ماه عسل دیروز با دو مرد معتقد که امانت های میلیونی را به صاحبانشان برگرداندند همصحبت شد.
کد خبر: ۵۸۲۳۵۸
هر آنچه در ماه عسل گذشت؛ برگرداندن طلای 150 میلیون تومانی

به گزارش باشگاه خبرنگاران، شب گذشته در چهاردهمین روز از ماه مبارک رمضان، برنامه ماه عسل با اجرا و تهیه کنندگی احسان علیخانی  مهمان خانه های روزه داران شد تا مخاطبان همیشگی اش را پای برنامه بنشاند و آن ها را در ساعات پایانی لحظات ناب دعا، با خود همراه کند.

 

علیخانی  برگی دیگر از ماه عسل را اینگونه ورق زد:سلام به روی ماه همه ی شما، خیلی تشکر می کنم از اینکه باز هم قراره این لحظات را با ماباشید.

 

با مروری بربرنامه دیروز مشخص شد:سردار رادان یک سفر زیارتی، سیاحتی به مشهد مقدس به خانواده یوسف بری مهمان دیروز ماه عسل ،تقدیم کرد.

 

علیخانی در ادامه اظهار کرد: یک مطلبی از نگاه تیزبینانه ی شما بگم، دیروز باپیمان رفتیم خانه سفید بقیه ی مبل های برنامه را بگیریم که هی غر نزنید چرا مبل هاتون رنگارنگه. در حین خرید یک مادر را دیدیم ،میدونم که مادرها خیلی برنامه ما را تماشا می کنند بعد این مادر گفت :چرا نزدیک  افطار اشک ما را در می آورید من گفتم که من دست شما را می بوسم ،زنده نباشم ،نفس نکشم اگر چنین نیتی داشته باشیم که بخواهیم حال شما را منقلب کنیم این مادر همه ی برنامه های ما را دیده بود ودرباره موضوعات مختلف برنامه یه بغض مادرانه جذابی داشت.

 

مادرانی که با کوچکترین عکس، روایت و داستان حالشون تغییر می کنه و همذات پنداری می کنند ،این نکته فوق العاده و جذاب ترین پیام در ماه عسل است که هنوز وجدان های بیدار در سرزمین ما بیدارند و این رمزگشایی در ماه مبارک رمضان خیلی خوبه.

 

حالا بریم سراغ دنیای امروز مهمانان ماه عسل :آدم هایی که خیلی غریب هستند اما یه کارهایی می کنند کارستون ،که یه موقع هایی  از پس صد تا مثل من هم برنمی یاد.

 

احمدکه پس ازشغل رفتگری حال به نگهبانی مشغول بود  به همراه همسرش، و در گوشه ای دیگر حمید که در بازار مشغول بود مهمانان بخش اول را به خود اختصاص می دادند.

 

حمید قصه ی خود را اینگونه عنوان کرد:یک روز در بازار مشغول خرید بودم که کنار دکه یک کیف دیدم ، اطراف را نگاه کردم ولی کسی را ندیدم بعد به داخل کیف که نگاه کردم حدود 14 کیلو طلای آب شده به همراه 500یورو داخل آن بود به مامور پاساژ شماره خودم را دادم و گفتم هر کس سراغ کیفی را گرفت با این شماره تماس بگیرد بعد رفتم در بازار ایستادم و بعد از چند دقیقه صاحب کیف تماس گرفت و با دادن نشانی کیف را به او دادم.

 

بعد صاحب کیف گفت: هر چه قدر میخواهی بردار علیخانی با حالت مزاح ذکر کرد:حالا الان جای قشنگ قصه است باید چنگ می زدی و برمی داشتی وبعد  از جمله ی خودش خنده اش گرفت حمید ادامه داد نه من چیزی برنداشتم ولی اون اگر میخواست باید یه چیزی خودش می داد علیخانی  دوباره با حالت طنز گونه گفت:آدرسشو داری من با فرشید برم در خونشون.

 

احمد هم داستان خود را اینگونه بیان کرد:زمانی که کارمند شهرداری بودم در حین خدمت یک کیف با محتویات یک میلیاردو نیم پول،پیدا کرده و بعد آن را به صاحبش بر گرداندم.

 

وقتی احمد از ماجرای پیدا کردن صاحب کیف سخن می گفت که بااو تماس گرفتم ولی گویا اوخواب بوده و جواب گوشی را نمی دادعلیخانی با تعجب گفت طرف یک میلیاردونیم گم کرده بعد خواب بود ما جورابمون را گم کنیم خوابمون نمی بره.

 

در بخش پایانی هم ایوب حسن پور که به شغل نمکی مشغول بود به همراه همسرش مهمان برنامه بودند.

 

علیخانیعنوان کرد:بچه که بودم خیلی شیطان بودم مامانم می گفت اذیت کنی می دمت نمکی ببرتت، امروز کسی روبروی من نشسته که به وسعت قلبم جا داره.

 

داستان ایوب هم به این گونه بود که او  در حین جمع آوری نان خشک ها مقدار 150 میلیون طلا پیدا کرده بود   آن را به صاحبش برمی گرداند.

 

علیخانی در ادامه  با حالت کنایه اظهار کرد: الان خانم هایی که باکلاس شدند یادشون نره قبلا نمکی می آمد درب منزلشان و آنها نان خشک هایشان را می دادند و بعد  سبد می گرفتند اینو گفتم خانم های با کلاس دچار سوء تفاهم نشوند و یادشون باشه.

 

دفتر ماه عسل با این جمله علیخانی بسته شد: کسانی 3 هزار میلیارد امانت مردم را می دزدند اما یه آدم هایی مثل میهانان ما هم وجود دارند ،حتما این آدم هایی که می توانند شرافت داشته باشند را تماشا کنید خدارو شکر که یکی از نوستالژیک های بچه گی هام اینجاست که به من درس بده. ماهتون عسل .../

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها