گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح پنجشنبه

دعای آهسته

گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح یکشنبه

مزاحم نشوید، فروشی نیست!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «دیپلماسی عمومی در کنار دیپلماسی رسمی نظام»،«مزاحم نشوید، فروشی نیست!»،«ضرورت تعمیم اعتدال»،«آبان روز بازخوانی جنایات آمریکا»،«مذاکرات ژنو 2 و رویارویی دو نگرش»،«چیستی و چرایی شعار مرگ بر امریکا»،«دوقطبی‌سازی لوک خوش‌شانس»،«ترمیم شکاف آنکارا- تهران»،«خدمت دیگر طالبان به آمریکا»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۱۲۰۶۷
مزاحم نشوید، فروشی نیست!

خراسان:دیپلماسی عمومی در کنار دیپلماسی رسمی نظام

«دیپلماسی عمومی در کنار دیپلماسی رسمی نظام»عنوان یادداشت ذور روزنامه خراسان به قلم  غلامرضا بنی اسدی است که در آن می‌خوانید؛حتی وقتی برای آتش بس و بالاتر از آن برای صلح پشت میز مذاکره می نشینید، هیچ کس خاکریز را ترک نمی کند و عقل اجازه نمی دهد، سرباز تفنگش را کنار بگذارد، بلکه با وجود جدیت در مذاکره از سوی دیپلمات ها، فرماندهان نظامی و رزمندگان، هوشیارتر از پیش مراقب همه امور هستند.

خشاب ها پر است، تفنگ ها آماده و دست ها به ماشه و گاه حتی به شلیک ... و امروز، حضور در راهپیمایی، همانند حضور هوشیارانه پشت خاکریز است و فریاد مرگ بر آمریکا، شلیک گلوله ای است که «باید» شلیک شود. من باور دارم حضور مردم در راهپیمایی ۱۳ آبان، روز ملی مبارزه با استکبار جهانی که در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران جایگاهی در خور احترام دارد، به مثابه همان حضور در خط مقدم است در زمان مذاکرات صلح و «دیپلماسی عمومی» است که نه در برابر دیپلماسی رسمی نظام که «باید» در کنار و پشتوانه دیپلماسی رسمی جمهوری اسلامی باشد، نه یک «فرصت» برای عقده گشایی برخی ها که پیروزی خود را در شکست تدابیر سیاسی دولت روحانی می دانند و برای این نیز از هیچ اقدامی چشم نمی پوشند و ... مردم اما، همه را می شناسند گاه، دقیق تر از خود افراد، مردم صداقت مدعیان را بارها به عیار کشیده اند و نه گرم به گرم که حتی سوت به سوت وزن آنان را می دانند و هرگز حاضر نمی شوند نقش سیاهی لشکر کسانی را بازی کنند که نه سر مقابله با استکبار که عزم بهره برداری داخلی دارند، مردم اما می آیند، هوشمندانه و مومنانه و فریاد مرگ بر آمریکایشان، حقیقتا برای نفی استکبار است و حضورشان در خیابان به مثابه پشتوانه ای است برای دیپلماسی رسمی نظام و دیپلمات هایی که در خط مقدم مذاکره قرار دارند.

مردم فرزندان خویش را در این مذاکرات مثل فرزندان خویش در میدان جنگ عزیز می شمارند و با همه وجود پشت شان ایستاده اند و اگر فردا روز، سیاست های کلان نظام، شکل دیگری از پشتوانه سازی برای سربازان خط مقدم دفاع از منافع ملی را اقتضا کند، قطعا باز مردم در صحنه خواهند بود. این را مطمئنم که حضورشان در پای صندوق های رای، به یوم ا... ۲۴ خرداد ۹۲، مبین این واقعیت است. آنان «می دانند» چه می خواهند و «می دانند» حقوق خویش را باید چگونه مطالبه کنند.

راه را هم پشت سر رهبر خویش می روند و به برخی تریبون ها و مدعیان چند آتشه هم کاری ندارند... روز ۱۳ آبان، روز حضور آگاهانه و اصلاح خواهانه مردم در خیابان هاست. روزی است که هر فرد، با هر حضور خویش، یک پشتوانه وثیق برای دیپلماسی رسمی نظام خلق می کند تا «مردان مذاکره» دلگرم تر از پیش، محکم تر از همیشه و کاراتر از گذشته، کار را به پیش ببرند و منافع ملت بزرگ را نگهبان باشند.

یادمان باشد، دنیا هم از ظرفیت دیپلماسی عمومی به خوبی در راستای دیپلماسی رسمی خود بهره می برد و همین الان هم در آمریکا، از آن به بهترین شکل سود می برند و آن چه می ماند، در داخل، کسی خارج از دستگاه ننوازد، بلکه آن چه از ایران به گوش می رسد، باید سمفونی هماهنگ در راستای سیاست کلان نظام و در حمایت از اقدامات دولت روحانی باشد که به پشتوانه و با هدایت های رهبر انقلاب، «باید» این بار را به سر منزل مقصود برساند و ... حرف آخر، حضور مردم در خیابان ها نه «آری» به برخی مدعیان افراطی، بلکه به مثابه دیپلماسی عمومی برای پشتیبانی از دیپلماسی رسمی نظام است. پس اصلاح طلب و اصول گرا و همه جناح ها و در یک کلام، مردم، بیایند...

«مزاحم نشوید، فروشی نیست!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در می‌خوانید؛
1- این حکایت را پیش از این در ستون «گفت و شنود» کیهان دیده‌اید ولی برای وضوح بیشتر آنچه در یادداشت پیش روی آمده است، هیچ داستانی را گویاتر از آن نیافتیم و از آنجا که «حکایت همچنان باقی است»، اشاره دوباره به آن را خالی از فایده ندیدیم... و ماجرا، این که؛
می‌گویند در گذشته‌ای نه چندان دور، یکی از روستائیان، الاغ خود را به بازار مال‌فروشان آورده و به دلالی سپرد تا جار بزند که قصد فروش آن را دارد. دلال با حرارت جار می‌زد و به مشتریان از محسنات الاغ خبر می‌داد که؛ حیوانی انسان‌دوست! و اهل مدارا با همگان است! بار بر می‌دارد و آزار ندارد! و... الاغ اما، هر یک از مشتریان را که از روبرو می‌آمد، به شدت گاز می‌گرفت و اگر خریدار از پشت می‌آمد با لگد الاغ روبرو می‌شد. جماعتی که شاهد ماجرا بودند به روستایی گفتند؛ افسار الاغت را بگیر و به روستا برگرد! هیچ آدم عاقلی این الاغ را نمی‌خرد. روستایی در جواب گفت؛ الاغ را برای فروش نیاورده‌ام! فقط می‌خواستم همه مردم بدانند که من از دست این حیوان چموش چه می‌کشم تا اگر یک روز شنیدند که او را به قصد کشت زده و لت و پار کرده‌ام، به دفاع از او کمپین حمایت از حقوق حیوانات تشکیل ندهند و کمیته مربوطه در سازمان ملل متحد برای پی‌گیری علت سقط شدن این حیوان چموش «بازرس ویژه»! نفرستد و قطعنامه صادر نکند!

2- پس از نرمش اخیر دولت در مقابل آمریکا که در سفر رئیس جمهور محترم کشورمان به نیویورک و در جریان دور جدید مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه کشورهای 5+1 صورت پذیرفت، بسیاری از دولتمردان بر این باور بودند که برای حل و فصل مسائل فیمابین و پایان دادن به چالش 10‌ساله هسته‌ای، راهکار تازه‌ای یافته‌اند. مدعیان اصلاحات و گروه کارگزاران با ذوق‌زدگی از برداشته شدن قریب‌الوقوع تحریم‌ها خبر می‌دادند و به قول عبید زاکانی «مژدگانا که گربه عابد شد»! می‌سرودند و در همان حال زبان به ملامت کسانی گشودند که «آمریکا» را «غیر قابل اعتماد» معرفی می‌کردند. اصحاب فتنه در روزنامه‌های زنجیره‌ای از «شکسته شدن تابوی مذاکره با آمریکا»! خبر می‌دادند. سخنی از جنایات بی‌وقفه آمریکا علیه ملت مظلوم ایران در میان نبود و خیلی که همت! و جسارت! به خرج می‌دادند به دخالت آمریکا در کودتای 28 مرداد اشاره می‌کردند و بلافاصله به قضاوت می‌نشستند که آمریکایی‌ها خود به ناروا بودن آن دخالت اعتراف کرده‌اند! که این نیز، با انگیزه محکوم کردن آمریکا، صورت نمی‌پذیرفت، بلکه در خوشبینانه‌ترین حالت، به فراموشی سپردن و غفلت از انبوه جنایاتی بود که شیطان بزرگ طی سی و چند سال گذشته علیه نظام و مردم مظلوم ایران‌اسلامی مرتکب شده و هنوز هم مرتکب می‌شود. انگار آمریکا به ناگاه تغییر ماهیت داده و شرط حکیمانه امام راحلمان(ره) که «آمریکا باید از خرشیطان پیاده شود» تحقق یافته بود!

مسئول محترمی که پیش از این، در خطبه‌های نماز جمعه تهران - یادش به خیر! - به درستی معتقد بود «آمریکایی‌ها مثل گاو تحلیل می‌کنند» حالا نسخه مذاکره با آمریکا را می‌پیچید و بر این باور که خصومت‌های سی و چند ساله با رفق و مدارا قابل حل و فصل است. ایشان توضیح نمی‌دهد که اگر آمریکا تغییر ماهیت نداده است - که هیچ نشانه‌ای از این تغییر ماهیت احتمالی در دست نبوده و نیست - مذاکره با گاو چگونه امکان‌پذیر است؟! گاوی که به قول ابوعلی سینا، حکیم بلندآوازه جهان اسلام و ایران، «شاخ دارد و عقل ندارد»!

دولتمردان محترم - البته با نیت خیرخواهانه و مردم‌دوستانه - بر این باور بودند که همه مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم‌هاست و کلید حذف تحریم‌ها در دست آمریکاست! از این روی دوران مقابله با آمریکا را به سر آمده می‌دانستند. با این نگاه - بخوانید توهم - دستور جمع‌آوری تابلوها و بنرهایی صادر شد که از «بی‌صداقتی آمریکا» خبر می‌دادند و یا «صداقت آمریکا»! را قابل تردید معرفی می‌کردند. پیش از آن نیز ادعا شده بود که «حضرت امام(ره) هم با حذف شعار مرگ بر آمریکا موافق بودند»! و... این قصه سر دراز دارد!

3- حریف اما، تا بازگشت رئیس‌جمهور محترم کشورمان از نیویورک هم صبر نکرد و اوباما بلافاصله پس از مکالمه تلفنی با آقای روحانی، اعلام کرد که فشار تحریم‌ها، رئیس‌جمهور ایران را پای مذاکره کشانده است! وزارت خارجه آمریکا با صدور بیانیه‌ای تاکید کرد «آمریکا دست به هیچ اقدامی نمی‌زند که نگرانی اسرائیل را در پی داشته باشد». همان روز، وندی شرمن، معاون وزیر خارجه و عضو ارشد تیم مذاکره‌کننده آمریکا در گروه 1+5 در مصاحبه با خبرنگاران توضیح داد «اوباما با غنی‌سازی زیر 5 درصد در داخل خاک ایران موافقت نکرده است». رئیس‌جمهور آمریکا در مصاحبه مشترک با نتانیاهو که به واشنگتن رفته بود، تصریح کرد که «گزینه نظامی علیه ایران هنوز هم روی میز است». خانم شرمن به سنا رفت و در نشست با سناتورهای عضو کمیته سیاست خارجی سنا، گفت ‌«هدف ما از اقدامات اعتمادساز، تضعیف موقعیت کنونی ایران و ایجاد اختلال در برنامه هسته‌ای این کشور است.» وندی شرمن در همین نشست و در پاسخ رابرت منندز با وقاحت می‌گوید «فریبکاری بخشی از DNA ایرانیان است».

مقامات آمریکایی، از اوباما و دولتمردان بلندپایه دیگر گرفته تا نمایندگان کنگره و اندیشکده‌های استراتژیک این کشور تصریح می‌کنند که در مقابل نرمش ایران هیچ امتیازی نخواهند داد و نه فقط در نظام تحریم‌ها کمترین تغییری نمی‌دهند بلکه بعد از انجام اقدامات اعتمادساز از سوی ایران که پذیرش پروتکل‌ الحاقی، اجرای قطعنامه‌های شورای امنیت، اجازه دسترسی به تمامی مراکز مورد نظر آمریکا و... احتمالا - دقت کنید تاکید شده که احتمالا - تصویب تحریم‌های جدید علیه جمهوری اسلامی ایران را به تعویق می‌اندازند! و صدها نمونه دیگر که فهرست آن نیز به درازا می‌کشد. آیا این همه، دقیقا از همان واقعیت تلخ و صد البته درس‌آموز و هشداردهنده‌ای حکایت نمی‌کند که دیروز همراه با مستندات آن به تیتر اول روزنامه کیهان تبدیل شده بود «آمریکا در مقابل امتیاز نقد، وعده نسیه هم نمی‌دهد».

4- اکنون نوبت به دستاورد بزرگی می‌رسد که باز هم، مانند همیشه از نگاه حکیمانه و الهی رهبر معظم انقلاب به دست آمده است و آن کنار زدن هوشمندانه نقاب تزویری است که آمریکا با دروغ‌پردازی و توهم‌پراکنی بر چهره کشیده بود. یعنی بیرون آوردن همان دستکش مخملینی که برای پوشاندن دست چدنی به کار گرفته و پیش از این، حضرت آقا از آن خبر داده بودند. اگر یکی از مصادیق «نرمش قهرمانانه» را بهره‌گیری از یک «تاکتیک» با هدف رونمایی از هویت واقعی دشمن و کنار زدن نقاب از چهره زشت و پلید حریف تلقی کنیم، با جرات می‌توان گفت که رخدادهای چند هفته اخیر، یعنی نرمش دولت محترم- خواسته یا ناخواسته- و عکس‌العمل خصمانه و کینه‌توزانه آمریکا در پاسخ به نرمش یاد شده، تاکتیک هوشمندانه‌ای بوده است که با ضریب و درجه تاثیر بالا جواب داده است. تحرک دیپلماتیک هیئت ایران اسلامی در سفر نیویورک که تقدیر رهبر معظم انقلاب را در پی داشت و اعلام آمادگی هیئت برای پاسخگویی به سؤالات- بخوانید بهانه‌های- آمریکا، این انتظار منطقی و معقول را در افکار عمومی جهانیان و از جمله مردم شریف ایران پدید آورد که حریف بایستی در مقابل برخورد یاد شده واکنش مثبت از خود نشان داده و چنانچه در پی بهانه‌جویی نیست، به «همراهی» روی‌آورد. اما، آمریکا با افزودن بر غلظت دشمنی خود علیه ایران اسلامی و اتخاذ مواضعی به مراتب کینه‌توزانه‌تر از گذشته، نقاب تزویری را که بر چهره داشت و دستکش مخملینی را که به دست کشیده بود کنار زد و برای افکار عمومی جهانیان و برخی از مسئولان خوش‌خیال داخلی کمترین تردیدی باقی نگذاشت که مسائلی نظیر نگرانی از تسلیحاتی بودن برنامه هسته‌ای ایران، فقط بهانه‌ای برای اهداف خصمانه دیگر است و به قول «جرج فریدمن» مسئول مرکز راهبردی استراتفور «مشکل آمریکا با ایران، برنامه هسته‌ای این کشور نیست، مسئله اصلی آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا، بلکه در حال دشمنی با آن نیز می‌توان قدرتمندترین کشور منطقه در همه عرصه‌ها، از جمله نظامی، علمی و تکنولوژیک بود. ایران از این رهگذر به الگویی برای کشورهای منطقه تبدیل شده و بهار‌عربی- بخوانید انقلاب‌های اسلامی- را پدید آورده است».

حضرت آقا با این تدبیر حکیمانه که متاسفانه از سوی هیئت دیپلماتیک کشورمان به خوبی درک نشد و با اقدامات نابه‌جایی نظیر گفت‌وگوی تلفنی دکتر روحانی با اوباما و ملاقات طولانی‌مدت وزیر خارجه با جان کری- که دکتر ظریف صادقانه از آن خبر داد- و برخی اظهارات نسنجیده و دور از شأن و جایگاه مقتدرانه ایران اسلامی همراه بود، نقاب از چهره زشت و پلید آمریکای خونریز و جنایتکار برکشیدند و بر حقانیت ایران اسلامی که آمریکا را شیطان بزرگ و شعار مرگ بر آمریکا را پرچم برافراشته مقاومت می‌داند مهر تایید زدند و حریف را علی‌رغم آنهمه ادعای هوشمندی و سیاستمداری در دامی گرفتار کردند که خود پهن کرده بود. «ام‌یریدون کیداً، فالذین کفروا هم المکیدون... آیا مشرکان می‌خواهند کید و حیله‌ای به کار برند؟ آنان خود در این حیلت گرفتار آمده‌اند».

انتظار آن بوده و هست که دولت محترم در نگاه خوشبینانه خود نسبت به آمریکا تجدیدنظر کند و اصحاب فتنه و شماری از مدعیان اصلاحات که از القائات و ترفند اخیر برای فرو غلتاندن ایران اسلامی در چنبره فریب و غارتگر آمریکا نیز مانند فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 طرفی نبسته‌اند به‌خود آیند و مخصوصا از رئیس جمهور محترم انتظار می‌رود، اطراف خود را از جماعت یاد شده پالایش کند.

جمهوری اسلامی:ضرورت تعمیم اعتدال

«ضرورت تعمیم اعتدال»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛واکنش‌هائی که اعضا و حتی مسئولین قوای سه گانه نسبت به اقدامات و اظهارات همدیگر و رویدادهای مطرح در جامعه نشان می‌دهند و سخنانی که از بعضی ائمه جمعه، شخصیت‌های مذهبی، فعالان سیاسی و حتی مجامع دانشجوئی و حوزوی در جامعه منتشر می‌شود، حکایت از وجود نوعی عدم اعتدال در جامعه دارد. بعضی انتصابات و بخشی از اظهارات و اقدامات مسئولین اجرائی نیز نشان می‌دهد حتی دولت موسوم و معروف به "اعتدال" نیز در پاره‌ای موارد دچار عدم اعتدال است.

اصل وجود عدم اعتدال، تا حدودی طبیعی و قابل تحمل است، ولی آنچه مایه نگرانی است اینست که به نظر می‌رسد تلاش‌هائی برای مانع تراشی بر سر راه اعتدال و حتی اقداماتی برای سوق دادن جامعه به سوی افراط صورت می‌گیرد. این تلاش‌ها و اقدامات البته از عوارض ناکامی در رقابت‌های انتخاباتی و شکست در کسب قدرت است کما اینکه در بخش اجرائی و کسانی که قدرت را دردست گرفته‌اند نیز‌ از عوارض رسیدن به قدرت مصون نیستند. گروه اول، تاب و توان از دست دادن قدرت و صرفنظر کردن از شیرینی آن را ندارند و گروه دوم نیز ذوق زده از به دست آوردن آسان و کم هزینه قدرت، فاقد ظرفیت لازم برای رعایت الزامات آن هستند.

این واقعیت را نیز باید بپذیریم که نه در گروه ناکامان و نه در گروه به قدرت رسیدگان هیچکدام این ضعف و نقص، عمومیت ندارد بلکه در هر یک از این دو گروه عده‌ای دچار افراط هستند و جامعه را دچار مشکل می‌کنند. با اینحال، غفلت از این واقعیت می‌تواند خسارت بار باشد چرا که افراط هنگامی به بدنه جامعه راه پیدا می‌کند و به رسانه‌ها، که امروز بسیار گسترده و فراگیر است، راه می‌یابد، تعادل جامعه را به خطر می‌اندازد. ویژگی تمام جوامع اینست که از آفات، زودتر و بیشتر تأثیر می‌گیرند تا مبارزه با آفات. به همین دلیل، باید برای ایجاد تعادل در جامعه از دو طریق تلاش شود؛ خودداری از اقدامات و اظهارات افراطی و مبارزه با روش‌ها و تفکر افراط گرایانه.

متأسفانه امروز در کشور ما به جای آنکه برای متعادل ساختن جامعه تلاش شود، تلاش‌های گسترده‌ای در جهت برهم زدن تعادل و کشاندن مردم به سوی افراط صورت می‌گیرد. از یکطرف، هنگامی که دولتمردان برای حل مسأله کهنه و آزاردهنده فشارهای خارجی بر سر موضوع فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان تلاش می‌کنند، انواع و اقسام کارشکنی‌ها برای ناکام ساختن آن به راه میافتد و از طرف دیگر کسانی با ذوق زدگی برای امتیاز دادن به دشمنان با همدیگر مسابقه می‌دهند. تأسف بیشتر اینکه عکس العمل‌ها در برابر این ذوق زدگی‌ها نیز دچار عدم تعادل می‌شود و جریان جدیدی از افراط را پدید می‌آورد.

به نظر می‌رسد ریشه برخوردهای غیرمتعادل و ذوق زدگی‌ها و عکس العمل‌های افراطی، بی‌توجهی به مصالح نظام و ترجیح دادن منافع شخصی و گروهی بر منافع و مصالح جامعه و کشور است. با توجه به افرادی که در رده‌های مختلف دچار این رفتارها و گفتارهای غیرمتعادل می‌شوند، نمی‌توان گفت این افراد از تعالیم اسلام بی‌خبرند. بنابر این، مشکل را باید در شخصیت این افراد و انطباق علم و عمل در وجود آنها جستجو کرد. اینکه امام خمینی در طول 10 سال رهبری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر روی تهذیب نفس کارگزاران نظام، روحانیون و فعالان سیاسی تمرکز داشتند و همواره این مجموعه را به تلاش برای دور ساختن نفس خود از هوس‌ها و تمایلات دنیائی و توجه به مبدأ و معاد توصیه می‌کردند، به همین دلیل بود. روشن است که اگر نفس‌ها مهذب باشند، افراد هرگز درصدد ترجیح دادن منافع خود بر منافع و مصالح جامعه بر نمی‌آیند و همواره منافع کشور و ملت و نظام را محور اظهارنظرهاو اقدامات خود قرار می‌دهند.

اینکه حتی در بالاترین سطوح مسئولین قوا، خودداری از بیان حق، حرکت در جهت وزش بادهای موسمی و موضع گیری براساس منافع شخصی و گروهی و جناحی جریان دارد، این یعنی عدم تهذیب نفس، گرایش شدید به سیاسی‌کاری و نادیده گرفتن نیاز جامعه به صداقت و درستکاری.

جامعه ما امروز از این آفات رنج می‌برد و تا این آفات وجود دارند، جامعه به سوی اعتدال نخواهد رفت هر چند میل عموم مردم همانگونه که در انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد نشان دادند به "اعتدال" است.

امروز جامعه ما بشدت نیازمند حرکت به سوی "اعتدال" است. اعتدال باید به بدنه جامعه تعمیم داده شود و اعتدال باید به یک فرهنگ تبدیل گردد. این هدف متعالی فقط هنگامی تأمین خواهد شد که قوای سه گانه در تمام بخش‌ها و اجزاء، تعادل در حرف و عمل را رعایت کنند و سپس برای تبدیل ساختن "اعتدال" به فرهنگ رایج در جامعه برنامه‌های عملی داشته باشند. اعتدال با شعار محقق نمی‌شود، با عمل می‌توان اعتدال را در جامعه تعمیم داد.

رسالت: آبان روز بازخوانی جنایات آمریکا

«آبان روز بازخوانی جنایات آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛ژاپن اکنون متحد آمریکاست و در بسیاری از سیاستهای جهانی با ایالات متحده آمریکا همگرایی دارد. ژاپن عضو گروه 8 و گروه 20 در کنار آمریکا و غرب است. ژاپن بهترین روابط علمی و تجاری را با آمریکا دارد. اما هر سال در سالگرد حمله وحشیانه آمریکا به هیروشیما و ناکازاکی طی مراسم باشکوهی مردم ژاپن جمع می شوند و ضمن گرامیداشت یاد قربانیان این حادثه وحشتناک ، جنایات آمریکا در جنگ جهانی دوم و بویژه حادثه بمباران اتمی این دو شهر را محکوم می کنند. اما هیچ ژاپنی تاکنون حقانیت چنین مراسمی را علی‌رغم روابط خوب دو کشور زیر سئوال نبرده است.

13 آبان در تاریخ معاصر ما 3  حادثه مهم در سه سال متفاوت را در خود جای داده است، که درهر سه، دست پلید آمریکا نمایان است . 13 آبان 1343 سالروز تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه به دلیل اعتراض به معاهده ننگین کاپیتولاسیون است . سالی که امام خمینی(ره) به عنوان مظهر شرف و عزت و استقلال کشور فریادهای حق طلبانه خود را بر سر آمریکا و اسرائیل و رژیم مستبد پهلوی بلند کرد تا در تاریخ ثبت شود که ملت ایران زیر بار سلطه آمریکا نمی رود . شاه استقلال و حاکمیت ایران را در معرض فروش گذاشته بود.

نطق شورانگیز امام (ره) در دفاع از استقلال و عزت ملت ایران هنوز درگوش مردم تازگی دارد. آن روز امام (ره) فرمودند:" تمام گرفتاریهای ما از آمریکاست. تمام گرفتاریهای ما از اسرائیل است . اسرائیل هم از آمریکاست" (تاریخ سیاسی معاصر ایران ج2 صفحه114 )
13 آبان سال 1357 سالروز کشتار دانش آموزان به دست رژیم دست نشانده آمریکا یعنی رژیم پهلوی است . با اوج گیری قیام ملت ایران در سالهای 56 و57 دانش آموزان جلودار همه حرکت های مردمی در کنار دیگر اقشار بودند . در این روز که رژیم برای سرکوب اجتماعات دانشجویی به دانشگاه تهران حمله ور شده بود، دانش آموزان به کمک دانشجویان دانشگاه تهران آمدند و خون دانشجویان و دانش آموزان در این روز اتحاد همیشگی این دو قشر پیشتاز را به عنوان یک نماد به نمایش گذاشت 13 آبان سال 58 یکسال پس از کشتار خونین دانش آموزان رخ داد . در این روز دانشجویان به عنوان نسل بالنده انقلاب به انتقام خون شهیدان و حمایت آمریکا از شاه خائن و برای پایان دادن به دخالت های آمریکا در ایران لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کردند و به سلطه آمریکا که نزدیک به نیم قرن در ایران پایدار شده بود، خاتمه دادند . روز 13 آبان روز بازخوانی جنایات آمریکا در ایران است چرا برخی می‌خواهند آن را فراموش کنند.روز 13 آبان از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی روز ملی مبارزه با استکبار جهانی و انقلاب دوم نامگذاری شد و بعدها مجلس شورای اسلامی این روز را به همین نام به ثبت رساند.

34 سال پیش ملت ایران سفارتخانه آمریکا را به عنوان لانه جاسوسی شناسایی کرد امروز همه کشورهای جهان حتی کشورهای دوست آمریکا می دانند که سفارت آمریکا یعنی لانه جاسوسی!
امروز حتی صدای رهبران اروپا از تبهکاریهای آمریکا در امر جاسوسی در آمده است و معلوم شده است که آمریکا همه مکالمات خصوصی شهروندان اروپایی حتی گفتگوی رهبران اروپا را شنود می کرده است.

این روزها به بهانه مذاکرات ایران با  1+5 برخی می خواهند با پاک کردن حافظه تاریخی ملت عظمت برگزاری و یادبود روز 13 آبان را کم رنگ کنند . این در حالی است که مذاکرات نه به "دار" است و نه به " بار" و اگر هم بر فرض ، مذاکرات به نتیجه برسد و به بخشی از دشمنی‌های آمریکا علیه ملت ایران پایان داده شود هیچ دلیل عقلی وجود ندارد که برگزاری شکوهمند روز 13 آبان کم رنگ و بی رمق شود. امروز آمریکا هیچ اقدام عملی در برداشتن تحریمهای ظالمانه و یا حتی کاهش آن بر نداشته است . معلوم نیست عده ای در داخل بر اساس چه عقلانیت سیاسی می گویند باید شعار مرگ بر آمریکا کم رنگ شود.

آمریکا امروز بر خلاف همه حقوق انسانی  و حقوق بین الملل بر طبل خصومت با ملت ایران می کوبد و تهدیدهای ضد حقوق بشری خود را گسترده تر می کند و حتی تهدید نظامی با جنگ افزارهای کشتار جمعی را به رخ ما می کشد. معلوم نیست چرا عده ای هنوز بنای مهرورزی با اصحاب کاخ سیاه آمریکا را دارند فهرست جنایات آمریکا چیزی نیست که از صفحه ذهن مردم ایران پاک شود آمریکاییها هر روز برای نابودی ایران نقشه می کشند و آن را هم عملیاتی می کنند. در مقابل ما اینجا فقط حرف می زنیم و شعار می دهیم و جالب اینجاست که برخی می گویند این شعار را هم ندهید . یعنی خفه کردن خشم و نفرت مردم در گلوی تاریخ ایران ، این وقیحانه ترین کاری است که ممکن است صورت گیرد.

بیایید به ندای قرآن گوش فرادهیم که خداوند به پیامبر اعظم (ص) فرمود، " ای پیامبر هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، مگر اینکه از آیین آنها پیروی کنی ! ای پیامبر بگو راهی که خدا نشان دهد راه حق به یقین همان است البته اگر از میل و خواهش آنها پیروی کنی بعد از آنکه طریق حق را به یقین دریافتی دیگر خدا یارو یاور تو نخواهد بود"( سوره بقره آیه 120)

برخی فکر می کنند کوتاه آمدن در برابر آمریکا و اسرائیل آنها را راضی خواهدکرد و آنها به خصومت ورزی علیه ملت پایان خواهند داد. آنها واقعا سخت در اشتباه هستند نمونه مصر در زمان ما در همین چند قدمی نگاه ماست و واقعا عبرت آمیز است . ما اگر به کفر، الحاد وستم آنها رضایت دهیم نابود خواهیم شدو خداهم فرموده است دیگر ما را یاری نخواهد کرد.

ما بیش از سه دهه است پنجه در پنجه آمریکا و قدرتهای جهان انداخته ایم . خداوند این مبارزه را تایید و حمایت کرده است . دشمنان نظام یکی پس از دیگری نابود شدند. شاه و اذنابش به موزه تاریخ سپرده شدند.فروپاشی قدرتهایی که دربرابر ایران اسلامی ایستادند حتمی و اجتناب ناپذیر است . صدام و شرکایش الان کجا هستند؟ شوروی ملحد الان کجاست؟ دیریا زود دشمنان ایران به همان جایی خواهند رفت که صدام و ... رفتند. 13 آبان امسال از هر سال پرشکوهتر برگزار خواهد شد . ملت ما ارزش فریادهایی را که علیه استکبار جهانی می‌زند نیک می داند همین فریادها بوده است که کاخ های ستم و بیداد را سرنگون کرده و خواهدکرد. به همین دلیل 13 آبان یک روز فراموش نشدنی در تاریخ ماست و ملت آن را از دست تحریف اغیار مصون نگه خواهد داشت .

13 آبان امسال مصادف است با آغاز محرم . ملت ایران با بهره گیری از روحیه مقاومت که برخاسته از فرهنگ " هیهات من الذله"  نهضت عاشورا است در کنار حسین زمان بودن را بیشتر تمرین خواهد کرد و به یزید و یزیدیان زمان لعن و نفرین خواهد فرستاد .

سیاست روز:آغاز دور سوم غوغاسالاری رسانه‌ای

«آغاز دور سوم غوغاسالاری رسانه‌ای»عنوان سرمقاله‌ روزنامه سیاست روز به قلم علی یوسف‌پور است که در آن می‌خوانید؛۱ـ مشکل اصلی که در جبهه اصلاحات بوده و هنوز هم وجود دارد. اینست که در مدت ۱۶ سال گذشته که این جبهه با این نام در صحنه سیاسی کشور فعال شده‌اند نتوانسته‌اند یا نخواسته‌اند تعریف درست و مشخصی از اینکه اصلاحات چیست و ابعاد آن کدام است، اهداف آن چیست؟ شاخصه آن چگونه است و همچنین اصلاح طلب کیست و دارای چه ویژگی‌های اعتقادی و سیاسی می‌باشد؟ ارائه نمایند اما با توجه به عملکرد عملی مساله اصلاح‌طلبان می‌توان آنان رابه سه گروه دسته‌بندی کرد.

الف: اصلاح طلبانی که در نظر و عمل سکولار می‌باشند یعنی کسانی که خودشان به طور علنی اظهار می‌دارند که مبانی دینی را قبول ندارند و هیچگونه تعهد و تقیدی هم به اسلام و قانون اساسی و جمهوری اسلامی ندارند که به طور عمده گروه‌های ملی‌گرا، بازماندگان گروه‌های مارکسیستی و سلطنت‌طلبان هستند که خود را جز بخشی از اصلاحات می‌دانند و اشتراک مواضع با سایر اصلاح طلبان دارند و تاکنون از طرف دیگر طیف‌های اصلاح طلب با آنان مرز‌بندی صورت نپذیرفته است.

ب: اصلاح‌طلبانی که در اعتقاد، خود را مسلمان می‌دانند و وظایف فردی و آداب مسلمانی را هم به جا می‌آورند اما در عمل به حکومت سیاست منهای دین معتقد هستند و در مبانی حکومتی و کشورداری مبانی فلاسفه غرب را پذیرفته‌اند و در امر حکومتی قائل به اینکه اسلام می‌تواند حکومت نماید نیستند که نماینده شاخصه این تفکر نهضت آزادی می‌باشد که تعداد زیادی از این افراد که بعضی در لباس روحانیت هستند و با اصلاح طلبان همکاری می‌نمایند و بعضا هم از رهبران این تشکل هستند تا اساتید دانشگاهی، آنها ضمن اینکه مسلمان هستند اما قائل به حکومت دینی و نظام ولایت فقیه نیستند و بعضا هم گفتند چون ولایت فقیه در قانون اساسی آمده است ملزم به پذیرش حکومت دینی هستند اما اعتقاد قلبی و عملی به آن ندارند.

ج: دسته سوم اصلاح طلبانی هستند که اعتقاد به اسلام دارندو ملزم به انجام واجبات اسلام می‌باشند، قانون اساسی را قبول دارند. نظریه ولایت فقیه ولی فقیه زمان را هم قبول دارند و وی را واجب‌الاطاعت می‌دانند.

۲ـ در هر دوره‌ای که اصلاح‌طلبان زمام امور کشور را در دست گرفته‌اند شاهد تنش‌های مستمر بین بخش‌های حکومتی و غوغاسالاری وسیع مطبوعاتی و رسانه‌ای بوده‌ایم، علت اصلی آن هم اینست که دو دسته اول زمام امورات را در دست گرفتند و دسته سوم را به حاشیه بردند و دسته سوم هم با سکوت خویش بر این حاشیه بودن خود افزودند و مقهور عملکرد دو دسته اول گردیدند.

در وقایع سال ۷۸ که مشخص شد افرادی در بدنه دولت با آشوبگران همکاری داشتند بلکه آنان را هدایت می‌کردند و روزنامه‌های موسوم به اصلاح طلب آن زمان بیشترین نقش را در گسترش آشوب‌ها ایفا نمودند، بعد از چند روز شاهد بودیم که عده‌ای از عوامل اصلی آشوب‌ها به همراه عده‌ای از روزنامه‌نگاران به خارج از کشور فرار کردند و به رسانه‌های غربی و بعضا به سازمان‌های اطلاعاتی کشورهای غربی پناهنده شدند و جیره‌خوار آنان گردیدند در آشوب‌های سال ۸۸ که طراح و برنامه‌ریزی آن در خارج از کشور بود و عده‌ای در داخل بازیچه آنان گردیدند و آن خسارت‌های عظیم را به کشور وارد نمودند. بعد از چند روز تعداد زیادی از مشاورین برخی از نامزدهای شکست خورده در انتخابات و روزنامه‌نگاران مدعی اصلاح طلبی به خارج فرار و پناهنده آن کشورها شده‌‌اند که تاکنون هم دارند مزدوری بیگانگان را انجام می‌دهند.

سوال اینجاست که آیا فراریان و پناهندگان به بیگانگان یک شبه مزدور بیگانه شده‌اند و به طور تصادفی در خدمت آنان قرار گرفته و به ملت و کشور خویش خیانت کردند. با توجه به سوابق عملکرد سازمان‌های جاسوسی بیگانه در یکصد و پنجاه سال اخیر مشخص می‌گردد که افراد فوق‌الذکر از مدت‌ها قبل توسط سرویس‌های جاسوسی غربی تحت تعلیم و در ارتباط آنان بودند و زمانی که لورفتند و تبدیل به مهره سوخته شدند توسط عوامل بیگانه به خارج از کشور فراری داده شده‌اند که بقیه عمر خویش را نیز به خیانت و در یوزگی به سر می‌برند. حضرت امام خمینی (ره) می‌فرمایند (نقل به مضمون) که دشمنان ما برای پنجاه سال آینده برنامه‌ریزی می‌نمایند به طور قطع استکبار جهانی به طور مستمر درصدد یارگیری و مزدورسازی در هسته کشورها بخصوص کشور ما می‌باشد و خیلی دور از ذهن نیست که در کنار شخصیت‌های سیاسی و مذهبی ما درصدد باشند که عوامل خود را مستقر نمایند و در مواقع لزوم القاعات استکباری خویش را به آنان ارائه نمایند و مانند گذشته شخصیت‌های اثرگذار انقلاب را در مقابل انقلاب و رهبر قرار داده.

۳ـ در دو ماهه گذشته شاهد حوادث و اتفاقاتی بودیم که علائم و نشانه‌های آن خالی از برنامه‌ریزی دشمنان انقلاب و عوامل فریب‌خورده و ساده‌لوح در درون کشور می‌باشند این جریان قصد حوادث سال ۷۸ و ۸۸ به طریق و روش‌های دیگری را دارند که با غوغا‌سالاری رسانه‌ای مسئولین کشور را از پرداختن به مسائل اصلی کشور باز دارند؛ و با ایجاد یک فضای کاذب درصدد آماده‌سازی فضای سیاسی جهت انتخابات آینده مجلس می‌باشد. ۱/۳- بخش خبری از آقای هاشمی رفسنجانی در مورد اتهام زدن به حوادث سوریه که حمله شیمیایی در این کشور توسط حاکمیت انجام گرفت اگر چه بعد از چند روز نیمه و نصفه خبر فوق تکذیب شد اما تاخیر در تکذیب آن آثار خویش را باقی گذاشت و این در حالی است که از یک سال قبل توسط وزارت‌ خارجه کشورها پیغام‌های مستمر به دول غربی ارسال شده که سلاح شیمیایی توسط دولت عربستان در اختیار تروریست‌های مخالف دولت سوریه قرار گرفت.

۲/۳- بحث حذف مرگ بر آمریکا و نامه آقای هاشمی به حضرت امام در مورد تعیین تکلیف رابطه با آمریکا که بعد از یک هفته توسط آقای هاشمی بیانیه ای منتشر شد که مسئول سایت ایشان اشتباه کردند آیا این راهبرد دو قدم به جلو و یک قدم به عقب نیست سئوال اینجاست که چرا تکذیبیه‌ها یک هفته یا ۱۰ روز بعد از انتشار اخبار کذب منتشر می‌شوند.

حضرت امام خمینی (ره) یک شاخص مهم تعیین کردند و آن اینست اگر آمریکا از خوی استکباری و زورگویی خویش دست بردارد می‌توان با آن کشور رابطه برقرار کرد آیا تاکنون کوچکترین نشانه‌ای از این امر در رفتار آمریکا مشاهده ‌شده که برخی از آقایان آب از لب و لوچه آنان سرازیر شده است به خاطر اینکه یک تماس تلفنی با رئیس‌جمهور آمریکا برقرار شده است.

۳/۳- در بازگشت ریاست محترم جمهوری از نیویورک در رسانه‌های موسوم به اصلاح‌طلب آمده بود که فردی با عمل زشت خویش به سمت اتومبیل رئیس‌جمهور کفش پرتاب نموده است و مدت‌ها رسانه‌ها و برخی سران اصلاح طلب روی آن مانور دادند سوال اینجاست که چرا دستگاه‌های انتظامی و امنیتی مساله را روشن نمی‌نمایند آیا این یک عمل خودسرانه بوده است؟ آیا توسط جریانی هدایت می‌شد، آن جریان کیستند؟ آیا این گونه مسائل در ابهام گذاشته به نفع فرصت‌طلبان نیست با توجه به اذن رهبر معظم انقلاب به رئیس‌جمهور محترم جهت حرکت در حل مشکلات بین‌المللی و تایید اکثر جناح‌ها و گروه‌های سیاسی نسبت به حفظ منافع کشور و پیش بردن مذاکرات هسته‌ای چه کسانی درصدد ایجاد تنش در فضای آرام کشور هستند.

۴/۳- در آستانه روز غدیر مقاله‌ای در روزنامه بهار به چاپ رسید که باعث نفرت و انزجار مردم کشورمان گردید. اگر خوانندگان عزیز هر روز روزنامه‌های مدعی اصلاح طلبی را تورق نمایند مشاهده خواهند کرد که در بعد فرهنگی ۹۰ درصد مطالب آنان اشاعه فرهنگ و تفکرات غربی می‌باشند و در مسائل سیاسی آنان احساس می‌کنند که نمایندگان رسمی از دولت‌های غربی دارند که مواضع آنان را ترویج نمایند و مقابل مواضع که مدافع منافع ملی کشورمان می‌باشند مطلب می‌نویسند، حتی جهت توجیه کودتاگران در مصر مصاحبه دیکتاتور نظامی که دست وی به خون صدها مسلمان مصری آلوده است به چاپ می‌رسد. شنیده شده است که انتشار دیگر روزنامه‌های موسوم به اصلاح طلبی در راه است که برای بار سوم غوغاسالاری را در جهت تشویش افکار عمومی به راه اندازند و در پی آن حوادثی مانند سال ۷۸ و ۸۸ به راه بیندازند.

از مسئولین دولت یازدهم انتظار می‌رود با توجه به تجارب گذشته دقت بیشتری در میدان دادن به افراد ظاهر صلاحی بنمایند که اهداف دشمنان راپیگیری می‌نمایند و با حفظ فضای آرام نسبت به وعده‌‌هایی که ریاست محترم جمهوری در انتخابات دادند جدی و در عمل به آن کوشا باشند.
ملت ایران ملتی مسلمان و هوشیار می‌باشند و این کلام خمینی کبیر است که اگر من طلبه از اسلام منحرف شوم مردم مرا هم کنار خواهند گذاشت.

ملت در صحنه است یاران و فرزندان و نوادگان راستین امام در صحنه هستند هرگونه انحرافی از اسلام و آرمانهای انقلاب را با پاسخ‌های دندان شکنی جواب خواهند داد.

تهران امروز:مذاکرات ژنو 2 و رویارویی دو نگرش

«مذاکرات ژنو 2 و رویارویی دو نگرش»عنوان سرمقاله روزنامه تهرانامروز به قلم امیر دبیری‌مهر است که در آن می‌خوانید؛حملات گاه و بیگاه تروریست‌های مسلح به مرزهای شرقی ایران با استفاده از خاک پاکستان، قاچاق گسترده مواد مخدر از خاک افغانستان به ایران و درگیر نمودن حجم قابل‌توجهی از نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی ایران برای مقابله با آنها، کشته شدن صدها زائربیگناه ایرانی در عملیات‌های تروریستی در عراق در کنار شیعیان این کشور و... تنها نمونه‌هایی از معضلات و مشکلات ایران است که به‌واسطه جغرافیای سیاسی در منطقه آسیای جنوب‌غرب حاصل شده است. منطقه‌ای که به دلایل گوناگون تاریخی و سیاسی و بین‌المللی شامل مجموعه متنوعی از دولت‌های متفاوت است که هر چند از نظر جغرافیایی به هم نزدیک هستند اما فاصله و شکاف‌های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی آنها بسیار زیاد است و تاثیرات این شکاف‌ها مانند دومینو بر دیگر مناطق از غرب تا شمال آفریقا و باختر خاورمیانه واز شرق تا شبه قاره قابل مشاهده است.هر چند دیپلمات‌های این کشور در دیدو بازدیدهای رسمی از سر تعارف از «ویژگی‌ها و پیوندهای مشترک» با یکدیگر سخن می‌گویند اما اختلافات و افتراقات این کشور از دید ناظران تیز هوش پنهان نمی‌ماند. این کشورها که اطراف ایران هستند را می‌توان در دسته بندی‌های زیرجای داد.

1 - برخی از این کشورها که عمدتا در حاشیه خلیح فارس قرار دارند جوامعی هستند سنتی و قوم مدار، برخوردار از دولت‌های متکی بر درآمدهای نفتی با ساختارهای سیاسی پادشاهی – قبیله‌ای و وابسته به سیاست‌های قدرت‌های بزرگ در مناسبات بین‌المللی. این کشورها اغلب با بحران مشروعیت دموکراتیک سیاسی مواجه هستند و با کمترین فضای بازسیاسی دچار بحران‌های سیاسی می‌شوند؛ مثال آن بحرین است که دو سالی است دچار انقلابی مردمی شده است.

2 - برخی از این کشور‌ها مانند عراق و پاکستان وافغانستان که دربحران دولت‌سازی قرار دارند. دولت‌های این کشورها فاقد ویژگی‌های دولت‌های مقتدر و کارآمد بوده و از حداقل مشخصات حاکمیت کارآمد، یعنی ایجاد امنیت برخوردارنیستند. تبعات این وضعیت برای ایران و دیگر کشورهای همسایه آنها نا امنی‌های پراکنده است. برای مثال درکشورپاکستان دولت‌ها اغلب کم دوام با عمری کوتاه هستند و اغلب با کودتا و ترور وبازداشت کنار می‌روند. در مناطق قبایلی کشور پاکستان گروه‌های تروریستی مسلح با فراغ بال به فعالیت‌های تروریستی ادامه می‌دهند و اسلام‌آباد حتی اگر بخواهد عملا نمی‌تواند بر آنها اعمال حاکمیت نماید. از این رو برخی از این گروه‌های تروریستی در مرزهای شرقی ایران دست به اقدامات تروریستی و متجاوزانه می‌زنند که هرچند اغلب با برخورد قاطع ایران مواجه می‌شوند اما به هر حال این اقدامات ایذایی خالی از ضرر برای ایران نیست. در عراق و افغانستان نیز دولت‌ها نتوانسته‌اند هنوز خلأ قدرت دوران پسا طالبان و پسا صدام را با اعمال اقتدار قانونی پر کرده وموفق به برقراری امنیت جامع شوند.

3 - برخی از کشورهای واقع در مرزهای شمالی ایران که بعد از فروپاشی شوروی استقلال یافته‌اند همچنان دچار بحران هویت وملت‌سازی هستند. 70 سال استبداد خشن استالینیستی امکان رشد مولفه‌های ملی وهویتی را از کشور‌های تازه استقلال یافته آسیای مرکزی و قفقاز ستانده است و به‌رغم گذشت حدود 23 سال از فروپاشی شوروی همچنان بحران هویت ملی در این کشورها دیده می‌شود و همین خلأ هویتی فضا را برای نفوذ عمیق فرهنگ روسی از یکسو و فرهنگ غربی از سوی دیگر در این کشورها فراهم ساخته است.

ایران در چنین فضای جغرافیای سیاسی‌ای قراردارد. از این رو نمی‌توان به ایران ومناسبات سیاسی با این کشور فارغ از این فضای محیطی و ملاحظات تعیین‌کننده نگریست. به همین ترتیب دردرجه اول به منطقه آسیای جنوب غربی و در درجه بعد به خاورمیانه نمی‌توان بدون در نظر گرفتن جایگاه و نقش مرکزی ومحوری تهران توجه نمود. جمهوری اسلامی نیز در طراحی و اجرای دیپلماسی خود چاره‌ای جز در نظر گرفتن ملاحظات محیطی مذکور ندارد.غیر از الزامات ایدئولوژیک که در قانون اساسی جمهوری اسلامی و شعارهای انقلاب 1357 آمده؛ این ارتباطات و پیوند‌های خواسته و ناخواسته منجر به این واقعیت شده است که جمهوری اسلامی ایران نتواند سیاست خارجی درون گرا و بی‌تفاوتی را اتخاذ کند و همواره باید تصمیم‌سازی‌های خود در عرصه روابط خارجی را ناظر به کشورهای پیرامونی تعریف کند و حتی الزامات ایدئولوژیک ایجاب می‌کند نگاه ایران به فراتر از کشور‌های همجوار سوق یابد و تا شمال آفریقا به‌ویژه سوریه و لبنان نیز امتداد یابد. این پاسخی است عینی - نه عقیدتی و ایدئولوژیک - به کسانی که 35 سال است جمهوری اسلامی را دعوت به سیاست خارجی درون‌گرا و معطوف به توسعه می‌کنند.که درواقع از امر ممتنع و محال ونشدنی سخن می‌گویند.

همین جبر و اقتضائات عینی به دیگر کشورهای جهان نیز اجازه نمی‌دهد که نقش و موقعیت ایران را در معادلات و تحولات منطقه نادیده بگیرند. در مواجهه با این واقعیت یعنی نقش تاثیرگذار ایران در منطقه تاکنون دو رویکرد وجود داشته است.یکی رویکرد مخاصمه جویانه به منظور کاهش قدرت ایران و تسهیل اجرای سیاست‌های فرامنطقه‌ای بدون مشارکت ایران که این رویکرد در عمل نتوانسته قرین توفیق باشد و صرفا هزینه‌های هرگونه برنامه سیاسی، دفاعی و اقتصادی را در منطقه بسیار بالا برده است.

رویکرد دوم رویکردی است که جدا از اینکه همسویی فکری و ایدئولوژیک با ایران داشته یا نداشته باشد جمهوری اسلامی را بعنوان یک واقعیت سیاسی در نظر گرفته و سعی می‌کند در طراحی و اجرای هر سیاست منطقه‌ای از حداکثر توان ایران در تصمیم‌سازی‌ها بهره‌مند شود. این رویکرد هر‌چند از نظر میزان توجه به آن به خاطر سیاست‌های خصمانه آمریکا و اسرائیل کمتر مورد اقبال بوده اما میزان کارآمدی آ ن غیرقابل انکار است مثال آن مشارکت ایران در پروژه سرنگونی طالبان و استقرار دولت عراقی بعد از سرنگونی رژیم بعثی صدام است که واشنگتن بارها اذعان کرده که بدون مشارکت تهران غیرعملی بود.

بعد از این مقدمات ضروری می‌توان گفت این روزها که مذاکرات ژنو 2 با موضوع سوریه در آستانه برگزاری است این دو رویکرد در برابر هم قرار گرفته‌اند رویکرد اول سعی می‌کند با تبلیغات سیاسی و رسانه‌ای و با ایراد اتهامات گوناگون از نقش پنهان ایران در سوریه سخن گفته و به‌جای دعوت به مشارکت ایران در حل مسئله سوریه از ایران بعنوان یکی از ابعاد مسئله سوریه یاد کندو مثلا ایران را به‌جای دعوت برای حل مسئله در صندلی محاکمه و اتهام بنشاند از این رو چندان تمایلی به ایفای نقش و ارائه برنامه‌های ایران در حل مناقشه سوریه ندارد.

اما رویکرد دوم فارغ از تبلیغات سیاسی مورد اشاره، ایران را یک بازیگر موثر و غیرقابل انکار در تعیین آینده سوریه می‌داند و معتقد است حتی اگر تهران شعف و تمایلی به همکاری با متولیان ژنو 2 نداشته باشد باید برای ایفای نقش مسئولانه در مناقشه سوریه محترمانه دعوت به همکاری و همراهی شود. به نظر می‌رسد اگر رویکرد دوم بتواند دست برتر را در اجلاس ژنو 2 به‌ دست آورد مقدمات تحولات سازنده در خاورمیانه با مشارکت و همراهی جمهوری اسلامی ایران فراهم خواهد شد. تحولاتی که می‌تواند به صلح وثبات منطقه با هزینه‌هایی به مراتب کمتر از تجارب مشابه بینجامد و زمینه برخی تغییرات مناسباتی را در منطقه خاورمیانه فراهم سازد هرچند این تغییرات خالی از کارشکنی و مخالفت‌ها نخواهد بود.  

جوان:چیستی و چرایی شعار مرگ بر امریکا

«چیستی و چرایی شعار مرگ بر امریکا»عنوان سرمقاله رزنامه جوان به قلم یدالله جوانی است که در آن می‌خوانید؛فردا 13 آبان «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» و روز بزرگ شعار «مرگ بر امریکا» است.

فردا 13 آبان «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» و روز بزرگ شعار «مرگ بر امریکا» است. سه رویداد مهم و تاریخی مرتبط با انقلاب اسلامی در سیزدهم آبان سال‌های مختلف شامل: تبعید حضرت امام خمینی از سوی رژیم طاغوت به ترکیه در 13 آبان سال 1343 ، کشتار دانش‌آموزان به دستور شاه در 13 آبان سال 1357 و تسخیر لانه جاسوسی امریکا به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در 13 آبان 1358، سبب شد این روز تاریخی، در تقویم جمهوری اسلامی به عنوان روز«‌دانش‌آموز»‌و «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی»‌نامگذاری شود.

شعار «مرگ بر امریکا» در مناسبت‌های ملی، مذهبی و انقلابی ایرانیان در سال‌های پس از انقلاب، یکی از شعارهای ثابت بوده و مردم طی این سال‌ها، بدون هیچ تردیدی نسبت به سردادن آن اقدام نموده‌اند. در ماه‌های اخیر و به دنبال تحولات سیاسی داخل کشور با انتخابات 24خرداد 92، برخی از گروه‌های سیاسی و همچنین بعضی از شخصیت‌های باسابقه انقلابی، دوران این شعار را پایان‌یافته تلقی کردند و حتی کسانی اظهار داشتند که حضرت امام خمینی (ره) نیز با حذف شعار «مرگ بر امریکا» موافق بودند. این نوع نگاه‌ها مباحثی را در محافل سیاسی و رسانه‌های کشور در پی داشت و به تبع آن، رسانه‌های خارجی در این خصوص تحلیل‌ها و تفسیرهای گوناگون ارائه کردند. بنابراین در آستانه 13 آبان، بررسی چیستی و چرایی شعار «مرگ بر امریکا»‌به عنوان یکی از شعارهای اصیل و مردمی انقلاب اسلامی ضرورت دارد و این نوشتار چنین هدفی را دنبال می‌‌کند. برای تبیین این موضوع می‌توان گفت:

1- شعار چیست و شعار مرگ بر امریکا به چه معناست؟

ساده‌ترین و روان‌ترین تعریف برای شعار عبارت است از «شعار کلام خودجوش و غالباً آهنگینی است که بر زبان مردم کوچه و بازار جاری می‌گردد.» این کلام خودجوش که ریشه در باورها، ارزش‌ها، اعتقادات، آداب، رسوم و سنت‌ها می‌تواند داشته باشد، به نوعی بیان خواسته‌ها، آرزوها، آرمان‌ها و اهداف مردمی است که آن را با شور و نشاط سر می‌دهند. شعار می‌تواند ماهیتی لعن‌گونه یا دعاگونه داشته باشد. وقتی شعار داده می‌شود که «مرگ بر امریکا»، شعاردهندگان برای امریکا آرزوی مرگ، نابود شدن و از بین رفتن می‌کنند.

2- چرا مردم ایران شعار «مرگ بر امریکا» سر می‌دهند؟

شعار مرگ بر امریکا، یکی از چند شعار اصلی مردم ایران در جریان انقلاب اسلامی است؛ شعارهایی چون «الله اکبر – خمینی رهبر»،«استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، «مرگ بر شاه» و «مرگ بر امریکا»، «مرگ بر شوروی»،‌ «مرگ بر اسرائیل»،‌«مرگ بر منافق».

مردم ایران با الهام‌گیری از آموزه‌های قرآنی و دینی، با سردادن چنین شعارهایی در جریان انقلاب اسلامی،‌با صدای رسا به بیان خواسته‌ها و آرزوهایشان اقدام کردند. در این شعارها، مردم نه تنها از دشمنانشان بیزاری جسته، بلکه برای آنان آرزوی مرگ کردند. مردم ایران شعار «مرگ» را علیه کسانی سر دادند که در طول سالیان متمادی به ملت ایران ظلم و ستم کرده بودند. محمدرضا پهلوی،‌به دلیل خیانت‌ها، جنایت‌ها و ظلم‌هایی که به ملت ایران نموده بود، از سوی مردم ایران مورد لعن و نفرین قرار گرفت و مردم ایران با شعار «مرگ بر شاه»‌برایش آرزوی مرگ کردند و این دعای ملت ایران با سرعت مستجاب شد. امریکا نیز به دلیل حمایت‌ها از شاه از یک طرف و مداخله در امور ایران، غارت منابع ایران و تحقیر ملت ایران از طرف دیگر، ایرانیان را مورد ظلم و ستم قرار داد و بر همین اساس ایرانی‌ها با شعار «مرگ بر امریکا» برای این ظالم و ستمگر آرزوی مرگ کردند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت ایالات متحده، در رأس دشمنان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی قرار گرفت و بر مبنای «سیاست شکست انقلاب اسلامی»، توطئه‌های فراوانی را علیه ملت ایران طراحی و اجرا نمود. در طول 34 سال گذشته، امریکایی‌ها بیشترین ظلم‌ها را در حق ملت ایران روا داشته‌اند و این ظلم‌ها به شکل‌های مختلف همچنان ادامه دارد. امریکایی‌ها نقش اول را در بر زمین جاری شدن خون ده‌ها هزار شهید ایرانی ایفا نموده‌اند. چند روز پیش یکی از سناتورهای امریکایی بی‌شرمانه پیشنهاد داد که دولت امریکا نسبت به بمباران اتمی ایران اقدام نماید. دولت امریکا در سالیان گذشته عامل اصلی برقراری تحریم‌‌های ظالمانه علیه ملت ایران بوده و دولتمردان این کشور،‌مرتب ملت ایران را به استفاده از نیروی نظامی تهدید می‌کنند. بدیهی است که ملت ایران، برای چنین دشمنی با شعار «مرگ بر امریکا» آرزوی مرگ و نابودی نماید.

از آنجا که در این ایام گروه‌ها یا اشخاصی با انگیزه‌های سیاسی و در راستای مطامع دنیوی خود، به ایجاد تردید در ضرورت تداوم این شعار روی آورده‌اند، به اختصار این شعار از چند منظر بررسی می‌شود:

الف: شعار «مرگ بر امریکا» از منظر قرآن

برخی از مخالفان شعار «مرگ بر امریکا» برای نگاه خود دلیل قرآنی آورده و با استدلال به قرآن، می‌گویند خداوند ما را از سب کردن دیگران منع کرده است. آقای هاشمی رفسنجانی از جمله کسانی است که با ذکر مطالبی از گذشته مبنی بر اینکه زمانی شعار «مرگ بر بنی‌صدر»، «مرگ بر بازرگان» و «مرگ بر شوروی» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند، اعلام می‌دارد درباره امریکا هم گفته بودم، من ذاتاً با حرف‌های تند و فحاشی‌ها مخالفم و آن را مفید نمی‌دانم. آقای هاشمی در توجیه این نگاه خود می‌گوید:‌مرا یک اصل قرآنی به این روحیه رسانده است. قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: «حق ندارید به بت‌های آنان فحش بدهید. ولا تسب الذین یدعون من دون الله. بت‌ها را سب نکنید، چون آنها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آنها می‌شوید.»
آقای هاشمی رفسنجانی علاوه بر بیان نگاه خود، مدعی شد که حضرت امام (ره) نیز موافق حذف شعار «مرگ بر امریکا» بودند. البته این ادعای بدون سند ایشان، با واکنش‌هایی تند از سوی مردم مواجه شد. سؤال این است که واقعاً طبق نگاه آقای رفسنجانی، قرآن شعارهایی چون «مرگ بر امریکا» را نمی‌پسندد؟ بسیاری معتقدند اساساً بین آنچه قرآن با عنوان «سب» به معنی «فحش و ناسزا» نهی کرده، با شعار «مرگ بر...» تفاوت ماهوی وجود دارد. قرآن در بسیاری از مواضع «لعن، طرد و نفرین بر دشمنان»‌را نه تنها نفی و منع نکرده، بلکه حق دانسته و از آن به عنوان یک ضرورت یاد می‌کند. قرآن در مواردی،‌با صراحت فریاد «مرگ» را برای دیگران روا داشته است. در آیات متعددی از قرآن، خداوند خودش کافرین را لعن می‌کند و از لعنت ملائکه و همه مردم بر آنان نیز خبر می‌دهد.
 
به عنوان نمونه از میان ده‌ها آیه، می‌توان به آیه 161 سوره بقره اشاره کرد که خداوند می‌فرماید:«ان‌الذین کفروا و ماتوا و هم کفار اولئک علیهم لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعین» (کسانی که کافر شدند و با حال کفر بمیرند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست.»

قرآن کریم با صراحت «مرگ گفتن» بر مستکبرین را ذکر کرده است. به عنوان نمونه در آیات زیر، می‌خوانیم:

قتل اصحاب الاخدود(سوره بروج آیه 4) (مرگ بر صاحبان- و آدم سوزان- خندق)

قُتل الخراصون (سوره ذاریات آیه 10) (مرگ بر دروغگویان)

فقتل کیف قدرثم قُتل کیف قدر (سوره مدثر آیات 19 و 20) (مرگ بر او باد که چگونه برای مبارزه با حق نقشه کشید و باز هم مرگ بر او باد.)

قُتل الانسان ما اکفره (سوره عبس آیه 17) (مرگ بر این انسان- کافر و منکر قرآن- چه چیز او را ناسپاس گردانید؟!)

دقت در آیات مذکور نشان می‌دهد که خداوند در قرآن برای کسانی از کلمه «قُتل» استفاده کرده است. کلمه قُتل در عربی به معنی «کشته باد» و «مرگ بر‌» می‌‌باشد. در چهار آیه‌ای که خداوند این کلمه را به کار برده، اگر به تفاسیر مراجعه شود، مشخص می‌گردد که خداوند برای کسانی از کلمه «مرگ» استفاده کرده که در برابر جبهه حق و مؤمنان ایستاده و دشمنی می‌کنند و به کشتار اهل ایمان می‌پردازند. اصحاب اخدود که خداوند برای آنان از کلمه مرگ استفاده کرده، کسانی بودند که با حفر خندق و ایجاد آتش در آن، مؤمنین را به آتش انداخته و می‌سوزاندند. علامه طباطبایی‌(ره) صاحب تفسیر المیزان، در تفسیر این آیه می‌گوید:«کلمه «اخدود» به معنای شکاف بزرگ زمین است و «اصحاب اخدود» جباران ستمگری بودند که زمین را می‌شکافتند و آن را پر از آتش نموده، مؤمنین را به جرم اینکه ایمان دارند در آن می‌‌انداختند و تا آخرین نفرشان را می‌سوزاندند. (المیزان جلد 20 ص 416).

امروز دولت امریکا یک دولت استکباری، ظالم، ستمگر و جهانخوار است. جنایات و آدم‌کشی‌های دولت امریکا در افغانستان و عراق و دیگر سرزمین‌ها امری آشکار است. ضدیت امریکا با مؤمنین و حق‌طلبان و مبارزه آنها با اسلام امر پنهانی نیست. آیا طبق آموزه‌های قرآنی، نمی‌توان بر چنین دولت استکباری و شیطانی «آرزوی مرگ» نمود؟

ب - شعار «مرگ بر امریکا» از منظر امام خمینی (ره)

بعد از سفر دکتر روحانی به نیویورک و انجام مکالمه نابه جای تلفنی با اوباما رئیس‌جمهور امریکا، عده‌ای برای زمینه‌سازی جهت آب نمودن یخ‌های رابطه ایران و امریکا، مدعی شدند حضرت امام (ره) نیز موافق حذف شعار «مرگ بر امریکا» بودند! آیا اینچنین است؟ دیدگاه‌ها و مواضع حضرت امام خمینی (ره)‌در خصوص امریکا و ضرورت ایستادگی و مقابله با سیاست‌های شیطانی آن از محکمات است. بررسی مواضع و دیدگاه‌های حضرت امام (ره) نسبت به امریکا، نشان می‌دهد که ایشان با گذر زمان مواضع قاطع‌تری را در قبال این نظام سلطه‌گر اتخاذ فرموده‌اند. در زیر به مواردی از سخنان حضرت امام‌(ره) که ایشان با صراحت بر شعار «مرگ بر امریکا» مهر تأیید می‌زنند، اشاره می‌گردد:

«‌ حال باید به آن آخوند مزدور که فریاد مرگ بر امریکا و اسرائیل و شوروی را خلاف اسلام می‌داند گفت ‌آیا تأسی به رسول خدا (ص) و متابعت از امر خداوند تعالی خلاف مراسم حج است؟ آیا تو و امثال تو آخوند امریکایی فعل رسول الله (ص) و امر خداوند را تخطئه می‌کنید و برائت و نفرین نسبت به دشمنان اسلام و محاربان با مسلمانان و ستمگران بر مسلمین را کفر می‌دانید؟» (صحیفه امام – ج 18- ص 92)

بسیاری از سران کشورهای اسلامی به جای مقابله با این اعمال وحشیانه و جلوگیری از این کشتار بی‌رحمانه، به عاملین این جنایت یعنی اسرائیل غاصب، دستمزد داده و او را به رسمیت می‌شناسند و به جای قطع رابطه با عامل اصلی یعنی امریکای جهانخوار، هر روز روابط خود را با او محکم‌تر و گسترده‌تر می‌کنند و گذشته از اینکه خود در سکوت مرگباری فرو رفته‌اند، حتی از شنیدن شعار مرگ بر اسرائیل و مرگ بر امریکا واهمه داشته و به شدت از آن جلوگیری می‌کنند. «فانا لله و انا الیه راجعون. وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون» (صحیفه امام – ج 21- ص 285)

«ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کرده‌ایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیده‌ایم، ما شعار «مرگ بر امریکا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی امریکا تماشا کرده‌ایم، ما همه شعارهایمان را با عمل محک زده‌ایم.» (صحیفه امام – ج 13- ص 81)

«خط این بود که اصلاً امریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح می‌کردند تا امریکا منسی بشود، یک دسته الله اکبر را کنار می‌گذاشتند، سوت می‌زدند و کف می‌زدند آن هم روز عاشورا. خط این بود که این قضیه «مرگ بر امریکا» منسی بشود.(صحیفه امام- ج 21-ص286)

حضرت روح الله نه تنها موافق حذف شعار «مرگ بر امریکا» نبودند، بلکه در پیام تاریخی خود در سال 1366 به حجاج، پس از کشتاری که توسط عوامل سعودی پیش آمد، تصریح کردند که ان‌شاءالله روزی از کلیساهای جهان ناقوس «مرگ بر امریکا» را به صدا درآوریم.

ج - شعار «مرگ بر امریکا» از منظر امام خامنه‌ای(مدظله العالی)

مواضع و دیدگاه‌های حضرت امام خامنه‌ای در مورد امریکا، هیچ تفاوتی با مواضع حضرت امام (ره) ندارد. معظم له به مناسبت‌های مختلف با همان ادبیات صریح و قاطع حضرت امام (ره) در برابر امریکای جنایتکار موضع‌گیری کرده و نسبت به خطرات غفلت از حیله‌ها و نیرنگ‌های امریکا هشدار داده‌اند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص شعار «مرگ بر امریکا» می‌فرمایند:«کسی مرگ بر امریکا را به ملت ایران یاد نداد، مرگ بر امریکا از اعماق جان یکایک مردم برآمد.» در زیر به مواردی از سخنان امام خامنه‌ای در خصوص شعار «مرگ بر امریکا» اشاره می‌شود:

«ملت و دولت ایران شجاعانه و بدون هیچ‌گونه هراس، احساسات خود را بر ضد امریکا بیان می‌کند و شعار «مرگ بر امریکا» را از شعارهای اصلی خود قرار داده است.» «اینی که شما می‌بینید امروز در خیلی از کشورها صدای مرگ بر امریکا بلند می‌شود، این چیز جدیدی است؛ این مخلوق حرکت ملت ایران است.» «هرجا این رئیس‌جمهور نگون بخت امریکا سفر می‌کند، شما ببینید مردم چه تظاهراتی علیه او می‌کنند؛ پرچمشان را آتش می‌‌زنند؛ «مرگ بر امریکا» می‌گویند آدمک او را درست می‌کنند و آتش می‌زنند.»

د- شعار «مرگ بر امریکا» ازمنظر مردم

«مرگ بر امریکا» از جمله شعارهایی است که مردم ایران بدون داشتن هیچ‌نوع تردیدی در مورد درستی آن، در جریان مبارزات برضد طاغوت علیه امریکا سر داده و این شعار طی 34 سال گذشته در تمامی مناسبت‌های اسلامی، انقلابی و ملی، شعار رایج مردم ایران بوده است. اگر بخواهیم این شعار را از منظر مردم ایران بررسی کنیم، کفایت می‌کند که شعارهای مردم پس از اقامه هر نماز جماعت را مورد توجه قرار دهیم. شعار «مرگ بر امریکا» اکنون بخشی از تعقیبات نمازهای جماعت‌ مردم ایران به حساب می‌آید.

وطن امروز:دوقطبی‌سازی لوک خوش‌شانس

«دوقطبی‌سازی لوک خوش‌شانس»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محمد علیپور است که در آن می‌خوانید؛ دیرزمانی از قدرت گرفتن جبهه سیاستمداران در ظاهر «صلح طلب» آمریکایی در قالب تیم جدید باراک اوباما نمی‌گذرد. در همین بین عده‌ای ساده‌اندیش در داخل ایران به زمینه‌سازی برای دوقطبی جلوه دادن حقیقی جامعه سیاسی آمریکا با دسته‌بندی «خوب‌ها» در برابر «بدها» روی آورده‌اند. حال آنکه واضح است این اوباما همان حامی سابق اسرائیل در دوره اول ریاست جمهوری است که از جنگ 22روزه تا فاجعه 8 روزه غزه در کنار دوستان جنگ‌طلب خود ایستاد و در اسرائیل به «ناجی ملت یهود» شهرت یافته است. حال که زمزمه‌هایی مبنی بر تکیه بر نظریه لزوم اتحاد استراتژیک با «لابی ضد اسرائیل در آمریکا» برای حفظ منافع ملی ایران در دستگاه سیاست خارجی کشور بلند شده بد نیست اشکالات طراحی ناقص دوستان ایرانی اوباما را بررسی کنیم. آمریکایی‌ها اکنون بسیار مصر هستند تا تصویری که از آنها در جهان به نمایش در می‌آید مبتنی بر 2 قطب سیاسی واضح باشد:

الف- صلح‌طلبان که بر اساس نظریه جرد کوهن و جوزف نای دستگاه سیاست خارجی آمریکا را در دوره افول سلطه به بهره‌گیری از قدرت نرم در برابر قدرت سخت تشویق می‌کنند. اینها همان گروهی هستند که در کنگره حداکثر از120 امضا در برابر 400 امضای اعضای وابسته به لابی جنگ برخوردارند. با این وجود سعی در بزرگنمایی قدرت خود به جهت وابستگی به اوبامای رئیس‌جمهور دارند. جالب توجه است که اکثریت 120 نماینده حامی طرح مذاکره آمریکا با دولت ایران عضو لابی جی استریت هستند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

ب- جنگ‌طلبان که راه برون‌رفت آمریکا از دوران افول قدرت را انجام اقداماتی مشابه دوران سلطه معرفی می‌کنند. تا به حال نئوکان‌ها آمریکا را در 2جنگ بزرگ عراق و افغانستان درگیر کرده‌اند که نتیجه آن زیر سوال رفتن مشروعیت اخلاقی و سیاسی آمریکا به عنوان کشوری است که مدعی ریاست بر جهان است. این گروه بشدت تحت‌تاثیر «لابی اسرائیل» قرار دارند و در جامعه سیاسی آمریکا صاحب اکثریت هستند.

قدرت‌نمایی مستقیم جریان فراماسونری

بعد از جریانات پس از جنگ عراق و افغانستان دستگاه فراماسونری در قالب صندوق و بنیاد برادران راکفلر که خود کارگزار روچیلدها در تاریخ شناخته می‌شوند، به عنوان اسپانسر رسمی نهاد بالادستی شورای روابط خارجی آمریکا رویکرد نئولیبرالیستی صلح‌طلبان را با تابلوی حمایت از اوباما در پیش گرفت. دیپلماسی دفاعی این گروه در حمایت از «اسرائیل» به نحو قابل توجهی دستخوش تغییر شده است به نحوی که سیاست خارجی آمریکا به جهت حمایت از این رژیم به میزان کمتری متحمل خسارت شده و حیات سیاسی و مشروعیت اخلاقی اسرائیل که به جهت اقدامات نابخردانه سیاستمداران سابق آمریکایی و دولتمردان صهیونیست خدشه‌دار شده به نحوی شگفت‌انگیز در مدت زمانی کوتاه تضمین شود.

مسیر دیپلماسی نئولیبرال‌ها در حمایت از اسرائیل

* نمایش دوقطبی‌سازی ظاهری آمریکا به عنوان حامیان «اسرائیل در دوران جنگ و صلح» و مخالفان اسرائیلی که به رژیم «کودک کش» و جنگ‌طلب در جهان شهرت یافته است مقدمه نمایش مسیر جدید دیپلماسی آمریکایی ـ اسرائیلی است.

گروه اول که خود را مقید به آرمان «صلح جهانی» نشان می‌دهند به طور عمده در مقابل آیپک خود را بازتعریف می‌کنند. نام لابی ضعیف و تازه تاسیس آنها «خیابان یهود» یا

«j street» است. جی استریت در سال 2008 با شعار «حامی اسرائیل، حامی صلح» تاسیس شد. عده‌ای بر این باورند که جی استریت نقطه مقابل آیپک، لابی شماره یک رژیم صهیونیستی در آمریکاست اما اینطور نیست! در واقع می‌توان جی‌استریت را مکمل آیپک دانست. آیپک لابی دست راستی صهیونیسم در آمریکا محسوب می‌شود و جی استریت لابی دست چپی‌ها. اگر آیپک برای ساخت معبد سلیمان لابی‌گری می‌کند، جی استریت برای اهداف دست چپی‌تر تلاش می‌کند. مثلا برگزاری راهپیمایی یا حمایت از همجنسگرایان. اگر آیپک به دنبال متوقف کردن برنامه هسته‌ای ‌ایران است، جی استریت نیز همین هدف را دنبال می‌کند اما با روشی دیگر.

* اعضای جی‌استریت یهودیان معتدلی هستند که دارای دیدگاه‌های خاص خود در رابطه با سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه‌اند.

* دیدگاه این لابی جدید، ضرورت تداخل آمریکا برای ایجاد راه‌حلی است که بتواند آینده اسرائیل را در درازمدت تضمین کند حتی اگر در شکل «راه‌حل دو دولت» تبلور یابد. جالب توجه است که جی استریت نیز مانند شورای روابط خارجی آمریکا به نوعی تحت‌الحمایه بنیاد برادران راکفلر و همچنین جورج سوروس است.

* لابی جی‌استریت معتقد است برای رسیدن به این هدف، باید از درگیری نظامی در منطقه جلوگیری کرده و راه‌های سیاسی و دیپلماتیک را جایگزین کرد، بویژه درباره ایران و برنامه هسته‌ای و سیاست ایران در حمایت از گروه‌های مقاومت در کشورهای عربی، خلع سلاح دیپلماتیک ایران را به عنوان «برادر بزرگ» مقاومت بسیار موثرتر از وقوع جنگی می‌داند که بازنده آن قطعا اسرائیل خواهد بود.

* این دیدگاه بر مبنای نظریه «ما آخرین دیوارهستیم» شکل گرفته و اعضای جی‌استریت معتقدند باراک اوباما «نزدیک ترین دوست و آخرین منجی» اسرائیل است و همین ادبیات و دیدگاه‌ها موجب شد آرای 78 درصد از یهودیان آمریکا را در برابر نامزد جنگ‌طلب مورد علاقه آیپک به خود جلب کنند.

استراتژی لوک خوش‌شانس

استفاده از قدرت نرم برای نفوذ در جوامع اسلامی بویژه میان سیاستمداران و نخبگان ایرانی با این دیپلماسی که «دشمن دشمن من، دوست من است» راهکار اصلی دستیابی به «صلح در خاورمیانه» به جهت نجات اسرائیل از انزوای جهانی است. به این ترتیب نزدیکی به لابی صلح‌طلب مخالف اسرائیل در آمریکا که منتقد سیاست‌های جنگ‌طلبانه این رژیم به شمار می‌رود راهکاری برای حفظ منافع ملی جلوه خواهد کرد. بدون اینکه توجه داشته باشیم تهدید به جنگ در شرایط افول شدید هژمونی آمریکا و وقوع بحران‌های اقتصادی پایان نیافته «بلوفی» بیش نیست برای هدایت ایران به سمت اتحاد با دشمن هوشمند! تجربه شکست خورده آمریکا در کسب حمایت متحدان احمق خود برای حمله به سوریه که اتفاقا بارها از پروژه جنگ حمایت کرده بودند، شاهدی بر اثبات این ادعاست. حقیقت این است که نه اوباما مخالف صهیونیسم است و نه کسانی که با بودجه نهادهای فراماسونری شعار «صلح» سر می‌دهند و لابی دوستان ایران در آمریکا را تشکیل داده‌اند، بلکه این دستگاه سیاست خارجی آمریکاست که با تغییر ژست از «کابوی خشمگین بی‌مغز» در دوره بوش به ورژن جهان‌فریب کلانتر عاقل جهانی یا «لوک خوش‌شانس» روی آورده است. کابویی که از ایجاد درگیری ساختگی با سایه خود – اسرائیل- در منطقه خاورمیانه سود برده و ماهی‌های چند تنی مانند «صلح جهانی»،«اتحاد فرامذهبی» و «نظم نوین جهانی» را به عنوان مقدمه تشکیل حکومت جهانی صید می‌کند! شکی نیست پروژه رسانه‌ای سوریه بدون شلیک یک گلوله، گروه صلح‌طلبان نئولیبرال آمریکایی را به عنوان مظاهر عقلانیت جهانی در برابر جنگ‌طلبان افراطی معرفی کرد که اتفاقا علاقه‌مند به اجرای ورژن جدید «نظم نوین جهانی» بر پایه صلح جهانی نیز هستند. کما اینکه اوباما در سخنرانی خود پیش از ارسال طرح حمله به سوریه برای کنگره با اشاره به شکل‌گیری نظم نوین جهانی بر خاکسترهای جنگ جهانی تلویحا خواستار حمایت جهانی از حوادث آینده شد.

ایران کلید صلح خاورمیانه

معرفی ایران«متعادل» و «مصلحت‌اندیش» که به دنبال بازتعریف منافع ملی در حوزه سیاست خارجی نیز هست به عنوان کلید صلح خاورمیانه در نقشه راه نجات اسرائیل از محاصره منطقه‌ای از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. اینجاست که صحبت‌های عجیب آقای هاشمی درباره اسرائیل و سوریه در شرایط کنونی جالب می‌شود.

از دیگر منافع آمریکا به جهت اجرای پروژه صلح می‌توان به خلع سلاح جبهه مقاومت حزب‌الله لبنان، سوریه و عراق با رودررو قرار دادن گزینه حفظ منافع ملی ایران در برابر حمایت از محور مقاومت اشاره کرد. علاوه بر این، منافع تجاری و سیاسی آمریکا در منطقه با توجه به نارضایتی بخش بزرگی از تجار و صاحبان صنایع آمریکایی و شرکای اروپایی و آسیایی آمریکا از تحریم‌های اقتصادی کشورهایی مانند ایران و کوبا نیز با همین استراتژی حفظ خواهد شد. چه کسی است که از تشنگی شرکت‌های چند ملیتی نفتی و غیرنفتی همچون شل و توتال و اِنی و هیدرواستات اویل و اگزون موبیل و کاترپیلار برای حضور بر سر سفره پربرکت اقتصاد ایرانی باخبر نباشد؟!

اما بازسازی وجهه هژمونیک آمریکا به عنوان پدرخوانده‌ای که قدرت نجات ملت یهود را در عین حفظ استقلال سیاسی از اسرائیل داراست قطعا بزرگ‌ترین هدف اجرای این پروژه است.

نظریه صلح‌طلبان آمریکایی درباره ایران

دشمن معتقد است با روی کار آمدن تیم دیپلماسی جدید در وزارت امور خارجه ایران فرصتی عالی به جهت حل معضل «دولت سرکش ایران» پدید آمده است. آنها به این باور رسیده‌اند که اکنون وقت استفاده از این فرصت به جهت بهره بردن از قدرت ایران به عنوان یک الگوی منطقه‌ای و کلید پروژه صلح خاورمیانه است. در مقابل لابی اسرائیل در آمریکا به‌رغم موافقت با مدیریت لابی صلح آمریکا برای اجرای پروژه نجات اسرائیل از بن‌بست فعلی جهانی، نسبت به صداقت طرف ایرانی مشکوک است. پس اسرائیل و لابی پرقدرت آیپک در آمریکا برای ادامه حمایت از پروژه صلح نیاز به جذب مشوق‌هایی از جانب طرف ایرانی دارند. اینجاست که بحث خطرناک امتیازدهی یک طرفه به غرب در تزاحم عینی با منافع ملی ما مطرح می‌شود.

یقینا ملت ایران به دولت مردمی و قانونی خود چنین ظن باطلی ندارند اما واضح است که عده‌ای در خارج از کشور و بعضا در داخل مرزهای ایران دندان طمع دشمن را تیز کرده‌اند. بر دولت منطقی و فهیم کشورمان واجب است تا با شناخت دشمن و نقشه‌های هوشمندانه وی راه بدگمانی ملت‌های آزاداندیش را در برابر یگانه پرچمدار نظم نوین جهانی مدل نه به ظلم و نه به ظالم سد کرده و بر تشویش ملت با استقامت و غیور ایران مرهمی درخور گذارند. منطق حکم می‌کند خبرهای پشت پرده از رسانه‌های اسرائیل و انگلیس و آمریکا به گوش مردم نرسد بلکه تیم رسانه‌ای رئیس‌جمهور مردم را محرم دانسته و با شفاف‌سازی شرایط راه طمع دشمنان را مسدود کنند. ملت منتظرند آقای رئیس‌جمهور!

حمایت:خدمت دیگر طالبان به آمریکا

«خدمت دیگر طالبان به آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن می‌خوانید؛دیروز فرمانده ارشد طالبان پاکستان و منابع آگاه در سازمان اطلاعات این کشور اعلام کردند، «حکیم‌الله محسود»، رهبر طالبان پاکستان در حمله هواپیمای بدون سرنشین آمریکا در وزیرستان شمالی کشته شد. منابع خبری همچنین اعلام کردند «خان سعید سنجنا» جانشین وی شده است. محافل رسانه‌ای و سیاسی آمریکا در حالی تلاش دارند تا این مسئله را نقطه عطفی در مبارزه با تروریسم معرفی کنند که بررسی ریشه‌ای این مسئله نکاتی قابل توجه را آشکار می‌سازد.

آمریکا در هفته‌های اخیر با دو چالش مهم مواجه شده است: نخست آنکه عفو بین‌الملل در گزارشی ضمن محکوم کردن حملات پهپادهای آمریکا به پاکستان و یمن خواستار مقابله جهانی با این روند شده است. دوم آنکه مسئله جاسوسی آمریکا در سراسر جهان به یک رسوایی برای این کشور مبدل شده است. در این میان آمریکا تلاش دارد تا به نوعی ضمن پنهان‌سازی این رسوایی به توجیه اقدامات آینده خود بپردازد.

در چنین شرایطی می‌توان گفت که آمریکا با ادعای کشتن سرکرده طالبان پاکستان تلاش دارد تا چنان القا سازد که از یک سو این موفقیت با شنود مکالمات و جاسوسی‌هایی که در سراسر جهان انجام داده کسب شده است؛ و از سوی دیگر بر نقش پهپادها در این کشتار تاکید و تلاش دارد تا پهپادها را مولفه‌ای برای تحقق صلح و امنیت معرفی کند. این تحرکات در حالی از سوی محافل رسانه‌ای و سیاسی آمریکا صورت می‌گیرد که در ورای آن یک موضوع اساسی همچنان پنهان می‌شود و آن این است که اقدام آمریکا در کشتار سرکرده طالبان ادامه تروریسم دولتی آمریکاست که با قوانین جهانی مغایر است.

آمریکا پیش از این نیز با نقض حریم هوایی پاکستان اقدام به ترور بن لادن سرکرده القاعده کرده بود و چندی پیش نیز برخی از سران القاعده را با پهپادها در یمن هدف قرار داد. رفتارهای آمریکا نشان می‌دهد که این کشور به دنبال گسترش حملات پهپادها در سراسر جهان و ترور آنچه دشمنان آمریکا نامیده می‌‌شود است. بی‌توجهی به این رویکرد به آمریکا این اجازه را می‌دهد که در هر مکانی که تمایل داشت از پهپادها برای ترور مخالفان خود بهره گیرد حال این مخالفان شامل گروهی از ساکنان یک سرزمین باشد یا سران و مقامات کشورها.

اقدامات آمریکا هر چند با ادعای مبارزه با تروریسم صورت می‌گیرد اما عرفی خطرناک را در نظام بین‌الملل ایجاد می‌کند که پیامد آن ایجاد جنگ‌های نوین در صحنه جهانی با محوریت پهپادها خواهد بود. بر این اساس می‌توان گفت که طالبان خدمتی جدید را به آمریکا داشته است که محور آن را توجیه تروریسم دولتی آمریکا و استفاده این کشور از پهپادها در کشتار هزاران انسان و نیز جاسوسی از میلیاردها نفر در سراسر جهان تشکیل می‌دهد.

آفرینش:چرایی تنش آفرینی‌های بیهوده برای کشور!

«چرایی تنش آفرینی‌های بیهوده برای کشور!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضاعسگری است که در آن می‌خوانید؛قدر مسلم آنچه موجب پیش رفتن برنامه‌ها و اهداف کشور درزمینه‌های مختلف می گردد، بودن ثبات و آرامش درلایه‌های مختلف نظام و جامعه می باشد. هماهنگی میان دستگاه‌ها، پرهیز از موازی کاری، عدم دخالت و ابراز نظرهای بی مورد درزمینه مسائلی خاص، عدم تنش آفرینی درمسائل استراتژیک و شلوغ کاری‌های سیاسی به سبب حفظ منافع حزبی و گروهی و... ازجمله مواردی است که موجب برهم خوردن ثبات و آرامش جامعه می‌گردد.

فی الحال هم بحث "رابطه با آمریکا" بدون اینکه الویتی در اهداف ما داشته باشد، به موضوعی تنش آفرین و تشنج‌زا تبدیل شده است. بحث ما درمورد صلاحیت و اهمیت رابطه با آمریکا نیست، بلکه نسبت به هزینه تراشی‌هایی که بیهوده برای کشور و ملت به وجود می آید، گله مندیم!.

امروز کشورما دروضعیتی حساس در عرصه داخلی و خارجی قرارگرفته و نیاز به آرامش دارد و باید درسیاست خارجی و داخلی اصل بر تنش زدایی قرار دهیم. ضرورت این امر کاهش فشارها به واسطه انجام شفاف سازی ها و تمایل ایران برای تعامل بیشتر با جهان می باشد. ضرورت وحدت داخلی از این بابت است که انسجام درونی ما را به اقتدار خارجی نائل می‌کند. پس حاشیه سازی و شلوغ کاری جز گل آلود کردن آب و فرصت سازی برای دشمنان خارجی و سودجویان داخلی حاصلی به دنبال نخواهد داشت.

روی سخنمان با تمامی کسانی است که صاحب تریبون هستند و می‌توانند نظرات خود را با صدایی بلند به گوش همگان برسانند. این افراد لازم است تا سعه صدر داشته باشند و خود را مقید به اصول نظام اسلامی بدانند. برپیشانی انقلاب اسلامی سه اصل"عزت، حکمت، مصلحت" نقش بسته است که همواره خط و مشی آن از سوی بزرگان نظام مشخص و معین شده است. پس دلیلی وجود ندارد که موضوعی را صرفاً با نگاه حزبی خود بسنجیم و منافع شخصی و گروهی را محور الویت‌های آن قرار دهیم. متاسفانه آنچه آفت اهداف و برنامه‌های کشورما گردیده، الویت بخشیدن به منافع حزبی در مقابل منافع ملی می‌باشد.

اما جدای از این امر، بحث رابطه با آمریکا به دستاویزی برای برخی افراد و گروه‌ها تبدیل شده تا به وسیله آن به انتقام گیری و تسویه حساب‌‌های سیاسی و حزبی بپردازند. چند لحظه در این سطور تامل کنید:

آیا تحول شگرفی صورت گرفته و یا اتفاق خاصی روی داده است که انقدر موضوع رابطه با آمریکا و حفظ "شعار مرگ برآمریکا" را رنگ و لعاب تقدس به آن می‌دهیم و یا به صرافت افتاده‌ایم که آن را حذف کنیم؟! اغراق نمی‌کنیم اما فرد به فرد مردم این کشور نسبت به ظلم‌ها و فتنه انگیزی‌هایی که استکبار جهانی و به ویژه آمریکا براین کشور تحمیل کرده، بی خبر نیستند. لذا نمی توان به بهانه آگاهی و بیداری مردم برای کشور هزینه آفرینی کرد.

همانطور که سیاست‌های کلی نظام ایجاب می کند برقراری ارتباط با آمریکا با توجه به شرایطی که رهبرمعظم انقلاب مشخص کرده‌اند، امری امکان پذیر است. چون سیاست و جنس انقلاب اسلامی از نوع دشمن تراشی نیست، بلکه ما به دنبال تبدیل کردن "دشمنان به دوست و دوستان به همپیمانان" هستیم.

اما نکته آخر؛ رابطه دوکشور ایران و آمریکا بیش از سه دهه است که رنگ و بوی کدورت به خود گرفته است و باید براین امر توجه داشت که یک شبه، یک ماهه و یک ساله نمی‌توان امیدوار به بهبود روابط بود. پس افراط و تفریط در این قضیه می‌تواند ما را ناخواسته دچار خود مشغولی نموده و جدای از اینکه از برطرف کردن مشکلات جامعه دور می‌شویم، برای خود مشکل تراشی هم می کنیم!.

امروز دغدغه مردم و جامعه مشکلات معیشتی است، بیکاری مردم را آزرده کرده، گرانی وتورم عرصه زندگی را برمردم تنگ نموده، هزینه‌های درمان بیماران را نگران ساخته، اعتیاد هر روز قربانی می گیرد و...، پس بهتر نیست به جای شلوغ کاری‌های سیاسی برسر مسائلی که خط و ربط آنها دراصول نظام اسلامی مشخص و از سوی رهبری تاکید شده، به دردهای واقعی و نیازهای حیاتی جامعه بپردازیم و اجازه دهیم کشور براساس اصل تفکیک قوا و بدون موازی کاری های هزینه آفرین براساس برنامه‌های مدون بر محور سه اصل "عزت، حکمت، مصلحت" حرکت کند.

قانون: تمدن 1400 ساله و یکی بر سر شاخ و بن می‌برید

«تمدن 1400 ساله و یکی بر سر شاخ و بن می‌برید»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم مسعود لقمان است که در آن می‌خوانید؛
«این آدم بی‌شخصیتی که در مذاکرات ایران و آمریکایی‌ها با کمال بی‌ادبی به ملتی با "تمدن 1400 ساله" اهانت می‌کند مصداق واقعی تفکرات آن‌هاست.»
آیت‌ا... سید احمد خاتمی، خطیب موقت نماز جمعه تهران

شاید پر بیراه نباشد که یکی از علت‌های انسداد و انفعال اندیشه در ایران را خوانشی تکه‌پاره از کلیت تاریخِ تمدن ایران‌زمین بدانیم. خوانشی که بر پایه آن، باستانگرایانش، تاریخ ایران را با تازش اعراب پایان‌یافته تلقی می‌کنند و تو گویی در این 1400 سال پس از آن، که مزین به نام بزرگانی چون رازی، بیرونی، پورسینا، خیام، فردوسی، سهروردی، مولانا، سعدی، حافظ و صدها تن دیگر است، هیچ نشانی از تمدن ایرانی نیست! واژگونه این جماعت، آنانی‌اند که خاستگاه تاریخ ایران را تازش اعراب می‌دانند و گویی ایرانیان، یک‌شبه از زیر بته سر برآورده‌اند و پیش از آن، هیچ نشانی از تاریخ و فرهنگ و شهرآیینی در این سرزمین سراغ نتوان کرد! گروه دیگر، کمونیست‌هایی‌اند که کلیت این تاریخ را ستمشاهی و بنابراین بی‌ارزش می‌دانند! این خوانش‌ها که برآمده از باورهایی ایدئولوژیک است و اعتبار علمی ندارد، در فهم و شناخت ما از پیشینه‌مان و اینکه که هستیم و چه نقشی در تاریخ تمدنِ بشری داشته‌ایم و به اعتبار این گذشته، چه اثری بر آینده بشری می‌توانیم بگذاریم، خدشه‌ای جبران‌ناپذیر وارد می‌کند.

به گواهی تاریخ، تمدن 5000 ساله ما که در 25 قرن پیش، توانست وحدت سیاسی‌اش را هم در کلیتی یکپارچه به نام ایران‌زمین تثبیت کند، کهن‌ترین تمدن پیوسته جهانی شناخته می‌شود.
با ورود اسلام به ایران، این ایرانیان بودند که مهم‌ترین نقش را در شکل‌گیری آنچه که امروزه تمدن اسلامی خوانده می‌شود، ایفا کردند. اگر نام نویسندگان، دانشمندان، شاعران و حتی نامداران فقه و اصول و حدیث را از قرون سوم تا پنجم قمری فهرست کنیم با شگفتی درمی‌یابیم که بیش از 90 درصد آنان، ایرانی بوده‌اند و این دو حالت دارد: یا ایرانیان از نژادی برگزیده بوده‌اند که طبعا چنین نیست یا اینکه این مهم رخ نداده است مگر به علت پیشینه تمدنی که از دیرباز در این سرزمین وجود داشته است. آنچنان که در سده نهم قمری، ابن خلدون تونسی، تاریخ‌نگار بزرگ و نخستین جامعه‌شناس برجسته جهان، می‌نویسد: «و بدان که مابین اممی که اخبار و تاریخ احوال ایشان به ما رسیده است، اقوامی که از همه بیشتر به علوم عقلیه توجه نموده‌اند، دو قوم بزرگ قبل از اسلام، یعنی ایرانیان و یونانیان بوده‌اند… اما ایرانیان، اهمیت این علوم عقلیه نزد ایشان به‌ غایت عظیم بوده است و دامنه آن به‌ غایت وسیع، به مناسبت عظمت و فخامت دولت ایشان و طول مدت سلطنت آنان و گویند این علوم به یونانیان از جانب ایرانیان منتقل شده است.»

همو در جایی دیگر می‌افزاید: «واقعیتی برجسته است که بیشتر دانشمندان اسلامی چه در علوم دینی و چه علوم عقلی به جز چند تن، همه غیر عرب بودند… همه آن‌ها از لحاظ نژاد ایرانی به شمار می‌رفتند. چنانکه صاحب صناعت نحو «سیبویه» و پس از او «فارسی» و به دنبال آنان «زجاج» بود… همچنین بیشتر دانندگان حدیث… ایرانی بودند یا از لحاظ زبان و مهد تربیت، ایرانی به شمار می‌رفتند… و همه عالمان اصول فقه چنانکه می‌دانی، و هم کلیه علمای کلام و همچنین بیشتر مفسران ایرانی بودند و به جز ایرانیان کسی به حفظ و تدوین علم قیام نکرد و از این رو مصداق گفتار پیامبر(ص) پدید آمد که فرمود: اگر دانش بر گردن آسمان درآویزد، قومی از مردم ایران بدان نائل می‌آیند و آن را به دست می‌آورند… اما علوم عقلی نیز در اسلام پدید نیامد، مگر پس از عصری که دانشمندان و مولفان متمایز شدند… بالنتیجه این علوم به ایرانیان اختصاص یافت و تازیان آن‌ها را فرو گذاشتند و از ممارست آن‌ها منصرف شدند و به جز ایرانیان عربی‌دان، کسی آن‌ها را نمی‌دانست مانند همه صنایع.»

در فرجام گفتنی است در زمانه‌ای که ملت‌های دیگر می‌کوشند با محو تاریخِ تمدن ایران‌زمین از نداشته‌ها، داشته‌ها بسازند و از کاهی، کوه؛ چنین تقلیل پیشینه تمدنی کشور کهنسالمان، تنها مصداق یکی بر سر شاخ و بن می‌برید و آب به آسیاب دشمنان این مرز و بوم ریختن است و لا غیر.

شرق:ترمیم شکاف آنکارا- تهران

«ترمیم شکاف آنکارا- تهران»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سیامک کاکایی است که در آن می‌خوانید؛دیدار آقای دکتر ظریف با احمد داوود اوغلو، وزیر خارجه و مقامات ارشد ترکیه که در جریان نشست بین‌المللی پاگ‌وآش که متعلق به یک نهاد بین‌المللی غیردولتی فعال در زمینه خلع سلاح هسته‌‌ای و امنیت بین‌الملل است، اهمیت قابل توجهی دارد. این گفت‌وگوهای مهم که در فضای دیدگاه‌های تعامل‌گرایانه وزیر امورخارجه ایران و در فضایی دوستانه برگزار شد، نخستین مورد پس از حدود دوسال است.

در این دوسال بروز پاره‌ای کدورت‌ها و یک رشته دلخوری‌های سیاسی که از تحولات منطقه و سوریه، نشات گرفته بود، امروز با نوعی بازنگری در حال پیگیری است. نسیم شرایط جدید، پیش‌تر در جریان قدم زدن آقایان ظریف و داوود اوغلو در کنار رودخانه‌ای در نیویورک، وزیدن گرفته بود، البته قبل از آن وزیرخارجه ترکیه در مراسم تحلیف دکتر روحانی شرکت کرده بود. این تحول از دو منظر قابل ارزیابی است؛ نخست، تعیین اولویت‌های جدید در دیپلماسی منطقه‌ای ایران است که تلاش دارد به‌عنوان بازیگر مهم منطقه‌ای عمل کند.

دوم با توجه به وضعیت سوریه و تنزل سیاست منطقه‌ای ترکیه- نه جایگاه ژئوپولیتیکی- ، این کشور به‌دنبال بازنگری در نوع رابطه با ایران است. تنظیم روابط در مرکز توجه دیپلماسی منطقه‌ای ترکیه قرار دارد، البته درخصوص عراق نیز تحولاتی در عملکرد آنکارا به چشم می‌خورد.

انتقادات داخلی از سیاست خارجی حزب حاکم در کنار اهمیت تحولات سیاسی سال آینده در درون ترکیه برای حزب عدالت و توسعه اهمیت قابل توجهی دارد.

به نظر می‌رسد با وجود اهمیت مساله سوریه برای تهران- آنکارا، ترمیم شکاف‌های سیاسی روابط دو کشور، اصلی‌ترین هدف این رایزنی‌ها بوده باشد.  از نظر اقتصادی اگرچه همکاری‌های دو کشور در سطح قابل‌قبولی قرار دارد اما تضعیف پشتوانه سیاسی، قابل‌قبول نبود. بر این اساس بازشدن درهای رفت‌وآمد بین ایران و ترکیه، بستر نوینی در پیشبرد روابط و مناسبات بین دو کشور پدید آورده است. پدیدار شدن این بستر تا حدودی تحت‌تاثیر نگرش جدید در دیپلماسی خاورمیانه‌ای ترکیه و توجه آن کشور به جایگاه ایران و تلاش برای برون رفت از تنگنای دیپلماسی خاورمیانه تحت‌تاثیر بحران موجود در منطقه و سوریه ارزیابی می‌شود.  

گره در روابط ترکیه و ایران، ناشی از بحران سوریه بود و از سویی، سیاست خاورمیانه‌ای ترکیه رنگ ایدئولوژیک به خود گرفت و این نوع نگرش، اندکی سبب دوری شد. اما در تعریف کلی که ترکیه برای ایران در نظر گرفته، همواره ایجاد توازن در رابطه با ایران دارای اهمیت است. تغییر بینش ترکیه در این زمینه بی‌تاثیر نیست ضمن اینکه حزب عدالت و توسعه سال مهمی در پیش داشته و استمرار کشمکش در سیاست خارجی به‌ویژه با همسایگان به زیان سیاست داخلی حزب خواهد بود.

مردم سالاری:جهان و تغییر در ایران

«جهان و تغییر در ایران»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم دکتر حمیدرضا آصفی است که در آن می‌خوانید؛
 1- اگر 10 سال پیش درباره سیاست خارجی اتفاقی می‌افتاد، خبرش فقط به گوش لایه‌های با سواد جامعه می‌رسید و توده‌های مردم اطلاع چندانی از تحرکات دیپلماتیک نداشتند و به همین دلیل از قدرت تحلیل هم محروم بودند. اما شرایط به کلی تغییر کرده است و لایه‌های مختلف مردم نسبت به ریز‌ترین تحرکات هم حساس هستند و واکنش نشان می‌دهند. دولت روحانی در شرایطی «سیاست خارجی» را در شروع به کارش در اولویت برنامه‌های خود قرار داده است که بحث رابطه با آمریکا و همچنین پرونده هسته‌ای مورد توجه قرار دارد و همین عامل باعث شده است تا مهره‌های دیپلماتیک قوه مجریه تکاپوی زیادی را از خود به نمایش بگذارند. البته باید گفت اهداف کلان نظام با تغییر مواجه نشده است و این ادبیات و گفتمان است که تغییری جدی را به خود دیده تا بلکه کشور از شرایط فعلی خارج شود. به همین دلیل کشورهای دیگر درصدد هستند تا به این تغییر واکنش نشان بدهند و دقیقا به همین دلیل است که تماس‌هایی جدی با جمهوری اسلامی گرفته شده است و همچنین اذهان عمومی با امیدواری زیادی به آینده نگاه می‌کنند.

2- سوءمدیریت در دولت گذشته هزینه‌های زیادی را به کشور تحمیل کرد و حالا که دولت روحانی نشان داده کاربلد است، باید همه دست به دست هم بدهند تا شرایط را برای فعالیتشان فراهم کنند. کشور در شرایطی این روز‌ها به سمت اعتدال در حرکت است که ندانم کاری در هشت سال گذشته مشکلات عدیده‌ای را برای کشور به وجود آورده است و به همین دلیل تاکید این است که همه باید با در نظر گرفتن موقعیت خطیری که دچارش هستیم، شرایطی را به وجود بیاوریم تا دولت در فضایی مناسب بتواند فعالیت‌هایش را انجام بدهد، به ویژه فعالیتهایی که در خصوص رابطه با نظام بین‌الملل ربط دارد و به هر حال مساله‌ای مهم است. البته این نظر که تنها دلیل مشکلات فعلی تحریم‌ها و وضع نامطلوب سیاست خارجی در چند سال گذشته را نمی‌توان نظری صحیح دانست، چرا که کشور با پدیده‌ای به نام سوء مدیریت تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند به توفیق برسد و باید گفت در زمان دولتهای نهم و دهم بعضا مدیرانی روی کار بودند که حتی الفبای کشورداری را نیاموخته بودند که این عامل در به وجود آمدن محدودیت‌های موجود تاثیر مهمی داشته است.

3- مساله دیگری که این روز‌ها خودنمایی می‌کند و باید به طریقی به نوعی مدیریت شود، این است که گروهی در داخل مواضع دولت فعلی را بر نمی‌تابند و به همین دلیل دست به اقداماتی می‌زنند که برخلاف منافع ملی است. البته افرادی که در داخل کشور هستند را نمی‌توان معاند و مخالف دانست و شاید بتوان اینطور گفت که آن‌ها با ظرایف و ریزه‌کاری‌های سیاست خارجی آشنا نیستند و می‌توان آن‌ها را با صحبت و همنشینی به اشتباه خود آشنا کرد. البته باید گفت این اعتراض‌ها هر چقدر هم که با روش رادیکالی و تند مشاهده شوند، در اذهان خارجی‌ها هیچ تاثیری نخواهد داشت، چرا که نظام بین‌الملل به خوبی تغییر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را باور دارد و به همین دلیل چنین تحرکاتی را به جای نظام، به حساب گروهی خواهد گذاشت که در همه کشور‌ها همیشه حاضر هستند و فعالیت می‌کنند.

آرمان:تندروها و مذاکرات هسته‌ای

«تندروها و مذاکرات هسته‌ای»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مصطفی درایتی است که در آن می‌خوانید؛جریانی که در انتخابات با پاسخ «نه» مردم روبه‌رو شد و همیشه هم در یک فضای متشنج امکان عرض‌اندام داشته، چندان غیرطبیعی به نظر نمی‌رسد و طبیعی است که اگر احساس کنند مدیریت اجرایی کشور به طرف عقلانیت پیش رود، جایگاهشان در جامعه تنگ خواهد شد. لذا به‌دنبال حفظ کردن جایگاه غیرمنصفانه‌ای هستند که دراختیار گرفته‌اند. این افراد اگر بخواهند جامعه را از عقلانیت دور کنند باید بر طبل احساسات بکوبند و این مجال را ندهند که مردم خیلی امکان فکرکردن داشته باشند والا به نظر می‌رسد هیچ فرد عاقلی با توجه به مشکلات پیش روی جامعه و با روندی که درحال حاضر از سوی تیم مذاکره‌کننده جمهوری اسلامی دنبال می‌شود، مخالفت کند.

مشکلاتی که بوجود آمدنشان ناشی از شرایطی است که در گذشته از سوی تندروها ایجاد شده و طبیعتا خود این افراد مسبب این شرایط بوده‌اند و طبیعی است به‌منظور اینکه بخواهند گذشته خود را توجیه کنند، مسائلی را در جامعه مطرح می‌کنند که توجیه‌کننده روش و کارشان باشد که به‌نظرم در موقعیت موجود این رفتار چندان رنگ و لعابی ندارد. اما برخی که هنوز تریبونی دراختیار دارند، بعضا گرد و خاکی در جامعه می‌کنند تا منافعشان که در همین قضیه وجود دارد حفظ شود. آنها با احساسات پوششی درست کرده‌اند برای رفتار‌شان و هیچ توجیه دیگری برای اینگونه رفتار نمی‌توان پیدا کرد.

این قالب گرفتن و پوشش‌ساختن‌ها روند و روالی بوده که در گذشته نیز برای توجیه رفتاری که این وضعیت را به‌وجود آورده و همین‌طور مسائل احساسی بدون منطق را برجسته‌کردن و در ذهن مردم جاانداختن آن هم با همین هدف که مردم خیلی به ارزیابی کار نپردازند و همیشه حواشی برجسته باشد تا متن کار. اکنون نیز همان روال سابق را دنبال می‌کنند. درحالی که مردم این روال را رد کرده‌اند و دیگر این شرایط را برای کشور قبول ندارند.

مردم متوجه هستند که در معادلات جهانی نقش دارند و این نقش را در تعاملات باید حفظ کنند. اگر نسبت به این مسائل کم‌توجهی شود، مردم به دلیل نوع رفتار و نتایج رفتار این گروه‌ها در گذشته، نسبت به این مسائل آگاهی دارند. درباره همسویی شعار مرگ بر آمریکا و رابطه با آمریکا هم باید گفت که مصداق یکی به نعل و یکی به میخ زدن است، ضمن اینکه موضع مقام معظم رهبری روشن است و تندروها رفتاری از خود نشان می‌دهند که مواضعشان با هم متناقض درمی‌آید.

از طرفی این بهم‌ریختگی‌ها منافعشان را تامین می‌کند والا ظاهر و باطنش متناقض است و درواقع در ابتدا باید نفع این موضوع را برای جامعه ارزیابی کرد. مگر همیشه خصومت‌ها ابدی است؟ به هر حال در شرایطی ممکن است مذاکره کردن برایمان مفید نبوده باشد یا طرف مقابل به حداقل‌های مذاکره پایبند نبوده و بعضا تصور ‌شود افرادی که امروز خیلی جدی در مخالفت با ارتباط غرب و مساله هسته‌ای موضع می‌گیرند، بیشتر مرعوب آمریکا هستند به این معنا که احساس می‌کنند جلوی آمریکایی‌ها کم می‌آورند.

به همین دلیل برخلاف آنچه به این طرف نسبت می‌دهند از آمریکا وحشت‌زده شده‌اند و ضعف درونی خودشان را نمی‌توانند جمع کنند لذا فکر می‌کنند با فاصله گرفتن و مذاکره نکردن می‌توانند به‌نحوی این موضوع را پوشش دهند. تصورم بر این است آنهایی که ارتباطاتی اینچنینی را نفی می‌کنند قبل از اینکه به نقطه قدرتشان برگردد به نقطه ضعفشان برمی‌گردد. اکثریت معتقدند که امروز ایران در شرایطی است که می‌تواند با قدرت از منافع خود دفاع کند و این منافع را در مذاکرات حفظ کند. این گروه بیشتر حفظ جایگاه‌هایشان برایشان مهم است.

اینکه جامعه چه مشکلاتی دارد و مردم با چه مشکلاتی مواجهند در اولویت اصلی آنها دیده نمی‌شود. یقین بدانید تداوم این رفتار و مخالفت با روند مذاکرات پوشش است و به این برمی‌گردد که مخالفت کردن با دولت روحانی که در قالب‌های متعدد می‌آید به این برمی‌گردد که موفقیت دولت‌هایی مانند دولت دکتر روحانی با توجه به نوع گرفتاری‌هایی که در جامعه به‌وجود ‌آورده‌اند، طبیعی است که زمینه‌های آینده‌شان را محدودتر خواهد کرد و بیشتر مایل هستند که این توفیق حاصل نشود.

بنابراین مخالفت این گروه‌ها را چندان برجسته نمی‌بینم که خیلی تاثیرگذار باشد و تیمی که اکنون وارد کار شده است از قوی‌ترین تیم‌های دیپلماتیک است که هم تخصص و هم تجربه و همه خصوصیات یک تیم موفق را دراختیار دارد. اگر آقای روحانی مسئله هماهنگی خود با مقام معظم رهبری را همچنان حفظ کند مذاکرات به سرانجام مثبتی خواهد رسید. در صورت تداوم و ادامه این مذاکرات به همین نحو نگاه‌های حاشیه‌ای چندان اهمیت ندارد اگرچه کار پیچیده است و همانند کلاف سردرگم است ولی به مرور امکان بازکردن این گره‌ها وجود دارد.

ابتکار:چگونه می‌توان روحانی را از عقبه اش جدا کرد؟

«چگونه می‌توان روحانی را از عقبه اش جدا کرد؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می‌خوانید؛سید محمد خاتمی گفته است « می‌خواهند رئیس جمهور را از عقبه اش جدا کنند.» سخنی که ناظر به جنجال سازی‌ها و تلاش‌های خستگی ناپذیر مخالفان دولت است. بخشی ازجناحی که در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری به همه نامزدها نظر داشت الا دکتر حسن روحانی. اما وقتی مغلوب اراده مردم شدند ابتدا تلاش کردند تا عقبه سیاسی رئیس جمهور برگزیده را انکار کنند. این گروه با نادیده گرفتن مواضع، شعارهای انتخاباتی و نگرش سیاسی دکتر حسن روحانی در - حداقل - چهار سال بعد از انتخابات خرداد 88 تلاش کرده بودند، با اتکا به یک عضویت مسکوت مانده او در یک تشکل سیاسی اصولگرا، عقبه سیاسی کنونی او را منکر شوند. اما واقعیت آن قدر قدرتمند بود که اندکی بعد، از این ادعای خود عقب نشینی کردند و ترجیح دادند که به موضع مخالف بر گردند و تلاشهای خود را معطوف به اقدامات دیگری کنند.

عقبه سیاسی کنونی دکتر حسن روحانی که اندکی بیش از انتخابات خرداد 92 شکل گرفت، شامل افراد و گروه‌هایی است که در زیر مجموعه ای تحت عنوان « اصلاح طلبی » تعریف می‌شود. در این گروه هم هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری حضور دارند و هم سید محمد خاتمی ( که زمانی نه چندان دور هواداران شان در مقابل همدیگر ایستاده بودند)، هم سعید حجاریان هست و هم علی مطهری( که تا چندی پیش کسی فکر نمی‌کرد در یک جبهه قرار بگیرند) و هم گروه‌های موسوم به خط امام ( ره ) حضور دارند و هم افراد منسوب به نهضت آزادی ( که همین دو دهه پیش اولی، گروه دوم را به لیبرالیسم و تضعیف ارزشهای انقلاب متهم می‌کرد ). در این عقبه شکل گرفته هم کسانی حضور دارند که در انتخابات سال 84 به میر حسین موسوی ومهدی کروبی رای دادند وهم هواداران سرخورده از هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد. و شاید با اندکی تسامح بتوان اضافه کرد که در این عقبه تازه شکل گرفته، هم برخی مخالفان نظام حضور دارند و هم معتقدان به همه ارزشهای انقلاب و نظام.

همه این افراد و گروه‌ها بر سر موضوعی به نام « ایران » توافق کرده اند و از این رهگذر همه اختلافات سیاسی و عقیدتی خود را کنار گذاشتند. کاری که مخالفان کنونی دولت با همه اشتراکاتی که داشتند موفق به انجام آن نشدند. این مخالفان اما به نظر می‌رسد که این روزها در حال توافق بر سر یک موضوع باشند و آن «جدایی دکتر حسن روحانی و عقبه سیاسی اش » می‌باشد و در این مسیر از هیچ تلاشی فرو گذار نخواهند کرد. اقدامات چند هفته اخیر این افراد در همین راستا ارزیابی می‌شود:

1- تلاش برای جلوگیری از ورود چهره‌های مطرح اصلاح طلبی به کابینه روحانی - حملات شدید برخی از چهره‌های سیاسی این گروه به وزرایی که کارنامه روشنی در اردوگاه اصلاح طلبی داشتند، در جریان رأی اعتماد به کابینه، درخواست و رایزنی و حتی تهدید رئیس جمهور برای اجتناب از معرفی آنها به مجلس و سرانجام تلاش گسترده برای جلوگیری از حضور آنان در دولت روحانی.

2- تخریب رابطه حامیان سرشناس رئیس جمهور با وی - حملات شدید به آیت اله هاشمی رفسنجانی به جهت اظهار نظر ملایمی درباره تأخیر در معرفی استانداران و القای این موضوع که وی در کار دولت مداخله می‌کند، تهاجم بی سابقه به سید محمد خاتمی به خاطر یک اظهار نظر هشدار آمیز درباره رشد گروه‌های خود سر در فضای جامعه و تبلیغات مضحک درباره این که خاتمی قصد ایجاد خشونت و ترور در جامعه را دارد. دلجویی معنی دار از علی اکبر ناطق نوری (که در چهار سال گذشته به دلیل مخالفت با احمدی نژاد شدیدترین حملات را به وی ساماندهی کرده بودند) برای دور کردن وی از اردوگاه هواداران رئیس جمهور...

3- اقدامات تخریبی پس از سفر تاریخی رئیس جمهوربه نیویورک- تحرکات عجیب این افراد پس از مذاکره تلفنی روحانی با رئیس جمهور آمریکا در حالی صورت می‌گیرد که خواست بسیاری از هواداران رئیس جمهور تغییر در وضعیت این رابطه بوده است. نصب بیلبوردها در سطح شهرهای بزرگ برای مخالفت با ادامه مذاکرات ایران و آمریکا و حملات شدید از تریبون‌های رسمی نظام به دستگاه دیپلماسی دولت از آن جمله است.

4- القای ناکارآمدی دولت یازدهم- این افراد و گروه‌ها همزمان که در حال کارشکنی بر سر راه تحقق شعارهای انتخاباتی روحانی می‌باشند، القای ناکارآمدی دولت به هواداران را هم در دستور کار خود قرار داده اند. این مخالفان تلاش فراوانی به کار می‌برند تا به بدنه اجتماعی هوادار رئیس جمهور القا کنند که تغییر خاصی رخ نداده است و در بر پاشنه 8 سال گذشته می‌چرخد.

وضعیت اقتصادی همان است وگشایش مورد نظر رأی دهندگان در فضای سیاسی و امنیتی رخ نخواهد داد. مثلاً اصرار عجیبی به خرج می‌دهند که نشان دهند آزادی برخی از زندانیان سیاسی سال 88 هیچ ارتباطی به تغییرات سال 92 ندارد و یا این که برخی از شعارهای انتخاباتی رئیس جمهور که به شدت مورد توجه رای دهندگان قرار گرفت، اصولاً در حیطه اختیارات وی نبوده است.

در این میان آنچه که به نظر می‌رسد باید بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد لزوم هوشیاری رئیس جمهور و هواداران اوست. هواداران رئیس جمهور آن چنان که چند روز پیش خاتمی گفته بود باید توقعات عمومی را در حد و اندازه‌های دولت و مشکلات عدیده آن تعریف کنند. صبر و حوصله خود را متناسب با امکانات و محدودیت‌های دولت در ساختار سیاسی نظام، گسترش دهند. درگیر هیجانات سیاسی تدارک دیده شده از سوی مخالفان نشده و بهانه‌های احتمالی برای شدت عمل آنان را فراهم نکنند.

از سوی دیگر رئیس جمهور نیز به همان اندازه باید هوشیاری به خرج دهد. ناامید کردن بدنه اجتماعی وسیعی که با همه تفاوت‌ها و تضادها حول محوری به نام« امید» جمع شده اند، همراهی با خواسته‌های مخالفان است. ادامه وضعیت اقتصادی چند سال گذشته، اتخاذ مواضع دو پهلو و مبهم و گاه نیز سکوت درباره برخی از خواسته‌های اجتماعی رأی دهندگان، فرصت را برای جولان مخالفان جهت تخریب رابطه دولت و بدنه اجتماعی هوادار آن، فراهم می‌کند. دکتر حسن روحانی باید به رأی دهندگان و ملت ایران و البته مخالفان خود نشان دهد که پس از انتخاباتی که جهانیان را نیز متوجه خود کرده و برخی از کشورها را وادار به تغییر شیوه گذشته خود در رابطه با ملت ایران کرده است، لزوم تغییر برخی مناسبات داخلی نیز احساس شده و باید عملی گردد. او باید به رأی دهندگان به شعارها و برنامه هایش، نشان دهد که دکتر حسن روحانی رئیس جمهور ایران شده است؛ نه جلیلی، قالیباف،رضایی و یا ولایتی!

دنیای اقتصاد:فراخوان ارائه طرح برای اصلاح «یارانه نقدی»

«فراخوان ارائه طرح برای اصلاح یارانه نقدی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر احمد میدری است که در آن می‌خوانید؛رقم حدود 42 هزار میلیارد تومانی یارانه نقدی سالانه پرداختی از طرف دولت (معادل حدود دو و نیم برابر کل بودجه آموزش و پرورش کشور)، به اندازه‌ای بزرگ هست که هر گونه تصمیم‌گیری در مورد تغییرات در شیوه پرداخت آن نیازمند تامل دقیق و استفاده از نظرات تمام صاحب‌نظران باشد. در عین حال هر گونه تغییر در جزئیات پرداخت یارانه نقدی - از حذف یارانه نقدی خانوارهای پردرآمد، با هدف کاهش کسری بودجه طرح هدفمندی گرفته تا افزایش یارانه نقدی خانوارهای کم‌درآمد و از مشروط‌سازی پرداخت یارانه نقدی (مثلا مشروط‌سازی به فرستادن همه کودکان 6 تا 18 سال به مدرسه) تا حذف یارانه نقدی برخی خانوارها و اختصاص درآمدهای صرفه‌جویی‌شده برای برنامه‌ای مانند توسعه پوشش بیمه تامین اجتماعی یا بهبود وضعیت مدارس مناطق محروم کشور- می‌تواند تبعات اجتماعی متعددی به همراه داشته باشد که برای تصمیم‌گیری بهینه، لحاظ کردن این تبعات اجتماعی بالقوه نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

به این ترتیب، اهمیت بالا و حساسیت تصمیم‌گیری در مورد اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی، باعث شده دولت از هر گونه تصمیم عاجلانه در این زمینه پرهیز کند و پیش از هر گونه تصمیم‌گیری نهایی، با فعالیت فشرده به دنبال جمع‌آوری نظرات اندیشمندان و نیز بررسی تجربیات جهانی (اعم از تجربیات موفق یا ناموفق) باشد. با توجه به آنکه مسوولیت تصمیم‌گیری در زمینه اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی به «کمیته رفاهی و حمایت از خانوارها» واگذار شده و مسوولیت این کمیته بر عهده وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی قرار دارد، این کمیته در هفته‌های اخیر نظرات و طرح‌های کارشناسی متنوعی را بررسی کرده و تمام تلاش خود را به کار بسته تا هیچ طرح و نظر منطقی و معقولی را از قلم نیندازد.

برای مثال، در همایش «شناسایی گروه‌های مشمول دریافت یارانه نقدی» که هفته پیش از سوی این کمیته برگزار شد، شاهد طرح طیف وسیعی از تحلیل‌ها از طرف حدود 15 سخنران بودیم؛ از کارشناسانی که مخالف حذف یارانه نقدی حتی یک خانوار ایرانی بودند تا کارشناسانی که معتقد بودند فقط به یک سوم خانوارهای کشور باید یارانه نقدی پرداخت شود. خلاصه آنکه کمیته تصمیم‌گیری در زمینه اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی، فعلا فقط و فقط به دنبال جمع‌آوری تحلیل‌ها و طرح‌های مختلف بوده و می‌کوشد تا نقاط قوت و ضعف تمام تجربیات مشابه اجراشده در کشورهای دیگر را بررسی کند.

هرگونه تصمیم‌گیری نهایی، صرفا بعد از جمع‌بندی همه این مطالب صورت خواهد گرفت و همه گمانه‌زنی‌های طرح‌شده در رسانه‌ها، تنها به برخی از تحلیل‌های مطرح‌شده در این کمیته اشاره دارد. حتی در این کمیته هنوز در این زمینه تصمیم‌گیری نشده است که ما باید رتبه‌بندی درآمدی خانوارها را براساس بانک‌های اطلاعات اقتصادی مختلف (سند مالکیت املاک، اتومبیل، حساب بانکی و امثالهم) تنظیم کنیم یا براساس خوداظهاری خود افراد در مورد دارایی‌هایشان.  پس از این توضیحات، غرض از نوشتن این یادداشت کوتاه آن است که از طرف دولت از همه اندیشمندان و کارشناسان اقتصادی و اجتماعی دعوت کنم تا اگر طرح یا تحلیلی منطقی در زمینه «اصلاح و بهبود شیوه پرداخت یارانه نقدی» دارند، در هفته‌های آینده به انتشار آن بپردازند. کمیته تصمیم‌گیری در مورد اصلاح یارانه نقدی، قطعا کلیه مقالات منتشره را به دقت بررسی کرده و می‌کوشد تا در تصمیم‌گیری نهایی خود از بهترین ایده‌ها و تحلیل‌های مطرح‌شده استفاده کند.

کمیته تصمیم‌گیری در مورد شیوه اصلاح پرداخت یارانه نقدی، مانند بقیه بخش‌های دولت جدید معتقد است که «بهترین تدبیرها» می‌تواند «بیشترین امیدها» را برای ملت شایسته ایران به همراه آورد و اتخاذ «بهترین تدبیرها» هم قطعا نیازمند واقع‌گرایی و سیاست‌گذاری بر مبنای استفاده از همه پتانسیل‌های کارشناسی کشور خواهد بود؛ هدفی که امیدوارم این فراخوان بتواند به تحقق هر چه بهتر آن کمک کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها