جام جم:یک مناظره، چهار نکته
«یک مناظره، چهار نکته»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن میخوانید؛برگزاری مناظرههای انتخاباتی در رسانهای چون تلویزیون ـ در دنیا ـ سابقهای طولانی دارد و در کشورمان نیز پس از پیروزی انقلاب در خصوص موضوعهای مختلف فکری و سیاسی، بین صاحبان اندیشه، به شیوههای مختلف برگزار شده است.
با وجود این، تجربه برگزاری مناظره در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 به شیوه دو به دو، یکی از روش های برگزاری مناظره ها بود که افزون بر ایجاد شور انتخاباتی و فراهم شدن امکان تشخیص نامزد اصلح توسط مردم، از آسیب هایی هم برخوردار بود که بیشتر به خود نامزدها بازمی گشت تا ساختار و روش برگزاری مناظره.
اما، در انتخابات 92، به دلیل کثرت نامزدها، امکان برگزاری مناظره به شیوه دو به دو (مانند سال 88) وجود نداشت؛ زیرا اگر قرار بر ادامه آن روند بود، باید 28مناظره برگزار می شد و عملا با توجه به زمان محدود تبلیغات انتخابات میسر نبود. بویژه آن که نامزدها باید از ساختارهای مختلف تبلیغات انتخاباتی نظیر گفت وگو، مستند و پرسش و پاسخ با مردم استفاده می کردند.
تاملی به آنچه روز گذشته در اولین برنامه مناظره شاهد بودیم، تجربه ای نو در برگزاری مناظره های انتخاباتی به شمار می آید؛ تجربه ای که حتما می تواند مسیر تکاملی خود را طی کند. با این حال ذکر نکاتی چند، در این خصوص، ضروری می نماید:
1ـ «مدیریت زمان» ـ چه از سوی مجری و چه از سوی نامزدها ـ مهم ترین موضوعی بود که خوشبختانه مورد توجه و احترام قرار گرفت و نتیجه آن رعایت عدالت، خلاصه گویی و صراحت لازم بود. هر چند نامزدها علاقه مندند فرصت بیشتری برای پاسخگویی به یک پرسش داشته باشند، اما با توجه به کثرت آنها ، برگزاری مناظره ای با بیش از چهار ساعت زمان، عملا ممکن نیست.
2ـ مناظره فرصت تبیین دیدگاه های نامزد و نقد نگرش دیگران نسبت به او را بدرستی فراهم می کند؛ این که نامزدها چگونه از این فرصت ها بهره بگیرند، به توانایی هایشان بازمی گردد.
3ـ به نظر می رسد، انتخاب مجری، با توجه به تجربه طولانی او در اداره جلسات گفت وگو و تسلط بر مباحث اقتصادی، انتخابی دقیق و شایسته بود. عملکرد او در طول مناظره، حضور فعال در مباحث، ارائه توضیحات لازم درباره پرسش ها و ... توانست مدلی متفاوت از حضور مجریان را به تصویر بکشد.
4ـ آخر سخن این که؛ برای برگزاری چنین روشی در مناظره، هزاران ساعت نفر کار کارشناسی صرف شده است. پیشنهاد می کنم صداوسیما جلسات ضبط شده درباره نحوه برگزاری مناظره ها را پخش کند تا مردم با شیوه های تصمیم گیری جمعی و مباحث انجام شده در خصوص آن آشنا شوند.این سخن به معنای بی نقص بودن این روش مناظره نیست، چرا که می توان با نگاهی مجدد به اولین جلسه، مناظره های بعدی را سامان داد و ارتقا بخشید. بیژن مقدم - مدیر مسئول
خراسان:صدا و سیما در اولین آزمون مناظرهها نمره قبولی نگرفت
«صدا و سیما در اولین آزمون مناظرهها نمره قبولی نگرفت»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدحمید حسینی است که ر آن میخوانید؛ اولین مناظره کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در حالی روز گذشته برگزار شد که برخی نامزدهای حاضر در این مناظره انتقادهای جدی به شکل و ساختار آن وارد کردند.
قبل از برگزاری مناظره مشترک ۸ نامزد انتخابات ریاست جمهوری اخبار مرتبط با چگونگی برگزاری این مناظره یکی از پرخواننده ترین اخبار سایت ها و روزنامه ها بود. این که چه کسی مجری این مناظره ها است؟ موضوع مناظره ها چیست؟ زمان بندی مناظره ها چگونه خواهد بود؟ و... در روزهای منتهی به برگزاری این مناظره حجم انبوهی از اخبار این حوزه را تشکیل می داد که شاید در نگاه اول چندان مهم به نظر نرسد اما آن چه در عمل اتفاق افتاد نشان داد که این جزئیات گاه می تواند تا حدی اصل را زیر سوال ببرد.
نحوه تنظیم وقت پاسخ کاندیداها درباره سوالاتی که گاه نیاز به توضیحاتی مبسوط تر داشت به ویژه با توجه به موضوع مناظره یعنی مسائل اقتصادی اگر چه به واسطه تعداد کاندیداها و محدودیت های زمانی قابل پذیرش است اما بخش هایی از مناظره که در قالب سوالات بله و خیر تنظیم شده بود و همچنین نشان دادن تصاویری که می بایست کاندیداها برداشت خود را از آن بیان کنند چندان در شأن جلسه ای که قاعدتاً باید در تصمیم گیری و رأی مخاطبان تأثیرگذار و تعیین کننده باشد نبود.
انتشار برخی مطالب طنز در فضای مجازی در این باره بلافاصله پس از پایان مناظره ها خود گویای مسئله است. مدل جدید صدا و سیما برای برگزاری مناظره ها تا حد زیادی متأثر از اتفاقات مناظره های جنجالی سال ۸۸ بود و برای گریز از ورود به آن حوزه ها بر کنترل زمان و وقت در اختیار کاندیداها تأکید و دقت افراطی شده بود که این احساس شتاب برای خود نامزدها نیز به وجود آمده بود. قطعاً یکی از توانایی های یک نامزد توان پاسخگویی سریع و عکس العمل درست به سوالات می باشد اما این همه توانایی مورد نیاز برای رئیس جمهور آینده نیست.
آن هم تصمیمات و نظراتی که مرتبط با حوزه مسائل اقتصادی است. بگذریم از این که مباحث اقتصادی مباحثی فنی و تخصصی است که قطعاً توضیح و پاسخ به سوال اقتصادی نیازمند باز کردن برخی مفاهیم و تأثیرات آن می باشد. اگر شما به عنوان یک کاندیدا مخالف پرداخت یارانه نقدی به خانوارها باشید قطعاً در ساختار مناظره هایی که از سیما پخش شد ریسک بیان این مسئله را به جان نخواهید خرید، چرا که این مسئله نیازمند تبیین و توضیح و تشریح مبانی این نظر است و همان طور که شاهد بودیم به ویژه در بخش سوالات بله و خیر جز چند مورد معدود پاسخ های نامزدهای محترم - حداقل به نظر نگارنده - پاسخ به آن چیزی و آن شیوه ای بود که خوشایند افکار عمومی است. البته این می تواند نظر واقعی این نامزدها باشد اما این احتمال که این شیوه برگزاری مانع بروز نظر واقعی آن ها شده باشد نیز قابل تأمل است.
آقای حیدری مجری محترم مناظره دیروز در بخشی از توضیحات خود درباره این مناظره ها و در دفاع از آن تأکید کرد که این ساختار حاصل حدود «چند هزار نفر ساعت» کار کارشناسی و نظرخواهی از کارشناسان داخل و خارج صدا و سیما است اما به واقع خروجی و نتیجه عملی ساختار در نظر گرفته شده برای اجرای مناظره ها نقص های فراوانی را نشان داد از جمله این که عدد ساعات کارشناسی چندان ملاک نیست و می بایست از افکار متفاوت و کارشناسان زبده تری استفاده کرد و حتی در تصمیم گیری نهایی برای تعیین این ساختار ملاک های جامع نگرانه تری را در نظر گرفت. آن چه در مناظره روز گذشته مشاهده شد نه مناظره بلکه بیشتر در بخش اول شبیه یک جلسه گروهی پرشتاب و با عجله اعلام مواضع و برنامه کاندیداها و در بخش د وم مانند یک آزمون بود صدا و سیما تاکنون با برگزاری برنامه های مختلف از جمله گفت وگوهای ویژه خبری با کاندیداها تا حد زیادی به خوبی به انعکاس دیدگاه های آن ها پرداخته بود که البته جای تشکر دارد اما به وضوح می توان گفت در اولین آزمون مناظره ها نتوانست نمره قبولی بگیرد که امید می رود در ۲ مناظره آینده که ۱۵ و ۱۷ خرداد برگزار خواهد شد اصلاح شود.
کیهان:آدرس واقعیت در انتخابات
«آدرس واقعیت در انتخابات»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛انتخابات به مهمترین بحث روز کشور تبدیل شده است. اولین مناظره 8 نامزد انتخابات روز گذشته برگزار شد و نامزدها درباره چالشهای اقتصادی موجود و برنامهها و تدابیر خود در این باره سخن گفتند. گشایش و رونق اقتصادی طبیعتا یکی از نیازهای مهم در هر کشور است و معمولا محور اقتصاد یکی از متغیرهای اثرگذار در فضای رقابت انتخاباتی تلقی میشود. برای چالش اقتصادی باید چارهجویی کرد. نامزدها نیز در این باب شعارها و برنامههایی دارند و ضمنا از زاویه تعلقات سیاسی خود، گریزی هم به حوزه سیاست داخلی و خارجی میزنند و از چالشهای موجود در حوزه تعاملات سیاسی بین جریانها و همچنین حوزه سیاست خارجی سخن میگویند. به راستی باید از کدام چشمانداز به پدیده انتخابات و دولت جدید و چارهجویی چالشهای سهگانه اقتصادی، سیاست داخلی و سیاست خارجی نگریست. نگاه واقعگرایانه در این باره کدام است؟
اولین واقعیت این است که ما در ایران زندگی میکنیم نه در اروپا یا ژاپن و چین و روسیه و هند. نظم سیاسی- اجتماعی فعلی ما در یک پویش تاریخی صدها ساله به ویژه پویش تاریخی یک صد سال اخیر قوام یافته است. ما نمیتوانیم در «خلأ» نظریهپردازی کنیم یا بر مبنای «خیال» سخن بگوییم و مدل و برنامه بنویسیم. هاضمه جامعه ایرانی در این پویش تاریخی پرماجرا شکل گرفته و جاذبهها و دافعههای خود را شناخته است. این هاضمه جمعی با جاذبهها و دافعههای قدرتمند خود، سلطنت و استبداد عجین شده با استعمار را که 200 سال بود ایران را به قهقرا میبرد، پس زد. ملت ما آغازگر چالش با قدرتهای غربی نبود اما در مقام دفاع از موجودیت و تشخص خود برآمد و چون عزت نفس نشان داد، یک صد سال تمام تازیانه قدرتها را بر گرده خود حس کرد. تلخ بود برای جماعت ایرانی که حاصل دسترنج خود را برسفره اجنبی بگذارد و آنگاه گماشتگان اجنبی با منت و باجخواهی، اندکی از آن سرمایه و دسترنج را به او صدقه بدهند. هرچه از روزگار قاجار به عصر پهلوی آمدیم، اختیار حکومتها و دولتها کمتر شد به نحوی که حاکمان دوره پهلوی با نظر مشخص انگلیس یا آمریکا میآمدند و میرفتند. استبداد به خودی خود مصیبتی بزرگ بود چه رسد به اینکه حاکمان جور، حلقه به گوش قدرتهای زورگوی بیگانه باشند. ملت ما در برابر چنین انحطاطی انقلاب کرد.
واقعیت دوم این است که ایران بر سر چهارراه مهمترین تحولات منطقه و جهان قرار گرفته است. ما نمیتوانیم در خلأ و خیال زندگی کنیم یا نقشه بچینیم و تدبیر کنیم. ما روی گسل اصلی سیاست و امنیت و اقتصاد جهان ایستادهایم. بیدلیل نیست که جنگ اول و دوم جهانی در اروپا و میان یاغیهای گردنکش اروپایی آغاز شد اما سرنوشت خاورمیانه را زیر و رو کرد. و بیدلیل نیست که جنگ سوم آغاز نشده، مقامات آمریکایی و صهیونیستی - به انضمام انگلیس- خاورمیانه اسلامی را هدف «جنگ جهانی چهارم» قلمداد کردند و در فاصله 12سال گذشته، 6 جنگ خونبار را به افغانستان و عراق و لبنان و غزه و سوریه و مجددا غزه در فلسطین تحمیل کردند. واقعیت این است که بپسندیم یا نپسندیم، کشور ما وسط یک میدان جنگ بزرگ قرار دارد. بالغ بر 60 سال است که نه غرب و شرق اروپا، نه روسیه و چین و هند و نه ژاپن دستخوش جنگ نشدهاند و در مقابل، منطقه ما در همین 60 سال بالغ بر 12 جنگ تحمیلی را تجربه کرده است. یعنی به طور متوسط هر 5 سال یک جنگ رخ داده و ظرف 12سال گذشته این رکورد به هر 2 سال یک جنگ افزایش یافته است. جبهه غرب با تحریک و حمایت صدام، شلاق جنگ را نیز بر شانههای ملت ما کوبیدند و به جز اثر پینه بسته زخم اشغالگری در جنگ اول و دوم جهانی، و زخم کودتا و سیطره و چپاولگری، جراحت جنگ تحمیلی 8 ساله را نیز بر شانههای ملت ما برجای گذاشتند تا یادمان نرود که ما دشمنانی عنود و لجوج داریم و حتی اگر بالش نرم زیر سرمان بگذارند، آن زخمها نمیگذارد خواب شویم.
واقعیت سوم آن است که آمیختگی امت و امام، معجزهای باورنکردنی در ایران پدید آورد. قدرتهای پنجه افکنده بر چهار گوشه خاورمیانه، در ایران یک ژاندارمری مرکزی ساخته بودند تا منطقه را مدیریت کنند. تلخی طوفانی شدن این مرکزیت تا ابدالآباد از کام آنها بیرون نخواهد رفت. دشمنان ملت ایران هر تیر عداوت که در ترکش داشتند، پرتاب کردند و واقعیت چهارم همین است که ملت ایران به رغم همه عداوتها سر پا مانده، قدرتمندتر شده، بر چالشها غلبه کرده و پیش رفته است. این عداوتها، باد مخالف و مزاحمی بود که از یک سو از شتاب حرکت ما میکاست اما در مقابل ورزیدگی و توانمندی ما را بیشتر میکرد و وادار میساخت ظرفیتهای بزرگ و معطلمانده و کشف ناشده خود را بیشتر بشناسیم و به فعلیت برسانیم. هرچه روزگار طولانی غلبه استبداد و استعمار، ایران را از مسابقه پیشرفت کشورها به حاشیه پرتاب کرد، دوران تجدید حیات ملت ایران در قالب انقلاب و جمهوری اسلامی، موجب بازگشت به مسیر مسابقه و هماوردی با حریفان دیرینه با وجود تنه زدنها و مزاحمتهای آنان شد.
واقعیت پنجم که مطلع اصلی انتخابات ماست، این حقیقت است که جمهوری اسلامی از حیات ملت مومن و بصیر و تجربه اندوخته خود ریشه میگیرد. از کف خیابان تا پای صندوق رای و از جبهه جنگ نظامی تا میدان حماسه سیاسی و اقتصادی، این خود ملت بودهاند که به رغم عملیات روانی سنگین دشمنان به میدان آمده و با تشخیص به هنگام ضرورتها، خون تازه در رگهای جمهوری اسلامی جاری کردهاند. این راز سلامت و شادابی و نشاط و اقتدار و جوان ماندن جمهوری اسلامی است. واقعیت ششم را باید در هنر جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه جستوجو کرد؛ اینکه از هفتههای اول انقلاب تا امروز بر رای و مشارکت سیاسی مردم اصرار کرده و به آن اعتماد و اتکا داشته است. تامین امنیت و ثبات کشور در عین آمد و شد جریانهای سیاسی و جابهجایی مدیران و بحرانانگیزی بدخواهان، ویژگی برجستهای است که ناظران بیطرف جهانی بر واقعیت آن در ایران اذعان دارند. انتخابات پیش رو بر بستری از این واقعیتهای چندگانه برگزار میشود.
جریانهای سیاسی و نامزدهای محترم نمیتوانند بر این واقعیتهای انکارناپذیر چشم بپوشند و در خلأ یا خیال موضع بگیرند. البته که باید برای ساماندهی اقتصاد کشور و کاستن از رنجهای معیشت مردم به ویژه طبقات زحمتکش و مستضعف جامعه تدبیر کرد. این مسئولیتی سنگین بر دوش رئیسجمهور و دولت آینده است. و ضرورتاً باید در کنار تدابیر بلند مدت و میان مدت، تدابیر کوتاه مدتی را برای حمایت از اقشار محروم- ولی نعمتان بیمنت انقلاب و جمهوری اسلامی- به اجرا گذاشت. اما معنای این تکلیف آن نیست که کسانی بخواهند با زیر پا گذاشتن واقعیتها، چوب حراج به عزت و استقلال و امنیت ملی بزنند و دشمنان را به طمع آورند. ابراز اشتیاق یکطرفه به تنشزدایی و مذاکره یکطرفه با آمریکا، همان تحقیری را به دنبال خواهد داشت که دولتمردان آمریکایی در قبال دولت اصلاحات و مقامات اروپایی با دولت سازندگی کردند.
اصلا از چشمانداز استراتژیک، این عین خیانت است که اولا به دشمن متعرض و دست درازی کننده پیشدستی نکنند و ثانیا در موقعیت دفاع نیز ضعف نشان دهند در حالی که دشمن مشغول دشمنی و گستاخی است و علیالدوام حالات رفتاری و گفتاری طرف مقابل را رصد میکند. از این حیث برخی طیفهای سیاسی و نمایندگان آنها پالسهای غلط به دشمن میدهند و در حالی که خود کم آوردهاند این انگاره غلط را القا میکنند که ملت ایران کم آورده است. این خیانت در حق امنیت ملی است و بیتردید بدون تامین امنیت و اقتدار در منطقهای انباشته از ناامنی، نمیتوان تدبیر اقتصادی کرد. این جفا در حق یک ملت است که به جای تاکید بر استفاده از ظرفیتهای ملی و بسیج استعدادهای پایانناپذیر بومی- و البته سینه سپر کردن دربرابر چالشهای سخت موجود- یکراست در خانه دشمن قسم خورده را نشان دهیم و به نام ملت ایران(!) کاسه گدایی و التماس به دست بگیریم. چنین نامزدیای، نامردی در حق ملتی مظلوم اما عزیز و بزرگ است.
از سوی دیگر مدل ساماندهی اقتصادی مطلوب در خلأ نوشته و به اجرا گذاشته نمیشود. اگر در برابرچالش چند لایه اقتصادی موجود باید منطق «اقتصاد مقاومتی» را به کار بست، این منطق مطلقا با تلقی «شرکت سهامی» از دولت سازگاری ندارد. باید دید دوستان و شریکان و موتلفان هر یک از نامزدها کیستند تا آنگاه بتوان گفت هویت واقعی آنها کدام است و آیا میتوانند از عهده «اقتصاد مقاومتی» برآیند یا خیر. آیا طیفهایی که در گذشته خود سابقه برخورد طعمهوار با فرصتهای مسئولیت و مسندنشینی داشته یا درقبال رانتخواران و مفسدان و فرصتطلبان اقتصادی شیوه همسفرهگی یا حداکثر انفعال پیشه کردهاند، میتوانند در برابر ریخت و پاش و حیف و میل بایستند و منطق پایان دادن به هدررفت فرصتها و منابع را بر بستر اقتصاد مقاومتی به اجرا بگذارند؟ هر نامزدی که خود یا حامیانش تلقی غنیمتانگارانه به دولت داشته باشند و نتوانند به امتیازخواهی و حاشیه امنیتگزینی اطرافیان و حامیان «نه» بگویند، نمیتوانند از عهده ساماندهی اقتصادی برآیند. در واقع اجرای بهترین شعارها و وعدهها، در گرو سینه سپرکردن مقابل امتیازطلبان و مفسدهجویانی است که در ادوار مختلف دولتها خود را به رخ کشیدهاند. آنها که دارای دافعههای قدرتمند در مقابل معارضان امنیت و منافع ملی نیستند، نمیتوانند نمایندگان صادقی برای سلامت بخشیدن به اقتصاد کشور در فضای متلاطم سیاست و اقتصاد جهانی باشند.
دولت آینده باید در تراز شخصیت پرورده و قوام یافته ملت ایران ظاهر شود. تراز شخصیت این ملت، «ما میتوانیم» است. انقلاب اسلامی، دفاع مقدس 8 ساله، مهار مردمی غائله گروهکها، بسیج ملی از پای صندوق رای تا کف خیابان و از کارخانه تا مراکز تحقیقاتی و علمی به هنگام ضرورت، همه ثابت میکند که روح بسیجگری و به میدان آوردن استعدادها بر مبنای منطق «ما میخواهیم و میتوانیم» در کالبد ملت ما جریان دارد. مهم این است که این روحیه جمعی و ملی از طرف نامزدهای محترم، بزرگ و محترم شمرده شود. با تسلیمطلبی یا عافیتخواهی محض و پرهیز از مجاهدت و خطرپذیری نمیتوان کامیاب شد. هیچ چیز ارزشمندی در دنیا نیست که رایگان و بدون هزینه به دست آید. بدون شجاعت نمیتوان سری در میان سرها درآورد و آقایی کرد. البته که باید تدبیر کرد و حکمت به خرج داد. اما نام تانک دادن و کلاشینکف گرفتن را نمیتوان تدبیر در غنیمت گرفتن گذاشت همانگونه که ادعای زمین دادن و زمان گرفتن از سوی کسی به اسم بنیصدر در دوران جنگ، نشانه شجاعت و تدبیر و حکمت نبود.
جمهوری اسلامی:ارسال پیام با اس 300
«ارسال پیام با اس 300»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم جلیل حسنی است که در آن میخوانید؛رئیس جمهور سوریه اعلام کرد این کشور نخستین محموله موشکهای "اس - 300" را از روسیه دریافت کرده است. بشار اسد که با شبکه "المنار" گفتگو میکرد افزود: به زودی بقیه موشکها را نیز تحویل خواهیم گرفت.
روسیه اگرچه تاکنون ارسال "اس - 300" به سوریه را رسماً تایید نکرده ولی یک مقام ارشد روسی چهارشنبه گذشته گفت ارسال سامانه پدافند موشکی "اس 300" در چارچوب قراردادهای تسلیحاتی میان دمشق و مسکو میباشد که قبلاً به امضا رسیده است. تحویل موشکهای پیشرفته "اس - 300" به طور آشکار معادله را به نفع حکومت سوریه تغییر میدهد به ویژه اینکه اگر این موضوع همزمان با پیشرفتهای چشمگیر ارتش سوریه در بسیاری از مناطق درگیری در نظر گرفته شود.
تحویل اس 300 به سوریه با واکنشهای گستردهای در جبهه مخالفان داخلی و خارجی حکومت سوریه مواجه شده است. مخالفان خشمگین شدهاند و آمریکا نیز نسبت به ارسال این موشکها ابراز نگرانی کرده ولی شدیدترین نگرانیها را رژیم صهیونیستی نشان داده است. نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی تحویل این موشکها به حکومت سوریه را "خطر جدی بر امنیت اسرائیل" خوانده و تهدید کرده است دست روی دست نخواهد گذاشت. رئیس شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی گفته است که این رژیم نمیگذارد این موشکها فعال شوند. با اینحال روزنامه صهیونیستی هاآرتص اعتراف میکند که این رژیم در وضعیت سردرگمی به سر میبرد و نمیداند با این قضیه چگونه برخورد کند. نخستوزیر رژیم صهیونیستی دو هفته قبل به روسیه سفر کرد تا مقامات روس را از تحویل اس 300 به سوریه باز دارد ولی با تحولات اخیر، مشخص میشود که این مأموریت نتانیاهو شکست خورده است. این درحالی است که بشار اسد در گفتگوی اخیر خود تاکید کرده است از این پس، به حملات اسرائیل پاسخ استراتژیک خواهد داد.
تحویل محموله موشکی اخیر به سوریه پس از آن صورت گرفت که اتحادیه اروپا در اجلاس اخیرش اعلام کرد ممنوعیت ارسال سلاح به مخالفان سوری را لغو کرده است. این اتحادیه با این مصوبه به دولتهای عضو مجوز داد تا به هر نحو که میخواهند به مخالفان سوری سلاح برسانند.
در واقع، روسیه با ارسال موشکهای اس 300 به دمشق، به سیاست حامیانه غرب نسبت به تروریستهای مخالف دولت سوریه پاسخ داده و این پیام را به غرب منتقل کرده است که تا آخر این ماجرا ایستاده است و قصد عقب نشینی ندارد. موشک اس - 300 از مرگبارترین موشکهای زمین به هوا در تمامی ارتفاعها به شمار میرود که توانایی پیگیری همزمان 100 هدف و درگیری با 12 هدف را دارد. زمان آماده سازی این موشکها 5 دقیقه است و در مدتی که در انبار است نیاز به هیچگونه اقدامات نگاهداری ندارد.
اس - 300ها رقیب جدی سامانه پدافند آمریکایی پاتریوت هستند. این موشک از نوع خودکششی بوده و یک سلاح تهاجمی به شمار میرود. همانگونه که گفته شد دستیابی حکومت سوریه به موشکهای پیشرفته در زمانی صورت میگیرد که ارتش سوریه طی هفتههای اخیر پیشرفتهای زیادی در صحنه نظامی داشته و بسیاری از مناطق تحت اشغال مخالفان را بازپس گرفته است.
عملیات ارتش سوریه در شهر استراتژیک "القصیر" و تسلط بر بخشهای اصلی این شهر، نقطه عطف در نبردهای سه سال اخیر میان ارتش سوریه و شورشیان میباشد. براساس اعلام منابع سوری، ارتش در آستانه تسلط کامل بر این شهر مهم و سوق الجیشی قرار دارد که از دو سال قبل در تسلط مخالفان بوده و گلوگاه اصلی ورود سلاح از طریق لبنان و انتقال آن به مناطق مختلف سوریه بوده است.
اکنون با شرایط جدید در سوریه، دولت بشار اسد کاملاً دست بالا را دارد به ویژه اینکه قرار است کنفرانس بینالمللی "ژنو 2" نیز در اواخر این ماه برگزار شود.
این شرایط جدید موقعیت ممتازی را در اختیار حکومت سوریه در کنفرانس ژنو قرار میدهد.
در این میان، شرایط مخالفان و حامیان آنها بسیار نامساعد است به گونهای که مخالفان در اجلاس اخیر اسلامبول که به مدت پنج روز طول کشید موفق نشدند حتی رئیس جدیدی برای این تشکیلات تعیین کنند.
وخامت اوضاع در اردوی مخالفان دولت سوریه به گونهای است که رئیس تشکیلات به اصطلاح "ارتش آزاد سوریه" روز پنجشنبه گذشته در پیامی از کشورهای حامی این تشکیلات خواست هرچه سریعتر به کمک مخالفان بشتابند. با توجه به مجموعه این تحولات، باید گفت شرایط کاملاً جدیدی در بحران سوریه ایجاد گردیده است و این شرایط، روشنتر از هر زمان دیگر در طول سه سال گذشته، این واقعیت را پیش چشم مخالفان و حامیان بینالمللی آنها قرار داده است که به مذاکره روی آورند و بپذیرند که نمیتوانند حکومت سوریه را ساقط کنند.
جدای از عناصر تروریست و گروههای تکفیری که بازیچه دست جریانهایی در خارج هستند، آن دسته از مخالفان حکومت سوریه که عاقلتر هستند اکنون باید بپذیرند برای حل مشکلات موجود چارهای جز این ندارند که از در مذاکره و گفتگو وارد شوند چرا که روند موجود به نفع آنها و حامیان منطقهای و غربی شان به پیش نمیرود.
رسالت:بداههنوازی در سیاست بداههگویی در اجرا
«بداههنوازی در سیاست بداههگویی در اجرا»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛بداهه نوازی در سیاست چیست؟ بداههنوازی یعنی نواختن یک قطعه موسیقی بدون آمادگی و تمرین قبلی!
اینکه گاه در عالم سیاست صداهای گوشخراش به گوش میرسد و موزون نیست و هارمونی ندارد، برای این است که رجل سیاسی مورد نظر، بداههنوازی فرمودهاند. برای همین همه سیاستمداران دنیا به هنگام اعلام موضع و ارائه نطق یا از روی متن میخوانند یا متن کوتاهی وجود دارد که خطوط کلی اندیشه سیاسی مطرح شده را در چارچوبی عقلانی، واتاب میدهد.
اهل رسانه،سوتی سیاستمداران را در بداههنوازیهای سیاسی شکار میکنند.
اهل سیاست به طور اجتنابناپذیر برای پرهیز از سوتی دادن معمولا به اتاقهای فکری که اجتماعی از نخبگان در آن حضور دارند تکیه میکنند. در واشنگتن مراکز علمی و تحقیقاتیای وجود دارند که کارشان فقط تهیه متن برای فروش به سیاستمداران است و از این طریق ارتزاق میکنند.
بداههگویی در "اجرا" چیست؟ بداههگویی یا بداههخوانی هم یعنی گفتن یا خواندن قطعهای که بدون آمادگی و تمرین قبلی باشد. معمولا در اجرا ما با یک متن روبهرو هستیم که قرار است اجرا شود. این متن قبلا در سلسله مراتب اجرایی کارشناسی شده و برای تصویب به عالیترین مرجع اداری میرسد.
بدون دقت و فهم متن،رای دادن و تصویب کردن، آسیبهای جدی دارد. بداههگویی یا بداههخوانی در اجرا این است که بدون مطالعه و دقت در متن، نظری موافق یا مخالف بدهیم.
معمولا هیئتدولت تصویبنامهها و تصمیمنامههایی دارد. این تصویبنامه یا
تصمیمنامه براساس یک متن پیشنهادی است که فرآیند اداری آن طی میشود و به هیئتدولت میرسد. اگر تصویب بدون مطالعه و دقت باشد یا بدون اعتنا به کار کارشناسی مربوط باشد، آسیبهای زیادی برای کشور دارد. با هر تصویبنامهای ممکن است میلیاردها تومان پول جابهجا شود. اگر دقت نکنیم بیتالمال در معرض تاراج تبهکاران مالی و اقتصادی قرار میگیرد.
دستور کار روزانه رئیسجمهور چیست؟ کار پوشه رئیسجمهور حاوی چه مطالبی است؟ یک روز کاری رئیسجمهور چگونه میگذرد؟ تصمیمات و مصوبات در هیئت دولت چگونه است؟ اگر در آنچه گفته شد دقیق بشویم، بسیاری از این حرفهایی که نامزدها این روزها در رسانهها میگویند یا در برنامههای تلویزیونی و رادیویی خود ابراز میدارند ربطی به کار پوشه و دستور کار روزانه آنها ندارد.
علت اینکه برخی از مصوبات هیئت دولت - چه در دولت فعلی و چه در دولتهای قبل - در فرآیند عمل به قانون نحوه اجرای اصول 85 و 138 قانون اساسی از سوی رئیس مجلس لغو شد و میشود، آن است که در تصمیمگیری تابع "بداههخوانی" و یا بهتر بگوییم "بداههکاری" میشوند.
معمولا مضمون تصویبنامهها به گونهای است که کسی که ذهن سیاسی، هنری، فرهنگی دارد ، حوصله فکر کردن و عمیق شدن در یک مبحث مالی و محاسباتی را ندارد. حال آنکه 60 درصد تصویبنامهها و تصمیمنامهها مربوط به مسائل مالی و محاسباتی است. با یک تصویبنامه ممکن است دهها میلیارد تومان پول برای اموری پرداختی یا دریافتی جا به جا شود. اگر دقتهای حقوقی و مالی و محاسباتی در آن صورت نگیرد بیتالمال مسلمین دچار آسیب میشود. امروز ملت ما در آستانه یک تصمیمگیری بزرگ است. هنگام تبلیغ و ترویج یک نامزد باید از بداههگویی پرهیز کرد و با مطالعه و تحقیق حرف زد. موقع رای دادن هم باید براساس این پرهیز، حجت شرعی داشت و آنچه را که گفته شد در رای دادن لحاظ کرد.
نامزدها هم باید در گویشها و پویشهای تبلیغاتی خود نشان دهند که اهل "بداههنوازی در سیاست" و "بداههگویی در اجرا" نیستند. آنها باید مردم را متقاعد کنند که عمیقا در مورد پذیرش مسئولیتهای کلیدی ریاست جمهوری فکر کردهاند و میدانند به چه منصبی چشم دوختهاند.
دیروز نخستین مناظره هشت نامزد انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد نامزدها فی البداهه در برابر سئوالات متعدد پیرامون کلیدی ترین مشکلات اقتصادی قرار گرفتند.
سئوالاتی چون؛ مشکل مسکن را چگونه می خواهید حل کنید؟ تورم را چگونه می خواهید مهار کنید ؟ تعامل قوا را چگونه می خواهید انجام دهید ؟ در برخورد با نهادهای نظارتی چه می کنید ؟ عدالت اقتصادی را چگونه میخواهید برقرار کنید ؟ نگاه شما به مشکلات اشتغال چیست؟ با کاهش درآمدهای نفتی و بلوکه شدن پول های کشور در خارج چگونه می توانید مملکت را اداره کنید؟ تولید را چگونه می توانید سامان دهید ؟
پاسخ برخی نامزدها به این سئوالات خوب بود و حکایت از آمادگی آنها برای حل مشکلات کشور داشت . هوشمندی صدا و سیما در برگزاری این مناظره را هم باید ستود چون از یک طرف مردم را با مشکلات کنونی کشور در قالب سئوالات جدی آشنا کرد و از طرفی پیچیده بودن مشکلات اقتصادی و نیز مهارت نامزدها در برخورد با این مسائل را بهخوبی واتاب داد . آنچه دیروز مردم از قاب شیشه ای سیما ملاحظه کردند بدون شک در رأی آنها موثر است. صدا و سیما میدانی را برای تصمیم عقلانی مردم باز کرده است و هر کس از میان این تصمیم گیری مردمی از صندوقها بیرون بیاید باید مورد احترام همه باشد.
سیاست روز:کاندیداها و جای خالی یک برنامه
«کاندیداها و جای خالی یک برنامه»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد پیرعلی است که در آن میخوانید؛در هفته گذشته، خبری پیرامون واکنش نمازگزاران یک مسجد اروپایی، در مقابل حضور اعتراضآمیز افرادی بر علیه مسلمانان، مورد توجه رسانهها و مردم دنیا قرار گرفت.
در این رویداد امام جماعت و نمازگزاران یک مسجد در شهر «یورک» انگلیس، از تجمعکنندگان جلوی آن مسجد، به واسطه کشته شدن یک سرباز انگلیسی توسط فردی منتسب به مسلمانان، با چای و بیسکویت پذیرایی کردند و این عکسالعمل مبتکرانه و خردمندانه متولیان آن مسجد، علاوه بر برانگیختن احساسات مثبت بسیاری از غیرمسلمانان در آن شهر و البته سایر نقاط دنیا، موجب تحسین آن حرکت نیز گردید. چونانکه متعاقب آن برخی از غیرمسلمانان به همراه اسقف شهر یورک ضمن ستودن این اقدام مسلمانان، در حمایت از مسلمانان در مقابل مسجد مذکور حضور یافتند.
بدون تردید هرگونه واکنش مقابلهای ناشی از رویکرد تلافیجویانه در گام اول این رویارویی معترضان با نمازگزاران، میتوانست یک تنش بزرگتری در روند زندگی مسلمانان را رقم بزند. ولی تمسک جستن امام جماعت و نمازگزاران آن مسجد به سیره و روش حضرت رسول(ص) و آموزههای رفیع اسلامی، مانع از آن شد که سناریوپردازان و طراحان ضداسلام، بیش از این بتوانند بر طبل اسلام هراسی بکوبند.
این خبر از آن جهت حائز اهمیت است که اکنون، بیگمان دنیای اسلام و خصوصا شیعیان بیش از هر زمان دیگری نیازمند خلق اینگونه تصاویر ارزشمند و منطبق با روح حاکم بر تعالیم بلند اسلامی اند. چرا که دنیای اسلام در مقطعی قرار دارد که ابزار ترویج خشونت و ستیزهگری، چونان حربهای کارا و بُرّا، در اختیار زورگویان و سلطهجویان برای استمرار اختلافافکنی مابین فِرق اسلامی گوناگون و از طرفی تداوم حکومت ظالمانه و مستبدانه آنان قرار گرفته است.
نسلکشی جاهلانه مسلمانان در میانمار، کشته و زخمی شدن هزاران نفر در عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان، بحرین، یمن، مصر و ... گویای عمق و تداوم روند توطئه بزرگ برادرکشی و توسعه خشونت میان فرق مختلف اسلامی، به بهانههای واهی است و به گزاف سخن نگفته ایم اگر مدعی شویم که همه صدمات و آسیبهای وارده به پیکره جهان اسلام از ناحیه اختلافات کوچک و مجادلات بزرگ بیهودهای است که به بزرگترین عامل عقبماندگی جهان اسلام مبدل گردیده است و همینطور سخن اغراقآمیزی نیست که بگوییم امروزه بیش از عامل دیگری، اینچنین شرایطی است که موجبات تشدید فشارهای قدرتهای بزرگ، به ایران را فراهم کرده است و اگر نبود چنین توطئهای در پس جهان اسلام، هیچگاه ایران اسلامی متحمل فشارهای سنگین، ظالمانه و ناجوانمردانه اقتصادی، سیاسی و ... نمیبود.
نباید اینگونه میشد که محور همه برنامههای کاندیداهای ریاست جمهور ایران بعنوان قلب جهان اسلام، صرفا بر معضلات و چالشهای اقتصادی داخلی متمرکز شود چه اینکه مسبب اصلی شرایط سخت کنونیمان فقدان وحدت و بسط تفرقه در میان امت اسلامی است.
فلذا از این روست که نقش ایران به عنوان داعیهدار و احیاء بخش حکومت ناب اسلامی در به نمایش گذاردن تصاویر بشردوستانه و ... اسلامی بسیار حائز اهمیت است. بنابراین ضروری است ایران اسلامی نقش خود را در تلطیف روابط بین فرق اسلامی بیش از گذشته پررنگ کند و ضمن افزایش هژمونی و توسعه تعاملات با ملل اسلامی با اعمال برخی سیاستهای منعطفانه در قبال کشورهای اسلامی در کاهش فشارهای اقتصادی و سیاسی غرب بر علیه ایران اسلامی گام بردارد.
با این تفاصیل نگارنده معتقد است جای برنامههای مبتکرانه ، هوشمندانه، نوآورانه و البته عملیاتی کاندیداهای یازدهمین دوره از انتخابات ریاست جمهوری در کاهش تنشهای گوناگون با کشورهای همسایه و مسلمان خالی است و انتظار است نامزدهای مدعی پوشیدن ردای ریاست جمهوری ایران به عنوان محور جهان اسلام، راهبردها و برنامههای خویش را در این راستا ارائه نمایند چه اینکه بسیاری از مشکلات اقتصادی و سیاسی نیز به فراخور این مهم و در حوزه ظرفیتهای نرما فزار اسلامی مرتفع خواهد شد.
وطن امروز:هنوز هم با دلی آرام و قلبی مطمئن
«هنوز هم با دلی آرام و قلبی مطمئن»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛یکم: کمتر از 2 هفته به یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری مانده اما مساله اینجاست که کمتر از 3 روز به بیست و چهارمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) باقی مانده. حقا که این «مردمسالاری باشکوه دینی» را به حضرت روحالله بدهکاریم. گرامی باد یاد امام. یاد امام، یاد همه شهداست. یاد «دلی آرام، قلبی مطمئن، روحی شاد و ضمیری امیدوار»، آنهم با لحن زیبای خامنهای. باید هم «آقا» وصیتنامه امام را میخواند. اماما! با وجود چنین خلف صالحی، ما نیز دلمان آرام است. رایمان شاید فرق کند اما بیعتمان یکی است؛ «سیدعلی حسینی خامنهای»... همان نازنین که گفتی؛ «لیاقت رهبری دارد». اماما! با احتساب حماسه پیش رو، به حول و قوه الهی، این هفتمین انتخابات ریاست جمهوری است که در فراق شما برگزار میکنیم. تسکین این جدایی، جانشین شماست. رهبر با تدبیری داریم. حکومتش بر دلهای ماست. حکیمانه است. اماما! نشان به نشان «تنفیذ»، خامنهای چونان شما، پای بد و خوب رای ما ایستاده است. «جمهوریت» باید شهادت دهد ایستادگی علمدار را. رای با ماست؛ تنفیذ با اوست. در همه این مدت، او فقط یک رای داشته. یک راه داشته. راه روحالله. اماما! زمان شما 4 بار انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، زمان «آقا» با احتساب حماسه 24 خرداد 7 بار. با رهبری حضرت سیدعلی، حتی یک روز، بلکه یک ثانیه، خللی در مردمسالاری دینی وارد نیامده. سر موعد، همه این انتخاباتها برگزار شده و انشاءالله میشود. اماما! تا چند روز دیگر وارد بیست و پنجمین سالگرد امامت خلف صالح شما میشویم. دشمن خیال میکرد بعد از شما، مهر باطل میزند به مردمسالاری دینی. فکر اینجا را نکرده بود که قلب شما با وجود خامنهای، مطمئن است.
دشمن، با ما بر سر حتی برگزاری «یک» انتخابات ریاست جمهوری بعد از شما، شرط بسته بود؛ فکر 7 تا را که اصلا نمیکرد! اما اماما! هر وقت که ما چونان این کلمات و جملات، خواستیم تشکر کنیم از امام خامنهای، رهبر برای ما از شما سخن گفت، از امام خمینی. از خود گذشت و از شما گفت؛ «این انقلاب، بینام امام خمینی، در هیچ کجای جهان، شناخته شده نیست». نشد یک سخنرانی از ایشان بشنویم، یاد شما در آن نباشد. اگر تو میگفتی، «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، ایشان هم نشانی «دست قدرت خدا» را به ما میدهد. خدا و خمینی... همه حرف «آقا» با ماست. هم متخلص و هم متخلق به «امین» است.
اماما! ای روحالله مهربانیها! ما قدردان مایه دل آرام شماییم. ولو به وسعی اندک، ما قدر خامنهای را میدانیم. اماما! رای اصل کاری ما، روز 24خرداد و 2 خرداد و 3 تیر نیست؛ تا 14 خرداد هست، تا 22 بهمن هست، تا 9 دی هست، این روزها دیگر کیست و چیست؟! فقط در قیاس با دموکراسی دروغین غرب است که ما به 24 خرداد 92 یمان، به لطف خدا پز خواهیم داد، و الا رای ما، همه عظمتش مدیون بیعت ماست. رای ما عوض میشود؛ آنچه تغییر ندارد، بیعت ماست. و ما فقط در امتداد بیعت لایتغیرمان، رای میدهیم. اماما! درود میفرستیم بر ضمیر امیدوار تو. خداوند بر درجات عالیهات اضافه کند.
دوم: به آمریکاییها حق میدهم گاهی در امور داخلی ایران مداخله کنند! تقصیر دودمان پهلوی است! بدعادت بار آوردهاند این یانکیها را! وزیر خارجه آمریکا، از خواب که بلند میشود، هنوز فکر میکند زمان شاه است! شورای نگهبان اعلیحضرت زپرتی، کاخ سفید بود! این برود! آن بیاید! این باشد! آن نباشد! دم شورای نگهبان جمهوری اسلامی گرم، که به عدد همه روزهای انقلاب، پهن هم بار اتاق بیضی نکرده! گفتم که، «آمریکاییها حق دارند در امور داخلی ایران مداخله کنند» اما انقلاب اسلامی هم حق دارد که به جای رای و نظر و اراده بیگانه، متکی به آرای ملت خودش باشد. طرفه حکایت اینجاست؛ اگر یانکیها فقط در مقام حرف، در امور داخلی ما دخالت میکنند، انقلاب اسلامی در مقام عمل، گریبان نظام سلطه را گرفته. مداخله جمهوری اسلامی در امور آمریکاییها دیدنیتر است! تا پیش از انقلاب ما، آمریکا اراده میکرد، علیه یکی کودتا میکرد و آن یکی را سر کار میآورد. به عبارتی آمریکا، رئیسجمهور همه دنیا بود! میبرید و میدوخت! اینک اما انقلاب اسلامی، برای این کدخدای بیخدا، رسما دارد نقش اپوزیسیون را بازی میکند. یک اپوزیسیون قوی و مسلط! اگر به قول قشنگ رهبرمان، یاوهسراییهای اخیر سران کاخ سفید، اصلا ارزش جواب دادن ندارد، در عوض، آمریکا مانده که چگونه جواب «مقاومت» را بدهد؟! بیچارهها خواسته بودند برای غرب آسیا «نقشه راه» بکشند، لیکن با مداخله جمهوری اسلامی- بخوانید با مداخله مقاومت!- نقشه راه تبدیل به «بیداری اسلامی» شد! بیچارهها خواسته بودند بشار اسد را کأنه گذشته، با یک فرمان و مقداری جوسازی سرنگون کنند و سر پل مقاومت را بشکنند اما حالا به خوبی فهمیدهاند که تا ایران نخواهد، نظم و نظام منطقه تغییر نمیکند. بیچارهها خواسته بودند جلوی خمینی و خامنهای بایستند، فکر «سیدحسن نصرالله» را نکرده بودند! بیچارهها خواسته بودند از ژنرال پترائوس برای ما بت بسازند اما فکر سردار اعلای مقاومت، «حاج قاسم سلیمانی» را نکرده بودند! بیچارهها خواسته بودند انقلاب اسلامی را در نطفه خفه کنند، فکر حال و روز امروز آلخلیفه و آلسعود را نکرده بودند! بیچارهها فکر میکردند جمهوری اسلامی دارد در امور داخلی بحرین دخالت میکند، اینک باید فهمیده باشند که انقلاب اسلامی، جز در امور سران استکبار مداخله نمیکند! الحق که آمریکاییها دیروز بسیار قویتر بودند! امروز اما برگ برنده با ایران است. در این منظومه، تو بگذار وزیر امور خارجه آمریکا از شورای نگهبان بخواهد صلاحیت فلان نامزد انتخاباتی را تایید کند!! این روزها آمریکا به کادیلاک خوشگلی میماند که خب، خیلی خوشگل است اما کاپوتش را که میدهی بالا، میبینی موتور سوزانده!! بیخود نیست که یانکیها برای هل دادن این ابوقراضه مدرن، دست به دامن سلفیهای تروریست شدهاند!! لیبرال سرمایهداری موتور سوزانده!! موتورهزار مقاومت اما هرگز اینقدر روشن نبوده!! در جنگ مداخله، پیروز معلوم است.
سوم: اندکی بعد از «تشدید بیعت»، نوبت «تجدید رای» است. خرداد است و حماسههایش. قدر مسلم، ملت آزاده و غیور ما، در روز 24 خرداد، مشت محکمی برای آمریکا کنار گذاشته. انتخابات ریاست جمهوری، از آنجا که مال این مردم و زیرمجموعه نظام است، بازندهای جز دشمن ندارد. دشمن، بیرون انتخابات، طرف دعواست، نه داخل انتخابات. داخل انتخابات، اصلا و اصولا دشمن کارهای نیست که بخواهد یک طرف دعوا باشد. دشمن بدش نمیآید که با استفاده از بلاهت بعضی گروههای فاقد بصیرت سیاسی، از ورای انتخابات ریاست جمهوری، رفراندم «سازش- مقاومت» درست کند! از همین زاویه است که رسانههای بیگانه، از سویی، نامزد پیشرو در نظرسنجیها را بیش از دیگران تخریب میکنند، از سوی دیگر، و به موازات این تخریب، دوگانه مقاومت- سازش را در بوق میکنند. یکی را نماد مقاومت قرار داده، دیگری را نماد سازش. اما هدف دشمن چیست؟! در چنین دوگانهای، اگر نامزد مقاومت، انتخابات را ببازد، دشمن مدعی میشود به جای مقاومت، این سازش است که پشتوانه مردمی دارد! اگر هم نامزد مقاومت، انتخابات را ببرد، دشمن با سوءاستفاده از آرای لابد چندمیلیونی کاندیدای بازنده، ادعا میکند نزدیک به نیمی از مردم ایران، خواهان مقاومت نیستند! و میان ملت، شکاف سازش و مقاومت افتاده! از همین روست که نگارنده، بعضی گروههای دارای بصیرت دینی را، فاقد بصیرت سیاسی میداند. صد البته که سیاست از دیانت جدا نیست اما ما کم ندیدهایم مومن فاقد هوشیاری را. مومن فاقد هوشیاری، آن مومنی است که از درک صحنه و شناخت نقشه دشمن عاجز است. بصیرت دینی دارد اما بصیرت سیاسیاش آنقدر قد نکشیده که بداند مُهر، آنهم در یومالله 22 بهمن، وسیلهای برای پرتاب به آنکه با ما زاویه دارد نیست! خلاصه! باید هوشیار بود. اولا، این غلط است که فقط یک نامزد را نماد مقاومت قرار دهیم؛ هم غلط است، هم غیرمنطبق با واقعیت، چرا که نماد دیگر، و اعلیتر مقاومت، لزوما همرای با گروه ما نیست! و میبینیم که نیست! ثانیا، اگر مقاومت، معنای مهمترش یعنی «مبارزه با آمریکا»، طبق فرموده حکیمانه رهبر، «مبارزه با آمریکا، یعنی کار، کار، کار». قطعا مهمترین مقوم مقوله «مقاومت»، «کار، خدمت و همت جهادی» است. بیبرنامه و بیکارنامه، بیش از اقتصاد و معیشت، این مفهوم رعنای مقاومت است که دستخوش آسیب میشود. مقاومت حتما به شعار هم هست اما فقط به شعار و قیل و قال نیست! ثالثا، آمدیم و نامزدی بر مدار سازش، یا مقاومت حداقلی، سخن گفت. واکنش ما چه باید باشد؟! آیا باید به بهانه مقابله با او، در زمین رفراندوم سازش-مقاومت بازی کنیم یا اینکه ناظر بر مُرّ فرمایشات رهبر بصیر، به او بگوییم، «نامزد محترم! رل سیاست خارجه در جمهوری اسلامی، طبق قانون، بیش از رئیس قوه مجریه، با نهادها و دستگاههای دیگری است که جملگی زیر نظر ولیفقیه تعریف میشوند. با این حساب، آیا بهتر نیست درباره وظایف و کارهای اصلیتر رئیسجمهور و احیانا کارنامه نداشته اجراییتان، ایضا برنامههایتان با ما سخن بگویید؟!» رابعا،
بر این اعتقادم در ذیل انتخابات ریاست جمهوری، خیلی نباید روی سیاست خارجی مانور داد. نظام مقدس جمهوری اسلامی در باب سیاست خارجه، دارای آرمانهای ثابت و اصول محکمی است که نباید با آمدن این یا آن دولت، دستخوش تغییر شود. به عنوان نمونه، در عصر اصلاحات، رئیس دولت وقت، بدش نمیآمد به بهانه سیاست تنشزدایی، کارهایی خلاف عزت و غیرت ملی انجام دهد. تا حدودی هم کارهایی کرد اما از آنجا که اصل این رل، دست کس دیگری بود، نتوانست به اهدافش برسد. حال چرا این همه در بوق میکنیم چیزی را که طبق قانون و طبق بدیهیات نظام، خیلی هم در شعاع کارهای رئیس دستگاه اجرا نیست؟! علت این کجفهمی چیست؟! نتیجهاش چیست؟! خامسا، کوبیدن بر طبل «دوگانه سازش- مقاومت»، در درون انتخابات ریاست جمهوری، دقیقا مثل این میماند که شعار یکی از نامزدها «مبارزه با نظام» باشد!! و شعار آن دیگری «دفاع از نظام»!! ما معتقدیم و جز این هم نیست که «انقلاب/ جمهوری اسلامی»، محور مقاومت در جهان اسلام است. با این حساب، چه لزومی دارد که در یک انتخابات درونخانوادگی، با ندانمکاری، بدیهیات قهری نظام را به چالش بکشیم؟! مگر قرار است متاثر از رای به فلان نامزد احیانا سازش کنیم؟! و مگر قرار است متاثر از رای به بهمان نامزد، مقاومت کنیم؟! مگر این قبیل مفاهیم، با نامزدهای انتخابات یا رؤسای جمهوری است که اینچنین حرمت بالای مقاومت را بازیچه سیاست و سیاستبازی خود قرار میدهیم؟! مفهوم والای مقاومت، ارمغانی از اصل انقلاب، دست غیور ولیفقیه، خون شهدا و ایستادگی آحاد ملت است، نه نامزدهای انتخابات. شان و منزلت مقاومت، بسی بالاتر از آن است که برنامه یک نامزد انتخابات باشد یا نباشد. مقاومت، اصل مسلم انقلاب/ جمهوری اسلامی است. سادسا، همه این سخنان، اتقافا بیشترین همخوانی را با تاکید رهبر بر فریضه «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» دارد. سخن ما تعطیلناپذیر بودن این فریضه است. سخن ما از بعضی دوستان منتقد، بالاتر و بیشتر در شعاع فرمایش رهبر انقلاب است. من باب انتخابات، جایی هم که رهبر از «مقاومت» سخن میگویند، در کنار سایر ملاکهاست؛ ملاک کار، ملاک کارآمدی، ملاک قانون، ملاک اخلاق، ملاک فهم و شعور سیاسی، ملاک بصیرت، ملاک سادهزیستی، ملاک مردمی بودن، ملاک پرهیز از شعار، ملاک وحدت و ملاک همت جهادی. این همه را باید با هم دید، نه اینکه فقط بر ملاک مقاومت تکیه کرد! و نه اینکه از این بدتر، فقط بر «دوگانه سازش-مقاومت» تاکید کرد!! عنصر مقاومت، شرف بلکه ناموس انقلاب ماست. اگر واقعا به «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» ایمان دارید، لطفا از این مفهوم پولادین، اسباببازی انتخاباتی نسازید!
چهارم: «آقا» یعنی «همه سخنان ولی امر»، نه فقط آن بخشی که به مذاق گروه ما خوش میآید. موسم انتخابات، عجبا! هر که از ظن خود، و به نفع گروه خود توشه برمیدارد. همان رهبری که از تکلیف و حجت شرعی سخن میرانند، ندانمکارهای جاهل را نخستین کسانی میدانند که قابل شماتتند. پس جهل، حجت شرعی نیست! همان رهبری که از بزرگواری تعریف کردهاند، از بزرگواران دیگری نیز تعریف کردهاند. پس نباید همه ملاکها را در فلان و بهمان تعریف فروکاست! همان رهبری که فتنه را با سرانگشت تدبیر خود به یومالله 9 دی رساند، دایره اصحاب انقلاب را بسی گستردهتر از سفره کوچک گروههای سیاسی میدانند! پس نباید به شیوه نادرست اخلاصسازی کرد! همان رهبری که در فتنه 88 علمداری کرد، در فتن قبلی نیز فرمانده کل قوا بود. پس نباید حضور خود در فتنهای خاص را بر سر این و آن چماق کرد! همان رهبری که از رسیدن به نامزد مد نظر بر اساس حجت شرعی سخن میگویند، اشاره میکنند که در میان همه این نامزدها بگردید، نه فقط اصلح اول و اصلح ثانی! پس درست و منطقی باید سیاست ورزی کرد! پس درست و منطقی باید ولایتپذیری داشت! پس نباید منتقد گروه خود را مخالف راه رهبر خواند! پس نباید عاقبت آن کس را که دوست ندارد جز در بیعت اسلام و انقلاب و ولیفقیه باشد، با بیتقوایی محض، پیشگویی کرد. پس نباید برای حزبالله و حزباللهی، دایه مهربانتر از مادر شد! پس نباید خفقان درست کرد! پس «حزبالله»، «حزب» به معنای مصطلح کلمه نیست که مثل احزاب سیاسی دیگر، «دبیرکل»، حرف، حرف من است، داشته باشد! پس «حزب، فقط حزبالله، سیدعلی روحالله» و لاغیر! پس نباید فضایی درست کرد کأنه رای دادن به یک نامزد اصولگرای دیگر، رای دادن به «شیطان اکبر» است! پس نباید با وجود رقبای در صحنه، این همه علیه نامزد خودی، فضا را سنگین کرد!
پنجم: همین چند مناظرهای که از رسانه ملی پخش شد، موید نکته جالبی بود. این همه رسانههای هنوز هم زنجیرهای نیز دیوانههای زنجیرهای بیبیسی و غیره مدام در بوق میکردند که، «اصولگرایان، اقتدارگرا هستند، تندخو هستند، محافظهکارند، بر سر مردم، منت میگذارند، از موضع بالا و از صندلی قدرت با خلقالله سخن میرانند و چه و چه». مردم اما نحوه رفتار و گفتار نامزدهای اصولگرا را خود بهتر میتوانند قیاس کنند با تبختر و غرور شیخ دیپلمات! واقعا انصاف قالیباف، متانت حداد، وقار ولایتی و نجابت جلیلی کجا؟! سخن گفتن حسن روحانی کجا؟! گمانم طلب داشت از همه مردم، از همه جا و همه کس، حتی از مجری بنده خدا! گمانم از همه طلبکار بود، حتی از خون شهدای هستهای!! گمانم یک چیزی هم بدهکار شدند «علیرضا و آرمیتا»!! و گمانم از همه طلبکار بود، الا جک استراو انگلیسی!! آقای شیخ دیپلمات! مردم از غرور و اشرافیگری و نگاه از موضع بالا و خطابه همراه با منیت و منم منم، بدشان میآید. بیخود نیست که در نظرسنجیها هر چه بیشتر با غرور حرف میزنی، کمتر بالا میآیی!! آنچه مردم از جمیع نامزدهای اصولگرا دیدند، چیزی جز ادب و اخلاق و بزرگواری و حسنظن نبود؛ خواه با برنامه، خواه بیبرنامه! و این وسط، چقدر خندهدار و مضحک است که یکی در مایههای شما، با این همه خوی اشرافی و غرور، میگویید، «آقای عابدینی! مردم باید بدون لکنت زبان با حاکمانشان سخن بگویند!!» آقای شیخ دیپلمات! سازش شما فقط با دشمن است... سر جنگ داری با این مردم پابرهنه! ما تا الان فکر میکردیم انرژی هستهای در دوران شما تعلیق شد؛ نگو ادب و رفتار و گفتار و سکناتتان هم معلق و لنگ در هواست!!
ششم: فرض کنید فردای انتخابات است. فرض کنید یکی از همین نامزدهای اصولگرا، در همان دور اول، توانسته پیروز انتخابات شود. فرض کنید رکورد هم زده! میدانید آن روز، تیتر یک یادداشت من چیست؟!... این است؛ «رقیب در صحنه است». قطعا نوشتههای من، هرگز این را نمیرساند که از رقیب ترسیده باشم. بحث ترس از رقیب نیست؛ بحث فریضه «وحدت کلمه» است! خوب یا بد، در جمهوری اسلامی، آنقدر آزادی هست که امثال شیخ دیپلمات، از رسانه ملی، دقیقهای چند دروغ، آنهم با غرور و فن بالای بیان(!) تحویل من و شما بدهند. پس شک نکنید؛ «رقیب در صحنه است»! اگر رقیب، آمریکا و اسرائیل است، شیخ دیپلمات را کمتر بزنیم و اگر رقیب، حسن روحانی است، قالیباف را کمتر بزنیم!! اینها بدیهیترین امور سیاستورزی و تدبیر امور است. آن «وحدت کلمه» که خمینی و خامنهای علیالدوام از آن سخن میگویند، سقفی دارد و کفی. کف کف کفاش این است که خیال نکنیم هر چه فریاد داریم و ناسزا بلدیم باید نثار یکی از نامزدهای ائتلاف سهگانه اصولگرایان کنیم!!
هفتم: اگر عروسی را بالاخره به اندکی دست و آواز میشناسند، و اگر عزا را به مقداری اشک و خرما، من یکی معتقدم، نه به آن شوری شور که به جای آسفالت خیابان، رسما روی پوستر نامزدها راه میرفتیم، نه به این بینمکی که انگار نه انگار کمتر از 2 هفته دیگر، انتخابات ریاست جمهوریِ جمهوری اسلامی است!! یادمان نرود همان رهبری که نامزدها را از بریز و بپاش پرهیز دادند و از اسراف نهی کردند، صحه گذاشتند بر شور و شوق انتخابات و گرم بودن فضای تبلیغات. اگر قرار است این دوره از انتخابات، اسراف کمتر شود، عالی است اما... «عروسی را بالاخره به اندکی دست و آواز میشناسند، و عزا را به مقداری اشک و خرما». اینجا هم اعتدال رهبر نمایان است. گاهی میبینم بعضی از خطبای جمعه و جماعات، چنان علیه اصل تبلیغات و نه اسراف در تبلیغات!! سخنرانی میکنند که نامزدهای بنده خدا هیچکدام جرات نمیکنند یک پوستر بچسبانند!! بابا! انتخاباته مثلا... نفرت نپراکن، پوسترت را بزن! اسراف نکن، پوسترت را بزن! زیاد نزن، پوسترت را بزن! در و دیوار و کف خیابان را پر نکن، پوسترت را بزن... بزن همان جایی که شهرداری معین کرده... ناسلامتی انتخاباتهها!!
اماما! بهترین عکسهای تو، همه آن عکسهایی هستند که «دلی آرام، قلبی مطمئن، روحی شاد و ضمیری امیدوار»، حضرت علمدار، کنارت نشسته... دل میبرد از آدم...
اماما! بعضیها در «طیاره 57» با تو پایین آمدند اما در «عروج 68» جایشان خالی بود! رفیق نیمهراه شده بودند... به این همراهان سستعنصر، چند نفری را اضافه کن... میآیند؛ بیبیسی خوشحال میشود!! میروند؛ صدای آمریکا درمیآید!! رفیق نیمه راه «حضرت ماه» شدهاند... اذیت میکنند بابای ما را. بابای مهربان ما را...
اماما! این هفتمین انتخابات ریاست جمهوریِ جمهوری اسلامی در فراق شماست... اما نه! کدام فراق؟! کدام جدایی؟! نشان به نشان این همه حماسه، خدا تا انقلاب مهدی(عج) شما را نگه داشته... خدا روی شهدا را زمین نمیاندازد... خداقوت باید گفت به خامنهای... خدا علمِ علمدار را زمین نمیاندازد... خدا روی ماه را زمین نمیاندازد...
اماما! هنوز روی ویلچر نشستهاند جانبازان قطع نخاعی... هنوز تیر میکشد قلب ساسان... هنوز «ثارالله» پر از بچههای اروند است... هنوز خیابان انقلاب، مالامال از مرد است... دست نوازشی! هایهای اشکی! تفسیر حمدی!...
اماما! هنوز مادران شهدا قبل از نشستن بر سر مزار جگرگوشهشان، رو به مرقد میگویند، «السلام علیک یا روحالله»... و هنوز شعار بسیجیان این است؛ «حزب فقط حزبالله، سیدعلی روحالله».
آفرینش:نگرش غیرمنطقی به جبران درآمدهای نفتی
«نگرش غیرمنطقی به جبران درآمدهای نفتی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضاعسگری است که در آن میخوانید؛ بحث تامین درآمدهای دولت ها در کشورهای مختلف نشانگر نوع نگاه و رویه اقتصادی آنها می باشد. در کشورهایی که متکی به ثروت های طبیعی همچون نفت هستند معمولاً شاهد نقش اکثریتی دولت در اقتصاد هستیم یا به عبارتی دولت متصدی اصلی اقتصاد میباشد و هرجور که صلاح بداند منبع کسب درآمدها و نحوه صرف هزینهها را تعریف می کند.
اما آنچه امروز با آن مواجه شده ایم کاهش اجباری وابستگی، یا بهتربگوییم عدم دسترسی به درآمدهای نفتی به سبب تحریم ها می باشد. براساس گفته مقامات اقتصادی کشور درپی تحریم های یک سال اخیر، 50 درصد از وصول درآمدهای نفتی کشور کاهش یافته و در بودجه امسال برای منابع درامدی 144 هزار میلیارد تومان پیش بینی شده بود اما به لحاظ محدودیتهایی که برای صادرات نفت پیش آمده است ، چنین مبالغی محقق نخواهد شد. این قضیه برای اقتصاد ما که تاکنون از طریق درآمدهای سرشار نفتی تغذیه شده بسیار سنگین است که به یکباره نیمی از درآمدهایی که تاکنون بدون هیچ زحمتی با فروش "بشکه های 100دلاری نفت" حاصل می شد، قطع شود.
اما نکته قابل توجه بحث جبران این کسری درآمدهاست . دراظهارنظرات اخیر مسولان اعلام شده که "قراراست درآمدهای مالیاتی جایگزین کاهش درآمدهای نفتی گردد و مردم باید هزینه خدمات دولت را بپردازند". البته این مدعا امروز درجوامع پیشرفته اروپایی درحال اجراست و بسیاراصولی است. اما باید به سازوکارهای تحقق درآمدهای مالیاتی نیزتوجه داشت. متاسفانه تحقق درآمدهای مالیاتی درکشورما صرفاً برافزایش میزان مالیاتها توجه دارد، و شرایط خاص فعلی اقتصاد مد نظر تصمیم گیران اقتصادی قرار نمیگیرد.
بخش قابل توجهی از درآمدهای مالیاتی که قرار است جایگزین درآمدهای نفتی گردد، در بخش تولید و صنعت توزیع شده است و منطقی این است که هرچه میزان تولید و بهرهوری صنایع افزایش یابد به میزان آن مالیات واحدها نیز بیشتر شود. اما در شرایط فعلی که وضعیت تولید با رکود و تعطیلی مواجه شده است، اخذ مالیاتهای سنگین از صاحبان صنایع و کارخانجات تولیدی مشکلات فراوانی را برای این آنها ایجاد کرده است. این رویه از چندین جهت موجب آسیب دیدن اقتصاد کشور میگردد.
وضعیت تولید درکشورمان بسیارنگران کننده است، لذا باید نگاه مسولان به این بخش از نوع حمایتی باشد تا تولیدکنندگان را به ادامه و گسترش فعالیت اقتصادی ترغیب کند. افزایش هزینههای تولید همچون تامین انرژی، تهیه مواد اولیه، پرداخت دستمزد نیروی انسانی و... باعث شده تا بسیاری از تولیدکنندگان حجم تولیدات خود را به حداقل برسانند. اما با وجود این میزان مالیاتها و عوارض این واحدها نه تنها کاهش نداشته بلکه چند برابر هم شده است. تولید کننده داخلی با مشاهده این وضعیت و عدم تحقق وعده های حمایتی، وصد البته متضرر نشدن و کاهش ارزش سرمایه اقتصادیش، ترجیح میدهد دست از تولید بکشد و سرمایه مالی خود را دربخش دیگری صرف کنند و یا درخارج از کشور سرمایه گذاری نمایند.
افزایش غیرمنطقی مالیاتها و عوارضی که بر تولید نهاده شده، وجه منفی دیگری هم دارد که آن گسترش فرارهای مالیاتی، درآمدهای کلان فعالیت های پنهان اقتصادی، فعالیت های زیرزمینی، دلالی و قاچاق خواهد بود. واقعیت این است که 20 درصد از اقتصاد ایران، سهم اقتصاد زیرزمینی است که نه در دفاتر ثبت میشود و نه در معاملات جاری مشخص است. اما بارتامین هزینه های کشور از طریق مالیات بردوش تولیدکنندگانی قرار میگیرد که دیگر رمقی برای ادامه فعالیت اقتصادی ندارند.
تحمیل هزینهها به بخش تولید موجب تعطیلی کارخانجات و ورشکستگی کامل فعالان اقتصادی خواهد شد و اینگونه فشارهای مضاعفی بر کشور و مردم تحمیل خواهد شد. "تولید" شاه کلید تمامی مشکلات و بحران های اقتصادی است که امروز کشور ما به آن دچارشده است، لذا حمایت مسولان ازاین بخش نسبت به کسب درآمدهای هنگفت مالیاتی، ارجحیت دارد.
تهران امروز:سیگنالی که مردم به مردان سیاست دادهاند
«سیگنالی که مردم به مردان سیاست دادهاند»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن میخوانید؛خبر این بود، اخلاق امتیاز آورد. 8 کاندیدا که زیر چتر گفتمانهای مختلف قرار میگیرند، عصر آدینه در کنار هم نشستند و آنچه گفتند، جز آنچه میخواستند باشند، نبود. انتقادها و راهحلها را تشریح کردند، اما به تخریب همدیگر یا جریانهایشان مجالی ندادند. مناظره اقتصادی نشان داد، تنها تخریب و زد و خوردهای سیاستزده، همه آنچه در این سالها کسب کردهایم، نیست، بلکه آفرینش انصاف، شایستگی رفتار، متانت گفتار، بازتولید زیر پوستی فضای غبارآلوده این سالها بوده است. اما این رویداد چگونه شکل گرفته است. میتوان به چند تحلیل رسید و آنها را به بوته نقد و نظر و بررسی رساند. خروجی اول مناظرهای که اخلاق پیروز آن بود، این است که افکار عمومی و مردم با بیاعتنایی به بیاخلاقیها و دوری کردن از آنان که تخریب و غوغا را میکاشتند تا آنچه میخواهند درو کنند به سیاستورزان یادآور شدند که به روح اخلاق جامعه انسانی احترام بگذارند و از نردبان بیاخلاقی به بام ریاستجمهوری نروند. سیگنالی که مردم به مردان سیاست دادهاند این است که دوره تخریب که نشانه عدم حضور عقلانیت است پاپان یافته.
پس اولین نکته را باید از آن مردم دانست. مردمی که بعد از اوجگیری بیاخلاقیهای یک جریان ناپایدار، در سفرهایشان دیگر پا به پای آنان نرفتند و با دقت و هوشمندی و فراست نشان دادند عهدی با هیچ گروهی ندارند و به شئونات اسلامی و اخلاقی و ارزشهای خود پایبند هستند. نکته دومی که میشود به آن اشاره کرد خالی شدن عرصه از افراط و تفریط است. دیروز روح حاکم بر جلسه مناظره معتدل بود و افراط و تفریط مجال حضور پیدا نکرد. بیشک در دهه چهارم جایی برای آزمون و خطا و افراط و تفریط نیست. گروههای سیاسی نیز به این آگاهی رسیدهاند که افراط و تفریط راه به جایی نخواهد برد، حالا زمان اعتدالگرایان است. حالا زمان برنامه و برنامهریزی، اجرای دقیق قانون، مخالفت با قانونگریزی، کارآمدی و کار و کار و کار است.
اعتدالی که عقلانیت و مجال طرح ایدههای کارشناسی شده را به ارمغان میآورد. اعتدالی که اخلاق را جان میدهد و به آنچه دستاورد انقلاب اسلامی از گذشته تا امروز است، حرمت میگذارد. اینکه کاندیداهای محترم اگر نسبت به عملکرد دولتهای گذشته نقد و نظر دارند، حسنهای آن دولتها را نیز رصد کرده و بدون حب و بغض بازگو میکنند، نشانهای از توسعه اخلاق سیاسی است. سومین نکته که شاید بتوان در این گفتار کوتاه به آن نگاهی داشت، شخصیت خود کاندیداهاست. به این معنا که کاندیدای معتدل، خود بهدنبال ایجاد قطبی کردن کاذب و غیر واقعی و بد فرجام فضای انتخابات به هر قیمتی نیست و آینده ایران اسلامی برای فردی که در حوزه اعتدال تعریف میشود مهمتر از خواست فردی و گروهی و جناحی است. اعتدالگریان، حب و بغض بیپایانی با کسی ندارند بلکه، چالشها را میبینند و تذکر میدهند.
دایره نقد آگاهانه و مسئولانه را تمیز میدهند، هتک حرمت و تخریب شخصیت را میدان نمیدهند. خودبین و خودستا نیستند و در دایره گفتارشان انصاف خانه دارد. حرف حق را میزنند و در مقابل نقدها جبهه نمیگیرند و از پس آن دشمنان فرضی برای خود نمیسازند و در جنگی که هیچکس در میدان نیست فریاد «هل من مبارزه» سر نمیدهند تا افکار عمومی را به خود و غیر خود تقسیم کنند. اعتدالگرایانی که کار و کارنامه و برنامه اولویتشان است، پا به میدان سیاستبازان نمیگذارند و برای فریب مردم، ژست مظلومیت قلابی نمیگیرند.(از آنجایی که ما ایرانیان همیشه پای مظلوم ایستادهایم، گاهی هم میشود که کسی بخواهد با مظلومنمایی راهی به قلب و احساس ما باز کند). اعتدالیون، مظلوم نمایی نمیکنند، حتی اگر مظلوم هم واقع شوند با آن کاسبکارانه برخورد نمیکنند چرا که دون شأن خود میدانند که با افکار و احساسات پاک مردم بازی کنند. احساسات مردم را برای زمانهای حساس که باید در کنار یکدیگر باشیم و حماسه خلق کنیم خرج میکنند.
اعتدالگرا یا پیروز میشود یا شکست میخورد، در هر دو صورت آنچه اولویت اوست منافع همگان و منافع ملی است. قطعا در برد 8 – 8 دیشب زمین این بازی و داوریاش بیتاثیر نبود، اشارهام به سازمان صدا و سیما ست که تمام تلاش خود را کرد تا نهایت بیطرفی را نشان دهد. اگر چه شاید برخی کاندیداهای محترم به قسمتهایی از نحوه اجرا ایراد داشتند اما بیگفتوگو، بیطرفی این نهاد تاثیرگذار را تایید میکنند.با این حال شایستهتر بود در مهندسی بخش دوم مناظره، از خود نامزدها نیزکمک بیشتری گرفته میشد.باری همین که تا اینجای این جشنواره بزرگ جمهوریت، همه نامزدها اخلاق را رعایت کردهاند قابل تقدیر است.
حمایت:آنچه مردم از نامزدها میخواهند
«آنچه مردم از نامزدها میخواهند»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید محمد مهدی موسوی است که در آن میخوانید؛این روزها بیش از هر زمان دیگری، رسانه های جمعی به ویژه رسانه ملی، به محلی برای بیان نظرگاه های نامزدهای هشتگانه انتخابات ریاست جمهوری درباره مسایل کلان کشور تبدیل شده است. به ویژه در مدیوم تلویزیون که بر اساس برنامه ریزی صورت گرفته از سوی صدا و سیما و همچنین قرعه کشی انجام شده تا روز بیست و دوم خردادماه، نامزدها در گفت وگوهای خبری، برنامه های مستند و نیز مناظره های چند جانبه، برنامهها و دیدگاه های خویش را از دریچه قاب سیما با مردم در میان میگذارند.
در این میان، نکته حایز اهمیتی که نامزدهای محترم میباید لزوماً بدان توجه داشته باشند این است که مردم طی دو سه هفته آتی، منتظر شنیدن راهکارهای عملیاتی آنان برای رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی خود و نیز ساماندهی مطلوبِ امور اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور هستند. طبیعی است که صرفِ کلی گویی و ارایه شعارهای غیرعملی، جدای از آن که نتیجه سودمندی برای نامزدها در پی ندارد، چه بسا به نوعی موجبات سرخوردگی و بی میلی مخاطبان میلیونی برنامه های تلویزیونی نامزدها را نیز فراهم آورد.
برای مثال در عرصه اقتصاد که دغدغه جدی این روزهای عموم مردم است، چه بسا نامزدها فهرست بلندبالایی از راهکارهای کلی برای بهبود اوضاع اقتصادی ارایه کنند و مجموعه اصطلاحاتی همچون افزایش تولید ملی، اشتغال زایی، حمایت از سرمایههای داخلی، بهبود رابطه با کشورهای خارجی و ... را برای کاهش مشکلات اقتصادی به طرفداران خود و به طور کلی عموم مردم ارایه کنند اما مهم آن است که مردم بدانند نامزدها چه برنامهای برای تحقق چنین اهداف مهمی تدارک دیده اند و اساساً در اولویت گذاری خویش، کدام نقطه را هدف گذاری کردهاند.
از سویی با عنایت به جایگاه حساس ریاست جمهوری و نیز اشرافی که رییس جمهور باید بر عموم مسایل اساسیِ مملکتی بخصوص در حوزهی اجرایی داشته باشد، طبعاً ارایه برنامه دقیق و کاربردی، انتظار به حق مردم از نامزدهایی است که کسبِ سمت ریاست جمهوری را مطالبه میکنند؛ در واقع مردم میخواهند بدانند که نامزدها، با چه ایدهها و برنامههایی وارد گود رقابت شدهاند. نکته مهم دیگر این که نامزد پیروز نیز باید بر سر وعده های خود باقی بماند و از سویی از همه ظرفیتها و حتی توان نامزدهای رقیب بنا بر ضرورت در دولت خود استفاده کند تا مبادا دچار آفت باندبازی و گروه گرایی در اداره کشور شویم.
شرق:من هنوز هم یک رای دارم
«من هنوز هم یک رای دارم»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم عباس آخوندی است که ر آن میخوانید؛در آستانه انتخابات، اینک بخش گستردهای از مردم با این سوال روبهرو هستند که چه باید بکنند. نامزدی که شور و شوق را به عرصه سیاسی آورده بود، ناباورانه صلاحیتش احراز نشد. واقعیت این است که حتی آنان که به گمان خود از وضع موجود منتفع میشوند نیز انتظار چنین پدیدهای را نداشتند. نگارنده بر این باور است که اگر قدری بر خود مسلط شویم و به داشتههایمان بیندیشیم درخواهیم یافت که هنوز یک سرمایه بزرگ در دست ماست. هریک از ما هنوز یک رای داریم. نحوه استفاده ما از این سرمایه سیاسی مهمی که در اختیارمان است، تعیینکننده است. بزرگترین آفت وضع ایجادشده، یأس سیاسی و انفعال رایدهندگان است. ما همانند کسانی هستیم که در یک حادثه رانندگی، بر اثر شدت وحشت، دچار شوک شدهاند.
بنابراین توان هرگونه تصمیمگیری از ما سلب شده است. لیکن، اگر بر تردیدهایمان غلبه کنیم و بتوانیم بر ناامیدی سیاسی چیره شویم، درخواهیم یافت که هنوز اراده ما اثرگذارترین بردار در صحنه سیاسی کشور است. این همان نکتهای است که آقای هاشمی در جلسه سپاس از همکاران ستادهای انتخاباتیاش بیان کرد. این یادداشت بر آن است تا پرتوی بر این رویکرد بتاباند، باشد که راهی برای گفتوگوی اجتماعی پیشروی دوستان همراه قرار دهد و آنان را از فرورفتن در لاک خود دور بدارد.
واقعیت آن است که فاصله انتظار بین آنچه مردم در ذهن داشتند و دارند، با آنچه اتفاق افتاد با هیچ توضیحی پرشدنی نیست. پس از هشتسال خاص در جامعه ایرانی، شخصی در سن کمال پا به صحنه رقابت گذاشت که مظهر تدبیر، وقار و آرامش برای مردم ایران بود. او از جمله معدود سیاستمداران ایرانی است که دامنه نفوذی فراتر از مرزهای ایران دارد.
به هر روی، مردم خسته از بگومگوهای بیحاصل، امید به فردی بسته بودند که آنان را از این دورهای باطل و فرساینده ایجادشده در اقتصاد، سیاست، فرهنگ، اجتماع و حتی روابط بینالملل خارج سازد تا آنان بتوانند بار دیگر طعم زندگی را بچشند. از دوشنبه سیام اردیبهشت که شایعه عدم احراز صلاحیت آقای هاشمی بر زبانها افتاد تا سهشنبهشب که موضوع بهطور رسمی اعلام شد، گویی زمان در ایران متوقف شد و خانواری نبود که این موضوع، مساله گفتوگوی درونیاش نباشد.
هنوز هم افراد آنچه اتفاق افتاده است را با هم مرور میکنند و مرتب با هم میگویند نه نمیشود، حتما تجدیدنظر میکنند. اصلا مگر میشود؟! ولی حقیقت آن است که این داستانی است که اتفاق افتاده است و باید واقعیت را پذیرفت. ما شهروندان اینک با یک امر واقع روبهرو هستیم. به ما میگویند که مدیریت را به مفهوم وسیع آن مدنظر قرار دادهایم، بنابراین سن و تواناییهای جسمی نامزد شما را نیز در نظر گرفتهایم.
افزون براین، در یک بیان گنگ، اعلام شد نامزدی که قانون اساسی را قبول نداشته باشد و مثلا به برخی از اصول آن معتقد نباشد، نباید انتظار داشته باشد که صلاحیتش مورد پذیرش قرار گیرد. استدلال بیانشده، برای کسانی که از نزدیک با ایشان ارتباط دارند؛ از جمله تعدادی از اعضای شورای نگهبان و برای مردمی که شاهد فعالیتهای روزانه وی از طریق رسانهها هستند، به هیچوجه قابلقبول نیست. با وجود این، از منظر سیاسی، ملت ایران با این واقعیت روبهروست که نام ایشان در فهرست اسامی نامزدهای رسمی قرار ندارد. آقای هاشمی هیچ اعتراض رسمی به این تصمیم نکرده و درست هم، همین است. فعلا، پرداختن به ریشههای این تصمیم دردی را از ما دوا نمیکند، گو که باید به موقع مورد واکاوی قرار گیرد تا از تکرار آن در تاریخ ایران جلوگیری شود.
بنابراین پرسش اساسی این است که اینک چه باید کرد؟ عدهای آشکارا در پی راندن سیاستمداران و مصلحان ملی به کوچه بنبست هستند، اما چه میتوان کرد که دچار بنبست سیاسی نشویم؟ پاسخ نگارنده این است که باید این استراتژی در سپهر سیاسی ایران تثبیت شود که ارتباط شهروندان با حاکمیت از طریق صندوقهای انتخاباتی برقرار میشود و موثرترین ابزار اثرگذاری آنان بر فرآیندهای حکمروایی، رای آنان است.
بنابراین قهر با صندوق رای، از کفدادن سرمایه سیاسی شهروندی از سر غیرت و عصبیت است و نه لزوما خرد و تدبیر! باید اندیشهای چون فریدون بهکار بست. او ما را از فروغلتیدن در ورطه برادرکشی برحذر داشت. به ما امید داد که جهان بر یک پاشنه نخواهد چرخید. و البته به سمتی تغییر خواهد کرد که ما برانیمش. به گفته فردوسی حکیم:
یکی داستان گویم ار بشنوید / همان بر که کارید خود بدروید
کسی کو برادر فروشد به خاک / سزدگر نخوانندش از آب پاک
جهان چون شما دید و بیند بسی / نخواهد شدن رام با هر کسی
خماند شما را هم این روزگار / نماند بر اینگونه بس پایدار
استواری و کارآمدی جمهوری اسلامی و سرفرازی و یکپارچگی ایرانزمین دو هدفی هستند که هیچگاه نباید از افق دید ما کنار گذاشته شوند. نگارنده بر این باور است که رای ما هنوز در دو جهت کارایی دارد: یکی راهبستن بر ورود پوپولیستها به قدرت و دیگری دومین انتخاب بهینه از میان نامزدهای موجود، هر چند با نامزد موردنظر ما فاصله داشته باشد. هشت سال سکانداری قدرت اجرایی توسط جریان عوامگرای خیالپرداز ما را در این وضعیت پرتضاد و ناپایدار قرار داده است. اینک همه میگویند دیگر بس است. باید کاری کرد. حد اقل کار، این است که از ادامه روند موجود با ارادهمان ممانعت کنیم. همزمان باید انتخابی از سر آگاهی و در ظرفیتی که فرارویمان است انجام دهیم.
لازمه انتخاب آگاهانه، نهتنها اطلاع از اندیشه کسانی است که خود را در معرض رای قرار دادهاند، بلکه تغییر رویکردمان به امر انتخابات نیز هست. انتخابات یک قرارداد اجتماعی برای اداره کشور برای مدت چهار سال است. در این قرارداد همچون هر قرارداد دیگر، باید موضوع خدمت در آن روشن باشد. از نظر حقوقی، قراردادی معتبر است که طرفین قرارداد حق برابر داشته باشند و کسی بر دیگری چیرگی نداشته باشد.
افزون بر این، شرایط قرارداد باید منصفانه باشد و نحوه نظارت مردم بر خدمتی که میگیرند باید آشکارا تعریف شود. هرگاه عرضهکننده خدمت از تعهدات خود سرباز زد، باید شهروندان قدرت اعمال حاکمیت داشته باشند. قانون حاکم بر این قرارداد قانون اساسی است. در اینباره، اگر بخت یار باشد، مطالبی را قلمی خواهم کرد. چهبسا عدهای بر این راهبرد خرده بگیرند که وقتی شرایط به گونهای است که بناگاه موثرترین نامزد از گردونه حق انتخاب شهروندان حذف میشود، دیگر با چه امیدی باید به سوی صندوقهای رای رفت؟ این رویکرد در واقع، عدم استفاده ایرانیان از حق قانونیشان را پیشنهاد میکند.
نقد من به این نگاه این است که جانبداران این رویکرد ما را به آیندهای مبهم و تاریک حوالت میدهند. نگارنده بر این باور است که اگر ضرورت دارد تا فرآیندهای انتخابات از مرحله تصمیم درباره زمان انتخابات، ثبتنام نامزدها و بررسی صلاحیتها، اخذ رای و نحوه نظارت بر آن، شمارش آرا، رسیدگی به شکایات و اعلام نتایج مورد بازنگری قرار گیرد که ضرورت دارد این امر نیز باید از طریق صندوق صورت گیرد و بهبود یابد. باید آنقدر پایمردی کرد تا به نتیجه رسید. وگرنه هر حرکت دیگری با نتیجه نامعینتری همراه است.
به گفته حضرت مولاعلی(ع) هر گاه دری را بسیار کوبیدی، بهناچار بر روی تو باز خواهد شد. بههر روی، میخواهم باز تاکید کنم که این بسیار مهم است که باور داشته باشم که من هنوز یک رای دارم و اشتباه است اگر گمان کنیم که با رایندادن، رای ندادهایم! در عمل به رای دیگری که مقبول ما نبوده است فرصت پیروزی دادهایم.
قانون: کاندیدایی که بیطرفی مرا نقض کرد
«کاندیدایی که بیطرفی مرا نقض کرد»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم قاسم خرمی است که در آن میخوانید؛آقای دکتر عارف کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در گفتوگوی زنده تلویزیونی چهارشنبه شب، یکی از اهداف حضورش در عرصه رقابتهای انتخاباتی را توقف روند اخراج دانشجویان و استادان دانشگاهها اعلام کرد. او گفت «من آمدهام تا دیگر دانشجویی ستارهدار نشود». اگرچه روزنامه قانون به عنوان یک روزنامه مستقل نسبت به کاندیداهای فعلی بهویژه شخص آقای عارف بیطرف است اما حقیقتاً خود من نسبت به این موضع و حرف ایشان نمیتوانم بیطرف بمانم و معتقدم که جناب آقای عارف تا اینجای کار اگر هم رئیس جمهور نشود و حتی اگر کاندیدای ریاست جمهوری باقی نماند رسالت اخلاقی و انسانی خود را نسبت به این قشر مظلوم و بیپناه جامعه به خوبی ایفا کردهاست. از نظر من بخشی از حماسه سیاسی فراهم شدن زمینه اشاره و انتشار چنین دردها و زخمهایی است که موجودیت حقوق قانونی و انسانی شهروندان ایرانی را هدف قرار داده است.
محمدرضا عارف با بیان چنین حرفی مسلما به دنبال جلب آراء و تمایل عمومی نیست زیرا جلب نظر تعدادی استاد اخراجی و دانشجوی محروم از تحصیل تغییر شگرفی در آرای اکتسابی او پدید نخواهد آورد. اما او در حقیقت با اشاره به این موضوع ثابت کرد که هنور هم به شعارها و برنامههای اصلاحطلبی معتقد و وفادار است. شعارهایی که تفاوت اساسی یک کاندیدای دارای برخوردار از دغدغههای علمیوفرهنگی را با دیگر رقبا آشکار میسازد.
واقعیت این است که در هشت سال گذشته روح و روان ملت ایران زخمهای بسیاری برداشته است. اما آسیبی که از بابت سیاستهای غلط، وهمآلود و تبعیضآمیز وزارت علوم متوجه دانشجویان و استادان کشور شده دارای پیامدهای وخیمی است که به مرور آشکار خواهد شد. تردید نکنید این خسارات دست کمی از خسارات جنگ تحمیلی نخواهد داشت. در هر صورت امثال من قدردان آقای عارف هستیم. خاصه در چنین هنگامهای که رقبای او عمدتا از فرونشاندن بادهای سرگردان در خاورمیانه سخن میگویند ایشان به درستی به لزوم فرونشاندن باد و نخوتی اشاره کردند که سرمایههای اجتماعی ما را به تاراج برده است، امیدواریم دیگر کاندیداهای محترم نیز هم با پرهیز از کلیگوییهای بیمصداق به مصادیق آشکار و قابل لمس از نقض حقوق قانونی اشاره کنند.
مردم سالاری:زیر پوست تبلیغات نامزدهای انتخابات
«زیر پوست تبلیغات نامزدهای انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میرزا بابامطهرینژاد است که در آن میخوانید؛ امروز وارد دهمین روز تبلیغات انتخاباتی شدهایم. تبلیغاتی که نامزدهای انتخاباتی خیلی راحت و بیدردسر سناریوی قالببندی شده صدا و سیما را برای انتخابات پذیرفتند و از ستادهای انتخاباتی و میتینگهای هواداران و حضور پررنگ رخبهرخ با مردم فاصله گرفتند.
سفرها و سخنرانیهای مردمی به حضور کم رونق در برخی مساجد و یا مستمعین سنتی و خلوت مساجد و در حال و هوایی بسیار عادی در جریان است.
البته اگر شبکههای خصوصی رادیو و تلویزیون وجود داشت و یا اجرای برنامهها در صداوسیما به نهادهای مدنی و مردمی واگذار میشد، این شیوه پذیرفته بود و میتوانست کارکرد واقعی خود را پیدا کند، همچنان که در «ممالکالغربیه» وجود دارد. سوالاتی که مجریان گوش و زبان بسته صداوسیما از نامزدها میپرسند، اصلا سوالات مردم نیست و یا آنقدر ادبیات، مفاهیم و پیامهای واقعی مردم در آنها کمرنگ و بیروح است که در مردم انگیزه ایجاد نمیکند. شاید به همین دلایل است که مردم کوچه و بازار از سخنرانیها و سخنان نامزدها با یکدیگر کمتر سخن میگویند.
دکتر عارف و دکتر حسن روحانی در برنامه گفتوگو خبری سعی کردند قدری پا را از قالب طراحی شده صداوسیما فراتر بگذارند و اجازه ندهند مجری مثل بچه محصلی که به سوالات معلمش پاسخ میگوید، با آنها رفتار کند؛ به قول اهالی محله ارتباطات، کنترل گفتوگو در بخشی از برنامه را به دست گرفتند، همین مساله موجب شد که در جامعه قدری بیشتر از دیگران، در مورد برنامه آنها گفتوگو شد. اما این ابتکار هم آنقدر موثر نبود که مثلا در دانشگاهها و مساجد و محلات جلسات نقد و بررسی سخنان آنها که طبیعت دوران رقابت است شکل بگیرد.
رقابتهای انتخاباتی را باید بازیگران واقعی حکومتداری مدیریت کنند؛ بازیگران حکومتداری یعنی دولت، جامعه مدنی، بخش خصوصی. جامعه مدنی یعنی سازمانهای مردم نهاد «سمنها» یا «N.G.O»ها، نهادهای دانشگاهی و تحقیقاتی، رسانههای جمعی، گروههای مذهبی، سازمانهای داوطلبانه مردمی (CBO)، سازمانهای محلی، سازمانهای نهادینه شده اقوام و اقشار و... بخش خصوصی یعنی شرکتهای بزرگ، کوچک و متوسط، اتحادیهها و انجمنهای تجاری، اطاقهای بازرگانی و شرکتهای چند ملیتی و... در سناریوی قالببندی شده صداوسیما، اینها کجایند؟ سوالات اینها کجا مطرح است، بدهیهای چند ده هزار میلیارد تومانی دولت به بخش خصوصی در کجای این سوالات و گفتوگوها جای دارد؟
اقتصاددانان بیش از صد متغیر وابسته و مستقل را عامل تورم میشمارند، یکی از نامزدها در برنامههایش مرتب میگوید: تورم به این علت است که دولت بیشاز بودجهاش هزینه میکند. اگر دولت به اندازه بودجهاش هزینه کند تورم از بین میرود و نتیجهگیری میکند که اگر تورم از بین برود، فرهنگ، اشتغال و... هم درست میشود. در غیاب بازیگران حکومتداری، این ادعا و صدها ادعای مشابه آن از تکتک نامزدها گفته و شنیده میشود که در آینده زندگی مردم هیچ کار کردی نخواهد داشت.
اگر سخنان نامزدها را در سناریوی طراحی شده صداوسیما در ترازوی ویژگیهای حکومتداری وزن کنیم، پیچیدگی چند برابر خواهد شد:
مولفههای حکومتداری عبارتنداز: کارایی و اثربخشی، استفاده بهینه از منابع از طریق به کارگیری نهادهها و فرآیندهای مناسب، تنظیم خط مشیهای مناسب، تصمیمگیری به موقع و اجرای موثر تصمیمها، ارائه خدمات سودمند توسط مدیران و کارکنان.
آنچه در این باب میتوان اشاره کرد، این است که نه مجری در سوالات خود به این مولفهها عنایت دارد و نه نامزدها در پاسخهای خود به این مولفهها اشاره، نه اشارهای و نه عنایتی و نه در سایتها و برنامههای اعلام شده نامزدها درایتی از این باب دیده نمیشود.
تنها نکته امیدوارکننده، اظهارات نامزدهای منتسب به اصلاحطلبان است که استفاده از تجربه دولتهای اصلاحات را مدنظر دارند و البته در آن دولتها به این مولفهها به حد کفایت توجه شده است، اما نامزدهای اصولگرا نه به استفاده از تجارب قائل هستند و نه خود در باب این مولفهها سخنی دارند. بالاخره نکته مهم دیگر که در سناریوی صداوسیما غایب بزرگ است، ابزارهای دولت و رئیسجمهور آینده برای اجرای وظایفاش است. این ابزارها آنطور که صاحبنظران گفتهاند و تجارب گذشته موید آن بوده است عبارتنداز:
قوانین و مقررات، ساختار تشکیلاتی، سیستمها و روشها، منابع انسانی، فرآیند تغییرات فرهنگی، تغییر در نگرش، بینش و باورها، تغییر در رفتار و عملکردها و توجه به خلاقیتها و نوآوریها و...
نه مجریان از این ابزارها میپرسند و نه نامزدها به این ابزارها توجه دارند. مثلا نامزدها با مجلس که سکان قانونگذاری را در اختیار دارد چه میخواهند بکنند؟ تجربه دولتهای نهم و دهم که از همراهی کامل با دولت تا تقابل کامل با مجلس را در کارنامه دارد، چگونه عبور خواهند کرد؟
امید که در فرصت باقیمانده نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری در برنامهها و فرصتهای خود از این مقولات بسیار بگویند و خود را از سناریوی طراحی شده صداوسیما نجات دهند، تا انگیزه حضور قویتر مردم در پای صندوقهای رای را رقم زنند.
نگارنده این سطور را، قبل از پخش برنامه مناظره روز جمعه دهم خرداد نگاشته است و بررسی نقاط قوت و ضعف مناظره را در فرصت دیگری تقدیم خواهد کرد.
ابتکار: دردشناسی نامزدها خوب، ولی دردیابی آنان....!
«دردشناسی نامزدها خوب، ولی دردیابی آنان....!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛رقابت انتخابات ریاست جمهوری یازدهم با شروع مناظرههای جمعی وارد مرحله تازه ای شد. نامزدهای محترم برنامههای مختلف و متفاوت رادیو و تلویزیونی را به شکل انفرادی انجام دادند و دیروز وارد اولین برنامه به اصطلاح مناظره( بخوانید مصاحبه و مسابقه) شدند. هر کدام در این مدت سعی داشت تفاوتی را با دیگری به نمایش بگذارد. هر هشت نفر در توصیف وضع نامطلوب کنونی نظرگاه مشترک داشتند، اگر چه هر کدام تلاش داشتند آسیب شناسی وضع کنونی را از منظر خود داشته باشد و آنرا در چارچوب گفتمانی خود تحلیل و توصیف نماید.
رقابت اصلی نامزدها تاکنون حول نمایش دردهای جامعه و اعلام انزجار نسبت به آن و ضرورت برون رفت متمرکز بوده است. اگر بخواهم نقدی بر روش نامزدها تاکنون داشته باشم مقدمه ای لازم است.
یکی از ویژگیهای عمومی جامعه ایران بخصوص نخبگان، توانمندی و مهارت بالای آنان در دردشناسی است. دردشناسی و فهرست کردن دردها و آسیبهای جامعه نیازمند نخبگی یا اطلاعات گسترده نیست. در هر محفلی که وارد شوی شاهد نبوغ و توانمندی اعضاءمحفل (خواه خانوادگی، دوستان، همکلاسان و... ) در شمارش دردهای جامعه میشوی دردشناسی نقل محافل ایرانی است.
”هر کجا دردی دوا آنجا رود/ هر کجا فقری نوا آنجا رود / هر کجا مشکل جواب آنجا رود/هر کجا کشتی است آب آنجا رود"
این وضع در شرایط کنونی که دردهای جامعه بیشمار و روز افزون است نیازمند استدلال و برهان نیست به همین دلیل دردشناسی بخش مهم سخنرانی، نطق، گفت وگو و مناظره نامزدها را تشکیل میدهد. این نشان میدهد که نامزدها بر فراز پیش فرضهای سیاسی خود، متوجه مشکلات کنونی کشور هستند. به طور طبیعی بازشماری آنها را به رقابت گذاشته اند. تا اینجای مسئله نه فقط عیب نیست بلکه لازمه رقابت و شرط مسابقه است. اما اشکال از نیمه دوم مسئله شروع میشود.
نیمه اول هر مسئله دردها و اطلاع از آنهاست اما نیمه دوم و مهم تر مسئله دردیابی است. دردیابی درحقیقت علت یابی دردهاست.
آنچنانکه گفته آمد فهرست دردها و اطلاع و اذعان به آن، نشان توانمندی نیست بلکه آنچه حلقه مفقوده این سلسله احیاگری و افشاگری است، پریدن از روی علتها و بی توجهی نسبت به عوامل دردهاست.
اگر در پروسه دردشناسی به حلقه دردیابی و علت دردها توجه نشود، نتیجه لازم که عبارتست از درد درمانی محقق نمیشود و راهکارها منطقی و واقعی نخواهند بود. هر گاه دردیابی درست صورت پذیرد درد درمانی صحیح انجام خواهد گرفت. اگر پزشک علت درد مریض را تشخیص ندهد، نسخه اش شفابخش نخواهد بود. هنر پزشک تشخیص علت هاست.
درد جامعه امروز ایران روشن است. درد گرانی، بیکاری، ناکارآمدی، بی تدبیری و.... بی اعتمادی است اما این دردها یک شبه خلق نشده اند. دردهای کنونی محصول یک پروسه اند. این دردها باید در بسترتاریخی، زمانی و.... تحلیل شوند. چرا امروز به این نقطه رسیده ایم؟ اگر به این سؤال پاسخ منطقی داده نشود معلوم نیست چهارسال دیگر باز با همین سؤال روبرو نباشیم. علت و اسباب وضع کنونی، درست و صحیح باید تحلیل شود.
تاکنون آنچه از زبان نامزدها شنیده شده، فهرستی از مشکلات کنونی بخصوص در حوزه معیشت مردم میباشد بر همین اساس فهرستی از برنامههای شبیه به هم نیز ارایه میشود.
سؤال این است آیا واقعاً دولتمردان کنونی برغم همه اشکالات مدیریتی، نمیدانستند که برای حل مشکل بیکاری بایست تولید رونق پیدا کند؟ آیا آنان نمیدانندکه برای رونق اقتصادی باید فضای کسب و کار فعال گردد؟ آیا آنان نمیدانند ارز چند قیمتی فساد زاست. حتماً اینها را میدانند ولی سؤال مهم اینست چرا برغم این دانش مشترک، وضع این شده است؟ چرا اشتغال یک و نیم میلیونی در سال هدفگذاری میشود ولی پس از چهار سال معلوم میشود بیکاری نه فقط کاهش نیافته که افزایش چشمگیر پیدا کرده است؟
مسئله تنها هدفگذاری نیست اطلاع دردها و فهرست برنامهها برای برون رفت شرط لازم است. اما شرط کافی نیست مهم تر از برنامه، تحلیل درست شرایط و علت یابی دردهاست. باید مشکل را پیدا کرد. مشکل فقط لیستهای بالا بلند ناکامیها نیست. مشکل اصلی پشت این وضع پنهان است. باید با درایت و شجاعت به اسباب و علتها رسید. اگر نامزدی بتواند علتهای واقعی وضع کنونی را خوب تشریح نماید بی شک به 50 درصد حل مسئله دست یافته است. مسئله را با دردشناسی تنها نمیتوان حل کرد، مردم هم باید با ملاک توان نامزدها در دردیابی پیرامونشان اظهار نظر نمایند.
بی شک یکی از عمده علتهای وضع کنونی تک صدایی و حذف بخش عمده نیروهای کارآمد است.
عقلانیت و اعتدالی که در شعار برخی نامزدهاست تنها از طریق به رسمیت شناختن رقیب حاصل میشود. پایه عدالت مورد پرسش مجری رعایت حقوق مخالف و منتقد است. اگر فرمول تبدیل منتقد به مخالف و مخالف به معاند عکس شد آنگاه عدالت معنا و مفهوم پیدا میکند. خود حق پنداری و باطل انگاری رقیب پایه اصلی بخش مهم مشکلات کنونی است.
بهار:گفتمان اصلاح طلبی یا ائتلاف
«گفتمان اصلاح طلبی یا ائتلاف»عنوان سرمقلالبه روزنامه بهار به قلم سعید پورعزیزی است که در آن میخوانید؛اصلاحات در فرهنگ سیاسی امروز کشور به بازخوانی خواستها و مطالبات اصلاحطلبان در دوره دولتهای هفتم و هشتم به ریاست سیدمحمد خاتمی بازمیگردد. آنگونه که ایشان تمام توان و ظرفیت و مشروعیت خود را از استقبال مردمی و آرای بالا در انتخابات سالهای 76 و 80 برای اداره امور به دست آورد و نسبت به همه دورههای پیش و پس از خود توانست گفتمان اصلاحات بر محور اخلاق و مدارا و احترام به منتقد را ترویج دهد و مشکلات مدیریتی و اجرایی کشور را پشتسر گذاشته و کارنامه موفقی بهجای گذارد، باید رهبر معنوی اصلاح تلقی شود.
باید ریاست قوهمجریه در دوره اصلاحات را مثال زدنی دانست و اعتراف کرد سردمداری دولت توسط اصلاحطلبان برآمده از حماسه دوم خرداد 76 در حافظه تاریخی مردم جایگاه ویژه و نسبتا مثبتی یافته است. از این رو این ویژگی گفتمان اصلاحات نه در شعار بلکه در مدیریت تجربه شده تنها ویژگیای است که یک نامزد انتخابات ریاستجمهوری یازدهم براساس آن قدرت دارد بخش عمدهای از رایدهندگان را به صحنه انتخابات بکشاند و فضای سرد و یخزده بعد از وقایع سالهای 88 و 89 و امنیتی شدن جو اجتماعی و سیاسی کشور را دچار چالش کند.
اکنون وظیفه میهنی و سیاسی بزرگان عرصه سیاست و کنشگران و راهنمایان جامعه و علاقهمند به آینده کشور است که با وجود خطرات پیشرو در سطوح بینالمللی کاری کنند این انتخابات هرچه میشود پرشور برگزار شود زیرا واقعیتها از خطرات جدی برای کیان کشور خبر میدهند.
چندی است پس از آنکه گزینههای حداکثری اصلاحطلبان راه ورود به عرصه رقابتها را نیافتند گزینه عدم حضور در انتخابات در بعضی محافل و تریبونها مطرح میشود. این از همان دیدگاههایی است که در هر انتخابات پیشروی همه سیاستورزان قرار دارد و بارها در دورههای قبلی انتخابات و پس از ردصلاحیت اصلاحطلبان مطرح شده است. شاید سکوت و توصیه به عدم مشارکت در انتخابات هم روشی برای سیاستورزی باشد اما از صاحبان این دیدگاه باید پرسید از عدم حضور چه نتیجهای عاید میشود؟
کاهش میزان مشارکت شاید اولین نتیجه باشد اما یکدرصد یا 30درصد مشارکت کمتر چه تفسیری به همراه خواهد داشت؟ باید پذیرفت این تدابیر قبلا توسط بسیاری از کنشگران سیاسی در دورههای قبل هم مطرح میشد ولی نتیجه و دستاورد روشن نداشت.
این دیدگاه هم در مقابل وجود دارد که تاکید بر ظرفیتهای بسیار اردوگاه اصلاحطلبان در مدیریت کشور میتواند راهی برای برپا نگاه داشتن پرچم اصلاحات در عرصه سیاسی و رقابتهای انتخاباتی و به دست آوردن جایگاه مناسب و در شأن و قدر این جناح در نهادهای قدرت باشد.
فلسفه وجودی اصلاحات نیز تاکید بر آرا ی مردم و احترام به این آرا در نماد قدرت و حاکمیت است و لازم است ابتدا خود اصلاحطلبان به اهمیت آرای بیشتر تاکید کنند. هیچگاه نباید با طرح نظرات شبههانگیز و خطرناک هواداران اصلاحات را دلسرد کرد و آنها را از صندوقهای اخذ آرا دور نگهداشت زیرا همواره این اصلاحطلبان بودهاند که از حضور حداکثری مردم در انتخابات بیشترین بهره را برده و جریان مقابل را سخت به زحمت انداختهاند.
با تاسف ادامه همین تحلیلهای ناشی از ترس از باخت در انتخابات، در شرایط 15 روز مانده به انتخابات کسانی را در فضای مجازی به مطرحکردن پروژههای نپخته و سبک رسانده است مبنی بر آنکه اصلاحطلبان برای ورود به صحنه انتخابات و کم کردن ریسک به ائتلاف دو نامزد در صحنه با یکدیگر روی بیاورند که نتیجه این ائتلاف را هم از قبل روشن کرده به این عنوان که روحانی بهعنوان رییسجمهور و آقای عارف معاون اول رییسجمهور شود. این تحلیلها و در سایتهای معلومالحالی بهعنوان تلاش جمعی از مشاوران اصلاحات ادعا شده است و با تاسف بیشتر بعضی نشریات و روزنامهها را نیز به اشتباه در تحلیل انداخته و در صفحات اول جایگاه ویژهای پیدا کرده است.
کافی است به شمهای از شعارها و گفتههای آقایان عارف و روحانی در ماههای اخیر توجه شود که آیا نامزدهای محترم که از فیلترهای شورای نگهبان توانستهاند عبور کنند در دیدگاههای خود کدامیک گفتمان اصلاحات را نمایندگی میکنند، کدامیک بر مبنای تجربیات دولت اصلاحات با شعارها، طرحها، برنامهها، لوایح و گفتمان دوم خرداد سازگارتر، اجراییتر و پیگیرتر بوده است.
و سوال آخر اینکه کسانی که این طرح و پروژه را تبلیغ میکنند آیا شناختی از همه سوابق و مشخصات نامزدها دارند یا فقط معتقدند ائتلاف به هر قیمتی باید شکل بگیرد و بقیه مسائل اهمیتی ندارد؟!
دنیای اقتصاد:مهار تورم از شعار تا برنامه
«مهار تورم از شعار تا برنامه»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم حمید زمانزاده است که در آن میخوانید؛درست زمانی که نرخ تورم با عبور از مرز 30 درصد به اوج خود در یک دهه اخیر رسیده و مردم نسبت به سیل گرانیها نگرانتر از همیشه هستند، رقابت نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری یازدهم در حال داغ شدن است. طبیعی است که در چنین شرایطی، مهار تورم در صدر توجه نامزدهای انتخابات قرار گیرد و هر یک درصدد اقناع افکار عمومی نسبت به این موضوع است که دولت وی میتواند به بهترین نحو و در کوتاهترین زمان به مهار تورم و گرانیها نائل آید. از این زاویه، برگزیدن شعار مهار تورم از سوی نامزدهای انتخابات کاملا منطقی است، اما آنچه منطقیتر است، ارائه برنامه شفاف از سوی نامزدها برای عملی کردن این شعار است تا کارشناسان اقتصادی و مردم بر اساس آن بتوانند ادعای نامزدهای انتخابات را برای مهار تورم و گرانی راستآزمایی کنند.
اولین گام در راست آزمایی ادعای نامزدها، بررسی واقعیتهای تورم در شرایط فعلی است. ریشههای اصلی تورم فعلی چیست؟ از منظر علم اقتصاد، مهمترین عامل تعیینکننده نرخ تورم، نرخ رشد نقدینگی است؛ به نحوی که افزایش نرخ رشد نقدینگی، موجب افزایش نرخ تورم شده و در مقابل کاهش نرخ رشد نقدینگی، نرخ تورم را کاهش خواهد داد. البته باید توجه داشت که این تحلیل، عمدتا تحلیلی میانمدت و بلندمدت است، در حالی که در کوتاهمدت، عوامل دیگر میتوانند اثرات قابل ملاحظه اما مقطعی بر نرخ تورم بر جای گذارند. بررسی تجربه تاریخی ایران نیز تایید میکند که عامل اصلی تغییرات نرخ تورم در اقتصاد ایران، تغییرات نرخ رشد نقدینگی بوده است. البته تغییر نرخ رشد حجم پول با یک وقفه زمانی اثرات خود را بر نرخ تورم آشکار میکند که به نظر میرسد در اقتصاد ایران این وقفه حدود یک سال است. بر این اساس تغییر نرخ رشد نقدینگی در هر زمان، اثرات تورمی یا ضدتورمی خود را حدود یک سال بعد بروز خواهد داد. بررسی روند نرخ رشد نقدینگی در اقتصاد ایران از سال 88 تا نیمه اول سال 91، نشان میدهد که نرخ رشد نقدینگی در این دوره به صورت پایداری در محدوده کمتر از 25 درصد بوده که با توجه به سابقه تاریخی رشد نقدینگی در اقتصاد کشور، نرخ بالایی نیست و این نرخهای رشد نقدینگی به سختی میتوانست به نرخهای تورم فراتر از 20 درصد بینجامد. اما از نیمه دوم سال 91 نرخ رشد نقدینگی شدت گرفته و تا پایان سال از مرز 30 درصد نیز عبور کرده است و انتظار میرود اثرات تورمی این افزایش قابل توجه رشد نقدینگی در سال 91 به مرور در سال 92 بروز یابد. بر این اساس سوال این است که عامل جهش نرخ تورم به فراتر از 30 درصد در حال حاضر چیست؟
بررسی شرایط اقتصاد کشور نشان میدهد که مهمترین عامل جهش نرخ تورم به فراتر از 30 درصد در شرایط فعلی، جهشهای نرخ ارز و رکوردشکنیهای پیدرپی آن بوده است. جهش نرخ ارز به فراتر از 3000 تومان، حداقل در کوتاهمدت از سه مسیر مستقیم و غیرمستقیم موجب افزایش نرخ تورم شد. از آنجا که کالاهای وارداتی بخشی از سبد مصرفی شاخص را تشکیل میدهد، افزایش نرخ ارز از طریق افزایش قیمت ریالی کالاهای وارداتی، به صورت مستقیم به افزایش سطح عمومی قیمتها و در نتیجه نرخ تورم انجامید. همچنین از آنجا که کالاهای سرمایهای و واسطهای وارداتی بخشی از هزینههای تولید داخلی را شامل میشود، افزایش نرخ ارز از طریق افزایش هزینههای تولید به صورت غیرمستقیم به افزایش قیمت محصولات تولیدکنندگان داخلی و در نتیجه افزایش نرخ تورم منتهی شد. علاوه بر این، جهش نرخ ارز به لحاظ روانی به انتظارات تورمی در اقتصاد کشور دامن زد و افزایش انتظارات تورمی خود به یکی از عوامل افزایش نرخ تورم در کوتاهمدت تبدیل شد.
بنابراین واقعیتهای تورم در شرایط فعلی بیانگر این است که جهش نرخ ارز به فراتر از 3000 تومان، عامل اصلی جهش نرخ تورم به فراتر از 30 درصد بوده است. در عین حال به مرور تا پایان سال 92، تازه اثرات تورمی افزایش نرخ رشد نقدینگی در پایان سال 91 بروز مینماید و این امر میتواند فشارهای تورمی را تقویت کند. بر این اساس هر برنامهای برای مهار تورم، ابتدا باید تاکید خود را بر مهار نرخ ارز و مهار رشد نقدینگی قرار دهد و در مرحله بعد مکانیسمی شفاف برای مهار نرخ ارز و رشد نقدینگی ارائه دهد.
مشکل اصلی اینجا است که در شرایط فعلی نه مهار نرخ ارز و نه مهار رشد نقدینگی چندان سهل الوصول نیست. مهار نرخ ارز با دستور یا شعار حاصل نمیشود، بلکه نیازمند تزریق قابل توجه و البته مداوم منابع ارزی است. درست در زمانی که به واسطه تشدید تحریمها به ویژه تحریم نفت و بانک مرکزی، درآمدهای ارزی کاهش یافته و محدودیت ذخایر ارزی تشدید شده است، نامزدهای انتخابات با کدام مکانیسم درصدد تزریق قابل توجه و مداوم منابع ارزی به اقتصاد جهت مهار نرخ ارز در دولت آینده خود هستند؟! در آن سو، مهار رشد نقدینگی نیز با دستور و شعار حاصل نمیشود، بلکه نیازمند کاهش قابلتوجه کسری بودجه دولت از مسیر کاهش هزینهها یا افزایش درآمدها است.
حرکت در مسیر کاهش هزینههای دولت میتواند رکود اقتصادی را تشدید کند و حرکت در مسیر افزایش درآمدها نیازمند افزایش مالیاتها یا افزایش درآمدهای ارزی نفتی یا افزایش نرخ ارز در بودجه است. افزایش مالیاتها میتواند رکود اقتصادی را تشدید نماید، افزایش درآمدهای ارزی نفتی نیازمند افزایش صادرات نفت است که در شرایط فعلی تحریمها عملا ممکن نیست و در نهایت افزایش نرخ ارز در بودجه نیز میتواند خود به تشدید فشارهای تورمی بینجامد. بنابراین سوال اصلی این است؛ درست زمانی که کشور با رکود اقتصادی و کاهش درآمدهای نفتی دست و پنجه نرم میکند، نامزدهای انتخابات با چه مکانیسمی درصدد کاهش کسری بودجه و مهار رشد نقدینگی دولت آینده خود هستند؟!
در نهایت، تاکید دوباره بر این موضوع مفید است که نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری باید توجه کنند که مهار تورم با دستور، موعظه یا شعار قابل حصول نیست، بلکه مهار تورم نیازمند حرکت در مسیر مهار نرخ ارز و مهار رشد نقدینگی است. کدام برنامه از سوی کدام نامزد انتخابات است که میتواند حرکت در مسیری چنین سخت را فارغ از شعارزدگی، تضمین کرده و هموار کند؟!
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد