در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
پرونده اتهامی این تبهکار غیرحرفهای زمانی به جریان افتاد که کارآگاهان جنایی استان فارس با خبر شدند جنازه مردی در خیابان رها شده است. آنها وقتی به محل حادثه رفتند پیکر بیجان و غرق در خون جوانی را مشاهده کردند که معلوم بود در جریان نزاعی خیابانی جانش را از دست داده است. خودروی مقتول چند متر آن طرفتر رها شده بود. کارآگاهان از این طریق توانستند هویت مقتول به نام قاسم را فاش کنند. آنها سپس به تحقیق از شاهدان عینی پرداختند. یکی از این شاهدان که در دادگاه نیز حضور داشت و علیه حمید شهادت داد، میگوید: من دیدم دو جوان با هم درگیر شدند. آنها به هم مشت و لگد میزدند و صدای فحاشی شنیده میشد. ناگهان متهم چاقویی را از جیبش بیرون آورد و ضربهای به قفسه سینه مقتول وارد کرد بعد هم خیلی سریع سوار خودرواش شد و فرار کرد. من و دیگرانی که ناظر این صحنه بودیم، نتوانستیم جلوی او را بگیریم. ما سعی کردیم به مقتول کمک کنیم ولی فایدهای نداشت.خون زیادی از او رفته و فوت شده بود.ما هم سریع با پلیس تماس گرفتیم.
کارآگاهان جنایی بعد از تحقیقات وسیعی که انجام دادند توانستند حمید را شناسایی و او را دستگیر کنند. این مرد که دو هفته قبل در دادگاه کیفری استان فارس پای میز محاکمه رفت،میگوید:من اصلا قصد قتل نداشتم و قاسم را هم نمیشناختم. آن روز در حین رانندگی با خودروی مقتول تصادف کردم. هر دو عصبانی از خودرو پیاده و با هم درگیر شدیم. باز هم تاکید میکنم من اصلا نمیخواستم او را بکشم. قبلا هم هیچ خلافی انجام ندادهام و تصور هم نمیکردم روزی به اتهام قتل دستگیر شوم.
این مرد ادامه میدهد: وقتی با هم درگیر شدیم من از کوره دررفتم و دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. حالت خاصی شده بودم که اصلا نمیشود توصیفاش کرد. انگار کارهایم دست خودم نبود و کس دیگری به جای من آن رفتارها را انجام میداد. نفهمیدم چطور شد که چاقویم را از جیبم درآوردم. من آن چاقو را از خیلی وقت پیش همیشه با خودم داشتم اما هرگز از آن استفاده نکرده بودم و در واقع فقط میخواستم همراهم باشد تا اگر مشکلی پیش آمد بتوانم خودم را از مخمصه نجات بدهم اما در آن شرایط عقلم کار نمیکرد. چاقو را کشیدم و ضربهای به قاسم زدم. ناگهان خون فواره زد. آنقدر ترسیده بودم که نتوانستم بایستم و به مقتول کمک کنم سریع سوار ماشین شدم و فرار کردم.
حمید حرفهایش را اینطور ادامه میدهد:در مدتی که فراری بودم اصلا آرام و قرار نداشتم. رفتارم تغییر کرده بود و اطرافیانم که متوجه این موضوع شده بودند میخواستند دلیلش را بفهمند اما من نمیتوانستم به آنها توضیحی بدهم.
از طرف دیگر دچار عذاب وجدان شده بودم. شبها خوابم نمیبرد و هیچ کاری نمیتوانستم انجام بدهم تا اینکه بالاخره دستگیر شدم. درست است که قتل انجام دادهام اما قاتل نیستم. از اولیای دم مقتول خواستهام مرا ببخشند اما آنها قصاص خواستهاند و دادگاه هم همین حکم را داده است. دیگر امیدی برای ادامه زندگی ندارم اما تلاشم را میکنم تا بلکه خانواده مقتول رضایت بدهند. من از اینکه باعث مرگ فرزند آنها شدهام واقعا ناراحتم اما نمیخواستم اینطور شود. ای کاش زمان به عقب برگردد و من بتوانم رفتارم را اصلاح کنم.
این متهم فعلا در زندان به سر میبرد و پرونده او به زودی به دیوانعالی کشور ارجاع داده میشود تا قضات دیوان نیز آن را بررسی و درباره حکم اظهارنظر قطعی کنند. حمید این روزها بشدت نگران است و آنطور که میگوید شبها کابوس اعدام میبیند.او به خاطر تصادفی جزئی سنگینترین جرم را انجام داده و حالا باید در انتظار تاوان باشد.
داوود ابوالحسنی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد