خراسان:برای بعد از رفع تحریم ها چه کردهایم!
«برای بعد از رفع تحریم ها چه کرده ایم!»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکتر علی ماروسی است که در آن میخوانید؛در عرصه مدیریت حوزه های اقتصادی- اجتماعی، برنامه ریزی و مدیریت مسائل بعد از حل یک بحران که در تعریف نهادهای بین المللی مانند برنامه توسعه سازمان ملل (Post-Conflict Needs Assessments) نامیده می شود از جمله ضروری ترین اقداماتی است که مدیران یک کشور باید برای بهره برداری از شرایط جدید در عرصه اقتصادی- اجتماعی به انجام رسانند . فرو نشاندن بحرانهای سیاسی و اقتصادی، همیشه به عنوان گام ابتدایی نامیده می شود ولی آنچه که مهم است داشتن برنامه های مدون برای مراحل بعد از آن است. در حقیقت برداشتن گام نخست بدون در نظر داشتن مراحل بعدی ، بی ثمر خواهد بود، زیرا از بعد حقوقی و جامعه شناسی فرو کش کردن یک بحران و آغاز یک روند جدید به مانند برداشتن یک مانع از مسیر یک رودخانه خروشان است، که اگر برنامه ریزی دقیقی برای مناطق پایین دستی نشود، خسارات ناشی از برداشتن مانع، بسیار سهمگین و در مواردی غیر قابل جبران خواهد بود. نگاهی به تجربه بعضی از کشورها مانند کشور آرژانتین خصوصا بعد از سال 1998مبین این واقعیت است که در مواقعی که آنها نتوانسته اند چارچوب حقوقی و تجاری هجوم سرمایه هایی که توسط شرکتهای خارجی به بازارهای آنها سرازیر شده را مدیریت کنند، با معضلات بسیار زیاد حقوقی ، اقتصادی و اجتماعی مواجه شده اند به نحوی که هم اکنون آنها با تقاضاهای دهها میلیارد دلار خسارت از ناحیه شرکتهای آمریکایی و اروپایی مواجه شده اند!
اکنون نیز در نتیجه توافقات کلی بین ایران و 1+5، و همچنین برداشتن گامهایی در جهت رفع تدریجی تحریم ها، یک نوع نشاط و امیدواری در جامعه خصوصا در حوزه های اقتصادی ایجاد شده است. طبیعی است که این موضوع مورد توجه رسانه ها و صاحب نظران سیاسی و اجتماعی کشور نیز واقع شده است به نحوی که هنوز محتوای بسیاری از مطالب و تحلیلهای رسانه ها و تریبون های عمومی در خصوص آثار توافق ژنو بر اقتصاد و زندگی روزمره افراد جامعه می باشد. ولی آنچه که باعث ایجاد نگرانی هایی می شود، مسئله بعضی از اقدامات عملیاتی و تعهد آور برخی از مدیران ارشد اقتصادی و سیاسی کشور در خصوص این موضوعات است، به نحوی که از اظهار نظرها و اقدامات بعضی از دست اندرکاران اقتصادی کشور چنین استنباط می شود که اکنون دیگر بحران تحریمها کاملا رفع شده لذا یک رقابت جدی میان شرکتهای بزرگ فنی و اقتصادی از جمله شرکتهای فعال در زمینه نفت و گاز و پتروشیمی و خودروسازی برای شروع مجدد فعالیتهای اقتصادی خویش در ایران وجود دارد. اما واقعیت چیست؟
در اینکه شرکتهای فراملی اشتیاق بسیاری دارند که از فرصت ایجاد شده که در ادبیات حقوقی- اقتصادی به آن موقعیت بعد از تحریمها( Post-Sanctions) گفته می شود بهترین بهره برداری را نمایند هیچ تردیدی نیست. ولی این اشتیاق باید در بستر واقعیات مورد بررسی قرار گیرد. دست اندرکاران اقتصاد کشور باید توجه داشته باشند که رقابت میان شرکتهای فراملی آمریکایی- اروپایی برای ورود به بازار داخلی کشورها خصوصا صنایع بالادستی مانند نفت و گاز و خودرو، اگر چه جزئی از ماهیت بازار است ولی در بسیاری از موارد ظاهری است! زیرا با توجه به ترکیب سهامداران بسیاری از این شرکتها و همچنین در نظر داشتن سیاستهای ناشی از مقررات حاکم بر بازار سرمایه و کالای دو طرف اقیانوس (Transatlantic Trade and Investment Partnership (TTIP) تقسیم بازار ها بین شرکتهای بزرگ فراملی جزئی از مرامنامه تجاری آنها است. علاوه بر این مسئله، با توجه به سوابق پرونده های بسیار زیادی که در زمینه سرمایه گذاری خارجی و یا فعالیت شرکتهای خارجی در ایران ، نزد محاکم بین المللی مطرح است مسئولین اقتصادی کشور باید قبل از هر گونه مذاکره و یا انعقاد قرارداد در خصوص موضوعات مهم به یک نکته یقینی رسیده باشند. از جمله اینکه بر فرض آمادگی شرکتهای عظیم نفتی و یا خودروسازی برای فعالیت در عرصه اقتصادی کشورآیا بسترهای حقوقی و اقتصادی این نوع همکاریها نیز آماده شده است؟ آیا مطالعات کارشناسی در خصوص مبانی نقض تعهدات قراردادی و خروج از عرصه اقتصادی کشور توسط بسیاری از شرکتهایی که اکنون مشتاق بازگشت می باشند به انجام رسیده یا خیر؟ دلیل عدم اجرای تعهدات قراردادهای قبلی در زمینه تامین قطعات صنایع خودرو سازی، دریایی و خدمات پزشکی و یا عدم پرداخت میلیاردها دلار از سرمایه کشور توسط آنها در زمانی که کشور نیاز شدیدی به آن داشت چه بود؟ آیا دلیل آن فقط وضع تحریم ها بود و یا اینکه متون قراردادهای قبلی به نحوی بود که این امکان را برای آنها فراهم کرده بود که بتوانند در مواقعی با استناد به وضع تحریم و یا محدودیتهای بانکی و بیمه ای، اجرای تعهدات خویش را معلق نمایند؟ آیا یک ارزیابی دقیق از میزان خسارات ناشی از نقض قراردادهای قبلی به عمل آمده است؟ آیا تعریفی در خصوص نحوه مذاکره و انعقاد قرارداد بر اساس استانداردهای بین المللی، آثار حقوقی- اقتصادی تعهدات و خروجی آرای مراجع داوری بین المللی در خصوص قراردادهای تجاری و سرمایه گذاری به عمل آمده است؟ اینها فقط به عنوان کلیاتی است که نیازمند بررسی توسط دست اندرکاران حقوقی- اقتصادی کشور است.
نتیجه اینکه ، اکنون که با حمایت و همدلی ملی کشور قدم در راه حل موانع تجارت بین المللی برداشته اند، لذا با عنایت به اصول حاکم بر مراودات تجاری بین المللی، اکنون دقیقا زمان آن است که دست اندرکاران مسائل اقتصادی کشور با کمی تامل بیشتر با شرکای تجاری خارجی مواجه شوند. علاوه بر آن اکنون زمان آن است که یک بازنگری حرفه ای در متون قراردادهای پیشنهادی جدید به عمل آید به نحوی که نه تنها باید پیش بینی بحرانهای دیگر را داشت بلکه باید به نحوی باشد که راههای تفسیر به رای مفاد قراردادها در مواقع اختلاف به حداقل برسد.
کیهان:مسمومیّت پشت خاکریز
«مسمومیّت پشت خاکریز»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛
1- امروز شنبه چهارم تیر 1367 و اینجا جزیره مجنون، پد خندق است. تک سنگین دشمن موجب شده شماری از رزمندگان به محاصره نظامیان عراقی بیفتند. قایقهای دشمن در حال پیاده کردن نیرو هستند. محاصره هر لحظه تنگتر میشود. هرچند ثانیه، عدهای از نیروهای مقاوم به شهادت میرسند یا مجروح میشوند. اسارت باقی مانده کمشمار رزمندهها قطعی است. یکی از رزمندهها برمیخیزد و پیش از شلیک آرپیجی به سمت قایق مهاجم دشمن با زبان محلی بویراحمد میگوید «یا شاه قاسم! قوچ گلهمو نذرت، بزنمش». ای امامزاده قاسم! بهترین گوسفند گلهام نذر شما که قایق دشمن را بزنم؛ و میزند... ساعتی بعد او به اسارت دشمن درمیآید و چند سال بعد که از اسارت آزاد میشود، نذرش را ادا میکند.
راوی کتاب «پایی که جا ماند»- آزاده جانباز سیدناصر حسینیپور- همچنین روایت میکند که چگونه نیروهای ارتش و استخبارات رژیم صدام، اسرا را در طول دوران اسارت مورد آزار و شکنجههای وحشیانه قرار دادند اما نتیجه نگرفتند. روایت بیشائبه او، روایت خواندنی روحیه سلحشوری و شجاعت و مقاومت رزمندگان، حتی در شرایط محاصره و اسارت است اما نه اینکه از ضعفها و غفلتها اغماض کرده باشد؛ از جمله آنجا که در مرور خاطرات دوشنبه سیزدهم تیر 1367 در زندان الرشید بغداد به مرور خاطرات شکنجههای سخت چند روز اسارت و مقاومت دوستان همراه میپردازد و سپس ترفند یکی از سرهنگهای عراقی بعد از چند روز سختگیری و جنایت برای شناسایی فرماندهان احتمالی را بازگو میکند. راوی میگوید آن روز برخلاف روزهای دیگر، لحن بازجوها عوض شده بود و با پنبه سر میبریدند. سرهنگ عراقی و افسر همراهش میگویند شماها میهمانان ما هستید. فرماندهان شما میهمان ما هستند. خورد و خوراک آنها و حتی اردوگاهشان جداست. و «اگر (برای معرفی فرماندهان) همکاری کنید، ما هم همکاری کرد.
فرماندهان جای خوب، آنجا حمام موجود، آب موجود، غذا کافی، البسه خوب، هر چی احتیاجات موجود، والله العلی العظیم، عراق خوب و...»! به سربازانی که کابل دستشان است اخم و تخم میکنند و خلاصه این که هر کس فرمانده بوده و در این چند روز خود را معرفی نکرده، حالا معرفی کند. راوی میگوید این حرفها در یکی دو فرمانده گروهان اثر گذاشت. آنها سادگی کردند و فریب چربزبانی افسر استخبارات را خوردند اما بعدها یکی از آنها را با سر و صورت کتک خورده و کبود دیدم که نشانگر همان احترام خاص بعثی بود!...
2- کاش همان گونه که مقتدای انقلاب با آثار مربوط به دفاع مقدس مأنوسند، ما و به ویژه مسئولان کشور نیز با این آثار و صاحبان و خالقان آنها حشر و نشر داشته باشیم تا یادمان نرود ایران و جمهوری اسلامی عزیز، قائم به یک روح جمعی است که تاروپود آن از خود همین مردمان کوچه و بازار به هم تنیده و همین روحیه سلحشوری بوده که کشور را در برابر تاخت و تاز تعدیکنندگان پاس داشته است. راوی «پایی که جا ماند» جایی از همین خاطرات، به تابستان سال 1377 و مبادله جنازه نظامیان عراقی با پیکر مطهر شماری از شهدا در شلمچه اشاره و از قول مدیر برق ناحیه جنوب (آبادان و خرمشهر) روایت میکند وقتی عراقیها استخوانها و پلاکهای کشتههای خودشان را از ما گرفتند، 500 متر آن طرفتر در گودالی انداختند و لودری که مشغول خاکبرداری بود روی همه جنازهها خاک ریخت. این در حالی بود که طرف ایرانی پیکر شهدا را میگرفتند و در تابوت میگذاشتند و پرچم و گل لاله روی تابوتها نصب میکردند. سرهنگ عراقی (نماینده مرزبانی بصره) که طی ماههای اخیر با هیئت ایرانی آشنایی داشته، در پاسخ این سوال که چرا جنازهها را به خانوادههایشان تحویل نمیدهید، میگوید «این جنازهها تاریخ مصرفشون دیگه تمام شده، برای ما دردسر دارن؛ نباید برن تو شهرها. خاطرات جنگ دوباره برای مردم عراق زنده میشه» و ادامه میدهد «ما از شما تعجب میکنیم و نمیفهمیم که چرا شلمچه شما همیشه شلوغه و این همه آدم میان اینجا برای بازدید».
این، تفاوت افتخار دفاع با شرمندگی ناشی از تعدی و جنایت است. سرهنگ عراقی نمیدانست دفاع مقدس با همه سختیهایش برای ملت ایران، تبدیل به سمبل عزت و شهامت و رشادت و پاسداری از حیثیت و حریم خود شده است... سالها بعد، از رژیم بعث جز نامی به ننگ و عار باقی نمانده بود.
3- موسسه آمریکایی زاگبی چند روز پیش نتایج نظرسنجی میدانی خود از شهروندان ایرانی- حد فاصل 4 شهریور تا 4 مهر- را منتشر کرد. به گزارش این موسسه تحقیقاتی، 96 درصد ایرانیها معتقدند ادامه برنامه هستهای به تحریمها میارزید. این نظرسنجی، مشابه نتایج چند هفته پیش موسسه آمریکایی دیگر (گالوپ) است که اعلام میکرد 85 درصد شهروندان ایرانی گفتهاند تحریمها بر زندگی و معیشت آنها اثر گذاشته اما در عین حال 68 درصد معتقدند ایران با وجود تحریمها باید به برنامه هستهای ادامه دهد؛ این رقم سال گذشته 63 درصد بوده است. لابد با مشاهده انواعی از همین نظرسنجیهاست که باراک اوباما با وجود بیان این مطلب که «ما در توافق ژنو حق غنیسازی ایران را به رسمیت نشناختهایم»، میگوید «این ایده که ایران با تحریمهای بیشتر و تهدیدهای نظامی، آشفتهتر و در نهایت تسلیم میشود، برداشت درستی از مردم یا حکومت ایران نیست. فکر میکنم حتی میانهروها یا اصلاحطلبان ایران نیز به راحتی تسلیم نمیشوند و خواسته آمریکا و اسرائیل را نمیپذیرند.» او در اظهارات خود در موسسه صهیونیستی سابان البته در تناقض با همین اظهارات ادعا میکند «روحانی به خاطر فشار تحریمها روی کار آمد ولی ما به او اعتماد نداریم... در برابر اقدامات ایران،تحریمهای اصلی سر جای خود باقی میماند. ما فقط کمی شیر آب را باز کردیم.»! با همه این حرفها که آمیخته با گستاخی و تکبر آمریکایی است، اوباما از لزوم حفظ کرامت ایرانیها در توافق سخن میگوید! این همان رویکرد فریبکارانهای است که زمانی نیویورک تایمز نوشت مبنی بر اینکه باید فریب را چاشنی سیاست شکست خورده پتک کرد؛ دستکش مخملین روی دست چدنی!...
4- آن قدر که مسمومیت و مرگ شیرین فرهنگی سزاوار نگرانی است، تحریم اقتصادی و تهدید نظامی و خرابکاری و ترور جای نگرانی ندارد. تحریمها 30 سال پیش در اوج دفاع مقدس که کشور هیچ نداشت، نتوانست ایران را از پا درآورد هیچ، که موجب معجزههای بزرگ در عرصه خلاقیت و خودکفایی شد. جنگ، ما را ساخت و اعتماد به نفس ملت ایران را صد چندان کرد. تحریم با همه آزارها و رنجهایش نمیتواند در یک ملت رشید اثر کند اگر آن روح جمعی و سبک زندگی معطوف به شجاعت، گذشت و ایثار، عزت، قناعت، خلاقیت، کوشندگی و مجاهدت، جسارت و هوشیاری برقرار باشد. این سبک زندگی مانع از اتمیزه شدن شهروندان میشود و در واقع امر، یک ملت را برقرار و پایدار نگاه میدارد. اما اگر بنا باشد همین سبک زندگی در اخلاق خوش باشی، عافیتطلبی، تجمل، طمع، هوس، فزونخواهی، کامجویی، ترس، احساس حقارت، بیشخصیتی، خود مشغولی و زیست غیرانسانی منحل شود، آنگاه در مقیاس ملی هر کشوری را آسیبپذیر میکند. اگر مطالبه زندگی عزتمندانه و شرافتمندانه نبود، ملت ستمدیده اما عزیز و ظلمناپذیر ما کجا میتوانست از عهده رژیمی که ژاندارم آمریکا در سراسر منطقه بود و غلبه امنیتی و پلیسی داشت، برآید یا 8 سال دفاع نابرابر را با عزت و پیروزی در برابر جبههای از دشمنان مدیریت کند؟ فرهنگ ناب اسلامی- ایرانی در طول قرنها به مثابه سنگ کف رودخانه عمل کرده و در جریان تحولات پرماجرا خود را حفظ کرده است. از مغولها تا روسها و انگلیسیها و آمریکاییها و از مدعیان ناسیونالیسم تا مبلغان مارکسیسم و لیبرالیسم در این کشور آمده و رفتهاند اما جریان اصیل ریشهدار در متن جامعه ما همان فرهنگ اسلامی- ایرانی بوده که آموخته در بحبوحه همین تاخت و تازها بماند و ببالد.
5- اکنون اما دغدغه دیگری در میان است؛ دور زدن جبهه فرهنگ و شبیخون دشمن از روزنه استحاله تدریجی سبک زندگی با این تلقی که هر سبک زندگی، اخلاق و شخصیت و فرهنگ متناسب با خود را میآورد. فرض دشمن بر این است که از زندگی آمیخته با شکمبارگی و هوسبارگی و تجملطلبی و خوش باشی، انسان شجاع و عازم و حازم و خلاق و جسور و مجاهد در نمیآید که بخواهد در برابر فشار و تهدید مقاومت کند. بی علت نیست در روزگاری که از قطعه خودرو و هواپیمای مسافربری گرفته تا بنزین و دارو و سوخت 20 درصد برای تولید رادیو دارو در راکتور تهران و انواع سرمایهگذاریها مشمول تحریمهای سختگیرانه واقع میشود، غرب میلیاردها دلار بودجه به عنوان یارانه فرهنگی! مشخصا برای ملت ما کنار میگذارد و خرج گسترش شبکههای ماهوارهای- از سیاسی تا ضد اخلاقی- و شکستن فیلترهای اینترنتی میکند.
هدف یک چیز است؛ زبان مشترک فرهنگی میان یک ملت که آنها را فراتر از تفاوتهای زبانی و قومی تبدیل به یک روح واحد کرده، دچار چندگانگی و تعارض شود تا آنجا که نتوانند همدیگر را بفهمند، یکدل شوند و پای حیثیت و شرافت خود بایستند. این قانون لایتخلف الهی است که «انّ الذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلهم الشیطان ببعض ماکسبوا». آنها که در بحبوحه دفاع پشت به دشمن کردند، جز این نبود که شیطان در روح آنان رسوخ کرد و فهم و محاسبه آنان را به هم ریخت؛ روزنه این رخنه و دستکاری برای لغزاندن قدمها، ارتکاب حرمتها و گسیخته شدن رشته استوار ایمان بود. امیر مومنان(ع) برخی همراهان ناهمدل جبهه حق را سرزنش کردند به خاطر اینکه تن به زیست چارپایان دادند. حضرت در خطبه 174 نهجالبلاغه میفرمایند «چیست که میبینم از خدا رویگردان و جز او را خواهانید؟ چارپایانی را مانید که شبان آنها را در کشتزاری وباخیز و دردانگیز بگرداند. گوسفندی را مانید که بچرد تا فربه شود و زیر کارد رود و نداند از آن چه خواهند و با او چه کنند. اگر به او نیکی کنند، روز خود را روزگار خویش پندارد و سیریاش را پایان کار». آیا کاری که مستکبران با ملتهای خویش در غرب و در نسبت با سایر ملتها در حوزه تربیت و فرهنگ و اخلاق و سبک زندگی میکنند جز همین است؟!
6- شخصیت و تشخص انقلابی ملت ایران را باید پاس داشت. این مسئولیت همه صاحب منصبان به ویژه دولتمردان جمهوری اسلامی است. عقبه و تنگه استراتژیک فرهنگ را نمیتوان بیدیدبان و مرزبان رها کرد؛ که حتی در غرب به ظاهر لیبرال نیز چنین نکردهاند. ما از تهدید نظامی و اقتصادی و سیاسی هیچ آسیبی نمیبینیم، اگر که از خاکریز فرهنگی و عقبه اعتقادی غافل نشویم. گاه ضربتی که با یک اسب تروا یا پیاده کردن چند چترباز در عمق جبهه حریف میتوان زد با چند لشکر مکانیزه امکانپذیر نیست.
جمهوری اسلامی:جای مدرس خالی!
«جای مدرس خالی!»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛در روزهای اخیر، اقدامات نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تذکر دادن به وزیر خارجه و مطرح کردن سؤال از وزیر امور اقتصادی و دارائی و دادن کارت زرد به او که اولین کارت زرد مجلس به یک وزیر دولت یازدهم است، موجب انتقاداتی شده که بخشی از آنها در رسانهها نیز منعکس گردیده است. محور اصلی سخن انتقاد کنندگان اینست که گویا نمایندگان مجلس شورای اسلامی درصدد مقابله با دولت نوپای آقای روحانی هستند و از هر فرصتی برای ضربه زدن به آن استفاده میکنند.
این نگاه به مجلس، یک نگاه انحرافی است و نباید اجازه داد با تمسک به این قبیل بهانهها مجلس تضعیف شود و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی از انجام وظایف قانونی خود باز بمانند.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی، علاوه بر وظیفه قانونگذاری، موظف به نظارت بر عملکرد مجریان در قوه مجریه و قاضیان در قوه قضائیه نیز هستند و هیچکس حق ندارد آنها را از انجام این وظیفه قانونی منع کند. درست است که انتقاد از عملکرد نمایندگان مجلس، به معنای منع کردن آنها از انجام وظایف قانونیشان نیست، ولی به راه انداختن یک جریان سیاسی علیه نمایندگان و با ابزار رسانهای به میدان آنها رفتن میتواند در آنها اثرگذار باشد و آنها را از انجام وظیفه قانونیشان در زمینه نظارت بر عملکرد دو قوه دیگر باز دارد. روح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تفرق قدرت است و این به معنای مستقل بودن هر یک از آنها در کار خود و آزاد بودنشان در انجام وظایف مشخص شده قانونی میباشد. این ویژگی باید حفظ شود و هیچکس نباید به خود حق بدهد مانع انجام صحیح و دقیق وظایف قوا شود هر چند متأسفانه در دوران دولتهای نهم و دهم با فضاسازیهای کاذبی که میشد مجلس نمیتوانست به وظایف قانونی خود به درستی عمل کند و حتی چند بار توسط شخص رئیسجمهور سابق مورد توهین و تحقیر قرار گرفت، ولی هویت مجلس آن نیست که در آن دوران تصور و تصویر میشد. مجلس، باید محل تبادل آزاد آراء و اندیشهورزی باشد و نمایندگان مجلس باید بتوانند بدون هیچ مانع و رادعی نقطهنظرهای منطقی و دلسوزانه خود را مطرح کنند و با این کار خود از یکطرف دو قوه دیگر را به سوی صلاح و سداد هدایت نمایند و از طرف دیگر مردم را با فرهنگ انتقاد عالمانه و منصفانه آشنا کنند تا چنین فرهنگی در جامعه نهادینه شود.
این امکان نیز وجود دارد که معدود افرادی از مجموع حدود سیصد نماینده مجلس در اظهارات خود از چارچوب حق و عدل خارج شوند و مطالبی مطرح کنند که نادرست است. حتی در آن صورت نیز نباید مانع اظهارنظر آنها شد. حداکثر اینست که دیگر نمایندگان مجلس به آنها پاسخ میدهند و یا موکلان آنها که مردم باشند با شناختی که از آنها پیدا میکنند در انتخابات بعدی درباره آنها تصمیم درستتری خواهند گرفت. آنچه در این میان مهم است اینست که نمایندگان مجلس از حق اظهارنظر و نظارت بر جریان امور برخوردار باشند و این ویژگی برای کلیت مجلس محفوظ بماند.
آنچه در این میان باقی میماند تخلفات و اقدامات خلاف قانون یا خلاف شأن نمایندگی است که ممکن است بعضی نمایندگان مجلس در هر دورهای مرتکب شوند. از کنار این پدیده البته نمیتوان بیتفاوت گذشت، زیرا نمایندگان مجلس فقط در صورتی میتوانند به وظیفه قانونگذاری و نظارت عمل کنند که خود اولاً به قانون پای بندی نشان دهند و ثانیاً از تخلفات پرهیز نمایند. طبیعی است که افراد متخلف هرگز نمیتوانند دیگران را از تخلف کردن باز دارند و حتی نمیتوانند درباره تخلف سخن بگویند. سیره پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم که منع کردن کودک از زیادهروی در خوردن خرما را به روزی دیگر موکول فرمودند و در جواب مادر آن کودک که علت این تأخیر را پرسیده بود توضیح دادند که چون آن روز من خود خرما خورده بودم ممکن بود نصیحتم در کودک اثر نکند، همین واقعیت را بیان میکند. جا دارد نمایندگان مجلس این درس بزرگ را، که در جمله معروف "رطب خورده منع رطب کی تواند کند" تجلی کرده، با خط زیبا و برجسته بنویسند و در اطاق کار، محل زندگی و روی میز مقابل صندلی نمایندگی خود در مجلس شورای اسلامی نصب کنند تا هر روز آن را ببینند و عامل مؤثری برای انطباق رفتارشان با گفتارشان باشد.
تأمل در این واقعیت، هنگامی اهمیت پیدا میکند که به انبوه نقدهای مردمی نسبت به دریافتهای عدهای از نمایندگان مجلس از رئیس سابق سازمان تأمین اجتماعی توجه کنیم. مردم این روزها در مطبوعات، رسانههای مجازی، محافل و مجالس، تاکسیها، اتوبوسها، ادارات، صفها و هر جا که همدیگر را میبینند درباره اینکه چرا عدهای از نمایندگان مجلس (به روایتی 37 نفر و به روایتی 150 نفر) از رئیس سابق سازمان تأمین اجتماعی کارتهای هدیه گرفتند و خود را وامدار او کردند سخن میگویند و از اینکه افرادی در سنگر نظارت بر عوامل اجرائی، مرتکب کاری شدند که موجب خروج مجریان از مسیر حق میشود ابراز نگرانی میکنند. توجیهاتی از قبیل اینکه نمایندگان این پولها را برای کمک به نیازمندان دریافت کردهاند نیز برای مردم قانع کننده نیست، زیرا معتقدند افرادی که بر مسند قانونگذاری و نظارت تکیه میزنند باید تمام اقداماتشان به ویژه دریافتها و پرداخت هایشان شفاف و بدون شائبه باشد. هرگونه دریافتی از دستگاههای دولتی وقتی خارج از ضوابط باشد، غیرقابل قبول است به ویژه از کسی که به دلایل مختلف تحت تعقیب قضائی قرار دارد به ارتکاب و تخلفات زیادی متهم است. علاوه بر این، اموال سازمان تأمین اجتماعی متعلق به کارگران و مستمری بگیران است که از اقشار ضعیف جامعه هستند و با مشکلات زیادی مواجه میباشند و کسی حق ندارد با این اموال چنین بذل و بخششهائی کند، بذل و بخششهائی که قطعاً با هدف نمکگیر کردن نمایندگان و مساعد ساختن نظرشان نسبت به پرداخت کننده این پولها صورت گرفته است.
این انحراف که با استفاده از بیت المال و با ابزار پولی صورت میگیرد، عامل بسیار مهمی برای از کار انداختن مجلس و خنثی ساختن قدرت قوه قانونگذاری و نظارتی کشور است. در تاریخ مجالس جهان و ایران، استفاده از این ابزار برای تصویب قوانین خلاف، وادار کردن نمایندگان به سکوت، رأی اعتماد گرفتن برای وزرا و جلوگیری از تصمیمات خائنانه، امری سابقهدار است. چنین انحراف خطرناکی نباید در مجلس نظام جمهوری اسلامی وجود داشته باشد. به خاطر آنچه در سالهای اخیر در مجالس هفتم تا نهم پیش آمده، علاوه بر آن دسته از نمایندگان که مرتکب خلاف شدهاند، قطعاً رؤسای مجلس و اعضاء هیأت رئیسه نیز باید پاسخگو باشند. آنها یا از این انحراف مطلع بودند یا نبودند. درصورت اول سؤال اینست که چرا مانع نشدند؟ و در صورت دوم سؤال اینست که پس چرا بر صندلیهای ریاست و هیأت رئیسه تکیه زدهاند؟
تأسف بالاتر اینست که گوشهای از سوءاستفادههای مالی عدهای از نمایندگان مجلس در ایام سالگرد شهادت آیتالله مدرس افشا شد و متولیان مجلس شورای اسلامی در آن ایام به جای آنکه در برابر مدرس از اینکه نتوانستهاند راه او را ادامه بدهند ابراز شرمساری کنند، فقط از ویژگیهای آن بزرگوار داد سخن دادند، برخلاف مردم که امسال در ایام سالگرد شهادت مدرس با حسرت و آه گفتند: جای مدرس خالی!
سیاست روز:اشتباه استراتژیک ظریف
«اشتباه استراتژیک ظریف»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛«گلعاد اردان» وزیر حمایت از جبهه داخلی رژیم صهیونیستی با اشاره به اینکه سناریوی اصلی پیش بینی شده در هر حملهای شلیک موشک های دوربرد است، نسبت به توان سامانه گنبد آهنین در صورت شلیک صدها موشک به جبهه داخلی این رژیم ابراز تردید کرد.
سرلشکر جعفری با اشاره به سخنان یکی از مسئولان CIA گفت: یکی از مسئولان CIA اخیراً گفته است «سپاه توانسته در سالهای اخیر خود را به سمت مقابله راهبردی با دشمنانش مانند آمریکا و اسرائیل ارتقا دهد، یعنی عرصههایی که برای آمریکاییها یک تهدید محسوب میشود» و این نیز یکی از الطاف خداوند است که در دل دشمنان ما رعب و وحشت انداخته است.
یک روزنامه روس در تحلیلی با تشریح ابعاد توان دفاعی ایران تأکید کرد هیچ حمله نظامی علیه ایران صورت نخواهد گرفت چرا که غربی ها می دانند ایران کاملا قادر است آنها را با پاسخ های غیر منتظره خود غافلگیر کند.
ظریف وزیر امور خارجه ایران در پاسخ به یکی از دانشجویان که پرسیده بود در توافقنامه ژنو چه دادهایم و چه ستاندهایم، در بخشی از سخنان خود با نادیده گرفتن توان دفاعی و نظامی کشورمان گفت: باید بگویم که غربیها از چهار تا تانک و موشک ما نمیترسند، از این مردم میترسند. آیا شما فکر کردهاید که آمریکا که با یک بمبش میتواند تمام سیستمهای نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما میترسد؟ آیا واقعاً به خاطر سیستم نظامی ماست که آمریکا جلو نمیآید؟
چندی پیش در مطلبی پیشنهاد دادیم تا در صورت صلاح دید دیپلماتهای ارشد کشورمان با برخی فرماندهان ارشد نظامی از جمله سپاه و ارتش دیدار داشته باشند تا بتوانند درباره دیپلماسی دفاعی با هم به یک جمع بندی و توافق برسند و از قابلیتهای یکدیگر برای پیشبرد اهداف خود و بیشتر در حوزه دیپلماسی استفاده کنند.
همواره گفته شده است که اکنون در دنیایی که رژیمهایی همچون آمریکا و رژیم صهیونیستی با زیادهخواهیها و زورگوییهای خود حضور دارند نیازمند آن هستیم تا از قابلیتهای دفاعی و نظامی بالا برخوردار باشیم.
کشوری که در این فضای دنیای، ضعف نظامی و دفاعی داشته باشد همواره مورد تهدید و حمله قرار خواهد گرفت. برای جلوگیری از چنین رفتاری تنها راه این است که توان دفاعی و نظامی کشور بالا برود و باعث بازدارنگی شود.
این توان اکنون به خاطر تلاشها و پیشرفتهایی که در حوزه نظامی کشور و با دستان توانای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به دست آمده، امنیت بالایی را در منطقه پرآشوب پیرامون ما ایجاد کرده است. با نگاهی به کشورهای اطراف و همسایه میتوان به این نتیجه رسید.
دیپلماسی دفاعی اکنون به عنوان یک علم در صحنه بینالملل ایفای نقش میکند و در زمان مناسب تاثیر خود را هم بر روی سوژه میگذارد.
دیپلماسی دفاعی حتی از زمان حضرت رسول اکرم(ص) بوده است. دیپلماسی دفاعی اسلامی در دوران ایشان به منزله ابزاری برای نیل به مدینه فاضله است که رسول خدا برای تثبیت و تاثیرگذاری حکومت اسلامی، تامین امنیت حکومت و کاهش حداکثری چالشهای محیطی، در قبال دیگر بازیگران به کار گرفته است. اکنون نیز در جمهوری اسلامی ایران همین دیپلماسی دفاعی شکل گرفته است. شکل گیری آن از زمان آغاز جنگ تحمیلی بوده و تاکنون ادامه داشته است اما هر گاه دولتی تغییر کرده شیوه تعامل دولت با نیروهای مسلح هم تغییر یافته است. برای تعامل این دو نهاد که هر کدام وظایف خاص خود را دارند باید ارتباط دوسویه میان این دو برقرار شود تا نتایج حاصل از این تعامل منافع ملی نظام اسلامی و کشور و مردم را تامین کند.
شاید دیپلماسی دفاعی برای هر دولت و کشوری تعریف خاص خود را بر اساس شرایط آن داشته باشد، اما جمهوری اسلامی ایران همان روشی که حضرت رسول (ص) در پیش گرفته بودند الگویی برای دستگاه دیپلماسی کشور و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران است.
مهمترین ویژگی نیروهای مسلح کشورمان مردمی بودن آن است. در واقع این مردم هستند که فرزندانشان در هر زمانی که نیاز باشد برای دفاع از کشور وارد صحنه میشوند. نماد آن هم بسیج است که اعضای آن داوطلبانه در این نیرو حضور دارند. ویژگی نیروهای مسلح ما اعتقادی و مذهبی بودن آن است و نمیتوان توان و مقاومت مردم را از توان و قاطعیت نیروهای مسلح آن جدا کرد. این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
اگر فردی مانند آقای ظریف که وظیفه سنگین وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران را بر عهده دارد و چند ماهی است که وظیفه سنگین مذاکره کننده ارشد تیم هستهای ایران را هم بر دوش میکشد چنین سخنی گفته است «باید بگویم که غربیها از چهار تا تانک و موشک ما نمیترسند، از این مردم میترسند. آیا شما فکر کردهاید که آمریکا که با یک بمبش میتواند تمام سیستمهای نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما میترسد؟ آیا واقعاً به خاطر سیستم نظامی ماست که آمریکا جلو نمیآید؟» خود او هم میداند بیان چنین سخنی در چنین شرایطی نه به واقعیت نزدیک است نه به حقیقت. او از یک سو میگوید غربیها از این مردم میترسند و از سوی دیگر سیستم نظامی آمریکا را خیلی دست بالا میگیرد. در مقابل سیستم نظامی ما را دست پایین!؟
دست پایین گرفتن توان نظامی کشورمان در حالی که حتی دشمن اعتراف میکند نمیتواند در مقابل آن ایستادگی کند یک اشتباه است که از سوی یک دیپلمات کارکشته بر زبان جاری شده است. اگر چنین بود دشمنان این نظام، دشمنان این مردم و دشمنان این کشور لحظهای به خود شک راه نمیدادند و با همان سلاحهایی که آقای ظریف به آن اشاره کرده است، سناریوی خود را پیاده میکردند. چرا تاکنون چنین نشده است!؟
یک روزنامه در سرمقاله روز دوشنبه خود سخنان ظریف را اینگونه مورد نقد قرار داد که «ظریف برای دشمن پیام تسلیم فرستاد. اظهارات وزیر خارجه یک پیام ُپر آسیب بود» از آقای ظریف بعید بود چنین اشتباه استراتژیکی از خود نشان دهد. شاید بتوان این موضع را غیر قابل توجیه دانست.
اما ظریف در توضیح این سخنان خود گفته است؛ آنچه که آمریکا از آن می هراسد مقاومت مردم ایران است و در عین حال که به توان و قدرت دفـاعی و نیروهـای بسیجی کشور افتخار می کنیم این امر واقعیتی انکار ناپذیر است.
ظریف اضافه کرده است: بدیهی است جایگاه و توان بالای قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران منبعث از مقاومت مردم شجاع و قهرمان ایران است و این مهم در طول دفاع هشت ساله و ایثارگری و فداکاری آحاد ملت شریف ایران بویژه رزمندگان و ایثارگران به اثبات رسیده است و بدون تردید امروز با استفاده از تجارب ارزشمند هشت سال دفاع مقدس و پشتوانه رهنمودهای رهبری معظم و تلاش و کوشش جهادگران عرصه علم و ایثار هرگونه خیال تعدی و تجاوز به کشور بزرگمان باطل و زورگویان باید با زبان احترام و تکریم و نه زبان تهدید و زور با ملت بزرگ ایران سخن بگویند.
یکی از سیاستهایی که اکنون غرب و رژیم صهیونیستی پس از آن که درباره موضوع هستهای ایران به توافق رسید به چشم تهدید می دید توان نظامی جمهوری اسلامی ایران است. به همین خاطر است که نتانیاهو نخست وزیر رژیم جعلی صهیونیستی اعلام کرده است توافق بین المللی با ایران باید فرای مسئله هستهای باشد و به توان نظامی ایران و حمایت تهران از گروههای مبارزی که با اسرائیل مبارزه می کنند پایان دهد.
هر چند توان نظامی جمهوری اسلامی ایران بر کسی پوشیده نیست و با این سخنان هم هیچگاه تضعیف نمیشود. انتظاری که از خودیها میرود بسیار فراتر از اینهاست. شاید اگر کمتر سخن گفته شود چنین اتفاقاتی هم رخ نخواهد داد.
تهران امروز:اعتماد عمومی را بازگردانیم
«اعتماد عمومی را بازگردانیم»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمدعلی اسفنانی است که در آن میخوانید؛در همه جوامع شاهد این هستیم که تخلفات و جرایمی صورت میگیرد. اینکه تصور کنیم در جامعهای تخلفی صورت نمیگیرد و به مشکل یا معضلی بر نمیخورد امری اشتباه است. جوامع چه بر مبنای شالوده مذهبی شکل گرفته باشند و چه بر مبنای بنیانهای غیرمذهبی که در آن نحوه برخورد با قضایای حقوقی به صورت لائیک است باز هم جرایم و تخلفاتی صورت میگیرد که اجتنابناپذیر هستند. اما میزان و شدت وقوع جرایم میتواند از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت باشد ولی در اصل وقوع جرایم نمیتوان هیچگونه شک و شبههای داشت.
وقوع تخلفات در بنگاههای اقتصادی و مجموعههایی که درآمدزا هستند و در آنها پول گردش بالایی دارد معمولا بیشتر است و قاعدتا سازمان تامین اجتماعی یا بیمه ایران که این قانون در آنها صدق پیدا میکند از این قاعده مستثنا نیستند. وقوع تخلفات صورت گرفته در این دو سازمان موجب شده که تا حدودی اعتماد عمومی خدشه دار شود. هر چند که قوه قضائیه در این مسیر تلاش کرده است که اقدامات لازمه را انجام دهد اما به نظر میرسد که برای ریشهکن کردن یا کاهش تخلفات سنگین باید راهکارهای موثرتری در نظر گرفت.
به عبارت دیگر، سوال این است که برای برخورد با این تخلفات گسترده چه تدابیری باید بیندیشیم و چه راهکارهایی باید مدنظر قرا دهیم؟ اولین راهکار این است که شرایط به نحوی فراهم شود که حداقل تخلفات صورت بگیرد. پیش بردن این امر سازوکار مخصوص به خود را میخواهد و در این حوزه باید نظارت قویتری وجود داشته باشد و بنابراین نحوه اعمال مدیریتها هم باید دگرگون شود.
دستگاههای نظارتی باید بر میزان نظارتهای خود بیفزایند و از کوچکترین تخلفی چشم پوشی نکنند. اما راهکار دوم این است که بعد از وقوع تخلفات صورت گرفته نقش دستگاههای انتظامی و قضایی پررنگتر شود. ارتکاب جرایم در سطح وسیع اولین نتیجهاش میتواند این باشد که موجب شکلگیری نوعی یاس و بدبینی در جامعه نسبت به آینده و راهکارهای موضوعی شود.
در جرایمی که حیثیت شخصی افراد و عمومی جامعه خدشه دار میشود، شخص یا اشخاصی متضرر خواهند شد که در کنار آن جامعه نیز زیان خواهد دید. از این رو قوه قضائیه باید در مجازاتهای خود هم جنبه شخصی و فردی مجازات را در نظر بگیرد و هم جنبه عمومی آن را مدنظر داشته باشد. یعنی اینکه دیگرانی که در عرصه عمومی جامعه موجب بروز این تخلفات میشوند را نیز متنبه کند.
در مباحث جرمشناسی جرمشناسان قائل به این هستند که مجرم قبل از اینکه مرتکب جرم شود برآورد هزینه میکند که آیا جرمی که میخواهد انجام دهد مجازات سنگینی را به همراه خواهد داشت یا نه و اگر در این برآورد، هزینه انجام جرم کمتر از مجازات در نظر گرفته شده باشد فرد مجرم قطعا مبادرت به انجام جرم خواهد کرد.
از اینرو باید هزینه انجام جرایم افزایش یابد تا فرد مجرم از انجام جرم پشیمان شود. لذا لازم است که قوه قضائیه در کنار اقداماتی که تاکنون انجام داده است بر میزان فعالیتهای خود بیفزاید و در کنار آن در رسیدگی به پروندهها با سرعت بیشتری عمل نماید تا اعتمادی که در جامعه در نتیجه وقوع این تخلفات خدشهدار شده است باز گردد و مجرمان هر چه زودتر به نتیجه اعمال خود برسند.
وطن امروز:آیا باراک اوباما مودب است؟
«آیا باراک اوباما مؤدب است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم سیروس محمودیان است که در آن میخوانید؛
1- اخیرا دکتر روحانی، رئیسجمهور محترم در گفتوگو با روزنامه انگلیسی فایننشالتایمز مدعی شدهاند «اوباما را خیلی باادب و باهوش یافتم» اگرچه ایشان به صراحت منظور و ابعاد هوشی و ادبی اوباما را مورد اشاره قرار ندادهاند اما باید گفت هیچ ایرانی وطندوستی حاضر به پذیرش این کلام ناهضم و مخالف منافع ملی از سوی رئیسجمهور نیست. به طور طبیعی اطلاع از معیارهای سنجشی آقای روحانی درباره جنس و میزان ادب اوباما به راحتی میتوانست زمینه ارزیابی و قضاوتهای اجتماعی را درباره این سخن احساسی غیراصولی فراهم کند که اینگونه نشد. به هر حال خصومت ایدئولوژیک اوباما با ملت ایران و جایگاه ملی آقای روحانی که مجری قانون اساسی و یکی از شخصیتهای ارشد اجرایی کشور محسوب میشود نوعا اینگونه تمجید بیمبنای دشمن از سوی رئیس دولت را به طور شکلی امری قابل تامل و حساسیتبرانگیز میکند.
2- یکی از اوصاف مدیریتی باراک اوباما تهدید مکرر نظامی– اقتصادی ایران است. البته ناگفته پیداست در چند سال اخیر این تهدید در بخشهای متعددی از قبیل تحریم نظامی و مالی، ترور دانشمندان، تخریب زیرساختهای اقتصادی کشور، کارشکنی در فعالیتهای علمی– هستهای کشور، طراحی و اجرای عملیاتهای تروریستی در مناطق مرزی و... جامه عمل به خود پوشیده است. در یک نگاه کلی غیرت ملی مانع از آن است که انسان وطندوست غیرتمند ولو لائیک چنین دشمنی را مودب بنامد. اینجا دیگر بحث از بیادبیهای سیاسی رایج در دولت اوباما از قبیل دادن جنس تقلبی شیردال به محضر ملت ایران بهعنوان یک جنس اصلی نیست. بلکه بحث از بیادبی ماهیتی رئیس دولتی است که در انظار عمومی مکررا زبان به تهدید نظامی ملت بزرگ ایران میگشاید. در حقیقت این سخن مشابه آن است که ایرانیان شخص صدام ملعون یا نتانیاهوی تروریست را فردی مودب بدانند. در حالت خوشبینانه مودب نامیدن اوباما اوج سادهاندیشی است.
3- نگاهی گذرا به کارنامه دولت اوباما در کشورهای منطقه از جمله عراق، افغانستان و پاکستان موید آن است که اوباما با شعار پوشالی و دروغین دفاع از حقوق بشر، تامین امنیت جهانی و مبارزه با تروریسم بینالمللی فرمان به کشتار دستهجمعی شهروندان بیگناه این کشورها داده است. روشن است یک فرد آمر به قتل جمعی از افراد بیگناه در کشور ثالث را (به هر بهانه و توجیهی) نمیتوان از منظر بینالمللی مودب دانست. طبعا منطبق با اتفاقات یادشده در آن کشورها عنوان جنایتکار جنگی بیشتر از واژه مودب زیبنده باراک اوباماست.
4- در نقد عمومی این سخن تمجیدی بیمبنا باید گفت بهطور معمول باراک اوباما اگر اندکی هوش و ذکاوت سیاسی یا ادب انسانی داشت مطلقا در عرصه خصومت با جهان اسلام بازیچه دست صهیونیستها نمیشد. حضور موثر در سیستم مهیا شده برای استثمار سایر ملل اقدامی غیرانسانی است که هیچ انسان مفهوما هوشمند و مودب تن به این رفتار سخیف ولو سودآور نمیدهد. سلطهگری و سلطهپذیری حکما قرینهای بر بیهوشی یا بیادبی طرف است. منطقا هیچ انسان باهوشی حاضر به غارت داراییهای دیگران نیست و هیچ انسان عاقلی هم نمیتواند چنین فردی را باهوش بداند. باهوش برشمردن اوباما و قائل شدن شأن مثبت برای این هوش سیاه مشابه آن است که فرد عاقلی با آب و تاب فراوان یک قاتل زنجیرهای را فردی باهوش و ذکاوت معرفی و به شکل ضمنی وی را تمجید و یک الگوی عینی برای جامعه بویژه نسل جوان معرفی کند.
5- از منظر شهروندان آمریکایی و مبتنی بر نظرسنجیهای صورت گرفته توسط موسسههای مختلفی از قبیل گالوپ باراک اوباما به دلیل عدم رعایت حقوق شهروندی، تشویق آژانس امنیت ملی آمریکا برای شنود غیرقانونی مکالمات شهروندان آمریکایی، فراهم کردن زمینه ازدواج قانونی همجنسگرایان، دفاع از قانون آزادی حمل سلاح و حتی منع دخترانش از دسترسی به امکانات فیسبوک و توئیتر فردی فاقد آداب و مبانی معاشرت اجتماعی است یعنی عملا مبتنی بر فرهنگ لیبرال نیز اوباما فردی بیادب و فاقد هوش اجتماعی است لذا اصرار رئیس دولت بر مودب بودن وی حتی از منظر آمریکاییها نیز غیرقابل درک است.
6- مقابله همهجانبه و فراگیر با نظام جمهوری اسلامی، تسلیح و تجهیز تروریستهای مخالف نظام، اعمال تحریمهای خصمانه غیرانسانی بر ملت ایران و تلاش سازمان یافته تشکیلاتی برای مسدود کردن باب پیشرفت علمی و اقتصادی کشور از عمده ویژگیهای مدیریتی دولت باراک اوباما در قبال ایران اسلامی محسوب میشود.
بدیهی است برهیچ یک از این اقدامات غیرانسانی ددمنشانه نمیتوان عنوان تقصیر یا تسامح سیاسی نهاد بلکه مجموع این اقدامات عینا عداوت و دشمنی وحشیانه علیه یک ملت آزادیخواه است. قطعا باادب نامیدن دشمن ملت ایران ظلم مضاعفی بر کشور و ملت است.
7- از منظر فلسفی جایگاه ممتاز و اهمیت آزادی در زندگی فردی و اجتماعی انسان امری انکارناپذیر است. بیشک هیچ انسان منصفی نمیتواند تهدیدکنندگان چارچوبهای آزادیهای انسانی را فردی مودب بنامد. از منظر جهانبینی اسلامی نیز عمال شیطان که در پی به اسارت کشیدن جوامع بشری هستند، نمیتوانند موصوف به صفت متعالی ادب و هوش باشند. باراک اوباما بهعنوان رئیسجمهور کشوری که پرچمدار نظام سلطه در جهان است و به لطایفالحیل آشکارا و پنهانی در پی تدارک قیود ناگسستنی بر ذهن و اندیشه ملل مستضعف است، نمیتواند فردی باادب باشد.
8- عقلا آزادی واقعی، کمال انسانیت است و تحقق آن در تمام عرصههای فردی، مدنی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زمینهساز سعادت بشری به شمار میآید. طبعا محدودکنندگان آزادیهای واقعی انسانی در عرصههای مختلف انسانهای غیرمودبی هستند که بقای سیستم غیرالهی منسوب به خویش را در تحقیر دیگر ملل جستوجو میکنند لذا رئیسجمهور دولت استعماری آمریکا که اشتهار جهانی به ضدیت با آزادی ملل دارد نمیتواند مودب باشد.
9- از منظر روابط بینالملل نخبگان و سران کشورهای توسعه یافته مسؤولیت تعریف شده و مدون عقلانی در قبال تامین مصالح، منافع و حقوق حقیقی کشورهای توسعهنیافته دارند که مصوبات سازمان ملل و شورای امنیت ضمانت اجرائی این مسؤولیت است. در حقیقت ادب انسانی این مسؤولیت جهانی را بر دوش این افراد گذاشته است. بیتوجهی به آزادیهای سیاسی، تضعیف جریان آزاداندیشی و آزادیطلب در کشورهای جهان سوم، تحقیر فرهنگ و تمدن و باورهای اعتقادی کشورهای مستضعف و تدارک مقدمات و ابزارهای مادی و معنوی لازم برای تحقق سلطه پایدار بر ملل محروم از شاخصهای اجرایی دولت تحت مدیریت اوباماست که نشان قاطعی مبنی بر بیادبی اوباماست.
10- در خاتمه گفتنی است دشمنان حقیقی بشریت را نمیتوان مودب دانست اگر چه آنها به دروغ و تزویر خود را حامی حقوق بشر معرفی کنند و اوباما نیز نمیتواند از این قاعده کلی مستثنا باشد. به نظر میرسد آقای روحانی که درس حقوق خوانده صرفا برای رعایت پرستیژ بینالمللی خویش این کلام ناصواب را به نفع کدخدای مدنظر بر زبان جاری کرده است. بدیهی است مصالح و منافع ملی ارجحیت ذاتی بر منافع شخصی اشخاص ولو در جایگاه ریاستجمهوری دارد.
حمایت:مردی که دوباره باید شناخت
«مردی که دوباره باید شناخت»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن میخوانید؛این روزها در حالی جهان معطوف به تحولاتی نظیر سوریه، بحران اوکراین و تایلند است که درگذشت نلسون ماندلا، رهبر بزرگ آفریقای جنوبی، نیز بازتاب گسترده جهانی داشت بهگونهای که بر سایر تحولات نیز تاثیر گذار بود. نکته قابل توجه در بازتاب درگذشت ماندلا نوع رفتار محافل رسانهای غرب است؛ آنها تلاش کردند تا از یک سو پیامهای تسلیت مقامهای غربی را برجسته سازند؛ پیامهایی که در آنها از ماندلا به عنوان رهبری بزرگ یاد شده بود و از سوی دیگر رسانههای غرب بیش از هر چیز به جایگاه آفریقای جنوبی در جهان و نقش ماندلا در حذف آپارتاید پرداختند.
هر چند که رسانههای غربی ادعا دارند که براساس رسالت خبری خود به بررسی همهجانبه خبر درگذشت ماندلا پرداخته و هر خبری در این زمینه را پوشش دادهاند اما ورای از این ادعا چند موضوع مهم مطرح نمیشود یا اینکه در لوای ظواهر و حاشیهها کمرنگ نمود پیدا میکند. نکته نخست در این میان نپرداختن به اصل شهرت ماندلا و رسالت جهانی وی است.
نکته دوم نیز نپرداختن به واژه آپارتاید و عوامل آن است البته این رسانهها،از ماندلا به عنوان قهرمان مبارزه با آپارتاید یاد کردهاند اما اشارهای به ریشه آپارتاید نمیکنند.این دو محور دارای یک بعد مشترک است و آن اینکه آپارتاید زاده استعمارگری آمریکا و انگلیس بر آفریقای جنوبی و جنگ ماندلا در اصل جنگ با نظام سلطه بوده است. ماندلا در برابر آمریکا و انگلیس قیام کرد و سرانجام نیز آنها را شکست داد. نقش صهیونیسم را نیز در این عرصه نمیتوان نادیده گرفت زیرا از ارکان اصلی اجرای آپارتاید در آفریقای جنوبی صهیونیستها بودند.
این موضع زمانی آشکارتر میشود که بدانیم ماندلا بارها تاکید کرد آزادی آفریقای جنوبی بدون آزادی فلسطین تکمیل نشده است. نکته مهم آنکه رسانههای غربی تلاش کردند تا چنان وانمود سازند که ماندلا فقط با مذاکره و حقوق بشر به دنبال تحقق آرمانها بود در حالی که در کارنامه ماندلا مقاومت مسلحانه از ارکان اصلی بوده است. ماندلا یک اصل را محور مبارزات خود می دانست و آن مقابله با غرب و صهیونیسم بود که مقاومت مسلحانه بخشی از آن به شمار می رفت در حالی که اکنون رسانههای غربی این را پنهان میسازند و تلاش دارند تا پروندهای پاک را برای خود ایجاد کنند.
آنها با پیامهای تسلیت و شرکت در مراسم خاکسپاری ماندلا در کنار فضاسازی گسترده رسانهای تلاش می کنند تا نقش خود در شکلگیری آپارتاید یا همان برتری سفید پوستان بر سیاهپوستان پنهان سازند و با چهرهای بشردوستانه افزون بر کمرنگسازی حقیقت مبارزات ماندلا، زمینه را برای دخالت در آفریقا فراهم کنند چنانکه اکنون فرانسه با همین ادعا اقدام نظامی در آفریقای مرکزی را در دستور کار قرار داده است. اما حقیقت این است که ماندلا برای مبارزه با غرب و صهیونیسم قیام کرد و با ایستادگی و مقاومت توانست به این مهم دست یابد.
آفرینش:فوتبال و رویاهای برباد رفته فرزندان آدم
«فوتبال و رویاهای برباد رفته فرزندان آدم»عنوان سرمثقاله روزنامه آفرینش به قلم مهدی بیک است که در ان میخوانید؛اگر از ما بپرسید، به شما خواهیم گفت که همواره به دنبال فرصت وبهانه ای هستیم تا از دالان های تاریک ودلهره آور سیاست واقتصاد عبور کنیم ودر فضای فرح بخش ورزش(فوتبال) بساط تحلیل وارزیابی هامان را پهن کنیم. قرعه کشی مرحله نهایی مسابقات فوتبال جام جهانی برزیل فرصت مناسبی است که به بهانه آن از منظری تازه به این مفهوم وسیع وجهانشمول پرداخته شود.
این روزها به حد کفایت، اخبار حاشیه ای وارزیابی های کارشناسی در خصوص همگروه شدن کشورمان با تیم های معتبر آرژانتین، نیجریه و بوسنی وهرزگوین را شنیده ویا احتمالا خواهید شنید، بنابراین در این مقال تلاش خواهیم کرد تا از منظری متفاوت به مقوله ای که دوستش می داریم، ورود کنیم، تابعد چه پیش آید...
جمعه شب، بیش از 1300 میهمان و افزون بر 2000 ژورنالیست از سراسر جهان در مراسمی حاضر شدند که میلیاردها بیننده تلویزیونی(از جمله ایرانیان) پخش زنده آن را در 193 کشور جهان مشاهده کردند.
هرچند مجری منشوری مراسم، بخش قابل ملاحظه ای از لذت تماشای مراسم را از ایرانیان گرفت، اما به هر حال حضور نام کشورمان در میان ابرقدرت های بلامنازع فوتبال، تلخی نگاه محدود وغیر معقولانه مدیران رسانه ملی را جبران کرد. آن هم در شرایطی که چهار سال پیش مردم ایران با حسرتی غم بار، قرعه کشی جام جهانی 2010 را به تماشا نشستند و شاهد همگروه شدن کشورهای آسیایی چون کره شمالی با تیم های مطرح برزیل و پرتغال بودند در حالی که اساسا نامی از ایران در بین نبود.
واقعیت آن است که با ورود به هزاره سوم میلادی(قرن21)فوتبال، مناسک وآیین جهانشمولی را خلق کرده وآداب ونمادهای شگفت انگیز تری را ایجاد کرده که به صورت یک مفهوم جمعی در حال گسترش است.شباهت های جالب توجهی وجود دارد که فلسفه فوتبال را به عنوان مهمترین "مناسک آیینی" عصر حاضر نمایان می کند.
براین اساس تعداد قابل توجهی از فلاسفه وعالمان علوم دینی به تشابهات غیر قابل انکاری اشاره می کنند که بر مبنای آن به راحتی می توان فلسفه فوتبال را در زمره پدیده های آیینی عصر جدید طبقه بندی کرد.فوتبال نیز مانند تمام سمبل های دینی وآیینی دارای قوانین ومقررات مشخصی است که عدول از آنها امکان پذیر نیست.
ضمن اینکه دایره گسترده ای از انسان ها را نیز دور هم جمع می کند ونیازهایی را مرتفع می سازد که فراتر از مقتضیات روزمره مردم است. به عبارتی روشن تر، فوتبال یکی از مظاهر دوران پایانی تجدد است که در هنگامه پسامدرن به رفیع ترین جایگاه اعتباری خود رسیده است. جایگاهی که بر بلندای آن می توان این گونه تحلیل کرد که اساسا فوتبال، نمی تواند نباشد.
یعنی با هیچ نیرویی نمی توان فوتبال را از جهان مدرن حذف کردو در زندگی روزمره مردم و حتی در روابط بین الملل، مقام و نقشی دارد که حاکمیت هاو حکومت ها نمی توانند در مورد آن اقدام به اتخاذ تصمیمات غیر معقول کنند. رد پای روشن چنین اجباری را ما ایرانی ها به خوبی درک کرده ایم، هرزمان که ساختارهای دولتی وحاکمیتی کشورمان، قصد ورود به مناسبات مدیریتی فوتبال را داشته اند، با پاسخ قاطع کاهنان اعظم معابد فوتبال(فیفا) مواجه شده و تیغه تیز تعلیق بر فراز این رشته پرطرفدار، خودنمایی کرده است.
با چنین واقعیات تکان دهنده ای است که معتقدیم، مبدا تازه ای از مناسبات جهانی فوتبال در مراسم قرعه کشی گشوده شده که ایرانیان نیز در آن نقش آفرین هستند.
در روز وروزگاری که حتی احساسات ناسیونالیستی(ملی گرایی)ملل گوناگون کمرنگ شده است، تیم های ملی فوتبال می توانند احساس "همگرایی ملی" را به جهانیان القا کنند، چرا که این رشته به آیینی پرطرفدار تبدیل شده که رویاهای بر باد رفته فرزندان آدم را تحقق می بخشد....
قانون:ما و حقوق بشر
«ما و حقوق بشر»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم حسین میر محمد صادقی است که در آن میخوانید؛مسئله حقوق بشراز مواردی است که ازسالیان دور وجود داشته و همواره ادیان الهی بر آن تاکید کردند.حقوق بشر از مواردی است که باید توسط دولتها رعایت شود و نقض این حقوق مشکلات بسیاری برای جوامع به دنبال خواهد داشت. البته حقوق بشر مبتنی بر آموزههای دین و قانون اساسی کشور ماست. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در فصل سوم یعنی اصول 19 تا42 به جنبههای مختلف حقوق بشر اشاره کرده است و در قرآن مجید نیز بر این نکته تاکید شده است که بنیآدم کرامت ذاتی دارند و این موضوع در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر هم آمده است. از طرف دیگر در آموزههای دین و قرآن اصول دیگری هم بر برابری همه انسانها اشاره میکند.
در قرآن آمده است ما شما را از زن و مرد آفریدیم و شما را به شکل قبایل و گروهای مختلف قرار دادیم فقط برای اینکه قابل شناسایی باشید.یا روایاتی که بر آزاد بودن تمام بشر تاکید دارد و کنوانسیونها ومعاهدات مختلف بینالمللی و در راس آنها اعلامیه جهانی حقوق بشر در زمانهای مختلف بر آزادی انسانها تاکید دارند. در زمان تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشردر سازمان ملل فقط دو دولت شوروی سابق و کشور عربستان سعودی با آن به مخالفت پرداختند.
نکته مهم در اعلامیه جهانی حقوق بشر این است که این اعلامیه از نسل اول به نسلهای بعدی تحول پیدا کرده است پس اگر نسل اول حقوق بشر، به حقوق سیاسی ومدنی اشاره میکرد نسل دوم به حقوق اجتماعی واقتصادی و فرهنگی و نسل سوم به حقوق جمعی توجه دارد. مواردی مثل توسعه، ارتباطات، محیط زیست، بهداشت در نسل سوم حقوق بشر مطرح است که در رابطه با هر کدام از این مواردکنوانسیونها و معاهدات بینالمللی مختلفی (مثل میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که هردو در سال 1966تصویب شدند هم وجود ندارد) بنابراین حقوق بشر مقولهای است که همواره به آن توجه شده است ولی متاسفانه در کنار آن مواردنقض حقوق بشر هم مشاهده شده که باید برای این موارد کارهای اساسی صورت گیرد. در اصول 19 تا42 قانون اساسی مواردی در باره رفتار کارکنان وکارگزاران دولت ذکر شده که اگر این افراد این اصول (مثلا نامههای افراد را ضبط یا بازرسی کنند یا تلفنهای افراد استراق سمع شود) را رعایت نکنند مجازات کیفری بر اساس قوانین عادی برای آنها در نظر گرفته شده است.
نقض حقوق بشر در کشورهای عقب مانده و توسعه یافته را باید از دوجهت بررسی کنیم: اولا در تمام کشورها مواردی از نقض حقوق بشر مشاهده میشود و مجامع بینالمللی هم خیلی نسبت به این مسئله حساس نیستند زیرا در کشوری با جمعیت و کارگزاران دولتی زیاد موارد نقض حقوق بشر اتفاق میافتد و این مسئله تقریبا گریز ناپذیر است. در مجامع حقوق بشری نهادینه شدن نقض حقوق بشر در یک کشور مهم بوده و دولتها باید مکانیسمها وسازوکارهایی برای جلوگیری ازنقض حقوق بشر بهوجود آورند وبرای کسانی که ناقض حقوق بشر هستند مجازات پیش بینی میکنند. بنابراین همه کشورها باید نسبت به این نهادینه شدن نقض حقوقبشر حساس باشند و بدانند این که این سازو کار باید در قوانین و سیستم اجرایی وجود داشته باشد.
البته ممکن است برخی از کشورها با اقداماتی حقوق کشورهای دیگر را نقض کنند. مثلا کشورهای قدرتمند به اعتبار قدرت خود، حقوق کشورهای ضعیفتر را نادیده بگیرند،یا با استفاده از اهرم حقوق بشر دست به سرکوبی مخالفان خود بزنند که البته برای این مسئله سازو کارهایی نیز مطرح است. موضوع مهم این است که حقوق بشر حقوق انسانهاست نه حقوق دولتها. حقوق بشریعنی انسانها از حقوقی برخوردارندکه نقض این حقوق ضمانت اجرا داشته و ناقضان در برابر قانون ومحاکم بایدپاسخگو باشند.
به طور کلی در تمام کشورها حقوق بشر به طور کامل رعایت نمیشود. کشور ما نیز از این قاعده مستثنا نیست. طبیعی است که در ابعاد مختلف مواردی از نقض حقوق بشر (مثل حق داشتن مسکن مناسب ،حق داشتن محیط زیست مناسب یا حق داشتن کار مناسب و...) در کشور مشاهده و مردم ما در این زمینهها با مشکلات جدی روبهرو باشند وامکانات موجود در حد شایستگی مردم ایران نباشد. همواره باید بدانیم در یک کشور دینی ومذهبی باید بیشترین حد احترام به حقوق بشر صورت گیرد. بنابراین دریک جامعه مبتنی بر حکومت دینی حتی یک مورد نقض حقوق بشر نیز زیاد است.
مثلا حق برخورداری از زندگی معنوی سالم که این حق هم در قانون اساسی کشور ما و هم درآموزههای دینی مامنطبق با حقوق بشر است. البته ما معتقدیم خلأهایی در قانون و نظارت بر نقض حقوق افراد وجود دارد که این خلأها باید برطرف وسازوکارهای لازم در این زمینه اندیشیده شود و به دنیا نشان دهیم اگر موارد نقض حقوق بشر در کشور اتفاق میافتد مربوط به نظام نبوده و نظام حداکثر تلاش خودرا برای مبارزه با این موارد انجام میدهد
شرق:جای خالی روحانی و خاتمی
«جای خالی روحانی و خاتمی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم جاوید قرباناوغلی است که در آن میخوانید؛در زمانی که مشغول نوشتن این سطور در شامگاه روز دوشنبه هستم، هنوز تکلیف حضور نماینده ایران در مراسم خاکسپاری نلسون ماندلا، رهبر جهانی مبارزه با نژادپرستی و رییسجمهور پیشین آفریقایجنوبی، مشخص نشده است و این در حالی است که روز سهشنبه از ساعت 11:30 تا 14:30، این مراسم برگزار خواهد شد. آنطور که برگزارکنندگان مراسم اعلام کردهاند، حدود دوسوم از روسایجمهور و نخستوزیران کشورهای جهان، در این مراسم حاضر خواهند بود.
گفته میشود تنها از ایالاتمتحده، علاوه بر باراک اوباما، سهرییسجمهور پیشین این کشور نیز شرکت خواهند کرد.
بر همین اساس است که حتی با فرض حضور همزمان رییسجمهور روحانی و سیدمحمد خاتمی، هیچگونه برداشت یا شایبهای پدید نمیآمد و مباحث حاشیهای مطرحشده، تنها به نگرانی برخی محافل داخلی از اثرات مثبت حضور جهانی چهرههای شناختهشده ایران در عرصه بینالمللی بازمیگردد. روزی که خبر درگذشت این مرد بزرگ منتشر شد، در تماسی با مسوولان ارشد دولت، از آنان درخواست کردم تا نهایت احترام برای رهبر فقید ضدآپارتاید جهان در نظر گرفته شود و حداقل پرچمها بهصورت نیمهافراشته، درآید. دلیل آن هم مشخص بود. اتفاقا جمهوریاسلامیایران و ماندلا، اشتراک گفتمانی بسیار بیشتری به نسبت برخی کشورهای غربی، با یکدیگر داشتند.
پیام برترینداشتن رنگ، نژاد، مذهب و ثروت، در هر دو طرف، ارزشی محوری تلقی میشد. حضور رهبران جهان در این مراسم به این علت است که نام ماندلا برای آنها افتخار محسوب میشود و آنان نه برای جسم بیجان ماندلا که برای ادای احترام به منش و روش او در این مراسم حاضر میشوند. همین نام است که سبب میشود دونفر از روسایجمهور ایالاتمتحده که دولتشان در گذشته، بیشترین محدودیت را علیه رنگینپوستها بهکار گرفت، کنار زندان کوچک ماندلا حاضر شده و جملاتی را بر زبان آورند که واقعیتهایی درباره شخصیت بیبدیلی است که شاید تاریخ، نظیر آن را به خودش نبیند. ماندلا به سبب نزدیکی گفتمان، در دوبار حضورش در ایران به مرقد امام (ره)رفته و به ایشان ادای احترام کرد و علاوه بر دیدار با مقام معظم رهبری، با آقایان هاشمی و خاتمی مذاکرات مفصلی داشت.
با این حال به سبب ناهماهنگی و ضعف در برنامهریزی، تا لحظه تنظیم این نوشتار، سفارت ما در آفریقایجنوبی نتوانسته نام مسوولان ایرانی شرکتکننده در مراسم را اعلام کند و سفارت آفریقایجنوبی در تهران نیز نمیداند برای چه کسانی باید ویزا صادر کند. ماندلا به اندازهای به ایران و آقای خاتمی علاقهمند بود که وقتی قصد سفر به تهران و سپس تلآویو را داشت، به او در اینباره توضیح دادم که این کار ایشان میتواند تبعاتی بههمراه داشته باشد. او به نگارنده در مقام سفیر ایران در کشور خود یادآور شد که هیچکس نتوانسته به او بگوید که چه کاری انجام بدهد یا ندهد اما به سبب جایگاهی که برای آقای خاتمی و ایران قایل است، پس از سفر به تهران به سوریه رفت.
در هیچ کجای دنیا مرسوم نیست که رییسجمهور یک کشور به رییسجمهور کشور دیگر زنگ بزند و از او درخواست کند که در آستانه انتخابات آن کشور، از اقلیت مسلمان بخواهد تا در پای صندوقهای رای حاضر شوند اما خاتمی به درخواست ماندلا پاسخ داد و 5/2درصد از جمعیت 48میلیونی آفریقایجنوبی که مسلمان هستند، به این ترتیب به حضور در انتخابات تشویق شدند. روز سهشنبه، پیکر ماندلا در «ساکرسیتی» استادیومی که ماندلا و همسرش با آن ماشین گلف در مراسم افتتاحیه جامجهانی حاضر شدند و غریو شادی هزاران انسان از ملل مختلف را شنیدند، تشییع و بدرقه خواهد شد.ایکاش خاتمی و روحانی هم در این مراسم حاضر بودند تا شخصیتهای بینالمللی ایران، همسویی میان آرمانهای انسانی و ضدنژادپرستی را به جهانیان نشان میدادند.
مردم سالاری:پایان 8 سال بی قانونی در ارائه بودجه
«پایان 8 سال بی قانونی در ارائه بودجه »عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم اشکان بنکدار جهرمی است که در آن میخوانید؛رئیسجمهور یکشنبه 17 آذر با حضور در مجلس شورای اسلامی، لایحه پیشنهادی بودجه سال آینده شمسی را برای بررسی و تصویب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی ارائه کرد معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی رییس جمهور با اشاره به مبنای بودجه سال آینده گفت «از یکسو این مبنا ملهم از اسناد فرادستی نظام و از سوی دیگر بهره گرفته از تجارب بینالمللی و ملی در بودجه ریزی است». اولین بودجه دولت جدید چه از جهت زمان ارائه و چه از جنبه محتوایی دارای اهمیتی درخور توجه است.
اولا رعایت زمان صحیح برای ارائه بودجه پس از هشت سال بی قانونی در این مورد و در میانه معضلات فراوان اقتصادی شایسته تقدیر است چرا که بر اساس آئین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی، دولت موظف است لایحه بودجه را پیش از پانزدهم آذر هر سال به مجلس ارائه کند تا نمایندگان فرصت بررسی و تصویب این لایحه را پیش از شروع سال جدید خورشیدی داشته باشند اما دولت محمود احمدینژاد تمام لوایح بودجه کشور در هشت سال دوران ریاست جمهوریاش را با تاخیرهای بعضاً چند ماهه به مجلس ارائه مینمود. و در نهایت در سال گذشته بودجه سال 92 با ثبت رکوردی جدید، با 84 روز تاخیر به مجلس ارائه و در نتیجه برای بهار سال جاری بودجه سه دوازدهمی تصویب شد. تاخیر دولتهای نهم و دهم در ارائه لایجه بودجه به مجلس همواره با واکنش تعدادی از نمایندگان مواجه میشد که گاه ناچار بودند برای دو ماه اول سال آینده، بودجه موقت تصویب کنند تا برای بررسی کامل و تصویب لایحه بودجه زمان داشته باشند.
این نمایندگان تأخیرهای مکرر در ارائه بودجههای سنواتی را ناشی از مقاصد سیاسی دولت احمدی نژاد میدانستند و مطرح میکردند که وی بودجه را عامدانه با تأخیر ارائه میدهد تا مجلس فرصت کار کارشناسی نداشته باشد و هر آنچه دولت به مجلس ارائه کرده ، با توجه به کمبود وقت و زمان تصویب کند. این شائبه البته در سال پایانی کاردولت محمود احمدی نژاد قوت دو چندان گرفت تا جایی که بسیاری از چهرههای اقتصادی مجلس مطرح میکردند که احمدی نژاد در پی این است که با تأخیر جدی در ارائه بودجه سال 1392 بتواند تنخواه و متمم سه ماهه ای از مجلس برای سه ماه ابتدایی سال 92 بگیرد و بعد در زمانی که در طی این سه ماه که نمایندگان مجلس سخت مشغول بودجه متأخر دولت دهم هستند، با فراغ بال متمم سه ماه ابتدایی سال را هزینه امور مورد نظر خود و حلقه یارانش نماید.
اکنون اما هزینههای عمومی یا بودجه دولت به 195هزار میلیارد تومان رسیده است یعنی با احتساب تورم 40 درصدی، دولت میخواهد هزینههایش را نسبت به آن چه در قانون بودجه سال قبل آمده بود حدوداً نصف کند اگرچه با احتساب اصلاحیه لایحه بودجه 92 در پاییز امسال و تورم مورد نظر، پیشنهاد کاهش بودجه عمومی دولت در سال آینده عموماً 20 درصد خواهد بود. در مقابل کاهش هزینههای عمومی اما همزمان از لایحه دولت این طور بر میآید که با افزایش حدوداً سه برابری بودجه عمرانی، دولت سعی دارد شغل ایجاد کند. روحانی در همین زمینه بیان داشت «اشتغال مهمترین مسئله آینده اقتصاد کشور و رکود تورمی مهمترین مسئله اقتصادی فعلی ایران است.»
دولت نهم و دهم همچنین با اجرای قانون هدفمندی یارانهها با عوامفریبی و گرفتار آمدن در افکار پوپولیستی به جای استفاده از آن فرصت طلایی برای توسعه کشور، هزینههای جاری را دستکم 27هزار میلیارد تومان افزایش داد اما در لایحه اخیر علاوه بر وعده راه انداختن چرخ اقتصاد کشور، آنچه بیشتر به وضعیت سفرههای مردم میشود یارانههای نقدی است که قرار است به همین روال ادامه پیدا کند رئیس جمهور در برابر نمایندگان مجلس تأکید کرد «شیوه پرداخت یارانه (نقدی) تا زمانی که جایگزینی برای آن طراحی و تصویب نشده خود به خود ادامه خواهد یافت.»
دولت سابق که میبایست در مسیر هدفمندی یارانهها قدم بردارد، عملاً بیشترین یارانه را به دلار اختصاص داده بود تا آن را در نرخی کمتر از نرخ واقعی نگاه دارد و به این ترتیب بود که عملاً مابه التفاوت این دو نرخ وارد جیب واردکنندگان کالاهی مصرفی و بعضاً بیکیفیت گردد و شرکای اقتصادی ما را بسیار منتفع سازد گرچه این عملکرد به قیمت نابودی تولیدات داخلی و تعطیلی بسیاری از کارخانجات و بیکاری ناخواسته کارگران بینجامد. اما بودجه کنونی با وعده تک نرخی کردن ارز و به ازای هر دلار به مبلغ 2600 تومان بسته شده است و دولت تأکید کرده که در زمینه تغییر از شتابزدگی پرهیز خواهد کرد.
از جهت در آمدها نیز در بودجه فعلی حدوداً روزی هشتصد هزار بشکه نفت یعنی براساس و احتساب ادامه تحریمهای فعلی در نظر گرفته شده و رئیس جمهور از احتمال دریافت کمکهای خارجی هم در کنار آن (البته بدون ذکر جزئیات روشهای دریافت آن) خبر میدهد. کاهش هزینه و تلاش برای بالا بردن بودجه عمرانی همان طور که قبلاً نیز از سوی مقامهای دولت اعلام شده بود راهی معقول برای مقابله با رکود در ایران است اما موفقیت دولت در پیشبرد برنامههایش علاوه برریاضت و بودجهای انقباضی نیازمند رفع محدودیت فروش نفت و سرمایهگذاریهای خارجی است. وگرنه موفقیت بلند مدت کشور در زمینه اقتصاد جز در سایه تحقق دو مورد اخیر قابل دسترس نمیباشد.
ابتکار: از بمب گوگلی تا لشکر زنبورهای فیسبوکی
«از بمب گوگلی تا لشکر زنبورهای فیسبوکی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛این روزها ذهن لیونل مسی بیش از اینکه درگیر بازی بعدی بارسلونا و یا قرعه آرژانتین در مسابقات جام جهانی برزیل باشد، درگیر ایرانیها و بداخلاقی فیسبوکی آنها در روزهای اخیر است. فقط چند دقیقه پس از مشخص شدن نتیجه قرعه کشی مسابقات جام جهانی، لشکری از کاربران فارغ البال ایرانی، بی اعتنا به اولیات اخلاق اجتماعی و فرهنگ حضور در فضای مجازی، صفحه «مسی» و نیز مجری مراسم قرعه کشی را آماج کامنتهای عجیب و غریب خود قرار دادند.
جرم مسی فقط این بود که فوتبالیستی سرشناس است و تیمش در مسابقات 2014 با ایران هم گروه شد. جرم خانم فرناندا لیما مجری مراسم هم این بود که به تشخیص مسئولان صدا و سیما به خاطر نوع پوشش این خانم، امکان پخش مراسم از تلویزیون کشورمان ممکن نبود. همین دو بهانه کافی بود تا به اشارتی جمعی از کاربران به سان حمله لشکر ملخها و زنبورها در فیلمهای کارتونی به این دو صفحه فیسبوک حمله کنند. حملهای که حتی بازتاب وسیعی در رسانههای بینالمللی به همراه داشت و به خاطر این اقدام عجیب و غریب نام ایران برای چند روزی، فارغ از ژنو بر سر زبانها افتاد. این اما بار اولی نیست که کاربران ایرانی به برخی صفحات فیسبوک هجوم میبرند.
طی دوسال اخیر کاربران ایرانی از این دست اقدامات زیاد انجام داده اند؛ که از آن جمله است: صفحه داور مسابقه کشتیگیر ایرانی در المپیک، صفحه فدراسیون جهانی کشتی، صفحه کمیته بینالمللی المپیک، صفحه زایتسف والیبالیست ایتالیایی، صفحه ناسا پس از شایعه پایان جهان در 2012، صفحه شرکت پپسی پس از شایعه انداختن نشان این شرکت روی ماه، صفحه وزیر امور خارجه فرانسه پس از نشست ژنو 2...
این پدیده طی روزهای اخیر، ذهن دو گروه رفتارشناسان و جامعه شناسان را به خود مشغول کرده است.، چگونگی شکل گیری انسجام لحظهای هزاران کاربر ایرانی و چرایی یکصدا شدن آنها برای هنجارشکنیهای مجازی، سوالهایی است که در روزهای اخیر همه تلاش میکنند برای آن پاسخی پیدا کنند.
هر چند هجوم اینترنتی کاربران ایرانی این روزها عمدتا در صفحات فیس بوک اتفاق میافتد، اما عمر چنین تحرکاتی دربین اهالی ایرانی فضای مجازی بیش از عمر فیسبوک است. به همین خاطر، شاید برای یافتن پاسخ برخی از سوالات روزهای اخیر لازم باشد که کمی به عقب برگردیم. حملات اعتراضی موسوم به «بمب گوگلی» و حملههای ناگهانی کاربران به برخی نظرسنجیهای اینترنتی از جمله مواردی است که از اویل دهه هشتاد و در موج اول فراگیر شدن اینترنت با گسترش فعالیتهای وبلاگی آغاز شد. اعتراض به عربی نامیدن خلیج فارس، پاسخ به ادعاها درباره مالکیت جزایر سه گانه و شرکت گسترده در نظرسنجیها برای انتخاب بهترین چهرههای سیاسی و ورزشی و هنری از جمله اولین مصادیق حملههای اینترنتی کاربران ایرانی محسوب میشود.
این گونه اقدامات در آن زمان و با توجه به موضوع، نوعی ارزش، هنجار و حساسیت ملی محسوب میشد. از این رو چنین حرکتهایی معمولا هم در رسانهها و هم از سوی صاحبنظران تایید و تقدیر نیز میشد. از جمله دلایل هنجار محسوب شدن نسل اول حملههای گروهی کاربران ایرانی را میتوان در جنس و جایگاه توده نسل اول و دوم کاربران ایرانی اینترنت جستجو کرد. در آن زمان اینترنت هنوز به طور کامل فراگیر نبود و از این رو اکثریت کاربران فعال این فضا را جمع یکدستی از جوانانی تشکیل میدادند که از حداقلهای فرهیختگی فرهنگی و علمی برخوردار بودند. به طور طبیعی این نسل در رفتارهای مجازی خود نیز این فرهیختگی فرهنگی را اعمال میکردند. گواه این مدعا کیفیت و سلامت نسبی محتوای نسل اول وبلاگهای فارسی است.
اما به تدریج با فراگیرتر شدن اینترنت حضور ایرانیان در فضای اینترنتی هم گسترش یافت و طبقات دیگر جامعه را نیز در برگرفت. ارتباطات مجازی و شبکههای اجتماعی هم به موازات این فراگیری توسعه پیدا کرد. این فراگیر شدن، یکدستی اولیه کاربران را دچار لطمه کرد. با افزایش کمی و عددی کاربران، جمع فرهیخته رو به اقلیت گرایید و عامه پسندها به عنوان اکثریت، زمام امور را در این فضا به دست گرفتند. به بیان بهتر فضای وب از محوطه دانشگاه به کوچه و خیابان آمد و سر از ورزشگاه آزادی درآورد. با این تغییر ترکیب، به طور طبیعی، اهالی جدید وب مجموعه رفتارها، کنشها و ادبیات خود را نیز با خود به وبلاگها و شبکههای اجتماعی آوردند. برآیند فضای وب فارسی از محتوای وبلاگها گرفته تا فضای شبکههای اجتماعی، به سمت عامهگرایی و سطحیشدن پیش رفت. آنها به سرعت و تودهوار همفکران خود را پیدا کردند و دور هم جمع شدند. گروهی بساط تفریح و خوشگذرانی و حتی بدمستیهای مجازی پهن کردند و عدد اعضای خود را به صدها و دویست هزار و بیشتر رساندند.
علاوه بر آنچه که گفته شد میتوان ریشههای دیگری را نیز برای پاسخ به چرایی این پدیده ردیف کرد. به طور معمول عامه پسندها بیش از هر گروهی هم از هنجارها فراری هستند و هم از محدویت ها. آنها که محدودیتهای مثبت و منفی فضای واقعی جامعه را مخل سرخوشی خود میدانند، عبور کردن از دیوار فیلتر و ورود به شهر بی در و پیکر فیسبوک را به مثابه عبور از سیم خاردار مرز و یا بیدار شدن در دنیایی دیگر مییابند و به سان هولیگانهای ورزشگاههای اروپایی به دنبال هر فضا و فرصتی برای هنجارشکنی و فارغ البالی و لودگی خود هستند؛ حتی اگر این سرخوشی به قیمت آزار در و همسایه در دنیای واقعی یا اهالی سرشناس فیسبوک در دنیای مجازی باشد. آنها در عالم نوجوانی زنگ خانه همسایه را میزنند و فرار میکنند و در جوانی در دل صفحه لیونل مسی بساط عیش مهیا کرده و مزه پرانی میکنند...
آرمان:آنچه در بودجه93 لحاظ شد
«آنچه در بودجه93 لحاظ شد»عنوان یادداشت رو روزنامه آرمان به قلم دکتر حمید حسینی است که در آن میخوانید؛پس از 8سال بودجه در زمان مقرر تقدیم مجلس شد. نظم کاری دولت روحانی از آغاز کار تاکنون بسیار ارزشمند تلقی میشود و البته این موضوع دارای اهمیت است که چارچوب کلی بودجه از پیش آماده شده بود. از طرف دیگر استفاده از اندیشمندان و صاحبنظران در این زمینه کاری بسیار درست و منطقی از سوی دولت بود که در تدوین بودجه صورت گرفت؛ بودجه به صورتی تنظیم شده که میتوان اذعان داشت نه انقباضی و نه انبساطی است و براساس تواناییهای باورپذیر کشور تنظیم شده است.
بودجه سال93، بودجهای است که براساس درآمدهای واهی کشور تنظیم نشده و طی آن، اتکا به درآمدهای نامشخص بانک مرکزی به صفر رسیده است. با توجه به پیشبینیها درباره کاهش تحریمها، درآمدهای ناشی از صادرات و فروش نفت در نظر گرفته شده و درآمدهای وابسته به مالیات به شکل معقولی تنظیم شده است.
اگر نمایندگان مجلس در تصویب بودجه با دولت همگام و همدل پیش بروند و در درآمدها و هزینههای کلی، تغییرات اساسی اعمال نکنند، میتوان به تحرک و رشد اقتصادی در آینده امیدوار بود و رشد منفی اقتصاد را به صفر رساند و در آینده آن را به رشد مثبت تغییر داد. در بودجهای که توسط رئیسجمهور تقدیم مجلس شد از سرگیری کار سازمان برنامه و بودجه مشخص شده است. هر سازمان و وزارتخانه در بودجه و درآمدها سعی دارد که بیشترین نفع را عاید ارگان خود کند و منافع آن را به حداکثر برساند.
وجود تشکیلاتی مانند سازمان برنامه و بودجه که نگاهی فرابخشی داشته باشد و براساس استراتژی برنامه پنج ساله اقدام کند، به اقتصاد کشور بسیار کمک خواهد کرد. سازمان برنامه و بودجه میتواند به عنوان اتاق فکر دولت در زمینه بودجه و اقتصاد عمل کند. متاسفانه این تشکیلات در دولت گذشته مورد بیمهریهای فراوان قرار گرفت.
اگر این سازمان نقش رهبری و اتاق فکری که در گذشته داشت را حفظ کند و بوروکراسی و روند کندی که در بحثهای اداری پیش میآمد، کنار گذاشته و اصلاح شود، مسلما میتواند به روند توسعه کشور کمک شایانی داشته باشد. در این سازمان امور مطالعاتی و تحقیقاتی صورت میگیرد و با تبیین و منطقی کردن آنها میتواند در جامعه به حالت کاربردی درآید. یکی از ضربههای بزرگی که دولت گذشته در اقتصاد خورد، به دلیل عدم وجود اتاق فکر و همچنین نبود یک سازمان اطلاعرسانی بود. با سیاستهایی که دولت در برنامه بودجه برای خود تعریف کرده میتوان با قاطعیت گفت دولت تا سال آینده رشد منفی اقتصاد را به صفر خواهد رساند و با پیش رفتن مذاکرات مسلما شاهد رشد اقتصادی مثبت خواهیم بود.
ما یک روال رو به سقوط هر ساله در حوزه اقتصاد داشتهایم و رو به بهبود رفتن اوضاع کشور به زمان طولانی نیاز دارد و به کندی پیش خواهد رفت. یکی از راههایی که میتوان رشد اقتصادی را در کشور بهبود بخشید استفاده از ظرفیتهای خالی در کشور است. کشور ما ظرفیتهای مالی بسیاری داردکه تاکنون از آن استفاده نشده است. امسال با شرایط جوی و آب و هوایی پیشبینی بارندگی فراوانی میشود که در زمینه کشاورزی میتواند بسیار کمککننده و امیدبخش باشد و بتوان از این حوزه در افزایش رشد اقتصادی کشور استفادههای فراوان کرد.
دنیای اقتصاد:تحریم، نفت و بودجه 1393
«تحریم، نفت و بودجه 1393»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم غلامرضا سلامی است که در آن میخوانید؛پس از سالها، بالاخره دولت یازدهم موفق شد بودجه سال آینده را در مهلت قانونی، تقدیم مجلس شورای اسلامی کند. شاید این تنها ویژگی قابل بحث بودجه سال 93 باشد. البته انتظار بیشتری نیز نمیرفت، زیرا وقتی ساختار اقتصادی کشور دچار آسیب جدی باشد، آنگاه در یک بازه زمانی کوتاه مدت چندماهه، فقط امکان رعایت سنت بودجهنویسی و کم و زیاد کردن ارقام سنوات قبل وجود دارد؛ یعنی همان کاری که دولت یازدهم در این فرصت اندک به آن دست زده است.
مهمترین مشکل بودجه 93 سکوت مطلق نسبت به مساله تحریم و مفروض دانستن حل این بحران در کوتاهمدت است. نگاهی به ارقام کلان بودجه برای اثبات این ادعا کافی است. درآمدهای عمومی دولت در بودجه تقدیمی، 195هزار میلیارد تومان پیشبینی شده است که از این مبلغ سهم درآمد ناشی از صادرات نفت 8/77 هزارمیلیارد تومان و سهم مالیات 66هزار میلیارد تومان است. با توجه به اینکه فقط 5/56 درصد درآمد حاصل از صادرات نفت در بودجه عمومی دولت منظور شده است و 5/43 درصد بقیه آن سهم شرکت ملی نفت ایران و صندوق توسعه ملی است، بنابراین رقم پیشبینیشده صادرات نفت در سال آینده بالغ بر 138هزار میلیارد تومان میباشد که با فرض دلار 2650 تومانی بالغ به 52 میلیارد دلار در سال است.
روشن است که این میزان درآمد نفتی با نفت بشکهای 100 دلار، در صورتی محقق خواهد شد که اولا دولت بتواند در سال 93 روزانه بیش از 4/1 میلیون بشکه نفت خام و میعانات نفتی صادر کند و ثانیا قادر باشد ارز حاصل از این صادرات را مورد استفاده قرار دهد. آشکار است که این تواناییها فقط زمانی کاربرد دارد که وضعیت کشور از نظر اعمال تحریمهای ظالمانه بینالمللی حداقل به سه- چهارسال گذشته برگردد؛ یعنی هنگامی که هنوز تحریمهای نفتی و بانکی (حداقل به این صورت جدی فعلی) اعمال نشده بود.
هر چند با تلاش دولت یازدهم و سیاستهای مدبرانه و فعال خارجی آن، این امید وجود دارد که سال آینده از شدت تحریمها به شدت کاسته شود، ولی نباید فراموش کرد که مخالفان خارجی و داخلی توافقنامه ژنو3 بیکار نخواهند نشست و تمام کوشش خود را برای بیثمر ماندن این توافقنامه به عمل خواهند آورد، کما اینکه در این مدت اندک، از هیچ کوششی در این زمینه دریغ نورزیدهاند. ولی حتی اگر فرض شود روند طبیعی تحریمها طبق توافقنامه ژنو طی شود، باز هم به نظر نمیرسد که دولت قادر باشد میزان صادرات نفت خود را در سال آینده به متوسط روزی 4/1 میلیون بشکه برساند و از طرف دیگر این تصور که دولت بتواند در سال آینده از بخش مهمی از منابع ارزی بلوکه شده (شامل درآمدهای ارزی سال 93) در خارج از کشور استفاده کند، با واقعیات موجود همخوانی ندارد.
با مفروض دانستن صحت چنین ادعایی، هم پیشبینی رقم 52 میلیارد دلاری درآمد نفتی و هم پیشبینی رقم 66 هزار میلیارد تومانی درآمد مالیاتی کشور در سال 93 هرچند که امیدوارانه است، اما احتمالا با دوراندیشی لازم همراه نیست. اگر خوشبینانه فرض شود که کشور در سال آینده فقط به 25 میلیارد دلار از داراییهای خود دسترسی داشته باشد و بتواند از آن استفاده کند، در آن صورت نه تنها لازم است بودجه عمومی از این بابت اصلاح شود، بلکه تحقق درآمدهای دیگر پیشبینی شده در لایحه بودجه 93 و از جمله درآمد 66 هزار میلیارد تومانی مالیاتی- که با فرض خوشبینی نفتی باز هم واقعبینانه نیست- به شدت کاهش مییابد.
طبق لایحه بودجه 93، از رقم مالیات پیشبینی شده فوق حدود 12 هزار میلیارد تومان مربوط به مالیات بر واردات و حدود 19 هزار میلیارد تومان آن مربوط به مالیات بر ارزشافزوده است که با کاهش منابع ارزی و لاجرم کاهش واردات کشور رسیدن به این ارقام غیرقابل تصور است. همچنین پیشبینی رقم 24 هزار میلیارد تومان مالیات بر اشخاص حقوقی (بنگاههای اقتصادی) هنگامی درست است که این بنگاهها بتوانند مواد اولیه، قطعات و کالای قابل فروش خود را وارد کنند، در غیر این صورت بنگاههای تولیدی بزرگی مانند شرکتهای خودروساز به دلیل وابستگی زیاد به خارج از کشور و همچنین واردکنندگان بزرگ و متوسط اقلام مصرفی توان سودآوری خود را از دست داده و امکان پرداخت مالیات در حد پیشبینی شده برایشان وجود نخواهد داشت.شاید بهتر بود دولت با شفافیت بیشتری عمل میکرد و بودجه را به دو صورت ارائه میکرد، تا مخالفان داخلی سیاستهای خارجی دولت، دورنمایی از بحران کسری بودجه را که در حال حاضر حداقل 50 هزار میلیارد تومان تحت عنوان کسری تراز جاری است در شرایط ادامه تحریمها لمس میکردند و اجازه میدادند که اقتصاد آسیبدیده ایران کمی نفس بکشد.
متاسفانه باید گفت که شعارهای دولت در زمینه رشد اقتصادی، کاهش تورم و بیکاری در شرایط ادامه حتی نسبی تحریمها با این لایحه تقدیمی قابل تحقق نیست، زیرا آنچه از مفاد تبصرههای بودجه سال 93 استنباط میشود آن است که دولت یازدهم مانند سلف خود بنا دارد به محض افزایش داراییهای خارجی کشور، معادل ریالی آن را به اقتصاد تزریق کند و همان رشد نقدینگی و تورم مالوف را به کشور تحمیل کند. دولتی که قصد دارد رشد منفی 6 درصدی را به مثبت
7/1 درصد برساند، نباید لایحهای را به مجلس تقدیم کند که در آن صرف فروش نفت در خارج از کشور به مثابه افزایش درآمد ریالی دولت تلقی شود، زیرا ممکن است مانند یکی دو سال گذشته امکان استفاده از منابع ارزی کشور (به دلیل بلوکه بودن) وجود نداشته باشد و تا زمانی که این ارز به مصرفکنندگان داخلی به فروش نرسیده و ریال آن توسط بانک مرکزی قابل دریافت نباشد، نمیتوان آن را به عنوان درآمد ریالی دولت تلقی کرد و به مصرف رساند.
روشن است افزایش تصنعی پایه پولی در رشد نقدینگی و تورم همان تاثیر افزایش بیپایه، پایه پولی را به دنبال خواهد داشت.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد