سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح چهارشنبه

چرا نهر رودخانه باشید!

سرمقاله روزنامه‌های صبح شنبه

هدف آمریکا سرنگونی دولت ترکیه

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «مناظره داغ اما ...»،«القصیر نقطه عطفی در آینده سوریه»،«اشتباه راهبردی اردوغان»،«نقشه راه»،«هدف آمریکا سرنگونی دولت ترکیه»،«رمز پیشتازی گفتمان جهادی»،«حق پایمال شده و بی تفاوتی اجتماعی علل و پیامدها»،«جایگاه‌آسیب‌های اجتماعی در برنامه‌های انتخاباتی»،«چرا مشارکت حداقلی مردود است؟»،«نامزدهای اصلاح‌طلب شرایط را درک کنند» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۶۹۱۰۴
هدف آمریکا سرنگونی دولت ترکیه

جام جم:مناظره داغ اما ...

«مناظره داغ اما ...»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن می‌خوانید؛سه دور مناظره تلویزیونی هشت نامزد انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به پایان رسید. خوشبختانه برخلاف فضای رسانه ای ایجاد شده و قضاوت​های زودهنگام ، مناظره ها توانست ضمن حرکت در مسیر تکاملی خود، کارکرد لازم برای دستیابی مردم به انتخابی برتر را بروز دهد.

سختی برگزاری چنین مناظره ای برهیچ کس پوشیده نیست؛ چه از حیث رعایت عدالت بین نامزدها، نحوه استقرار ، توزیع پرسش​ها و چه از بعد ایجاد فرصت برای نقد و چالش که خوشبختانه امروز می تواند به عنوان الگو مورد توجه قرار گیرد.

آخرین مناظره به دلیل طبع داغ سیاست به مناظره​ای داغ و پرهیجان مبدل شد و نشان داد در صورتی​که نامزدها علاقه​مند باشند این ساختار ظرفیت لازم را دارد.

هرچند با ملاحظه جوانب مربوط به همه نامزدها در رعایت اخلاق، می توان نمره قابل قبولی به آنان اعطا کرد، اما ضروری بود برخی نامزدهای محترم ملاحظه بیشتری در خصوص رعایت مصالح و منافع ملی از خود بروز می دادند.

نگاهی به سوابق هر هشت نامزد نشان می دهد که فصل مشترک همه آنان «امنیت ملی» و ترجیح« منافع ملی» برسایر مسائل است. اما با تاسف باید گفت فضای مناظره در برخی موارد به گونه ای پیش رفت که چه بسا باعث خوشحالی دشمنان انقلاب باشد تادلسوزان کشور.

با توجه به روزهای باقیمانده تا 24 خرداد ضروری است کسانی که می خواهند در صورت انتخاب شدن از سوی مردم، در مرحله اول حافظ امنیت و منافع ملی کشور باشند با حساسیت بیشتری در این مباحث سخن بگویند.

خراسان:القصیر نقطه عطفی در آینده سوریه

«القصیر نقطه عطفی در آینده سوریه»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن می‌خوانید؛ارتش سوریه در کنار رزمندگان مقاومت حزب ا... لبنان پس از حدود دو هفته درگیری شدید توانست شهر القصیر را به طور کامل از دست تروریست ها آزاد کند. موفقیتی که برخی آن را همسنگ "پیروزی های حزب ا... لبنان در جنگ 33 روزه" و برخی "حل نیمی از بحران سوریه "و برخی دیگر نیز "حفظ عقبه مقاومت" نام دادند. واقعیت این است که آزاد سازی شهر القصیر از دو بعد زمانی و مکانی برای جبهه مقاومت سرنوشت ساز قلمداد می شود.

القصیر و جغرافیای سیاسی

از لحاظ مکانی یا همان جغرافیای سیاسی، شهر «القصیر» در غرب سوریه، در 35 کیلومتری شهر «حمص» و 15 کیلومتری مرزهای لبنان قرار دارد. تسلط تروریست ها بر این منطقه علاوه بر تحکیم موقعیت شورشیان در استان حمص، راه ارتباطی دولت مرکزی با حاشیه ساحلی را منقطع ساخته ، دره بقاع در لبنان را به یک کریدور لجستیکی برای گروه های تکفیری تبدیل کرده و محور مقاومت در مسیر سوریه لبنان را با چالش جدی مواجه ساخته بود. بر اساس برآوردهای ارتش سوریه؛ منطقه القصیر و روستاهای حومه آن کانون حضور و فعالیت بیش از سه هزار نیروی مسلح وابسته به جبهه النصره و دیگر گروه ها و جریان های سلفی تکفیری بوده و به همین خاطر این منطقه عقبه مهم و استراتژیک برای جریان های وهابی و تکفیری در مناطق و استان هایی مانند دمشق، ریف دمشق، حمص، حماه، لاذقیه و طرطوس می باشد. این در حالی است که حدود 23 روستا و مزرعه در منطقه ریف جنوب غربی حمص و در واقع در «حوض العاصی» وجود دارد و در آن بیش از 30 هزار شهروند شیعی لبنانی زندگی می کنند که پیشتر روستاهایشان جزو اراضی لبنان شمرده می شدند، اما بر اساس قرارداد «سایکس – پیکو» به خاک سوریه منضم شدند. این افراد و روستاها و زمین هایشان اگرچه جزو خاک سوریه به شمار می آیند، اما دارای تابعیت و شناسنامه های لبنانی هستند. «سید حسن نصر ا...»، دبیرکل حزب ا... لبنان که در سخنرانی های اخیر خود از دفاع و حمایت از شیعیان لبنانی ساکن مناطق مرزی سخن می گفت، این افراد و مناطق آنها را مد نظر داشت. اتصال لایه سخت مقاومت یعنی مناطق علوی نشین و شیعه نشین در داخل سوریه و ارتباط مجدد آن به لبنان علاوه بر افزایش روحیه نیروهای دولتی هسته مرکزی مقاومت را از آسیب پذیری خارج می سازد.

شکست استراتژی محاصره

به دنبال طولانی شدن ناآرامی های سوریه و عدم توفیق جریان های تروریستی و حامیان خارجی آنها در سرنگونی قدرت مرکزی، طرح کنترل مرزها و محاصره نظام در داخل مرزهایش در دستور کار شورشیان قرار گرفت. طرحی که با مقاومت و همکاری دولت عراق در مرزهای این کشور ناکام ماند. ارتش سوریه اخیرا مرزهای این کشور با اردن را نیز امن ساخته است. مرز لبنان بیش از یک سال منطقه ای برای جولان جریان های تکفیری شده بود. آزاد سازی القصیر مرزهای ناامن را محدود به مرزهای ترکیه ساخت. از همین رو است که بسیاری از تحلیل گران معتقدند گام بزرگ بعدی ارتش سوریه حرکت به سمت استان حلب به منظور ایمن سازی مرزهای شمالی این کشور خواهد بود.

دست بالا در مذاکرات ژنو2

از بعد زمانی نیز آزادی القصیر در آستانه مذاکرات ژنو 2 اهمیت پیروزی های میدانی را دوچندان می سازد. نیویورک تایمز در مطلبی با اشاره به این موضوع می نویسد : آزادسازی القصیر از طرف نظام سوریه، شکست و ضربه سنگینی برای مخالفان به حساب می آید. دولت بشار اسد در حال تلاش است تا بیشترین حد ممکن از شهرها و مناطق را بازپس بگیرد تا بتواند با دست بالا در مذاکراتی که روسیه و آمریکا در حال برنامه ریزی اش هستند [ژنو 2] وارد شود. فارغ از این امر همزمانی توفیقات میدانی نیروهای مقاومت و ارتش سوریه با بحران داخلی در ترکیه و همچنین ناکامی جریان معارضه در نشست اخیر استانبول باعث شده تا علی رغم اتهامات تکراری اخیر فرانسه و انگلیس مبنی بر استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه ،تحرکات سیاسی بین المللی محور عربی –غربی ضد سوری ناکام بماند.

در خاتمه بایستی تصریح کرد : پایان یافتن نقش لبنان [از حیث مکان جغرافیایی] در پشتیبانی از تروریست های مسلح ،جدایی افتادن بین پایگاه های مخالفین مسلح در شمال و وسط و جنوب سوریه و در نتیجه از بین رفتن توانایی آنها در جابه جایی و تقویت و حمایت متقابل بین این مناطق و همچنین افتادن گروه های مسلح به چند دستگی و تشتت در نتیجه یاس و ناامیدی از شکست در نبردهای میدانی ؛ در کنار پیشرو بودن جریان مقاومت در عرصه سیاسی و بین المللی می تواند آزاد سازی القصیر را به نقطه عطفی در آینده تحولات سوریه تبدیل نماید.

جمهوری اسلامی:اشتباه راهبردی اردوغان

«اشتباه راهبردی اردوغان»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛
تظاهرات و اعتراضات مردمی در ترکیه وارد دومین هفته خود شده و شرایط پیچیده‌ای را برای دولت اردوغان پدید آورده است.

اعتراض، از آنجا شروع شد که مردم اسلامبول به تصمیم شهرداری برای انجام طرح نوسازی میدان تقسیم این شهر اعتراض داشتند و با حضور معترضانه در همین میدان خواستار لغو این تصمیم و برکناری شهردار شدند. روشن است که این یک اعتراض محدود بوده و در سطح ملی جایگاهی نداشت، اما برخورد غیرمنعطف مسئولین محلی و دولتی موجب گسترده شدن اعتراضات و کشانده شدن آن به شهرهای دیگر شد و آن را به یک بحران در سطح ملی تبدیل کرد، بحرانی که علاوه بر گرفتن چند قربانی و برجای گذاشتن مجروحین زیاد اکنون جنبه‌های سیاسی نیز پیدا کرده است.

آنچه این روزها در ترکیه می‌گذرد، از جنبه‌های مختلف قابل بررسی است.
اول آنکه مردم ترکیه از سیاست خارجی دولت اردوغان ناراضی هستند. این نارضایتی به 5 نکته مربوط می‌شود که عبارتند از:
- تحمل روابط تحقیرآمیز با رژیم صهیونیستی
- مداخلات گسترده در بحران سوریه و حمایت از تروریست‌های مخالف دولت اسد.
- دخالت در مسائل داخلی عراق
- ناکامی در پیوستن به اتحادیه اروپا
- و رشد روزافزون مداخلات آمریکا در امور داخلی ترکیه

این وضعیت، از دولت اردوغان و حزب وی، که با شعار اسلام گرائی به قدرت رسیده بود، چهره‌ای متضاد با آنچه در آغاز ظاهر شده بود ترسیم کرد بطوری که اکنون پایگاه قابل ملاحظه‌ای در میان حامیان اصلی خود که توده‌های مردم ترکیه بودند ندارد. کسانی که در چند انتخابات، طی سال‌های گذشته به امید رسیدن به آرمان‌های ملی و دینی و فاصله گرفتن از وابستگی‌های سیاسی به غرب و صهیونیسم حاضر شده بودند آراء خود را به حزب اردوغان بدهند، اکنون احساس می‌کنند هیچیک از آن آرمان‌ها محقق نشده و حتی وابستگی‌ها به غرب و صهیونیسم افزایش یافته است. درست به همین دلیل است که همان کسانی که به اردوغان و حزب وی رأی داده بودند، در مقاطع مختلف علیه رژیم صهیونیستی تظاهرات می‌کنند، در برابر سفارت آمریکا در آنکارا تجمعات اعتراض آمیز برگزار می‌نمایند و سیاست‌های مداخله‌جویانه اردوغان در سوریه را زیر سؤال می‌برند.

دوم آنکه احزاب سیاسی ترکیه، که عمدتاً لائیک یا ملی و در مجموع فاقد گرایش‌های اسلامی هستند نیز اکنون به صحنه آمده و در تظاهرات اخیر پرچمدار و صحنه گردان شده‌اند. حضور احزاب در صحنه‌های اعتراض با توجه به سابقه‌ای که در عرصه سیاسی ترکیه دارند، برای دولت اردوغان گران تمام خواهد شد. اگر این احزاب، تنها مخالفان دولت بودند مخالفت آنها چندان اهمیتی نداشت، ولی اکنون علاوه بر آنها اقشار مذهبی و ملی جامعه ترکیه نیز از دولت اردوغان ناراضی هستند و این احتمال وجود دارد که این مجموعه با هم متحد شوند و برای اردوغان دردسرهای جدی پدید آورند. به همین دلیل باید پذیرفت که دولت اردوغان اکنون دچار یکی از پیچیده‌ترین مشکلات دوران حکومت خود شده و معلوم نیست بتواند آن را پشت سر بگذارد.

سوم آنکه اردوغان در سال‌های اخیر روابط خود با آمریکا و رژیم صهیونیستی را تقویت کرده و همزمان، همسایگان خود به ویژه سوریه و عراق را بشدت از خود رنجانده است. این، یک اشتباه راهبردی است که دولت ترکیه مرزهای خود با همسایگان را ناامن می‌کند و به دولت‌هائی که غیر از مطامع استعماری هدف دیگری را در منطقه دنبال نمی‌کنند نزدیک می‌شود. آمریکا و رژیم صهیونیستی همواره با متحدان خود همچون دستمالی رفتار می‌کنند که هر وقت تاریخ مصرف آن پایان یابد باید آن را کنار گذاشت. این رفتار را آنها در همین منطقه خاورمیانه با شاه ایران، صدام، مبارک، قذافی، زین‌العابدین بن علی و علی عبدالله صالح کردند و هر زمان احساس کنند تاریخ مصرف اردوغان به پایان رسیده با او نیز چنین خواهد کرد. این مطلب را سناتور مک کین آمریکائی با دیکتاتور دانستن اردوغان و اینکه او باید برود به زبان آورده است.

سیاست درست اینست که اردوغان روابط خود را با همسایگان مستحکم کند، مردم کشور خود را راضی نگهدارد و با برخورداری از این پشتوانه‌های قوی روابط خود با غرب را براساس منافع ملی کشور خود تنظیم نماید. سیاست‌های منطقه‌ای اردوغان، تاکنون درست در جهت عکس به پیش رفته و راه را برای ورود آمریکا و رژیم صهیونیستی به منطقه و مقابله با قیام‌های مردمی ناشی از بیداری اسلامی هر روز بازتر کرده است. این سیاست‌ها، اکنون به زیان خود اردوغان تمام شده و اکنون پیش بینی‌های کارشناسانی که می‌گفتند قربانی بعدی قیام‌های مردمی منطقه خود اردوغان خواهد بود درحال تحقق است.

چهارم آنکه پیدایش بحران در ترکیه به نفع منطقه و جهان اسلام نیست، کما اینکه بحران سوریه و هر بحرانی در هر یک از کشورهای اسلامی نیز به نفع نمی‌باشد. در این بحران‌ها، تعداد زیادی از مسلمانان کشته می‌شوند، ویرانی‌هائی به بار می‌آید، ثروت ملی ملت‌های مسلمان از بین می‌رود و جبهه مسلمانان دچار ضعف می‌شود درحالی که سود این درگیری‌ها به جیب آمریکا، صهیونیست‌ها و سایر بیگانگان می‌رود و به تقویت دشمنان اسلام منجر می‌شود. بنابر این، به همان اندازه که بحران سوریه برای مسلمانان روشن ضمیر و آگاه ناخوشایند است،‌ بحران ترکیه نیز ناخوشایند است به ویژه آنکه آمریکا و رژیم صهیونیستی برای ترکیه، به دلیل سوابق آن، حساب ویژه‌ای باز و اهداف مهمی را در چارچوب منافع استعماری خود دنبال می‌کنند. موقعیت استراتژیک ترکیه در منطقه، که همواره مورد نظر غرب بوده و قدرت‌های غربی با سلطه‌ای که چندین دهه از طریق سلطه نظامیان بر این کشور داشتند تا بتوانند از یکطرف به تقویت رژیم صهیونیستی بپردازند و از طرف دیگر تحولات جهان عرب و منطقه خاورمیانه را با معیارهای خود تنظیم نمایند، برای قدرت‌های سلطه‌گر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. به همین دلیل غربی‌ها، تحولات ترکیه را با دقت زیر نظر خواهند داشت و با استفاده از اشتباه راهبردی اردوغان تلاش خواهند کرد این تحولات را به نفع خود به پیش ببرند و به جای اردوغان مهره‌ای را به قدرت برسانند که بیشتر مورد اعتمادشان باشد.

هنوز راه چاره برروی اردوغان بسته نیست. اردوغان می‌تواند با تصحیح اشتباهات خود، رضایت مردم ترکیه و دولت‌ها و ملت‌های همسایه را جلب نماید و با تحکیم جایگاه و تقویت دولت خود، بر بحران کنونی غلبه کند و نقش خود را در مقابله با بحرانی که قدرت‌های سلطه گر غربی برای منطقه رقم زده‌اند ایفا نماید. این، یک فرصت تاریخی برای اردوغان است که اگر از دست بدهد دیگر هرگز آن را به دست نخواهد آورد.

رسالت:نقشه راه

«نقشه راه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛نقشه راه چیست؟ نیم قرن از ظهور نهضت اسلامی امام خمینی (ره) می‌گذرد. نام و یاد او هنوز زنده است و راه او،  صراط مستقیم انسانهای آزاده جهان است.

مقام معظم رهبری در دیدار با اقشار مختلف مردم در مراسم چهارده خرداد در حرم مطهر امام خمینی (ره) از سه باور امام یاد کردند که امروز می‌تواند به عنوان سه باور رهبران رهایی بخش جهان اسلام ،  چراغ راه باشد.  باور به خدا و قیامت ،  باور به پاکی  وصداقت و همراهی  ملت و باور  به خود و اعتماد به نفسی که می‌توانیم در برابر جبهه کفر، الحاد و  نفاق بایستیم و مسیر فلاح و رستگاری در آخرت و سعادت دنیا را توأمان داشته باشیم.

بیش از سه دهه از حیات انقلاب اسلامی می‌گذرد. 24 سال است امام (ره) از میان ما رخت بربسته و به سرای جاوید شتافته است. اما انقلاب اسلامی هر روز بالنده‌تر و پیروزمندتر از گذشته در صحنه‌های جهانی رخ می‌نماید.

سرّ این پیروزی طراحی امام (ره) در تدوین نقشه راه است.
نقشه راه به تعبیر مقام معظم رهبری « همان  اصول و مبانی امام خمینی (ره) » است که از متن قرآن و متن فرهنگ اهل بیت علیهم السلام گرفته شده است. کسانی می‌توانند در مسیر پاسداشت اصول و مبانی امام (ره)  گام بردارند که اعتقاد عمیق به خدا و پیامبران الهی بویژه پیامبر رحمت، رسول گرامی اسلام داشته باشند. کسانی می‌توانند نقشه راه امام را عملیاتی کنند که در « خود » متوقف نشده باشند و با عبور از خود برای پیشرفت کشور،  خدمت به مردم  و بسط عدالت علوی تلاش کنند.

کسانی می‌توانند در مسیر نقشه راه با مردم و انقلابیون همنفسی کنند که به اقتدار انقلاب بیش از به قدرت رسیدن خود یا در قدرت ماندن خود بیندیشند.

انصاف باید داد که نام و یاد امام (ره ) زنده است و نقشه راه امام (ره) همچنان به عنوان راهبرد اصلی انقلابیون ایران و مسلمانان جهان کاربردهای عملی خود را داشته است و اینکه  رهبری هوشمندانه، شجاعانه ، مدبرانه و  دلسوزانه آیت الله العظمی خامنه‌ای است که اجازه نداده است اندکی از مسیر امام (ره) انحراف حاصل شود یا کسانی در مقام تجدیدنظرطلبی برآیند.

امروز اصول امام (ره) در صیانت از جمهوریت و اسلامیت  نظام ،‌ در سایه اتخاذ و یکپارچگی ملت ایران در نزد نسل سوم انقلاب قوی‌تر و مستحکم‌تر از دو نسل دیگر جایگاه دارد و همین مایه و پایه اصلی امنیت ملی است.

امروز اصول امام (ره) در استکبار ستیزی ومقاومت در برابر تبهکاری‌های قدرت‌های جهانی و اراده خلل ناپذیر در حمایت از ملت مظلوم فلسطین هنوز طراوت و تازگی دارد و جوانان سلحشور ایران و جوانان جهان اسلام روی قطب نمای امام (ره ) حرکت می‌کنند و معجزه پدیداری بیداری اسلامی را رقم زده‌اند.

اصول امام در قلمرو اقتصاد با محور تکیه بر اقتصاد ملی و مقاومتی و رسیدن به خودکفایی و بی‌نیاز شدن از شبکه جهنمی اقتصاد جهانی و دفاع وحمایت از محرومین و مستضعفین مورد توجه نخبگان ملی است.

متأسفانه کسانی گاهی ادعای پیروی از خط امام و راه  امام دارند  امّا با این اصول بیگانه‌اند و حتی در سالگرد آن عزیز سفر کرده از انتشار یک بیانیه که یاد امام را گرامی بدارند پرهیز می‌کنند.

برخی ادعای پیروی از امام (ره) را دارند امّا در سال 88 با همکاری با ژنرالهای جنگ نرم دشمن در شخم زدن اصول و مبانی اعتقادی امام (ره) در برخی خیابانهای تهران مشارکت کردند.
برخی ادعای پیروی از امام (ره) را  دارند امّا  در برابر  جسارت به عکس او وشعار علیه آرمان او که « اصل ولایت فقیه» است در فتنه 88  سکوت کردند و  هنوز هم حاضر  نیستند سکوت خود را بشکنند.

آنان حاضر نیستند مرزبندی با مؤمنین و پیروان راستین خط امام را بردارند و در چارچوب منشور برادری امام (ره) در امر جمهوریت نظام مشارکت کنند ودر تقویت مبانی اسلامیت نظام در دهه چهارم انقلاب کارنامه قابل قبولی از خود در تاریخ ثبت کنند. آنها مرزهای غیرت و حمیت و استکبارستیزی ، ظلم ستیزی و انقلابیگری با جهانخواران را برداشته‌اند و به راحتی در  بلندگوهایشان  برخلاف نقشه راه امام حرف می‌زنند. قول  و فعل سیاسی آنها برای رسانه‌های اهریمنی دشمن خوراک تولید می‌کند و حاضر نیستند گامی برای پیشرفت کشور و   خدمت به مردم بردارند.

آنها با  منطق « یا همه یا هیچ»به قدرت نگاه می‌کنند همین بیراهه روی ، آنها را همراه دشمنان نظام علیه مردم کرده است. در خوشبینانه‌ترین داوری این کار را از روی غفلت انجام می‌دهند. اما تاریخ این قول و فعل را خیانت به ملت، خیانت به امام و خیانت به انقلاب ثبت می‌کند و با کسی تعارف ندارد.

آنان بخت خود را در فتنه 88 با اردوکشی خیابانی در همراهی با سیاست‌های مداخله‌گرانه و شوم آمریکا و انگلیس آزمودند و  دیدند که آن راه بن بست است. سئوال این است که چرا در خود متوقف شدند و حاضر نیستند از « خود» عبور کنند؟ مگر دعوت به خدا بدون عبور از « خود » ممکن است ؟ ما روزهای عبرت آموزی را داریم پشت سر می‌گذاریم.باید دعا کنیم عاقبت به خیر شویم و آنان راه را از همان نقطه که به بیراهه رفته‌اند برگردند. راه امام (ره) و نقشه راه امام (ره) روشن است. اگر این راه را نرویم در پیشگاه خداوند بزرگ و در پیشگاه ملت ایران و ملتهای جهان که شیفته حقیقت راه امام (ره) هستند عذری نخواهیم داشت.

در پایان بد نیست گله‌ای از دو نامزد اصلاح طلب در جریان مناظره فرهنگی بکنم. نقشه راه فرهنگی امام روشن است و  نفی فرهنگ اباحه‌گری غربی از اصول مسلم آن است. متأسفانه در جریان مناظره نامزدها دو تن از  آنها که از اردوگاه اصلاح‌طلبان نام نویسی کرده‌اند از  افرادی به عنوان هنرمندان و سفیران فرهنگی جمهوری اسلامی یاد کرده‌اند که اولی به اعتراف خود تحت تأثیر نویسندگان ضد دین همانند صادق هدایت و صادق چوبک است و در مجامع جهانی عرف اخلاق ایرانیان و حدود شرعی‌ای که یک مسلمان باید به آن پایبند باشد را رعایت نمی‌کند و دومی در جریان فتنه 88 یکی از همکاران  رادیو بی‌بی‌سی و رادیو آمریکا در هتاکی به جمهوریت نظام و ارزشهای مردم مسلمان ایران بود.

تصاویر این دو به اصطلاح هنرمند در سایت‌های خبری در حالی که حریم‌های اخلاقی را رعایت نمی‌کنند موجود است. معلوم نیست میان هزاران هنرمند متعهد که آثار جهانی دارند و به عنوان سفیران فرهنگی جمهوری اسلامی مطرح هستند چه اشکالی دارند که آقایان عارف و روحانی به این دو چهره منفور افتخار می‌کنند!

دیروز سومین قسمت از مناظره 8نامزد انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد.مردم خوبمان در این سه مناظره عیار مواضع 8 نامزد را می توانند در ترازوی نقشه راه امام(ره)مورد سنجش قرار دهند .این سنجش ملت را در انتخاب اصلح قطعاً یاری خواهد کرد.

سیاست روز:هدف آمریکا سرنگونی دولت ترکیه

«هدف آمریکا سرنگونی دولت ترکیه»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛ترکیه روزهای حساسی را سپری می‌کند. رسانه‌ها مسائل گوناگونی را برای اعتراض و تظاهرات گسترده مردم شهرهای گوناگون این کشور مطرح می‌کنند. برخی رسانه‌های داخلی ترکیه موضوع محیط زیست را بهانه می‌دانند، برخی دیگر هم اعمال قوانین اسلامی را موجب اعتراض مردمی القا می‌کنند.

اما واقعیت‌های تحولات ترکیه و اعتراضات و تظاهرات چند روز گذشته در این کشور موارد دیگری است. مسائلی که رسانه های ترکیه‌ای و دیگر رسانه‌های غربی و اروپایی منتشر می‌کنند، برای انحراف افکار عمومی مردم ترکیه و منطقه به آن مسائل کوچک و پیش پا افتاده است.

هنگامی که حزب عدالت و توسعه با رویکرد اسلامی بر سر کار آمد و برای چند دوره هم پارلمان و هم ریاست جمهوری و نخست وزیری را بر عهده گرفت، مردم به خاطر شعارهای اسلامی به این حزب رای می‌دادند و تاکنون هم به واسطه رای مردم در مسند قدرت باقی است.
اکنون که ترکیه با آشوب و تظاهرات همراه شده است، نکات تازه‌ای از اوضاع این کشور آشکار می‌شود.

مقامات ترکیه در سال‌های اخیر سیاست‌هایی را پیش گرفته‌اند که منافع ملی و مردمی این کشور را به خطر انداخته است. دولتمردان ترکیه‌ای از هنگامی که با سیاست‌های آمریکا در منطقه همراه و همگام شدن پیش‌بینی می شد که این کشور دستخوش تحولات و ناآرامی‌هایی شود.

ترکیه به عنوان یک مهره و سرباز آمریکا در منطقه ایفای نقش می‌کرد و پس از شکست مفتضحانه در این نبرد نابرابر، اکنون علاوه بر نارضایتی‌های مردمی به خاطر سیاست‌های غلط دولتمردان این کشور، نارضایتی از ارباب خود نیز سر زده است.

پس از این آشوب‌ها و تظاهرات مردمی، مقامات آمریکا نوع برخورد دولت حاکم با مردم را محکوم کردند.

آمریکا در پی آن بود تا به واسطه ترکیه تحولات و خیزش‌های اسلامی منطقه را کنترل کند و آنها را با سیاست‌های خود همسو سازد اما اینگونه نشد و اکنون در پی اعتراضات مردمی این کشور، در پی آن است تا تحولات گسترده‌ای را در سیستم اداره ترکیه ایجاد کند. هدف اصلی آمریکا اکنون‌سرنگونی دولت ترکیه است تابایک انتخابات زود رس و هدایت افکار عمومی به سمت یک حزبی که بتواند سیاست‌های آمریکا را در منطقه به خوبی پیاده کند، دولتی حاکم شود تا ضمن اینکه از حاکمیت رای واقعی مردم جلوگیری کند، دولت دست نشانده‌ای روی کار بیاید تا بتواند از آن بهره خود را ببرد.

دولتمردان ترکیه ای اکنون تنها راهی که برای آنها باقی است، دوری از سیاست های آمریکا و رویکرد منطقی به خواسته های مردمی است که اکنون نسبت به آن سیاست‌ها اعتراض دارند.
وابستگی شدید دولت ترکیه به آمریکا و حتی رژیم صهیونیستی علت اصلی اعتراضات مردمی است. آنها از یک حزب اسلامگرا توقع چنین رفتاری را نداشتند و اکنون خود وارد عمل شده و خواهان برکناری دولت حاکم هستند.

تهران امروز:رمز پیشتازی گفتمان جهادی

«رمز پیشتازی گفتمان جهادی»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمد علی پورمختار است که در آن می‌خوانید؛مناظره‌ها با همه فراز و فرودهایش برگزار شد و با ید از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به خاطر فراهم کردن چنین فرصتی تقدیر و تشکر کرد. برگزاری مناظره دیروز با محوریت مسائل سیاست داخلی و خارجی اوج این مناظره‌ها بود و الان نوبت مردم است که با شنیدن دیدگاه‌های مختلف می‌بایستی در روز 24 خرداد دست به انتخابی بزرگ زده و سکان ریاست‌جمهوری را به کاندیدای اصلح بسپارند.

نکته‌ای که باید از مجموع مناظره‌ها در نظر داشت و در جریان مناظره‌ها خودش را نشان داد وجود برخی دیدگاه‌های افراطی بود که به نوعی خارج از نگاه‌های واقع‌بینانه به مسائل داخلی و خارجی و بخصوص نیازهای واقعی مردم در حوزه مسائل اقتصادی و رفع مشکلات آنها بود.

از طرف دیگر در مقابل،دیدگاه‌های واقع بینانه ای مطرح شد که به دور از شعارزدگی تلاش می‌کرد با تمرکز بر واقع بینی از دادن وعده‌هایی که قابلیت تحقق ندارد اجتناب کند زیرا دادن چنین وعده‌هایی منجر به بی اعتمادی مردم می‌شود.به نظر می‌رسد بین گفتمان‌های مطرح شده در این سه مناظره چنین گفتمانی نزدیک‌ترین و بهترین گفتمانی بود که مردم آن را می‌پسندند، گفتمانی که مبتنی بر مدیریت جهادی است و از هرگونه وعده و وعید غیر عملی پرهیز می‌کند.

فارغ از نگاه شخصی که به دکترقالیباف دارم معتقد هستم گفتمان مدیریت جهادی با توجه به نگاه عملگرایانه و شعارهای مبتنی بر نیازهای کشور می‌تواند کارگشا باشد ضمن اینکه می‌دانیم مدت زمان ریاست جمهوری بسیار کوتاه است و برای رسیدن به مرحله عمل زمان کافی وجود ندارد اما گفتمان جهادی به خاطر پرهیز از شعارزدگی و به خاطر روحیه ای که دارد می‌تواند به سرعت مسائل را بشناسد و برای حل آن اقدام کند. این نوع گفتمان برخلاف گفتمان‌هایی است که مبنای کار خود را بر اساس طرح موضوعات یا صحبت‌هایی قرار می‌دهند که بیشتر به فضای کتابخانه ای و سخنرانی و مباحثات علمی نزدیک است.

در حالی‌که در گفتمان جهادی روش اجرا بر مبنای استفاده از تجربیات گذشته است. نکته دیگری که در جریان مناظره‌ها خود را نشان داد نوعی سیاست‌زدگی بود که در صحبت‌های برخی از کاندیداها موج می‌زد.در این میان طرح مجدد مسائلی که مبتنی بر سیاست‌زدگی این افراد بود با وجودی‌که خودشان به انحای مختلف در ایامی که مسئولیت داشتند یا برخی با وجودی‌که هنوز در مسئولیت هستند به این سیاست زدگی مبتلا هستند.

باید توجه داشت مردم سیاست زدگی مطرح شده در صحبت‌های اینگونه کاندیداها را نمی پسندند و با هوشیاری تمام و با توجه به پیشینه کاری این گروه‌ها تشخیص می‌دهند شعار چه گروهی منجر به عمل می‌شود.به نظر می‌رسد باید گفتمان و حرکت دولت آینده را از سیاست زدگی خارج کرد. یقینا گفتمان مبتنی بر مدیریت جهادی می‌تواند این ماموریت را به نحو احسن به سرانجام برساند.
 
آفرینش:حق پایمال شده و بی تفاوتی اجتماعی علل و پیامدها

«حق پایمال شده و بی تفاوتی اجتماعی علل و پیامدها»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم   علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛‹‹ارزشش را ندارد. هزینه هایی که در قبال پیگیری حقوق و خواسته از دست رفته یا پایمال شده ات داری سالها طول می کشد و زمان و هزینه زیادی می طلبد. چقدر خوش بین هستی فکر میکنی حق خود را به دست می آوری؟‹‹ گزاره های بالا در کنار سایر گزاره هایی این چنینی بارها به گوش ما ایرانیانی که شاهد پایمال شدن یا از دست دادن حق و حقوق خود در بخش های مختلف اداری، اجتماعی، اقتصادی و... می شویم شده است.

در واقع این فرهنگ که چرا ما ایرانیان اندک اندک در حال بی تفاوت شدن نسبت به پایمال شدن حق و حقوق شهروندی خود هستیم نیاز به آسیب شناسی گسترده و توجه به علل حقوقی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و.. در ایران امروزه دارد. در این بین اگر به علت این امر و پیوستگی مدار آن توجه کنیم باید گفت از یک سو هنوز قوانین و مقررات کشور نتوانسته است پاسخگوی چنین درخواستهایی گردد.

یعنی هنوز قوانین ما با توجه به حق و حقوق شهروندی کامل نیست و باید در حوزه هایی مورد اصلاح قرار گیرد تا شهروندان نسبت به پیگیری حقوق پایمال شده خود در سطح اجتماعی و شهروندی اطمینان کاملی داشته باشند. به عبارتی قوانین حمایت لازم را از این حقوق پایمال شده فردی و شهروندی داشته باشند تا فرد با اتکا به این امر دست به پیگیری آن بزند.

مثلا اگر شهروندی بداند در قبال خسارت عمده ای که در اثر اشتباه شخصیت حقوقی و یا حقیقی که به وی وارد شده نتیجه ای به دست خواهد آورد با اطمینان بیشتری پای در گود پیگیری گذارده و خواست قانونی خود را پیگیری می‌کند. نه اینکه با مقایسه هزینه های گوناگون پیگیری حقوق خود عملا از پیگیری کنار کشد.

مثلا وقتی شهروندی بداند هزینه زمانی و مالی پیگیری سرقت گوشی تلفن همراه خود از قیمت گوشی بیشتر نیست مسلما دست به پیگیری می زند و یا اینکه زمانی که بداند شکایت از فلان نهاد خصوصی و دولتی نتیجه مثبت فردی و گسترده در پی دارد بی شک انگیزه دو چندانی برای پیگیری پیدا می‌کند. از سوی دیگر نیز فرهنگ بی توجهی به حقوق فردی پایمال شده خود موجب بدتر شدن بی توجهی به حقوق پایمال شده در سطح جامعه است.

آنچه مشخص است زمانی یک شهروند در قبال خواسته و مطالبات پایمال شده خود بی تفاوت شده و نسبت به پیگیری حق و حقوق خود بی انگیزه و سرخورده میشود این امر همواره در مدار منظمی تکرار میگردد وعملا پیامدهای گوناگون و مصیبت باری بر تمام ساختارهای گوناگون جامعه می گذارد. این امر در پایان به وازدگی اجتماعی و بی هنجاری و نا امیدی منجر میشود. در این حال باید دانست که تنها اعتراضات کلامی و عدم پیگیری حقوق فردی دایره قانون‌گریزی افراد و ساختارهای گوناگون را گسترده تر میکند. این امر در حالی است که بدانیم در کشورهای توسعه یافته هر شهروند با شناخت کامل قوانین و درک کامل از حقوق و وظایف شهروندی اش، پیگیری های حقوق فردی خویش را همواره مد نظردارد.

حمایت:جایگاه‌آسیب‌های اجتماعی در برنامه‌های انتخاباتی

«جایگاه‌آسیب‌های اجتماعی در برنامه‌های انتخاباتی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سیدمحمدمهدی موسوی است که در آن می‌خوانید؛رییس سازمان بهزیستی کل کشور، اخیراً در سخنانی هشدارآمیز گفته است: «سال 95 آسیب‌های اجتماعی به اوج خود می رسد، به همین دلیل باید سازوکارهای لازم برای کاهش آن در نظر گرفته شود». این خبر البته متاسفانه در لابه‌لای انبوه اخبار سیاسی این روزهای کشور که متاثر از فضای انتخاباتی است، گم شد. اما از همین منظر نیز می‌توان از نامزدهای انتخابات خواست که برنامه‌های خود را برای کاهش و کنترل آسیب‌های اجتماعی اعلام کنند؛ زیرا بنا بر پیش‌بینی رییس سازمان بهزیستی، اوج‌گیری بحران مربوط به آسیب‌های اجتماعی در سال سوم دولت یازدهم خود را نشان می‌دهد؛ از این رو متقاضیان دستیابی به جایگاه نخست دولت می‌باید برنامه عملیاتی و آسیب‌شناسانه خود را در این باره به صورت شفاف با مردم در میان بگذارند.

قبل از هر چیز باید به این نکته مهم توجه داشت که بیکاری، فقر، بی‌اعتمادی، احساس بی‌عدالتی، تبعیض اجتماعی، اختلال هویت وضعف ارزش‌های ایمانی و اخلاقی از جمله مهم‌ترین زمینه‌های بروز و ظهور آسیب‌های اجتماعی در کشور به شمار می‌روند که خود منجر به شکل‌گیری معضلات و ناهنجاری‌هایی چون اعتیاد، خشونت، فساد، فحشا، قتل و ... می‌شود.به نظر می‌رسد که یکی از مشکلات اصلی در این باره که متاسفانه ریشه‌ای نسبتا طولانی نیز دارد، ناظر به نبود نگرش جامع و نظام مند به مشکلات و آسیب‌های اجتماعی در میان دستگاه‌های متولی است که باید در دولت آینده مورد توجه و نیز تقویت نگرش برنامه‌محور و موضوع‌محور به حوزه آسیب‌های اجتماعی مد نظر قرار گیرد.

از سویی باید توجه داشت که بهره‌گیری از ظرفیت‌های پیشگیرانه قانونی در مسیر جلوگیری از بروز مشکلات و آسیب‌های اجتماعی، احیای سبک زندگی دینی و ایمانی، تقویت و تحکیم نهاد خانواده و رفع مشکلات فرا روی آن، توجه به خودباوری و هویت ایرانی– اسلامی به عنوان والاترین سرمایه اجتماعی، احیای کنترل اجتماعی، نظارت همگانی و امر به معروف و نهی از منکر، تلاش در مسیر مقابله با فقر و بیکاری و افزایش رفاه عدالت‌محور در کشور از جمله بایسته‌هایی است که سکان‌دار دولت یازدهم و حلقه مشاوران و دولتمردان او نباید از آن غفلت کنند.

وطن امروز:اقتصاد مهم‌تر است یا سیاست

«اقتصاد مهم‌تر است یا سیاست»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محسن جندقی است که در آن می‌خوانید؛چه کشورهایی قدرتمند هستند؟ آیا در حال حاضر کشوری که جمعیت بیشتری داشته باشد، وسیع‌تر باشد، نیروی نظامی قوی‌تر داشته باشد، قدرتمند است؟ اگر این طور باشد باید هند از آمریکا قوی‌تر باشد، چون جمعیت و نیروی نظامی بیشتری دارد یا اندونزی باید قوی‌تر از روسیه باشد، چون جمعیت بیشتری دارد یا برزیل، عربستان، هند، مغولستان، آرژانتین، کانادا و... باید قوی‌تر از آلمان باشند، چون وسعت آنها بسیار بیشتر از این کشور اروپایی است اما چرا این طور نیست؟ چرا کشوری مثل آلمان که حتی نیروی نظامی درست و حسابی ندارد، یکی از قوی‌ترین کشورهای اروپایی می‌شود و حتی کشورهای دارای حق وتو این کشور را در جمع خود می‌پذیرند و 1+5 تشکیل می‌شود؟ ما در هزاره سوم زندگی می‌کنیم و به علل گوناگون مولفه‌هایی که یک واحد سیاسی را قدرتمند می‌کند در طول تاریخ تفاوت کرده است. دیگر در هزاره سوم یک کشور پهناور حتماً قوی نیست. دیگر کشوری که فقط نیروی نظامی بسیار داشته باشد قوی‌تر از کشوری که نیروی نظامی کمتر داشته باشد، نیست. دیگر کشوری صرف جمعیت فراوان، قوی‌تر از واحد سیاسی کم جمعیت‌تر نیست. حتی در حال حاضر اهمیت نقاط ژئوپلتیک جهان در حال کاهش است. دیگر نقاط ژئواستراتژیک جهان آن اهمیت چند دهه گذشته را ندارد. چه اتفاقی افتاده است؟ اگر نقاط ژئوپلتیک آن اهمیت سابق را ندارد، چرا خلیج‌فارس همچنان مورد توجه ابرقدرت‌هاست؟پاسخ همه اینها فقط یک کلمه است: «اقتصاد».

هم‌اکنون هرکشوری که اقتصاد قوی‌تری داشته باشد مولفه‌های قدرت بیشتری در اختیار دارد. شاید تعجب کنید، کویت که به‌زور به اندازه یکی از استان‌های کوچک ما می‌شود هم‌اکنون یکی از کشورهای قدرتمند جهان است، چرا که دینار این کشور حداقل 3 برابر دلار آمریکا ارزش دارد! آلمان به علت اینکه قدرت اول اقتصادی اروپاست، قدرتمندترین کشور این منطقه است. اتحادیه اروپایی چند سالی می‌شود کاسه گدایی را مقابل آلمان گرفته است و خانم صدراعظم، قوی‌ترین زن جهان لقب گرفته است.

رشد اقتصادی آلمان در سال‌های بحران اقتصادی غرب هم ادامه داشت تا مسؤولان این کشور در سفر به دیگر کشورهای اروپایی از موضع قدرت حرف بزنند. هم‌اکنون اهمیت نقاط استراتژیک اقتصادی که به آن ژئواکونومی گفته می‌شود مهم‌تر از ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک است، به همین علت ژئوپلیست‌ها خلیج‌فارس را هم‌اکنون، بیشتر منطقه‌ای ژئواکونومیک می‌دانند تا ژئواستراتژیک. به این معنا که اهمیت اقتصادی خلیج‌فارس در حال افزایش است و کشورهایی که در این حوزه قرار دارند بالقوه موقعیت اقتصادی بهتری نسبت به دیگران دارند. حالا کشوری موفق‌تر است که بتواند از این موقعیت نهایت استفاده را بکند.

همین موقعیت ژئواکونومی است که موجب شده بسیاری از تحریم‌ها را دور بزنیم اما آیا توانستیم از این ظرفیت و پتانسیل‌ها استفاده کنیم؟ چطور می‌توانیم به قدرت اول منطقه تبدیل شویم و یکی از بندهای سند چشم‌انداز را جامه عمل بپوشانیم؟ قطعا اقتصاد یکی از عواملی است که می‌تواند ما را به اهداف خود برساند. سال‌های سال بود اقتصاد، موضوعی درجه 2 و 3 معرفی و کمتر به آن پرداخته می‌شد. این بی‌توجهی‌ها و درجه‌‌بندی کردن در چند دهه گذشته موجب شده است اقتصاد به این وضع بیفتد. رشد اقتصادی کشور متوقف شده، ارزش پول ملی کاهش یافته، صادرات ما کم شده، تولید ملی کاهش یافته، سرمایه‌های ملی در حال خارج شدن از کشور است، بی‌انضباطی مالی بر چارچوب‌های مالی چیره شده است، هدفمندی یارانه‌ها بد اجرا شده و فساد اقتصادی افزایش یافته است. قطعا با ادامه این روند اقتصاد ما هر روز ضعیف‌تر از گذشته خواهد شد. اگر اقتصاد هم درست نشود، جامعه فقیر و ضعیف خواهد شد و سیاست نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. جامعه‌ای که ضعیف باشد به‌راحتی مقابل فشارهای بیگانه تسلیم خواهد شد. شاید گفته شود اقتصاد هم‌اکنون که معیشت مردم به خطر افتاده و گرانی بیداد می‌کند ...

... و نوسانات نرخ ارز موجب هرج و مرج در بازار شده است، اهمیت پیدا کرده و بعد از اینکه بحران اقتصادی به پایان رسید باید حوزه‌های دیگر در اولویت قرار گیرد؛ این تفکر قطعا موجب خواهد شد، اقتصاد ایران

بحرانی‌تر شود. رهبر حکیم انقلاب اسلامی در آخرین بیاناتشان جمله‌های کلیدی‌ای در این باره عنوان کردند: «اگر ملت مقتدر باشد، توانا باشد، نیاز خود را کم کند، مشکلات خود را بر طرف کند و امروز که مساله اقتصاد مساله اصلی است، بتواند اقتصاد خود را رو به راه کند، دشمن در مقابله با ملت ایران بی‌دفاع خواهد ماند». قطعا اقتصاد قوی، ملت را مقتدر خواهد کرد و اقتدار ملت، کشور را قدرتمند خواهد کرد. کسی که فکر می‌کند اقتصاد یک حوزه پیش پا افتاده و موضوعی دسته‌چندم است به این کشور و ملت خیانت کرده است. هم‌اکنون اقتصاد خوب یعنی اقتدار ملی، امنیت ملی و رسیدن به منافع ملی. همین که چندین سال است نامگذاری اقتصادی انجام می‌شود و همه کشور برای رسیدن به اهداف اقتصادی بسیج می‌شود اتفاقی مبارک است اما برای اینکه توانمندی‌های بالقوه خود را به بالفعل تبدیل کنیم همتی بیشتر و عملکردی حماسی می‌طلبد. انتخابات 24 خرداد فرصتی است که می‌تواند ما را به اهداف اقتصادی نزدیک کند. انتخاب درست و کارآمد می‌تواند اقتصاد ایران را از وضعیت فعلی نجات دهد. به امید آن روز که در اهم فی‌الاهم اقتصاد را جدی‌تر بگیریم و با اقتصاد عالی، اقتدار ملی را افزایش دهیم.

قانون:چرا مشارکت حداقلی مردود است؟

«چرا مشارکت حداقلی مردود است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم کریم عبداللهی است که در آن می‌خوانید؛مقام معظم رهبری در جمع نمایندگان مجلس باردیگر بر حضور حداکثری مردم در انتخابات تاکید داشتند. این تاکیدات در حالی صورت می گیرد که ایشان در پیام نوروزی خویش نیز سال جاری را حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی عنوان کردند و خواستار شکل‌گیری این حماسه با حضور پر شور و حداکثری در انتخابات شدند . با این وجود مشاهده می شود که برخی افراد و جناح ها ، مشارکت حداقلی را کافی می دانند و در تحلیل ها و کنش‌های خود چندان تمایلی به حضور حداکثری مردم در انتخابات نشان نمی دهند.

سخنان  اخیر رهبر معظم انقلاب مبنی بر اینکه "همه باید تلاش کنند ‌این انتخابات پرشور و با حضور عمومی مردم انجام بگیرد؛ این حضور موجب مصونیت، اقتدار و امنیت کشور و از بین رفتن تهدید دشمنان می‌شود." بهانه ای شد تا ضرورت مشارکت حداکثری  در نظام اسلامی دوباره مورد بازخوانی قرار گیرد. بعضا مشاهده شده است که آمار مشارکت پایین در انتخابات کشورهای غربی به‌عنوان دلیلی بر بدون ایراد بودن مشارکت پائین در انتخابات مورد اشاره قرار می گیرد. این در حالی است که  اصولا نظام های سیاسی دموکراتیک در کشورهای غربی نهادگرا بوده و مردم در قالب نهادهای مدنی مختلف در مسائل جامعه نقش آفرینی می کنند ولی نظام های دموکراتیک در کشورهای جهان سوم ، فردگراست و مردم امکان حضور فعال در عرصه های مختلف اجتماعی را ندارند لذا مشارکت سیاسی اهمیتی دو چندان پیدا می کند.

از سوی دیگر در نظام جمهوری اسلامی ایران مشارکت سیاسی مردم به منزلة رأی به تحقق و برپایی حکومت است. اهمّیت و وجوب مشارکت حداکثری مردم در انتخابات تا بدان حد بوده است که حضرت امام خمینی(س) و مقام معظم رهبری در سخنرانی‌های خویش از آن یاد کرده‌اند و مشارکت مردم را هم حق و هم تکلیف برشمرده‌اند و از آن به عنوان ضامن حفظ اسلام، کشور، استقلال و آزادی ملت دانسته‌اند .

مشارکت، یک عمل داوطلبانه است. بدین صورت که ما مفهوم مشارکت را در رابطه با فعالیت‌های داوطلبانه یا ارادی شهروندان به‌کار می‌بریم.  مشارکت با انتخاب همراه است. تعریف ما از مشارکت بر این اساس قرار دارد که شهروند حق انتخاب در گزینش مقامات دولتی را دارد. از این زاویه تبلیغ مشارکت حداقلی به نوعی با هدف کم اهمیت نشان دادن حضور سلایق مختلف در انتخابات صورت می گیرد که از قضا از این زاویه نیز این سخنان در تعارض با فرمایشات رهبری است که  حضور سلایق مختلف در انتخابات را توصیه کرده بودند.

«وینستون چرچیل» سیاستمدار انگلیسی جمله معروفی دارد، اینکه «دموکراسی بدترین نوع حکومت است، ولی بهترین نوع حکومت قابل دسترسی می‌باشد». نظر به اینکه اندیشمندان سیاسی غرب، دموکراسی را مرجح‌ترین نوع حکومت می‌دانند، بقا و تداوم آن نیز مستلزم مشارکت شهروندان می‌باشد. دموکراسی و مشارکت سیاسی هر دو یک «طیف» هستند که شدت و ضعف آن به تجارب سیاسی و دانش و شعور سیاسی یک ملّت برمی‌گردد. نظام سیاسی ایران علاوه بر آنکه دموکراتیک و مبتنی بر جمهوریت است از عنصر اسلامیت هم برخوردار است.

در نظام جمهوری اسلامی که حکومت مردم‌سالاری دینی است، مشارکت سیاسی مردم به منزلة رأی به تحقق و برپایی حکومت است. به عبارت دیگر حکومت اسلامی که بدون رأی مردم دارای مشروعیت الهی است، تنها در صورت مقبولیت آن از سوی مردم است که می‌تواند تحقق یابد. از این منظر هر اندازه که پذیرش مردمی حکومت و مقبولیت آن بیشتر باشد، رسیدن به اهداف و اجرایی شدن برنامه‌ها نیز بیشتر عملی می‌شود. در جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه مشارکت بالای افراد در انتخابات می‌تواند به ثبات و استحکام بیشتر نظام بینجامد، انتخاب اصلح افراد نیز تأثیر بسزایی در رسیدن به اهداف ملی و فراملی نظام خواهد داشت.

شاید بنا براین دلایل است که رهبر عالیقدر نظام جمهوری اسلامی در مراحل و فواصل مختلف به کرّات در سخنرانی‌های خویش از آن یاد کرده‌اند و مشارکت مردم را هم حق و هم تکلیف دانسته اند. لذا باید این پرسش را مطرح کرد که آن افرادی که به مشارکت حداکثری اهتمام نمی ورزند به‌دنبال چه اهدافی هستند ؟ می توان گفت این‌ها نه تنها اصلاح طلب نیستند بلکه مردم سالاری دینی را هم نیز درست متوجه نشده اند.

شرق:


نسخه ایرانی از تجربه غربی
مجید تفرشی . تاریخ‌نگار و پژوهشگر
ایرانیان گاهی متخصص و مبتکر اکتساب یک موضوع و پدیده از تجربیات و دستاوردهای دیگر کشورها و مناطق جهان و به مرور قلب ماهیت آن براساس علاقه‌ها و سلیقه‌های خودشان هستند. امری که گاهی به غلط و نابه‌جا، به آن بومی‌سازی نیز گفته می‌شود. برای نمونه، پیتزا را از ایتالیایی‌ها گرفته‌ایم و سپس انواع مواد و مخلفات و افزودنی‌های سنتی و مدرن بومی ایرانی را داخل آن گذاشته‌ایم. محصول، احتمالا برای بعضی ذایقه‌ها، غذای خوش‌مزه‌ای است، ولی اطلاق نام پیتزا به آن بی‌معنا و نادرست است. اینترنت را با همه سازوکارش به ایران آورده‌ایم. فناوری‌ای که مبنای ایجادش، سرعت و آزادی دسترسی به اطلاعات است. ما در ایران این سرعت و آزادی را از کاربران اینترنت دریغ کرده‌ایم و باز اصرار داریم که این همان اینترنت جهانی است. حالا حکایت انتخابات ریاست‌جمهوری و مناظره‌های آن است؛ فرصتی که می‌توانست و احتمالا هنوز هم می‌تواند بهترین مجال برای شوربخشیدن به بازار کم‌رونق سیاست و جلب توجه عمومی به سرنوشت چهار و حتی هشت‌ساله ایران باشد را با فرصت‌سوزی ماهرانه به نمایشی توهین‌آمیز و البته تا حدی مفرح تبدیل کرده‌ایم. مناظره‌ای که قرار بود مردم را ترغیب به مشارکت سیاسی کند، درست برعکس آن عمل کرده است. درواقع این مثلا مناظره فقط یک حسن و دستاورد داشت و آن جلب اجماع همه جناح‌ها و نامزدها در بطالت و توهین‌آمیز بودن این اقدام است. این اجماع البته در میانه تشتت آرای کنونی خود یک دستاورد مهم است. مناظره‌های تلویزیونی نامزدها در ایران اقدامی کاملا جدید و اقتباسی است.
سوای تجربه طولانی مناظره‌های نامزدهای ریاست‌جمهوری در آمریکا، کشورهای اروپایی نیز حدود نیم قرن است که با این مقوله آشنا هستند و مدام در گیرودار کارزارهای انتخاباتی گروه‌های مختلفی آن را تجربه می‌کنند. با این همه، تجربه آمریکایی به دلیل قدمت و تجربه بیشتر، در این مورد همچنان الگو است. در این مختصر مجال بررسی تحلیلی و مقایسه‌ای این نوع مناظره‌ها و روند تجربه اجرایی آن وجود ندارد. ولی می‌توان با توجه به تجربیات جهانی، معضلات آن چیزی که روز جمعه در تلویزیون ایران انجام شد را مورد بررسی و آسیب‌شناسی قرار داد: به نظر من، معضل اصلی و ریشه‌ای مناظره نخست، از قبل از انجام آن وجود داشت. نبود نامزد حامی و پاسخگوی دولت کنونی، هرگونه مناظره‌ای را بی‌مصرف و فاقد اهمیت و جذابیت کرده است. این قبیل برنامه‌ها وقتی مهم و جذاب هستند که یک طرف ماجرا رییس دولت کنونی یا نامزد حامی و همسوی او باشد و طرف دیگر، نامزد یا نامزدهایی که با به چالش‌کشیدن آموزه‌ها و عملکرد دولت کنونی، مدعی هستند که می‌توانند شرایط بهتری برای آینده کشور رقم بزنند. همه نامزدها، حتی آنهایی که تا دیروز حامی مطلق دولت بودند، اکنون در حال رد عملکرد هشت‌ساله دولت هستند و هیچ چالشی در سخنان آنان در این موضوع وجود ندارد. نکته دوم این است که بنا به برنامه‌ریزی و طراحی مسوولان صداوسیما، برخی از سوالاتی که در این مناظره‌ها و حتی در دیگر برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی مطرح شد، یا بسیار کلان و شعاری و در حد کلی‌گویی بودند یا بسیار ریز و موردی بودند. در مورد اول، مردم علاقه‌ای به شنیدن شعارها و کلی‌گویی‌ها ندارند و در مورد دوم، صلاحیت ابراز نظر مختص مشاوران و نزدیکان متخصص هریک از نامزدهاست که بتوانند در برنامه‌های فرعی و جانبی، برنامه دقیق و مشخص‌تری به مردم ارایه کرده و آرای بیشتری را برای نامزد مورد حمایت خود کسب کنند. سومین نکته این است که مسوولان صداوسیما، آگاهانه یا ناآگاهانه، مناظره انتخاباتی را با یک میزگرد تخصصی اشتباه گرفته‌اند و ابتدا با حذف و سپس با افزودن بسیار محدود عناصر چالش و برخورد مستقیم آرا و عملکرد، برنامه را به یک شو بی‌مصرف خسته‌کننده و صرفا برای انجام حداقل مسوولیت محوله تبدیل کردند و با این اقدام، به مردم، به خود، به نامزدها و جایگاه ریاست‌جمهوری توهین و جفا کردند. چهارمین نکته قابل بحث در این مورد این است که خود نامزدهای ریاست‌جمهوری نیز با درس‌گرفتن از تجربه مناظره‌های چهار سال قبل، آمادگی هیچ‌گونه چالش جدی و رویارویی با نظرات یکدیگر را نداشتند. درواقع صرف‌نظر از موارد محدودی از شعارها و برخوردهای متفاوت – که در سومین مناظره، به شکل موردی خود را نشان داد- اغلب مطالب ارایه‌شده توسط نامزدها، شامل این نکته بود که وضع فعلی اصلا مناسب و شایسته کشور نیست و من اگر حاکم شوم، اوضاع را بهتر و چنین و چنان خواهم کرد. این در حالی است که همه نامزدهای کنونی در گذشته، سمت‌های بسیار بالای مملکتی داشته و اکنون نیز هیچ‌کدام از آنها، حتی آنانی که در مقابل دولت کنونی قرار دارند، به‌طور کامل، بدون سمت بالای اداری و کاملا خارج از دایره قدرت نیستند. در این مناظره‌ها، برخورد همه نامزدها این است که عده‌ای دیگر در هشت‌سال اخیر وضع را نابسامان کرده و نامزدها قرار است با سازوکاری کاملا متفاوت و دگرگونه همانند یک ناجی افسانه‌ای وارد قصه شده و همه‌چیز را ختم به خیر و خوشی کنند. درست است که در همه دنیا در کارزارهای انتخاباتی، همه نامزدها شعارهای زیبا می‌دهند و به جای ایجاد تردید، درباره آینده روشن و بهتر، یقین القا می‌کنند، ولی این وظیفه صداوسیما و مجری/ کارشناس برنامه است که با تکیه بر یک تیم کارشناس حرفه‌ای سیاسی و رسانه‌ای و نه تهیه‌کنندگان شوها و مسابقات تلویزیونی، تک‌تک نامزدها را به چالش جدی کشیده و ضمنا فضا را برای به چالش‌کشاندن آنان توسط مردم و خود آنان فراهم کند. این سازوکار متاسفانه، نه در اراده برنامه‌سازان مناظره‌ها بوده و نه در تخصص و تجربه آنان.  تا زمانی که چنین فضایی ایجاد نشود و سازوکار چنین مناظره جدی و واقعی فراهم نشود، نتیجه همانی خواهد شد که دیدیم؛ حتی اگر مانند مناظره روز گذشته، تلاش شود تا یک نامزد با نامزد دیگر در حد میانگین سه دقیقه، دیالوگ برقرار کنند.  هرچند، مناظره آخر جذابیت‌های بیشتری داشت اما هنوز کاریکاتوری بود از مناظره‌های جذاب و مفید جهان.

مردم سالاری:ستاد انتخابات نامزدها کارشناس فرهنگی‌، اجتماعی ندارند !

«ستاد انتخابات نامزدها کارشناس فرهنگی‌، اجتماعی ندارند !»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میرزابابا ‌مطهری‌نژاد است که در آن می‌خوانید؛ عصر روز چهارشنبه 15 خرداد‌،در ادامه سناریوی طراحی شده صدا‌وسیما برای نامزدهای انتخابات یازدهم‌، دور دوم به اصطلاح مناظره جمعی‌، با موضوع مسائل فرهنگی‌، اجتماعی از شبکه اول سیما پخش شد . به نظر بسیاری از صاحب‌نظران و رفتار‌شناسان‌، برنامه‌های سناریوی صدا‌و‌سیما از جمله برنامه مناظره‌،هیچ کمکی به مردم برای انتخاب نخواهد کرد‌، و به گروه‌های مرجع اقتدار‌طلب‌ و سنتی این امکان را خواهد داد تا با کمترین تلاش‌،انتخاب خود را به مردم تحمیل کنند‌. صرفنظر از این کلیت‌،در مورد مناظره دوم نکات مهمی قابل ذکر است که سعی می‌کنم با رعایت اختصار به آنها بپردازم .

ابتدا نگاهی بیندازم به مفهوم فرهنگ و توسعه فرهنگی تا بر این اساس بررسی مناظره دوم ممکن شود .

تا زمانی که انسان زندگی زیستی صرف دارد در دایره حیوانی سیر می‌کند و تفاوت او با سایر حیوانات اندک و همانند تفاوت‌های متداول حیوانات مختلف با یکدیگر است‌، به محض آنکه زندگی انسان به ورای سطح زیستی صرف پیش رود و به سطح ذهن می‌رسد و ذهن خود نیز پیش می‌رود و به سطح فرهنگ می‌رسد‌، تضادی درونی هویدا می‌شود که نیاز فرهنگی را پیش می‌آورد .کل تحول و تکامل فرهنگ متشکل از رشد ورفع و ظهور مجدداین تضاد است .

انسان آشکارا زمانی از فرهنگ سخن می‌گوید که با پویایی خلاق در زندگی‌، مصنوعات مشخص را تولید می‌کند و به آنها اشکال تجلی و تحقق می‌بخشد‌. مصنوعاتی که خود جریان مداوم زندگی را در خود جذب می‌کند و به آن شکل و محتوا و گستردگی و نظم می‌بخشد مثل: قوانین مدنی و اساسی‌، آثار هنری‌، دین‌، علم، تکنولوژی و ‌بی‌شمار چیزهای دیگر.

فرهنگ دارای مولفه‌های متعدد است که هر کدام لایه‌های متفاوت فرهنگ را تشکیل می‌دهند .

در یک نگاه کلان مولفه‌های فرهنگ را در چهار لایه به شرح زیر می‌توان در نظر گرفت :

لایه اول :

لایه فکر‌، بینش جهان بینی باور که لایه زیرین فرهنگ تلقی می‌شود .

لایه دوم:

آنچه از سنخ ارزش‌ها‌ست و ملاک داوری نسبت به خوبی و بدی، زیبایی و زشتی می‌شود. این لایه متاثر از لایه اول و بعد از آن قرار می‌گیرد و ماهیت گفتمانی دارد .

لایه سوم :

الگوهای رفتاری و هنجارها است که متاثر از لایه‌های قبل است و ماهیت رفتاری دارد .

لایه چهارم:

نمادهای کلامی‌و غیر‌کلامی اعم از زبان‌،کتابت‌، گفتار و... که به شکل هنر، سرگرمی، تعاملات فرهنگی و... جلوه می‌کند و تولید فرهنگی نام دارد‌. این لایه در حوزه برنامه‌ریزی و هدایت و نظارت و حمایت دولت‌ها قرار می‌گیرد‌. به عبارتی نامزد‌های ریاست جمهوری باید برنامه‌های خود را در این لایه بازگو کنند و عملکرد دولت‌ها در حوزه فرهنگ در همین لایه مورد داوری قرار می‌گیرد‌. نامزد‌ها هم باید در این محدوده اعلام برنامه می‌کردند .

لایه اول ودوم ریشه فرهنگ و در یک دوره کوتاه قابل ارائه وساختن نیست‌، تبیین و تشریح و تفسیر آنها در حیطه فعالیت نظریه‌پردازان‌،‌ فلا‌سفه وحکومت‌سازان است و در محدوده‌ فعالیت‌های فرهنگی یک منطقه و یک شهرستان زاده نمی‌شوند‌، بلکه فقط شناخته می‌شوند‌، بر همین اساس لایه‌های زیرین و زیربناها هستند .

بخش عظیمی از سخنان نامزدها و در برخی موارد مثل صحبت‌های حداد عادل‌، جلیلی‌، غرضی و ولایتی و قالیباف‌، از 80 تا صد در صد در لایه‌های اول و دوم بود و هیچ ارتباطی با موضوع مناظره نداشت‌، چرا که موضوع مناظره‌،برنامه دولت نامزدها در حوزه فرهنگ بود . روحانی و عارف بیش از 80 درصد در همین لایه سخن داشتند ولی به نظر‌،چون نسبت به فرهنگ و توسعه فرهنگی نگاه کارشناسانه نداشتند‌،به نوعی انفعال در برابر بقیه دچار شده بودند‌، در حالی که اگر تبیین کارشناسانه از فرهنگ و توسعه فرهنگی و لایه‌های فرهنگ داشتند‌، می‌توانستند برنده غالب مناظره باشند‌. رضایی نیز نوعی آسیب شناسی را مورد نظر داشت و نگاهش به لایه اول و دوم بود‌، نگاه گفتمانی و عملکردی نبود .

لایه‌های سوم و چهارم به عنوان جلوه‌ها ونمادهایی از لایه‌های زیرین برای ایجاد هویت مبتنی بر لایه‌های زیرین نیاز به محیط رشدوایجاد دارند ومحیط‌های متنوع و متکثررا طلب می‌کنند. دولت‌ها و رسانه‌ها در این دو لایه برنامه می‌دهند و عمل می‌کنند .

به همین جهت ممکن است چنین تلقی شود که عارف و روحانی بیشتر به دنبال جذب بیشتر آرا بودند‌، ولی این قضاوت گر چه حق آنهاست‌، ولی قضاوت درستی نیست‌، آنها بیشتر به وظایف و چارچوب وظایف فرهنگی دولت عنایت داشتند و این امر عنایت درستی است . دولت فعالیت‌های خود را از این جایگاه باید آغاز کند و با احراز صلاحیت عمومی و عرفی و قانونی به لایه‌های دوم و سوم ارتقا یابند . ظرفیت‌ها و فرصت‌هایی که جلیلی تأکید می‌کرد‌ و نگاهی که غرضی به فرهنگ داشت‌، همه مربوط به لایه اول و دوم است و درست هم هست‌، اما در مورد تمام فرهنگ‌ها چنین است‌، هر فرهنگی آرمانی دارد و در حراست و حفاظت از آرمان‌هایش به درجاتی ایثار دارد و هزینه می‌پردازد .منحصر کردن این ویژگی انسان به محدوده‌هایی خاص‌، منطق ندارد‌. در این باره می‌توان ساعت‌ها گفت و نوشت‌، به جهاتی فعلاً از آن می‌گذریم.

نکته‌های مهمی هم در حوزهای مشترک فرهنگی‌،اجتماعی در این مناظره از نظر دور ماند‌. رفتارهای تبعیض‌آمیز‌، فعالیت‌های واگرایانه اجتماعی در دولت‌های نهم و دهم‌، دیده نشدن‌ها و ... که می‌توانست مردم را به آستانه انتخاب برساند‌، در سناریوی صدا و سیما به هر علت دیده نشده بود و نامزد‌ها هم در همان سناریو بازی کردند و از این موارد غافل شدند و یا غافلانده شدند !

مؤسسات فرهنگی – مؤسسات هنری‌، فیلمسازان‌، ناشران‌، نویسندگان‌، کارگردانان‌، نقاشان‌، طراحان‌، هنرمندان‌، مجسمه‌سازان‌، اصحاب رسانه‌، فعالین فضاهای مجازی‌، تئاتر‌، سینما و ... هیچ‌یک از این مناظره نتوانستند به پاسخی برسند که کدام یک از این 8 نفر کلید حل مشکلات و موانع آنها را می‌شناسد‌. به نظر من یکی از اهداف سناریوی صدا‌و‌سیما هم همین بود‌. تا دیر نشده به نامزد‌هایی که در این سناریو گرفتار شدند‌، به ویژه ‌عارف و روحانی پیشنهاد می‌کنم از ابزار‌های دیگری که قانوناً در اختیار دارند بهره بگیرند و جامعه را به آستانه انتخاب نزدیک کنند‌.

آرمان:نامزدهای اصلاح‌طلب شرایط را درک کنند

«نامزدهای اصلاح‌طلب شرایط را درک کنند»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم احمد خرم است که در آن می‌خوانید؛اصلاح‌طلبان مدت‌هاست که عنوان می‌کنند مسئولیت وضعیت کنونی برعهده جریان اصولگرا و کانون‌های حمایت از احمدی‌نژاد است. این درحقیقت مطالبه اصلاح‌طلبان از رقبای‌شان برای مسئولیت‌پذیری سیاسی به عنوان یکی از نیازهای اساسی توسعه در کشور است. پس خود باید بیش و پیش از رقبای‌شان بر این اصل تکیه داشته و خود را ملتزم به آن بدانند.

به عبارتی گروه‌های سیاسی باید بپذیرند که مسئولیت قسمت قابل‌توجهی از وضعیت آنها و جامعه متوجه خودشان است. با این مقدمه می‌توان بازخوانی دیگری از وضعیت 8 سال اخیر داشت. وضعیتی که با آمدن محمود احمدی‌نژاد آغاز شد و پربیراه نیست اگر بگوییم پیروزی او در آن انتخابات تا حدود زیادی مرهون تکثر اصلاح‌طلبان بود.

انتخابات سال 84 درحالی به دور دوم کشید که صف‌آرایی همزمان 4 نامزد وابسته به جریان اصلاحات می‌توانست به نتیجه دیگری منجر شود. در آن انتخابات مجموع رای 4 نامزد منسوب به اصلاح‌طلبان در دور اول 16 میلیون و 665 هزار رای بود که خود نزدیک به 60 درصد آرای دور اول را شامل می‌شد. چنانچه در آن سال اصلاح‌طلبان به‌جای 4 کاندیدا حول یک واحد اجماع کرده بودند، نه‌تنها نیازی به برگزاری دور دوم انتخابات نبود بلکه در همان دور اول دولت نهم نیز به یک نامزد اصلاح‌طلب می‌رسید.

این را شاید بتوان یکی از بزرگ‌ترین سهل‌انگاری‌های اصلاحات در دو دهه اخیر دانست. تکثری بی‌دلیل که نتیجه آن کمرنگ‌شدن اصلاح‌طلبان و به حاشیه رفتن آنها شد. امروز تکرار دوباره این سهل‌انگاری اصلا و ابدا جایز نیست. جناح مقابل برای حضور مجدد در دولت یازدهم ابزارها و امکانات بسیاری دارد. گرچه اصلاح‌طلبان بر این اعتقادند که همچنان پایه اجتماعی و مقبولیت عمومی آنها در مقایسه با اصولگرایان از وضعیت بهتری برخوردار است اما واقعیت غیرقابل انکار دیگر این است که امکان سیاست‌ورزی برای آنها محدودتر از رقیبان شده است.

اصولگرایان تندرو به روش‌های متفاوتی اصلاحات را زیر انتقاد برده‌اند اما حرکت نهایی در این خصوص را تنها خود اصلاح‌طلبان هستند که می‌توانند به پیکره این جریان سیاسی وارد کنند و آن چیزی نیست جز عدم اجماع در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم. امروز رای اردوگاه اصلاحات در سبد دو نامزد قرار دارد؛ محمدرضا عارف و حسن روحانی. این وضعیت حتی شاید اجازه حضور اصلاح‌طلبان در دور دوم انتخابات را هم از این جریان بگیرد.

آرای اصولگرایان در این دوره در بهترین حالت خود حتی با فرض نتیجه دادن ائتلاف 1+2 بین سه نامزد تقسیم خواهد شد؛ جلیلی و رضایی که هیچ قصدی برای کنار رفتن ندارند و نامزد نهایی ائتلاف اصولگرایان. این البته در شرایطی است که این ائتلاف موفق شود یک نامزد نهایی را معرفی کرده و دو نامزد دیگر به نفع او کنار روند.

این یعنی شرایط مساعد برای اجماع اصلاح‌طلبان. دو نامزدی که حمایت اصلاح‌طلبان را در کنار خود می‌بینند، مختار هستند در یک هفته باقیمانده تا زمان رای‌گیری یا با یکدیگر ائتلاف کنند و یا به رقابت ادامه دهند. اما مسئولیت این تصمیم برعهده خود آنها خواهد بود. این‌بار نیز اگر همچون سال 84 عدم اجماع اصلاح‌طلبان به پیروزی نامزد جناح رقیب منجر شود، این دو و هوادارانشان باید پاسخگوی رفتار انتخاباتی خود باشند. طبیعی است وقتی که ما از طرف مقابل درخواست پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری داریم باید خود بیشتر از او چنین مطالبه‌ای را تمکین کنیم.

در شرایطی که به نظر می‌رسد تکثر اصلاح‌طلبان امکان موفقیت آنها را تا حد زیادی کاهش داده و امیدها را کمرنگ می‌کند، آقایان عارف و روحانی یک هفته وقت دارند تا از میان دوراهی که پیش رویشان است یکی را انتخاب کنند؛ یا باید آماده اجماع و ائتلاف برای ماندن یک نامزد در صحنه انتخابات باشند یا آماده پاسخگویی برای اصرار بیش از حد بر حضور توأمان در رقابت انتخاباتی و پذیرش مسئولیت شکست احتمالی اصلاح‌طلبان.

بهار:توبه محافظه‌کارانهِ محافظه‌کاران

«توبه محافظه‌کارانهِ محافظه‌کاران»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم سروش فرهاد‌یان است که در آن می‌خوانید؛توبه؛ توبهِ توبه. «توبه» محافظه‌کاران اد‌امه د‌ارد‌. لابد‌ رو به خد‌ا و به د‌رگاه مرد‌م. ببخشید‌، ببخشید‌‌گفتن‌ها و طلب مغفرت‌کرد‌ن‌هایشان.

اما گناه محافظه‌کاران چیست که روزانه د‌ست توبه بلند‌ می‌کنند‌؟ چه چیزی محافظه‌کاران را به راه توبه کشاند‌ه است. کمبود‌ روغن، ناز‌ و ‌اد‌ای مرغ، کاهش ارزش پول ملی، اژد‌های پنسیلین چینی، گوشت گوساله قیمتی یا پسته د‌هان‌بستهِ طلایی؟

هرچه هست محافظه‌کاران د‌ر راه توبه افتاد‌ه‌اند‌. بعضی توبه را «عیان» به زبان می‌آورند‌ و بعضی د‌ر «نهان». اشک و گریه شاید‌ نباشد‌، اما پشیمانی هست. محافظه‌کاران هم هستند‌. از جنس همان توبه‌هایی که 10‌سال پیش کرد‌ند‌ و نام «اصولگرا» برگزید‌ند‌ تا شاید‌ محافظه‌کاری‌هایشان برای تغییر وضعیت‌های گوناگون فراموش شود‌.

اما توبه از چه یا که؟ چه چیزی برای توبه بهتر از عملکرد‌ د‌ولت و چه کسی بهتر از رییس د‌ولت. محافظه‌کاران هرچه فریاد‌ د‌ارند‌ سرِ د‌ولت می‌زنند‌. د‌ولتی «محافظه‌کار ساخته» و «محافظه‌کار خواسته».

توبه محافظه‌کاران اگر تا پیش از آغاز تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری محافظه‌کارانه بود‌، هرچه به روز انتخابات ریاست‌جمهوری نزد‌یک‌تر می‌شویم، راد‌یکال می‌شود‌. لابد‌ نامزد‌های اصول‌گرا لحظه‌شماری می‌کنند‌ تریبونی به‌د‌ست بیاورند‌ و صد‌ای اعتراضی سر د‌هند‌ که این چه وضع کشور‌د‌اری است؟ این چه طرز تنظیم سیاست خارجی است؟ چرا د‌لار بالاست؟ چرا ریال بی‌ارزش شد‌ه؟ چرا پراید‌ امروز، هم قیمت پژو د‌یروز شد‌ه؟ چرا د‌اروی چینی زیاد‌ شد‌ه، چرا پاسپورت ایرانی کم ارزش شد‌ه؟

رمز این خود‌زنی، «جذب» است. خود‌ محافظه‌کاران هم رمز جذب رای را فهمید‌ه‌اند‌؛ انتقاد‌ به وضع موجود‌ و اعتراض به ایجاد‌‌کنند‌گان وضع موجود‌؛ اما این د‌وگانه فقط یک کاریکاتور از انتقاد‌ و اعتراض به‌نمایش د‌ر‌می‌آورد‌. کاریکاتور بخشی از یک ماجرا‌بود‌ن و د‌ر جایگاه منتقد‌ نتیجه آن ماجرا نشستن.

شش نامزد‌ محافظه‌کار انتخابات ریاست‌جمهوری یازد‌هم چنان بر احمد‌ی‌نژاد‌ می‌تازند‌ که انگار‌نه‌انگار او عضوی از همین طایفه سیاسی است؛ انگار‌نه‌انگار همین محافظه‌کاران د‌ر هشت‌سال گذشته او را «ابرمرد‌»ی نشسته د‌ر جایگاه «معجزه‌هزاره سوم» معرفی کرد‌ند‌.

اما این توبه تا کی اد‌امه د‌ارد‌. لابد‌ تا همین فرد‌ای انتخابات ریاست‌جمهوری. همین الان هم د‌ولت محافظه‌کار محمود‌ احمد‌ی‌نژاد‌ یقه‌شان را گرفته که اگر این‌گونه است، وزیران احمد‌ی‌نژاد‌ از عملکرد‌ش د‌فاع می‌کنند‌ و آماد‌ه مناظره هستند‌.

توبه‌های علنی و غیرعلنی د‌رحالی اد‌امه د‌ارد‌ که شش نامزد‌ محافظه‌کار، مد‌عی اد‌امه محافظه‌کاری هستند‌؛ لابد‌ چون نمی‌شود‌ د‌ل از محافظه‌کاری و برکاتش کند‌. برای همین است که محمود‌ احمد‌ی‌نژاد‌ و عملکرد‌ش را از جریان محافظه‌کاری جد‌ا که هیچ، بیرون می‌کنند‌. بی‌توجه به این‌که افکارعمومی چقد‌ر این جد‌ا‌سازی را می‌پذیرد‌. آن‌هم د‌ر‌حالی‌که «هم‌عرض»ی نامزد‌های محافظه‌کار و احمد‌ی‌نژاد‌ بیش از آن است که بشود‌ آن را پنهان کرد‌. حالا هی احمد‌ی‌نژاد‌ را منحرف بخوانند‌؛ لابد‌ مخاطبانشان می‌پرسند‌ ربطش به د‌لار اوج‌گرفته و ریال به‌خاک‌نشسته چیست. هم‌عرضی محافظه‌کاران با هم و با احمد‌ی‌نژاد‌ اگر آزار‌د‌هند‌ه است که لابد‌ برای نامزد‌های محافظه‌کار و طرفد‌ارانش هست، این ناراحتی تاثیری بر واقعیت ند‌ارد‌. نه این‌که نشود‌ توبه محافظه‌کاران را پذیرفت، اما آنچه شاید‌ پذیرفتنش سخت باشد‌ اشک جاری شد‌ه توبه از چشم و د‌ست خواهان رای برای اد‌امه تسلط محافظه‌کاران بر کشور است.

شاید‌ بخشی از مرد‌م توبه محافظه‌کاران را بپذیرند‌، اما این‌که آنان را همچنان د‌ر جایگاه قد‌رت تحمل کنند‌ کمی د‌ور از ذهن است. حافظه‌های تاریخی مرد‌مان این د‌یار شاید‌ قد‌ری ضعیف باشد‌، اما نه تا این اند‌ازه.

توبه محافظه‌کاران محافظه‌کارانه است، هم اشکی به چشم د‌ارند‌، هم اد‌عایی به زبان؛ این هرچه هست آیین «توبه صاد‌ق» نیست.

ابتکار:آخرین مناظره، و خوش شانس و بد شانس‌ها!

«آخرین مناظره، و خوش شانس و بد شانس‌ها!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛آنچنانکه قابل پیش بینی بود، آخرین مناظره که به موضع سیاسی اختصاص داشت، جدی تر از موارد گذشته بود. مناظره اول بسیار کودکانه،بی روح و به طنز شبیه بود. مناظره دوم با تغییرات در شیوه و شکل، کمی جدی تر نشان داد. در آن مناظره نوعی دو قطبی بین آقایان روحانی و عارف از یک طرف و آقایان جلیلی و حداد عادل از سوی دیگر شکل گرفت. مناظره آخر نیز با همان دو قطبی استارت خورد به طوری که در زمان بحث آقای قالیباف چالش آقایان جلیلی و حداد عادل با آقایان عارف و روحانی دو قطبی را به اوج رساند ولی مستقل‌ها ناگهان فضای بحث را بطرف سه قطبی و گاهی چهار قطبی هدایت کردند.

نقد عملکرد دولت‌های گذشته در حوزه سیاست خارجه توسط محسن رضایی عصبانیت و واکنش همزمان، آقایان روحانی و حداد و جلیلی را به همراه داشت. آقای روحانی لحن آقای رضایی را نپسندید و برخی از مشکلات قبل را در نتیجه افشاگری سایت‌های وابسته به ایشان دانست. نقد آقای قالیباف بر عملکرد آقای روحانی نیز حق تنفسی برای آقای جلیلی بود. آقای جلیلی نیز در نقد آقای رضایی ضمن ترسیم دو جبهه حق و باطل اظهار کردند که راه رفتن در میان حق و باطل میانه روی نیست البته اصل مفروض ایشان یعنی حق پنداری خود و باطل شماری رقیب، اول مسئله است. آقای عارف تلاش کرد سطح انتقاد خود را متوجه گفتمان اصولگرایی کند و ناکامی‌ها را بجای یک دولت به کلیت گفتمان اصولگرایی ارتباط دهد. به نظر می‌رسد که نتیجه انتخابات در این دوره تحت تاثیر برنامه‌های تلویزیونی می‌باشد و این نکته حساسیت نامزد‌ها را در ارایه برنامه‌های خود را بالا برده است. طبیعی است انتظار مردم از نامزد‌ها این است که در مورد مسایل پر جنجال موضع خود را شفاف بیان دارند.

در مناظره اول و کمی مناظره دوم اکثر نامزد‌ها در قالب موعظه سعی داشتند که مبهم و سر بسته از کنار موضوعات مهم بگذرند تا شنوندگان هر طور خود مایلند سخن آنها را تفسیر کنند ولی اهمیت مناظره آخر نامزدهارا وارد چالش کرد. نکته مهم اینکه تقابل برعملکردها متمرکز شد. آقایان روحانی و عارف در جایگاه دفاع از عملکرد دولت‌های سازندگی و اصلاحات نقدشان را متوجه عملکرد دولت‌های نهم و دهم کردند. آقایان حداد و جلیلی در جایگاه دفاع از عملکرد اصولگرایان تلاش کردند با برجسته سازی نمونه‌هایی به عنوان ضعف عملکرد دولت‌های اصلاحات وسازندگی آقای عارف را در موضع انفعال قرار دهند. در این میان اعتراضات آقای غرضی به نحوه مناظره دیدنی بود او سعی داشت از ساحت هر دو طرف قضیه ماهی خود را صید نماید.

به هر حال مناظره آخر به مسمای خودش نزدیک شد ولی مشکل اصلی مناظره این بود که تقابل‌ها گفتمانی نبود به جز اینکه آقای جلیلی در چهار چوب گفتمان اصولگرا حاضر به انعطاف نبود و مواضع خود را شفاف بیان می‌داشت آقای عارف نیز سعی داشت خود را به گفتمان اصلاح طلبی نزدیک نشان دهد.بنابراین اصل چالش بر عملکردها بود. به عنوان مثال آقای قالیباف و رضایی سعی می‌کردند نمره یکسانی در ناکامی‌ها به هر دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب دهند و به همین دلیل هم در مواردی همزمان مورد حمله دو سر قطب قرار می‌گرفتند.

شناوری تعدادی از نامزدها بر اساس ارزیابی خود از عملکرد دیگران بود. بطوریکه آقای ولایتی در بخشی از دفاعیه خود و نقدش بر عملکرد دولت کنونی و عملکرد آقای جلیلی، در جایگاه یک اصلاح طلب بروز داشت. به هر حال در هر مبارزه انتخاباتی، بد شانسی و خوش اقبالی نامزد‌های انتخاباتی از جمله عواملی است که نمی‌توان نادیده گرفت. بی تردید مجموعه ای از عوامل یک نفر از این هشت نفر را خوش اقبال نموده و الباقی را بد شانس کرده است. حال باید دید که آن خوش اقبال کدام و بد شانس‌ها کدامین خواهند بود!
    
دنیای اقتصاد:نقدینگی برای تولید امکان‌پذیر است؟

«نقدینگی برای تولید امکان‌پذیر است؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن می‌خوانید؛برخی از نامزدهای ریاست‌جمهوری در اظهارات خود بیان می‌کنند که به دنبال آن هستند تا نقدینگی را به سمت تولید هدایت کنند. این گزاره از چند بعد مبهم و دارای اشکال است. اشکالی که متاسفانه مسوولان نیز در دوران های مختلف به آن دچار بوده‌اند و اقتصاد ایران از آن آسیب‌دیده است. برای باز شدن مطلب ابتدا باید پرسید که منظور از نقدینگی در این گزاره چیست؟

اگر منظور از نقدینگی بخشی از بودجه باشد که دولت قصد دارد صرف کار‌های عمرانی کند، که این امر تا به حال نیز رخ داده است و حتی برخی معتقدند که بودجه عمرانی بالا به دلیل کمبود ظرفیت‌های لازم در شرایط کنونی می‌تواند با فشار بر بودجه با توجه به کمبود درآمدهای ناشی از نفت، کسری بودجه ایجاد کند و در نهایت منجر به تورم شود.

به بیان دیگر، اگر گزاره هدایت نقدینگی به سمت تولید، در چارچوب بودجه تعبیر شود، باید گفت که دولت فعلی بیش از همه تمایل به افزایش این بودجه عمرانی داشته، اما به دلیل فقدان ارتباطات معمول با بازار جهانی عملا تامین سرمایه یا محقق نشده یا با مشکلات عدیده‌ای مواجه بوده و از همین رو بسیاری از پروژه‌های عمرانی به سرانجام نرسیده است و در برخی از پروژه‌ها مانند پارس جنوبی نه تنها ما از برنامه بسیار عقب مانده‌ایم، بلکه سرمایه ملی ما نیز جلوی چشممان به سمت چاه‌های همسایگان بسیار کوچکمان رفته است و آنان از آن کسب درآمد کرده‌ و تبدیل به ثروتمندترین کشور شده‌اند و درآمد سرانه آنها بالاتر از همه مردمان دنیا قرار گرفته است. مشکل در اینجا آن نیست که ما سرمایه مالی لازم را برای تداوم پروژه‌ها نداشته‌ایم، بلکه بزرگ‌ترین معضل آن بوده است که ما نتوانستیم این سرمایه مالی را به سرمایه کالایی، تخصص و مدیریت مورد نیاز تبدیل کنیم.

اما اگر منظور از نقدینگی، دادن وام‌های ارزان‌قیمت به بنگاه‌های دولتی باشد آن هم با استفاده از خطوط اعتباری بانک مرکزی، باید گفت که این سیاست به جز تزریق نقدینگی به اقتصاد نیست. این‌گونه نیست که تصور شود، بخش تولید، جزیره‌ای منفک از اقتصاد است و وقتی نقدینگی به آن تزریق می‌شود، نقدینگی در آن بخش می‌ماند. هیچ تفاوتی نمی‌کند که شما نقدینگی را از کانال تولید یا از کانال مصرف افزایش دهید، در نهایت نتیجه کار یکی است.

تنها تفاوت آن است که مثلا اگر از کانال تولید نقدینگی را افزون کنید، بنگاه‌ها در زمان افزایش نقدینگی ارجحیتی بیشتر از بخش‌های دیگر خواهند داشت؛ اما این زمان بسیار کوتاه خواهد بود و با جذب نقدینگی در جامعه دستمزد، مواد اولیه، دستگاه‌های تولیدی و غیره گران می‌شود و پس از چندی باز بنگاه‌ها دست به دامان دولت می‌شوند و از آن کمک نقدی بیشتری می‌خواهند.

به سخن دیگر، هیچ انتهایی برای درخواست نقدینگی از سوی بنگاه‌های تولیدی وجود نخواهد داشت و آنان همواره نیازمند کمک هستند.  این نیست که تصور شود، نقدینگی که به بخش تولید داده می‌شود در همان جا می‌ماند.

این نقدینگی صرف اموری می‌شود که در نهایت ایجاد تقاضای بیشتر می‌کند. در حالی که بی‌تردید نمی‌توان به سرعتی که نقدینگی را به جامعه تزریق می‌کنید، ایجاد کالا و خدمات کنید، این تقاضای بیشتر به معنای افزایش تورم خواهد بود. تورم نیز به معنای آن است که بنگاه تولیدی باز برای تداوم کار نیاز به نقدینگی دارد و این دور باطل انتهایی نخواهد داشت.  

در نتیجه اینکه تصور می‌شود، نقدینگی به واسطه خطوط اعتباری می‌تواند ایجاد تولید کند و تورم‌زا نخواهد بود، اندیشه‌ای غیرعلمی و غیرکارشناسانه است. در نهایت هیچ تفاوتی نمی‌کند که شما نقدینگی را از طریق بنگاه‌های تولیدی یا خانوارهای مصرف‌کننده به اقتصاد تزریق کنید. نتیجه هر دو یکی است و آن تورم. آری کمک نقدی فارغ از ساختار بازار پول نه کمک به افزایش تولید می‌کند و نه این است که تصور شود تورم‌زا نخواهد بود.    

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها