آنهایی که ما مردم را میترسانند موجوداتی محوند که به گمان ما شرورند و قصد آزار دارند؛ چیزی شبیه سایه که مدام دنبال بعضی از ما راه میافتند و در زندگیمان سرک میکشند، ولی دیده نمیشوند.
همین دیدهنشدن هم دلیل خوبی برای شاخ و برگ دادن به ماهیت آنهاست بویژه این که عدهای میگویند این موجودات را در مکانهایی خاص دیده و گاهی هم حضورشان را احساس کردهاند.
عدهای میگویند جن، عدهای هم میگویند آل و بختک و غول بیابانی که همه در ترسناک بودن و آزار رساندن به آدمها مشترکند، اما مشخص نیست آن موجود وهمآلود که گاهی پا در زندگی ما میگذارد و موجب ترس و وحشتمان میشود، کیست و از کجا آمده است؛ از دنیایی واقعی یا از دنیایی ساخته و پرداخته تخیل ما؟
جن، حرف اول را میزند
جن در فرهنگ عامه ما حرف اول را میزند چون بیشترین نگرانی که در دل آدمهای گیر افتاده در تاریکی و تنهایی میافتد، نگرانی از مواجهه با جن است همان موجودی که در باورهای ما پاهایی پشمالو و سم دار دارد، چشمهایش از چپ و راست باز میشود، عاشق تاریکی است، با دمیدن صبح خودش را مخفی میکند، خانهاش جایی در خرابهها، بیابانها، گرمابهها و آب انبارهاست و اگر آزارش بدهیم آزارمان میدهد.
در ذهن ما باید از جن حذر کرد یعنی باید کاری کرد تا با او رو به رو نشد یا کاری نکرد که رنجیده شود، چون آنوقت او که تواناییاش مافوق توان آدمهاست تاوان سختی از ما میگیرد. مثلا اگر بدون گفتن بسمالله، آب جوش روی زمین بریزیم یا اگر شب هنگام بدون بر زبانآوردن نام خدا در بیابانی آتش بیفروزیم و ندانسته به جنها یا بچههایشان صدمه بزنیم از آن روز به بعد دیگر روی خوشی نخواهیم دید.
آوردن نام خدا هم از این بابت است که در فرهنگ ما جن موجودی است که از بسمالله میترسد و پا به فرار میگذارد.
همه بدیهای جن
جن کافر، جن مومن؛ اگر ترسی از جن و بدیهایش در دل ماست از بابت جنهای کافر است که در باور ایرانیان چهرهای زشت و مهیب دارند و از هیچ تلاشی برای آزار مردم فروگذار نیستند.
بدی این جنها این است که به شکلهای مختلف درمیآیند مثلا شکل مار، بز، غزال، گاو نر، کبوتر، گربه (بویژه گربه سیاه)، سگ، موش، گورخر، سوسمار، خارپشت یا حتی شتر مرغ تا بتوانند راحتتر به اهدافشان برسند. آزار این دسته از جنها هم بیشتر به چند گروه میرسد از جمله به زنانی که تازه زایمان کردهاند.
با این که حالا باور عامه مردم نسبت به این موضوعات تا حدی عوض شده، اما تهدل خیلی از ما هنوز از بابت خطراتی که زائو را تهدید میکند صاف نشده و شاید به همین علت است که هنوز هم مردم باور دارند زن تازه زایمان کرده و نوزادش را نباید تا 10 روز تنها گذاشت و بجز آشنایان خیلی نزدیک کسی نباید به دیدن آنها برود چون بعید نیست جنها خودشان را به شکل فرد مورد نظر درآورند و با این روش به هدفشان برسند.
در این بخش، اما عدهای به جای واژه جن از نام آل استفاده میکنند که تقریبا شرارتهای یکسانی علیه زائو و نوزادش انجام میدهد. در فرهنگ عامه ایران، آل زنی است که دستها و پاهای استخوانی و لاغر دارد، رنگ چهرهاش سرخ و بینی او از گل است، کارش هم این است که جگر زن تازه زایمان کرده را در زنبیل میگذارد و میبرد! چنین زنی جنزده میشود که اگر جگردزدیده شدهاش از آب نگذرد امید بهبودش وجود دارد.
در محیطهای شهری، اما این باور رو به کمرنگشدن میرود، ولی هنوز در بسیاری از نقاط کشور اعتقاد به آل، اعتقادی راسخ است و برای فرار از دست او یا در گوشه اتاق، پیاز به نخ میکشند یا تفنگ و شمشیر را در آن نزدیکی قرار میدهند (چون گفته میشود جن از فلز بویژه از آهن میترسد) و دور رختخواب زن و نوزاد، طناب پشمی سیاه میگذارند.
در فرهنگ ما با این که علم پزشکی پیشرفتهای زیادی کرده و ریشه بسیاری از بیماریها را توضیح داده، اما هنوز هم در برخی نقاط جن عامل ایجاد بیماری صرع شناخته میشود. مردمی که چنین اعتقادی دارند میگویند جن که در جلد کسی برود او مبتلا به تشنج میشود و تا جن از وجود او بیرون نیاید این بیماری درمان نمیشود.
جنها در فرهنگ عامه ما سر به سر انسانها نیز میگذارند. مثلا اگر با کسی شوخی داشته باشند، بعید نیست شبها سراغش بیایند، رختخوابش را به هم بریزند، تارهای مویش را بکشند و آب روی او بریزند. گاهی هم لوازم خانه او را برمی دارند که قیچی یکی از این لوازم است. جنها گاهی نیز بدون آن که خود را نشان دهند طوری رفتار میکنند که صاحبخانه حضور آنها را حس کند برای همین است که عدهای باور دارند اگر گوشهای از خانه نان و نمک بگذاری و جنها را به آن قسم دهی، آنها که نمکگیر شدهاند دست از سر صاحبخانه برمیدارند.
در واقع طبق این باور، جنها غذا میخورند که البته این خلاف باور بعضی از مردم است که میگویند جنها با بوی غذا سیر میشوند، همچنین خلاف باور آنهایی که معتقدند غذای اصلی جنها باقلاست!
انسانها و جنها
با این حال رابطه آدمها و اجنه همیشه شکرآب نیست، چون در فرهنگ شفاهی ما گفته میشود که انسان میتواند با جن طرح دوستی بریزد. شاهد مثالش هم قابلگیکردن آدمها برای جن هاست به این شکل که آن هنگام که جنیان برای تولد نوزادشان به قابله نیاز پیدا میکنند قابلهای از میان آدمها انتخاب میشود، چشمانش بسته میشود تا هیچ چیز را نبیند و بعد که بچه جن به سلامت به دنیا آمد یک مشت پوست پیاز به او پاداش داده میشود.
این پوست پیازها البته انعامی با ارزشند به شرط آن که قابله این موضوع را به هیچ کس بروز ندهد و آن پوستها را زیر فرش خانهاش پنهان کند و هر روز به جای آن یک سکه طلا تحویل بگیرد.
شاید نشود اسمش را خدمت جنها به آدمها گذاشت، اما برخی مردم باور دارند گاهی جنها عاشق آدمها میشوند و حاضرند برای معشوق خود هر کاری بکنند مثلا مکان گنجهای باارزش را به آنها نشان دهند یا همه خواستههای آنها را بسرعت اجابت کنند و اخبار مهم مربوط به آینده را به گوش آنها برسانند.
اینها از ما بهترانند
فارغ از این که اعتقاد به موجودات نامرئی از چه زمانی و توسط چه کسانی وارد فرهنگ ما شده، آنها به موجوداتی ترسناک و آسیبرسان تبدیل شدهاند که اسامی آنها برای ما ایرانیها آشناست. از جمله غول بیابانی که باید هم خانواده جنیان باشد؛ همان دیوی که دور از آبادیها در کوهها و بیابانها زندگی میکند و به هر شکلی که بخواهد در میآید و مردم را از راه به در میکند.
گفته میشود کسی که در بیابان تنها بخوابد غول بیابانی کف پای او را آنقدر میلیسد و خونش را میخورد تا بمیرد. گفته میشود اینغولها که مشهورترین شیاطین هستند از سر تا ناف به شکل انسان و از ناف به پایین به شکل اسب با سمهایی همانند خر.
غیر از غول، بختک یا فرنجک هم در فرهنگ ما باور شده است. گفته میشود این زن کنیز اسکندر بوده، اما وقتی مشک آب زندگی او به زمین ریخت و این زن مشتی از آن را جمع کرد اسکندر عصبانی شد، بینی او را برید و به جای آن یک بینی از جنس گِل برای او گذاشت. این بختک همان است که بعضی آدمهای خواب را گرفتار میکند و روی آنها میافتد و حالت خفگی به آنها دست میدهد یعنی موجودی که بینی گلیاش ما را به یاد آل میاندازد.
البته راهحل مبارزه با بختک آسان است چون باور عوام بر این است که اگر بتوان بینی او را گرفت بختک از ترس این که بینی اش را از دست ندهد دست از سر آن فرد برمی دارد و جای گنجی را هم که میشناسد به او نشان میدهد!
اگر چه جن واقعیتی است که حتی در قرآن و روایات دینی نیز به آن اشاره شده، اما بسیاری از باور های عمومی که در فرهنگ عامه وجود داشته و هنوز هم نقل می شود بیشتر شبیه افسانه است؛ هر چند که افسانهها هم رگههایی از حقیقت درون خود دارند.
مریم خباز - گروه جامعه
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد