شعری برای بانوی منتظر

گمنامی این مرد هزاران نام است...

این 6 بند تقدیم می‌شود به جیران، بانوی مهربان روستای ما... بانویی که 30 سال پیش فرزندش را به جبهه فرستاد و هنوز منتظر بازگشت او روبروی پله‌های مشرف به در چوبی خانه اش می‌نشیند؛ با اشک و با امید و با لبخند...
کد خبر: ۶۰۵۳۲۹
گمنامی این مرد هزاران نام است...

...

گمنام شدی و استخوان را به تو دادند

بی نام ترین نام جهان را به تو دادند

از مادر تو جوان گرفتند و گذشت

آن سنگ غریب بی نشان را به تو دادند

#

از هور نه از جزیره از مجنون‌ها

از مادرکان گریه از دلخون‌ها

از فاو از اروند از آن کارون‌ها

برگرد بس است دوره افسون‌ها

#

گمنامی این مرد هزاران نام است

این سنگ سفید، سرخی صد جام است

این مرد که بی‌پلاک دفنش کردیم

اثبات هویت قبیله‌ای گمنام است

#

خم می‌شود هربار بر این سنگ سپید

قدی که در انتظار فرزند خمید

می‌بوسد و آرام به او می‌گوید:

دینن بالاما یورغونام اوغلوم قایید*

#

غمْ‌مادرِ تنهای ده ما جیران

بانوی شکسته قامت لب خندان

30 سال در انتظار آن طفل رشید

هر روز غروب می‌نشیند گریان

#

هر روز غروب می‌نشیند دم در

...30 سال گذشته ‌ها عزیزم؛ مادر

می‌گویم اگر که زنده بود او حتمن...

می‌گوید... عزیزم او می آید آخر

 

*به پسرم بگو خسته شدم؛ برگردد

مهدی جلیلی-جام جم آنلاین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۲
علیرضا ازكرمان
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۰
۰
۰
بسیار متاثر شدم
یك مادر
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۰
۰
۰
باز هم آرزوی صبر برای او دارم هر چند او نیازی به آرزوی صبر من ندارد خودش صبور صبور است . امیدوارم شكیبایی او به نتیجه دلخواهش برسد و فرزندش را در آغوش بكشد.
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها