برنامه «ویتامین3» با اجرای سیدعلی ضیاء میزبان دو کارتن‌خواب یک زن و یک مرد بود که به تازگی با هم ازدواج کرده‌اند.
کد خبر: ۶۰۹۱۱۱
بازگویی ماجرای ازدواج دو کارتن‌خواب  در «ویتامین3»/ در برج میلاد خواستگاری کردم

به گزارش جام جم سیما علی مرد کارتن‌خواب در گفتگو با ضیاء اظهار کرد: من 18 سال هروئین استفاده کردم و اصلیت خوزستانی دارم. از 25 سالگی بود که مجبور به مصرف شدم و به خود و اطرافیانم آسیب می‌زدم. متاسفانه معتاد انواع بیماری‌ها را می‌گیرد. مواد مرا آرام می کرد و در تنهایی خود سیر می‌کردم. به این ترتیب پول، ماشین و مغازه‌ام را از دست دادم. از نگاه ترحم آمیز مردم هم بدم می‌آمد.

 

/Media/Image/1392/08/02/635182094977762300.jpg

 

وی افزود: در خیابان‌ها می‌چرخیدم. من از کودکی کار می‌کردم. مغازه قاب سازی داشتم، ‌شعرهایی را انتخاب، با اکلیل طلایی و نقره‌ای تزیین می‌کردم و می‌فروختم. زمان کارتن‌خوابی هم در کوله پشتی‌ام تمام ابزارهای مورد نظرم وجود داشت. جایی می‌رفتم که مزاحمم نشوند و کار می‌کردم. تا اینکه سال 82 و 83 سرمای شدیدی در تهران بود و چند کارتن خواب از دنیا رفتند. شهرداری در پارک‌های بزرگ مثل پارک انبار گندم پشت ترمینال جنوب‌ و پشت میدان بهمن چادرهایی گذاشته بود که کارتن‌خواب‌ها شب را آنجا سر می‌کردند. ما هم استقبال کردیم. متاسفانه یک کارتن خواب انتهای مرگ و زندگی‌اش را می‌گذراند و هر شب نمی‌داند صبح از خواب بیدار می‌شود یا خیر؟

در ادامه ضیاء همسر این کارتن‌خواب سابق را به صحبت کردن تشویق کرد و سارا در سخنانی گفت: من 11 سالگی ازدواج کردم همسرم مصرف کننده بود و من هم از هروئین به عنوان دارو استفاده می‌کردم و تا 12 سال مصرف کننده بودم. پدر من هم چنین شرایطی داشت و برایش مهم نبود من چه اوضاعی را پشت سر می‌گذرانم. 14 سالگی بچه‌دار شدم اما فرزندم را خانواده شوهر از من گرفتند و در 17 سالگی دیگر تحمل فضای خانه شوهر و خانه پدری برایم ممکن نبود و به کارتن خوابی روی آوردم.

وی افزود: به تهران که آمدم به من گفتند میدان شوش و دروازه غار مواد می‌فروشند. تا اینکه با بچه‌های موسسه طلوع آشنا شدم و آنها از من خواستند برای درمان به کمپ بروم. دو بار ترک کردم اما ناموفق بودم تا اینکه سومین بار موفق شدم. در این مدت چند بار خودکشی کردم، یک بار آمپول هوا زدم و ... خواست خدا بود که سرانجام توانستم ترک کنم.

 

/Media/Image/1392/08/02/635182094825709100.jpg

 

سارا در توضیح بیشتر اظهار کرد: سرانجام دوباره به یک کمپ رفتم و ترک کردم. همزمان در موسسه طلوع کار می‌کردم، پول پیش یک خانه را به من دادند و با درآمدم روزگار می‌گذراندم. هفت ماه پس از پاک شدن هم با علی آقا ازدواج کردم.

علی نیز در این باره گفت: من هفت سال بود پاک بودم و به ازدواج فکر نمی‌کردم. تمام توانایی‌ام را برای خدمت کردن به کارتن‌خواب‌ها گذاشته بودم. مراسمی در برج میلاد داشتیم که سارا خانم با جسارت فراوانی در آن درباره گذشته خود صحبت می‌کردند. این شد که من از او خواستگاری کردم.

در ادامه ضیاء به مراسمی اشاره کرد که با حضور کارتن‌خواب‌ها برگزار شده بود و گفت: جالب اینکه آنجا افراد من را می‌شناختند و معلوم بود زمانی بوده که در خانه‌هایشان زندگی می‌کردند و برنامه‌های من را می‌دیدند.

/Media/Image/1392/07/10/635163263733295491.jpg

اکبر رجبی بنیانگذار موسسه طلوع نیز همراه این زوج به برنامه آمده بود و در پاسخ به سوال مجری مبنی براینکه چطور به کارتن‌خواب‌های سابق اعتماد می‌کند و امور موسسه را به آنها سپرده تصریح کرد: هفت سال زندگی‌ام با کارتن‌خواب‌ها بوده و هیچ بدی از آنها ندیده‌ام. بارها کلید گاو صندوق موسسه روی آن جا مانده اما اتفاقی رخ نداده است. در روز ازدواج علی و سارا هم که مردم متوجه می‌شدند آنها قبلا کارتن‌خواب بوده‌اند، هم گریه می‌کردند و هم دست می‌زندند. همه چیز در کنار هم بود. بچه‌های موسسه ما، کسانی که روزی به پارک‌ها خسارت می‌زدند حالا پارک‌ها را تمیز می‌کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها