دروازه جهنم روی رودخانه‌ای باز می‌شود که آب کم‌جانش نای کندن زباله‌های دلمه‌شدن در آن را ندارد، اما کانال کوتاه سیمانی علم شده در کناره‌اش برای معتادان، سپری دفاعی شده است
کد خبر: ۵۹۲۲۰۱

زیر پل مدیریت، آنجا که اتوبان اعیان نشین چمران به بلوار مرفه نشین دریا وصل می شود پاتوق معتادان و موادفروشان است. به آنجا رفتیم تا ببینیم مردمی که از بالای برج ها و خانه های ویلایی بستر جهنم مانند رودخانه را می بینند چرا قصد جان معتادان را کرده اند و عهد بسته اند با دادن غذای مسموم به آنها شر معتادان را از سر محل کم کنند.

وحشت، واژه کوچکی است در مقابل بیان احساس ما از دیدن تجمع معتادانی که مثل مورچه در هم می لولند. دامنه تپه ای که به رودخانه ختم می شود برهوتی است که زیر پای معتادان و آتش زغال های آنها، از سبزه و گیاه پاک شده و بر وحشت محیط افزوده است.

پشت کانال سیمانی که به زحمت، معتادان را از دید رهگذران مخفی می کند آدم های خمار و نشئه مثل لشکر شته ها به هم چسبیده اند. چهره های سیاه، موهای بلند و ژولیده، دهان های بی دندان و اسکلت بی گوشت با دست هایی استخوانی که مانند بازوهای عنکبوت دور زانوها چمبره زده از سابقه طولانی اعتیادشان حکایت دارد.

معتادانی که مشغول دود کردن مواد روی زرورق هستند یا تکه ای تریاک را به سیخ کشیده اند و برای این که همه دود را یکباره به کام بکشند زیر پارچه هایی کلفت خزیده اند و حواسشان به ما نیست.

کمی جلوتر می روم و سر را از لای گارد ریل حاشیه اتوبان به پایین خم می کنم؛ جهنم بزرگ اینجاست نه پشت کانال. زیر لبه پل که حائل خوبی برای پنهان شدن است هنگی از زن و مردهای نشئه با هم مواد دود می کنند و به هم سیگار قرض می دهند.

اما انگار ما را دیده اند و خطر را بو کشیده اند. شنیده بودیم معتادان این پاتوق زیرزمین زندگی می کنند و در خاک برای خود لانه هایی ساخته اند که موادفروشان هم در آن سنگر می گیرند. ما به چشم دیدیم این حفره های زیرزمینی واقعی است چون ساقی که زودتر از معتادان ما را دیده بود علامتی رد و بدل کرد که در عرض چند ثانیه مردانی سیاهپوش و لاغر اندام مقابلمان صف کشیدند.

ساقی، مرد جوانی است با لپ های گل انداخته و بدنی فربه که البته آفتاب داغ آن حوالی کمی صورتش را سوزانده است. او با اشاره دست، قصد تاراندن ما را داشت، اما ارتفاع پل به ما جرات ماندن می داد. نوچه های ساقی که چوبدار و بپّا هستند، اما دست از سرمان برنداشتند. آنها تا آنجا که شیب زمین اجازه می داد به ما نزدیک شدند، اما وقتی استقامت ما را دیدند دست به سنگ شدند و باران سنگ و خرده شیشه را به سرمان ریختند و ما در حالی که بوضوح تپش قلب و بی تابی نبض روی شقیقه مان را حس می کردیم از ترس جان عقب نشستیم.

مردم می ترسند

پاتوق اگرچه مردم را به وحشت می اندازد، اما برای معتادان جای امنی است، چون مواد فروشان که به معتاد به چشم مشتری نگاه می کنند تا پای جان از معتادان و حریم شان محافظت می کنند. وارد شدن به محدوده معتادان و مواد فروشان ترسناک تر از ورود به دوزخ است.

پاتوق پل مدیریت شبیه قلعه سنگباران است که فولاد زره دیو در آن ساکن بود و هر کس قصد نزدیک شدن به آن را داشت زیر رگبار سنگ ها جان می داد. وضع پاتوق های دیگر هم همین است، مثل دره فرحزاد که معتادان، عابران کنجکاو را به پرتاب سرنگ تهدید می کنند.

وحشت مردم محل از معتادان اما وصف شدنی نیست. بچه های خانه های خرابه حاشیه اتوبان چمران که از همه بچه های محل به پاتوق نزدیک ترند دوان دوان به مدرسه می روند تا گیر معتادان ولگرد نیفتند. این وحشت، صبح های زود و نزدیک غروب آفتاب بیشتر است چون در محله اسلام آباد جنوب، معتادان تا درِ خانه های مردم نیز می آیند و تقاضای آب و غذا می کنند و گاه و بیگاه از شدت منگی، لخت مادرزاد جلوی اهالی سبز می شوند.

مردم محل برای جمع شدن این پاتوق دست به دامن همه شده اند از پلیس و ستاد مبارزه با مواد مخدر گرفته تا شهرداری منطقه، اما تا حالا اگر برخوردی هم اتفاق افتاده به کوتاهی عمر توبه معتادان بوده است.

این زنجیره معیوب است

برخورد با معتادان و مواد فروشان و برچیدن پاتوق های متعدد آنها در شهرها، به زبان ساده است؛ اما وقتی نوبت عمل می رسد چند سازمان و نهاد با هم موازی می شوند و چند مشکل زیربنایی در کار گره می اندازد.

در این میان، پلیس را همه مسئول اول مقابله می دانند. روسای این نیرو نیز همواره خود را متولی این مبارزه می نامند. حتی اسماعیل احمدی مقدم، رئیس پلیس کشور خود را پیشقراول معرفی می کند و مثل چهار سال قبل در کسوت دبیرکلی ستاد مبارزه با مواد مخدر به مردم قول می دهد دیگر هیچ معتادی نه در خفا و نه در آشکار وجود نخواهد داشت و همه پاتوق ها، دخمه ها و مخفیگاه های معتادان پاکسازی می شود.

ساز ستاد مبارزه با مواد مخدر در این حوزه نیز کوک کوک است تا آنجا که طه طاهری، قائم مقام این ستاد سالی چند بار از پاکسازی پاتوق ها خبر می دهد و البته با صدایی آرام تر تاکید می کند پیچیدگی های حاشیه نشینی و درمان، کنترل مواد مخدر در تهران را سخت کرده است.

اما در میان این دو نهاد مسئول، پلیس حق به جانب تر به نظر می رسد، چون اگر پلیس هر روز هم به پاتوق ها پاتک بزند و معتادان و مواد فروشان را گروه گروه به دست مرجع قضایی بسپارد آنها آنقدر زود آزاد می شوند که غیبت چند روزه شان در پاتوق ها دردی را دوا نمی کند.

حرف پلیس این است که جمع آوری معتادان وظیفه قانونی این نیرو نیست، اما برای جلب رضایت مردم این کار را می کند. در مورد خرده فروش ها نیز مشکل این است موادی که آنها با خود حمل می کنند آنقدر کم است که بعد از دستگیری برای محکوم شدن درازمدت شان کفایت نمی کند.

ستاد مبارزه با مواد مخدر با این حال بارها اعلام کرده اگر پلیس نمی تواند مواد فروشان را در دستگاه قضایی محکوم کند به علت ناتوانی اش در جمع آوری مدارک محکمه پسند است، اما اگر چه این موضوع درست است، ولی نباید فراموش کرد یکی از دلایل حبس های کوتاه مدت مواد فروشان، ظرفیت ناکافی زندان هاست.

به همین دلیل است که اصلاحیه قانون مبارزه با مواد مخدر بر ساخت اردوگاه های کار سخت برای قاچاقچیان و فروشندگان تاکید کرده، چون اگر توزیع مواد مخدر از گلوگاه کنترل شود چون عرضه کم می شود برای تقاضا می توان فکری کرد.

اما با این حال سرعت ساخت این اردوگاه ها لاک پشتی است تا آنجا که هنوز قاچاقچیان و خرده فروشان یا به چنگ پلیس نمی افتند یا اگر گرفتار شوند به جای روانه شدن به اردوگاه ها، حکم های ناچیز برایشان بریده می شود و بعد از دوره ای کوتاه، پرقدرت تر از قبل وارد کار می شوند.

به همین علت صدای اعتراض مردمی که ناخواسته همسایه معتادان شده اند راه به جایی نمی برد و ساکنان محله اسلام آباد جنوب تعریف می کنند وقتی برنامه ای مهم در این حوالی در حال وقوع باشد یا مهمانان خارجی از اتوبان های پیچ در پیچ شمال شهر در حال تردد باشند معتادان جمع شده زیر پل به نقطه ای دورتر هی داده می شوند تا چهره شهر برای چند روز هم که شده زیبا شود.

جام جم /مریم خباز

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها