در تاریخ ما با سه گروه مواجه هستیم:نخست، گروهی که حق را میشناسند، بهخوبی نیز میشناسند و استوار بر آن ایستادهاند. همان جریان اندک انبیا، اولیا، مؤمنان، آزادیخواهان و آزادگان تاریخ که همواره آماده فداکاری برای تحقق ظهور مطلق حق بودهاند.در سوی دیگر گروهی هستند که آنان را به نام مستکبران میشناسیم. کسانی که صفت استکبار در وجودشان موجب شده با وجود شناخت حق در برابر آن بایستند. آنان میدانند در برابر جریان حق پیروز نخواهند شد اما با تمام توان در مسیر باطل گام برمیدارند. نمونه روشن آن ابلیس است. ابلیس از سر ناآگاهی سقوط نکرد، بلکه با آگاهی و از روی استکبار از فرمان الهی سرپیچی کرد. اینان حق را میشناسند اما زیر بار آن نمیروند و تمام تلاششان را صرف تثبیت جریان باطل در تاریخ میکنند.اما در میان این دو گروه، طیف وسیعی از انسانها قرار دارند. کسانی که حقطلب هستند اما دچار اشتباه شدهاند، زیرا حق و باطل درهم آمیخته و تشخیص آن دشوار گشته است. امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه میفرمایند: شیطان از هر دو سوی حق و باطل بهره میگیرد، آن دو را درهم میآمیزد و به انسانها عرضه میکند تا حقجویان را گمراه سازد. در نتیجه عدهای در پی باطل میافتند به خیال آنکه حق است.جریان آخرالزمان جریان جدایی این درهمرفتگی است. فرآیندی که در آن حق و باطل از یکدیگر تفکیک میشوند تا دیدگان مردم به حقیقت گشوده شود و بتوانند راه درست را انتخاب کنند.این جداسازی آسان نیست. هنگامی که حق و باطل در هم تنیده شدهاند، جداییشان دردناک خواهد بود. فتنهها و اطلاعات نادرست نقش خود را در همین مسیر ایفا میکنند. ما به سبب ناآگاهی دچار لغزش شدهایم و حق و باطل را درهم دیدهایم. آگاهی یا از مسیر علم و تبیین و تحقیق حاصل میشود - که راهی آرام و کمدرد است - یا از مسیر تجربههای سخت و فتنههایی که خداوند رقم میزند تا حقیقت بهروشنی آشکار گردد.بنگرید به نمونه تاریخی رژیم صهیونیستی. حدود نیمقرن پیش کمتر کسی در جهان عمق خباثت این رژیم را باور میکرد. آنان در ظاهر، مردمی آواره و مظلوم معرفی میشدند اما امروز، حتی دانشجویان اروپا و آمریکا فریاد «مرگ بر اسرائیل» سر میدهند و به ماهیت واقعی آن پی بردهاند. این همان ظهور تدریجی حق و باطل است که در پرتو مقاومت مردم غزه و ایثار آنان حاصل شد.فتنههای دیگر نیز چنین است. رخدادهای جهانی در آمریکای جنوبی، در سودان و نیز تجربه جنگ تحمیلی و فراز و فرود ۴۰ ساله انقلاب اسلامی همگی در همین مسیر قرار دارند تا آنجا که انسانها صحنه حقیقت را بهروشنی ببینند و دیگر عذری برای بیطرفی نداشته باشند.درنهایت هنگامی که حق و باطل بهصورت عریان در برابر دیدگان بشر قرار گیرند، آن جمعیت عظیم میانی که در جستوجوی حقند بهسوی حق خواهند آمد. همان وعدهای که قرآن کریم از آن با تعبیر یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا یاد میکند.اوج این روند در ظهور نهایی و سپس در قیامت تحقق مییابد؛ زمانی که دیگر انسان میانهای وجود ندارد، و هر کس جایگاه خود را مشخص کرده است: یا اهل بهشت است یا اهل دوزخ.در آستانه ظهور نیز چنین خواهد بود. فتنهها و آشوبهای آخرالزمان انسان را به نقطه انتخاب میرساند. دیگر کسی نمیتواند ادعای بیطرفی کند. هرکس باید جایگاه خود را روشن سازد.نمونه تاریخی این وضعیت، عاشوراست؛ در آن صحنه، کسی نمیتوانست بگوید من بیطرفم. چنانکه سیدالشهدا (ع) به عبیدالله فرمودند: «حال که نمیخواهی با ما باشی، در اینجا بمان؛ زیرا هرکس صدای استغاثه ما را بشنود و پاسخ ندهد، در شمار دشمنان است.»اکنون نیز گروه سوم در حال محو شدن است. انشاءالله خداوند ما را یاری کند تا در صف حقطلبان قرار گیریم.