جام جم:نعمت رهبری
«نعمت رهبری»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن میخوانید؛اگر در گذشتههای دور باید در کتابها دنبال استدلالهای فقهی و علمی اثبات «ولایت فقیه» میگشتیم یا در مقابل برخی کژاندیشان به سخنان محکم امام در این باره تمسک میجستیم، امروز حجتهای قویتری برای چنین مفهوم و جایگاهی در دست داریم و سخنان رهبر معظم انقلاب در روز گذشته، یکی از برترین حجتهاست.
13 آبان امسال مسیری دوگانه در پیش پای ملت ایران و مسئولان قرار گرفت، از یک سو دیپلماسی کشور در مسیر کاهش تنش ها و مذاکرات هسته ای و غیرهسته ای گام برمی دارد.
از سوی دیگر نه تنها نشانه های محکمی برای کاهش دشمنی های آمریکا نداریم که برخی از آنان در اظهاراتی شرارت آمیز، به ملت ایران اهانت می کنند و گروهی در این دوراهی می مانند که یک مرگ بر آمریکا بگویند یا در تجمع تبیین جنایت های آمریکا شرکت کنند یا نه؟
برخی با این پرسش مواجه می شوند که آیا برگزاری راهپیمایی 13 آبان در تضاد با مسیر مذاکرات فعلی است؟ یا برعکس می تواند پشتوانه ای مردمی برای دولتمردان ما باشد؟
آیا با حل مساله هسته ای همه مسائل ما با آمریکا حل می شود؟ یا آنها با هویت و اقتدار این نظام و ملت مشکل دارند؟ و آیا رابطه با آمریکا یعنی حل همه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و... داخلی؟
سخنان رهبر انقلاب، پاسخی روشن بود به همه این پرسش ها؛ رهنمودهایی که می تواند مانع افراط و تفریط ها در میان گرایش های مختلف سیاسی و رسانه ای کشور باشد. قطب نمایی برای حرکت دقیق در خط مشی ترسیمی نظام در آزمون پیش رو.
این سخنان سرشار از منطق، صراحت و شجاعت است که می تواند ملت های چشم دوخته به ایران انقلابی را امیدوار و بیدار نگه دارد.
علاوه بر آن دولت بزرگ ترین سرمایه، اعتبار و پشتوانه را در بیانات دیروز با خود به همراه خواهد داشت، به شرط آن که همان قدر که به حمایت ها توجه می کنند، به هشدارهای ظریف و البته صریح نیز توجه داشته باشند.
با قطب نمای دقیقی که در پیش رو داریم، نه دشمنی ها را فراموش می کنیم، نه از آزمودن راه ها و تجربه های جدید واهمه ای به خود راه می دهیم.نه دست روی دست می گذاریم و دلخوش به لبخندهای فریبکارانه طرف، نه لحظه ای از حمایت و اعتماد خود به سربازان خط مقدم نبرد دیپلماتیک کشورمان می کاهیم.
با همین قطب نماست که امروز با شرکت در راهپیمایی 13 آبان با گام ها و شعارهایمان پشتوانه ای برای پیشبرد اهداف دولتمردان معتمد خود فراهم می سازیم.
خراسان:شاید فراموش کرده باشم!
«شاید فراموش کرده باشم!»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛من امروز به خیابان ها نمی آیم و در راهپیمایی ۱۳ آبان شرکت نمی کنم چون تورم و گرانی بیداد می کند و حتی دولت دکتر روحانی هم تا امروز نتوانسته است مهار این اسب چموش را بکشد. به خیابان ها نمی آیم چون همه چیز حتی کالاهایی که هیچ ارتباطی با تحریم ها ندارد همچنان در حال گرانتر شدن است و برخی کالاها و ضروریات زندگی مردم از اول سال تاکنون چند بار گران شده است. به خیابان ها نمی آیم و در راهپیمایی شرکت نمی کنم چون برخی از مسئولین دولت های قبلی اطلاعات و آمار نادرست و وعده های عملی نشده به مردم دادند. به خیابان ها نمی آیم چون بیکاری و بالا رفتن سن ازدواج جوانان بسی آزار دهنده شده است. به خیابان ها نمی آیم چون دخل و خرج خیلی ها کفایت زندگی در خور و شایسته را نمی کند و به خیابان ها نمی آیم چون حتی برای پیدا کردن یک خانه اجاره ای در حاشیه شهر برخی افراد جامعه همچنان سرگردانند. به خیابان ها نمی آیم چون نه تنها هزینه خورد و خوراک و پوشاک بلکه هزینه دارو و درمان نیز سر به فلک کشیده است و...
و اما به خیابان ها نمی آیم و در راهپیمایی ۱۳ آبان شرکت نمی کنم چون شاید فراموش کرده باشم که کمر دولت ملی دکتر محمد مصدق را دولت آمریکا شکست و کودتای ننگین ۲۸ مرداد را به ملت ایران تحمیل کرد.
به خیابان نمی آیم و در راهپیمایی شرکت نمی کنم چون شاید فراموش کرده ام که در کوران جنگ جهانی دوم قلدران، کشورم ایران را به سه پاره تقسیم کردند و چرچیل و استالین و روزولت در تهران دور هم نشستند و هر چه خواستند کردند بی آنکه حتی از شاه ایران برای شرکت در آن جلسه دعوت کنند.
من به خیابان نمی آیم و بر سر قلدران و زورگویانی فریاد نمی کشم که نفت کشورم را سال ها به ثمن بخس به تاراج بردند و پیش از آن صدراعظم لایق و بزرگ ایران زمین امیرکبیر را با دسیسه و توطئه به تیغ جهالت و نفهمی قاجار رگ زدند.
من به خیابان ها نمی آیم و در راهپیمایی شرکت نمی کنم چون شاید فراموش کرده ام تبعید مرجع تقلید و امام عزیز انقلابمان را توسط پهلوی و حمایت قلدران و مستکبران.
به خیابان ها نمی آیم و راهپیمایی نمی کنم چون شاید فراموش کرده ام که استعمارگران عالم چگونه در مقابل اراده ملت بزرگ ایران و انقلاب بزرگشان صف آرایی کردند، کودتای نوژه را راه انداختند، در کردستان و آذربایجان و خوزستان و ترکمن صحرا چه فتنه ها به پا کردند و شاید لشکرکشی آمریکا را به صحرای طبس فراموش کرده ام و شاید به شهادت رسیدن دانش آموزان را در ۱۳ آبان ۵۸ به دست طاغوت فراموش کرده باشم. به خیابان ها نمی آیم و در راهپیمایی شرکت نمی کنم و بر سر استثمارگران و مستکبران و زورگویان و جنگ طلبان جهان فریاد برنمی آورم چون شاید فراموش کرده ام که به اشاره و چراغ سبز و حمایت های گسترده سیاسی، اقتصادی و نظامی بی شائبه همین دشمنان ملت، صدام آن جنگ نابرابر را علیه ایران به راه انداخت و هشت سال تمام کشور را درگیر جنگی کرد که نه تنها به گفته آیت ا... هاشمی رفسنجانی هزار میلیارد دلار خسارت به کشورمان زد بلکه برای سال ها ما را از قافله پیشرفت های علمی و اقتصادی و رشد در زمینه های مختلف بازداشت و تأسف بارتر و دردآورتر این که ناجوانمردانه و بیرحمانه آنچنان با همه تجهیزات جنگی پیشرفته و کاربرد سلاح های غیرمتعارف شیمیایی و موشک باران شهرها بر این کشور و ملت تاخت بدان امید واهی که دیگر اثری از ایران بزرگ و اقتدار و عزت و استقلال آن باقی نماند اما این ملت بزرگوار برای حفاظت از دین و میهن و انقلاب و آبرو و ناموس و تمامیت ارضی اش شجاعانه و جوانمردانه در مقابل دشمن تجاوزگر ایستاد و حماسه ها و افتخارها آفرید اما این عزت و افتخارها بهایی بس سنگین و ماندگار در تاریخ ایران و بشریت داشت و آن تقدیم ۲۴۳ هزار شهید از فرزندان برومند این آب و خاک بود و جانباز شدن هزاران عزیز و نور دیده این مردم.
آری من شاید امروز به خیابان ها نیایم و در راهپیمایی شرکت نکنم چون شاید فراموش کرده باشم که چگونه فرمانده ناجوانمرد ناو آمریکایی وینسنس فرمان پرتاب موشک به سوی هواپیمای مسافربری ایران را صادر کرد و ۲۹۰ انسان بیگناه و از جمله چند کودک را بر فراز آب های نیلگون خلیج فارس قطعه قطعه کرد.
آری شاید من امروز به خیابان ها نیایم و در راهپیمایی شرکت نکنم و بر سر جنایتکاران فریاد برنیاورم چون شاید فراموش کرده ام که چه دولت هایی از تروریست هایی که مطهری و رجایی و باهنر و بهشتی و ۷۲ نفر از یارانش را آنچنان ناجوانمردانه به خاک و خون کشیدند حمایت کردند و شاید فراموش کرده باشم چه کسانی هنوز از منافقین که دست های جنایتکارشان به خون حدود ۱۷ هزار نفر از مردم کوچه و بازار آلوده است حمایت می کند.
شاید فراموش کرده باشم که دانشمندان هسته ای این کشور را چه کسانی و با حمایت اطلاعاتی چه دولتمردانی به شهادت رسانده اند. آری ممکن است من به خیابان ها نیایم چرا که شاید خیلی چیزها را فراموش کرده باشم.
ولی این مردم هیچ گاه جنایت های فراوان زورگویان جهان را علیه کشورشان فراموش نمی کنند هر چند از بی وفایی و وعده های برخی مسئولان و فشار تورم و گرانی دردها به دل داشته باشند و خون ها به جگر، و خوب می دانند و دریافته اند که باید بر سر چه کسانی فریاد برآورند. این ملت پس از آن تجربه های تاریخی، خوب دریافته است که همه شرها، فتنه ها، فشارها، جنگ و تحریم ها توسط استعمارگران، زورگویان و قلدران بر او تحمیل شده و می شود به این امید که روزی این ملت بزرگ و متمدن و فرهیخته و غیور و عزت طلب، از استقلال و عزت و آرمان هایش دست بکشد اما این ملت بزرگوار همیشه و در هر شرایطی نشان داده است که هر جا که باید حضور خود را به رخ جهانیان و دشمنان بکشد غیورمردانه وارد صحنه شده و حماسه ها آفریده است. آیا کسی از خاطر برده است همین حماسه بزرگی که مردم در انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری در خردادماه آفریدند و دکتر روحانی به عنوان منتخب مردم با رأی قاطع و مثال زدنی انتخاب شد آن هم در شرایطی که هم تورم و گرانی بیداد می کرد هم برخی آمار نادرست و کارها و اقدامات نابجای برخی مسئولین و سوء مدیریت ها خون به دل ملت می کرد و هم فشارها و تحریم های خارجی شدیدتر و سنگین تر می شد.
آری این ملت بزرگوار نه جنایت های دولتمردان آمریکا و برخی دیگر از زورگویان را فراموش می کنند و نه قصد دارند که دشمنان مردم از حضور نیافتنشان در راهپیمایی ۱۳ آبان سوء استفاده کنند و ملت ایران را خسته و سرخورده و مأیوس و ناامید نشان دهند. در این مقطع زمانی که موضوع مهم مذاکره بر سر مسائل هسته ای به نقطه حساس و بسیار تاریخی رسیده و دولت جدید با رویکردی قابل توجه به روشنی هر چه تمام تر ضمن دفاع از حقوق مسلم مردم، مواضع و حقانیت ملت و نظام اسلامی را در منظر و مرآی افکار عمومی جهان قرار داده که اوج آن در سخنرانی بسیار موثر، زیبنده، قاطع و روشنگرانه دکتر روحانی در سازمان ملل متحد متجلی شد مردم به خوبی می دانند که حضورشان در راهپیمایی ۱۳ آبان برگ برنده و پشتوانه ای محکم خواهد بود برای احقاق حقوق ملت ایران توسط دولتمردان و مذاکره کنندگان که به فرموده رهبر فرزانه انقلاب مذاکره کنندگان که مأموریتی سخت در جبهه دیپلماسی بر عهده دارند نه تنها سازشکار نیستند بلکه «فرزندان خود ما و بچه های انقلابند».
و این مسلم است که حضور نیافتن مردم در صحنه های لازم از جمله راهپیمایی ۱۳ آبان آن هم در شرایط کنونی و در آستانه مذاکرات هسته ای نه تنها می تواند موجب تضعیف قاطعیت تیم مذاکره کننده کشورمان شود بلکه می تواند عامل و بهانه ای شود بر تداوم و یا حتی تشدید فشارها و تحریم ها بر مردم کشورمان. به هر صورت با توجه به شرایط خاص کنونی و با توجه به موقعیت شناسی و درک بالای سیاسی مردم کشورمان و عزت طلبی و ظلم ستیزی مردم این مرز و بوم و از همه مهم تر با توجه به عنایت ویژه الهی بر این مردم و کشور که بارها دست قدرت و عنایت او را در دوره ها و صحنه های گوناگون انقلاب دیده ایم به فضل پروردگار حضور مردم در راهپیمایی ۱۳ آبان از پس آن حماسه سیاسی و انتخاب دکتر روحانی، حماسه ای دیگر را برای امروز و فردای این کشور رقم خواهد زد.
کیهان:رشتههای خط سازش پنبه شد
«رشتههای خط سازش پنبه شد» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛تحقیر مستکبران و نشان دادن حقارت قدرتمندانی که ادعای بزرگی میکنند، تنها از عهده بندگان صالح خدا برمیآید. مقتدای حکیم انقلاب دیروز در سی و چهارمین سالگرد تسخیر لانه جاسوسی، همین کار را هنرمندانه با آمریکا و اسرائیل کرد. دیروز آمریکا و اسرائیل از رهبر معظم انقلاب خوردند. هم در لفظ ومعنا تحقیر شدند و هم چیدمان نقشه آنها برای مذاکره آمیخته با فشار و تهدید- و القای ضعف و استیصال ایران وچند دستگی در داخل- به هم خورد. عزت و حکمت و مصلحت چنان در این بیانات 50 دقیقهای مهندسی شده بود که حتی رسانههای بیگانه و برخی ادامههای داخلی آنها را نیز منفعل کرد. رهبر انقلاب ضمن تکریم انقلاب دوم و اعلان جهانی شدن بیاعتمادی و انزجار نسبت به شیطان بزرگ، محل نزاع درباره موضوع آمریکا را به محل شایسته خود هدایت کردند و خطکشی و فاصلهگذاری اصلی را - با وجود ماهها عملیات روانی و رسانهای دشمن برای به هم ریختن صفها- پررنگتر از همیشه ترسیم نمودند؛ آنجا که با ظرافت تمام حساب «تبلیغاتچیهای مواجببگیر یا ساده که افکار عمومی را گمراه میکنند» را با «مذاکرهکنندگان بهعنوان فرزندان انقلاب» جدا کردند و مبانی تسلیم طلبی آن جریان سیاسی- رسانهای را فرو ریختند، همچنان که مجدداً از اعتماد به لبخند فریبکارانه دشمن برحذر داشتند.
بندگان خدا از شیطان بزرگ و کوچک نمیهراسند و همین شجاعت است که حقارت طلایهداران تکبر و استکبار را نزد دیرباورترین ذهنها هویدا میکند. 9 سال پیش (تیر ماه سال 1383) روزنامه لسآنجلس تایمز در یادداشتی خواندنی به قلم دیوید هریس درباره عظمت تسخیر لانه جاسوسی آمریکا نوشت «این بحران در واقع یک آغاز بود و نه پایان. با روی دادن حادثه تسخیر سفارت آمریکا در ایران، عصر استقلال مسلمین به جهان غرب شناسانده شد. احتمالاً ما باید سالگرد این حادثه را برای جلوگیری از تکرار اشتباهاتمان ارزشمند بدانیم. در آن زمان سیاست ما به سرنوشت رژیم شاه که محصول کودتا و تغییر رژیم آمریکایی بود، وابسته بود. بحران سفارت از کودتا و حکومت 25 ساله شاه سرچشمه میگرفت و شورش مردم برای سرنگونی وی ما را متحیر کرد. سختترین بخش این حادثه برای اغلب آمریکاییها احساس عجزی بود که به صورت ناتوانی برای انجام کاری در قبال تسخیر سفارت عنوان میشود. کارتر سرانجام ریاست جمهوری را از دست داد و بهعلاوه ما به بدترین دشمن خود در دنیا تبدیل شدیم. آن زمان ما روی این تصور حساب باز کردیم که قادریم با قدرت نظامی از خطر احتمالی جلوگیری کنیم اما این بحران فراتر از ابزارهای نظامی بود». سالها پس از تحقیر شیطان بزرگ هنری کیسینجر در تحلیلی اذعان کرد «آیتالله خمینی غرب را با بحران جدی برنامهریزی مواجه کرد. تصمیمات او چنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامهریزی را از سیاستمداران و نظریهپردازان می گرفت. هیچ کس نمیتوانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند. او با معیارهای دیگری غیر از معیارهای شناخته شده در غرب سخن میگفت و عمل میکرد، گویی از جای دیگری الهام میگرفت و براساس همان تعالیم الهی با غرب مخالفت میکرد». امام با همین بینش، داغ شیطان بزرگ را بر پیشانی آمریکا زد و آنگاه ذیل آن حک کرد که «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.»
دیروز در سالگرد حادثه بزرگ 13 آبان و در تقاطع بحثهای داغ درباره چرایی و چگونگی دور جدید مذاکرات هستهای مجال آن بود تا فرزند خلف حضرت روحالله به تأسی از شیوه مدیریت و رهبری امام (ره)، مباحث و مجادلات را چنان جمع کند و به اندازه در ظرف عزت و حکمت و مصلحت بریزد که بسیاری از رشتههای خط تسلیمطلبی و استیصال و سازش پنبه شود و به موازات آن، حقیقت حقارت و بد عهدی و بیصداقتی رژیم آمریکا به دوستان و دشمنان کنجکاو ایران اعلان شود. در حقیقت میتوان گفت بیانات دیروز رهبر معظم انقلاب به مثابه یک مربی ورزیده، نمایش عملی و میدانی تاکتیک «نرمش قهرمانانه» بود که چگونه میتوان با پختهترین و محکمترین بیان، حریف را گوشه رینگ کشاند و در برابر گارد فریبکاری و اختلافافکنی وی، از یکسو جبهه خودی و ملی را منسجمتر از همیشه کرد و از سوی دیگر همزمان به موازات نمایاندن مشت دغل و فریب دشمن، تبلیغاتچیهای دوستنمای او را نیز انگشتنما کرد.
رصدکنندگان رسانهها دیروز مشاهده کردند- و امروز به احتمال قریب به یقین در رسانههای نوشتاری جریان نفاق قابل رصد است- که سخنان رهبر انقلاب چگونه موجب انفعال شبکه رسانهای فتنه و نفاق شد. آنها چون نمیخواستند معلوم شود مصداق هشدار رهبر انقلاب درباره تبلیغاتچیهای دشمن هستند، مجبور به برجستهسازی برخی بخشهای تقطیع شده این سخنان شدند تا شاید بتوانند روح کلی این سخنان را تحریف کنند، حال آن که مضمون اصلی بیانات معظمله، اعوجاج و انحراف منطق مغالطهآمیز و فریبکارانه همین پایگاهها و تریبونهای رسانهای دشمن طی چند ماه گذشته را برملا میکند.
به این بیانات صریح مقتدای انقلاب عنایت کنید. «مماشات با مستکبر هیچ فایدهای برای کشورها و ملتها ندارد. هر ملت و دولتی که به آمریکا اعتماد کند، ضربه خواهد خورد»، «یک دهه قبل بعد از دو سال تعلیق و تعطیلی بسیاری از کارها، همه فهمیدیم که حتی با این گونه کارها مطلقا امیدی به همکاری طرفهای غربی وجود نخواهد داشت»، «از مسئولینی که در جبهه دیپلماسی فعالیت میکنند محکم حمایت میکنیم اما ملت باید بیدار باشد که برخی مواجببگیران دشمن و تبلیغاتچیهای مواجببگیر یا بیمزد و سادهلوح نتوانند افکار عمومی را گمراه کنند. بعضی با خطگیری از رسانههای بیگانه در تلاشند با گمراه کردن افکار عمومی این گونه القا کنند که اگر در مسئله هستهای تسلیم شویم، همه مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی حل میشود»، «اگر روزی از مسئله هستهای عقبنشینی شود آنها دهها بهانه دیگر را مطرح میکنند» و «اگر ملتی به قدرت و تواناییهای خود متکی بود از اخم و تحریم دشمن متلاطم نمیشود». مصادیق وارونهنمایی و گمراهگری سیاسی و رسانهای به نیابت از دشمن را باید در میان یک شبکه رسانهای آلوده و طیفی از سیاستمداران ورشکسته به تقصیر جستوجو کرد که طی چند ماه گذشته- و بلکه به یک اعتبار طی چند سال اخیر- سعی کردند به نام دفاع از منافع ملی یا تظاهر به حمایت از دولت جدید، آمریکا را قدرت غالب و ایران را کشوری مستاصل و ناچار از تسلیم و سرکشیدن جام زهر معرفی کنند! یا به موازات تقویت امواج ارعاب دشمن، به ترمیم حیثیت از دست رفته آمریکا بپردازند؛ از یک سو دلالی محبت برای آمریکای منفور کنند و او را مهیای مصالحه با ایران تداعی کنند و از طرف دیگر، مسئولان را بترسانند که باید زبان در کام کشید و نازکتر از گل به شیطان بزرگ نگفت و عاجزانه به گدایی او پرداخت!
بیانات مهم حضرت آیتالله خامنهای که آمیزهای از حکمت، استدلال، عزت و شجاعت بود، تعریفی جامع و مانع از صورت مسئله ملت و دولت ما با آمریکا ارائه کرد که این تعریف ضمن این که جامع همه سلیقههای وفادار به نظام و انقلاب است، کمترین ظرفیت قبول خط انحراف و تحریف را به اعتبار اصل اساسی «لاتَظلمون و لا تُظلَمون»- ظلمناپذیری و تن ندادن به زورگویی استکبار- ندارد. ایشان به موازات اینکه به عنوان تذکر مهم و لازم تاکید فرمودند «هیچ کس نباید مذاکرهکنندگان ما را سازشکار بداند. این دیپلماتها بچههای خود ما و بچههای انقلابند و ماموریت سختی بر عهده دارند و هیچ کس نباید ماموری را که مشغول کاری است تضعیف کند»، چند تذکر مهم دیگر هم دادند؛ «توصیه به مسئولین و فرزندان خودمان که مشغول کار در جبهه [این کلمه بسیار کلیدی است] دیپلماسی هستند این است که مراقب باشید لبخند فریبگرانه شما را دچار اشتباه و خطا نکند. ریزهکاریهای دشمن را ببینید»، «هر ملت و دولتی که به آمریکا اعتماد کرد ضربه خورد، حتی دوستان آمریکا»، «در عرصه دیپلماسی کشوری موفق است و دولتی میتواند پشت میز مذاکره به نتایج مورد نظرش برسد که متکی به نیروی درونزا و تواناییهای داخلی باشد»، «در مسائل اقتصادی همه تلاشها باید متمرکز بر داخل باشد. حرف ما با مسئولین این است که برای گشایش مسائل کشور باید نگاهشان به درون باشد»، «مماشات با مستکبر برای هیچ کشوری سود به ارمغان نمیآورد» و «آحاد مردم و مسئولان و جوانان عزیز چشم و گوشها را باز کنند. هر ملتی با آگاهی و هوشیاری، بیدار ماندن و به خواب نرفتن میتواند به اهداف والای خود برسد».
مجموع این بیانات جامع و مانع در حقیقت مجددا توپ را به میدان دشمن که میکوشید موضوع مذاکره را تبدیل به بهانه مجادله و منازعه داخلی کند، برگردانده است. هم پاتکی قدرتمندتر از تک دشمن در زمینه جنگ نرم و عملیات روانی او است و هم به واسطه ضرب سنگین نهفته در این موضع انقلابی، سوءتفاهم به وجود آمده در خیال بد محاسبهگران روسیاه آمریکایی- صهیونیستی را میزداید. این سخنان همچنان که موجب انسجام و هماهنگی بیشتر در جبهه خودی میشود، برخی پالسهای غلط فرستاده شده از سر اشتباه یا تعمد را که باعث عدم موازنه در چالش و جبهه جدید میشد، از ذهن «محاسبهگران» اطلاعاتی و دیپلماتیک ارشد غرب میزداید. به عبارت دیگر براساس کلام فصلالخطاب ولی امر مسلمین، حوزه دیپلماسی بخشی از جبهه بزرگ میان ایران و آمریکاست که باید به طور قاطع حمایت شود و در عین حال جبهه و میدان رزم است نه حوزه ماه عسل و نرد محبت با قدارهبندهایی که لبخند دوستی بر چهره دارند (آن گونه که رسانههای زنجیرهای طی چند ماه اخیر تداعی کردند).
با این تلقی، همچنان که لبخند شیطان هرگز مانع او از لحظهای خودبرتربینی، عهدشکنی و زورگویی نمیشود، در مقابل نیز تداوم مذاکرات 10 ساله برای سلب بهانه از دشمن و اتخاذ نرمش قهرمانانه نه تنها در تعارض با شعار مرگ بر آمریکا و اعلام بیزاری ملت ایران از شیطان بزرگ نیست بلکه پشتوانه اصلی دیپلماسی است. بدین ترتیب تلقیهای اشتباه از «تاکتیک» نظام را باید دور ریخت و آنها را به «استراتژی» کلی ستمناپذیری و استکبارستیزی انقلاب اسلامی عرضه کرد. رهبر انقلاب دیروز از موضع استراتژیست نظام، بار دیگر حقیقت آیه شریفه «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» را بازگو کردند و همچنان که میدان مانور دولتمردان را نشان میدادند راه گندمنمایی و جوفروشی تبلیغاتچیهای متقلب دشمن را بستند. الحمدلله ربالعالمین.
جمهوری اسلامی:حتی اگر شیطان بزرگ باشد
«حتی اگر شیطان بزرگ باشد»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛کمتر اتفاق میافتد یک روز چند رویداد مهم را در خود جمع کند، رویدادهائی که هر کدام منشأ یک جریان تاریخی باشند و کنار هم قرار گرفتن آنها جایگاه ویژهای به آن روز بدهد. این ویژگی استثنائی را روز 13 آبان در تاریخ کشور ما ایران دارد.
در 13 آبان سالهای 1343، 1357 و 1358 به ترتیب تبعید امام خمینی به ترکیه که توسط رژیم پهلوی و به دستور آمریکا صورت گرفت، کشتار دانش آموزان تهرانی توسط دژخیمان رژیم پهلوی به جرم تظاهرات ضد رژیم ستم شاهی و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران توسط دانشجویان پیرو خط امام، رویدادهای مهمی بودند که روز 13 آبان را در تاریخ انقلاب اسلامی و تاریخ ایران صاحب برجستگی خاصی کردند. از آنجا که این هر سه رویداد به نحوی با دولت آمریکا مرتبط میشوند، روز 13 آبان با نام دولت آمریکا و برخورد استکباری آن کشور با ملت ایران عجین شده و دولت آمریکا در رأس استکبار قرار دارد، به همین دلیل، عنوان "روز ملی مبارزه با استکبار جهانی" را به خود گرفته است.
رویدادهائی که روز 13 آبان را به "روز ملی مبارزه با استکبار جهانی" تبدیل کرده اند، هر کدام به نحوی با احساسات، عواظف و منافع ملت ایران رابطه تنگاتنگ دارند. به همین دلیل، حتی اگر روزی در روابط ایران و آمریکا تحولی پدید آید و مشکلات فیمابین دو کشور برطرف شود نیز روز 13 آبان جایگاه ویژه خود را حفظ خواهد کرد.
تبعید امام خمینی از ایران به ترکیه که در 13 آبان سال 1343 رخ داد، به سخنرانی مهمی مربوط میشد که ایشان در روز 4 آبان علیه کاپیتولاسیون انجام دادند و شاه، مجلس ایران و دولت آمریکا را مستقیماً مورد شدیدترین اعتراضات قرار دادند. در آن سخنرانی، لبه تیز حملات متوجه دولت آمریکا و شخص محمدرضا شاه پهلوی به عنوان مهره دست نشانده آمریکا بود و نمایندگان مجلس ایران را که به صو.رت فرمایشی قانون کاپیتولاسیون را تصویب کرده و دست اتباع آمریکا در ایران را برای هرگونه تجاوز به حقوق مردم بدون اینکه توسط دستگاه قضائی ایران قابل تعقیب و محاکمه باشند باز گذاشته بودند، مورد شماتت قرار دادند و آنها و چنین مجلسی را فاقد مشروعیت دانستند.
به همین دلیل، دولت آمریکا به شاه دستور داد امام را از ایران اخراج نماید و شاه نیز به این دستور عمل کرد و امام را در روز 13 آبان 1343 به ترکیه تبعید نمود و بعد از حدود یکسال ایشان را از ترکیه به عراق تبعید کرد که تا سال 1357 در این کشور اقامت داشتند.
در روز 13 مهر 1357 در اثر فشارهای رژیم بعث عراق و در نتیجه تبانی صدام رئیسجمهور عراق با شاه ایران، امام خمینی مجبور به ترک عراق شدند و به فرانسه هجرت نمودند. این هجرت، که با سخنرانیهای افشاگرانه امام خمینی در عراق و فرانسه همراه بود، انقلاب اسلامی ایران را وارد مرحله جدیدی کرد و سرتاسر ایران مالامال از شور انقلابی شد و اقشار مختلف مردم هر روز در خیابانها به تظاهرات پرداختند و خواستار برکناری شاه و ریشه کن شدن رژیم شاهنشاهی و برقراری نظام جمهوری اسلامی شدند. در این مرحله، شور انقلابی مردم چنان اوج گرفت که حتی دانش آموزان نیز وارد صحنه شدند و در 13 آبان 1357 تظاهرات آنها در تهران توسط دژخیمان رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد وعدهای از دانش آموزان به شهادت رسیدند. رویاروئی مسلحانه مأموران شاه با مردم به دستور آمریکا صورت گرفته بود و در کشتار دانش آموزان نیز دست دولتمردان آمریکائی به خون آلوده بود.
شاه در اثر فشار مردم وادار به عقب نشینی شد و در 26 دیماه 1357 از ایران فرار کرد. با فرار دیکتاتور، انقلاب اسلامی وارد مرحله نهائی خود شد و با ورود امام خمینی به ایران در 12 بهمن 1357 دهه فجر آغاز گردید که سرانجام منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن همان سال شد.
پیروزی انقلاب اسلامی، شکست بزرگی برای آمریکا بود و به همین جهت، دولت آمریکا درصدد گرفتن انتقام از مردم ایران برآمد و سفارت خود در تهران را به مرکز فرماندهی ضدانقلابیون برای مقابله با مردم و براندازی انقلاب اسلامی قرار داد، محلی که به همین دلیل بعدها عنوان "لانه جاسوسی آمریکا" را به خود گرفت و سرانجام در 13 آبان سال 1358 یعنی کمتر از یکسال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر شد و کارکنان آن که در واقع جاسوسان آمریکا در ایران بودند به اسارت دانشجویان در آمدند.
عنوان "لانه جاسوسی آمریکا" که در سال 1358 بر سر زبانها افتاد و به رسانهها راه یافت و سفارت آمریکا در تهران از آن به بعد با این عنوان شناخته شد، این روزها که طشت رسوائی آمریکا به خاطر افشا شدن جاسوسیاش در کشورهای اروپائی به زمین افتاده، مفهوم روشنتری یافته است. اکنون مردم سراسر جهان میتوانند به روشنی دریابند که تسخیر سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان در سال 1358 اقدام درستی بود و اینکه امام خمینی بلافاصله این اقدام را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول دانستند سخنی برمبنای واقعیتهائی بود که در آن زمان در لانه جاسوسی آمریکا در تهران میگذشت و این روزها در سایر کشورها نیز برای مردم سراسر جهان مشهود است.
این واقعیتها نشان میدهند آمریکا پروندهای قطور از خیانت به ملتها دارد که آنچه در ایران مرتکب شده فقط یکی از آنهاست. بنابر این، بسیار طبیعی است که نه تنها مردم ایران بلکه مردم سراسر جهان از دولتمردان آمریکائی متنفر باشند و همان تعبیری که امام خمینی برای آمریکا بکار بردند یعنی "شیطان بزرگ" تعبیر درستی است که خوی شیطانی و استکباری دولتمردان آمریکائی را نشان میدهد. در این نکته نیز نباید اندکی تردید کرد که ملتها باید در برابر قدرتهای استکباری همچون آمریکا ایستادگی کنند و تا زمانی که سران آمریکا خوی استکباری را کنار نگذاشتهاند باید این ایستادگی ادامه یابد. این واقعیت را نیز همه باید بدانند که هر قدرتی هر قدر هم مستکبر باشد، سرانجام در برابر مقاومت ملتها وادار به عقب نشینی خواهد شد حتی اگر شیطان بزرگ باشد.
رسالت:وحدت ملی ضامن تداوم مبارزه با آمریکا
«وحدت ملی ضامن تداوم مبارزه با آمریکا؟»عنوان سرمقاله روزنامکه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی،حضرت آیت الله خامنه ای دیروز در نطق شورانگیز خود در دیدار دانش آموزان و دانشجویان به مسائل مهمی اشاره فرمودند:
" هیچکس نباید مجموعه مذاکره کنندگان ما را سازشکار بداند،اینها بچه های خود ما و بچه های انقلابند. یک ماموریت سختی را برعهده دارند و هیچکس نباید ماموری را که مشغول کاری است تضعیف کند.....به مذاکره خوشبین نیستم ولی باذن الله از این مذاکرات ضرری هم نمیکنیم و این تجربه،ظرفیت فکری ملت ما را بالا خواهد برد. اگر مذاکرات به نتیجه برسد که چه بهتر ولی اگر نتیجه نگرفتند معنایش این باشد که کشور باید روی پای خودش بایستد.... سال پیش جوانان ما اسم سفارت آمریکا را گذاشتند لانه جاسوسی؛ امروز سفارتخانه های آمریکا در نزدیکترین کشورها به آمریکا اسمشان شده «لانه جاسوسی»؛ یعنی جوانان انقلاب ما 30 سال جلوتر بودند. "
پیامها و نکات کلیدی مربوط به سخنان مقام معظم رهبری، که در آستانه سالروز 13 آبانماه و همچنین در آستانه برگزاری دور جدید مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 در ژنو بیان شده است کاملا گویاست. در این خصوص لازم است نکاتی را یادآور شویم:
1-اساسا یکی از پیش شرطهای موفقیت در عرصه های داخلی و بین المللی، حلول روح اعتماد در کالبد و پیکر دیپلماسی کشورمان است. اعتماد به تیم مذاکره کننده هسته ای کشور علاوه بر آنکه منجر به تقویت مولفه های وحدت بخش در داخل خواهد شد، پیام اقتدار و همبستگی داخلی در ایران را به طرفهای مذاکره ( اعضای 1+5) انتقال خواهد داد ."نقد منصفانه"،"حمایت حکیمانه" و" رصد هوشمندانه" نسبت به اقدامات تیم مذاکره کننده هسته ای نیز باید در چارچوب نگاه معتمدانه صورت گیرد. تردیدی نیست وحدت ملی ضامن تداوم مبارزه با آمریکا و پیروزی علیه استکبار جهانی است.
2-نگاه دوراندیشانه و واقع بینانه رهبر انقلاب به مذاکرات باید به نگاه مبنایی و راهبردی ما در تحلیل این موضوع تبدیل شود. "خوش بینی مفرط" و "بدبینی محض" نسبت به اصل مذاکرات هر دو به دور از عقلانیت سیاسی است و باید به هر نحو ممکن از آنها عبور کرد. مهم آن است که ملت و دولت ایران در مواجهه با نتیجه بخش بودن یا نبودن هدفمند عمل کرده و نتیجه حاصله را دستمایه ای برای کسب تجربیات غنی و موثر در آینده قرار دهند.از سوی دیگر، سابقه رفتاری واشنگتن طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، اساسا جایی برای خوشبینی به طرف آمریکایی در مذاکرات باقی نمی گذارد. در اینجا باید مراقب خلط "گذشته " و "آینده" بود. ترسیم چهره ایده آل گرایانه از آمریکا در بسیاری از مواقع به صورت خودکار با تلاش برای تطهیر گذشته آن پیوند می خورد. این پیوند معلول سیال بودن و عدم حرکت منظم ذهن در مواجهه با یک "پدیده ملموس" است. غیر قابل اعتماد بودن آمریکا پدیده ای عینی و ملموس است و نمی توان از آن به عنوان یک قضاوت ذهنی یا پیشگویی نام برد. ماجرای طبس، هشت سال کمک آمریکا به صدام در دوران جنگ تحمیلی، ماجرای تلخ هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایرانی توسط ناو وینسنس و تقدیر از فرمانده این ناو، بلوکه کردن اموال متعلق به ملت ایران، نفی و نقض حقوق حقه ملت ایران از طریق نفوذ در سازمانهای بین المللی، اعمال انواع تحریمهای یکجانبه و ظالمانه علیه ایران ، حمایت از گروههای تروریستی در نقاط مرزی ایران ( مانند نقاط مرزی ایران- پاکستان و نقاط مرزی کردستان ) و ....جملگی واقعیاتی هستند که قرار گرفتن آنها در کنار یکدیگر تصویر مخدوشی از طرف آمریکایی ترسیم می کند. ایالات متحده آمریکا را باید "بازیگر طغیانگر" مذاکرات هسته ای با ایران دانست.
این طغیان محصول تضادهای آنتاگونیستی و بنیادینی است که زیربنایی ایدئولوژیک و روبنایی سیاسی دارد. از این رو در برهه فعلی باید راهبرد "دوستی با آمریکا " را به طور کلی فراموش و آن را به راهبرد "مدیریت رفتار آمریکا" تبدیل کرد.از این رو در میدان مذاکرات هسته ای باید با گاردی بسته در مقابل طرف آمریکایی حضور یابیم.
3- مقامات آمریکایی طی هفته های اخیر بر غیر قابل اعتماد بودن خود مهر تایید نواخته اند. حمایتهای صریح باراک اوباما، جو بایدن ،جان کری و وندی شرمن از مواضع رژیم صهیونیستی و استفاده آنها از ادبیات افراطی ( مایل به ادبیات نومحافظه کاری بوش) علیه جمهوری اسلامی ایران نشان دهنده عدم تغییر ماهیت و رفتار راهبردی آمریکاست. تاکید اوباما بر "روی میز بودن گزینه نظامی" در دیدار با نتانیاهو و اظهارات اخیر لئون پانتا وزیر دفاع سابق آمریکا مبنی بر "احتمال استفاده از گزینه نظامی علیه ایران!" نشان می دهد که "گذار راهبردی آمریکا" به عنوان یکی از اصلی ترین پیش شرط به نتیجه رسیدن مذاکرات هنوز تحقق نیافته است.مواضع مقامات آمریکایی طی ماههای اخیر تلفیقی از لبخند" و "هشدار " بوده است. از این رو حرکت مقامات آمریکایی در میان پارادوکسها و تضادها ادامه دارد. بدون شک ایالات متحده آمریکا زمان زیادی برای حل این پارادوکسهای رفتاری و حرکت در یک قالب راهبردی مشخص نخواهد داشت.
4- "اقتدارملی" نقش مهمی در "امتیازگیری از دشمن " خواهد داشت. اساسا بسیاری از فرصتهای بین المللی متعلق و مرهون اقتدار ملی یک کشور هستند. این قاعده در خصوص جمهوری اسلامی ایران نیز صدق می کند. تقویت تولید داخلی، اعمال مدیریت صحیح و موثر در عرصه اقتصادی ، آزاد کردن ظرفیتهای انبوه تولید داخلی به همراه آموزش الگوهای صحیح مصرف، گذار از اقتصاد نفتی و ....جملگی مولفه های تقویت کشور در عرصه اقتصادی محسوب می شود. در عرصه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نیز باید مولفه های همبستگی داخلی را در درون کشور تقویت کرد. افزایش قدرت داخلی کشور سبب خواهد شد تا قدرت چانه زنی ما در نظام بین الملل افزایش پیدا کند. "دفع تهدیدات" و "کسب فرصتها" در فضای خارجی ارتباط مستقیمی با قدرت داخلی کشور خواهد داشت. نباید فراموش کرد که هرگونه استحکام استراتژیک و تاکتیکی ما در برابر دیگر بازیگران جهانی مصدری "درونی" خواهد داشت نه "بیرونی".بنابراین لازم است همه ظرفیتهای کشور را در جهت افزایش توانمندی های داخلی آزاد کرد. بسیاری از نیروهای درون زای هنوز در موقعیت و حالت "بالقوه" قرار دارند. بالفعل سازی این توان بالقوه در عین سخت بودن، نتیجه بخش و مفید خواهد بود. بدیهی است که متعاقب تمرکز در حوزه داخلی و تقویت اقتدار درونی، بسیاری از توانمندی ها کشف خواهد شد.توانمندی هایی که هر یک از آنها می تواند دستان ما را در موقعیت چانه زنی با رقیب پرتر کند.
5-مراسم سالروز 13 آبان ماه امسال در حالی برگزار می شود که افشاگری های صورت گرفته در خصوص جاسوسی گسترده سایبری و تلفنی آمریکا از کشورهای اروپایی به اصلی ترین موضوع رسانه های دنیا تبدیل شده است.مقامات اسپانیایی و ایتالیایی در شوک ناشی از افشای جاسوسی آمریکا در خاک خود هستند. برلین و پاریس نیز به عنوان دو متحد اروپایی واشنگتن از اصلی ترین اهداف جاسوسی آمریکا در اروپا بوده اند. شنود مکالمات تلفنی صدر اعظم آلمان توسط سازمانهای امنیتی آمریکا خود نشان دهنده اوج فاجعه ایست که واشنگتن در قبال متحدان خود به بار آورده است.شهروندان آلمانی و فرانسوی که کشور خود را قدرتهایی سنتی و قوی در اروپا می دانند، از اینکه مقامات ارشد کشورشان تا این اندازه از سوی مقامات امنیتی آمریکا تحت کنترل بوده اند احساس حقارت می کنند. این در حالیاست که طی سالهای اخیر بارها مسئله جاسوسی سفارتخانه های آمریکا در کشورهایی مانند سوئد، نروژ، دانمارک و ...به اثبات رسید اما بنا به هر دلیلی سازمانهای امنیتی آمریکا و اروپا سعی کردند مانع از افشای جزئیات بیشتر در خصوص آن شوند. هم اکنون دامنه جاسوسی های آمریکا در اروپا به اندازه ای گسترده شده است که حتی اصلی ترین شرکای امنیتی آمریکا نیز قدرت لاپوشانی یا تحریف آن را از دست داده اند. با گذشت 24 سال از تسخیر سفارت آمریکا در تهران اثبات شده است که اطلاق نام "لانه جاسوسی" به سفارتخانه های آمریکا در سرتاسر جهان نه تنها مسئله ای انتزاعی نیست، بلکه حقیقتی است که همه دنیا( اعم از متحدان و غیر متحدان آمریکا) آن را پذیرفته اند.
سیاست روز:استمرار سلطهطلبی آمریکا در جهان
«استمرار سلطهطلبی آمریکا در جهان»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم علی یوسفپور است که در آن میخوانید؛۱ـ بیش از دویست سال از استقرار دولت آمریکا میگذرد. در دو قرن گذشته حکومت آمریکا بیش از هشت میلیون نفر از ملتهای مختلف جهان را کشته است. که مهمترین آنان کشتار سرخپوستان بومی آمریکا که از روشهای ناجوانمردانه مانند آلوده کردن پتو به ویروس آنفلوانزا، کشتار سه میلیون انسان در جنگ ویتنام، کشتار مردم کره در جنگ کره، کشتار مردم ژاپن در جنگ دوم جهانی، شرکت در جنگ دوم جهانی و کشتار مردم اروپا، برپایی کودتاهای متعدد در آمریکای لاتین و کشتار مردم این کشورها و غارت منابع آنان که فجیعترین آن کشتن سالوادرآلنده رئیس جمهور منتخب و مردمی شیلی، اشغال چندین ایالت از کشور مکزیک و الحاق آن به کشور آمریکا.
پشتیبانی ۶۰ ساله از دولت غاصب اسرائیل و آوارگی چندین میلیون انسان فلسطینی و کشتار روزمره آنان.
سرنگونی دولت ملی ایران در سال ۱۳۳۲ و پشتیانی از رژیم جنایتکار پهلوی دشمنی با ملت ایران با پشتیبانی عوامل کودتای نوژه، حمایت از رژیم صدام و دادن سلاح شیمیایی به این رژیم، حمایت از سازمان منافقین و دیگر گروههای تروریستی بر علیه ملت ایران، کشتار مسافران هواپیمای ایران در خلیجفارس، حمله به طبس و ... صدها مورد دیگر، اشغال کشور افغانستان، اشغال کشور عراق، حمایت همهجانبه از آدمکشان سلفی در سوریه، پشتیبانی از کودتاگران در مصر در سرنگونی دولت قانونی این کشور.
۲ـ آمریکا در دویست سال گذشته با هر کشوری که دشمنی داشته است آنرا درهم کوبیده و اشغال نموده است مانند اشغال ژاپن، کره، آلمان، ایتالیا که هنوز در این کشورها هر کدام حدود ۴۰ الی ۶۰ هزار نیرو دارد؛ و قانون کاپیتولاسیون هم در این کشورهای مورد اشغال اجرا میشود. یعنی اینکه دادگستری کشورهای فوقالذکر نمیتوانند آمریکای متجاوز به نوامیس آنان را مجازات نمایند که هرچند وقت یکبار اخبار آن در رسانهها منتشر میشود. این کشورها اگرچه متحد و تحت اشغال آمریکا هستند اما در یک سطح از تحریم نیز بر آنان اعمال میشود. آنان حق ساخت موشکهای دوربرد را ندارند، حق ساخت موشکهای هوابرد را ندارند، حق ساخت غنیسازی هسته ای را از یک درصد معینی به بالا ندارند، حق دانستن ماهواره مستقل در فضا را ندارند.
۳ـ انقلاب اسلامی ایران همانند زلزلهای بزرگ خواب جهانخواران را آشفته و مایه بیداری ملل مسلمان و مستضعفان جهان گردید. در ۳۴ سال گذشته دولت آمریکا و متحدانش هر چه در توان داشتند جهتبراندازی و سرنگونی جمهوری اسلامی به کار گرفتند از کودتاهای متعدد، پشتیبانی ازگروهک منافقین، حمایت همه جانبه از رژیم صدام در جنگ تحمیلی، حمله به نفتکشهای ایران، حمله به هواپیمای مسافربری، تحریمهای اقتصادی، اما با استقامت ملت ایران و رهبری های هوشمندانه حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری نه تنها استکبار جهانی به اهداف خویش قائل نیامد بلکه جمهوری اسلامی به عنوان یک قطب قدرتمند در منطقه خاورمیانه ظاهر گردید و هماکنون محور مقاومت به رهبری ایران در حال گسترش قدرت روزافزون خویش میباشد؛ و در مدت سی سال گذشته موفقیتهای زیادی به دست آورد.
اخراج رژیم اشغالگر قدس از لبنان، شکست این رژیم برای اولین بار در تاریخ حیات ننگین آن در جنگهای ۳۳ روزه و ۲۲ روزه، پیروزی ایران در جنگ تحمیلی، شکست آمریکا بعد از اشغال عراق که مجبور شد نیروهای نظامی خویش را از این کشور بیرون براند، ایستادگی ملت عراق، رهبری مرجع عالیقدر شیعه آیتالله سیستانی و پشتیبانیهای فرهنگی، سیاسی ایران از مردم عراق، شکست آمریکا و همپیمانان عربی، ترکی آن در جبهه سوریه که ادعا میکردند ظرف دو ماه نظام سوریه را سرنگون خواهند نمود. که موفق به این کار نشدند و آمریکا و متحدانش در آستانه حمله به سوریه به علت ترس از قدرت تهاجم محور مقاومت مجبور به عقبنشینی شدهاند.
بیداری ملتهای آمریکای لاتین و روی کار آمدن نظامهای ضدآمریکایی در این قاره که شیوههای روی کار آمدن این دولت با تقلید و تاسی از انقلاب اسلامی و حضور مردم در صحنهها بوده است.
بیداری اسلامی در کشورهای شمال افریقا که هنوز این نهضتها ادامه دارد هر چند که به طور مقطعی ممکن است رژیمهای نظامی پیروزیهای بدست آوردند.
۴ـ بعد از سی و چهار سال دشمنی آمریکا با ملت و کشور ما نتیجهای که به دست آمده است قدرتمند شدن ایران و متحدانش در منطقه میباشد و ایران به عنوان الگو و پیشتاز آگاهی مردم جهان در مقابل استکبار جهانی قلمداد میشود و قدرت آمریکا طبق اظهارنظر خود کارشناسان و دانشمندان آمریکایی رو به ضعف گذاشته است و این نقطه ضعف آمریکا روز به روز در حال آشکار شدن است و همانگونه که امام راحل فرمودند اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مینشاند.
اگر ظلم آمریکا و متحدانش در سراسر جهان ادامه دارد اما استقامت ملتها بخصوص ملت ایران باعث خواهد شد که روزی شاهد فروپاشی آمریکای جهانخوار باشیم.
و دولت مردان ما میبایستی با تکیه بر قدرت لایزال ملت ایران به پیروزیهای بزرگی در صحنههای سیاسی، اقتصادی دست پیدا نمایند.
تاریخ آمریکا نشان داده است که این رژیم فقط زبان زور و حکومت را میفهمد و لاغیر و اگر از سوریه عقبنشینی مینماید نه به خاطر زنان و کودکان مظلوم این کشور است بلکه به خاطر اینست که میداند محور مقاومت قدرت حمله به اسرائیل را دارا میباشد. هنوز هیچ تغییری در رفتار آمریکا دیده نشده است که برخی آب از لب و لوچهشان سرازیر شده است.
با ادامه استقامت و پایداری میتوان در تمام صحنهها آمریکا و متحدانش را وادار به دادن امتیاز نمود کما اینکه سابقه سه دهه اخیر این مدعا را اثبات مینماید.
تهران امروز:برکات یک مواجهه
«برکات یک مواجهه»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن میخوانید؛بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب نقشه راه سیاست خارجی کشور از جمله در حوزه دیپلماسی هستهای بود که به نوعی تکلیف همگانی را روشن کردند. مهمترین فرازسخنان معظمله به نحوه برخورد با دشمن برمی گردد که این نحوه برخورد متناسب با شرایط زمانی و مکانی ممکن است دچار تغییراتی شود هرچند هدف اصلی که همان حفظ منافع ملی کشور و روحیه استکبار ستیزی است، بدون تغییر باقی خواهد ماند.
از همین زاویه بود که رهبر معظم انقلاب حمایت قاطعشان را از تیم مذاکرهکننده اعلام کردند وآنان را فرزندان انقلاب دانستند. این در حالی است که در کنار این دفاع قاطع، میدانی جدید هم باز کردند تا میزان صداقت طرفهای غربی باردیگر برای عموم ملت ایران و جهان آشکار شود. چرا که طی سالهای گذشته اینگونه وانمود میشد که طرف ایرانی در مذاکرات جدیت لازم را به خرج نمیدهد و صرفا بهدنبال خرید زمان است.
البته چنین شبهههایی در قالب هجمه گسترده رسانهای که اختیار آن در دست صهیونیستهاست اجرایی میشد و میشود و لازم است این هجمه و تبلیغات کاذب رسانهای به نوعی شکسته شود. رفتار شناسی آمریکاییها و بازخوانی عملکرد آنها در دورههای گذشته و حتی کنونی نشان میدهد که راهبرد «اسقاط مذاکرات»برای آنها همچنان جدی است بدین معنا که چنان وانمود کنند که ایران خواهان حلوفصل موضوع از طریق دیپلماتیک نیست و لذا باید روش دیگری در پیش گرفت.
اما ورود کاملا برنامهریزی شده ایران به مذاکرات جدید هستهای در واقع زمینهای برای آشکارسازی واقعیاتی است که در پس تبلیغات رسانهای غربی از دیدهها پنهان شده است. اینکه ایران با صراحتی بیشتر از گذشته و با برنامهای مدون پای به مذاکرات جدید گذاشته، در واقع تدبیری است که از دل آن یا توافقی حاصل میشود یا اینکه رگههایی که مانع ازعیانسازی ریاکاری غربیهاست، مشخص میشود. اگر ازاین زاویه به موضوع نگاه کنیم در مییابیم که مذاکرات نه تنها ضرری ندارد که درهرحال برای ملت ایران سودمند خواهد بود.
اگر روزگاری مذاکرات به نتیجه نرسد افکارعمومی داخلی و جهانی به صراحت خواهند دید که بر خلاف تبلیغات موجود نه ایران که طرفهای غربی حاضر به مذاکره جدی نیستند و در برابر منطقیترین پیشنهادها هم طفره رفته و مذاکره را به بن بست میکشانند. چنین روندی به افکارعمومی جهانی ثابت خواهد کرد ایران همانگونه که از حقوق مسلم خود طبق پادمانهای بینالمللی کوتاه نمیآید درهمان حال هم به تکالیف خود عمل میکند. با این حال نقشه راهی که جدیدا بازشده است حاوی یک دو راهی برای غرب و یک بازی دو سر برد برای ایران است.
غرب یا باید مقابل پیشنهادات منطقی و قانونی ایران سر تعظیم فرود آورد و پرونده هستهای ایران را برای حلوفصل نهایی پیش ببرد یا اینکه باطن خود را بیشتر از هر زمانی علنی کرده و به همگان نشان دهد که فعالیتهای هستهای صلح آمیز ایران بهانهای بیش نیست و در واقع همانگونه که رهبرمعظم انقلاب هم تاکید کردند، مخالفت واقعیشان با اصل نظام جمهوری اسلامی ایران و روحیه استکبار ستیزی ملت ایران است.البته این یک وجه ماجراست.
وجه دیگر هم فواید دوگانه این مذاکرات برای ایران است. یا مذاکرات به نتیجه میرسد و برخی بهانهجوییها که موجبات تصویب تحریمهای غیرقانونی علیه ایران شده، موجودیت خود را از دست میدهد یا اینکه با آشکارشدن باطن خواستههای غرب، زمینه برای اتحاد بیشترملت و اتکا به درون فراهم میشود.
اما یادمان باشد همانطور که رهبرمعظم انقلاب نیزهمواره برآن تاکید کردهاند کشوری میتواند درپای میزمذاکره قوی باشد که در درون و مبتنی بر ساخت درونی قدرت از استحکام لازم برخوردار باشد.پیشبرد برنامههای کشور در راستای تقویت این اصل برعهده دولت است.
بدین معنا که دولت درعین حال که تلاش میکند از تنگناهای سیاست خارجی کاسته شود با این حال موظف است تمامی راهبردهای خود را براساس تقویت و استحکام پایههای قدرت ملی بنا گذارد.اگر در دولت گذشته سوء تدبیر و مدیریت ناکارآمد باعث شد فشار تحریمها بیشتر از توان آن خود را بر عرصههای عمومی عرضه کند، نباید گذاشت خوشبینی بیدلیل و مفرط دراین دوره به غرب، دوباره زمینهساز سوءاستفاده دشمنان انقلاب اسلامیشود. راز موفقیت و عبور کشور از این عرصه خطیر پیشبرد هوشمندانه مذاکرات عزتمندانه با غرب به همراه تقویت قدرت ملی است. امکانی که تمامی شرایط آن برای دولت کنونی فراهم شده و امید میرود در سایه حمایت رهبرمعظم انقلاب و پشتیبانی مردم به نتیجهای درخور نیز نائل آید.
جوان:امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند
«امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عباس حاجینجاری است که در آن میخوانید؛با گذشت بیش از دو دهه از ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی دیروز یک بار دیگر فریاد آن امام راحل عظیمالشأن در کلام خلف صالحش تجلی یافت و یک بار دیگر جهانیان از زبان ایشان و به نمایندگی از ملت ایران شنیدند که امریکا علیه ایران هیچ غلطی نمیتواند بکند. اما بهرغم عمر کوتاه و پرثمر امام در دوران پس از انقلاب، تجلی این مدعا در دوران پس از ایشان مبتنی بر تجربهای است که از سوی هیچکس حتی دشمنان انقلاب اسلامی قابلانکار نیست.
امریکاییها در طول 34 ساله پس از انقلاب اسلامی تمام توان خود را در سه عرصه، جنگافروزی، فسادانگیزی و فقرآفرینی علیه مردم ایران به کار گرفته و تمامی روشهای ظالمانه را برای شکست اراده ملت ایران به کار گرفتند.
وقتی در ماه گذشته نشریه فارینپالیسی از قول معاون وزیر دفاع امریکا و به نقل از ریگان، رئیس جمهور وقت امریکا مینویسد که برای امریکا غیرقابل قبول است که ایران در جنگ پیروز شود، و پس از آن با حمله گسترده شیمیایی صدام علیه ایران موافقت میکند، دیگر برای تحلیل چرایی حمایتهای امریکا از صدام در جنگ علیه ایران نیاز به اماره و دلیل نیست و یا آنگاه که پس از اختصاص 55 میلیون دلار بودجه برای حمایت از فتنهگران در حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، خانم کلینتون، وزیر خارجه وقت امریکا اذعان میکند که در حوادث پس از انتخابات سال 88 ایران، امریکا برای کمک به آشوبگران هر چه از دستش برآمد انجام داد، عجز نظام سلطه را در براندازی نرم نظام اسلامی میتوان دید.
در عرصه تحریم اقتصادی نیز که در شرایط کنونی در اوج آن به سر میبریم، به گونهای که جن بساکی، سخنگوی وزارت خارجه امریکا اذعان میکند که «ما فلجکنندهترین تحریمهای تاریخ را اعمال کردهایم.» انتظار آنها این بوده و هست که بهزعم خود مردم ایران را فلجشده ببینند، اما در همین حال و در دوران مذاکرات، خود را برای اثرگذاری بر اراده ایران برای تعطیلی یک مرکز هستهای ناتوان میبینند، پیشرفتهای ایران در عرصههای مختلف صنعتی، فضایی و هستهای و... در اوج این تحریمها مصداق دیگری از ناکامی آنها در این عرصه است. اما در نقطه مقابل شاید دوران کنونی را بتوان اوج حقارت و ضعف امریکاییها قلمداد کرد چرا که وقتی سلطه معدود صهیونیست بر فضای سیاسی این کشور حاکم است، دیگر نمیتوان از استقلال و قدرت عمل امریکا سخن به میان آورد، روز گذشته رادیو فردا به نقل از روزنامه صهیونیستی هاآرتص از مهلت 60 روزه صهیونیستها به کاخ سفید برای حل سیاسی بحران اتمی ایران سخن به میان آورده است.
مقام معظم رهبری در سخنان دیروزشان در تبیین ظرفیتهای این دو جبهه ابتدا به توانمندیهای جبهه خودی اشاره و یادآوری کردند که : «ما در دهه اول انقلاب، بسیاری از ابزارها از جمله پول، سلاح، تجربه، سازماندهی و نیروی مسلح کارآمد نداشتیم در حالی که جبهه مقابل انقلاب اسلامی یعنی رژیم بعث و قدرتهای غربی و شرقی حامی او در اوج قدرت و توانایی بودند اما نتوانستند ملت ایران را به زانو درآورند.»
ایشان افزودند: اکنون شرایط ملت ایران و جبهه مقابل او، با آن سالها کاملاً متفاوت است، زیرا جمهوری اسلامی ایران دارای علم، فناوری، سلاح، اعتبار بینالمللی و میلیونها جوان با استعداد و آماده به کار است، در حالی که جبهه مقابل او یعنی امریکاییها و شرکای آنها دارای مشکلات عدیده سیاسی و اقتصادی و اختلاف فراوان هستند که اختلافهای سیاسی در امریکا، تعطیلی شانزده روزه دولت و مشکلات بزرگ اقتصادی و کسری درآمد هزار میلیاردی و اختلافهای عمیق اروپا و امریکا در مورد مسائل گوناگون از جمله حمله نظامی به سوریه مصداق آن است.
اما توفیق بیشتر ایران در این مواجهه منوط به چند مؤلفه اساسی است که مقام معظم رهبری در سخنان دیروز خود بر آن تأکید کردهاند، از جمله:
1- تکیه بر توانمندیهای داخلی و اقتدار درونزا برای مقابله با فشارها و تحریمها.
2- هوشیاری نسبت به ترفندهای دشمنان، ایشان در دیدار فرماندهان سپاه به دولتمردان آنگاه که به نرمش قهرمانانه توصیه کرده بودند، شرط آن را درک ماهیت طرف مقابل و فهم صحیح هدفگذاری دانسته بودند، دیروز نیز ضمن تأکید بر این مؤلفه به مسئولان توصیه کردند که فریب لبخندهای آنها را نخورند.
3- حفظ و تقویت روحیه خودی در مواجهه مستمر با ترفندهای دشمنان شرطی اساسی است. یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای میگفت: در جریان مذاکرات طرف مقابل چندین بار «خالی بودن خزانه» را به رخ ما کشیده بود. طبعاً با ضعیف نشان دادن عقبه و مغشوش نشان دادن فضای اقتصادی کشور نمیتوان در مذاکرات دست برتر داشت.
4- کنترل «تبلیغاتچیهای سادهلوح و یا مغرض» و کسانی که در مسیر خود از دشمن خط میگیرند، شاید مهمترین اولویت برای دولت یازدهم باشد، تجربه روزنامه بهار، این روزها در رسانههای دیگر با هدف توجیه تسلیم در برابر دشمن در حال تکرار است. ادامه فشار دشمن در عرصه اقتصادی بر پالسهای این طیف از رسانهها استوار است که تداوم تحریمها برای تسلیم ایران را اثربخش میدانند.
5- تجربه 34 سال گذشته نشان میدهدکه در تمامی عرصههایی که ما با حفظ وحدت داخلی از موضع قدرت با دشمنان مواجه شدیم پیروزی با ما بود و نظام دستاوردهای ارزشمندی داشت و در نقطه مقابل آن چالشهای درونی نظیر فتنه بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری بهترین فرصتها را برای تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی علیه ایران فراهم کرد.
شرق:شیوه بهروز مبارزه
«شیوه بهروز مبارزه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم مجید تفرشی است که در آن میخوانید؛این روزها، تبلیغات و برنامهریزی اجرایی برای برگزاری مراسم سالگرد تسخیر سفارت آمریکا و به گروگانگرفتن شماری از دیپلماتهای آمریکایی در تهران، قویتر و پرسروصداتر از سالهای گذشته تدارک دیده شده است. در طول 34سالی که از حادثه 13آبان 1358 سپری شده تاکنون، بحثهای گوناگونی در همراهی، مخالفت یا قضاوتهای میانه در ارزیابی ایدئولوژیک و سیاسی ماجرا، به همراه زمینهها و تبعات آن ادامه دارد.
این در حالی است که با انتشار اسناد رسمی و خصوصی داخلی و خارجی، خاطرات و یادماندهها و تحقیقات مختلف دانشگاهی و آثار جنجالی فراوانی در این مورد منتشر شده است. ولی این حجم انبوه منابع منتشرشده یا انتشارنیافته موجود، مانع ادامه طرح دیدگاههای کاملا متضاد و حتی متنافر در مورد حادثه گروگانگیری، نشده است.
درس تجربه روزگار، جمع قابلتوجهی از صاحبنظران و سیاستورزان ایرانی و غربی را به جایی رسانده که نه میتوانند سیاستهای ایالات متحده در ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی را مورد تایید کامل قرار دهند و نه قادرند تبعات گوناگون این حادثه را چه در اصل ماجرا و چه در ادامه، دولتیشدن و تبدیل آن به فوتبال سیاسی داخلی، بر سرنوشت کشور را نادیده انگارند.
از منظر نقادی و ارزیابی تاریخی، قانعکردن همه منتقدان و مدافعان حادثه گروگانگیری چندان امکانپذیر نیست. دیدگاههای بسیاری از هر دو سوی ماجرا و نظرات میانه مطرح شده و خواهد شد. با توجه به حادثه دو سال قبل اشغال سفارت بریتانیا در تهران که با وجود تلاش برخی رسانههای داخلی برای شبیهنمایی آن با حادثه 13آبان 1358 و قهرمانپروری، اسطورهسازی عاملان آن، در مدت کوتاهی هم بالاترین مقامات نظام و هم افکار عمومی داخلی کوچکترین همراهی با آن نشان نداده و حتی آن را محکوم ساختند. این تغییر نگاه به استفاده از ابزارهای رادیکال و فیزیکی علیه مراکز دیپلماتیک خارجی، نشانگر تغییر زاویه دید و ذایقه نخبگان حاکم، صاحبنظران و افکار عمومی ایران به این روش و منش واکنشی و معترضانه در زمانه حاضر است. هرچند محکومکردن و فاصلهگرفتن از عاملان اشغال سفارت بریتانیا در تهران، در کوتاهمدت موفق به مدیریت و کاهش لطمههای گوناگون ناشی از آن نشد، ولی در میانمدت توانست نشان دهد که ایران تمایلی به تداوم و تکرار این شیوه واکنش نداشته و یاد کرد حادثه 13آبان نیز در حد استفاده تبلیغی برای حلوفصل مناقشات جناحی داخلی و نشاندادن مخالفت سیاسی با روند کنونی تنشزدایی و عادیسازی روابط ایران و غرب تلقی میشود.
در این میان، افراد، جریانها و گروههایی هم وجود دارند که سوای اختلافنظرات سیاسی و ایدئولوژیک، با انگیزههای مادی و بیتوجه به منافع ملی ایران به شدت نگران بهبود روابط ایران با جامعه بینالمللی و کاهش یا خاتمه سفره پرسود خود از تحریم و انزوای جهانی ایران و وجود بازارهای نامتعارف و اضطراری کشور در عرصه پولی و اقتصادی و پایانیافتن کسبوکار واسطههای پنهان داخلی و خارجی مکنده درآمدهای ملی ایران هستند و طبعا در این نوشته کوتاه، مجالی برای پرداختن به آن وجود ندارد. نگارنده تردیدی در نیات و انگیزههای مثبت بسیاری از عاملان و حامیان حادثه 13آبان 1358 ندارد. دلایل بسیاری برای درک خشم انقلابی عاملان و حامیان ماجرای 13آبان وجود دارد.
دو مساله قابل بحث در اینجا، یکی بررسی تلاش برای دولتیکردن یک حادثه احتمالا خودجوش دانشجویی، اقناع عمومی نسبت به ضرورت پرهیز از تکرار این قبیل حوادث است. این دو نکته نشان میدهد باوجود یادکرد نوستالژیک 13آبان بهعنوان یک خاطره تابناک از سویی و تداوم استفاده ابزاری از آن بهعنوان فوتبال سیاسی داخلی، از سوی دیگر، تمایل چندانی به تکرار آن تجربه و قراردادن کشور در موقعیتی مشابه 444 روز حوادث پس از آن و تبعات همچنان جاری آن وجود ندارد.
سالهاست محققان و مورخان ما اذعان دارند که بریتانیا از دستکم سه سده قبل و آمریکا از یک سده قبل، برای پیشبرد اهداف و امیال و تثبیت منافع ملی خود در ایران از گروههای لابی، اتاقهای فکر، محققان جدی دانشگاهی و ابزارهای دیپلماسی مردممحور برای تاثیرگذاری، جریانسازی و فتح قلوب و اذهان مسوولان، سیاستورزان و افکار عمومی ایرانی بهره بردهاند.
اگر این دیدگاه تاریخی مورد قبول باشد، باید این سوال جدی راهبردی را مطرح کرد که ما ایرانیان، از گذشته تا زمان حاضر، حتی برای مبارزه با آمریکا و سایر قدرتهای خارجی، چه گامهای جدی و عمیق مشابهی برای شناخت غرب و تاثیرگذاری بر حاکمان، نخبگان و افکار عمومی آن کشورها برداشتهایم یا خواهیم برداشت؟
حمایت:هیهات مناالذله شعار استکبارستیزانِ عاشورایی
«هیهات مناالذله شعار استکبارستیزانِ عاشورایی»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم سید محمد موسوی است که در آن میخوانید؛هیهات مناالذله ... این شعار ماندگار حسینی ، سی و اندی سال پیش، به فریاد ماندگار ملتی بزرگ تبدیل شد که با تمسک به قیام سرخ حضرت اباعبدالله (ع) ، چاره سعادت و سربلندی خود را در سقوط طاغوت وطنی و نیز خواری و ذلت استکبار بُرون وطنی دیدند و با پیروی از روح خدا، بر همه ظالمان و مستکبران عالم شوریده و نهال نوپای جمهوری اسلامی را در این سرزمین حریت و آزادگی کاشتند.
در چنین نهضت و شورِ ایمانی و انقلابی ، بی شک 13 آبان ، پیام و معنای خاصی دارد چه آن که هم یادآور قیام خونین دانش آموزان و دانشجویان مسلمان در برابر دژخیمان پهلوی است وهم حاکی از رد پای استکبار و استبداد در تبعید امام امت(ره) است و بالاخره ، مهر بطلانی است که دانشجویان خط امام با تسخیر سفارت آمریکا بر دخالت و دست اندازی های استکبار جهانی در میهن اسلامی مان زدند.
سه رخداد یادشده، بی شک مصداقهای برجسته ای از جنگ همیشگی میان حق و باطل است و البته تاکید بر این حقیقت است که شور حسینی ملت ایران ممزوج شده با شعور و بصیرت انقلابی آنان و به راستی اگر غیر از این بود ، فتح و ظفر برای چنین مردمی نزدیک و ممکن نبود!از سویی نباید از یاد برد که اشغال لانه جاسوسی آمریکا در تهران و گروگانگیری جاسوسان دیپلمات نمای کاخسفید، فقط یک حادثه سیاسی نبود که به تعطیل شدن سفارتخانه یک کشور در کشوری دیگر بینجامد، چه آن که این مساله سرآغاز تحولی اساسی در خاورمیانه و در جهان بود که با هدف آشکار ساختن ماهیت پنهان شده زمامداران واشنگتن و گردانندگان سیاست خارجی آمریکا بهوقوع پیوست.
مقام معظم رهبری ، روز گذشته در دیدار هزاران تن از دانش آموزان و دانشجویان کشور به مناسبت 13 آبان به همین موضوع اشاره داشته و فرمودند: «جوانان مؤمن و شجاع دانشجو که در سال 1358، سفارت امریکا را تسخیر کردند، حقیقت و هویت واقعی این سفارتخانه را که در واقع لانه جاسوسی بود، کشف کردند و در مقابل دیدگان مردم دنیا قرار دادند.
در آن روز، جوانان ما نام سفارت امریکا را لانه جاسوسی گذاشتند و امروز بعد از گذشت بیش از سه دهه، سفارتخانه های امریکا در کشورهای اروپایی که شرکای امریکا هستند، لانه جاسوسی نامگذاری می شود که این موضوع نشان می دهد جوانان ما بیش از سی سال، از تقویم تاریخ دنیا جلوتر بودند.»
آفرینش:هامون می گرید و یاری می جوید
«هامون می گرید و یاری می جوید»عنوان سرمقاله روزنامه آفیرنش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛ تالاب بینالمللی هامون یکی از تالابهای مهم دنیا و بزرگترین دریاچه آب شیرین در سراسر فلات ایران محسوب میشود .
این تالاب روزگاری با مساحتی حدود 5700 کیلومتر مربع و دامنه عمقی یک تا 5 متر در ناحیه کویری و بیابانی شرق کشور، در منطقه سیستان قرار داشت. اما اکنون دریاچه هامون که پس از دریاچههای مازندران و ارومیه سومین دریاچه بزرگ ایران است رو به خشکی کامل میرود. یعنی سیستانی که روزگاری با هامونش انبار غله ایران بود اینک دچار مرگ تدریجی است.
در این راستا اگر به علل این مرگ اندک اندک نگاهی داشته باشیم باید گفت از یک سو دولت افغانستان دو سد کجکی و کمال خان را بر روی رودخانه هیرمند بسته است و موجب کاهش ورودی آب به تالاب هامون شده است.
بر اساس قرارداد بین دو کشور ایران و افغانستان، کشور افغانستان موظف است حقابه تالاب هامون را تامین کند، بر این اساس باید ثانیهای 26 متر مکعب آب وارد هامون شود که متاسفانه دولت افغانستان از دادن این میزان حقابه خودداری کرده است. از سوی دیگر هم خشکسالی و کاهش شدید بارندگی، و نبود مدیریت دقیق هم موجب خشکی اندک اندک آن شده است.
در این راستا اگر به پیامدهای گسترده این خشکی رو به پایان دقتی کنیم خشک شدن هامون بر اکوسیستم تمامی مناطق اطراف تأثیر منفی میگذرد و جدا از ایجاد توفانهای نمکی و شنی بر محیط زیست و پیامدهای اقتصادی اجتماعی سیاسی وامنیتی دیگری هم دارد .چنانچه نابودی هامون 15 هزار صیاد را بیکار کرده و دامداران سیستانی و مردم منطقه را مهاجر کرده و 800 روستا را تحت تاثیر هجوم شنهای روان دریاچه قرار داده و حتی موجب مدفون شدن بسیاری از روستاهای مرزی شده است.
انچه مشخص است مشکل هامون همچون دریاچه ارومیه و حتی حادتر از دریاچه ارومیه است و از جهاتی هم اولویت امنیتی دارد.
در این بین از یک سو باید دو دولت ایران و افغانستان برای جلوگیری از فاجعه زیست محیطی هر چه زودتر چارهای بیاندیشند و با یکدیگر همکاری کنند و مسئولان کشور نیز باید با دیپلماسی قوی و ایجاد تفاهم واقعی و سرنوشت ساز میان ایران و افغانستان مشکل هامون را حل کنند و هم سهم آب ایران در هیرمند را تامین کنند.
از سوی دیگر هم نهادهای مختلف دولت ایران از جمله سازمان حفاظت محیط زیست، وزارت خارجه، وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی با بررسی آسیب شناسانه خشکی هامون و بررسی علل گوناگون منطقه ای داخلی و زیست محیطی و آب و هوایی و انسانی آن در کنار عوامل تغییر اقلیم و خشکسالی بسترها و شرایطی را تدوین کنند که از خشکی کامل هامون به عنوان هفتمین تالاب بین المللی جهان و بزرگ ترین دریاچه آب شیرین کشور جلوگیری کنند تا روزی هامون برای همیشه از روی نقشه جغرافیایی پاک نشود و جز افسون و صدها پیامد منفی آن چیزی باقی نماند.
قانون:کارشکنی در مذاکرات مردم را نگران میکند
«کارشکنی در مذاکرات مردم را نگران میکند»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم علی خرم است که در آن میخوانید؛با تغییر در روند مذاکرات هستهای، انتقادات بسیاری به نتایج و روش کار تیم مذاکرهکننده کشور وارد شده است. مقام معظم رهبری این انتقادات را تضعیف تیم مذاکرهکننده عنوان کردند. لازم است مرز بین تضعیف و انتقاد مشخص شود. اگر انتقاد از تیم مذاکرهکننده جنبه سازنده داشته باشد میتواند حتی مذاکرات را موفق کند. اما تضعیف یعنی انتقاد منفی، بدون دلیل و بر اساس نگاه جناحی و خطی. در انتقاد منفی یا انتقاد تضعیف کننده حتی دستاوردهای مثبت نادیده گرفته میشود یا زیر سوال برده میشود. قطعا برای کسانی که متخصص روابط بین الملل، مذاکرات و متخصص موضوعات هستهای هستند قابل تشخیص است که مذاکرات تیم ایرانی با 1+5 یا آژانس بینالمللی انرژی اتمی، مذاکراتی خالی از اشکال یا مذاکراتی پر از اشکال بوده است. آنان به راحتی میتوانند تشخیص دهند که مذاکرات تیم جدید ایران، بر اساس اصول دیپلماتیک و روابط بین الملل صورت گرفته و بر اساس استیفای حقوق و منافع و مصالح و امنیت ملی کشور پیش رفته است یا خیر.
بدبختانه اغلب کسانی که درباره موضوعات سیاست خارجی انتقادهای منفی میکنند، تخصص لازم را در این زمینه ندارند. مثلا فردی با تحصیلات ادبیات فارسی، درباره پرونده هستهای ایران اظهارنظر میکند که به اعتقاد خودش بسیار خو ب است. اما در فضای بینالمللی برای کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران، اینگونه اظهارنظرها نمیتواند کارساز ، سازنده و گویای عظمت و بزرگی کشور ما باشد. این اشتباه را در زمینه اقتصادی نیز شاهد بودیم. در سالهای گذشته هشدار دادیم که اقتصاد یک علم و یک فن است، پس هر کسی نباید به خود اجازه دهد در این زمینه اظهارنظرکرده، طرح دهد وانتظار داشته باشد. همین نظرات غیر صائب وغیروارد طی سالهای گذشته باعث شد کشور در زمینه اقتصادی به روزی که اکنون شاهد آن هستیم کشیده شود. در سیاست خارجی هم چنین تجربهای داشتیم و دیدیم ظرف 8 سال گذشته تحریمهای متعددی بر کشور مستولی شده بدون آن که ضرورتی داشته باشد.
این در شرایطی است که کشورهای مشابه ایران که فعالیت هستهای دارند، بدون قطعنامه یا تحریم همچنان به فعالیت هستهای خود ادامه میدهند. بنابراین مشخص است یک جای کار ما در ایران عیب دارد. باید کار را به دست کار دان سپرد. چطور زمانی که بیمار میشویم، نزد پزشک متخصص میرویم و بدون دخالت در تشخیص نسخهای او را عینا عمل میکنیم تا به بهبود یابیم. در هر زمینهای چه اقتصادی و چه سیاست خارجی نیز باید اینگونه عمل کنیم. با این حساب باید از اظهارنظرهای نابجا خود داری کرد. متاسفانه این آسیب در کشور ما وجود دارد و کسانی که نگاه تندرو دارند در کشور آزاد هستند و بدون هیچ دغدغهای اظهار نظر میکنند و انتظار دارند نظرات آنان پیاده شود.
امیدواریم روزی برسد که افراد متخصص که نظرات معتدل و واقع گرایانه دارند، اظهارنظرهایی بدون افراط، تفریط و تندروی در کشور جاری و ساری کنند تا همه کارها در مسیر درست پیگیری شود و ما هم مانند کشورهای دیگر گام رو به پیشرفت برداریم. پس اگر مردم با انتخاب رئیس جمهور خودشان رای بر تغییر راهبرد در سیاست خارجی داده اند و ازجمله دیگر مایل نیستند در پرونده هستهای در تقابل با شورای امنیت قرار گیرند و مقام معظم رهبری هم تصمیم گرفته اند که مذاکرات هستهای جلو رفته و به نتیجه برسد، پرونده هستهای تعیین تکلیف شود و قطعنامههای شورای امنیت لغو و تحریمهای جدیدی تصویب نشود و تحریمهای قبلی کاهش یابد تا کشور در فضای مناسب تنفس کند، دخالتهای ناوارد در کار تیم مذاکره کننده جز اینکه مشکلاتی برای کشور به وجود میآورد نتیجه دیگری نخواهد داشت.
اما هر انتقاد و اظهار نظر آزادی میتواند در مطبوعات مطرح شود و همگان از آن مطلع شوند. این روش نهتنها مانعی ندارد بلکه عین دموکراسی و مردم سالاری است. وقتی مسئولان نظام ناظر بر مذاکرات هستند قطعا اظهار نظرهای مداخله جویانه باعث تضعیف مذاکرهکننده میشود، ضمنا نشان میدهد قبول ندارند که این تیم با رعایت سلسله مراتب و از جمله نظر مقام معظم رهبری و حمایت ایشان پای میز مذاکره میروند. اکنون که همه احساس میکنند کشور نیاز به تغییرات دارد هر نوع کارشکنی نه تنها از سوی مردم مورد استقبال قرار نمیگیرد بلکه باعث افزایش نگرانی ملت ایران میشود.
ابتکار:این گاو هم شاخ دارد هم شیر!
«این گاو هم شاخ دارد هم شیر!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن میخوانید؛دیروز برای چندمین بار ظرف یکماه گذشته رهبر فرزانه انقلاب بر اعتمادشان به تیم مذاکره کننده ی کشور تأکید کردند و فرمودند: که کسی حق ندارد مذاکره کنندههای کشور را سازشکار معرفی نماید. این تأکید مکرر یک پیام روشن دارد و آن اینکه مسیر انتخاب شده در حوزه سیاست خارجی در چار چوب سیاستهای کلان و با نظر بالاترین مقامهای کشور انجام پذیرفته و میپذیرد.
با این توصیف این همه هیاهو و جنجال و واانقلابا و وااسلاما چه معنی دارد؟ موج تشکیک و تردیدهای رسانه ای و جناحی به حدی است که تیم مذاکره کننده عمده انرژی خود را براثبات صحت قسم حضرت عباس خود مصروف داشته اند.
اینان بجای اینکه انرژی خود را برای مبارزه در میدان نبرد دیپلماسی ذخیره نمایند و با تمرکز، قوای خود را متوجه تک و پاتکهای رقیب نمایند، مجبورند پنج دانگ حواس خود را به مسایل و حواشی داخلی دهند و یک دانگ حواس را نیز صرف رصد ترفندهای دشمن نمایند.
عجیب است به رغم تأکید مکرر و تصریح رهبر انقلاب بر تأیید تیم مذاکره کننده همچنان بخش مهمی از تریبونهای داخلی سعی دارند مذاکرات هسته ای را انحراف قلمداد نمایندو برآن انگ سازشکار بگذارند.گروهی چنان سراسیمه فضا را آشفته نشان میدهند که گویا نظام دچار دو قطبی سازشکار و مبارزگردیده است.
دولتمردان را به سازشکاری و بخش دیگر را به مبارزه و انقلابیگری توصیف میکنند،نهضت نبرد و بیلبورد بپا میکنند و رسماً مینویسند که مذاکره با گاو بی معناست این در حالی است که مذاکره کنندهها هم در تحلیل ماهیت و خصلت آمریکا همان ویژگی را برشمردند که مخالفان مذاکره آن را علم کرده اند و دلیل بر دشمنی میشمارند. هم دولت فعلی و هم مخالفان مذاکره، بر سیاهه طولانی خیانتهای آمریکا در حق مردم ایران توافق نظر دارند.
موافقان و مخالفان مذاکره هر دو نسبت به نتیجه بخش بودن مذاکرات تردید دارند. هر دو گروه برحقانیت ایران در مبارزه تاریخی اش اتفاق نظر دارند ولی تیم مذاکره کننده تعریفشان از موقعیت ایران در مقابل گاو چموش آمریکایی فرق دارد. موافقین مذاکره معتقدند که بجای رویارویی با این گاو که به توحشش منجر میشود و شاخش نصیب رقیب خواهد شد، باید از این رو در رویی به کناری آمد تااینکه بتوان بجای شاخش از شیرش استفاده کرد.
واقعیت این است که در طول سالهای رقابت ایران و آمریکا بخش مهمی از کشورها تلاش کردند خود را به کنار بکشند و از شیر گاو وحشی آمریکا استفاده ببرند. اکنون هم میتوان با تدبیر و هوشمندی و با مدیریت صحنه، خود را از شاخ زدن آن نجات داد و البته از شیرآن بهره لازم را برد.
گاو آمریکا همچون دیگر گاوها فقط شاخ ندارد که شیر هم دارد این گاو را میتوان مهار کرد و مدیریتش نمود وحتی سوارش هم شد. سالهاست که لابی صهیونیستی بر این گاو سوار هست و هر طور میخواهند راهش میبرند. اینکه عده ای انقلابیگری را به رویارویی با شاخ این گاو تعبیر و تفسیر میکنند شاید هنرگاو سواری و مدیریت صحنه بلد نیستند.
خلاصه میتوان به ساده ترین راه هر صبح تا به شب فضا را از شعار مرگ بر آمریکا پر کرد و تمام میادین را مملو از بنر شعارهای ضد آمریکایی نمود و تمام رسانههای تصویری و مکتوب از این شعار پُر شوند ولی آخرش مردم خواهند پرسید که سهم عزت ایرانی و اقتدار ایران در این مبارزه نفس گیر در کجاست. آیا مبارزه فقط یک رویه دارد و آن هم مرگ فرستادن و نفرین کردن است یا مبارزه در شرایط کنونی شکل نرم یافته که تبلور آن در مغز ایرانی و همت آن و البته با- بستر اعتماد به نفس و در زیر سایه انسجام ملی قابل تحقق است.
باید با تبدیل تهدیدات به فرصت، امکان ساخت ایران را فراهم آورد. اگر احترام و عزت ایرانی در پرتو ایرانی آباد احیا شود، راه بر نفوذ هر گونه استعمار بسته خواهد شد و ایران انقلابی نقش الگو پیدا میکند. ولی اگر در همچنان بر پاشنه نداریها و ناکامیها و محرومیتها بچرخد آنگاه با این همه شعار...و تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
مردم سالاری:آفت انحصار13 آبان
«آفت انحصار13 آبان»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن میخوانید؛ مذاکره جمهوری اسلامی با ایالات متحده و غرب به موازات روی کار آمدن دولت یازدهم به ریاست حسن روحانی به سوژه بحثهای سیاسی داخلی ایران تبدیل شده است. گروهی با ولع خواهان مذاکره و تفاهم تهران با کاخ سفید هستند و گروهی دیگر با تندترین تعابیر به موضوع حمله میکنند. همین تفاوت دیدگاه سبب حساسیت ویژه امروز،13 آبان شده است.
در چنین روزی در سال1358 در میان شور و شعف انقلابی مردم ایران اسلامی دانشجویان پیرو خط امام عزم جزم کردند برای اعلان جنگ رسمی به استکبار جهانی، ابتدا نام سفارت اتحادیه جماهیر شوروی در تهران به عنوان هدف مطرح شد اما در نهایت این سفارت ایالات متحده در خیابان تخت جمشید آن روزها به تسخیر انقلابیون جوان ایرانی درآمد و سپس اسناد بیشماری از اقدامات جاسوسی و مخرب آمریکاییها در تهران فاش گردید. اتفاقی که در صورت تصرف سفارت روسیه در تهران همانند آن حادث میشد. انقلاب اسلامی ایران که در بهمن ماه1357 به پیروزی رسیده بود در اصل شورش مستضعفین بود بر استکبار جهانی و نمود آن را در شعار دیپلماتیک «نه شرقی، نه غربی» میتوان دید. تعابیر و لفظهای دو بلوک شرق و غرب متفاوت بود اما هر دو در اصل منافع استعمارگران کاخ سفید و کرمیلن را دنبال میکردند. پس از ماجرای تصرف لانه جاسوسی،شهید بهشتی مسوول مذاکره شد، وی در مصاحبهای با اشپیگل در اعلام نظری صریح گفت موضوع گروگانهای آمریکایی تنها توسط نمایندگان مردم باید مشخص شود. وی در واکنش به حمله احتمالی آمریکا صریحا گفت که برای هر سربازآمریکایی در ایران یک قبر وجود خواهد داشت. آمریکاییها به هر دری زدند قفلی گشوده نشد تا آن که ماجرای طبس پیش آمد و نیرویهای ویژه این کشور در میان توفان شن به زمین خوردند. آنها پس از ماجرای طبس دانستند که ایران اسلامی کشوری نیست که به راحتی بتوان آن را تسخیر کرد.
ماجرای طبس درس عبرت تنها برای آمریکاییها نبود،برای کرملین و دولتهای تابعه آنها نیز محرز شد که سرزمین پارس دیگر مستعمره آنها نیست و قانون کاپیتولاسیون دیگر ملغی شده است؛ آنها دست در دست هم 8 سال جنگ با دیکتاتوری صدامحسین را به ایرانیها تحمیل کردند. در روزهایی که انواع تحریمهای خصمانه علیه رزمندگان اعمال میشد، برای سربازان مهاجم بعثی از انواع تنقلات گرفته تا سلاحهای مدرن کشتار جمعی و ادوات نظامی مهیا میشد. در جنگ تحمیلی تنها تفاوت میان روسها و آمریکاییها در این بود که روسها نامحسوستر حضور داشتند و آمریکاییها در جنگ دخالت مستقیم داشتند.
ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران، غرق شدن ناوچه پیکان و آنچه اخیرا افشا شده همکاری اطلاعاتی با عراق نمونههایی دردناک از دخالت کاخ سفید علیه ملّت ایران است.اقدامات خصمانه آمریکا علیه ایران در حدود یک قرن گذشته از زمان کودتای 28 مرداد تا امروز، موضوعی نیست که با یک لبخند یا ژست دوستی مقامات کاخ سفید پاک شود. ایرانیان ملتی صلح طلب هستند اما کارنامه اعمال آمریکاییها نمره قابل قبولی نیست. کاخ سفید باید دل تهران را به دست آورد یا آن که ماجرای طبس را دوباره تجربه کند. جای تاسف دارد که روسها و چینیها هم در نگاه مردم ایران جایگاه مناسبی ندارند. اگرچه دوستان کرملین در تهران منکر موضوع میشوند اما کشتار مردم تبریز،به توپ بسته شدن مجلس و حرم امام رضا(ع) نمونهای از اعمال نادرست روسها ظرف 2قرن گذشته علیه مردم ایران است. روسها و چینیها که به صورت نامحسوس غرب را با گرفتن امتیازات پشت پرده همراهی کردهاند و در میان دعوای ایران و آمریکا منافع کلانی به جیب زده اند. نیروگاه بوشهر علیرغم هزینههای سرسامآوری که روسیه تحمیل کرده در نهایت تا کنون با پشت کار دانشمندان ایرانی به نتیجه رسیده است، رژیم دریایی خزر همچنان نامعلوم است. چینیها ظرف 8سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد هرچه خواستند کالای نامرغوب را تحت عنوان مبادله تهاتری نفت و کالا به ایران تحمیل کردند. مبلغ 22میلیارد یورو بدهی آنها به تهران هم در نوبه خود موضوع منحصر به فردی است؛تعطیلی صنایع داخلی در رقابت نابرابر با دامپینگ چشم بادامیها تراژدی بیکاری را تشدید کرده است. موضوع لوازم پزشکی آلوده چینی موضوعی نیست که با برخورد امنیتی بتوان بر آن سرپوش نهاد؛ وخامت اوضاع در حدی است که هندیها برنجهای آلوده به آرسنیک خود را به خورد ایرانیها داده اند.آیا اینها در کنار هم کمتر از اعمال خصمانه آمریکا علیه ملت ایران اسلامی است؟
روز 13 آبان منحصر به آمریکا نیست؛ روزی است برای یادآوری صف بندی ملّت ایران در مقابل استعمارگران شرق و غربی که چشم طمع به سرزمین پارس دوختهاند. این روزها کاخ سفید علیرغم فضاسازیهای جنگطلبان محافظه کار آمریکایی ظرف چند ماه گذشته به صورت خیلی ظریف تغییر موضع داده است که در نوبه خود قابل تامل است. زمانی که هرلحظه احتمال وقوع حمله به سوریه براساس سناریوی مخالفین بشاراسد میرفت این قدرت نظامی ایران به همراه دیپلماسی ظریف دولت روحانی بود که فیتیله جنگ بزرگ خاورمیانه را پایین کشید.موضوع جالب در مورد سوریه اینجاست که فشارهای دولت اوباما به رژیم صهیونیستی باعث دلخوری و اختلاف میان واشنگتن و تل آویو شده است. پس لرزههای این تغییر استراتژی آمریکا بر ترکها که آتش بیار جنگ سوریه بوده به نوعی با رویکرد جدید تعامل با ایران و لغو آزادی عملکرد سرویسهای اطلاعاتی سعودی و تردد جنگجویان سلفی،پا پس کشیده است. دموکراتهای حاکم بر کاخ سفید به دلیل بحران اقتصادی و جدال سهمگین با جمهوریخواهان و مهلکتر از آن به دلیل افشاگریهای اسنودن از میلیاردها شنود و جاسوسی از زندگی خصوص مردم کشورهای مختلف به عنوان یک تهدید علیه زندگی شهروندان جامعه جهانی که خود را محق به هرکاری میداند در مقابل جمهوری اسلامی به نوعی در مقام ضعف قرار گرفته است. ادبیات جنگطلبانه برخی جمهوریخواهان هم بر ابعاد حقانیت موضع جمهوری اسلامی ایران میافزاید،پس ادبیات تهاجمی تنها به سیاست مظلوم نمایی کذایی اسراییل و تخریب وجهه ایران اسلامی منتهی میشود. روز13 آبان همانند روز 22بهمن باید سمبل اتحاد و یکپارچگی زیر پرچم جمهوری اسلامی باشد اما این روز متاسفانه به میدان قدرت نمایی طیفهای سیاسی تبدیل شده است. تفاوت دیدگاه درباره یک موضوع کلان همانند مذاکره با آمریکا، رخدادی طبیعی در مردمسالاری دینی جمهوری اسلامی تلقی میشود ولی موج تخریب و اتهامزنیها موضوعی پسندیده نیست.
حملات بیمهابا به دستگاه دیپلماسی یا نصب پوستر علیه سربازان دیپلماتیک در میدان مذاکرات سرنوشت ساز مذاکره با 1+5 که هر نقطه و حرفی میتواند تاثیر گذار باشد،رویدادی نامطلوب است که بوی منفعتطلبیهای حزبی را در دل دارد. بنا به گفته صریح مقام معظم رهبری«شایسته نیست کسی اعضای تیم مذاکرهکننده را سازشکار بنامد. اینها فرزندان این انقلاب هستند و مسوولیت دشواری را بر عهده دارند.»
موضوع آمریکا،غرب یا انرژی هستهای اگر به موضوع جنگ داخلی بین احزاب سیاسی ایران تبدیل شود تنها جمهوری خواهان و رژیم صهیونیستی را خوشنود میکند. همان قدر که صف آرایی جنگی مورد انتقاد است شیفتگی برای مذاکره با آمریکا نیز مورد نکوهش است. دیپلماسی موضوعی نیست که بتوان به صورت صفر و یک با آن برخورد کرد و باید با نرمش قهرمانانه به پیش رفت. البته که بنا به گفته مقام معظم رهبری نباید به صورت افراطی به مذاکرات خوش بین بود اما وجود این مذاکرات برای مقبولیت جامعه جهانی لازم و ضروری است.
دنیای اقتصاد:تورم بالا؛ مخرب رشد اقتصادی
«تورم بالا؛ مخرب رشد اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر کامیار محدث است که در آن میخوانید؛مصاحبه مشروح اخیر پروفسور هاشم پسران با روزنامه «دنیای اقتصاد» (منتشره در 16 مهر 92) بهانهای شد تا یادداشت کوتاهی در مورد تورم در ایران، نحوه مقابله با آن و چالشهای پیش روی سیاستگذاران بنویسم. همانطور که ایشان در مصاحبه خود ذکر کردند، امکان کاهش نرخ تورم در ایران به چهار درصد در قالب یک برنامه میانمدت پنج تا هفت ساله وجود دارد که پژوهشهای تئوری و تجربی این موضوع را تایید میکنند.
به لحاظ تجربی در این زمینه میتوان از تجربیات موفق کشورهای دیگر نام برد. به عنوان نمونه نرخ بالای تورم در کشور برزیل از سال ۱۹۹۷ و طی یک دوره چهار تا پنج ساله به زیر چهار درصد رسید. همچنین عراق قادر به کاهش نرخ تورم 5/53 درصدی خود در سال ۲۰۰۶ به 5/5 درصد در سال ۲۰۱۳ شد (منبع آمارها: صندوق بینالمللی پول).
اما اگر بخواهیم به طور ویژهتر به اقتصاد ایران بپردازیم، میتوان به مقاله پژوهشی مشترک اینجانب با پروفسور هاشم پسران و پروفسور هادی صالحی اصفهانی در زمینه صادرات نفت و رشد اقتصادی کشورها اشاره کرد (منتشره در Journal of Applied Econometrics). این پژوهش اثرات طولانیمدت «صادرات نفت»، «تورم» و سایر متغیرهای کلان اقتصادی را بر رشد اقتصادی کشورها مورد مطالعه قرار میدهد. نتایج این تحقیق حاکی از اثرات مثبت صادرات نفت بر رشد اقتصادی کشورهای ایران، عربستان سعودی، کویت و کشورهای آمریکای لاتین از جمله ونزوئلا است.
علاوهبر این، مقاله پژوهشی مشترک دیگر بنده با پروفسور پسران (منتشره در سال جاری) حاکی از آن است که از سال ۱۳۳۸ تا کنون، نفت نقشی اساسی در اقتصاد ایران داشته و آثار مثبت فراوانی را در کشور به جای گذاشته است؛ اما اکنون زمان آن رسیده که ایران اقتصاد خود را تنوع بخشد و تولیدات گوناگونی داشته باشد. هر چند که این مهم هم اکنون تا حدی در حال انجام است؛ ولی باید بیشتر و بیشتر به آن پرداخته شود تا وابستگی تولید ناخالص ملی ایران به درآمد نفت و اثرات منفی نوسان قیمت جهانی نفت بر اقتصاد کشور کاهش یابد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد