوا و اصل سوم که مهمتر از دو اصل دیگر است، غافلگیری دشمن است. شرایط جوی هم به سود ما است و باد به سمت نیروهای بعثی می‌وزد و برف و کولاکی که به طرف آنها می‌رود دیدشان را محدود می‌کند. طبق گفته‌های فرمانده لشگر، عملیات می‌بایست در کولاک شدید انجام می‌گرفت.

همه چیز برای اجرای عملیات آماده بود. حتی پست‌های امداد و ایستگاه‌های انتقال مجروحین، باندهای هلی‌کوپتر و نقاط جمع‌آوری اسرا و دیگر موارد ضروری برای انجام یک عملیات موفق پیش‌بینی شد.

سرانجام در اسفند ماه سال 65 نیروهای ما برای تصرف ارتفاع 2519 وارد عمل شدند. تقریبا اوایل شب بود که به یگان جنگاوران دستور حرکت داده شد. آنان از روستای تمرچین به سمت یال کدو به راه افتادند، تا در اوایل ارتفاع 2519 به رزمندگان دیگر ملحق شوند.

آنان باید در حدود سی کیلومتر پیاده‌روی می‌کردند. مسیر حرکت پوشیده از یخ بود و پیاده روی در برف دشوار. نزدیک صبح فرمانده یگان جنگاوران با بی‌سیم اعلام کرد که خودروها در برف گیر کرده‌اند. فرمانده لشکر دستور داد تا خودروهای تمام یگان‌ها برای ترابری یگان جنگاوران به منطقه اعزام شوند. چند دستگاه بلدوزر هم جاده را برای عبور خودروها پاکسازی می‌کردند.

با تلاش زیاد، سربازان سلحشور یگان جنگاوران تا نزدیک غروب به خطوط پدافندی تپه اول رسیدند. آن شب نیروهای یگان جنگاوران به صورت ادغامی با نیروهای مستقر در خطوط پدافندی در سنگرها به استراحت پرداختند. همان شب گردان‌های 103 و 115 نیز راهی منطقه عملیاتی شدند. در ضمن دیدگاهی هم برای فرمانده لشکر ترتیب داده شد تا از آنجا نیروهای خودی و دشمن را کنترل کند.

سرانجام زمان عملیات، فرا رسید، اما به دلیل این که دشمن متوجه عملیات ما شده بود به حال آماده‌باش درآمد. به همین دلیل، عملیات ما متوقف شد.

نیروهای بعثی پس از دو روز انتظار از حالت آماده‌باش خارج شدند و به خیال این که عملیاتی از سوی ما انجام نخواهد گرفت با آرامش خاطر به سنگرهای خود پناه بردند و به استراحت مشغول شدند.

فرمانده لشکر نیز با آگاهی از این مسئله، بلافاصله به یگان جنگاوران دستور حرکت داد. یگان جنگاوران از تپه اول به سمت هدف دوم به راه افتاد و پس از رسیدن به نزدیکی سنگرهای دشمن با ما تماس گرفت و اعلام کرد که نگهبان‌ها و گشتی‌های دشمن بیدار هستند و اگر کمی جلوتر برویم ما را خواهند دید. آن شب هم به علت هوشیاری نگهبان‌های بعثی عملیات انجام نشد.

شب بعد هوا سردتر شد و برف و کولاک شدت بیشتری یافت، طوری که به زحمت می‌توانستیم، فاصله دو متری خود را ببینیم. بلافاصله دستور حرکت صادر شد  و یگان جنگاوران دوباره به سمت مواضع دشمن حرکت کرد و پس از به هلاکت رساندن نگهبان‌های بعثی که از سرما به سنگرهای خود پناه برده بودند وارد کانال‌های دشمن شد و هدف دوم را بدون درگیری، تصرف کرد؛ در همان لحظات آغاز عملیات بیش از پنجاه نفر از مزدوران بعثی به اسارت درآمدند و به سرعت به پشت خط منتقل شدند.

رزمندگان بلافاصله پس از تصرف هدف دوم به سمت هدف سوم حرکت کردند. هدف سوم نیز در مدتی کوتاه به وسیله آنان تصرف شد. نیروهای بعثی کاملا غافلگیر شده بودند. هدف‌های چهار، پنج و شش زیر آتش سنگین و پرحجم سلاح‌های ما قرار داشت. طولی نکشید که هدف چهارم نیز کاملا به تصرف آنان درآمد.

نیروهای بعثی مستقر در هدف پنجم نیز پس از مدتی مقاومت زیرپوش‌های سفید خود را به نشانه تسلیم درآوردند. تکاوران غیور بدون فوت وقت، در هدف پنجم مستقر شدند و ما هم بدون معطلی آتش خود را بر روی هدف ششم منتقل کردیم.

مزدوران بعثی، سرسختانه مقاومت می‌کردند و جلوی پیشروی یگان جنگاوران را گرفته بودند در همین زمان گردان 103 وارد عمل شد. رزمندگان یگان جنگاوران پس از دو شبانه‌روز درگیری کاملا خسته شده بودند لذا تصرف هدف ششم به گردان 103 محول شد.

فرماندهی این گردان را سرگرد غفاری برعهده داشت. همه نیروهایی که از هدف‌های قبلی عقب‌نشینی کرده بودند، در هدف ششم جمع شده بودند. علاوه بر این نیروهای کمکی نیز هر لحظه به آنها می‌پیوستند.

با همه این احوال سرگرد غفاری دستور حرکت داد، ولی در همان لحظات اول، حرکت آنها متوقف شد. سرگرد غفاری نیز بلافاصله با فرمانده لشکر تماس گرفت و اوضاع را برای او تشریح نمود و اعلام کرد، پیشروی غیرممکن است. مکالمه آنها را از پشت بی‌سیم می‌شنیدیم و از این موضوع سخت ناراحت بودیم.

فرمانده لشکر ادامه داد که جناب سرگرد درس‌هایی را که در دوره تکاوری آموخته‌ای باید اکنون اجرا کنی وگرنه قبولت ندارم. فرمانده گردان نیز با صدای گرفته‌ای جواب داد، استاد به شما قول می‌دهم که هدف ششم را تصرف کنم.

لحظات به سختی سپری می‌شد ولی گردان 103 در پناه آتش توپخانه دوباره حرکت خود را آغاز کرد، سربازان گردان مصمم و استوار پیش می‌رفتند. مواضع دشمن را هاله‌ای از دود و آتش فرا گرفته بود. رزمندگان همچنان به پیشروی خود ادامه می‌دادند و چون سیلی خروشان پیش می‌رفتند، به طوری که هیچ نیرویی قدرت ایستادگی در برابر آنان را نداشت.

نیروهای بعثی به تدریج دست از مقاومت کشیدند و شروع به عقب‌نشینی کردند. تعداد زیادی از مزدوران در حین فرار به هلاکت رسیدند و گروهی نیز خود را تسلیم رزمندگان ما کردند و به این ترتیب با رشادت‌ها و دلاوری‌های بی‌باکانه رزمندگان غیور، مجموعه ارتفاعات 2519 با کمترین تلفات به تصرف سربازان نیرومند اسلام در آمد.

راوی:سرگرد زینال ماکویی (فارس)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها