ما بچهها بهراحتی نمیتوانیم حرفهایمان را به شما بگوییم. شاید چون در برابر شما خجالت میکشیم یا شاید امید بچهها به معلمانشان کمرنگ شده یا... اما به هر دلیل هم که باشد، بهطور حتم به این دلیل نیست که بچهها اصلا حرفی برای گفتن نداشتهاند. حرفهای من در این نامه بهنظر خودم گفتنی بودهاند و امیدوارم برای شما نیز حداقل شنیدنی و نه حتما باورکردنی باشند.
آقا، خانم، من نه قصد دارم و نه میتوانم به شما بگویم که چگونه معلمی باشید ولی فکر میکنم این حق را داشتهباشم تا انتظاراتی را که از شما دارم بیان کنم. میدانید که قبل از آنکه ما شما را به عنوان معلم خود «انتخاب» کرده باشیم، در واقع شما برای ما «انتصاب» شدهاید. میبینید که دوست داشتن کسی که نتوانسته باشی از میان چند نفر و به میل خود او را انتخاب کرده باشی، درابتدا کمی دشوار است. اینجاست که وظیفه شما در جلب اعتماد و محکم کردن این رابطه دوستانه، از ما بیشتراست. به همین خاطر است که گفتهاند اگر در تدریس معلم، زمزمه مهری در میان باشد، میتواند حتی جمعهها هم بچهها را به مدرسه بکشاند.
آقا، خانم، ظاهرا تنها چیزی که به معلمان امکان نمیدهد چنان که باید و شاید تعلیم دهند و تربیت کنند، همین غم نان است. ما نیز میدانیم که شما احتمالا مشکلاتی در گذران زندگی و تامین مایحتاج خانوادهتان دارید. بد نیست بدانید که بعضی از پدران، مادران و آشنایان همکلاسیهای ما نیز، مثل شما معلمند و ما هم از زبان آنها شنیدهایم که حقوق معلمان کمتر از کارمندان دیگر است. این را هم میدانیم که قیمت اجناس بعضا بالاست و زندگی خرج دارد. با این همه اما شما معلمید و معلمان نیز با وجود آن همه کملطفی و کماعتنایی که خواسته یا ناخواسته در حقشان روا میگردد و بنا بر قولی که قبلا به وجدانشان دادهاند، باید معلمی کنند. پس لطفا همیشه قبل از ورود به کلاس، مشکلات شخصی و غیرقابل انکارتان راپشت در جا بگذارید و فقط به عنوان یک معلم وارد شوید. اینطور بهتر میتوانید کار کنید وگرنه بدون آنکه بتوانید مثل سالهای اول کارتان با شور و شوق فعالیت کنید، خود را مجبور میکنید در عوض انجام امور آموزشی و پرورشی، تلاشهایی جهت اصلاح امور صنفی و شغلی خود انجام دهید. آقا، خانم، نکند کودکی خودتان را فراموش کنید.
به نظر ما بچهها، بزرگترها به این خاطرکه کودکی خود را گم کردهاند، حوصله ندارند و بعضا اعصابشان ضعیف است. باور کنید که تا وقتی کودک درونتان گرم بازیگوشی باشد، شما نیز در کارتان با نشاط تر و موفقتر هستید. درست مثل ما. ضمنا اگر میخواهید نتیجه بهتری از کارتان بگیرید، معلمی خود را فقط انجام وظیفهای به خاطر دیگران حساب نکنید، بلکه تلاش کنید تا از آن واقعا لذت ببرید. یادتان باشد که هر کدام از ما بچهها فقط مثل خودش است. پس حداقل در ابتدای سال سعی کنید هر کدام از ما را همانطور که هست بپذیرید، نه آن طور که شما انتظار داشتهاید. روزهای بعد هم کاری نکنید که کنجکاوی و هیجان اول مهر بچهها، از بین برود یا ضعیف شود. برای بچهها راه رسیدن به حقیقت، بهتر از خود آن حقیقت است. منظورم این است که اگرشما چگونه فکر کردن را به ما یاد بدهید، آنوقت ما به چه فکر کردن را خودمان خواهیم آموخت.
آقا، خانم، سعی نکنید که فقط به ما درس بدهید. اینطور ما یاد نمیگیریم. وقتی شما درس میدهید، احساس میکنیم که دارید به ضرب و زور تشویق و تنبیه، ذهن ما را سبک و سنگین میکنید. برای همین حوصلهمان سر میرود و خسته میشویم. اصلا اگر قرار باشد وظیفه شما تنها درس دادن باشد، خوب است بدانید که رایانه و تلویزیون چه بسا بهتر و بیشتر از شما در طول شبانهروز به ما درس میدهند اما آنها اگر هم مغز داشته باشند، قلب که ندارند. قلبی برای دوست داشتن و دوست داشته شدن. به همین خاطراست که ما شما را دوست داریم.
آقا، خانم، ما هم میدانیم که معلمی کار سادهای نیست و کار هر کسی هم نیست. من میخواهم بگویم که معلم دبستان بودن نیز کار هر معلمی نیست. نمیخواهم بگویم معلمی فقط عاشقی و شیدایی است. میخواهم بگویم که هر آدم خوبی، یک معلم است. این همه گفتم اما این را نگفتم که من همه حرفهای بچهها را و حرفهای همه بچهها را نتوانستم و نمیتوانم در این نامه با شما در میان بگذارم. آنها خودشان، حرفهایشان را با زبان بیزبانی همواره به شما گفتهاند و میگویند.
کلام آخر اینکه با تمام این حرفها، بهنظرم معلمی قاعده و قانون مشخصی ندارد. این به عهده خود معلم است که با در نظر گرفتن شرایط و اوضاع، آنگونه که باید و شاید معلمی کند. فقط کافی است چنان کار کند که در پایان روز از خود راضی باشد. سربلندی و توفیق روزافزون شما آرزوی من است.
دانشآموز شما
>> روزنامه آرمان/ علی افشارسمیرمی (معلم آموزش و پرورش)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد