گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح شنبه

روحانی و 2 آزمون تاریخی

گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح سه شنبه

این گاو نر است یا ماده!؟

روزنامه‌های صبح امروز در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «فرهنگ، مهم‌تر از هر چیز اما مغفول»،«ایران و سیاست استثناگرایی آمریکا»،«مواضع حکیمانه رهبری از نگاه حریف»،«این گاو نر است یا ماده!؟»،«برای حفاظت از میراث عاشورا»،«فلسفه شعار مرگ بر آمریکا»،«فریضه‌ای برای علاج دردهای جامعه بشری»،«مرسی و نتیجه محاکمه انقلابیون»،«قدرت اقتصادی پشتوانه مذاکرات دیپلماتیک»،«تفسیر ما از حادثه کربلا»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۱۲۸۵۴
این گاو نر است یا ماده!؟

جام جم:فرهنگ، مهم‌تر از هر چیز اما مغفول

«فرهنگ، مهم‌تر از هر چیز اما مغفول»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛اصطلاحاتی مثل فرهنگ رانندگی، فرهنگ استفاده از تلفن همراه، فرهنگ شهرنشینی، آدم بی‌فرهنگ، جامعه با فرهنگ و صدها واژه مشابه، روزانه در سطوح مختلف از گفت‌وگوهای کوچه و خیابان گرفته تا جلسات کارشناسی و تخصصی، تکرار می‌شود و گوینده و شنونده یا نویسنده و مخاطب برداشتی از این اصطلاحات دارند.

واقعا این فرهنگ چیست که همه جا هست و بر همه چیز اثر می گذارد و در عین حال این قدر مغفول است و مظلوم؟

فرهنگ در یک کلام، فضایی است که ما را احاطه کرده و در آن تنفس می کنیم؛ بر اساس آن رانندگی می کنیم، لباس می پوشیم، غذا می خوریم، ازدواج می کنیم، کشاورزی می کنیم، صنایعمان را می سازیم و اداره می کنیم، سازمان هایمان را شکل می دهیم و ...

صاحبنظران برای فرهنگ لایه های مختلفی قائلند از سطح جهانی تا ملی و از ملی تا افراد. فرهنگ عمومی نیز یکی از لایه های مهم فرهنگ است که بسیاری از آنچه در جامعه می بینیم و عمل می کنیم متأثر از آن است. این که این فرهنگ چگونه ساخته می شود و عوامل مؤثر بر آن کدامند، خود بحث مستقلی است که مجال آن اینجا نیست.

فرهنگ به رغم همه اهمیتش، مانند اکسیژنی که وارد تار و پود بدن ما می شود ولی به راحتی و از سر غفلت و بعضا آگاهانه آن را آلوده می کنیم، فرهنگ نیز آلوده می شود، مسموم می شود و جامعه را به انواع بیماری ها و ضایعات روحی و رفتاری مبتلا می کند. لذا برای دستیابی به فرهنگ پاک و پاک نگه داشتن فرهنگ همه باید تلاش کنیم.

در جای جای قانون اساسی که مهم ترین و بالادست ترین سند ملی محسوب می شود به مقوله فرهنگ و وظایف بخش های مختلف کشور در قبال آن اشاره شده است تا کسی خود را نسبت به آن بی مسئولیت نداند.در مقدمه قانون اساسی، وسایل ارتباط جمعی ملزم شده اند که «در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامی» قرار گیرند.

در اصل سوم قانون اساسی نیز دولت جمهوری اسلامی ایران موظف شده است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، اقداماتی انجام دهد که اولین آن «ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی» است. دومین بند این اصل، وظیفه دولت (به معنای حاکمیت و نه فقط دستگاه اجرایی) را «بالابردن سطح آگاهی های عمومی در همه زمینه ها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه های گروهی و وسایل دیگر» ذکر کرده است.

از این اصول درمی یابیم اولا دولت اسلامی در قبال فرهنگ، اخلاق و آگاهی های جامعه مسئول است و نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد و آن را به حال خود رها کند و ثانیا به نقش رسانه های گروهی در اعتلای فرهنگ یا انحطاط آن پی می بریم.

در اصل دهم قانون اساسی، خانواده، «واحد بنیادی جامعه اسلامی» دانسته شده و تصریح شده «همه قوانین و مقررات و برنامه ریزی های مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.»

آنچه بیان شد صرفا به عنوان نمونه است و در اصول دیگر قانون اساسی مقولات مختلف فرهنگی، مستقیم یا غیرمستقیم مورد اشاره قرار گرفته است.

چهاردهم آبان به عنوان روز فرهنگ عمومی، فرصتی است برای رها شدن از دغدغه های خرد و کلان دیگر و توجه بیشتر همه به فرهنگ و خصوصا فرهنگ عمومی؛ مقوله ای که اصلاح آن بسیاری از دغدغه ها را از بین خواهد برد یا حداقل کاهش خواهد داد و بی توجهی به آن، بستر را برای رشد موریانه ها و پوساندن جامعه از درون فراهم می کند.

مقوله ای که غبار غفلت و زنگار انحراف و تحجر را باید از آن زدود و با تقویت و صیقل دادن آن باید شعاع نورافشانی اش را گسترش داد تا ابعاد متنوع زندگی فردی و اجتماعی مان را در جهت تعالی، پیشرفت و دستیابی به سعادت تکامل ببخشد.

خراسان:ایران و سیاست استثناگرایی آمریکا

«ایران و سیاست استثناگرایی آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سید محمد اسلامی است که در آن می‌خوانید؛مذاکرات بین ایران و آمریکا با موانع بسیاری روبرو است. برخی از این موانع تکنیک های کوتاه مدت آمریکایی ها و توهم آن ها برای به زانو درآوردن ایران در مقطع کنونی است. اما برخی از این موانع ریشه در مولفه های هویتی آمریکایی ها و ساختار سیاسی این کشور دارد.

سیاست رسمی استثناگرایی آمریکا

ممکن است برخی تصور کنند که ما در ایران به سبب دشمنی های دیرینه دولت های آمریکایی، آن ها را دولت هایی آلوده به خودبرتربینی دانسته ایم. اما سیاست های رسمی ایالات متحده به وضوح نشان می دهد که آمریکایی ها خودشان را تافته ای جدا بافته از همه مردم جهان می دانند. این باور در مولفه های هویتی آن ها، به ویژه در "استثناگرایی آمریکایی" (American Exceptionalism) تجلی پیدا کرده است. باراک اوباما کمتر از یک ماه پیش در مجمع عمومی سازمان ملل از همین سیاست استثناگرایی دفاع کرد و گفت: «ممکن است برخی موافق نباشند، اما من معتقدم که آمریکا استثنا است.» علاوه بر این، بخش مهمی از مناظرات باراک اوباما و رقیبش "میت رامنی" در انتخابات سال گذشته برای اثبات پایبندی به سیاست استثناگرایی آمریکایی بود. حتی "نیوت گینگریچ" از جمله نامزدهای اولیه حزب جمهوری خواه رقابت خود را با رونمایی از کتابش با عنوان «ملتی که مانند هیچ ملت دیگری نیست: چرا استثناگرایی آمریکایی درست است؟» آغاز کرد. "هنری کیسینجر" در کتاب معروف "دیپلماسی" بخش های قابل توجهی را به تکرار همین باورها اختصاص داده است. او در فصل اول این کتاب با عنوان "نظم نوین جهانی" (1) تصریح می کند که آمریکایی ها معتقدند"ایالات متحده دارای بهترین نظام حکومتی جهان است" و آمریکا "مشعل دار بشریت" است.

باور خودبرتر بینی آمریکایی ها در قالب سیاست استثناگرایی دولت های آمریکایی کاری کرده است که خود را مجاز به هر تصمیمی بدانند. همچنان که کیسینجر در همان فصل تاکید می کند: "آمریکا می گوید که اگر دنیا واقعا خواهان صلح است، باید توصیه های اخلاقی این کشور را به کار ببندد"، "ارزش های آمریکایی این کشور را ملزم می سازد که برای تحقق آن ها در سراسر جهان مبارزه کند"، "هیچ جامعه ای همانند جامعه آمریکا سرسختانه بر جهانی بودن ارزش های خود پافشاری ننموده است" و ... آمریکایی ها در عمر کوتاه کشورشان هزاران مداخله در نقاط دیگر را با همین مبنا توجیه کرده اند. هنری کیسینجر در این زمینه می گوید: «هیچ کشوری به اندازه آمریکا نسبت به درگیر شدن در دیگر کشورها – حتی زمانی که با آن ها پیمان اتحاد منعقد کرده – بی میل نبوده است.»(2)

از جمله مهم ترین دلایلی که مذاکرات بین ایران و آمریکا عمق معناداری نمی یابد همین واقعیت است که طرف مذاکره ما اساسا نمی تواند بپذیرد که صدای دیگری هم در کنار صدای او وجود دارد. بدون تردید آمریکایی هایی که خودشان را برتر از دیگران می دانند و سال ها با کشورهای سست اراده و وابسته خو گرفته اند، نمی توانند اراده ای مستقل را درک کنند. بنابراین یکی از دلایل بن بست در مذاکرات مردم ایران با دیپلمات های آمریکایی، برآمده از ضعف آن ها در پذیرفتن واقعیت های ایران است. آیا آمریکایی ها درک خود از شرایط جدید جهان را ارتقا داده اند؟ آیا نشانه ای مبنی بر اینکه باور به استثنا بودن و سیاست استثناگرایی تعدیل شده باشد، وجود دارد؟

لابی گری در تصمیم سازی و تصمیم گیری ایالات متحده

مانع ساختاری مهم دیگر پیش روی دولت آمریکا، ممزوج شدن تصمیم سازی ها و تصمیم گیری هایش با مولفه ای غیر از امنیت ملی این کشور است. تقریبا تمام اعضای کنگره آمریکا و مقام های تعیین کننده دولتی به نوعی وامدار لابی های قانونی صهیونیستی در این کشور هستند. مراکزی همچون کنگره یهودیان آمریکا، سازمان صهیونیستی آمریکا، کمیته یهودیان آمریکا، مرکز اقدام مذهبی یهودیت، مرکز آمریکایی های طرفدار اسراییل امن، مسیحیان متحد برای اسراییل و موارد متعدد دیگری از این دست، وظیفه چانه زنی و اعمال نفوذ بر کنگره و کاخ سفید را برعهده دارند. اندیشکده ها و اتاق فکرهای بسیاری از جمله "موسسه واشنگتن برای خاور نزدیک" (WINEP)، امریکن اینترپرایز، مرکز سیاست امنیتی، موسسه تحقیقات سیاست خارجی، بنیاد هریتیج، موسسه هودسون و موسسه امور امنیت ملی یهودیان و ... نیز بازوهای این لابی ها برای تصمیم سازی ها بر مدار منافع اسرائیل هستند. با این وجود آیا ساختاری که با لابی اسرائیلی آمیخته شده است، می تواند منافع آمریکا را در رابطه با ایران تامین کند؟ به موانعی که مرور شد، باید محدودیت اختیارات دیپلمات های آمریکایی حتی رئیس جمهور این کشور را در چارچوب اراده های پیدا و پنهان در کنگره و مراکز قدرت ایالات متحده را هم بیفزاییم.

لزوم وجود برنامه ای فرادستی برای نحوه تعامل و مقابله با آمریکا

این موارد تنها بخشی از موانعی هستند که به دولت آمریکا بضاعت کافی برای مذاکره با مردم ایران را نمی دهد. اما با وجود همه این ها آیا باید باب مذاکره و دیپلماسی را بست؟ بدون شک پاسخ به این پرسش منفی است. مهم این است که باید انتظارمان از مذاکره را معقول و منطقی کنیم. مذاکره فقط یک وسیله است، نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم. خوب یا بد بودن مذاکره بدون تردید براساس شرایط روز تعیین می شود.

مهم تر توجه به این پرسش است که اگر آمریکا برای مذاکره با ایران آماده نیست، آیا ما باید منتظر بمانیم؟ این که آمریکایی ها حداقل های لازم برای تعامل با مردم ایران را نداشته باشند، دلیل نمی شود که ما نیز برای تعامل با موضوع آمریکا برنامه ای نداشته باشیم. به نظر می رسد سنگ اندازی های خصمانه ایالات متحده در 70 سال گذشته ما را به این نقطه رسانده است که باید برای کنترل آمریکا برنامه داشته باشیم. مذاکره کردن یا نکردن بخشی از این برنامه خواهد بود. مهم این است که این برنامه به جای رویکرد منفعلانه، رو به جلو باشد. یعنی اساسا توانمندی آمریکا را برای صدمه زدن به منافع ملی کشورمان کاهش بدهیم. در این برنامه جامع و فرادستی شناخت دقیق ساختارها، ابزارها، برنامه ها و دیگر ارکان ایالات متحده گام نخست خواهد بود. در چنین برنامه ای حتی پیشنهاد رئیس جمهور محترم برای توجه به سازوکار لابی گری در تصیم سازی های ایالات متحده می تواند معنادار شود. اما مهم آن است که بدانیم با دولتی روبرو هستیم که نه تنها رفتارها بلکه باورهای هویتی و ساختارهای سیاسی اش نشان از یک دشمنی تمام عیار می دهد، حتی اگر لبخند بزند!

پی نوشت:

1) دیپلماسی؛ هنری کیسینجر- ترجمه فاطمه سلطانی – انتشارات اطلاعات 1387

2) البته برخی دیگر از متفکران آمریکایی نظر متفاوتی دارند. زبیگنیو برژینسکی، استراتژیست آمریکایی درباره استثناگرایی آمریکایی می گوید: «استثناگرایی آمریکا واکنشی به ناتوانی مردم آمریکا در درک پیچیدگی های جهان... است.»

کیهان:مواضع حکیمانه رهبری از نگاه حریف

«مواضع حکیمانه رهبری از نگاه حریف»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛سخنان 12 آبان رهبرمعظم انقلاب اسلامی با گونه‌ها و روایت‌های مختلف همراه شده است، این سخنان در همه رسانه‌های مهم خارجی منعکس شد در این میان آمریکایی‌ها عمدتا به آن بخش از سخنان دو روز پیش رهبرمعظم انقلاب توجه نشان دادند که مربوط به حمایت از تیم مذاکره‌کننده و پرهیز از تضعیف آن بود. رسانه‌های فرانسوی ضمن آنکه لزوم حمایت از تیم مذاکره‌کننده را برجسته کردند عمدتا روی ابراز بدبینی رهبر معظم انقلاب از مواجهه منطقی غرب با برنامه هسته‌ای ایران خبر دادند. رسانه‌های رژیم صهیونیستی هم ضمن آنکه عدم خوشبینی رهبرمعظم انقلاب به مذاکرات ایران و غرب را بازتاب دادند روی این جمله که «اسرائیل حرام‌زاده است» تمرکز نمودند. رسانه‌های روسیه و چین عمدتا روی عدم خوشبینی ایران به مذاکرات توجه نشان دادند. رسانه‌های عربی محافظه‌کار منطقه - رسانه‌های وابسته به عربستان و... - روی اینکه رهبر ایران به مذاکرات با غرب خوشبین نیست تمرکز نمودند.

براساس آنچه گفته شد می‌توان گفت که سخنان روز 12 ‌آبان حضرت امام خامنه‌ای - دامت برکاته - در کانون توجهات و تجزیه و تحلیل‌های جهانی قرار گرفته است اما در عین حال در یک جمعبندی از این تجزیه و تحلیل‌ها می‌توان گفت آمریکایی‌ها در عمل از اینکه تیم مذاکره‌کننده ایرانی در داخل ایران به انزوا بروند نگران بوده‌اند و به عبارت دقیق‌تر از اینکه موضوع مذاکره ایران و غرب از متن توجه ایرانیان به حاشیه برود، نگران بوده‌اند و از این رو از آن همه سخنان و بخصوص آن بخش از تحلیل‌های دقیق و موشکافانه که اوضاع غرب و نحوه نگاه ایران به غرب مورد بررسی قرار گرفته است، عبور کردند و به بخشی از پیام که جنبه داخلی داشته توجه نشان داده‌اند بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که آمریکایی‌ها بشدت خود را نیازمند حفظ فضای کنونی که از مذاکرات اوایل مهرماه نیویورک شروع شد و سپس در ژنو امتداد یافت، می‌دانند و روی آن حساس هستند این در حالی است که در طول شش هفته اخیر وانمود می‌شد که این ایران است که به مذاکره احتیاج حیاتی! دارد.

مواضع اروپایی‌ها بیان‌گر آن است در نگاهشان نسبت به موضوع مذاکرات با آمریکا تفاوت وجود دارد. اروپایی‌ها ضمن آنکه از تضعیف مذاکره‌گرایی ایران ابراز نگرانی کرده‌اند روی بدبینی رهبری نسبت به روند و نتایج مذاکرات هم مانور کرده‌اند این نشان می‌دهد که اروپایی‌ها امیدی به اینکه بتوانند از طریق مذاکره ایران را در شرایط اعطای امتیاز قرار دهند، ندارند از منظر رسانه‌های فرانسوی و انگلیسی، ایران در مذاکره تا آنجا پیش می‌آید که چشم‌انداز نسبتا روشنی از حل و فصل مسایل ببیند و از آنجا که در عمل چنین چشم‌اندازی به وجود نخواهد آمد بنابراین مذاکره‌گرایی در ایران به ضعف خواهد گرائید. این موضع و جمعبندی، امید مذاکره را در اروپا کاهش می‌دهد و همراهی اروپا و آمریکا در این پرونده و روند را با ابهام مواجه می‌گرداند.

رسانه‌های رژیم‌های محافظه‌کار عرب و رسانه‌های رژیم صهیونیستی عمدتا و بطور نسبتا مشترک روی این نکته که ایران به نتیجه‌بخش بودن مذاکرات با غرب اعتقاد ندارد، توجه کردند این موضوع نشان می‌دهد که لابی‌های عربی و اسرائیلی امیدی به تمکین کردن ایران به نقشه غرب ندارند و فضای کنونی را نوعی خرید زمان از سوی ایران یا اعطای زمان به ایران از سوی غرب ارزیابی می‌نمایند. جدای از اینکه نارضایتی عربی اسرائیلی اختلافات تاکتیکی و روشی میان آنان و غرب را برملا می‌کند در عین حال نشان می‌دهد که این لابی منفی یکی از دلایل اصلی شکست مذاکرات ایران و غرب به حساب می‌آید. این اصلا طبیعی نیست که دیپلمات‌های مذاکره‌کننده آمریکایی پس از هر مذاکره با ایران بلافاصله به تل‌آویو سفر کرده و پس از سفر فاش می‌کنند که سران رژیم صهیونیستی را در جریان جزئیات مذاکرات ایران و غرب قرار داده و اطمینان آنان را در این روند مذاکراتی جلب کرده‌اند و طبیعی نیست که جان کری پس از بالا گرفتن بحث توافقات اولیه ایران و غرب چندین روز در تل‌آویو به سر برده و پس از آن برنامه سفر به ریاض را دنبال کرده است کاملاً واضح است که وزیر خارجه آمریکا می‌خواهد به آنان اطمینان دهد که در هر توافق منافع ریاض و تل‌آویو در کانون توجه قرار خواهد گرفت. خب با این وصف چطور می‌توان بین منافع این دو رژیم و توافق با ایران جمع کرد؟ در یک صورت این دو موضوع قابل جمع هستند و آن در صورتی است که مذاکره با ایران به تسلیم ایران منجر شود که البته معلوم است که چنین چیزی ممکن نیست سخنان دیروز رهبر معظم انقلاب کار آمریکایی‌ها را دشوار کرد چرا که بار دیگر باید به تل‌آویو باز گردند و اثبات کنند که مذاکره با ایران علیرغم موضع قاطع رهبری ایران و تظاهرات بزرگ 13 آبان تهران و... به تسلیم شدن ایران می‌انجامد که البته نشدنی است.

اما در مورد سخنان حکیمانه و جامع رهبر معظم انقلاب اسلامی باید به مواردی توجه نمائیم:
1- در این سخنرانی، رهبر معظم انقلاب اسلامی روی این نکته بطور مستدل تأکید کردند که آمریکا غرق در مشکلات اساسی و لاینحل است و ایران مشکل اساسی ندارد و می‌تواند با یک برنامه‌ریزی از دشواری‌های کنونی اقتصادی عبور کند. این واقعیت بزرگ را نه آمریکایی‌ها و نه اروپایی‌ها نمی‌توانند انکار نمایند چرا که بحران فراگیر آنان چیزی نیست که قابل پنهان کردن باشند. آنان امیدوار بودند که در یک فضای روانی، وضعیت ایران را بحرانی و به تعبیر بعضی از همگنان آنان «در لبه پرتگاه» معرفی نمایند. سخنان تحلیلی و منطقی رهبر معظم انقلاب این انگاره و اینکه چنین انگاره‌ای در ایران به باور تبدیل شده و دولت ایران ناچار است در چارچوب آن حرکت کند را باطل کرد حالا آمریکایی‌ها یک بار دیگر باید داده‌های اطلاعاتی خود را چک کنند چون رهبر معظم انقلاب با صراحت اعلام کرد که وضع ایران به مراتب از وضع آمریکا بهتر است و این نشان می‌دهد که حداقل بخش بزرگ و مؤثری در ایران بر این باور هستند که وضع اقتصادی ایران اگرچه با دشواری‌هایی همراه است ولی در یک جمع‌بندی نهایی چندان دشوار نیست که برای رفع آن نیازمند کوتاه آمدن از مواضع اصولی و بنیادی خود باشد و از آن طرف وضع آمریکا آنقدر خوب نیست که بتواند به تهدیدات خود علیه یک کشور، در درازمدت جامه عمل بپوشاند بنابراین باید از چنین کشوری عبور کرد. در واقع سخنان دو روز پیش امام خامنه‌ای نشان داد که ایران از لطف و قهر آمریکا عبور کرده و اساساً آن را به حساب نمی‌آورد.

2- در سخنرانی 12 آبان، رهبر معظم انقلاب اسلامی از یک سو بار دیگر اعتماد خود را به تیم هسته‌ای ایران ابراز کرده و با قاطعیت از تضعیف آن پرهیز دادند و جلوی هرگونه حرف و حدیث درباره صلاحیت و حسن عمل تیم هسته‌ای که رهبر معظم انقلاب با لطافت آنان را فرزندان خود و فرزندان ملت ایران نامیدند، گرفتند از سوی دیگر ایشان با اشاره به سوابق مذاکرات ایران و غرب بخصوص تجربه سالهای 82 و 83 با تروئیکای اروپایی هرگونه خوشبینی نسبت به کشورهای غربی طرف مذاکره با ایران را انحراف نامیده و از آن پرهیز دادند. جمع این دو نکته این است که خود مذاکره- در باره برنامه هسته‌ای- مورد تأیید است ولی در این بین اگر خود مذاکره هدف تلقی شود و تیم مذاکره کننده به این مقدار بسنده کرده و آنرا نسخه شفابخش تلقی کند خطا کرده است در واقع جمع این دو نکته این است که جاری شدن یا به بن‌بست رسیدن مذاکرات به محتوای مذاکرات مربوط می‌شود نه به شکل آن. ملت ایران به مذاکره‌کنندگان هسته‌ای اجازه می‌دهند که نحوه مذاکره را هر طور می‌خواهند تنظیم کنند و در این میان اعمال سلیقه‌ خاصی از سوی مذاکره‌کنندگان نباید مورد اعتراض فرد یا گروهی در داخل- که به نظام مربوط باشد- گردد. توجه نظام و مردم روی محتوا، کیفیت و نتایج مذاکرات است. این محتوا و کیفیت بیش از آن که به طرف مذاکره‌کننده ایرانی مربوط باشد به طرف مذاکره‌کننده آمریکایی و فرانسوی و انگلیسی مربوط است چرا که غرب پیشاپیش می‌گوید اگر مذاکرات به فلان نتیجه مشخص که یکسره به نفع غرب است برسد، پای میز می‌آید ولی اگر حاصل کار برای آنان قابل قبول نباشد، حاضر به مذاکره نخواهد بود به عبارت دیگر غرب گویا نمی‌خواهد «توافق» کند بلکه می‌خواهد یک لیست از قبل طراحی شده را به طرف ایرانی ارائه داده و ایران را ملزم کند که پایین این لیست را امضا نماید از این رو رهبر معظم انقلاب می‌فرماید که به چنین نتیجه‌ای خوشبین نیست و البته آن را در حد تجربه‌ای که وحدت نظر ایرانیان پیرامون نحوه پیگیری حقوق مسلم خود را تقویت نماید، مفید می‌داند.

3- نکته‌ای که رهبر معظم انقلاب درباره رژیم صهیونیستی فرمودند هم دارای حکمت خاصی بود علی‌الظاهر رژیم تل‌آویو ربطی به پرونده هسته‌ای ایران ندارد چرا که در شکل ظاهر پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان طرف ایران هستند. سخنان دو روز پیش رهبر معظم انقلاب و توجه دادن بحث رژیم صهیونیستی نشان داد که در پرونده هسته‌ای ایران، رژیم غاصب و «حرام‌زاده» اسرائیل، مسئله اصلی است نه از این جهت که بحث هسته‌ای ایران تهدیدی برای اسرائیل باشد و یا این که اسرائیل تهدیدی برای برنامه هسته‌ای ایران باشد. این هر دو بنا به دلایل مشخص منتفی است. رژیم صهیونیستی در این پرونده از این رو موضوعیت پیدا می‌کند که اصل بحث ما و غرب بحث هسته‌ای نیست، بحث هسته‌ای بهانه است. اصلی‌ترین مسئله آمریکا، انگلیس و فرانسه مسئله نفوذ فزاینده ایران در منطقه است که رهبری در بخش مقدماتی سخنان خود آن را تشریح فرمودند. غربی‌ها به وضوح می‌بینند که یک قدرت منطقه‌ای با پرچم‌های «اسلام» و «فلسطین» دارد جایگزین قدرت غرب در منطقه حساس خاورمیانه می‌شود. غرب بر مبنای هزاران سند، رژیم صهیونیستی را پاشنه آشیل قدرت خود در این منطقه و از بین رفتن آن را اعلام رسمی پایان یافتن نفوذ غرب در این منطقه حساس می‌داند و لذا غرب در حاشیه مذاکرات که از متن مهمتر است!- دست آخر به تیم ایرانی می‌گوید مواضع شما درباره اسرائیل برای ما غیرقابل تحمل است و این در حالی است که محو اسرائیل رمز اقتدار اسلام و ایران در این منطقه است.

جمهوری اسلامی:برای حفاظت از میراث عاشورا

«برای حفاظت از میراث عاشورا»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛بار دیگر پرچم‌های سیاه، خبر از آمدن محرم دادند و از امروز مجالس و محافل عزاداری حسینی برپا شده و خلق عالم به شورش افتاده‌اند. دهه عاشورا که می‌آید، این سؤال هم هر ساله همراه آن به سراغ عاشقان نهضت حسینی می‌آید که آیا ما ظرفیت استفاده از ظرفیت‌های عاشورا را داریم؟

یک جواب اینست که داریم، زیرا اگر نداشتیم اسلام اهل بیت تا امروز زنده و پویا نمی‌ماند. این، ترجمه ساده آن سخن حکیمانه است که "الاسلام، محمدی الحدوث و حسینی البقاء". علاوه بر این، اگر ما ظرفیت استفاده از ظرفیت‌های عاشورا را نداشتیم، انقلاب اسلامی ما پیروز نمی‌شد، انقلابی که با تکیه بر واقعیت انکارناپذیر "خون بر شمشیر پیروز است" تحقق یافت و قدرت و نفوذ شگفت انگیز نهضت حسینی در روح و جان مردم ایران را نشان داد.

جواب دیگر اینست که اینها فقط قطره‌ای از دریای ظرفیت‌های عاشوراست. عاشورا نباید در این رویدادهای محدود خلاصه شود. اگر نهضت عاشورا به درستی شناخته شود و راهی که امام حسین و یارانش با نهضت خونین کربلا پیش پای ما گشودند ادامه یابد، اسلام جهانی می‌شود، انقلاب اسلامی به الگوئی برای ملت‌های تشنه آزادی در سرتاسر جهان تبدیل خواهد شد و فرهنگ عاشورا فرهنگ حاکم بر جهان خواهد بود. این نیز ترجمه روان "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا"‌ست.

اعتراف کنیم که از ظرفیت‌های عاشورا استفاده لازم را نکرده ایم، زیرا ظرفیتی متناسب با عاشورا نداریم. ما وقتی به برکت عاشورا به قدرت و حاکمیت رسیدیم، از عاشورا به پوسته چسبیدیم و مغز آن را رها کردیم. شاید محافل عزاداری از نظر کمی رشد کرده باشد ولی از نظر کیفی دچار افت شدید شده است. در ساحت خطبا، دیگر از امثال فلسفی و تربتی خبری نیست، در عرصه مداحی گرفتار خرافات شده‌ایم و در صحنه محافل عزاداری به جای آنکه هند و پاکستان را از خرافات نجات دهیم، خودمان به آن آلوده شده ایم. غرق شدن در سیاست و وارد ساختن بازی‌های سیاسی در عزاداری‌ها، ما را از بهره‌برداری واقعی سیاسی از محافل عزای مذهبی دور ساخته است. اسلام، همانگونه که امام خمینی میفرمود، نماز و روزه و حج و جهاد و جشن‌ها و عزاداری‌هایش یکسره سیاست است اما سیاست بازی نیست. وقتی جای سیاست را با سیاست بازی عوض کنی، از مغز به پوسته می‌رسی و خود را تهی دست می‌یابی. این تهی دستی اگر ادامه پیدا کند، دیگر چیزی برای خودمان باقی نمی‌ماند چه رسد به اینکه چیزی برای عرضه به دیگر ملت‌ها داشته باشیم. پس باید چاره‌ای اندیشید.

راه چاره را باید در بازگشت به عزاداری‌های سنتی جستجو کرد. با ورود سبک‌های جدید مداحی به محافل عزاداری و حتی پائین آمدن سطح منبرها، هر روز از عزاداری سنتی فاصله بیشتری می‌گیریم. این، خطر بزرگی است که میراث عاشورا را تهدید می‌کند.

عزاداری سنتی، منبرهای پر از آیات قرآن و حدیث می‌خواهد و مداحی‌هائی که از اشعار شعرای بزرگی همچون محتشم کاشانی بهره داشته باشد و در متن مواعظی که از علما و خطبای نامدار دردست است حرکت کند. امروز، این قبیل عزاداری هم هر چند پیدا می‌شود ولی در غربت و انزوا قرار دارد. متأسفانه مداحی‌هائی به سبک ترانه‌های غربی و منبرهای خالی از آیه و روایت و موعظه اخلاقی، درحال تسخیر کردن محافل مذهبی هستند. کم عمق شدن نگاه‌ها به دین و رواج روزافزون بی‌تفاوتی به ویژه در نسل جوان، از همین کارکرد غیرسنتی عزاداری عاشورا ناشی شده است. اینکه امام خمینی همواره بر ضرورت حفظ عزاداری سنتی تأکید می‌کردند به همین دلیل بود. در دوران حیات امام خمینی هنوز عزاداری‌های سبک جدید رواج چندانی نداشت، اما آن پیر روشن ضمیر چنین آینده خطرناکی را پیش‌بینی می‌کرد و از همان زمان هشدارهای لازم را داده بود.

برای آنکه به توصیه امام خمینی عمل شود به یک نهضت قدرتمند حفاظت از عزاداری‌های سنتی نیازمندیم. این نهضت می‌تواند توسط یک تشکل مذهبی مرکب از افراد صاحب نظر در امر تبلیغ، اسلام شناس و آشنا با نیازهای روز جامعه به انجام این وظیفه مهم همت گمارد. بازگشت به شیوه‌های ساده گذشته در عزاداری‌ها، مقابله با خرافات، پالایش محافل مذهبی از انحرافات، جلوگیری از سودجوئی‌ها، مبارزه با شیوه‌های موهن در عزاداری‌ها و مداحی‌ها، پربار کردن منابر و مراثی، ترویج مقتل خوانی، بهره‌برداری صحیح از حضور جوانان در محافل و مجالس عزاداری و مشارکت دادن آنها در برپائی عزاداری‌های سنتی، از جمله اقداماتی هستند که این نهضت باید انجام دهد.

هر چند امور فرهنگی و تبلیغی، که عزاداری‌ها نیز از این جنس هستند، باید بدون توسل به اهرم‌های قدرت به پیش بروند، ولی از آنجا که سردمداران تحریف‌ها و خرافات اکنون به قدرتی در جامعه ما تبدیل شده اند، مبارزه با آنها و وادار کردنشان به عقب نشینی قطعاً نیازمند حمایت شدن از ناحیه مراکز رسمی کشور است. این حمایت می‌تواند از طریق وضع قوانین و مقررات شروع شود و نهادها و سازمان‌های فرهنگی به ویژه آن دسته از دستگاه‌ها که وظایفی برای نظارت بر محافل و مجالس مذهبی برعهده دارند نیز با جدی گرفتن امر نظارت، به تدریج عزاداری را از آلودگی‌ها پالایش کنند.

جلوگیری از پراکندگی‌های غیرلازم محافل عزاداری از قبیل چادرهای مکرری که در خیابان‌ها و کوچه‌ها دیده می‌شوند و تجمیع آنها در مساجد محل نیز می‌تواند یکی از اقدامات مؤثر در جهت ممانعت از هرز رفتن امکانات و نیروها و پدید آمدن انحرافات، خرافات و آلودگی‌ها در محافل و مجالس عزاداری باشد. پدیده پراکندگی غیرلازم چادرهای عزاداری متأسفانه در سال‌های اخیر درحال رشد است و یکی از عوامل سطحی شدن و دور شدن عزاداری‌ها از مسیر صحیح همین پدیده است. خودداری مراکز حمایتی از دادن امکانات به این چادرها و هدایت مشفقانه آنها به ادغام شدن در مراکز اصلی محله‌ها از یکطرف موجب رونق مساجد می‌شود و از طرف دیگر به حذف یکی از عوامل انحراف در عزاداری‌ها منجر می‌گردد.

در رأس تمام این اقدامات، آنچه می‌تواند در پالایش عزاداری‌ها از انحرافات بیش از همه مؤثر باشد، تذکرات جدی، مکرر و پیگیرانه بزرگان و رهبران مذهبی است. این تذکرات، در سال‌های گذشته توسط رهبر انقلاب و مراجع تقلید تا حدودی داده شده ولی به نظر می‌رسد نیاز جامعه بسیار بیش از آنست که تاکنون صورت گرفته است.

رسالت:فلسفه شعار مرگ بر آمریکا

«فلسفه شعار مرگ بر آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سیدمسعود علوی است که در آن می‌خوانید؛محمدمهدی سیار، شاعر ترانه مرگ بر آمریکا با تیزهوشی و تبحر، فلسفه این شعار ملی را که اکنون به شکل جهانی در آمده، به خوبی بیان کرده است.

با تصاویری که سیمای جمهوری اسلامی بر این شعر گذاشته تقریبا هیچ انسانی روی کره زمین، غیر از حکام مستبد کاخ سفید و تروریست‌های رژیم صهیونیستی، نمی‌تواند با شعار مرگ بر آمریکا مخالف باشد.

ما وقتی می‌گوییم مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر تازیانه‌ای که هر روز در زندان‌های مخفی آمریکا در پنج قاره جهان برگرده انسان‌های بی‌گناه فرود می‌آید. ما وقتی می‌گوییم مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر کشتارهای جمعی که آمریکایی‌ها طی 50 سال گذشته با 20 جنگ به بشریت تحمیل کرده‌اند.

ما وقتی می‌گوییم مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر کاربرد سلاح اتمی در ژاپن، هنگامی که این کشور تسلیم شده بود اما آمریکایی‌ها در چند ثانیه ساکنان دو شهر ناکازاکی و هیروشیما را نابود کرد.
ما وقتی می‌گوییم مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر جاسوسی و کودتا و دخالت در امور داخلی دولت‌ها و ملت‌ها.

ما وقتی می‌گوییم مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر تروریسم و یتیم شدن "علیرضا" و "آرمیتا" و بالاخره ما وقتی می‌گوییم مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر یزید زمان، شمر و ابن سعد. هرکس با هر مشرب فکری که باشد با گفتمان مرگ بر آمریکا هم صدا خواهد شد مگر اینکه مواجب بگیر آمریکا باشد و بخواهد با دشمن همصدایی کند.

دیروز ملت ایران یک صدا در خیابان‌ها چونان رود‌های پرجوش و خروش جاری شدند و شعار ملی "مرگ بر آمریکا" را بلندتر از هر زمان فریاد کردند.

دیروز تهران وشهرهای سراسر کشور شاهد راهپیمایی با شکوه و بی سابقه در یوم الله 13 آبان بود. حضور مردم در روز ملی مبارزه با استکبار جهانی موجب شگفتی خبرنگاران وتصویرنگاران خارجی شد.

مقام معظم رهبری در دیدار با دانش‌آموزان و دانشجویان در آستانه 13 آبان انگشت اشاره‌روی جماعتی غافل و بی‌وطن گذاشتند و فرمودند؛ "برخی عناصر تبلیغاتی ساده‌لوح یا مغرض با خط‌گیری از رسانه‌های بیگانه در تلاشند با گمراه کردن افکار عمومی اینگونه القا کنند که اگر در مسئله  هسته‌ای تسلیم شویم همه مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی حل می‌شود!"

روز 13 آبان، روز بازخوانی جنایات آمریکا و روز شناسایی عناصر تبلیغاتچی دشمن است. مگر دشمنی آمریکا با ملت ایران در دهه اول و دوم، راه‌اندازی جنگ داخلی و خارجی و حمایت از تروریسم و قتل عام 290 مسافر بی‌گناه هواپیمای مسافربری ایران، به بهانه فعالیت هسته‌ای ایران بوده؟ در آن دو دهه اصلا ایران فعالیت هسته‌ای نداشت. پس آن همه دشمنی و کینه‌توزی برای چه بود؟!

امروز صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها مدام گزینه نظامی روی میز مذاکرات و روابط با ایران را به رخ ملت ما می‌کشند. ما چاره‌ای نداریم که گزینه "مرگ بر آمریکا" را تا آخرین نفس به رخ آنها بکشیم. نمایش قدرتی که ملت دیروز در راهپیمایی 13 آبان از خود نشان داد، قطعا در مذاکرات موثر است.برخی معتقدند از گل کمتر به آمریکایی‌ها نباید گفت، اینها یا غافلند یا خائن. آمریکایی‌ها جز زبان زور، زبان دیگری را نمی‌فهمند. با یک قدم عقب‌نشینی در برابر آنها، صدها قدم جلو خواهند آمد و فهرستی از مطالبات خود راروی میز می‌گذارند که کمترین آن فروش استقلال، شرف و عزت ملت ایران است. ملت ایران طی 35 سال گذشته به دنیا آموخته است با بستن جاسوسخانه آمریکا می‌شود کشوری امن و آرام و بی‌توطئه داشت. دولت جمهوری اسلامی ایران به جهان آموخته است می‌شود با مقاومت، قدرت‌های بزرگ را به تسلیم و زانو زدن در برابر اراده ملت واداشت و جلوی زیاده‌خواهی‌ها را گرفت.

مرگ بر آمریکا کلید رمز مقاومت در برابر دشمنان اسلام و بشریت و راز پیروزی‌های روز افزون جمهوری اسلامی است.آمریکایی‌ها نشان داده‌اند در روی کره زمین هیچ متحدی جز رژیم صهیونیستی ندارند. به همین دلیل دست به جاسوسی حتی علیه کسانی می‌زنند که به ظاهر آنها را متحدین خود می‌نامند.35 سال پیش دانشجویان بصیر و آگاه ایران، سفارتخانه آمریکا را لانه جاسوسی نامیدند. امروز در همه دنیا ملت‌ها، نخبگان و حتی دولت‌ها پذیرفته‌اند که سفارتخانه‌های آمریکا لانه جاسوسی است. روزی ملت‌های جهانی علیه تبهکاری‌های آمریکا قیام خواهند کرد و این قدرت پوشالی را به زباله‌دانی تاریخ می‌اندازند.امروز اول محرم است. ملت‌ ما خود را آماده می‌کند برای پاسداشت بزرگ‌ترین رویداد تاریخ مبارزه با ستم. مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر ابولهب، مرگ بر یزید و شمر. مرگ بر آمریکا یکی از بهترین مصادیق این عبارت زیارت عاشوراست؛و لعن‌الله آل زیاد و آل مروان و لعن‌الله بنی‌امیه قاطبه و لعن‌الله ابن مرجانه و لعن‌الله عمربن سعد و لعن‌الله شمرا و لعن‌الله امه اسرجت و الجمت و تنقبت لقتالک...
"مرگ بر آمریکا" ترجمان صریح عبارت جاودانی اباعبدالله الحسین؛ "هیهات مناالذله" است.

سیاست روز: این گاو نر است یا ماده!؟

«این گاو نر است یا ماده!؟»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که ر آن می‌خوانید؛ ...داستان این حکایت دراز است به همین چند جمله بسنده می‌کنیم که پیر زن به نادر شاه گفت: «اگر گاو ماده بود و شیر می داد که معطل نمی کردم، فوری شیرش را می‌دوشیدم و برایت می آوردم. اما گاو من ماده نیست، گاو نر هم که شیر نمی دهد. من هرچه می گویم نر است تو می گویی بدوش!»

از آن پس، هر وقت بخواهند بگویند که انجام کاری دشوار است یا ناممکن، به این ضرب المثل اشاره می کنند و می‌گویند: «من می گویم نر است، تو می گویی بدوش.»

اکنون داستان آمریکا و ما، داستان همین گاو است که برخی تشخیص نمی‌دهند که اگر طرف مقابل را گاو فرض کنیم این گاو «نر» است یا ماده!؟

آنهایی که می گویند گاو آمریکا «ماده» است و اگر هم شاخ داشته باشد ما می‌توانیم از شیرش بهره ببریم به این ضرب المثل هم باید بنگرند که این گاو، گاو «۹ من» شیر ده نباشد.

شاخش به کنار، که البته سال‌هاست که با ما سرشاخ است. گرچه در این سال‌های طولانی شاخش کُند شده و دیگر آن تیزی سابق را ندارد، اما هنوز شاخ دارد. شاخی که می‌خواهد همچنان به ما زخم بزند.

زخم‌های سابق این شاخ هنوز بر پیکر ما دیده می‌شود. هنوز جای آن مانده است. یادگاری ۳۵ سال ایستادگی است بر جان و روح ما!

هر وقت نگاهش می‌کنیم یاد آن خباثت‌هایی می‌افتیم که از شاخ آن گاو وحشی بر تن ما نشسته است. زخم‌هایی عمیق که نمی‌توان از یادشان برد.

اصلا این گاو که نر وماده‌ای‌اش معلوم نیست به کسی هم شیر داده است که مزه‌اش را چشیده باشد!؟ یک نمونه اگر وجود دارد به ماهم نشان دهند.

ما که حرفی نداریم، مذاکره است، انجام می‌دهیم. ما که از مذاکره ابایی نداریم. اما نباید نسبت به این گاو که شیرش را فقط به گوساله‌اش که رژیم صهیونیستی است، می‌دهد، خوشبین باشیم و اعتماد کنیم!؟

اصلا آمریکا که شیر نمی‌دهد، شیر می‌دوشد. کارش همین است شیره جان مردم دنیا را می‌دوشد و در شیشه می‌ریزد برای خودش! تا هم خودش بخورد هم به فرزند خبیثش بدهد.

مگر همان موقع که پهلوی‌ها در ایران بودند به ما شیر می‌داد؟ نه! البته که شیر هم می‌دوشید. حسابی هم می‌دوشید.

ما هم مخالفتی نداریم با این که اگر زمانی ما هم توانستیم از این گاو نر که شیر ندارد سواری بگیریم و رامش کنیم که خوب است. چه چیزی از این بهتر!

اما این گاو آمریکایی تنها با مقاومت و ایستادگی رام می‌شود. نه تن دادن به خواسته‌های آن که می‌خواهد ما «رامش» باشیم.

این مردم اگر می‌خواستند که شیر این گاو را بدوشند و بخورند که اصلاً انقلاب نمی‌کردند. چون می‌دانستند و می‌دیدند که همش اوست که از این کشور می‌دوشید. الان هم دلش تنگ شده که دیگر نمی‌تواند چپاول کند.

مردم هم شیر آمریکایی نمی‌خواهند اگر می‌خواستند روز گذشته اینقدر پر شورتر از قبل نمی‌آمدند به خیابان‌ها تا بگویند مرگ بر آمریکا!

حمایت:فریضه‌ای برای علاج دردهای جامعه بشری

«فریضه‌ای برای علاج دردهای جامعه بشری»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید محمد مهدی موسوی است که در آن می‌خوانید؛«در آخر الزمان، تمامی موتورهای ظلم و فساد قدرت خود را هرچه تمام‌تر به نمایش می‌گذارند» جمله فوق را چند سال پیش یکی از اندیشمندان غیر ایرانی بیان کرده بود و این روزها که جهان جامعه بشری را ستم و بیدادگری فراگرفته، عینیت و تحقق این کلام را می‌توان بیش از پیش به نظاره نشست.

بی‌شک یکی از نقاط عطف دوران ظلم و ستم را می‌توان در معرکه کربلا جست‌وجو کرد، آنجا که مظهر همه خوبی‌ها با یاران اندک خود در برابر مظهر همه بدی‌ها به مقابله‌ای نابرابر برخاست و «هیهات مناالذله» گویان در نیم روزی، درس حریت و آزادگی به همه انسان ها آموخت. فرارسیدن دهه نخست ماه محرم، موسم پیروزی خون بر شمشیر فرصت ارزشمندی است تا بار دیگر اندک غور و اندیشه‌ای در عمق جدال همیشگی حق و باطل داشته باشیم و به ویژه درباره جمله صدر این نوشتار فکر کنیم که چگونه می توان در دوران آخر الزمان که ظلم و فساد، آخرین مانور قدرت خود را به نمایش می گذارد، عاقبت به خیر شویم و فرجامی نیک پیدا کنیم؟ شاید بتوان با عنایت به این کلام رسول خدا (ص)، بهتر از این ماجرا رمزگشایی کرد، آنجا که حضرت ختمی مرتبت فرمود: «هرگاه مردم امر به معروف و نهی از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروی نکنند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط کند و نیکانشان دعا کنند امّا دعایشان مستجاب نشود».

نامگذاری دهه نخست محرم به عنوان دهه «امر به معروف و نهی از منکر»، از این رهگذر، به‌طورقطع یک نامگذاری بسیار پرمعنا و توأم با آثار ماندگاری در عرصه اجتماعی است؛ این ادعا البته حاوی این استدلال در تفکر شیعی است که اساساً قیام عاشورا و نهضت خونین حسینی (ع) با دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر به گونه‌ای عجین شده که هرکدام دیگری را در ذهن تداعی می‌کند.

در اهمیت این مسأله همین بس که اگر امر به معروف و نهی از منکر نه تنها در جامعه اسلامی بلکه در هر جامعه بشری که تا حدی متمایل به فضایل انسانی است، ترک و فراموش شود، به همان میزان اجرای بسیاری از احکام الهی مسکوت می‌ماند و نظام اجتماعی به سمت لاابالی‌گری، بی هویتی و فسادی خانمان برانداز سوق پیدا می‌کند.‌ به واقع با عنایت به این فریضه الهی و تلاش برای احیای آن است که می توان نسخه علاج مصیبت ها و ظلم و فسادهای بشری را یافت و آن را به‌کار گرفت.
 
تهران امروز:مرسی و نتیجه محاکمه انقلابیون

«مرسی و نتیجه محاکمه انقلابیون»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم جعفر قنادباشی است که در آن می‌خوانید؛برخی دادگاه برگزار شده در مصر برای محاکمه رئیس‌جمهور پیشین این کشور را دادگاه مرسی نمی‌دانند،‌بلکه دادگاهی برای محاکمه انقلابیون می‌دانند و معتقدند نظامیان به‌دنبال انتقام‌گیری از مردم و انقلابیون مصر هستند. کسانی هم هستند که اعتقاد دارند این روند،‌ روندی نمایشی است و کوششی است برای اینکه نوعی قانونگرایی را در مصر پیاده کند.

اما واقعیت اصلی جدای از این اظهارنظر‌ها این است که محاکمه مرسی با اهداف مختلفی صورت می‌گیرد که یکی از آنها این است که پایان دوران اخوان‌المسلمین را به‌طور جدی‌تری گوشزد کرده و به‌نوعی قدرت نمایی نظامیان و عناصر باقی‌مانده از رژیم سابق است. هدف دیگر از برگزاری این محاکمه ترساندن مردم است. نظامیان می‌خواهند اعلام کنند در شرایطی که رئیس‌جمهور قانونی یک ملت را برکنار کرده و محاکمه می‌کنند، می‌توانند مردم را نیز ساکت کنند.

یکی دیگر از اهداف برگزاری این دادگاه فراهم کردن شرایط برای حذف صددرصدی اخوان‌المسلمین ار فضای سیاسی مصر است. دستگاه قضایی مصر تنها نهاد باقی‌مانده از رژیم مبارک بود که با وجود فساد مالی و حقوقی که هم در زمان مبارک و هم در زمان مرسی داشت،‌ باز عامل اصلی در محاکمه رئیس‌جمهور سابق مصر است.

مردم مصر از دستگاه قضایی، اطلاعاتی و نظامیان به‌عنوان مثلث شوم و نحس رژیم مبارک یاد می‌کردند و امروز نیز همین مثلث وارد میدان شده تا اقداماتی برای نهادینه کردن کودتا در این کشور انجام دهد.

همین قضات بودند که در زمان بعد از انقلاب، احمد شفیق از عوامل رژیم حسنی مبارک را تایید صلاحیت کردند بعد از آن نیز فعالیت اخوان را تعطیل و سران آن را بازداشت کردند و با تایید این دستگاه قضایی بود که حکومت نظامیان بعد از سقوط دولت مرسی، رسمی و قانونی شد.

اما سوال دیگری در این خصوص مطرح است: آیا این دادگاه روند انقلاب را تغییر می‌دهد؟ تردید‌های زیادی در این زمینه وجود دارد. این محاکمه نشان‌دهنده نگرانی ارتش مصر و حامیان آنها مثل آمریکا و کشورهای عرب منطقه مانند عربستان و امارات از ادامه روند دموکراسی خواهی ملت مصر است.

به همین دلیل هم عربستان به‌شدت وارد میدان حمایت از کودتاگران شده و از سوی دیگر جان کری نیز با مراجعه به مصر، می‌خواهد از روند محاکمه مرسی اطمینان حاصل کند. نتیجه محاکمه از این منظر قابل پیش‌بینی است. نظامیان نمی‌خواهند از مرسی قهرمان بسازند و به همین دلیل حکم به اعدام یا حبس ابد برای او نمی‌دهند و قبل از اینکه او را محاکمه و اعدام کنند،‌شخصیت او را ترور خواهند کرد.

به همین دلیل پیش‌بینی می‌شود که این دادگاه مانند دادگاه مبارک در زمان‌‌هایی که حکومت بخواهد اقدامات خاصی انجام دهد و نیاز به منحرف کردن اذهان عمومی داشته باشد،‌ برگزار می‌شود و تا مدتی طولانی ادامه خواهد داشت یا اینکه ممکن است اقداماتی تروریستی در این‌باره انجام گرفته و همانطور که پیش از این نیز اتوبوس حامل 28 نفر از افراد اخوان‌المسلمین آنها را به کام مرگ فرو برد، برای مرسی نیز اتفاقاتی از این دست رخ دهد.
 
آفرینش:قدرت اقتصادی پشتوانه مذاکرات دیپلماتیک

«قدرت اقتصادی پشتوانه مذاکرات دیپلماتیک»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم   حمیدرضاعسگری است که در آن می‌خوانید؛آنچه مسلم است ضعف‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در هرجامعه‌ای موجب بروز مشکلاتی می‌گردد که هرکدام برگرفته از نقص‌هایی است که درسیستم اداره کشور در کوتاه مدت و یا بلند مدت ایجاد شده اند. هرچند این مشکلات به صورت زنجیر وار به یکدیگر متصل هستند، اما در شرایط امروز مشکلات اقتصادی به عنوان بستر انواع و اقسام معضلات اجتماعی و حتی سیاسی تلقی می گردد.

شرایط امروز ایران نیز به طور حساسی با مولفه‌های اقتصادی گره خورده است. به طوری که اختلافات خارجی ایران با غرب بر سرمسئله هسته‌ای، از طریق گزینه‌های اقتصادی و تحریم‌های مالی درحال پیگیری است. واقعیت آن است که عرصه بین الملل میدان رقابتی است که درآن حریفان در پی یافتن نقاط ضعف طرف مقابل بوده تا از این طریق وی را از پا درآورند.

عملکرد ضعیف ما در حیطه اقتصاد، علی رغم درآمدهای بی سابقه و هنگفت نفتی ، باعث شد تا غرب پاشنه آشیل ما را بدست بگیرد و با تحریم صنعت نفت و نظام بانکی عرصه را برما تنگ تر نماید. اجرای مدل "تحریم- مذاکره" از سوی غرب نشان داد که آنها به دنبال تضعیف ایران و سپس کشاندن ما به میز مذاکره برای امتیازگیری بوده اند.

اما این عملکرد غرب با مقاومت و مشارکت مردم تاحدودی خنثی شد، اما تاثیرات منفی فراوانی بر اقتصاد ما گذاشت و موجب بهم ریختگی و نابسامانی در برنامه‌ها و روند تولیدات کشور گردید.

لذا باید نگاهمان را دوسویه کنیم و همزمان باهم سیاست خارجی و اقتصاد داخلی را مورد توجه و رسیدگی قرار دهیم. البته باید توجه ویژه‌ای به گسترش توانایی های داخلی داشته باشیم. این تاکید به این خاطر است که قدرت داخلی به عنوان پشتوانه خارجی ما تلقی می شود. اگر امروز ما نتوانیم در سامان بخشیدن به مشکلات و معضلات اقتصاد به نتیجه ملموسی برسیم، مسلماً غرب برای افزایش فشارها برما ترغیب می‌شود.

البته انتظار می‌رود ظرافت و توانایی دیپلماتیک دراین زمینه به یاری اقتصاد کشور بیاید و با استفاده از سطح رایزنی‌ها و بهبود روابط مانع از افزایش فشارها برمردم گردد.

قدرمسلم اینکه نمی‌توان بر یکی از گزینه‌های "اقتصاد یا دیپلماسی" و یا به عبارتی نمی‌توان نگاه خود را صرفاً متوجه توانایی های داخلی یا خارجی کنیم. بلکه نیاز و ضرورت خروج از وضعیت نامناسب اقتصادی و فشارهای خارجی، توجه دوسویه به مشکلات داخلی و خارجی می باشد.

از هردو طیف درکشورما بسیارند که صرفاً بر گزینه اتکا به داخل یا ارتباط با خارج تاکید می‌کنند.

گرایش افراطی به سمت هریک از آنها، موجب ضعف و نارسایی در طرف مقابل می گردد. اما باردیگر تاکید می‌کنیم که بهبود شرایط و رونق اقتصاد داخلی در وضعیت فعلی می‌تواند قدرت چانه زنی ما را در مسائل مورد اختلاف باغرب و مذاکرات دیپلماتیک افزایش دهد.

اگر ما بتوانیم وضعیت معیشتی، گرانی و تورم را با مدیریت مناسب اقتصادی سامان دهیم، قطعا با فراغ بال بیشتری به سمت گفتگوهای گام به گام با غرب خواهیم رفت.

شرق:تفسیر ما از حادثه کربلا

«تفسیر ما از حادثه کربلا»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق آیینه‌وند است که در آن می‌خوانید؛محرم یک اتفاق تاریخی است یا یک تاریخ اتفاق‌افتاده، محرم یک سنت است یا یک سنجه اخلاقی و در یک سخن محرم از نگاه ما یک پدیده سرنوشت‌ساز است یا ما از نگاه محرم مردمانی محکوم و مطرود که تاکنون هرچه کوشیده‌ایم نتوانسته‌ایم به جبران آنچه از حیث انسانی و اخلاقی بر ما رفته است، بپردازیم؟ این سوالاتی است که برای هر ناظر و خواننده تاریخ پیشین می‌آید و از خود می‌پرسد که با وجود گذشت هزارو373سال از آن حادثه غم‌انگیز که در سرزمین نینوا بر خاندان پیامبر(ص) و سبط گرامی آن حضرت حسین‌بن علی(ع) رفت امروز چگونه باید با این حادثه تاریخی برخورد کند.

ما ایرانیان مسلمان در شناخت چهره‌های تاریخی و جوهر رجال و نخبگان جامعه بشری در شمار مردمان هوشمندیم، بااین‌همه گاه آنچنان پیرایه و آرایه بر حوادث تاریخی می‌بندیم تا آن را بر مذاق تاریخی خود و به سبک باور خویش نزدیک کنیم که از اصل، دور می‌افتیم و از جاده به کنار می‌آییم.

در برخورد با حوادث تاریخی‌ای مثل حادثه عاشورا و قیامی به بزرگی قیام کربلا، باید بیش از آنکه به سبک سنتی در حفظ آن بکوشیم، هر دم به اقتضای شرایط عصر و تحول نسل از جوهر درون‌مایه تاریخی آن پدیده کمک بگیریم و آن را عصرانی کنیم. این عصرانی‌کردن تاریخ به معنای تسهیل فهم تاریخ برای عصر و نسلی است که باید از یک واقعه، تفسیری به مقتضای فهم خود دریافت کند بی‌آنکه در پدیده اتفاق‌افتاده تاریخی دخل‌وتصرفی کند یا بر آن شاخی‌وبرگی بی‌اساس بیفزاید.

عصرانی‌کردن به معنای ساده و روان‌کردن فهم یک حادثه دور برای اذهانی پرطلب و البته دور از حادثه است. در اینجاست که باید از جوهر ماندگار فهم منطق تاریخ برای تفسیری بر بنیاد امر واقع کمک گرفت. پس حادثه‌ای چون واقعه کربلا با حضور شخصیتی مانند حضرت حسین‌بن علی(ع)، سبط پیامبر خدا(ص) و با علاقه‌مندانی به طول نزدیک به بیش از 14قرن، داستان کوچکی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت.

هرکس بر اساس درک خود از این حادثه با آن ارتباط می‌یابد؛ صوفی، عارف، عابد، زاهد، سیاستمدار، زعیم اجتماعی، عالم دینی و قدیس عصر، هریک با درک و دریافت خود از آن تفسیر می‌کند. برای یک مورخ آنچه عمده است این است که یک حادثه تاریخی کی اتفاق افتاده، چرا اتفاق افتاده، کجا اتفاق افتاده و چگونه اتفاق افتاده است؟ تاریخ از نگاه مورخ، امر واقع است، اما همین امر واقع، اسباب و علل و عواملی دارد و در یک بستر جغرافیایی و به شیوه‌ای رخ نموده است که بازنمایی آن نیازمند تلاش فراوان است. حادثه کربلا مولود حوادثی زنجیره‌ای است که در تاریخ اسلام اتفاق افتاده و ما باید هوشیار باشیم که در یک جابه‌جایی فرصت‌طلبانه تاریخی، سنخ پدیدآورندگان آن حادثه در زیر چادر غم‌زدگان ماتم ننشینند.

اگر به حوادث نیمه دوم قرن اول هجری نیک بنگریم درمی‌یابیم که فاتحان فتوح سرزمین‌های خسروان و قیصران اکنون که از طریق اموال فتوحات و سرزمین‌های هلال بارور، صوافی و خالصه‌های غیرمنقول را هم به مدد بخشنامه خلیفه وقت به چنگ آورده بودند، بر آن بودند تا بر شیوه خسروانی و قیصری بیش از آنکه به دوام ملک و آبادی آن بیندیشند در فکر بقا، دوام و استمرار قدرت و حاکمیت خویش باشند.

شمشیرزنان بدر و احد و قهرمانان فتوح، اکنون کاخ‌ها برافراشته و مال‌ها اندوخته بودند و چالشی بین نسل موسس نسل وارث و نسل مالک پدید آمده بود که دیگر آنچه در میان این دعوا به آن رغبتی نشان داده نمی‌شد، دین بود و اخلاق و مردم و ملک. نسل اول شمشیرزنان همراه پیامبر(ص) و نسل دوم فاتحان سرزمین‌های خسرو و قیصر، و نسل سوم، یغماخواران مال‌های پدران فاتح خویش بودند که امروز نبردی فکری و تحولی در آنها پدید آمده بود. اساس عمده این نبرد محور بقای حاکمان بود، نه دوام ملک هر نسلی که سهم‌الارث می‌خواست و بقای خویش می‌جست.  دوام ملک و رفاه مردم مطرح نبود. جامعه ناپیوسته‌ای که از بادیه‌نشینان در سنخ و لباس مرتدان معترض و دورویان و قاریان خشک‌سر تشکیل می‌شد.

عملا شکافی بزرگ در پیکر داشت و از انسجام بی‌بهره بود و خشونتی نابهنجار را همراهی می‌کرد. دورداشتن علی‌بن ابی‌طالب(ع) و خاندان پیامبر(ص) از هدایت جامعه، زخمی بزرگ و شکافی عمیق بود که عملا قطب دین‌محور و اخلاق‌مدار و مردم‌دوست را در مقابل قطب سیاست‌محور، حکومت‌مدار و قدرت‌خواه قرار داده بود. یکی به تقدیس قدرت دل بسته بود و دیگری به تقدیس دین و اخلاق؛ یکی حسبنا سلامه الدین می‌گفت و یکی به دنبال شکار سران قدرت و یارگیری سیاسی بود. در محور دین و اخلاق، سخن از آبادکردن دنیا برای عزت مردم بود و فداشدن انسانی به بزرگی علی‌بن ابی‌طالب(ع) و حسین‌بن علی(ع) در راه دین برای حفظ دین و مکارم اخلاقی و سربلندی انسان و در محور بقا و قدرت، سخن از حفظ قدرت به بهای ازکف‌دادن دین و اخلاق بود. یکی می‌گفت: یا دنیا غری غیری؛ ای دنیا کس دیگر را فریب بده که من فریب تو را نخواهم خورد و می‌گفت اگر زمان [در اصطلاح اسلامی به معنای قدرت دنیوی] با مال [ثروت ناشی از قدرت] همزاد شوند و حاکم اسلامی از تهذیب و تعلیم نفس بی‌بهره باشد این دو بت می‌شوند و انسان صاحب این دو، بت‌پرستی بیش نیست.

در اردوی دیگر یعنی محور قدرت‌خواهی، سخنگوی‌شان می‌گفت: نحن کالزمان من ارتفعناه ارتفع و من اتضعناه اتضع، ما چون بخت یار دنیاییم که هرکس را بخواهیم در دنیا برمی‌کشیم و هرکس را بخواهیم فرو می‌نهیم. یعنی با ابزار قدرت مردمان را برمی‌کشیم و فرومی‌کشیم. نتیجه تلاقی این دو اردوگاه، در کربلا خود را نشان داد و امام‌حسین(ع) قهرمان اردوی دین، اخلاق و عزت مردم بود در مقابل اردوگاهی که برشمردیم. از اخلاص بگذریم، هوش اردوگاه امویان نیز بیش از یاران امام نبود. منتهای مراتب دنیاخواهی، گزینه‌جویی و سهم‌طلبی، بخت دنیا را با آنان دمساز کرده بود.

یاران مخلص اردوگاه معنوی امام که بیش از هفتادوچند نفر نبودند، ولی در مقابل، آنها هم که در این وادی نبودند یعنی یاران معاویه، فضیلت‌خوان اردوگاه امام و مقر حق‌خواهی و حق‌جویی آنها به شمار می‌آمدند اگرچه به ظاهر چنین نمی‌نمودند. مگر آنها نبودند که در مقابل حاکم‌شان می‌گفتند: نقره و طلا به پای ما بریز که ما بزرگ‌ترین شخصیت و شریف‌ترین کس را کشته‌ایم! وقتی امام‌حسین(ع) می‌فرمود هل من ناصر ینصرنی؟ فرد و شخص جنگجو نمی‌خواست، امام به دنبال انسانی بود که به دین، اخلاق و عزت مردم باور داشته باشد و کرامت انسان را بشناسد و به آن ایمان بیاورد. مورخ هوشمند مصری، عباس محمود العقاد، عنوانی که برای فصلی از کتاب پرارزش «ابو الشهداء الحسین بن علی» برمی‌گزیند، این است من الظافر؟
کدام‌یک از این دو اردوگاه پیروزاند؟
و امروز معلوم است که پیروزی با کیست!

آرمان:دور دوم مذاکرات ژنو، حسن‌نیت‌ها در بوته آزمایش

«دور دوم مذاکرات ژنو، حسن‌نیت‌ها در بوته آزمایش»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم
دکتر سیدعلی خرم است که در آن می‌خوانید؛پرونده هسته‌ای ایران در دولت آقای دکتر روحانی مسیر موفقیت‌آمیز خود را کماکان طی می‌کند و خوشبختانه تاکنون نه‌تنها بهانه‌ای برای غرب پیش نیامده که علامت عدم حسن‌نیت ایران را نشان دهد بلکه هفته به هفته برگی در دفتر همکاری صمیمانه ایران برای حل موضوع هسته‌ای افزوده می‌شود، بطوری که مذاکره کننده هسته‌ای ارشد آمریکا اعلام می‌کند برخلاف مذاکرات قبلی، دور جدید مذاکرات با ایران «برای اولین‌بار جدی و مستحکم» است و سکوت تهران‌ درباره‌ جزییات گفت‌و‌گوها را نشان‌دهنده جدیت مذاکرات می‌داند.

با اعلام صریح و رسمی آقای دکتر روحانی مبنی بر اراده دولت ایران جهت حل مشکلات موجود و ایجاد تفاهم با طرف‌های خود اعم از آژانس و گروه 1+5، آقای دکتر ظریف ابتدا با آقای جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا ملاقات و بنای گفت‌وگوهای متقابل برای غلبه بر معضلات پرونده هسته‌ای ایران را اعلام نمودند.

آنگاه دور اول مذاکرات رسمی ایران و گروه 1+5 در ژنو برگزار شد که در جوی دوستانه و سازنده به پایان رسید و گروه 1+5 خواستار تفاهم ایران با آژانس در حل مسائل باقیمانده شد. جمهوری اسلامی ایران که قبلا بارها اعلام آمادگی برای گفت‌وگو و مذاکره با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی کرده بود، هفته قبل این مذاکرات را با آژانس نیز برگزار کرد.

برخلاف چندسال گذشته، آژانس ابراز رضایت از این نشست با ایران داشت و اعلام کرد راهبرد ایران مبتنی بر همکاری و حل مشکلات پرونده هسته‌ای است. ایران نیز در این مذاکرات بر تنظیم یک مدالیته که در آن تمام سوالات و مشکلات پرونده از نگاه آژانس منظور شده باشد، اصرار کرد و خواستار این شد که درصورت پاسخ جمهوری اسلامی ایران به این سوالات، آژانس بایدتعهد دهد که پس از این دیگر ابهامی نسبت به پرونده هسته‌ای ایران نداشته و آن لحظه پایان راستی‌آزمایی آژانس باشد.

این پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران که هشت سال پیش هم یکبار دیگر مطرح و صورت گرفته و ایران به تمام سوالات و ابهامات آژانس پاسخ داده اما آژانس بنا به ملاحظات سیاسی و تحت فشار برخی کشورهای غربی از تعهد خود سر باز زد، ایران را متقاعد کرد که همکاری ایران با آژانس درصورتی که پشتوانه و تعهد سیاسی غرب را به همراه نداشته باشد، می‌تواند شکننده و بی‌حاصل باشد.

لذا این بار ایران تنظیم مدالیته و پاسخ به آن را صرفا با تعهد گروه 1+5 که هیچ مداخله سیاسی در راستی‌آزمایی آژانس صورت نگیرد، مورد قبول قرار می‌دهد تا همان‌طورکه گفته شد در صورت پاسخ ایران به همه سوالات و ابهامات آژانس، پایان کار پرونده هسته‌ای ایران از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اعلام شود.

یقینا طرح مدالیته نشان‌دادن حسن‌نیت از سوی ایران و آژانس خواهد بود که اگر قرین موفقیت باشد دیگر جای ابهامی در پرونده هسته‌ای ایران باقی نخواهد ماند و این بهترین و بزرگ‌ترین برگ برنده ایران جهت طرح در گروه 1+5 خواهد بود. 1+5 نیز با ابراز حسن‌نیت، خود را متعهد به چنین طرحی می‌داند زیرا اگر حسن‌نیت مبنای مذاکره ایران و 1+5 باشد این طرح می‌تواند با طرفین اتمام حجت کرده و دیگر جای هیچ‌گونه بهانه‌ای باقی نگذارد.

البته اکنون غرب در انتظار است تا نتیجه اجلاس ایران با آژانس در وین در دور دوم مذاکرات گروه 1+5 با ایران در ژنو مطرح و ارزیابی شود. جمهوری اسلامی ایران در تمام این مراحل توانسته مستدل و روشن طرح و راهبرد خود را در بوته آزمایش قرار دهد و یک‌بار و برای همیشه به همه سوالات و ابهامات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پاسخ دهد تا حجت بر تمام ناظران بین‌المللی تمام شود.

آژانس نیز مجبور است در قبال ارائه این حسن‌نیت به خاطر دفاع از حیثیت آژانس، از خود حسن‌نیت نشان دهد و پاسخ فنی- حقوقی و غیرسیاسی خود را رسما اعلام دارد که مبنای پیشبرد مذاکرات در گروه 1+5 قرار خواهد گرفت. اگر چنین شود، راه باز خواهد شد که درباره برداشتن تحریم‌ها، غرب به‌طور کلی و آمریکا به‌طور ویژه از خود حسن‌نیت نشان دهند. به‌عبارت دیگر جمهوری اسلامی ایران ضمن عرضه حسن‌نیت خود در انتظار است که حسن نیت غرب را در بوته آزمایش قرار دهد.

حسن‌نیت ایران و به‌طور متقابل حسن‌نیت گروه 1+5 می‌تواند بین طرفین اعتمادساز شده و زمینه‌ساز فضای همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی شود. راهبرد ایران در پرونده هسته‌ای، راهبردی منطقی، عملی و منتج به نتیجه است و علاوه بر نیاز به حسن‌نیت آژانس و گروه 1+5، مستلزم این است که در داخل کشور نیز به اجماع‌سازی در حمایت از مذاکره‌کنندگان هسته‌ای اقدام شود.

البته در این بین برخی اظهارنظرهای غیرتخصصی که بیشتر رنگ و لعاب جناحی دارد به‌جای موفقیت مذاکرات، مشکل‌ساز شده و علاوه بر اینکه اعتماد به نفس مذاکره‌کنندگان که عموما دیپلمات‌های حرفه‌ای و کارآزموده وزارت امور خارجه هستند را کاهش می‌دهد، فضا برای دشمنان موفقیت مذاکرات هسته‌ای در خارج می‌گشاید که بتوانند از این‌گونه بهانه‌ها سوءاستفاده کرده و تعهدات گروه 1+5 در اعلام پیشبرد پرونده هسته‌ای ایران را به تعویق اندازند. لذا تا اینجا راهبرد جدید سیاست خارجی ایران در پرونده هسته‌ای ضمن شفافیت، قرین موفقیت بوده و انتظار نمی‌رود با برخوردهای جناحی مسیر پرونده مجددا به بن‌بست هشت سال گذشته برگردد.

ابتکار:زمین از دست رفت، لااقل آسمان را نجات دهید

«زمین از دست رفت، لااقل آسمان را نجات دهید»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می‌خوانید؛آسمان ایران این روزها بدجوری با ایرانیان سرناسازگاری گذاشته است و با ساکنانش غریبی می‌کند. در جنوب یک ساعت پس از آغاز اولین باران پاییزی و پیش از خیس شدن زمین، تنگی نفس و سنگینی هوا امان شهروندان را در آلوده‌ترین شهر جهان برید و باران اسیدی 3100 نفر را راهی بیمارستان‌ها کرد.

در شمال کشور و در قلب پایتخت هنوز زمین از قطرات باران شب گذشته خشک نشده، نفس آسمان می‌گیرد و شاخص‌های آلایندگی دوباره زنگ خطر را برای سالمندان و کودکان و بیماران قلبی و ریوی به صدا درمی آورد. در حالی که هنوز موج اصلی اینورژن و وارونگی هوا از راه نرسیده حکایت کلانشهرهای دیگر ایران از تبریز و اصفهان و اراک و مشهد هم چیزی شبیه داستان پرغصه‌ی پایتخت است.

درغرب گرد و غبار وارداتی نه به ریه‌ی آدم‌ها رحم می‌کند و نه به ریه‌های زمین. آلودگی کلانشهرها اگر فقط دامن ساکنان همان شهر را می‌گیرد، آنجا و از صفر مرزی تا این سوی رشته کوه زاگرس، ریزگردهای عراقی‌الاصل به عدالت بر سر شهر و روستا و درخت و گیاه و آدم می‌بارد، تا نفس جنگل‌های بلوط هم پا به پای اهالی شهرها و روستاها به یک اندازه به شماره بیفتد.

در شرق هم، خشکسالی‌های پی در پی آسمان، گریبان هامون و زمین را گرفته است و آه خشکیده شدن هامون دامن آسمان را. در همه جای ایران باد و جبهه هوا از غرب به شرق می‌رود اما بادهای صدوچند روزه سیستان و شرق ایران موسمی است و از شرق به غرب می‌آید، تا ریزگرد برآمده از بستر هامونی که خشکانده‌ ایم با شن‌های روان کویر ائتلاف کند و آسمان ایران خودمان را تیره‌گون‌تر کند و بر سر هموطنان خودمان ببارد.

در شمال‌غرب نیز دریاچه ارومیه از بی آبی و کم بارانی در احتضار است. زور نمک بر آب نیمه جان دریاچه و آسمان آذربایجانی‌‌ها چربیده است و بادهای نمکی هوهو کنان در آسمان مرثیه می‌خوانند تا نفس‌های مردمان آن دیار به تدریج طعم نمک بگیرد. به تازگی آمارهای رسمی اما مبهم سازمان جهانی بهداشت سه شهر اهواز، سنندج و یاسوج – واقع در دامنه کوه دنا و ارتفاع 1700 متری از سطح دریا- را در رده 10شهر آلوده جهان قرار داده است. تهران هم به گواهی شاخص‌های آلایندگی در 1000 روز گذشته ( سه سال)کمتر روز کاملا پاک و آسمانی آبی را تجربه کرده است.

به عبارت بهتر حکایت این است که هر کجای جغرافیای ایران که پا بگذاریم، آسمان انگار همین یک رنگ است؛ تیره و خاکستری نه آبی فیروزه ای. نفس‌ها هم که از جنوب تا شمال و از غرب تا شرق، یا طعم خاک و نمک گرفته یا ریه‌ها سرشار از سرب و منوکسید کربن شده‌ است. وزارت بهداشت هم می‌گوید که آلودگی هوا هرساله جان حداقل 2700 نفر تهرانی را می‌گیرد.

این همه گفته شد تا برسیم به این که آقای رئیس جمهور و کابینه در کنار همه ارثیه‌های عجیب و غریبی که ساکنان پیشین پاستور برای دولت یازدهم به جا گذاشته‌‌اند، ناچار است که این آسمان بدحال و محتاج به مراقبت ویژه و «سی سی یو» را هم اضافه کند. اما به راستی راه کنترل و درمان این معضل و سهم دولتمردان و مردمان ایران زمین برای رهایی کشور از آلودگی‌های چند وجهی هوا چیست؟ هرچه که هست، شواهد نشان می‌دهد راه نجات این آسمان نه یک یا چند راه خطی و ساده که مجموعه ای پازل گونه از راهکارها و اقدامات کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت است. حتما و بی‌شک مشغول شدن به حل این پازل چند بعدی برای کنترل این معضل همانقدر که به اراده دولت نیاز دارد، به همراهی و همکاری شهروندان هم نیاز دارد.

دیپلماسی فعال، قانون گزاری دقیق، اتخاذ سیاست‌های اجرایی، اجرای بدون تنازل قوانین و مقررات مربوطه، دست شستن از برخی منافع و منابع، کاهش مصارف، افزایش آگاهی‌ها و بهبود فرهنگ عمومی و... فقط بخش‌هایی از تکه‌های این پازل پیچیده برای نجات زمین و آسمان و آدمهاست. به طور طبیعی در این راه سخت و دیربازده اگر مجریان و حاکمان از نیروها و ظرفیت‌های مردمی استفاده نکنند و افکار عمومی در این زمینه بسیج نشود، هرگز موفق به اجرای سیاست‌ها و برنامه‌های خود نخواهند شد و آسمان خدا و ریه های ساکنان زمین به همین رنگی که شده باقی خواهند ماند...

مردم سالاری:عاشورای 1435

«عاشورای 1435»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن می‌خوانید؛ 1- محرم سال جدید فرا رسید و تقویم قمری تغییر یافت و به «1435» ارتقا یافت یعنی 1374 سال از عاشورای حسینی می‌گذرد و در طول این قرن‌ها از شهادت مظلومانه و معصومانه و ناجوانمردانه امام در کربلای عراق و یاران وی، گفتند و نوشتند و تعزیه و نمایش برگزار کردند و گریستند و «ابکاء وتباکی» داشتند و برای مردم نقل شد «من بکی اوابکی اوتباکی للحسین علیه السلام وجبت له الجنه» که هر کس بگرید یا بگریاند و یا سیمای گریه به خود بگیرد، بهشتی خواهد بود، آن گونه که خداوند در تربت مزار امام شفا قرار داد و دعا در زیر قبه امام مستجاب خواهد بود. هر کلمه سخن از امام و جرعه آب نوشاندن و نوشیدن و به یاد وی بودن و هر قدم و قلم که برای حضرت برداشتن و نوشتن و هر هزینه برای امام حسین منظور کردن، ثواب و پاداش ویژه دارد و صد البته شرط و شروط ضوابط و قواعد محکم و مستحکم دین را مراعات نمودن، با خود دارد.

2- در عاشورای حسینی که سراسر دیانت است و امانت، امر به معروف است و نهی از منکر، حریت است و عزت نفس، حکمت است و عدالت، بیدارگری و هشیارسازی و هشدار دادن و اخطار و انذار نمودن، رسالت و مسوولیت ما چیست سیاه‌پوش کردن اماکن، لباس سوگ پوشیدن، پرچم قرمز و سیاه برافراشتن، گریستن و گریاندن، یا اضافه براینها، روایت و درایت و رعایت نمودن این حماسه و استنصار امام است که آخرین سخن امام با مردم «هل من ناصر ینصرنی، هل من معین یرجوا ماعندالله با غاتنا هل من مغیث یرجواما عندلله باغاتنا» بود، امام از حرکت و هجرت و دعوت خود با جملات «الهی رضا بقضائک، صبرا علی بلائک، تسیلما لامرک، یا غیاث المستغیثین»‌صبر و تسلیم خود را اعلام نمود و خواهرش به ابن‌زیاد گفت «ما رایت الاجمیلا»، وظیفه ما این است، که این «احسن القصص» اهل بیت و آل علی و آل محمد علیهم السلام را برای خود و مردم روایت نمائیم «روایت امام و کربلای وی عدل و معادل و مشابه ندارد» روایتی که از زمان آدم «فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هوالتواب الرحیم» تا خاتم پیامبران، خوانده شده و حالت بین‌الادیان یافته است و امام وارث«آدم و ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمد صلی‌الله علیه و آله» معرفی گشته و نه فقط«علی و فاطمه و حسن علیهم‌السلام» و همه احرار و ابرار و اخبار و اولیا و اتقیاء و ازکیاء و اکیاس و احبا و اودا، به وی اقتدا نموده و خود را«حواری» حضرت دانسته و بدان افتخار می‌نمایند.

روایت قرآنی از کلمه طیبه از شجره طیبه و آیه تطهیر و سوره کوثر و سوره فجر و آیه مباهله و آیات الرحمن«مرج‌البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لایبقیان، یخرج منهااللوءلوء والمرجان»، روایت نبوی «حسین منی و انا من حسین» و «ان‌الحسین مصباح‌الهدی و سفینه‌النجاه» و روایت علوی هنگام عبور از کربلا در معرکه «صفین» «هیهنا مناخ رکابهم، هیهنا مهراق دمائهم» و روایت حسنی که فرمود« لا یومک کیومک یا اباعبدالله» و کلام دیگر امامان، روایت گاندی که گفت«دو چیز مرا در مبارزه با استعمار بریتانیا ثابت و استوار نمود، نماز و امام حسین» و ماربین آلمانی گفت، هر حادثه‌ای در هاضمه تاریخ چون غذا در معده، هضم می‌شود، الا حادثه کربلا، چون طلا در معده انسان. باید این روایت را براساس متون محکم و مستحکم خواند و نقل نمود.

3- پس از روایت عاشورا، باید به«درایت» پرداخت و آن را منطقی و عقلانی و وجدانی و تاریخی و قرآنی و حدیثی«تحلیل» نمود، که دنیاطلبی و مقام‌خواهی و لذت‌های زودگذر و فرجام فروشی و سرکشی و غوطه‌ور شدن در آرزوها و آمال سطحی، چه بر سر امویان و کوفیان وخواص عافیت طلب«و قد توازر علیه من عزته‌الدنیا، و باع حظه بالارذل الادنی و شری آخرته بالثمن الاوکس و تغطرس و تردی فی هواه، زیارت اربعین» آورد.

عطش قدرت و سکوت و همراهی نامداران و تاثیرگذاران چون«شریح، عبیدالله حر جعفی، عبدالله‌بن عمر، عبدالله‌بن زبیر» چگونه همه معیارها و ملاک‌های شناخته شده و مقبول را دگرگون می‌سازد، پس از درایت نوبت«رعایت» می‌رسد یعنی بزرگداشت عاشورا، مراسم برپا کردن و حضور یافتن در آنها، هزینه کردن برای اقامه عزا، تبلیغ کردن در خارج میدان و فداکاری نمودن در عمق و متن داستان.

قانون:13 آبان و دو دیدگاه

«13 آبان و دو دیدگاه»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم حسن هانی‌زاده است که در آن می‌خوانید؛راهپیمایی پر شور ۱۳ آبان در حالی در سراسر ایران بر گزار شد که دو دیدگاه متفاوت در کشور در خصوص شعار «مرگ بر آمریکا» مطرح است؛ دیدگاه اول بر ضرورت حذف این شعار و اتخاذ سازوکارهای دیپلماتیک برای کاهش تنش‌های سیاسی میان ایران وآمریکا تاکید دارد.

این نظریه اگر چه در چارچوب حوزه سیاست خارجی دولت برای کاهش تنش‌های بین المللی قابل تعریف است اما هیچ نشانه‌ای از تغییر سیاست‌های آمریکا نسبت به ایران مشاهده نمی‌شود.

جمهوری اسلامی در جریان سفر موفقیت‌آمیز اخیر رئیس جمهوری اسلامی ایران به نیویورک سیگنال هایی برای تعامل مثبت با غرب وآمریکا ارسال کرد اما متاسفانه ایران پاسخ مناسبی دریافت نکرد. اظهارات توهین آمیز خانم وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا نسبت به ملت بزرگ ایران نشان می‌دهد که ادبیات تهاجمی آمریکا نسبت به ایران تغییر نکرده است.  لذا حذف شعار مرگ برآمریکا تا زمانی که این کشور سیاست خود را تغییر ندهد و از گذشته خود نسبت به ملت ایران عذر خواهی نکند قطعا به عنوان تسلیم در برابر آمریکا وغرب تلقی خواهد شد.

اما جریان دوم که تجربه زیادی از سیاست‌های هژمونی آمریکا دارد توانست در ۱۳ آبان سال جاری ادبیات مرگ بر آمریکا را مانند گذشته در سطح ملی مطرح کند.

حضور گسترده مردم در تظاهرات ۱۳ آبان نشان می‌دهد که نسل سوم انقلاب به خوبی نسبت به جنایات آمریکا آگاهی دارد وتحت هیچ شرایطی مایل نیست که ایران با آمریکا رابطه بر قرار کند.لذا این راهپیمایی پر شور‌تر از سال‌های گذشته بر گزار شد و ملت با شعار مرگ برآمریکا پاسخ کوبنده خود را باردیگر به رهبران آمریکا ونیزلابی صهیونیستی واعضای کنگره آمریکا داد.

دنیای اقتصاد:سیاست ارزی و نرخ واقعی ارز

«سیاست ارزی و نرخ واقعی ارز»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر‌هادی صالحی اصفهانی است که در آن می‌خوانید؛فراخوان دکتر مسعود نیلی برای بحث در حوزه «سیاست‌گذاری ارزی» (سرمقاله «دنیای اقتصاد»، 14 مهرماه 1392) چند سوال مهم مطرح کرده است. این فراخوان انتشار نظرات زیادی را در پی داشته است که بسیاری از نکات مهم را مطرح کرده‌اند، اما یک موضوع که اتفاقا نقش کلیدی هم در سیاست‌گذاری ارز دارد به درستی باز نشده و آن هم نحوه عملکرد نرخ واقعی ارز است.

(منظور از نرخ واقعی ارز نسبت قیمت ریالی کالاهای خارجی به قیمت کالاهای داخلی است، که نباید آن را با نرخ «مناسب» یا «درست» ارز خلط کرد.) نرخ واقعی ارز یک عامل پایه‌ای در رقابت‌پذیری تولید داخلی است و نهایتا تاثیر عمده‌ای روی ساختار تولید و رشد اقتصادی دارد.

بالا رفتن نرخ واقعی ارز به تولید داخلی کالاهای قابل‌مبادله (وارداتی یا صادراتی، مثل کالاهای صنعتی و کشاورزی) کمک می‌کند تا راحت‌تر با کالاهای خارجی رقابت کند، در حالی که پایین آمدن آن این بخش از تولید را با مشکل روبه‌رو می‌کند و انگیزه‌ها را به نفع کالاها و خدماتی که قابل‌مبادله با کشورهای دیگر نیستند تغییر می‌دهد (مثلا خدمات نیروی کار، زمین، ساختمان و کالاهایی که هزینه صادرات و واردات بیش از حدی دارند). نرخ واقعی ارز را می‌توان با تغییر نرخ اسمی ارز در کوتاه مدت، بالا و پایین برد، ولی در دراز مدت، عوامل بنیادی‌تری نرخ واقعی را شکل می‌دهند که چندان در اختیار سیاست‌گذار نیستند. از جمله این عوامل، ساختار تقاضای کل به نسبت عرضه و بهره‌وری تولید در بخش‌های قابل‌مبادله و غیرقابل مبادله هستند که در طول زمان و از کشور به کشور فرق می‌کنند.

علت تفاوت اثر این عوامل در کوتاه مدت و بلند مدت این است که وقتی دولت نرخ اسمی ارز را مطابق خواست خود تغییر می‌دهد، ابتدا نرخ واقعی ارز به همان نسبت تغییر می‌کند، چون واکنش قیمت‌ها به تغییرات معمولا با تاخیر و کندی صورت می‌گیرد و به نرخ واقعی ارز اجازه می‌دهد که از روند دراز مدتش فاصله بگیرد و به اصطلاح «نامیزان» شود. علت تفاوت اثر این عوامل در کوتاه مدت و بلند مدت این است که وقتی دولت نرخ اسمی ارز را مطابق خواست خود تغییر می‌دهد، ابتدا نرخ واقعی ارز به همان نسبت تغییر می‌کند چون واکنش قیمت‌ها به تغییرات معمولا با تاخیر و کندی صورت می‌گیرد و به نرخ واقعی ارز اجازه می‌دهد که از روند دراز مدتش فاصله بگیرد و به اصطلاح «نامیزان» شود. اما با گذشت زمان، روند حرکت قیمت‌ها از این نامیزانی تاثیر می‌پذیرد و نرخ واقعی ارز را با عوامل بنیادی‌تر تعیین‌کننده آن تطبیق می‌دهد. بی‌توجهی به این تعیین‌کننده‌ها و نحوه حرکت نرخ واقعی ارز، می‌تواند عواقب وخیمی داشته باشد، مثل جهش ناگهانی نرخ ارز، تورم، رکود و بی‌ثباتی اقتصادی.

یک عامل تعیین‌کننده مهم و بلند مدت نرخ واقعی ارز در ایران، سهم درآمد نفت در کل ارزش افزوده کشور است. وقتی درآمد نفت بالا می‌رود، چنان‌که در دهه گذشته اتفاق افتاد، تقاضای کل افزایش پیدا می‌کند و قیمت کالاها و خدمات غیرقابل مبادله را بالا می‌برد. اگر نرخ ارز ثابت نگه‌داشته شود، چنان‌که در دوره دولت سابق اتفاق افتاد، قیمت ریالی کالاهای وارداتی یا صادراتی که به قیمت دلاری آنها وابسته است، چندان تغییر نمی‌کند، ولی متوسط قیمت‌های داخلی که (شامل کالای قابل‌مبادله وغیرقابل مبادله است) بالا می‌رود و نرخ واقعی ارز را کاهش می‌دهد. بالا رفتن قیمت خدمات و اجاره زمین و امثالهم هزینه تولید را در داخل بالا می‌برد و روی تولیدکنندگان کالاهای وارداتی یا صادراتی فشار می‌گذارد، چون قیمت تمام شده کالاهای آنها با رقابت خارجی روبه‌رو است. تولیدکنندگان کالاهای غیرقابل مبادله با این مشکل روبه‌رو نیستند، چون قیمت کالاها و خدماتشان به نسبت رشد هزینه‌ها و شاید هم بیشتر بالا می‌رود. این پدیده که به بیماری هلندی معروف است باعث می‌شود که تولید به طرف کالاهای غیرقابل مبادله سوق پیدا کند و تولید صنعتی و کشاورزی که قابل‌مبادله است، به طور نسبی کاهش پیدا کند. این روند به خوبی در آمارهای تولید و اشتغال در اواخر دهه گذشته در ایران، قابل‌مشاهده است.

حال ممکن است تصور شود که با کاهش قیمت ارز می‌توان به تولیدکنندگان کالاهای قابل‌مبادله کمک رساند و مساله را حل کرد، ولی چنین سیاستی ارزش ریالی درآمدهای نفتی را هم به همان نسبت بالا می‌برد و به افزایش تقاضای کل می‌انجامد که عاقبت فقط تورم را تشدید می‌کند. گزینه معمول دیگر جلوگیری از ورود بخشی از دلارهای نفتی به اقتصاد است، به معنی سرمایه‌گذاری آن دلارها در خارج از کشور. وقتی درآمد نفت نوسان زیادی دارد، این راه‌حل می‌تواند کمک بزرگی به ایجاد ثبات بکند، ولی باید به خاطر داشت که در دراز مدت سود حاصل از سرمایه‌گذاری در خارج از کشور به درآمد نفت اضافه می‌شود و نهایتا نرخ واقعی ارز را پایین می‌آورد، اما انتظارات فعالان اقتصادی در مورد روند بالا می‌تواند نرخ حقیقی ارز را از همان روز اول در بازار پایین بیاورد و مشکل را حل‌نشده باقی بگذارد. در مورد اجرای چنین سیاستی در ایران، یک مشکل عمده دیگر هم وجود دارد و آن هم تحریم‌های مالی بین‌المللی است که بلوکه شدن دارایی‌های خارجی ایران را به همراه داشته است. در نتیجه، ایجاد صندوق ذخیره در خارج کشور عملا امکان‌پذیر نبوده است.

راه بهتر برای حل مساله، هزینه کردن درآمدهای نفتی در جهت افزایش بازدهی و انعطاف‌پذیری تولید است، به طوری که همراه با پایین آمدن نرخ واقعی ارز، قدرت رقابت تولید داخلی حفظ شود و در صورت کاهش درآمدهای نفتی، صادارت غیر نفتی بتوانند ارز جایگزین را فراهم کنند. این راه می‌توانست در ایران از طریق صندوق ذخیره ارزی که قسمتی از درآمد نفت را برای سرمایه‌گذاری به تولید کنندگان داخلی وام می‌داد دنبال شود، ولی آن سیاست به‌درستی انجام نشد و در دولت قبل عملا کنار گذاشته شد.

افت درآمد نفت ایران در یکی، دو سال گذشته مشکل معکوسی ایجاد کرده است. از قبل قابل‌پیش‌بینی بود که تشدید تحریم‌ها و کاهش درآمد نفت عاقبت موجب افزایش نرخ واقعی ارز خواهد شد؛ اما دولت سعی کرد نرخ اسمی ارز را تقریبا ثابت نگه دارد، به تصور اینکه می‌تواند به این وسیله تورم را کنترل کند. ولی نرخ واقعی ارز نمی‌توانست پایین بماند، چون تقاضا برای واردات بالا مانده بود و صادرات غیرنفتی رشد لازم را نداشت. دولت هم به اندازه کافی دلار در اختیار نداشت که کسری بازرگانی را تامین کند. در نتیجه انتظارات در بازار به طرف این دید رفت که وضع موجود قابل‌ادامه نیست. این تغییر در انتظارات، تقاضا را برای فرار سرمایه شدیدا افزایش داد و وضع را وخیم‌‌تر کرد. نهایتا در پاییز سال گذشته قیمت دلار در بازار آزاد جهش کرد و نرخ واقعی ارز را بالا برد. تلاش دولت برای کنترل قیمت‌ها با چند نرخی کردن ارز، یک نوشداروی موقتی بود و در عمل وضع را بدتر هم کرد چون با فروش ارزان دلار برای عمده واردات، درآمد دولت پایین ماند و کسری بودجه شدیدتر شد و به افزایش خارق‌العاده نقدینگی و تورم سرسام آور انجامید.

بی توجهی به عملکرد نرخ واقعی ارز در هر دو مورد بالا و پایین رفتن درآمد نفت ضررهای بزرگی به اقتصاد ایران زده است. هم‌اکنون هم که دولت نرخ اسمی ارز را با وجود تورم زیاد عملا ثابت نگه داشته، ممکن است شرایط برای بحران جدیدی آماده شود. البته فعلا انتظارات در مورد حل مساله تحریم‌ها بازار را آرام نگه داشته است، چون امید می‌رود که درآمد‌های نفتی مجددا افزایش پیدا کند و نرخ واقعی ارز پایین بیاید. ولی احتمال کشدار شدن تحریم‌ها کم نیست و ادامه این وضع می‌تواند جهش جدیدی را در نرخ دلار به همراه داشته باشد.

بحث بالا نشان می‌دهد که برای سیاست‌گذاری مناسب ارزی، نخست لازم است مدل درستی برای تعیین نرخ واقعی ارز تبیین شود و از آن برای برآورد حدود نرخ واقعی ارز که قابل‌استقرار در محدوده یکی دوسال باشد، استفاده شود. بعد باید با هدف‌گذاری و تخمین تفاوت تورم داخلی و خارجی، محدوده نرخ اسمی ارز را که می‌توان در آینده انتظار داشت مشخص کرد. در قدم بعدی، از روی نرخ‌های آتی ارز و تورم می‌توان محدوده مسیری را که نرخ فعلی ارز باید طی کند تا به آن مقصد برسد تعیین کرد.

در این قدم باید جانب احتیاط را رعایت کرد تا بانک مرکزی بتواند در حد معقولی ذخیره ارزی برای دفاع از محدوده مسیر را داشته باشد و به سیاست ارزی‌اش اعتبار ببخشد و بالاخره بانک مرکزی باید این محدوده را رسما اعلام کند تا انتظارات بازار را حول و حوش مسیر پیش‌بینی‌شده هدایت کند. البته دولت باید این را هم مشخص کند که با تغییر شرایط اقتصاد یا کسب اطلاعات جدید در مورد روند متغیرهای بنیادی، مسیر و محدوده اعلام شده در فاصله زمانی مشخصی اصلاح خواهد شد.

در مورد بسیاری از این قدم‌ها، مثل استفاده از تفاوت تورم داخلی و خارجی برای تعیین مسیر نرخ اسمی ارز، در میان اقتصاددانان کم و بیش اجماع وجود دارد؛ ولی در مورد برخی دیگر جنبه‌های پیشنهادی چنین نیست و تبادل نظر بیشتر لازم است. مثلا، در مورد اینکه چه سطحی از نرخ واقعی ارز باید به عنوان مرجع استفاده شود، تفاوت‌هایی هست. بعضی از صاحب‌نظران نرخ ارز را در سال خاصی مرجع می‌گیرند و بعد بحث می‌شود چه سالی برای این کار مناسب است.

واقعیت این است که نرخ‌گذاری باید براساس یک روش اصولی و با استفاده از برآورد روند احتمالی متغیرهای بنیادی صورت بگیرد و این کار تحقیق بیشتری نیاز دارد.یک نکته مهم دیگر این است که سیاست‌گذاری ارزی نمی‌تواند جدا از سیاست‌های کلان دیگر باشد؛ به خصوص، باید در کنار سیاست‌گذاری نرخ ارز، برای تورم، رشد نقدینگی، کسری بودجه دولت، نرخ بهره و متغیرهای مهم دیگری مثل قیمت حامل‌های انرژی برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری شود تا مجموعه این سیاست‌ها همخوانی و اعتبار داشته باشد. در حال حاضر به نظر می‌رسد که برون‌رفت از شرایط حاد کنونی، حداقل مشروط به کاهش تورم از طریق کنترل تقاضای کل و مدیریت انتظارات تورمی است.

در عین حال نرخ ارز باید مطابق برنامه منظمی بالا برود تا نرخ واقعی ارز به تدریج افزایش پیدا کند و انگیزه برای صادرات غیرنفتی تقویت شود. این سیاست همچنین به پرشدن شکاف بودجه دولت و کاهش نقدینگی یاری می‌رساند و می‌تواند به کنترل تقاضا و مدیریت انتظارات کمک کند. در کنار این رویکرد، دولت باید سیاست‌های جدی تری را برای بهبود بهره‌وری و انعطاف‌پذیری در اقتصاد طرح و اعمال کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
حسین
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۴
۰
۰
لطفا آبونمان گاز را بردارید ارزان فروشی پیش كش ؟!!!

نیازمندی ها