چرا جوان اول سینمای ایران ناگهان پیر شد

وقتی ناگهان پیر می‌شویم

هنگامی که ما آدم‌ها درباره محدودیت‌های خود گفتگو می‌کنیم، می‌گوییم: «من نمی‌توانم فلان کار را انجام دهم زیرا...» بهانه رایج همه ما این است که می‌گوییم: خب دیگه، من همین طوری هستم؛ اما در واقع باید گفت: ما طوری که فکر می‌کنیم هستیم.
کد خبر: ۵۶۰۰۰۰
به عبارت ساده‌تر، زندگی هر کس بازتاب کاملی از اعتقادات اوست. اگر شما بتوانید عمیق‌ترین اعتقاداتتان را درباره جهان عوض کنید، زندگی شما هم تغییر خواهد کرد.حتما می‌پرسید:

چگونه؟ خیلی ساده است. ما می‌توانیم با مطالعه ماهی‌ها چیزهایی درباره باورها و اعتقادات خود بیاموزیم. یک آکواریوم تهیه کنید و آن را با استفاده از یک دیوار شیشه‌ای به دو قسمت تقسیم کنید. در یک طرف ماهی گوشتخوار و در طرف دیگر ماهی سفید کوچک که غذای مورد علاقه ماهی گوشتخوار است قرار بدهید. در یک چشم به هم زدن ماهی گوشتخوار به طرف ماهی سفید حمله می‌کند، ولی بشدت به دیوار شیشه‌ای می‌خورد. دور می‌زند و دوباره حمله می‌کند و باز هم.....

نهایتا ماهی گوشتخوار به این نتیجه می‌رسد که شکار ماهی سفید مساوی با درد و رنج است، در نتیجه دست از تعقیب و شکار او برمی‌دارد. بعد از چند وقت که دیوار شیشه‌ای را بردارید، حدس می‌زنید چه اتفاقی می‌افتد؟ ماهی گوشتخوار دیگر هیچ‌وقت  به سراغ  ماهی  سفید  نمی‌رود، ‌در حالی که ماهی سفید چند سانتی‌متر آن طرف‌تر در حال شنا کردن است. ماهی گوشتخوار از گرسنگی به حال مرگ افتاده است و به محدودیت‌های خود پی برده است و قدمی فراتر از آن نمی‌گذارد و ... .

آیا به نظر شما این ماجرا، داستانی تاسف‌انگیز است؟ اگر این طور فکر می‌کنید پس بهتر است بدانید که این در واقع، شبیه سرگذشت همه ما انسان‌هاست. ما به دیوارهای شیشه‌ای برخورد نمی‌کنیم، دیوارهای شیشه‌ای ما در حقیقت والدین، معلم‌ها و دوستانی هستند که به ما می‌گویند، چه کار می‌توانیم بکنیم، کجا می‌توانیم برویم و ... و بدتر از همه دیوار شیشه‌ای اصلی ما، باورهای ماست. باورهایی که تعیین‌کننده حوزه اقتدار و قلمرو ما هستند و ما قدمی از آنها فراتر نمی‌گذاریم. ماهی گوشتخوار می‌گوید: من یک بار حداکثر سعی و تلاش را کردم و ....

ما می‌گوییم: من یک بار حداکثر سعی و تلاشم را برای درس خواندن، ازدواج موفق، کار و ... انجام دادم ولی... در واقع با این‌گونه باورها ما برای خود یک دیوار شیشه‌ای در زندگی‌تان خلق می‌کنیم. اما بهتر است که بعضی از عقایدتان را دور بریزید و در واقع باوری که ما را فقیرتر می‌کند و از رسیدن به موفقیت و خوشبختی دور می‌کند را کنار بگذاریم. اگر باورهای اشتباه ما کمکی به ما نمی‌کنند و مایه درد و رنج‌مان هستند، باید آنها را از خود دور کنیم.


برای شروع کار نسبت به باورهایی که در آنها از کلمه «باید» استفاده می‌شود آگاه باشید: مثلا «مردم باید محبت‌ها را پاسخ بدهند» ، «مردم باید مرا ستایش کنند»، «مردم باید حق‌شناس باشند» و ....

شاید در وهله اول این فهرست بایدها، یک سری توقعات منطقی باشند. حال اگر این باورها را نداشته باشیم چه می‌شود؟ اگر مردم مطابق توقعات ما رفتار نکنند چه اتفاقی می‌‌افتد؟ اگر مردم، ما را مورد بی‌احترامی و ناسپاسی قرار دهند چه رخ می‌دهد و....اعتقاد به بایدها هیچ کمکی به ما نمی‌کند، زیرا دنیای واقعیت‌ها، باید را نمی‌شناسد و در واقع باید و نبایدی وجود ندارد.

اگر بتوانیم این بایدها را فراموش کنیم، صرف نظر از نوع رفتارهای دیگران می‌توانیم همیشه شاد و خوشبخت زندگی کنیم.راه دیگر برای از بین بردن دیوار شیشه‌ای این است که بعضی از دیدگاه‌های خود را تغییر دهیم برای تغییر دادن دیدگاه‌ها، به قدرت اراده، اعتماد به نفس یا جراحی مغز نیازی نیست، تنها چیزی که لازم است شهامت اندیشیدن به راه‌های تازه و جدید است.

دفعه بعد که دچار ناراحتی و یاس می‌شویم این نکته را به خاطر بیاوریم که هیچ کس نمی‌تواند به اندازه باورهایمان، ما را عصبانی کند، افکار و اندیشه‌هایی که باعث آزار و رنج ما می‌شوند، هر چه که باشند چیزی جز اندیشه ما نیستند و ما می‌توانیم اندیشه‌های خود را تغییر دهیم.

جام جم / چاردیواری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها