کیهان:تنگه غنیمت!
«تنگه غنیمت!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛1- آن روز، وقتی رسول خدا(ص) به آوردگاه «احد» در یک فرسنگی مدینه رسید و برای مقابله با سپاه قریش به آرایش نیرو پرداخت، عبدالله بن جبیر را با 50 تیرانداز چیره دست به مراقبت از «تنگه احد» گماشت و به آنان سفارش اکید فرمود که هرگز و تحت هیچ شرایطی تنگه را رها نکنند و از جایگاه خویش جدا نشوند، چرا که خالدبن ولید، از سرکردگان سپاه دشمن با 020 سوار شمشیرزن در آن سوی تنگه به کمین ایستاده بود و غفلت تیراندازان را انتظار می کشید تا از تنگه عبور کرده و سپاهیان اسلام را دور بزنند. زمان چندانی از شروع جنگ نگذشته بود که سپاهیان اسلام با شجاعت مثال زدنی سپاه مشرکان را به سختی شکست داده و ناچار به فرار کردند.
تعداد زیادی از نگهبانان تنگه که شاهد شکست و هزیمت دشمن بودند، عهدی که با رسول خدا(ص) بسته بودند را شکستند و برای جمع آوری غنیمت تنگه را رها کرده و به میدان کارزار شتافتند. هشدارهای پی در پی عبدالله بن جبیر نیز سودی نداشت و بلافاصله پس از عزیمت تیراندازان نگهبان، خالدبن ولید با 020 شمشیرزن تحت امر خویش به تنگه حمله ور شد. محافظان باقیمانده و از جمله عبدالله بن جبیر را به شهادت رساند و از پشت به سپاهیان پیروز اسلام تاخت و... تنگه احد را از این زاویه می توان «تنگه غنیمت»! نامید، چرا که محافظان تنگه در آن روز حساس، سفارش رسول خدا(ص) را وانهادند، غنیمت را در میدان کارزار دیدند ولی خالدبن ولید را که به کمین ایستاده بود ندیدند. غفلتی که هزینه سنگینی در پی داشت و عرصه پیروز جنگ را به دشمنان شکست خورده واگذاشت و آنچه نباید اتفاق بیفتد، اتفاق افتاد.
2- در عرصه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم سه جبهه مشخص و تعریف شده را می توان دید که به رقابت در مقابل هم ایستاده اند. جبهه اصولگرایان که ترجمان دیگری از توده های عظیم مردم پاکباخته و شیفته نظام اسلامی است و به همین علت واژه «جبهه» مناسب آن نیست، چرا که این توده عظیم مردمی در قالب هیچ تابلوی حزبی و زیرپرچم هیچیک از گروههای سیاسی قابل تعریف نیستند، آنان در گزینش نامزدها، معیارها و ملاک های برگرفته از آموزه های اسلامی و انقلابی که در رهنمودهای امام راحل(ره) و خلف حاضر ایشان قابل دریافت است تکیه می کنند و اگر در انتخابات به نامزد معرفی شده از سوی فلان جریان سیاسی روی می آورند برای آن است که تجلی و نشانه معیارهای یاد شده را در فلان نامزد ریاست جمهوری بیشتر از سایر نامزدها می دانند و نه به این علت که نامزد مورد نظر آنان را فلان جبهه معرفی کرده است.
جبهه اصولگرایان با تأکید بر معیارها و ملاک های مورد اشاره در عرصه انتخابات پیش روی حاضر می شود و مانند گذشته تلاش می کند جریان قابل قبولی برای نمایندگی معیارهای یاد شده و مورد پذیرش مردم باشد. در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، این جبهه - جبهه اصولگرایان- صرفنظر از برخی اختلاف سلیقه های موجود در میان دست اندرکاران آن که گاه به تفکیک دو یا سه جبهه انجامیده است، در کانون توجه توده های عظیم مردم قرار دارد. این نگاه مردمی را می توان در چند دوره انتخاباتی اخیر، مجلس و ریاست جمهوری به وضوح دید.
در سوی دیگر عرصه انتخابات پیش روی اگرچه ظاهرا و با نگاه اول سه جریان متفاوت را می توان دید ولی در بررسی دقیق تر که این روزها با توجه به مواضع اعلام شده آنان به آسانی امکان پذیر است، دو جریان سیاسی از این سه جریان با یکدیگر پیوند خورده اند ؛
اول- اصلاح طلبان؛ این جریان شامل گروهی از اصلاح طلبان است که در فتنه آمریکایی-اسرائیلی88 وارد نشده بودند. و البته برخی از آنها اگرچه با جریان اصولگرایی نیز مرزبندی داشته و در همان حال مرزبندی چندان روشن و اعلام شده ای با اصحاب فتنه نداشته اند ولی مانند شمار دیگری از مدعیان اصلاحات آلوده به فتنه نشده بودند.
دوم- جبهه مشترک اصحاب فتنه و حلقه انحرافی؛
الف: اصحاب فتنه: این گروه افراد اندک و کم شماری را در خود جای داده است که سران وطن فروش فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88 اصلی ترین اعضای آن هستند. اصحاب فتنه اگرچه نفرات پرشماری ندارند ولی از حمایت گسترده و فراگیر مثلث بیرونی آمریکا، اسرائیل و انگلیس برخوردارند و به همین علت، شبکه عنکبوتی رسانه های بیگانه و ضدانقلاب و برخی روزنامه ها و نشریات زنجیره ای همه توان خود را به تبلیغ و مخصوصا «درشت نمایی» این جریان «ریز» اختصاص داده اند و می کوشند، کمبود چشمگیر نفرات این جریان را با بزرگ نمایی جعلی در فضای مجازی و سایبری جبران کنند. سرویس های اطلاعاتی مثلث یاد شده از اعضای اصلی این گروه با عنوان «فسیل زنده» یاد می کنند، «فسیل» برای آن که مرده اند و بعد از یک بار مصرف، شناسایی شده و دیگر کاری از آنان ساخته نیست و «زنده» به خاطر آن که برای حفظ سایر عوامل وابسته به خود و جلوگیری از قطع امید آنان، مجبور به حمایت از آنها هستند. دقیقا شبیه حمایت آمریکا از شاه مخلوع و فراری که صرفا برای امید دادن به سایر مهره های خود نظیر ملک حسین و انورسادات و ملک خالد و... بود.
ب: گروه دیگر از این جبهه مشترک، «حلقه انحرافی» است. این حلقه به لحاظ تعداد، بسیار اندک است و دست اندرکاران آن افراد کم اهمیتی هستند که میزان درک سیاسی و عقیدتی آنها را می توان در مواضع و نوشته ها و اظهارنظرهای سخیف آنان به ارزیابی نشست. این گروه با توان و داشته های واقعی خود نمی توانست در کنار اصحاب فتنه جایی داشته باشد و آنچه باعث پذیرش این حلقه از سوی جبهه مورد اشاره شده است، نفوذ اعضای حلقه انحرافی در دولت و دسترسی آنها به این کانون قدرت و ثروت ملی است. اعضای این حلقه در مواردی از کیسه بیت المال و ثروت عمومی برای اهداف خود هزینه می کنند و به عزل و نصب مدیران می پردازند.
3- درباره جبهه مشترک یاد شده و چگونگی ورود آن به صحنه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم گفتنی های فراوانی هست که به بعد موکول می کنیم و در نوشته پیش روی تنها به این نکته بسنده می شود که هیچ یک از سه گروه مورد اشاره - دو گروه مشترک فتنه و انحراف- و گروه اصلاح طلبان بیرون از فتنه 88 برای انتخابات خرداد 29 نامزد مطرح و قابل رقابتی ندارند.
الف: گروه اول یعنی اصلاح طلبانی که درون نظام تعریف می شوند و از فتنه 88 دور بوده اند، اگرچه توان معرفی نامزد دارند ولی نامزدهای مورد نظر آنها افرادی هستند که در میان مردم در مقیاس کسب رأی برای ریاست جمهوری، شناخته شده نیستند.
ب: نامزدهای مورد نظر دو گروه مشترک «اصحاب فتنه» و «حلقه انحرافی» اگرچه قرار است به طور جداگانه و با ظاهری متفاوت و حتی با تظاهر به اختلاف با یکدیگر مطرح شوند ولی به یقین از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت خواهند شد، چرا که گروه اول -اصحاب فتنه- دستهای آلوده به وطن فروشی و خیانت و جنایت دارند و بایستی در انتظار محاکمه و مجازات باشند و افراد اصلی گروه دوم- حلقه انحرافی- ضمن آن که مرتکب جرایم فراوان و قابل پیگرد قانونی شده اند، بارها نیز به وضوح نشان داده اند که با آموزه های اصیل اسلامی و انقلابی فاصله فراوانی دارند. از سوی دیگر هر دو جریان فتنه و حلقه انحرافی مخصوصاً اعضای اصلی آنها نه فقط پایگاهی در میان مردم ندارند، بلکه با مخالفت شدید و بعضاً آمیخته به عصبانیت آنان نیز روبرو هستند.
4- و اما، برخی از اخبار موثق و شواهد درخور توجه حکایت از آن دارد که گروههای یاد شده نیز به خوبی می دانند شانسی برای پیروزی در انتخابات پیش روی ندارند و از این روی، راهبرد اصلاح طلبان بیرون از فتنه معرفی نامزد اختصاصی و یا نهایتا گرایش به نامزدی است که مواضع او را نزدیکتر به خود ارزیابی می کنند و راهبرد تعریف شده گروه مشترک فتنه و انحراف در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم کاستن از ضریب موفقیت اصولگرایان است و این مقصود را با سه تاکتیک مشخص دنبال می کنند.
الف: اعلام نزدیکی به برخی از نامزدهای احتمالی اصولگرایان با هدف القای بدبینی و ایجاد تفرقه در میان آنها.
ب: تلاش برای افزودن بر تعداد نامزدهای اصولگرایان به منظور کاستن از آراء نهایی نامزد منتخب و سپس القای این توهم که رویکرد مردم به اصولگرایان کاهش یافته است!
ج: بهره گیری از تبلیغات گسترده در فضای مجازی- رسانه های بیگانه، ضد انقلاب و روزنامه های زنجیره ای- با هدف «بزرگ نمایی» خود و با این منظور که بعد از پایان انتخابات، خود را یک اقلیت مطرح! قلمداد کنند.
5- و اما، آنچه موضوع اصلی این نوشته است و بندهای فوق الذکر فقط مقدمه ای برای ورود دقیق تر به همین موضوع اصلی بوده است، غفلت غیرقابل توجیه برخی از اصولگرایان و یا مدعیان اصولگرایی است که خواسته یا ناخواسته در میدان فریب یاد شده به بازی گرفته شده اند! یکی می گوید به لحاظ اخلاقی نمی توانم درخواست کسانی را که از من خواسته اند کاندیدا شوم ، رد کنم.
دیگری اعلام می کند؛ از آنجا که تعداد دعوت کنندگان از بنده به حد نصاب رسیده است تصمیم به کاندیداتوری گرفته ام! آن دیگری می گوید؛ وقتی جوان هایی مثل من هستند، چرا دنبال پیرمردها می روید! و آن نامزد احتمالی دیگر ادعا می کند که اگر نامزد نشوم به مردم خیانت کرده ام! و... که با حفظ احترام این عزیزان باید برادرانه خطاب به آنان گفت؛ احتمال چندانی برای پیروزی شما نیست. نه این که خدای نخواسته صلاحیت نداشته باشید، بلکه از رویکرد مردمی در مقیاس رأی آوری برای ریاست جمهوری برخوردار نیستید. بنابراین چرا بی آن که متوجه باشید، در میدان حریف بازی می کنید؟! هر احساسی که تکلیف شرعی نیست! هست؟!
در این باره باز هم گفتنی هایی هست.
خراسان:اصرار لندن و پاریس بر ارسال سلاح به سوریه برای چیست؟
«اصرار لندن و پاریس بر ارسال سلاح به سوریه برای چیست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است که در آن میخوانید؛اتحادیه اروپا بار دیگر با درخواست انگلیس و فرانسه برای لغو ممنوعیت ارسال مستقیم سلاح برای مخالفان مسلح دولت سوریه مخالفت کرده است. انگلیس و فرانسه در حدود یک ماه گذشته بیش از 3 بار به صورت رسمی این درخواست را مطرح کرده اند. لندن و پاریس چرا اصرار دارند ارسال سلاح برای مخالفان سوریه رسمی و قانونی شود؟ در مقابل درحالی که آمریکا از اقدام این 2 کشور حمایت کرده است، چرا دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا همچنان حاضر به موافقت نیستند؟ پاسخ به این پرسش ها نیازمند بررسی سناریوهای مختلف درباره انگیزه های این 2 کشور به علاوه آمریکا است.
احیای طرح "شورای عالی نظامی مخالفان" و به دست گرفتن ابتکار عمل تسلیحاتی
فرانسه، انگلیس و آمریکا پیش از این "ابتکار عمل دیپلماتیک" را با فشار به مخالفان و ایجاد "ائتلاف مخالفان سوریه" (National Coalition for Syrian Revolutionary) به دست آورده اند. با ایجاد این ائتلاف، شورای ملی سوریه (Syrian National Council) که برای یک سال تنها صدای مخالفان در تحولات دیپلماتیک بود کاملا به حاشیه رفت. غربی ها این چنین وزن نیروهای سکولار از قبیل ریاض سیف و خانم سهیر الأتاسی را در بدنه مخالفان افزایش دادند و از وزن دیپلماتیک اخوان المسلمین سوریه که پشتوانه اصلی شورای ملی سوریه بود، کاستند. اما پروژه ایجاد ائتلاف مخالفان 2 بخش داشت که بخش دوم هنوز اجرا نشده است. مخالفان 5 ماه پیش هنگامی که از ایجاد این ائتلاف سخن گفتند، وعده دادند که "شورای عالی نظامی مخالفان" نیز به زودی تشکیل خواهد شد. همان زمان ژنرال "سلیم اردیس" به عنوان فرمانده شورای عالی نظامی معرفی شد و قرار شد که با تاسیس این شورا، ارتش آزاد سوریه در آن ادغام شود. 2 هفته پیش جان کری، وزیر خارجه آمریکا در عربستان از تلاش برای حمایت از نیروهای مسلح سکولار به منظور کاستن از نفوذ گروه های تندرو سخن گفت. آمریکایی ها همچنین ماه ها است که در اردن مشغول آموزش گروهی از افراد مسلح هستند. بنابراین برنامه 3 کشور غربی را می توان به تلاش برای منسجم کردن گروه های مسلح نزدیک به غرب و حفظ نفوذ غرب در میان آن ها تعبیرکرد.
طرح به روز شده الگوی لیبی
با این حال احتمال مداخله مستقیم اما زمان بندی شده کشورهای خارجی در بحران سوریه نیز دور از ذهن نیست. انگلیس و فرانسه درحالی برای قانونی شدن ارسال مستقیم سلاح به سوریه اصرار می کنند، که ماه هاست این سلاح ها را مخفیانه و از طریق واسطه هایی ارسال می کنند. بنابراین ممکن است آن ها به دنبال ایجاد مقدمات مداخله مستقیم تدریجی در سوریه باشند. به علاوه این که دولت سوریه 2 ماه پیش از ایجاد یک ارتش مردمی در این کشور خبر داد. برخی رسانه ها نیز در روزهای گذشته از برنامه ریزی دولت سوریه برای پایان بحران از طریق یورش به گروه های مسلح و یکسره کردن کار آن ها نیز سخن گفته اند. بنابراین این احتمال هم وجود دارد که غربی ها بخواهند پروژه براندازی دولت دمشق در طرحی به روز شده و بومی شده همانند تجربه لیبی، به پیش ببرند. مرکز مطالعات جنگ آمریکا ماه گذشته گزارش کاملی از جزئیات توان نظامی و استعدادهای جنگی ارتش سوریه منتشر کرد. انتشار این گزارش می تواند به معنای این باشد که مراکز تصمیم گیری در آمریکا در حال بررسی ابعاد درگیری با ارتش سوریه باشند. البته این گمانه مهمترین مانع قدیمی مبنی بر مخالفت روسیه را بر سر راه خود دارد که شاهد و دلیلی برای تغییر موضع روسیه دیده نمی شود.
احتمال مداخله ارتش رژیم صهیونیستی
در نظر گرفتن این سناریو با احتمالات و قرائن دیگری نیز همراه است که البته نگران کننده هستند. یکی از این احتمال ها، فرضیه دخالت رژیم صهیونیستی است. توجه به موضوع گروگان گیری صلح بانان سازمان ملل در این مورد بسیار مهم است. هفته گذشته هنگامی که گردان الیرموک که خود را بخشی از ارتش آزاد معرفی می کرد، 22 فیلیپینی را به گروگان گرفت، رویترز خبر داد که ارتش اسرائیل نیز همزمان صلح بانان دیگری را از محل ماموریت شان در بلندی های جولان به درون سرزمین های اشغالی منتقل کرده است. البته رویترز ملیت این گروه دوم را فاش نکرد. در روزهای گذشته دولت های اتریش و استرالیا نیز درباره نمایندگان شان در میان نیروهای بین المللی صلح بان در بلندی های جولان ابراز نگرانی کرده اند. این اتفاقات در کنار اظهارنظر جدید ژنرال "اویو کوچاوی" فرمانده اطلاعات ارتش اسرائیل، جدی تر به نظر می رسد. روزنامه گاردین خبر داد که وی گفته است گروه هایی نظیر «جبهه النصره» از هم اکنون علاوه بر سوریه نفوذ خود را در لبنان نیز گسترش داده و با گروه های جهادی مستقر در صحرای سینا که «هدف اصلی آن ها حمله به خاک اسرائیل است» ارتباط و همکاری دارند. بنابراین ممکن است اسرائیل به بهانه وجود تهدید از سوی گروه های تندرو بخواهد بخش های بیشتری از خاک سوریه را برای چانه زنی های بعدی اشغال کند.
نگرانی اروپا: راه سلاح یک طرفه نیست
مخالفت کشورهای اروپایی با انگلیس و فرانسه نیز قابل تامل است. اندیشکده اروپایی Strategic Culture Foundation به تازگی گزارشی منتشر کرد که از تجهیز تسلیحاتی مخالفان مسلح سوریه به ویژه جبهه النصره، از طریق کوزوو و بالکان خبر داده است. این سلاح ها که شامل سلاح های سنگین ضدتانک هم بوده اند، از باقی مانده سلاح های ارتش یوگسلاوی سابق تامین شده اند. اروپایی ها می دانند که راه سلاح از اروپا به سمت خاورمیانه یک طرفه نیست و فارغ از این که سرنوشت بشار اسد چه باشد، سرریز سلاح سوریه می تواند بار دیگر به اروپا باز گردد. در همین گزارش صراحتا به سابقه آمدن هزاران فرد مسلح از کشورهای عربی به منطقه بالکان در طول جنگ بوسنی و هرزگوین اشاره شده است. این گزارش به یک گزارش ناتو هم اشاره می کند که در آن به افزایش تهدید گروه جوانان فعال مسلمان (Active Islamic Youth-AIY) در بوسنی و هرزگوین و گروه "مجاهدین بوسنی" متاثر از بحران سوریه پرداخته شده است.
ماهیت درگیری ها: جنگ داخلی یا مداخله غیرمستقیم خارجی
با این همه در 2 سال گذشته و در حاشیه تلاش های شبانه روزی بلوک غربی-عربی برای تغییر نظام سیاسی سوریه، مردم منطقه اندک اندک با ماهیت این بحران آشناتر می شوند. 4 مارس – کمتر از 2 هفته پیش – روزنامه اورشلیم پست گزارش برگزاری یک کنفرانس در دانشگاه تل آویو با نام "سوریه: یک انقلاب تمام نشدنی" را منتشر کرد. به گزارش این روزنامه یک استاد دانشگاه تل آویو به نام إیال زیسر(Eyal Zisser) در این کنفرانس گفت: «هیچ مخالفی وجود ندارد. (این بحران) ساخته رسانه هاست. این (انقلاب) نه رهبری دارد و نه ساختاری که معرف اش باشد.» به گزارش اورشلیم پست، وی تاکید کرد مخالفان مانند یک ماشین فقط تا زمانی کار می کنند که پول به آن ها برسد. بلوک غربی-عربی برای زنده نگه داشتن این ماشین مشکلات فراوانی پیش رو خواهند داشت.
جمهوری اسلامی:بخش سلامت را دریابید
«بخش سلامت را دریابید»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛در میان غوغاهای سیاسی، مشکلات اقتصادی، فشارهای معیشتی و بداخلاقیهای مسئولان، موضوع سلامت مردم، که از اهمیت زیادی برخوردار است، به فراموشی سپرده شده است. سال 1391 که اکنون درحال سپری شدن است، از نظر دارو و درمان برای مردم کشورمان سال سختی بود. بطوری که مسئولان بخش درمان بارها در این زمینه هشدارهائی دادند تا جائی که رئیس مرکز سرطان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی گفت: زیبنده نیست گروهی از مردم به دلیل بیماری مجبور شوند برای درمان خود زندگی شان را هزینه کنند و به زیر خط بروند.
این قبیل هشدارها توسط سایر صاحبنظران و مسئولان درمان نیز داده شده و در روزها و هفتههای اخیر چنین مطالبی توسط خبرگزاریها و مطبوعات انتشار یافته و به اطلاع عموم نیز رسیده است. رئیس داروخانههای دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی تهران اعلام کرد تعدادی از داروهای بیهوشی در داروخانهها موجود نیست وی گفت بیماری که نیاز به عمل جراحی دارد باید بیهوش شود و نمیتوان کسی را با چکش بیهوش کرد و اگر تمام شرایط برای عمل جراحی مهیا باشد ولی داروی بیهوشی وجود نداشته باشد عملاً هیچ کاری نمیتوان انجام داد. وی افزود: تمام داروهای مربوط به بیهوشی از خارج وارد میشوند و تحریم و مشکلات ارزی موجب کمبود داروهای بیهوشی در کشور شده است.
مسئولان بخش دارو و درمان کشور با توجه به کمبود داروی بیهوشی و بطور کلی مشکلاتی که در زمینه داروئی وجود دارد بارها هشدار دادهاند و برای سلامت مردم احساس خطر میکنند. این خطر، چیزی نیست که قابل برطرف شدن نباشد ولی متأسفانه توجهی جدی به هشدارهای افراد صاحبنظر و مسئولین بخش سلامت کشور نمیشود. این، نکته ایست که رئیس انجمن بیهوشی و مراقبتهای ویژه ایران با صراحت اعلام کرده و گفته است: "تاکنون بارها به مسئولان مربوطه نسبت به کمبود و محدودیت داروهای با کیفیت بیهوشی در بیمارستانها و مراکز درمانی هشدار دادهایم، اما متأسفانه بهرغم تذکرات فراوان و اعلام خطرهای جدی، هنوز مسئولان مربوطه در خواب هستند و بطور قطع تاوان مشکلات را مردم و بیماران میپردازند."
براساس اطلاعات داروئی که مسئولان بخش سلامت ارائه میکنند از سال 1377 خوشبختانه فقط 5/3 درصد داروها وارداتی هستند. این، یعنی کشور ما از 15 سال قبل 5/96 درصد داروها را خود تولید میکند و قطعاً درصورتی که از بخش داروئی کشور حمایت شود ما میتوانیم همانگونه که در بخشهای مختلف خودکفا شدهایم در بخش داروئی نیز به خودکفائی برسیم. برای تحقق این هدف در شرایط کنونی انگیزه بیشتری وجود دارد زیرا تجربه نشان داده است که در شرایط جنگ، تحریم و فشارهای خارجی همواره تلاش برای قطع کردن رشتههای وابستگی افزایش مییابد و کشور به خودکفائی نزدیک میشود. اینکه تا سال 1377 توانستیم 5/96 درصد داروها را در داخل کشور تولید کنیم بدین معنی است که در سالهای دفاع مقدس و سالهای بعد از آن یعنی دو دهه بسیار سخت و پر از حمله و تحریمهای اقتصادی، دانشمندان و محققان ما توانستند کشور را از وابستگی مطلق به جائی برسانند که فقط 5/3 درصد از داروهای مورد نیاز از خارج وارد شود. این توانائی اکنون نیز در محققان ما وجود دارد و امروز نیز میتوانیم در جهت رسیدن به تولید صد درصد داروهای مورد نیاز کشور گام برداریم. آنچه برای رسیدن به این هدف لازم است، حمایت مسئولان کشور و اولویت دادن به سلامت مردم است، نکتهای که بسیاری از صاحبنظران و مسئولان بخش سلامت بر آن تأکید مینمایند و بیتوجهی به آن را موجب بروز مشکلات کنونی میدانند.
معاون تحقیقات و فن آوری وزارت بهداشت با تأکید بر ضرورت اولویت بخشیدن به اموری از قبیل دارو میگوید: "ما باید تحقیقات کاربردی را محقق کنیم، چرا که اگر توانی را که مسئولان برای صنعتی مانند خودرو گذاشتند و ماحصل آن تنها تولید خودرویی شد که فقط آمار کشتهها را بالا برد، روی دارو میگذاشتند الآن ارزش افزوده آن بیشتر بود و همه مردم از آن سود میبردند." وی میافزاید: "همه داروها باید به عنوان موضوع امنیت ملی در کشور تولید شوند و با صادرات مشکلات را حل کنیم. اگر هزینه واردات دارو به داخل بر گردد زمینه اشتغال به کار فارغ التحصیلان رشتههای شیمی و داروسازی فراهم میشود."
روشن است که حمایت مسئولان باید درحال حاضر علاوه بر فراهم ساختن تسهیلات برای محققان، شامل اولویت بخشیدن به تخصیص ارز جهت وارد کردن داروهای مورد نیاز به ویژه داروهای بیهوشی باشد تا سلامت عموم مردم تأمین شود. سلامت مردم باید اولویت اول مسئولان باشد و هیچ چیز بر آن تقدم نداشته باشد. اینکه شنیده میشود در همین سال جاری بسیاری از کالاهای لوکس و غیرضروری و خودروهای چند صد میلیون تومانی با استفاده از ارزهای ارزان قیمت وارد کشور شدهاند درحالی که واردات دارو دچار مشکل عدم تخصیص ارز میباشد، مفهومی غیر از بیتوجهی به سلامت مردم ندارد.
اکنون که مجلس شورای اسلامی درصدد بررسی وضعیت وزیر پیشنهادی بهداشت و درمان است، تأکید بر دو نکته را لازم میدانیم. اول آنکه تعیین تکلیف این وزارتخانه یک ضرورت میباشد و وجود وزیر میتواند در سرعت بخشیدن به تصمیمات و انجام اقدامات مؤثر باشد، و دوم آنکه دولت برای حل مشکلات داروئی کشور، اولویت قائل شود و با حمایتهای ویژهای که از وزیر جدید خواهد کرد، به سلامت مردم توجه ویژه نشان دهد. بدین ترتیب، مجلس و دولت میتوانند با هماهنگی و درک ضرورتهای این مقطع، مشکل داروئی کشور را حل کنند و از سلامت مردم پاسداری نمایند.
رسالت:ایران در سالی که گذشت
«ایران در سالی که گذشت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛یک عکس فوری از سالی که گذشت ایرانی مقاوم و صبور در برابر شداید و سختی ها را به نمایش گذاشت که با قدم های استوار رو به قله های پیشرفت گام بر می دارد. بالا رفتن از کوه سختی دارد اما زمانی که توقف در آن وجود نداشته باشد و حرکت رو به جلو باشد در دل سختی ها نیز می توان آسانی و فتوحی جستجو کرد.
شاید به همین خاطر است که مردم ما هیچ وقت از حرکت رو به بالا خسته نشده اند. این درست بر خلاف وضعیتی است که امروز غربی ها در آن گرفتا شده اند. شرایط آنها مثل اتوبوسی است که زیر بهمن گیر کرده است. مسئله آنها این است که هیچ پاسخی برای مشکلاتشان ندارند و هر روز با یک مشکل پیچیده تر مواجه می شوند. اما ملت ایران چشم انداز هزینه هایی که می پردازد در افق روشن ایستادگی، شکوفایی و پیشرفت می بیند. طی 34 سال گذشته هزینه های سنگینی که برای رسیدن به دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی پرداخته شده است مثل مشکلاتی نظیر مخاطرات تروریسم در اوایل انقلاب، 8 سال جنگ تحمیلی و یا تحریم های اقتصادی و ... آنها را از پا درنیاورد. این سختی ها برای ملت ایران مقدس است چرا که در این سختی آسانی و قداست معنوی می یابد. فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا در واقع در اسلام آسانی دو برابر سختی است. بعد از هر عسری یسر است ودر هر عسری نیز آسانی است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:" إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا" یعنی در دل سختی ها نیز آسانی است.یعنی آسانی و سختی به هم در می آمیزند تا نقشی متفاوت و منحصربه فرد به زندگی بزنند و مولود امید را به دنیا هدیه کنند. منصوب است به ابو شکور بلخی که
گشاده شود کار چون سخت بست
کدامین بلند است نابوده پست
از اندوه شادی دهد آسمان
فراخی زتنگی بود بی گمان
ایران اسلامی اگر چه در سالی که گذشت سختی هایی نظیر تحریم ها و فشارهای اقتصادی را از سر گذراند اما چراغ دلش به پیروزی ها و ظفرهایی روشن بود که کشور را در آستانه بدر و خیبر قرار داده است. آنچه در زیر می خوانید برشی کوتاه از مهمترین وقایع سال 1391 است که به وضوح این حرکت رو به جلو ملت ایران را به نمایش می گذارد.
سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی
مقام معظم رهبری با نام گذاری سالی که گذشت تحت عنوان " تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی" یکی دیگر از تکه های گفتمانی جورچین گفتمان پیشرفت را کامل کردند. چشمانداز پیشرفت در جامعه اسلامی ایران برآیند مولفههای مختلفی از قبیل تولید ثروت، حمایت از کار و سرمایه ایرانی، افزایش بهرهوری، تقویت عزم و اراده ملی، اتحاد ملی، اعتماد به نفس ملی، تولید علم و فناوری، گسترش اخلاق و معنویت، کاهش فاصله طبقاتی، رفاه عمومی، انضباط اجتماعی و مالی، وجدان کاری مردم، امنیت اخلاقی و آگاهی و رشد سیاسی است. فرهنگ کار، پیشرفت و توسعه به مانند نسخههای بهداشت جهانی، همه گیر نیست اما یکی از اصول تولید ثروت ملی همپوشانی فرهنگ ملی با تولید ثروت است که میتواند ما را از دور باطل و بیمبنای توزیع عادلانه فقر برهاند. روزگاری در اوایل دهه 60 بزرگی در مسجد اعظم قم فریاد می زد ما با "سرمایه داری" در این کشور مخالفیم اما با
"سرمایه دار" مخالف نیستیم. همان روز عده ای که سنگ چپ گرایی و اقتصاد دولتی را به سینه می زدند وی و همفکرانش را به "اسلام آمریکایی" محکوم می کردند. درست بود انقلاب اسلامی شورشی بر علیه انگاره های الحادی و امانیستی توسعه در دنیای سرمایه داری بود اما هیچ منطق درستی مخالفت و حتی جنگ با سرمایه دارانی که قرار است از طریق کسب حلال چرخ های تولید را در این کشور به گردش درآورند، نمی پذیرفت و نمی پذیرد.
امروز در پایان سال زمان مناسبی برای پاسخ گویی مسئولان و دولتمردان است که بگویند پیرو فرمایشان رهبر معظم انقلاب چه حمایتی از کار، سرمایه ایرانی و تولید ملی انجام داده اند. امیدواریم رئیس جمهور در نطق نورزوی خود با التفات ویژه به نام گذاری سال گذشته گزارس کاری از روند حمایتی دولت از تولید ملی ارائه دهد.
هوای تازه در مجلس نهم
دقیقا نیمه دوم اردیبهشت ماه سال 1391 مرحله دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شد. همان طور که پیش بینی می شد اصولگرایان توانستند در هر دو دور در تهران و شهرستان اکثریت بلا منازع مجلس را به دست آورند. یکی از نکات جالب در این انتخابات این بود که چهره های شاخص جریان اصلاح طلبی و گروه موسوم به انحرافی نتوانستند رای بیاورند. مجلس نهم سومین مجلسی است که اصولگرایان در دهه 80 و 90 به صورت پیاپی مورد اقبال عمومی قرار می گیرند و شاهین رای بر دوش آنها می نشیند. پایبندی به اصول و مبانی گفتمان انقلاب اسلامی رمز موفقیت اصولگرایان در سه دوره گذشته بوده است. در این دور از مجلس 196 نفر از نمایندگان که بیش از دو سوم مجموع نمایندگان مجلس را شامل می شد تغییر کردند لذا با ورود افراد تازه نفس اصولگرا "هوای تازه" ای در مجلس نهم دمیده شد. انتخابات نهم مجلس واپسین ایستگاه در حیات سیاسی و اجتماعی جریان اصلاحات بود. اصلاح طلبان با عدم حضور در این انتخابات و تحریم آن آخرین میخ را بر تابوت جریان اصلاحات کوبیدند. از این رو اکثریت رای دهندگان حاضر نشدند زیر تابوت اصلاحات بروند و به چند چهره باقی مانده در شهرستان ها رای بدهند.
تشدید تحریم های اقتصادی توسط دشمن پس از ناکامی های گسترده غرب در جریان بیداری اسلامی و فتح سنگر به سنگر اسلام گرایان، دولت آمریکا تخاصم و دشمنی با ملت ایران را در سال گذشته به طور بی سابقه ای به نهایت درجه رساند و با تحریم های اقتصادی گسترده بخصوص علیه بانک های جمهوری اسلامی و همچنین فروش نفت به زعم خود موانعی را بر سر راه پیشرفت ملت ایران به وجود آورد. در کنار این تحریم ها فقدان مدیریت صحیح در بخش های اقتصادی نیز باعث شد فشارهای تورمی به مردم مضاعف شود. تورم افسارگسیخته و فشارهایی که به مردم وارد می شود با واکنش برخی نخبگان،مراجع معظم تقلید و رسانه ها مواجه شد.
به نحوی که اغلب اعتقاد بر این بود که میزان فشارهای وارد شده به مردم صرفا ناشی از تحریم ها نیست بلکه فقدان یک مدیریت مناسب به این فشارها دامن زده است.تحریم های نفتی، آخرین تیر ترکش غرب در مقابله با هیمنه بیداری یک ملت و انقلابی است که پس از گذشت 34 سال از شمال آفریقا تا سواحل خلیج فارس را به لرزه درآورده و هر روز بر عمق و دامنه نفوذ آن در سطح منطقه و جهان افزوده می شود. تحریم ها آخرین حماقتی است که آمریکایی ها در برابر حق مسلم یک ملت در زندگی شرافتمندانه در فضای بین المللی تجربه می کنند. تحریم ها آخرین تلاش نافرجام ابرقدرت قرن بیستم برای صیانت از هژمونی از هم گسیخته آمریکاست که دوران احتضار خود را سپری می کند.سابقه این تحریم ها نشان می دهد که نمیتوان ربط وثیق و دقیقی بین تحریم ها و موضوع هسته ای پیدا کرد مضاف بر اینکه هیچ تضمینی وجود ندارد که با کوتاه آمدن از مواضع هسته ای این تحریم ها برطرف شود و یا حداقل کاهش بیابد. پروژه استکباری تحریم ها و فشارهای نفتی حداقل در سه مرحله علیه ملت ایران اجرا شده است.
اولین مرحله در دوره ملی شدن صنعت نفت و با فشار انگلیسی ها بود. دومین دوره پس از پیروزی انقلاب با مصادره و بلوکه کردن اموال ایران و سپس فشارهای نفتی به ایران و بازی قیمت هایی بود که همپیمانان منطقه ای صدام همسو با استکبار جهانی در مقطع 8 سال جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی به راه انداختند و سومین مرحله نیز تحریم های اخیری است که از اول جولای آغاز شده تا بتوانند ملت ایران را به ستوه بیاورند بلکه در قبال آن مسئولین کشور امتیازاتی که آنها می خواهند از جمله تعطیلی فردو ، انتقال مواد غنی شده به خارج و متوقف کردن غنی سازی 20 درصد را به غربی ها بدهند. اما در مقابل آنها هیچ تضمینی نمی دهند که در صورت کوتاه آمدن از حقوق هسته ای تحریم ها برطرف می شود. چرا که غربی ها معتقدند ایران در دوران تحریم نه تنها تضعیف نشده بلکه روز به روز نیز قدرتمندتر شده است.
تهران امروز:وقتی همت در کار باشد
«وقتی همت در کار باشد»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سیدمازیار حسینی است که در آن میخوانید،با تاکیدات شهردار تهران بالاخره عملیات ساخت مسیر بزرگراه آزادگان، به عنوان دشوارترین طرح عمرانی شهری پایتخت به پایان رسید تا امروز با افتتاح رسمی آن با حضور شهردار تهران پرونده رینگ خارجی بزرگراههای تهران بسته شود. به رغم آنکه ساخت بزرگراه آزادگان از حدود 40 سال پیش آغاز و انجام شد اما عدم تکمیل کامل لاین تندرو و کندرو این بزرگراه باعث شده بود تا در طول سالیان گذشته، مردم تنها قطعهای از رینگ جنوبی این بزرگراه راتحت عنوان «بزرگراه آزادگان» بشناسند. این در حالی بود که در طول 40سال گذشته شاهد مرگبارترین تصادفات بزرگراهی به دلیل کامل نبودن این بزرگراه بودیم.
تصادفاتی که منجر به از دست دادن جان بسیاری از شهروندان تهرانی هنگام عبور از بزرگراه آزادگان شد. در واقع در طول سالهای گذشته مدیران قبلی شهر تهران مسیراین بزرگراه را درحدفاصل میدان بسیج تاپل شهیدکاظمی به طول ششکیلومتر، در چند دهه قبل ساخته بودند اما بهرغم ترافیک فوقسنگین این بزرگراه، ساخت ادامه این بزرگراه بهطور ناباورانهای از یادها رفته بود و تنها شش خط عبوری درمسیرهای کندرو، بار ترافیکی این محور را به دوش میکشید که بالطبع بههیچوجه پاسخگوی نیاز نبود.
زمانی که دکتر قالیباف، اداره شهر تهران را به دست گرفت، تکمیل رینگ بزرگراه آزادگان در دستور کار معاونت فنی و عمرانی شهرداری تهران قرار گرفت. بزرگراهی که ساخت آن یکی از دشوارترین طرحهای بزرگراهی شهر تهران بود چرا که علاوه بر وضعیت بسیار نامناسب خاک بستر مسیر که عمدتا نخالههای انباشته شده از دهههای قبل وخاک دستی بوده است، این معبر با معضل فقدان سیستم زهکشی مناسب با توجه به وجود زمینهای کشاورزی در دو طرف خود و نفوذ آبهای سطحی و آسیب به لایههای زیرسازی راه در مسیر زیربار مواجه بوده است که این مسئله موجب نشستهای متعدد زمین در طول مسیر بهرهبرداری شده پیشین بعضا تا عمق بیش از یک متر شده بود. یکی از ویژگیهای بزرگراه آزادگان تلاقی آن با معارضانی همچون خطوط راهآهن تهران ـ اهواز، تهران ـ تبریز و رودخانه کن بود.
همه این موارد، در کنار بار ترافیک همیشه بیدار، ساخت ادامه آزادگان را به یک معادله چند مجهولی تبدیل کرده بود و بههمین خاطر میتوان از این بزرگراه به عنوان دشوارترین پروژه عمرانی پایتخت و تابلوی تمام عیاری از تلاش شبانهروزی سی ماهه و غیرت و توان پیمانکاران، مشاوران و همکاران ما در سازمان مهندسی و عمران شهر تهران یاد کرد.
یکی دیگر از ویژگیهای منحصر به فرد این بزرگراه را میتوان طراحی، زیرسازی و روسازی وآسفالت بهکارگرفته شده در این پروژه نام برد. در واقع با توجه به حجم عبور خودروهای سنگین از این محور مواصلاتی، ازدو لایه تثبیت بستر با آهک، طراحی و احداث شبکه زهکش سراسری، جایگزینی بتن غلتکی متراکم در برخی مقاطع و استفاده ازآسفالت با قیر اصلاح شده، استفاده شدتا کیفیت و ایمنی مسیر در بالاترین حد استاندارد باشد.
همانطور که میدانید، آزادگان پرترافیکترین بزرگراه کشور است، چراکه علاوه بر کارکرد درون شهری، نقش مهمی در ایجاد ارتباطات فرامنطقهای و کشوری ایفا میکند و کارکرد سفرهای بین شهری آن به مراتب بیشتر از تقاضاهای درون شهری است. همزمان با بهرهبرداری از هفت ونیم کیلومتر باقی مانده خطوط عبوری تندرو شامل چهار خط عبوری و یک خط اضطراری در هر طرف بزرگراه، دو تقاطع غیرهمسطح الغدیر و خلیجفارس نیز که جایگزین دوربرگردانهای همسطح این بزرگراه شده، و دو پل احداثی جهت عبور چهار خط راهآهن جنوب کشور نیزبه زیر بار میرود.
حمایت:ارزیابی دستاوردها و ناکامی های عرصه عدالت خواهی در سال جاری
«ارزیابی دستاوردها و ناکامی های عرصه عدالت خواهی در سال جاری»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛بنا به اقتضای این جهان گذران ، سالی دیگر در آستانه اتمام است و سالی نو در آستانه گشایش و آغاز. چهار فصل سال 91 سپری شدند و روزهای پایانی فصل زمستان نوید بخش بهار تازه و حیات مجدد طبیعت است. در چنین هنگامه ای قطعا از همه ما انسان ها انتظار می رود که تاملی جدی در امور این عالم به عمل آوریم و کارنامه عملکردی خود را در طول سال های سپری شده خصوصا سال اخیر بسنجیم تا معلوم شود که چه کرده ایم و آن چه کرده ایم مثبت بوده یا منفی و چه نکرده ایم و نکرده های ما چه توضیحی دارند؟ آیا کوتاهی داشته ایم؟ یا نتوانسته ایم کاری مفید انجام دهیم؟ و یا این که بهتر بوده که ترک فعل داشته باشیم تا این که در فعلی زیان بار وارد شویم. از جمله اموری که زندگی همه ما را معنا می بخشد وهویت انسانی ما را در مسیر درست خود قرار می دهد، پی جویی حق و عدالت است.
پی جویی حق و عدالت به سادگی میسور نیست بلکه اولا آگاهی ودرک بالا نیاز دارد تا تشخیص دهیم که چه امری حق وعدالت است وچه امری ناحق و ضد عدالت؟ ثانیا در میدان عمل و اجرای به حق و عدالت کار بسیار سخت تر می شود چرا که بنا به تعبیر امیر مومنان علی (ع) بسیار انسانها در بیان و توصیف حق و عدالت زبان رسایی دارند ولی در عرصه عمل و اجرای عدالت بسیار ناکام و بد عمل هستند. در همین راستا بسیاری از ما شهروندان جمهوری اسلامی شاید در زبان خواهان حق و عدالت باشیم ولی وقتی قرار بر این شد که خود نیز عامل به حق و عدالت شویم خوشمان نمی آید و مانع تراشی می کنیم. این امر در بسیاری از صاحبان قدرت نیز دیده می شود که قطعا از داوری عموم مردم پنهان نمی ماند. وضع در عرصه جهانی به مراتب بدتر از سطح ملی است و متاسفانه بسیار قدرتمندان را در عرصه بین المللی می شناسیم که ادعای حق و عدالت و رعایت حقوق انسانها را می کنند ولی بدترین جنایات زیر سر آن هاست.
در چنین فضایی سخن گفتن از حق و عدالت و عمل کردن به حق و عدالت کار ساده ای نیست. ستون «به سوی عدالت»به عنوان ابتکاری از سوی روز نامه حمایت در طول سه سال گذشته با بهره مندی از مشارکت اساتید حقوق و فضلای اسلامی تلاش کرده تا در مسیر عدالت خواهی، حساسیت ها را افزایش دهد و مصادیق مختلف ضرورت حق ورزی و عدالتخواهی در سطح داخلی یا بین المللی را مورد تحلیل قرار دهد. در سال 91 این مهم در حد مقدورات ودر قبال سوژه های متعدد روز انجام شد که فردا کارنامه موضوعی آن و برخی توضیحات ذیربط ارائه می شود . در یادداشت امروز تنها چند نکته در مورد بستر عدالت خواهی در سطح داخلی یا بین المللی در طول سال 91 تقدیم می شود با این امید که عدالتخواهان و تلاشگران عرصه حق جویی برای طی این مسیر دقت های لازم را معمول دارند .
نکته اول در مورد سطح داخلی کشور یاد آوری این مهم است که در سال 91 ضمن دستاوردهای ملی که کشورمان داشت از قبیل ارائه مواضع شفاف مقامات عالیه کشور در اجلاس سران جنبش عدم تعهد و آغاز دوره ریاست ایران بر جنبش عدم تعهد که می تواند برای به ثمر نشستن عدالت خواهی در سطح بین المللی موثر باشد وضمن حصول برخی موفقیتها در اتمام طرح های ملی توسعه و آبادانی کشور که لیست آن مفصل است و با لحاظ برخی موفقیتهای قابل توجه در عرصه دادرسی واجرای عدالت خصوصا رسیدگی به پرونده سنگین و پر سروصدای فساد بانکی و این اواخر شروع رسیدگی یکی از پرونده های مهم احقاق حقوق مردم در قضیه اقدامات ارتکابی در کهریزک و با در نظر گرفتن برخی قانونگذاری های مناسب در سال 91 که آثار ان در سال آتی و سالهای بعد روشن خواهد شد، این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که در تمام طول سال 91 یکی از مهم ترین دغدغه های مردم وضع معیشت ومسائل اقتصادی گذران شرافتمندانه زندگی بود. در این شرائط، متاسفانه برخی اختلاف نظرهای مسئولین کشور نیز در سال 91 نمود برجسته ای یافت آن گونه که در قبال مصادیق متعدد ، جامعه شاهد موضع گیری ها و پاسخ های طرفینی برخی مقامات بود و در عجب که چگونه مسئولین محترم این همه مشکلات جاری مردم را می بینند ولی در صدد اثبات خود هستند.
پدیده دیگری که در سال جاری فضای عمومی کشور را تحت تاثیر قرار داد خصوصا در نیمه دوم سال و ماه های اخیر، موضوع انتخابات خرداد ماه سال92 ریاست جمهوری و شوراها بود. انتخابات آتی عاملی بود تا برخی قوانین ذیربط اصلاح شود، برخی افراد و گروه ها برای حضور جدی در فرایند کاندیداتوری انتخابات تیم های کارشناسی تشکیل دهند ومطالعات خود را آغاز کنند و برای ورود در این عرصه آمادگی های لازم را در خود و همراهانشان ایجاد کنند ،برخی گروهها که کنشگری سیاسی آنها در فضای عمومی جامعه پس از انتخابات قبلی کمرنگ شده بود دوباره به تحرک بیفتند وتلاش کنند تا در قبال پدیده های مختلف جامعه از جمله انتخابات آتی موضع حقوقی وسیاسی اجتماعی خود را مشخص سازند. طبیعی است طی هفته های آتی بر حرارت این تلاشها افزوده خواهد شد .
مورد دیگری که در سال 91 توجهات زیادی از مردم معطوف بدان بود تا نتایج ملموسی در این خصوص در پایان سال دیده شود ولی متاسفانه کارنامه برجسته ای را هم اینک نمی توان ملاحظه کرد، پی جوئی شعار مطروحه از سوی مقام معظم رهبری در آغاز سال در حمایت از تولید ملی ، کار وسرمایه ایرانی بود. در طول سال در قالب حرف وشعار و چاپ بروشور وپوستر و بنر و نصب بیلبورد مطالب زیادی برای اهمیت دهی به این شعار کلیدی مطرح شد ولی تولید کنندگان بارها ابراز داشتند که حمایت لازم از آنان به عمل نیامده و با سختی های بسیار دست وپنجه نرم می کنند.
همین واقعیات باعث شد که برخی از تشکل های برجسته بخش خصوصی رسما در روزهای اخیر طی نامه ای از رهبر معظم انقلاب بخواهند که سال آتی را نیز با همین نام مطرح سازند تا اهمیت تولید ملی وحمایت از نیروی کار وسرمایه ایرانی به سرانجام قابل اتکائی برسد. به هر حال در بستر چنین موضوعات کلانی، پرداختن به موضوعات خرد تر و جزئی تر در تمام طول سال دغدغه ستون به سوی عدالت بود.
و اما در سطح بین المللی سال 91برای مسلمانان فراموش شدنی نیست چرا که در همان ماه های آغازین سال فیلم بسیار مستهجن توهین به پیامبر اسلام (س) توسط یک قرد از خدا بی خبر در آمریکا تهیه و منتشر شد که احساسات زیادی در سراسر جهان بر انگیخت و واکنشهای گسترده مسلمانان، دولتمردان آمریکایی را بر آن داشت که با توجیهی حقوقی برخود قضایی با کارگردان فیلم یاد شده را در دستور کار قرار دهند تا شاید بدین طریق قدری از گسترش اعتراضات جلوگیری شود.در همین سال برای ملت فلسطین و عموم عدالت خواهان رویداد مثبتی از حیث حقوقی بوقوع پیوست و آن پذیرش تقاضای کشور بودن فلسطین در سازمان ملل بود که آثار حقوقی متعددی دارد.
گسترش اعتراضات عدالت خواهانه در کشورهای مختلف غربی در طول سال 91 پدیده دیگری بود که در فضای کلی رویدادهای جهانی توجه هر تحلیل گری را به خود جلب می کرد استمرار نقض حقوق شیعیان در کشورهای مختلف از جمله پاکستان، عربستان بحرین مصر، اندونزی ، مالزی، جمهوری آذربایجان و برخی مناطق دیگر نیز از جمله مواردی بود که در سال 91 بارها توجهات تلاشگران عدالت خواه را بخود جلب کرد ودر همین راستا بارها ملت ایران نیز اعتراضات خود را بیان داشتند. مباحث مربوط به پیشبرد حقوق هسته ای ایران و چالشهای فراروی در مجامع بینالمللی حقوق بشر نیز از جمله موضوعات مهم سال 91 بودند که امید است ثمرات تلاشهای انجام شده در سال 92 بهتر نمایان شود. همه این موضوعات کلان بین الملی در طول سال مورد توجه ستون به سوی عدالت بودند و در زمان خود یادداشتهای تحلیلی در این مورد تقدیم گردید.
سخن آخر:
روزهای پایانی سال 91 را در حالی سپری می کنیم که هنوز دغدغه های عدالتخواهانه زیادی برزمین مانده است و هنوز با آرمانهای متعالی انقلاب شکوهمند اسلامی سال 1357 فاصله داریم.هنوز کارهای زیادی در عرصه قانونگذاری، اجرا و امور قضائی باید انجام شود تا بتوانیم ادعا کنیم که وضعمان خوب است. هنوز تلاش بسیاری باید انجام دهیم تا فرهنگ رفتاریمان بهبود یابد و همه قانونمندی را یک ارزش بدانیم. هنوز فاصله معناداری با افق مقرر در سند چشم انداز 1404 داریم. این واقعیات را باید صادقانه فراروی خود قرار دهیم و فقط به تعریف وتمجید از خود بسنده نکنیم که چنین کردیم وچنان کردیم. باید در سال آتی تلاشهای مضاعفی را بکار بندیم تا عقب ماندگی ها وسو تدبیرها جبران شود وهر چه سریعتر بتوانیم الگوی کار آمدی از حکمرانی و اداره جامعه انسانی در طراز اسلام و فضیلتهای اخلاقی را به جهانیان ارائه کنیم. امید آنکه سال 1392 سالی با دستاوردهای بزرگ باشد و در این میان سهم جامعه حقوقی سهم برجسته تری نسبت به سال 91 باشد .
وطن امروز:مذاکره بهشرط خیانت
«مذاکره بهشرط خیانت»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیدعلی ادیبان است که در آن میخوانید؛یکی از خصوصیات بارز جنگ روانی کمهزینه بودن اداره و پیشبرد آن در مقایسه با جنگ سخت است. همه ملزومات به راه انداختن یک جنگ روانی تمامعیار خلاصه میشود در پیشخرید چند دست روزنامهنگار و سیاستمدار در داخل زمین حریف و خوراکدهی بموقع از طریق مسیرهای تماسی که لزوما ممنوع نیز محسوب نمیشوند. مهمترین کاربرد جنگ روانی زمانی است که ضعفهای یک طرف بر دیگری کاملا آشکار شده و استواری طرف مقابل بر اندیشه و داشتههایش دشمن را به ستوه آورده است. اینجاست که متخصصان جنگ روانی وارد میشوند تا از یک باخت 3 بر صفر دستکم یک بازی برابر بدون رو شدن دست خالی جبههشان یا تن دادن به یک بیآبرویی جهانی بسازند.
نمونه بارز جنگ روانی رسانهای – اقتصادی در کشور ما در حوزه مذاکره با آمریکا رخ داد.
گزارههای توهمی جایگزین شده با حقیقت شرایط برد- برد ایران در مذاکرات هستهای به این شرح است: مذاکره با آمریکا و «امتیازدهی برابر» در شرایطی که بر اساس گفتههای متخصصان آشتی ایران و آمریکا هر دو طرف تصمیم جدی به حل مشکلات سی و چند ساله دارند تنها راه حل برون رفت ایران از «انزوای بینالمللی»، «پرتگاه اقتصادی» و حتی «نابودی تدریجی» است. دوباره مرور میکنیم: جنگ روانی یعنی «تغییر صورت مساله» و از نو تحلیل کردن شرایط در منطقه نظامی حریف به گونهای که محاسبه صحیح سود و زیان قدمهای بعدی به اندازهای مبهم باشد که متخصصان از عهده کنترل مطالبات سیاسی- اقتصادی و حتی فرهنگی ملت خود برنیایند. یعنی جامعه در یک برهه 8 ماهه به اندازهای تغییر کند که مطالبه اولش از «ایستادگی» و «تمسخر کاغذ پاره تحریم» به سازشپذیری 90 درصدی به جهت همهگیر شدن باور «مذاکره به شرط برداشتن تحریمها» برسد. پس تا اینجای کار اهداف دشمن و نفوذیهای داخلی از پیشبرد جنگ روانی
اقتصادی – سیاسی تمام عیار مشخص شد. لیست محورها به این ترتیب است:
1- مفهوم مذاکره، رستگاری مطلق و حل همه مشکلات با سرعتی غیرقابل وصف است و ایستادگی رفتاری غیرمسؤولانه، به دور از عقلانیت توام با ضرری بیاندازه بدون حصول منفعتی قابل ذکر است.
2- دولت نیز به این نتیجه رسیده است که «ایستادگی» در شرایط کنونی ممکن نیست و اغلب مشکلات اقتصادی ناشی از حجم وسیع فشارهای خارجی است.
3- آمریکا با درک خواستههای بحق ایران «تغییر» را در دستور کار قرار داده و با صداقت مکفی بر سر میز مذاکره حاضر شده است. پیشنهادات مطرح شده از سوی طرف غربی نیز «بزرگ»، «رد نکردنی» و «حلال همه مشکلات فعلی» هستند.
4- در چنین شرایطی رد کردن دست طرف مقابل غیرعقلانی و غیرمنطقی است و به معنی تلاش برای ضربه زدن به جبهه خودی و چه بسا «خائنانه» محسوب شود.
نقطه عطف چنین مناظره یکطرفه رسانهای تغییر تعریف «منافع ملی» و در نتیجه دگردیسی مفهوم «خیانت به وطن» است. با این جهانبینی اغلب کسانی که در طول 34 سال گذشته بر طبل مذاکره بدون قید و شرط با آمریکا میکوبیدند به نوعی خواستار برآورده شدن «منافع ملی» بودهاند! اینجاست که اندازه هجمه دشمن و موفقیت بزرگ آنها در مرزهای اندیشه و روان سیاستمداران وطنی مشخص میشود. گری سیک در سال 2000 مدیریت پروژهای به نام «خلیج 2000» را به نیابت از سیا در خاورمیانه کلید زد. موضوعیت این برنامه به راه انداختن جنبش استحاله فکری در منطقه خاورمیانه و بالاخص ایران بود.
اتفاقا در ذیل این برنامه بخشی از سیاستمداران ایرانی نیز در دانشگاه کلمبیا به مقام شاگردی این پیر سیاست مقابله با ایران در جبهه غرب نائل شدند. «استحاله» تا آنجا پیش رفت که اکنون اندازه وادادگی برخی سیاسیون دوران سازندگی و اصلاحات و در ادامه جبهه انحرافیون وطنی غیرقابل تصور است. اغلب این افراد نیز در حالی که تابعیت دوگانه در جیب بغل کتهای دیپلماتیکشان دارند و در اندیشکدههای خارجی رفت و آمد دائم دارند، خود را در وضعیتی تصور میکنند که برای پیروزی در جنگی مقدس به نیابت ملت ایران برابر نظام مقدس جمهوری اسلامی با سابقه مثالزدنی پشتیبانی مردمی مبارزه میکنند.
اما آنچه در این سمت دیده میشود سیاههای از خیانتهای مکرر به آرمانها و ارزشهای ملتی است که از ایستادگی توشه زندگیشان را سرشار کردهاند و اتفاقا در تجربیات وادادگیهای سیاسی «هیچ» کاسب نشدهاند! مثالش را اگر بخواهیم نیاز است حسین موسویان یا حسن روحانی یا محمد خاتمی را برای مرور خاطرات سیاسی پشت پرده دوران عقبنشینی هستهای دعوت کنیم. یا مثلا حضرت هاشمی رفسنجانی را به پیشگاه ملت دعوت کنیم تا نتایج دوران طولانی «تنشزدایی» و «امتیازدهی یکطرفه» به غرب در قالب اعتمادسازی جهانی را شرح دهد. نتیجه آن همه «اعتمادزایی یک طرف» قرار گرفتن نام موسویان و هاشمی و خیلیهای دیگر در لیست تروریستهای صاحبنام جهانی شد و رونق فساد داخلی بیاندازه به واسطه جولاندهی مجدد استعمارگران نو در قالب تیمهای نفتی شل و توتال و استات اویل در کشوری که افتخارش تاریخ 100 ساله ملی شدن نفت بود.
فردای آلماتی که تیتر یک شرق و جمهوری اسلامی و برخی روزنامههای دیگر وطنی اختصاص به گفتههای «گری سیک» - بدون یک خط سمت رسمی در دولت آمریکا در طول دست کم 5 سال گذشته - یافت مشخص شد که بازوهای جنگ رسانهای دشمن همانها هستند که تا دیروز قیمت سکه را روزانه با 10 درصد افزایش قیمت تیتر یک میکردند و بعد از مذاکراتی که موضوع توافقات ضعیف و شکنندهاش هیچ رابطه منطقهای با حجم پروپاگاندای وسیع رسانههای داخلی و خارجی نداشت، صحبت از ارزانی یک شبه دلار و رفع حتمی تحریمها از «همین امروز» میکردند! چه شد که ناگهان خیانتورزان اقتصادی دیروز بازوی امروز رسانهای دولت شدند؟! کدام همآغوشی پشت پرده رخ داده که تیتر 2 چندین روزنامه اصلاحطلب در روز 15 اسفند اختصاص به خبر ابراز تمایل شرکتهای نفتی «توتال و انی» مییابد؟! پشت پرده چه خبر است که روزنامههای نزدیک به آیتالله برای «درخواست» بازگشت مجدد 2 شرکت نفتی به بازار ایران جشن رسانهای برپا میکنند؟! چرا هر جا صحبت از مذاکره میشود دستهای آلوده به نفت برخی زالوهای داخلی ابتدا گرمابخش دست نجس استعمارگران ورژن جدید چندملیتی میشود؟
واقعیت این است که ملت ما از ایستادگی ضرر که ندیده هیچ بلکه در فاصله تاریخی کوتاه 30 ساله توام با شرایط جنگی هر روزه، ره صد ساله را یک شبه پیموده است. اگر امروز مشکلات اقتصادی به ناگاه ظرف مدت کوتاه 6 ماهه افزایش یافته اول باید مشخص شود سهم ناکارآمدی و ضعف مدیریت دولتی چه اندازه بوده تا محاسبه سود و زیان «ایستادگی» در منظر ملت آسان شود. چاره کار طی کردن این چند ماه باقی مانده از دولت با آرامش و بدون امضای قطعنامههای 1919 مانند یا احیانا ترکمانچای است!
تاریخ ثابت کرده آنکه تاکنون صادقانه با ملت تعامل کرده و ذرهای بر سر حفظ منافع کشور و ملت مسامحه نکرده «رهبر» است. آنها که حرف وطنیها را ملاک نمیدانند نظرات اندیشمندان و سیاستمداران خارجی پیرامون اندازه تعهد رهبری به کشور را هم که مرور کنند به راحتی اقناع خواهند شد. اکنون هنگامه محکم کردن کمربندهای ایستادگی برای عبور از پیچ بزرگ تاریخی است که قطع به یقین به گفته دوست و دشمن ایران، بعد از آن دستنیافتنی خواهد شد. وادادگی در شرایطی که دشمن برای نپیمودن یک قدم باقی مانده چربش معامله را با بالا کشیدن فتیله جنگ روانی تلاش میکند زیاد جلوه دهد، تنها از معلولان فکری و عقبافتادگان جبهه معامله به شرط نان و پنیر حزبی بر میآید. «مذاکره به شرط کسب حمایت غرب در انتخابات پیش رو» عین خیانت از سر عمد است و قطعا اندازه مجازات چنین جرمی قابل مقایسه با خیانت از سر حماقت نیست.
آفرینش:چند خط عیدانه پیش از عید
«چند خط عیدانه پیش از عید»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛صدای نوید بخش سال نو به گوش می رسد و طراوات انفاس بهاری درفاصله چند روز مانده به پایان سال کاملا قابل احساس است. همه برای استقبال از سال جدید آماده شده و تدارکات لازم را فراهم ساخته اند. ماهم به یمن فرارسیدن عیدباستانی تصمیم گرفتیم تا در فرصت باقی مانده دیگر از سیاست،اقتصاد و معضلات گوناگون کشور چیزی ننویسیم، که فرصت برای پرداختن به این موضوعات الی ماشالله زیاد است...! گفتیم بهتر در این ایام کمی خود را به نوروز مردم مشغول سازیم و چند "سطرعیدانه" بامحوریت موضوعات تعطیلات عید درخدمت مخاطبان عزیز باشیم.
یکی ازانتظارات ویژه از تعطیلات عید، استراحت و تجدید قوای جامعه ازپی یک سال کار و تلاش مشقت بار می باشد. اکثر خانواده ها برای رفع خستگی دراین ایام مسافرت به شهرهای مختلف را انتخاب می کنند. امری که با ایجاد تنوع در روال زندگی شهری، می تواند خستگی روحی و جسمی اعضای خانواده را بهبود بخشد. قصد نداریم کام قلم و شما را تلخ کنیم، اما با افزایش هزینهها مسافرت های نوروزی شاید کمی سخت شده باشد. اما با این اوصاف نباید هدف اصلی که همان تجدید روحیه خانواده است را فراموش کنیم. بدون مسافرت هم می توان دل خانواده را شاد کرد و حتماً نباید مسافرت بین شهری را ملاک قرار دهیم. رفتن به بوستان ها و حاشیه شهرها می تواند مکان مناسبی برای تغییر فضا و حال وهوای خانواده ها باشد.
این نکته را فراموش نکنید که دراین ایام تعطیلات اخلاق و برخورد خوش از سوی سرپرستان خانوار نقش بسزایی درنشاط اعضای خانواده خواهد داشت، مهم این است که زیاد سخت نگیریم و برخی بایدها را از ذهنمان پاک کنیم ، حتی اگر مسافرتی هم درکار نباشد بازهم می توان اوقات خوشی را برای خانواده خود ایجاد کنیم.
اما بسیاری دیگر از مردم ازهم اکنون مسافرت های نوروزی را آغاز کرده اند وراهی جاده ها شده اند. دراین زمینه نیز باید به هم وطنان عزیز گوشزد کرد که درطول مسیر نیز حسن اخلاق را رعایت کنند. اینطور نباشد که به خاطر کمی بی حوصلگی و یا بداخلاقی عید را به کام خود و دیگران تلخ کنیم. گفتن این موضوع درچنین زمانی درست نیست، اما فراموش نکنیم که بیشترین تلفات جاده ای دراین ایام رخ می دهد، نکند شیرینی عید به خاطر چند لحظه عصبانیت یا عجله به تلخی و تاسف تبدیل شود.
نکته دیگر در باب تعطیلات نوروزی لحاظ کردن فرهنگ و شخصیت اجتماعی درحین سفر و مراقبت از محیط زیست می باشد. متاسفانه هرساله باحضور خیل کثیرمسافران به گردشگاه های طبیعی، آسیب های فراوانی گریبان محیط زیست را می گیرد. آتش سوزی درختان،تخریب و آلوده کردن حاشیه رودها، ریختن زباله در طول جاده و استراحتگاه ها و... جلوه خوبی از فرهنگ ما درمسافرت های شهری نشان نمی دهد. امیدواریم امسال شاهد این ناهنجاری ها نباشیم.
همچنین دیده شده که بسیاری از مسافران با سفر به شهرهای دیگر، بعضاً مزاحمت هایی را برای اهالی آنجا به وجود می آورند که واقعا کار درستی نیست. نباید برای خوش گذرانی ما، آسایش و آرامش دیگران خدشه دارشود.
اما خطاب به آنهایی که امکان مسافرت برایشان میسر است و از هزینه های سفر نگرانند باید عرض کرد که می توان با کمی پایین آوردن سطح توقعات اوقات خوشی را دراین تعطیلات به وجود آورد. لزومی ندارد که همواره در هتل ها و یا رستوران ها اسکان گرفت و غذا خورد. به همراه داشتن برخی وسایل اولیه و مواد غذایی خانگی درحین سفر می تواند خاطره های زیبایی برایمان به وجود آورد.
دوستان؛ گاهی همراه کردن برخی از اقوام همچون پدربزرگ ها و مادربزرگ ها می تواند طعم دیگری به تعطیلات ما بدهد. بزرگترها نعماتی هستند که شاید سال دیگر از حضورشان محروم باشیم. با همراه کردن برخی از افراد فامیل می توان دیگران راهم برای داشتن تعطیلاتی بانشاط یاری کرد و شیرینی مسافرت را برای خود و دیگران دوچندان کنیم. درایام عید نکته ای که ضروریست فراموش نشود بحث صلهارحام است. سنت پسندیدهای که متاسفانه به سبب مشکلات فراوان امروزه کمرنگ شده است. بیایید این مهم را در برنامه عید خود قرار دهیم و با دیدار اقوام محبت و همبستگی را درمیان خود قوام بخشیم. باتمام این اوصاف به این فکر کنیم که چگونه می توانیم این ایام رابرای خود ودیگران تبدیل به اوقاتی خوش و خاطرانگیز نماییم.
امیدواریم این ایام برای تمام هم وطنان عزیزمان سرشار از دل خوشی و نشاط باشد.
ابتکار:ائتلاف مرغ و پسته و سرنگ
«ائتلاف مرغ و پسته و سرنگ»عنوان سرمقله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛اتفاقات این سال ها، ماهها و روزها ی کشورقابلیت آن را دارد که هر چیزی را در کانون تحولات و توجهات قرار دهد. مسئولان سیاست ساز و سیاست باز، در هر چیزی ناتوان باشند در یک موضوع قدرتمندترین سیاستمداران جهان اند و آن این است که از هر چیز بی ربطی میتوانند عنصری سیاسی بسازند.
بنگرید به چیزهایی که در چند سال گذشته توانستند به لطف مسئولان، از حوزه اختصاصی خود به صحنه پرهیاهوی سیاسی کشور نقل مکان کنند.
همین چند ماه پیش بود که «مرغ» این موجود منجمد و بال و پر بسته توانست از درون سردخانههای کشوربه عمق فضای سیاسی ایران پرواز کند و در کنار تلاش برای حل بحران مدیریت جهان در دستور کارهیات دولت قرار گیرد. یا درلا به لای مباحث مربوط به استیضاح وزرا و سئوال ازرئیس جمهور یک پای ثابت گفت وگو و رایزنی در کمیسیونها و صحن علنی مجلس شود. در فضای رسانه ای نیز اظهار نظر سیاسیون و فعالان رسانه نشان میداد که این موجود مرده توانسته است به عنصری زنده در فضای سیاسی و رسانه ای کشور بدل شود.
چندی نگذشت که تخم مرغ، گوشت، پودر لباسشویی، لبنیات و..... نیز به صف شدند تا نام خود را در ردیف عناصر تاثیرگذار در فضای سیاسی ایران ثبت کنند. امری که در زمان خود میتوانست به شعارهای محوری حتی برای کاندیداهای ریاست جمهوری نیز بدل شود.
فرار رسیدن عید باستانی نوروز امسال این فرصت را به عنصری جدید داد تا از سفره خالی و خیالی مردم ایران به فضای سیاسی ایران پرتاب شود؛ پسته این روزها نیز دوران طلایی خود را سپری میکند. این موجود ایرانی خوش طعم و خوش خنده این روزها میتواند در کنار غلامعلی حدادعادل،علی اکبر ولایتی، محمدباقر قالیباف، علی لاریجانی، محمدرضا عارف، حسن روحانی، محمود احمدی نژاد،مادر هو گو چاوز مرحوم و... هدف تحلیلها و تفسیرهای رسانه ای و سیاسی قرار گیرد. لبخندش را که از قبل آماده کرده است و میتواند در کنار لبخند نامزدهای ریز و درشت انتخابی به دوربینها و میکرفونها چشمک بزند.
اما گویی تحولات ایران آنقدرها به این موجودات وفا نمیکند که تا مدتها آنها را در معرض توجه قرار دهد. چرا که هرلحظه چیزی در آستین دارد تا رو به افکار عمومی آن را معرفی کند.
در چند روز گذشته مسئولان کشور دست به کار شدند و عنصری جدید را به حوزه سیاسی وارد کردند تا عناصر پیشین به بی اعتباری دوران، بیشتر پی ببرند. سرنگهای زنگ زده،کمبود داروی بیهوشی، پنیسیلین چینی و افزایش تعرفه درمان در یک ائتلاف بی حرف و حدیث به میدان آمدندتا حضور خود را به رخ مردم ایران بکشند.
در چند روز گذشته افزایش تعرفه درمان، مباحث مربوط به کمبود داروی بیهوشی و ورود سرنگ هابی آلوده و زنگ زده به چرخه درمان مردمی که این روزها با گرانی ماجراها دارند، تکمیل ضلع دیگری از ائتلافی بود که عملکرد برخی از مسئولان علیه مردم سامان داده است. مردمی که البته این روزهای منتهی به انتخابات در حال صعود به جایگاه «ولینعمتی» خود هستند تا حضور پرشوری در این عرصه مهم داشته باشند.
این ایام که ائتلافهای ریز و درشت در فضای سیاسی کشور در حال شکل گرفتن است،این مکانیسم مهم جایی در حل معضلات مردم پیدا نکرده است. گویی این شیوه مرسوم سیاست ورزی تنها به درد زمان انتخابات میخورد.
توصیههای برخی از مسئولان در روزهای گذشته مبنی بر نخریدن پسته، اگرچه مردم ناتوان از خرید این موجود خندان را به یک اجماع رسانده است، اما خدا کند مسئولان همین موضع را درباره داروها نیز نداشته باشند. مثلا از مردم خواسته شود که بدون داروی بی هوشی عزیزان خود را به دست جراحان بسپارند و حتی آن چنان که دربرابر گرانی توصیه میکنند، اینجا نیز از مردم بخواهند که « تحمل کنند» و با همین سرنگهای آلوده و زنگ زده« بسازند».
به نظر میرسد که مسئولانی که در جایگاههای برآمده از حق مردم تکیه زده اند، باید تلاشهایی بیش از توصیه و نصیحت و اندرز، از خود نشان دهند.باید همان قدر که بر اصول سیاسی و حمایت از دوستان و نزدیکان داخلی و خارجی خود میایستند، بر استیفای حق مردمان این سامان نیز ایستادگی کنند.
تلخیهایی که این روزهای منتهی به عید نوروز به کام مردمان این سرزمین ریخته میشود، بیش از آن است که با توصیه و نصیحت از زهر آن کاسته شود. بخشی از روحیه ائتلاف پذیری مسئولان باید در این مسیر سرمایه گذاری شود.
مردم سالاری:نکتهای برای تاریخدان نامی
«نکتهای برای تاریخدان نامی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛ برای تاریخدانی که چهره و روایتش از حقایق تاریخی، به گوش و چشم دوستداران رسانه ملی آشناست، بر صدر روزنامه دولتی، چنین افاضه فرمودهاند که: «امروز عدهای در داخل کشور تمام مسائل مهم ایران و دنیا را رها کرده و در خصوص نحوه تسلیت گفتن دکتر احمدینژاد در مرگ چاوز، رئیسجمهوری کشور دوست (ونزوئلا) و اینکه احمدینژاد در مرگ چاوز اشک ریخته یا تابوت او را بوسیده است، موضع گرفتهاند، وای وای چه فاجعهای؟« چند نکته دارم، نخست سخن دکتر حمیدی را به یاد میآورم که به دکتر باستانی پاریزی در مورد تقریظ بر دیوان یغمای جندقی چه گفت. دوم اگر این عزیز تاریخ دان، مسائل تاریخی را هم همین گونه ببیند و این چنین توجیه کند پس وای بر آنان که برای رویدادهای تاریخی صرف وقت میکنند و پای سخن ایشان مشتاقانه مینشینند!
چون آنچه که ما شنیدهایم و عکسها را دیدهایم، غیر از تحریف حقایق ایشان است سوم: توجه ایشان را به سخن چنگیز خان مغول پس از فتح بخارا جلب میکنم که به روایت جهانگشای جوینی بر منبر بر آمد و گفت: «ای قوم بدانید که شما گناهان بزرگ کردهاید و این گناههای بزرگ، بزرگان شما کردهاند. از من بپرسید که این سخن به چه دلیل میگویم. سبب آن که من عذاب خدایم، اگر شما گناههای بزرگ نکردیتی، خدای چون من، عذابی را بر سر شما نفرستاد ».
چهارم: در اصل 115 قانون اساسی جمهوری اسلامی، چنین آمده است: «رئیسجمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد:
ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوا، مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامیایران و مذهب رسمیکشور»
شما برای نوشتن تاریخ، وقایع را چگونه میبینید . همان گونه میبینید که ابوالفضل بیهقی دید یا آن گونه مینگارید که خودتان اکنون منتقد آنان هستید؟
آیا آنچه بوده است، حقیقت است یا آنچه شما به طنز روشنفکرانه آلودهاید؟ و در جایگاه طلبکاران نیز نشستهاید و پندهایی نظیر همانهایی که در مشاهدات خود دیدهاید، میگویید؟ آیا اینها را که از موضع گلهمندی و از جایگاه روشنفکری گفتهاید، از نشانههای رئیسجمهوری است که در قانون اساسی بر مرتبه رجل مذهبی و سیاسی نشسته و مدیر و مدبر است. آیا رئیسجمهور محترم ما از فرهنگ و باورهای آن مردم و ویژگیهای اخلاقی آنها آگاه نبوده است؟ اگر نبوده است، دارای چگونه تدبیری است و اگر بوده است، حسن و قبح و باورهای دینی رجل مذهبی ما کجاست و چنانچه، حوادث، پیشبینی نشده، واقع شده، چرا به عنوان مدیر، نتوانسته مدیریت کند. بعید است که شما مدیریت رهبر معظم انقلاب را در مقام ریاستجمهوری و در برابر تمهیدات قذافی نشنیده باشید؟
پنجم: مشکل جامعه ما، نادیده گرفتن قضایای مسلم و منحرف کردن ذهنهاست و دین و تاریخ و مذهب و سیاست را آن گونه که به سود ماست، میبینیم و تفسیر میکنیم . ما قضایا را به حق نمیسنجیم، به «طلحه» محک میزنیم. روزگاری، کفن میپوشیم و به خیابانها میآییم و وا اسلاما میگوییم و وزیر میآزاریم و از تریبونهای مختلف از بیکاری، بدحجابی و سست شدن ارزشهای دینی و به خطر افتادن کیان اسلام سخن میگوییم و روزدیگر، برای بدحجابیها، سرنامحرم بر سینه نهادنها، میلیونها بیکار، اسراف بی حد وحساب، صدها نفر را به مهمانی به نیویورک بردن، گرانی فاجعه بار، اقتصاد سراسر وابسته به نفت و دلار و طلا و... هزاران مورد دیگر نه از تریبونی میگوییم نه دوباره کفن از گوشه طاقچهای برمیداریم و... همه و همه این سکوتها به سبب آن توجیهاتی است که الف ب نویسی همانند بنده و توجیه گر تاریخی امثال شما در پیش گرفتهایم... پس به سود ماست که نبینیم و نشنویم و اگر گفتیم به همان سیاقی باشد که شما گفته اید و رسول خدا (ص) فرمود: نعوذ بالله من الاخرسین الاصمین (پناه میبریم به خدا از دو لال و کر).
شرق:خودروسازان پاسخ دهند
«خودروسازان پاسخ دهند»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم نادر قاضیپور است که در آن میخوانید؛اعلام نرخهای جدید برخی خودروهای ساخت داخل توسط «شورای رقابت»، رخدادی موقت است. طبق مصوبه این شورا، شاخص تورم بخشی صنعت خودرو، براساس نرخ مصوب شهریورماه و با در نظر گرفتن شاخص تورم و ارز مبادلهای محاسبه و روز گذشته اعلام شد پنج خودرو پر فروشتر، مشمول این قیمتگذاری موقت شدهاند. بر این اساس آنچه خودروسازان درخصوص افزایش قیمتها انجام دادهاند رویهای قانونی نیست و مصوبه قبلی هیات دولت درخصوص محاسبه نرخ خودروها طبق ارز مبادلهای که به نوعی «آزادسازی قیمت خودرو» تعبیر شد هم ملغی تلقی میشد.
بر این اساس امروز قرار است در کمیسیون اصل 90 در جلسهای با خودروسازان و معاونان وزارت صنعت، معدن و تجارت، به وضعیت خودروسازان رسیدگی شود. براساس قانون، کمیسیون وظیفه دارد در مواردی که شکایت مردمی مطرح شده یا خودش تشخیص میدهد، به مسایل ورود کرده و زوایای مختلف آن را بررسی کند. در این جلسه قرار است با توجه به مستندات جمعآوری شده توسط نمایندگان، دلایل دچار شدن وضعیت خودرو به وضع فعلی بررسی شود. براساس قانون، شورای رقابت متشکل از نمایندگان سه قوه به اضافه نمایندگان بخش خصوصی است و نهادی مناسب جهت نرخگذاری خودروها به شمار میرود.
با این حال آنچه به دست آمده نشان میدهد خودروسازان و قطعهسازان در مواردی، مرتکب تخلف شدهاند که حتما نیازمند رسیدگی قانونی در مراجع قضایی است. آنچه بیش از افزایش قیمتهای عجیب سلامت روانی جامعه را نیز به خطر انداخته و یکی از مهمترین صنایع کشور را با بحران مواجه ساخته و موجبات نگرانی مجلس را فراهم کرده، پشت پرده این وقایع است. براساس شواهد و قرائن جریانی فعال شده کهدرصدد وارد کردن آسیب به کشور بوده و عزم دارد تا خودروسازی را تعطیل کند و از این بازار آشفته قیمتی و فاصله میان بازار و نرخ اصلی، بیشترین استفاده را ببرد.
متاسفانه برخی خودروسازان، به حیاط خلوت برخی افراد و جریانات خاص بدل شده، مثلا در چند سال اخیر، از یک روستا، 137 نفر در یکی از کارخانههای خودروسازی و در بخشهای بالادستی، به کار گرفته شدهاند. مجلس هوشمندانه اوضاع را رصد میکند تا نه کارکنان شریف صنایع خودروسازی کشور آسیب ببینند و نه مردم بیش از این دغدغه افزایش بهای خودرو و چند برابر شدن قیمتها را داشته باشند.
برخی تخلفات خودروسازان و قطعهسازان محرز است. شرکتهای قطعهسازی که به صورت انحصاری، قطعات مربوط به سیمکشی یکی از خودروسازان را تامین میکنند و به شکل مرتب، تغییراتی در آن ایجاد میکرده تا این انحصار همچنان در دست آنها باقی بماند، باید بدانند که مستندات لازم درباره آنها جمعآوری شده است. به هر شکل باید جلو افزایش ضرر مردم را گرفت. خودرو برای برخی اقشار جامعه، وسیله امرار معاش است و قیمتهای امروز، برای آنها به کابوس تبدیل شده است.
جداول قیمتی هم که درخصوص نرخ تمام شده خودروها تهیه شده، با واقعیت مطابقت ندارد. اگر خودروسازان به شکل واقعی خریدهای خود را انجام دهند، هزینههای جانبی و بیدلیل را کم کرده و تلاش کنند تا حداکثر ارز با نرخ مبادلهای به آنها تخصیص داده شود آنگاه میتوان قیمتها را به مراتب کاهش داد. خودروسازان اخیرا مدعی «ضرر» در ترازهای مالی سال 91 نیز شدهاند.
اولین آزمون برای سنجش این ادعا، مرور میزان پاداشهای آخر سال اعضای هیاتمدیره آنها و شرکتهای اقماری خودروسازان است. زیرا یک بنگاه «زیانده» به طور قطع نمیتواند پاداشهایمیلیاردی میان مدیران خود تقسیم کند. در صورت عدم رعایت این نکته، ادعای ضرر را نیز باید به بقیه تخلفات خودروسازان افزود.
بهار:چرا با هم نساختند؟
«چرا با هم نساختند؟»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم مصطفی ایزدی است که در آن میخوانید؛
این دعوی حقوقی نیست، دعوی اندیشه است. روزگاری که یک جناح سیاسی دعوی اصولگرایی کرد و نام خود را اصولگرا نامید، روزگار عجیبوغریبی بود. 20 سال از پیروزی انقلاب گذشته بود که جمعی از یاران و دوستداران بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به این جمعبندی رسیدند که مدیریت جامعه و رفتار مدیران، نیازمند اصلاح است. برای ساماندهی امور، قرار بر سازماندهی نیروهای علاقهمند به اصلاحات گذاشتند و جناح اصلاحطلب را تشکیل دادند. اصلاحطلبی عنوان پرجاذبهای بود، بنابراین مخالفان اصلاحات یا همان محافظهکاران که احساس کردند رودست خوردهاند، با سازماندهی دستهجات، گروهها، احزاب و نیروهایی که از نظر آنان خودی محسوب میشدند، به یک جبهه یا جناح رسیدند و اسم خود را جبهه اصولگرایی گذاشتند.
این جناح در یک مصاف انتخاباتی سال 76 از جناح اصلاحطلب شکست خورد و منتظر نشست تا به موقع وارد میدان شود و خود را پیروز کند. هشت سال بعد، این انتظار به پایان رسید و فرد کمتر شناختهشدهای نسبت به رقیب، با حمایتهای گسترده و همهجانبه، پیروز انتخابات نهم ریاست جمهوری شد که نتیجه آن به پیروزی کل جناح مدعی اصولگرایی انجامید. رسانههای فراگیر، متنوع و موثر این جناح که بعضا متعلق به بیتالمال نیز بوده و هستند، در توجیه و توضیح چگونگی پیروزی محمود احمدینژاد و اصولگرایان، دلایل گوناگونی را مطرح کردند که امروزه پس از هشت سال از آن، این دلایل میتوانند مورد بحث و بررسی قرار گیرند. یکی از مهمترین دلایل پیروزی احمدینژاد در سال 84 و ایضا 88، از نظر رسانههای جناح راست این بود که وی و همفکرانش در پی پیادهکردن احکام و دستورات دین مبین اسلام، بهویژه گسترش اندیشه مهدویت در سراسر جهان هستند.این گونه تبلیغات، در صورتی که نامزد انتخابات، کاملا شناختهشده نباشد، تاثیر خود را در میان عام مردم و خصوصا مبلغان و متولیان دین و مذهب شیعه میگذارد و البته تاثیر خود را در انتخابات اول یعنی به سال 1384 گذاشت.
احمدینژاد پس از رفتن به کاخ ریاست جمهوری، چنان مورد استقبال نیروهای هیاتی و حوزوی قرار گرفت که گویی واقعا یک رهاننده کشور از دست یکسری افراد بیدین و البته یک ناجی حقیقی مذهب تشیع به میدان آمده است. در آن موقع بر هر تریبون مذهبی و هر منبر موعظه و ارشاد، که در اختیار یک مبلغ اصولگرا بود، سخن از لطف باریتعالی و مساعدت الهی حضرت بقیهالله، در نشاندن احمدینژاد بر کرسی ریاست دولت بود.
او را بر اورنگ کرامت سوار کرده بودند و از بار نشستن دعای خانوادههای شهدا در حق اصولگرایان و خواب دیدن متدینین که پیروز انتخابات را یار و مرید عرشیان نشان میداده، حدیثها و حرفها میگفتند. سلسلهجنبان این حکایتهای غریبه، که به دلیل شکست هاشمیرفسنجانی، روح تازهای گرفته بود و از تشکیلات مذهبی خود، برای ترویج محمود احمدینژاد، مبلغ صادر میکرد و دو، سه نفر از شاگردان او، که از آمریکا به ایران آمده بودند، در اطراف رییسجمهور اصولگرا، یا درس اخلاق میدادند یا رابطه دولت و روحانیون شده بودند، بیش از دیگران در حوزه علمیه قم، خود را پیروز معنوی انتخابات میدانست، به تبع وی، چهرههای دیگری از اکابر حوزوی با این پندار که رییس دولت جدید، نه یک دل و صد دل بلکه با هزاران دل، در خدمت امامت و ولایت است و دفاع از او به منزله دفاع از امام زمان(عج) میباشد که علاوه بر اصلاح امور مردم، موجب افزایش ثواب آخرت میشود، وی را دعا و ثنا میکردند. در میان غیر حوزویان نیز چهرههای زیادی بودند که پیروزی احمدینژاد را شکست بیدینی و لاابالیگری و بازگشت به شعارهای اصیل و اولیه اسلام و انقلاباسلامی قلمداد میکردند و از این که خداوند به ملت ایران لطف کرده و حاکمیت متدینین را دوباره احیا نموده، دست دعا و سپاس به آسمان بلند کردند.
کافی است سری به رسانههای مکتوب و مجازی پس از تیرماه 84 بزنیم تا به عمق ارتباط پیروزی جناح اصولگرا با ملکوت اعلی پی ببرید. در خاطر دارم که یکی از دوستان دانشگاهیام که در اندیشههای تاریخ معاصر ایران، هم کتاب دارد و هم تدریس میکند، مقالهای با موضوع «رای مومنانه با افکار عمومی متدینین» نوشته بود که روزنامه کیهان هم آن را در چند شماره چاپ کرد. وی در آن مقاله، برای پیونددادن آرای مردم باایمان، سنگ تمام گذاشته بود.
در راستای این همه افاضات و بیانات و نوشتههای عرشی برای یک پدیده دنیایی و سیاسی و مدنی، شخص برآمده از تمهیدات اصولگرایانه نیز خود را چنان یافت که در اولین سفرش به سازمان ملل، چشمهای از این الطاف فرازمینی را در هالهای از نور دید و پس از برگشت، برای یکی از عالمان دین شرح داد. وی به مرور و با گذشت ماهها و سالها از ریاست خود بر جمهور، بدون در نظر گرفتن نیرویی که در تبلیغات و در بیان ویژگیهای یک رییسجمهور، برای او مایه گذاشتند، راه دیگری پیمود و خود را مستقیما و مستقلا به آنچه برایش تعریف کرده بودند متصل دید و راه خود را رفت.
روزگار چرخید و زمان پیش رفت و به خرداد 88 رسید و دوباره اصولگرایان با همه انتقادی که از دوران چهار ساله ریاست احمدینژاد داشتند، روی وی متمرکز شده و برای دوره دهم، او را به ساختمان ریاستجمهوری فرستادند. بار دیگر که محمود احمدینژاد خود را پیروز میدان دید، با الهام از اطرافیان خویش، رفتار جدیدی در پیش گرفت و خود را از حامیان پیشین بینیاز دید و در بعضی از حرکتهای مدیریتی، علاقه و اعتقاد خود را به بعضی از ارزشهایی که با آنها پیش میرفت، مخدوش نمود. این امر، یعنی فاصله گرفتن از بعضی شعارهای خود، حامیان حوزویاش را از دست داد و در میان روشنفکران و فرهیختگان جناح محافظهکار شکاف انداخت. علتهایی که باعث رویگردانی بخش عظیمی از مدعیان اصولگرایی، اعم از حوزوی و غیرحوزوی از ریاست دولت دهم شد، متعدد هستند.
1- قهر و خانهنشینی یازده روزه رییس دولت، از نظر جناح متعلقه، یک نوع بیاعتنایی به اصول و ارزشهایی بود که در هیچ شرایطی خدشهپذیر نیستند. این اقدام آقای احمدینژاد، خطی را میان او و بسیاری از حامیان و دوستدارانش ترسیم کرد که هیچیک از آنان فکر نمیکردند روزی چنین صفبندی را خواهند دید. رییسجمهوری که در سالهای 84 و 88 توانسته بود با پافشاری بر جنبههای گوناگون اعتقادی بخشی از مردم و علاقهمندان به نظام اسلامی، به ریاست برسد، اکنون با نادیده گرفتن خط قرمزهای تعریفشده، به باورهای رایدهندگان به خود، بیاعتنایی کرده است. اولین عکسالعمل چهرههای شناختهشده حامیان احمدینژاد، در حوزهها، دانشگاهها، مجلس شورای اسلامی و کسانی همچون برادر احمدینژاد و یارانش در کابینه، این بود که از حمایتهای قبلی دست بردارند و استغفار کنند.
2- عملکرد رییس دولت در حوزه فرهنگ و در بخش اجتماعی فرهنگی، بهگونهای بوده و هست که حامیان سابق خود را مسئلهدار کرد. در موضوعهایی چون حجاب اسلامی، سینما، هنر، موسیقی، کتاب، مطبوعات، مراجع تقلید، ایران باستان و نظایر آنها، هر کدام از علما و بزرگان حوزه و دانشگاه اعتراضاتی داشتند که نشان میداد این احمدینژاد، آن احمدینژادی نبود که در سالهای پیشین از او حمایت کرده و به مردم میگفتند به او رای بدهند. در این صورت، حامیان قبلی و منتقدان فعلی او از نگاه فرهنگی به عملکرد او مینگرند و نمره منفی به او میدهند.
3- عملکرد اقتصادی دولت در سالهای مدیریت احمدینژاد، با آن سروصدای دلانگیزی که آغاز کرد، انتظارات قشر آسیبپذیر جامعه را بر زمین گذاشت.
فشار اقتصادی ناشی از گرفتاریهای فراوانی که برای مردم پیش آمده، مراجعه به حامیان نام و نشاندار احمدینژاد را به شدت افزایش داد. سفرهای استانی اعضای دولت که بسیار پرسروصدا و امیدوارکننده بود، در نهایت به نتیجهای که انتظار میرفت، نرسید. بهویژه قولهایی که در زمینه از بین بردن بیکاری جوانان داده بود، اجرایی نشد و به دلیل بیکاری و فقر، خشونت و فساد در بین جوانان رو به افزایش گذاشت که از نظر حامیان مذهبی احمدینژاد، غیرقابل دفاع مینمود، بنابراین از حمایت دست برداشته و به منتقدان او پیوستند.
4- دیدگاههای مذهبی رییس دولت و آنچه را که در موضوع ظهور امام زمان(عج) از طرف اطرافیان و دوستداران نزدیک آقای احمدینژاد بیان میشد و در سطح وسیع توزیع شد، باعث رنجش عدهای از علما و مراجع تقلید شد. این امر او را که صاحبنظر مذهبی نیست، از چشم متولیان مذهب انداخت. جز این، ادبیاتی که احمدینژاد در برخورد با مخالفان و منتقدان خود بهکار میگیرد، عقلای جناح راست را نگران کرد و اینها نیز سعی کردند حساب خود را از حساب او جدا کنند و برای جامعه توضیح دهند که رفتارهای او را نمیپسندند. مجموعه این دلایل و دلایل دیگر بین رییس دولت و حامیان مذهبی فاصله انداخت و او را تنها گذاشت. جالب اینکه هر کدام برای خود ادعاهایی دارند و برای اثبات خود، طرح دعوی میکنند. در این میان، مردم بهتر از هر کس قضاوت میکنند.
دنیای اقتصاد:سه گام عملی در کیفی سازی توسعه انسانی
«سه گام عملی در کیفیسازی توسعه انسانی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر جواد صالحی اصفهانی است که ر آن میخوانید؛سازمان ملل متحد سه روز پیش، گزارش «توسعه انسانی» 2013 را منتشر کرد؛ گزارش مشروح 203 صفحهای که به روال سالهای پیش، به رتبهبندی کشورهای جهان به لحاظ شاخصهای توسعه انسانی (عمدتا مرتبط با آموزش و سلامت) پرداخته است.
گزارشهای سالانه «توسعه انسانی ملل متحد» (HDR)، میکوشد تا با کمّیسازی آماری نتایج سرمایهگذاری کشورها در زمینه ارتقای «سرمایه انسانی»، مشوقی برای کشورهای مختلف فراهم کند تا با سرمایهگذاری در دو حوزه کلیدی «آموزش» و «سلامت»، از یک طرف زمینه توسعه اقتصادی پایدار خود را فراهم ساخته و از طرف دیگر به ارتقای «برابری فرصتها» برای شهروندان خود و نیز توانمندسازی پایدار دهکهای درآمدی پایین کمک کند. با این مقدمه، در این یادداشت کوتاه، به بیان نکاتی کلی در زمینه آن بخش از توسعه انسانی که به «آموزش» مربوط میشود، میپردازیم:
هر ایرانی بزرگسال (بالای 25 سال)، به طور متوسط 8/7 سال درس خوانده است (بر مبنای آمارهای ارائهشده از سوی مراکز رسمی آماری ایران به سازمان ملل، که در گزارش اخیر «توسعه انسانی» سازمان ملل متحد منتشر شده). بر مبنای دادههای آماری گزارش امسال سازمان ملل، میانگین تحصیلات لبنانیهای بزرگسال 9/7سال، مصریها 4/6سال، ارمنستانیها 8/10 سال، مالزیاییها 5/9 سال، آذربایجانیها 2/11 سال، عراقیها 6/5 سال، پاکستانیها 9/4 سال و بالاخره میانگین سالهای تحصیلات افغانستانیهای بالای 25 سال فقط 1/3 سال است.
این شاخص (میانگین سالهای تحصیلات هر شهروند بالای 25 سال)، در کنار شاخص شکاف جنسیتی مربوط به میانگین تحصیلات زنان و مردان هر کشور، جزو مهمترین شاخصهایی هستند که در رتبهبندی کشورهای جهان به لحاظ سطح توسعه انسانی، در گزارش 2013 سازمان ملل متحد، مورد استناد قرار گرفته است. در این گزارش، ایران به لحاظ شاخص توسعه انسانی، در رتبه 76 جهان قرار گرفته که کاملا بالاتر از میانگین جهانی قرار دارد. کسب این رتبه برای ایران، در مجموع کارنامه قابل قبولی به نظر میرسد؛ به ویژه اگر توجه کنیم که در طول سه دهه اخیر، با وجود نوسانات زیاد در گرایش سیاسی دولتها، هم شاهد بهبود مستمر در میانگین سطح تحصیلات ایرانیان بودهایم، هم بهبود مناسبی در زمینه شاخصهای مرتبط با سلامت و بهداشت محقق شده است، هم شکاف جنسیتی در زمینه بهرهمندی ایرانیان از آموزش کاهش یافته و هم شاهد کاهش شکاف بین مناطق شهری و روستایی در برخورداری از امکانات بهداشت و درمان بودهایم.
اما اجازه بدهید قدری بر آن بخش از شاخص توسعه انسانی که به «آموزش» مرتبط است، متمرکز شویم. به نظر میرسد که اگر ایران به لحاظ شاخصهای مرتبط با آموزش بالاتر از میانگین جهانی قرار گرفته، تا حد زیادی ناشی از این است که شاخصهای مورد استفاده در گزارش توسعه انسانی سازمان ملل، فقط بر «کمیت» آموزش در کشورها تاکید دارند، نه بر «کیفیت آموزش». در واقع، در سالهای اخیر، پیشرفت ما در زمینه آموزش عمومی در ایران، بیشتر بر توسعه کمّی متمرکز بوده است تا بر ارتقای کیفی. به همین دلیل، رتبهای که در رتبهبندی سازمان ملل در زمینه «آموزش» به ایران اختصاص یافته، تا حدی بهتر از آن چیزی است که به واقع در ایران وجود دارد.
خلاصه آنکه با وجود قرار گرفتن ایران در سطحی که قدری بالاتر از میانگین شاخصهای کمّی آموزشی در سطح دنیا قرار دارد، ما نباید به خود مغرور شویم؛ چرا که خودمان به خوبی میدانیم کیفیت آموزش در ایران در سطح قابل دفاعی قرار ندارد. از طرف دیگر، باید توجه کنیم که بر مبنای پژوهشهای متعدد انجامشده در حوزه «اقتصاد فقر»، بهبود کیفیت آموزش و پرورش به ویژه در مقاطع ابتدایی و راهنمایی، میتواند نقش قابل توجهی در کاهش نابرابری فرصتهای اقتصادی ایفا کند، اما برای بهبود کیفیت آموزش و پرورش در ایران، چه سیاستهایی را باید در دستور کار قرار دهیم؟
به طور خلاصه، به نظر میرسد که لازم است دولت سه سیاست کلی را به منظور بهبود کیفی آموزش و پرورش در ایران به کار گیرد: در درجه اول، باید توجه کنیم که سهم اختصاصیافته از بودجه عمومی دولت در زمینه آموزش و پرورش، لازم است افزایش یابد. در حال حاضر، میانگین بودجه دولتی اختصاصیافته برای هر دانشآموز ایرانی، در حد میانگین خاورمیانه بوده و فقط چند درصد بیشتر از میانگین کشورهای آمریکای لاتین است. طبیعتا در چنین شرایطی، بسیاری از مدارس دولتی ایران فاقد تجهیزات کافی هستند که به کیفیت آموزش در کشور لطمه میزند.
در درجه دوم، ما هماکنون در ایران بخش بیشتر بودجه دولتی مربوط به آموزش را، به مقاطع دبیرستان و دانشگاه اختصاص دادهایم و سهم کمتری را برای مقاطع ابتدایی و راهنمایی در نظر گرفتهایم. باید توجه کنیم که در اکثر کشورهای دارای سیستم آموزشی پیشرفته (به ویژه در کشورهایی مانند کره جنوبی و ژاپن)، وضعیت کاملا معکوسی برقرار است؛ به این معنا که دولت سهم بیشتر بودجه آموزشی را به مقطع ابتدایی اختصاص میدهد و با حرکت به سمت مقاطع تحصیلی بالاتر، سهم بودجه اختصاصیافته از سوی دولت کاهش مییابد. علتِ آنکه دولت بودجه بالاتری را برای ارتقای کیفیت آموزشیِ دوره ابتدایی و تجهیز مدارس این مقطع هزینه میکند، این است که افزایش کیفیت آموزش در مقطع ابتدایی، نقش چشمگیری در بهبود برابری فرصتها در جامعه ایفا میکند و میتواند به افزایش محسوس تواناییهای کودکان خانوارهای محروم منجر شود.
سرانجام، سومین عاملی که مانع از ارتقای کیفیت آموزش و پرورش در ایران شده، این است که به سبب شیوه خاص برگزاری کنکور ورودی دانشگاهها، بسیاری از دانشآموزان (و نیز معلمان) نسبت به فراگیری (و آموزش دادن) مهارتهایی مانند «خلاقیت»، «کار تیمی» و نیز مهارت «نوشتن»، بیاعتنا شدهاند، چون میدانند که این مهارتها هیچ تاثیری در قبولی کنکور ندارند. به این ترتیب، اصلاح کنکور ورودی دانشگاهها نیز، عامل دیگری است که میتواند به بهبود کیفیت آموزش و پرورش در کشور منجر شود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد