هرچند امیرعلی نبویان در رشته مهندسی برق تحصیل کرده، اما حضور در کلاسهای آموزش بازیگری و فیلمنامهنویسی مسیر زندگی حرفهایاش را کاملا دگرگون کرد تا آرزوی دیرینهاش که حضور در دنیای هنر بود، محقق شود. حضور در برنامه «رادیو هفت» نقطه عطفی برای نبویان بود تا نویسندگی و اجرا را در قالبی رسمی و در برنامهای پرطرفدار تجربه کند. هرچند بسیاری او را بیشتر به واسطه صدای گرمش و به عنوان مجری جوان و توانمند میشناسند، اما آنچه نام وی را سر زبانها انداخت، نگارش قصههای «امیرعلی» بود. مجموعه داستانهای جذابی که بسیاری را تا ساعت واپسین شب پای تلویزیون و رادیو هفت نشاند. قصههایی که حتی در قالب کتاب هم خوب میفروشد. نبویان، اما به نویسندگی و اجرا هم قانع نبود و با حضور در مجموعه تلویزیونی «نوشدارو»، قدم به دنیای بازیگری گذاشت. با او درباره تمامی فعالیتهای هنریاش به گفتوگو نشستیم.
چطور شد که به عنوان مجری به برنامه «رادیو هفت» پیوستید؟
واقعیت این است من در ابتدا به عنوان نویسنده به این برنامه پیوستم. در آن زمان اصلا قرار نبود مجریگری هم کنم و اجرای یکی از بخشهای این برنامه را به عهده بگیرم. تهیهکننده و سازندگان این برنامه نگارش قصههایی متناسب با حال و هوای برنامه را به من پیشنهاد داده بودند، اما بعد از آن که قصههای امیرعلی را نوشتم، این بحث مطرح شد که چه کسی آنها را در برنامه بخواند. زمان زیادی را صرف گفتوگو و بحث درباره این موضوع کردیم و حتی چند پیشنهاد هم مطرح شد، اما به دلایل مختلف به نتیجه نرسیدیم و نتوانستیم گزینه موردنظر را پیدا کنیم. از طرفی زمان زیادی هم به پخش برنامه نمانده بود و فرصت کافی برای تصمیمگیری در این باره نداشتیم. در آن شرایط یک بار به صورت اتفاقی و آزمایشی جلوی دوربین رفتم و قصهها را خواندم که موردپسند عوامل برنامه قرار گرفت و آنها تصمیم گرفتند که خودم قصهها بخوانم. البته آن زمان تصمیم گرفته شد که اجرایم موقتی باشد و فقط ده قسمت اول را اجرا کنم، اما به هرصورت شرایط به گونهای پیش رفت که حدود دو سال در خدمت این برنامه و بینندگان آن بودم. البته اکنون شش ماه است که اجرا ندارم، اما بهزودی به برنامه بازمیگردم. به هرحال حضور در رادیو هفت بهترین اتفاقی است که تاکنون برایم افتاده و هیچ گاه آن را فراموش نخواهم کرد.
رادیو هفت خیلی زود جایش را در میان مخاطبان تلویزیونی باز کرد، دلیل این همه استقبال را چه میدانید؟
رادیو هفت، برنامهای ساده و شیک است و به همین دلیل است که مردم آن را میپسندند. البته سادگی در اینجا به معنای حرفهای نبودن نیست، منظورم نوعی از سادگی است که با عبور از یک پیچیدگی به دست آمده است. نثر جلال آلاحمد هم دقیقا همین ویژگی را دارد، سادگی ادبیات و نثر این نویسنده بزرگ با سادگی اثر یک نویسنده جوان و تازه کار تفاوت فاحشی دارد. از این جهت در رادیو هفت سادگی بیش از آن که الزامی باشد یک انتخاب است، اما ساعت پخش برنامه هم دلیل دیگر موفقیت آن است. انتخاب این ساعت پخش، تصمیم هوشمندانهای از طرف سازندگان برنامه بوده و مطمئن هستم اگر برنامه در هر ساعت دیگری غیر از این پخش میشد تا این اندازه مورد اقبال قرار نمیگرفت. مثلا اگر این برنامه عصرها پخش میشد قصهها دیگر جذابیتی برای مردم نداشت.
در روزهای پایانی سال 89 بود که برنامهسازان سفارش نگارش قصههای طنزی را دادند که فضای متفاوتی داشته و درباره جوانان باشد. پس از آن بود که شروع به نگارش این قصهها برای این برنامه کردم. در نوشتن این قصهها هم بیش از هرچیز از خاطرات، تجربیات و مشاهدات روزمره خود و اطرافیانم بهره گرفتم. |
اما یکی از پرطرفدارترین بخشهای این برنامه قصههای امیرعلی است، ایده شکلگیری این داستان از کجا آمد؟
در روزهای پایانی سال 89 بود که برنامهسازان سفارش نگارش قصههای طنزی را دادند که فضای متفاوتی داشته و درباره جوانان باشد. پس از آن بود که شروع به نگارش این قصهها برای این برنامه کردم. در نوشتن این قصهها هم بیش از هرچیز از خاطرات، تجربیات و مشاهدات روزمره خود و اطرافیانم بهره گرفتم. به هر حال جرقه اصلی برای نوشتن بیش از هر چیز از مشاهدات و تجربیات روزمره و ارتباط و تعامل با افراد جامعه شکل میگیرد و این داستان نیز از این قاعده مستثنی نیست. البته برخلاف باور عدهای، این قصهها زندگینامه یا اتوبیوگرافی من نیست، بلکه شخصیتها و داستان همگی ساخته ذهنم است.
از قصههای امیرعلی در قالب کتاب هم استقبال خوبی شده و این مجموعه دوجلدی فروش چشمگیری داشته است.
این قصهها را فقط برای روایت در برنامه رادیو هفت نوشتم و آن زمان هیچ ایدهای برای نگارش کتابی بر این اساس نداشتم. قصههای امیرعلی در ابتدا فقط ده قسمت بود، اما روزی متوجه شدم که خیلی بیشتر از آنچه باید مینوشتم، آماده کردم و بعد از استقبال خوبی که از این داستان شد تصمیم به انتشار آن در قالب کتاب گرفتم. به طور کلی هدفم از انتشار این کتاب، تمرین یک ادبیات تازه و روایت داستان به سبکی جدید بود و فکر میکنم که همین موضوع موجب جذابیت این اثر شده است. همچنین عامدانه، قصهها را به گونهای روایت کردم که تنها با یک نسل خاص ارتباط برقرار نکرده و طیف گستردهای از نسلها و سنین مختلف با آن همذاتپنداری کنند و اگر موفق به این کار شده باشم پس برنده هستم. به هرحال بسیار خوشحالم که این کتاب مورد لطف مردم و بویژه جوانان قرار گرفته است.
اما به نظر میرسد که قصههای طرح شده در کتاب انسجام منطقی ندارد؟
همان طور که گفتم این قصهها برای یک برنامه تلویزیونی طراحی شده و هر قسمت از آن ساختاری مستقل و جداگانه داشت. به همین دلیل است که در این کتاب برخی بخشها به نوعی وصلهای ناجور به نظر میرسد و کتاب در برخی قسمتها انسجام و وحدت لازم را ندارد. بیشک اگر از اول به دنبال چاپ این داستانها در قالب کتاب بودم باید به شیوه دیگری تدوین میشد. از سوی دیگر من اصولا آدم تنبلی هستم و نوشتهها را بدون ویرایش تحویل انتشارات دادم و این موضوع نیز تا حدودی بر کیفیت کتاب تاثیر گذاشته است.
شهرت شما به عنوان مجری رادیو هفت چقدر در فروش کتاب نقش داشته است؟
کتاب قصههای امیرعلی فرزند رادیو هفت است و بدون شک این کتاب موفقیت خود را بیش از هر چیزی مدیون این برنامه است. بسیاری از خوانندگان، این کتاب را به واسطه این برنامه شناختند، هرچند افرادی هم هستند که این برنامه را ندیدهاند و به صورت اتفاقی کتاب را خوانده و آن را پسندیدهاند.
|
مجموعه تلویزیونی «نوشدارو» نخستین تجربهتان در بازیگری است، چه شد که تصمیم گرفتید با این سریال وارد دنیای بازیگری شوید؟
در همان زمانی هم که به کلاسهای بازیگری میرفتم پیشنهادهای زیادی برای بازی داشتم، اما مسعود فروتن به من توصیه کرد فعلا بازی نکنم و برای ورود به این عرصه صبور باشم تا این که زمینه حضور و قصهخوانیام در برنامه رادیو هفت رقم خورد و خوشبختانه قصههای امیرعلی هم با اقبال خوب مخاطبان مواجه شد، اما هیچ وقت دوست نداشتم که تنها در قالب قصههای امیرعلی کلیشه شوم به همین دلیل منتظر فرصتی بودم تا بتوانم ورای این قصهها تواناییهای خودم را نشان دهم. در طول مدتی هم که در این برنامه فعالیت میکردم باز هم با پیشنهادهای بازیگری مواجه بودم، اما این پیشنهادها رغبتی را برای بازی در من ایجاد نمیکردند؛ چرا که به لحاظ فیلمنامه در سطح پایینی قرار داشتند تا این که سرانجام برای بازی در سریال نوشدارو به کارگردانی جواد اردکانی از من دعوت شد. نوشدارو به لحاظ قصه برای من جذابیت زیادی داشت، چراکه در آن باید نقش یک پدر و پسر را بازی میکردم که با وجود شباهت ظاهری، تفاوتهای رفتاری زیادی با هم داشتند. در این سریال باید نقش جوانی پدر که در جبهههای جنگ میگذشت، ظاهر میشدم و در قسمتهای دیگر هم در نقش پسر که جوانی امروزی است، بازی میکردم. با وجود این بسیاری معتقد بودند بازی در چنین نقشی ریسک زیادی را برای من به دنبال دارد، اما آن را موقعیت خوب تلقی کردم؛ چراکه نشان دادن تفاوتهای جنس زندگی جوان دیروزی و امروزی جذابیتهای خاصی را برای بازیگر و مخاطب ایجاد میکند.
در این سریال با گریم متفاوتی هم حضور دارید؟
چون نحوه فیلمبرداری ما به گونهای نبود که از ابتدا تا انتها یک شخصیت را فیلمبرداری کنیم به همین دلیل پدر و پسر این سریال باید به یکدیگر شباهت میداشتند؛ البته این موضوع را نویسنده در فیلمنامه هم لحاظ کرده بود از طرف دیگر، ظاهر پدر در دوران جنگ باید به گونهای بود که براحتی از دیگران تمیز داده شود به همین دلیل عباس صالحی، گریمور این کار تصمیم گرفت موهایم را روشن کند.
حالا که این سریال را میبینید از نتیجه کار و بازی خود رضایت دارید؟
هرچند نوشدارو، اولین تجربه بازیام در یک سریال تلویزیونی بود، اما از نتیجه کار بسیار راضیام و شخصا بازی خودم را دوست دارم، اما مهمتر از آن، این سریال برایم مانند دانشگاه بود؛ چراکه به دلیل سفرهای زیاد در طول تصویربرداری و همچنین بازی در کنار بازیگران حرفهای همچون هدایت هاشمی، مطالب زیادی را یاد گرفتم و تجربه خوبی برایم به همراه داشت. به لحاظ نقش هم خیلی خودم را از حمزه دور نمیدیدم، چرا که او جوانی با اندیشه و متفکر است که نگاه ویژهای به دنیای اطرافش دارد، جوانانی که نمونههای آن در اطرافمان بسیار زیاد است.
هرچند نوشدارو، اولین تجربه بازیام در یک سریال تلویزیونی بود، اما از نتیجه کار بسیار راضیام و شخصا بازی خودم را دوست دارم، اما مهمتر از آن، این سریال برایم مانند دانشگاه بود؛ چراکه به دلیل سفرهای زیاد در طول تصویربرداری و همچنین بازی در کنار بازیگران حرفهای همچون هدایت هاشمی، مطالب زیادی را یاد گرفتم و تجربه خوبی برایم به همراه داشت. |
به نظر میرسد که «حمزه» نوشدارو شباهت بسیاری به «امیرعلی» رادیو هفت دارد. فکر نمیکنید که در این سریال بیشتر خودتان را تکرار کردید؟
بسیاری از کسانی که این سریال را دیدهاند همین موضوع را عنوان کردهاند و میگویند این دو شخصت کاملا شبیه به هم هستند. نمیخواهم حرف پیچیدهای بزنم، ولی به نظرم جنس بازی حمزه با امیرعلی متفاوت است. هرچند از نظر من هیچ ایرادی هم ندارد که این دو به یکدیگر شباهت داشته باشند، چرا که به هر حال هر دو جوانان این کشور هستند، جوانانی با طرز فکر و دیدگاه متفاوت.
بازیگری را باز هم ادامه خواهید داد؟
علاقه زیادی به بازیگری دارم و اگر کار خوبی در تلویزیون پیشنهاد شود حتما میپذیرم. اگر شرایط مهیا باشد خیلی دوست دارم بازی در سینما را هم تجربه کنم و امیدوارم که این اتفاق هم در زندگی هنریام رخ دهد.
شما نویسندگی، مجریگری و بازیگری را در مقاطع مختلف تجربه کردهاید. شخصا به کدام یک از این حوزهها بیشتر علاقه دارید؟
تمامی این حوزهها از علائق من است، اما اگر مجبور به انتخاب باشم بیدرنگ نویسندگی را انتخاب میکنم؛ چرا که همواره به آن احساس تعلق دارم. نوشتن همیشه حس ویژهای برایم داشته و آن را ترجیح میدهم. بازیگری هم اولویت بعدیام هست، اما در این میان کار اجرا را بویژه برای طولانی مدت چندان نمیپسندم و علاقهای زیادی به آن ندارم. فکر میکنم اجرا و گویندگی، لحن صدا را تغییر داده و موجب میشود که حالتهای چهره مجری ـ بازیگر برای مخاطب لو برود. وقتی مخاطب، بازیگر را در قالب مجری میبیند در مقام مقایسه برآمده و در این صورت تازگی کار از بین میرود.
عرفان جلالی / جامجم